×

تغییر عنوان مجرمانه مندرج در کیفرخواست

تغییر عنوان مجرمانه مندرج در کیفرخواست

ابهام در قانون از عمده ترین دلایل برداشت های قضایی متفاوت قضات در مقام رسیدگی به پرونده است از جمله این موارد، رسیدگی دادگاه به جرایم مندرج در کیفرخواست است

تغییر-عنوان-مجرمانه-مندرج-در-کیفرخواست

علیرضا مرادی - بازپرس دادسرای عمومی و انقلاب تهران

قسمت اول

ابهام در قانون از عمده ترین دلایل برداشت های قضایی متفاوت قضات در مقام رسیدگی به پرونده است. از جمله این موارد، رسیدگی دادگاه به جرایم مندرج در کیفرخواست است.

گاهی دادگاه در انثاء رسیدگی متوجه می شود که جرم مندرج در کیفرخواست با توجه به محتویات پرونده، موارد اعلامی در قرار مجرمیت و کیفرخواست، دفاعیات طرفین پرونده و نماینده دادستان در جلسه رسیدگی، منطبق با عنصر قانونی معیینه نبوده، بلکه عنوان صحیح عمل ارتکابی متهم هم از جهت عنوان مجرمانه و هم از حیث عنصر قانونی با ...

عمل مجرمانه و ماده دیگری از قانون سازگار است که لازمه‌ی رسیدگی به آن، تغییر عنوان مجرمانه جرم است. این موضوع موجب طرح سئوالات متعددی می گردد، از جمله این که:

 آیا دادگاه راساً اختیاری در این خصوص دارد یا خیر؟ مستند اختیار یا عدم آن چیست؟

• آیا دادگاه باید پرونده را نسبت به جرم موضوع کیفرخواست رسیدگی و اگر آن را متوجه متهم نمی داند، برائت وی را صادر نماید و پرونده را به جهت کشف جرم جدید و در اجرای ماده 77 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب 28/6/1378 که مقرر می دارد: «چنانچه ضمن تحقیق ، قاضی دادگاه جرم دیگری را کشف نماید که به جرم اول مربوط نیست در صورتی که شعبه دادگاه منحصر به فرد باشد به آن جرم نیز رسیدگی می نماید و چنانچه شعب دادگاه متعدد باشد اقدامات لازم را موافق قوانین برای حفظ آثار و امارات جرم مکشوف و جلوگیری از فرار متهم به عمل آورده و مراتب را به رئیس حوزه قضایی اطلاع می دهد.» و ماده 206 همین قانون که بیان داشته: «چنانچه دادگاه در حین رسیدگی، جرم دیگری را کشف نماید موضوع را به صورت کتبی به رئیس حوزه قضایی اعلام و پس از ارجاع درحدود صلاحیت خود رسیدگی خواهد نمود.» به دادسرا اعاده نماید(1) یا این که بدون اعلام نظر با ذکر استدلال خود پرونده را جهت رسیدگی به عنوان مجرمانه صحیح به دادسرا اعاده نماید تا در صورت پذیرش استدلال اقدام نماید؟ در صورت اخیر، مجور ارسال پرونده با توجه به تبصره 1 ماده 14قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب 28/7/1381 که اشعار می دارد: «هرگاه دادگاه نقصی در تحقیقات مشاهده نموده یا انجام اقدامی را لازم بداند ، خود تکمیل می نماید و نیز می تواند رفع نقص و تکمیل پرونده را با ذکر موارد نقص از دادسرای مربوط درخواست کند.»  چگونه قابل توجبه است؟ آیا این مورد از موارد نقص در تحقیقات است یا خیر؟ اگر دادسرا استدلال دادگاه را نپذیرد، امکان اختلاف وجود دارد یا خیر؟ در صورت امکان مرجع حل اختلاف کجا است؟

• آیا مورد از موارد اصلاح قرار مجرمیت از جهت عنوان اتهامی و کیفرخواست از جهات عنوان مجرمانه و عنصر قانونی جرم است یا خیر؟

• آیا دادگاه باید با پرونده را قرار عدم صلاحیت نسبت به جرایم تشخیصی خود به دادسرا اعاده نماید یا خیر؟

مثالی در این خصوص می تواند به تبیین بیشتر موضوع کمک کند.

از جمله وجوه تمایز جرم خیانت در امانت از کلاهبرداری «استفاده از وسایل متقلبانه» در جرم اخیر است. در کلاهبرداری توسل به وسایل متقلبانه لازمه اغفال و فریب مجنی علیه است کهالزاماً باید مقدم بر بردن مال غیر باشد اما در جرم خیانت در امانت، وسوسه های مجرمانه، استفاده از وسایل متقلبانه و اعمال مادی جرم بعد از تحویل مال صورت می گیرد. حال اگر آقای ابلیس شیطانی به عنوان متهم نگون بخت پرونده ای مرتکب جرم خیانت در امانت شود و بر این اساس بازپرس دادسرا مبادرت به صدور کیفرخواست و متعاقب آن دادیار اظهارنظر به نیابت از سوی دادستان اقدام به صدور کیفرخواست نماید و پرونده از سوی بازپرس به دادگاه عمومی جزایی ارسال تا مورد رسیدگی واقع شود، اما در جلسه رسیدگی که با حضور طرفین پرونده و از جمله نماینده دادستان تشکیل شده است، دادگاه با لحاظ دفاعیات متهم متوجه می شود که توسل به وسایل متقلبانه قبل از بردن مال شاکی صورت گرفته است و نه بعد از آن و به این جهت اعتقاد به وقوع جرم کلاهبرداری داشته و نه خیانت در امانت. تکلیف چیست؟

آیا باید متهم را از اتهام خیانت در امانت تبرئه و پرونده را جهت رسیدگی به اتهام کلاهبرداری به دادسرا ارسال نماید یا بدون اتحاذ تصمیم فوق، تنها با ذکر نظر قضایی خود پرونده را جهت اصلاح عنوان مجرمانه در قرار مجرمیت و کیفرخواست به دادسرا ارسال نماید و ...

متأسفانه قانون نیز به شبهات فوق افزوده است. بند «ج» ماده 14 قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب 28/7/1381 مقرر می دارد: «دادگاههای عمومی جزایی و انقلاب با حضور رییس دادگاه یا دادرس علی البدل و دادستان یا معاون او یا یکی از دادیاران به تعیین دادستان تشکیل می گردد و فقط به جرائم مندرج در کیفرخواست وفق قانون آیین دادرسی مربوط رسیدگی می نماید و انشای رای پس از استماع نظریات و مدافعات دادستان یا نماینده او وفق قانون برعهده قاضی دادگاه است.»

عبارت «فقط به جرائم مندرج در کیفرخواست» مجمل و مبهم است و مشخص نیست که مراد از حصر به عمل آمده چیست و دامنه آن تا کجا است و اساساً هدف مقنن از انحصار فوق چه بوده است؟

آیا مراد این است که دادگاه منحصراً حق رسیدگی به جرایمی دارد که با تشریفات مقرر در دادسرا رسیدگی شده و متعاقب آن قاضی تحقیق اعم از دادیار یا بازپرس آن را در قرار مجرمیت منعکس نموده و در کیفرخواست نیز ذکر گردیده و عنصر قانونی آن هم بیان گردید و براساس آن نماینده دادستان در جلسه رسیدگی تقاضای مجازات برای متهم می نماید یا خیر؟ آیا دادگاه در مقام رسیدگی حق تغییر عنوان مجرمانه را دارد و محصور به حدود کیفرخواست نیست؟ و ...

ابهامات فوق موجب شد تا در عمل هم در دکترین حقوقی و هم در رویه قضایی محاکم نظرات متفاوتی و بلکه متهافتی ابراز  شود. این نظرات را می توان در دو دسته کلی طبقه بندی نمود که عبارتند از:

الف) مخالفین اختیار دادگاه

طرفداران این نظریه معتقدند که به موجب نص بند «ج» ماده 14 قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب 28/7/1381، دادگاه تنها تکلیف به رسیدگی به جرایم مندرج کیفرخواست را دارد و خارج از آن اختیاری ندارد. این برداشت را  این عبارت «فقط به جرایم مندرج در کیفرخواست» تأیید می کند. لذا دادگاه تنها در چارچوب کیفرخواست می تواند حکم صادر کند و اگر عمل متهم منطبق با عنوان مجرمانه دیگری باشد، دادگاه نمی تواند عنوان مجرمانه مندرج در کیفرخواست را تغییر دهد.

این عده عقیده دارند که سابقه تقنینی ماده هم این برداشت را تأیید می کند، زیرا ماده 1 (اصلاحی 1/5/1337) از مواد الحاقیه به قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 12/7/1312 با اصلاحات بعدی مقرر می دارد: «اقامه دعوی جزایی از طرف دادستان دادگاه را در حدود صلاحیت خود مکلف به رسیدگی و صدور حکم به همان جرم هایی می کند که در کیفرخواست قید شده و خارج از آن حق رسیدگی ندارد.»

برخی از طرفداران این نظریه معتقدند که با تغییر عنوان جرم، صلا‌حیت دادگاه نیز تغییر می‌کند. از این رو باید پرونده را با صدور عدم صلا‌حیت برای صدور کیفرخواست به مرجع قضایی حوزه مربوط ارسال نمود.

نمونه ای از رویه قضایی طرفداران نظریه مخالفان نقل می شود:

شعبه 1079 دادگاه عمومی جزایی تهران در حکم شماره 393 مورخ 14/12/1386 در پرونده کلاسه 86/1079/898 چنین رأی صادر نمود که:

«...نظر به این که زمین (عرصه) که متعلق به غیر بوده است، فروخته نشده و اعیانی که متعلق به متهم است فروخته شده، لذا اتهام وارد نیست و مستنداً به اصل قانونی بودن جرائم و مجازت ها و تفسیر مضیق قوانین کیفری و این که دادگاه فقط در چارچوب کیفرخواست می تواند حکم صادر کند و اگر عمل متهم منطبق با عنوان مجرمانه دیگری باشد، دادگاه نمی تواند عنوان مجرمانه را تغییر دهد و برخلاف کیفرخواست حکم صادر نماید، لذا حکم برائت آقای قلی...از اتهام فروش مال غیر صادر و اعلام می گردد....»

از حکم فوق تجدیدنظرخواهی شد که شعبه 20 دادگاه تجدیدنظر استان تهران به موجب حکم شماره 326 مورخ 5/3/87 در پرونده کلاسه 87/20/322 چنین استدلال نمود که:

«...با توجه به محتویات پرونده و مفاد لایحه تجدیدنظر خواهی، نظر به این که ایراد و اعتراض موجه و مؤثری که موجبات نقض و بی اعتباری دادنامه معترض را ایجاد نماید ارائه نشده و از حیث رعایت تشریفات قانونی و مبانی استنباط و توجه به مستندات قانونی فاقد اشکال می باشد، لذا با رد اعتراض با استناد به بند الف ماده 257 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری دادنامه تجدیدنظر خواسته تأیید می گردد.»

پایان قسمت اول

ادامه دارد

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.