×

دیوان عدالت اداری و استقلال کانون وکلا ‏

دیوان عدالت اداری و استقلال کانون وکلا ‏

دیوان عدالت اداری و استقلال کانون وکلا ‏

دیوان-عدالت-اداری-و-استقلال-کانون-وکلا-‏

دیوان عدالت اداری و استقلال کانون وکلا ‏ بهمن کشاورز

‏ ‏ مقدمه اول

موضوع استقلال کانون های وکلا و استقلال وکیل مدافع و اینکه چرا باید وکیل مستقل باشد و فارغ از ‏دخالت (و نه نظارت) حکومت و قوه قضائیه چیزی نیست که فقط در محافل وکلا و حقوقدانان و قضات مطرح باشد. این ‏مطلب در سال های اخیر مورد توجه همه هم میهنان ما قرار گرفته و حتی نسبت به آن حساس و بعضاً نگران هستند. ‏رویدادهایی که مردم در تلویزیون ناظر آن بوده یا شرح آنها را در روزنامه ها و نشریات خوانده یا از یکدیگر شنیده اند، آنها ‏را نسبت به مساله «حق دفاع» و اینکه این حق با حضور چگونه وکیلی تامین می شود و به تبع به موضوع لزوم ‏استقلال وکیل مدافع، علاقه مندتر و مآلاً حساس تر و نگران تر کرده است. طبیعی است بر این اعتقاد باشیم که دست اندرکاران قوه قضائیه و کسانی که اعتبار و حرمت جهانی این قوه و دادگاه ‏های ایران و تصمیمات این دادگاه ها در سطح ملی و جهانی باید بر ایشان مهم باشد، باید بیشتر از مردم عادی نگران ‏و دلمشغول استقلال وکلای مدافع و کانون هایشان باشند اما گویا واقعیت چیز دیگری است.
توضیح می دهیم. ‏

مقدمه دوم

ماجرای «آیین نامه قانون گونه» یا «قانون آیین نامه نما»ی لایحه استقلال کانون وکلا که بنا به ادعا بر ‏مبنای پیشنهاد کانون های وکلا که خود کانون ها از آن خبر نداشتند و ندارند تدوین و تصویب و در تاریخ 30/3/1388 در ‏روزنامه رسمی چاپ و منتشر شده بود، عکس العمل سریع و قاطع کانون های وکلا در قالب اتحادیه سراسری کانون ‏های وکلا (اسکودا) در قبال آن به صورت اعلام غیرقابل اجرا بودنش مخالفت اکثریت قریب به اتفاق دولتمردان با این آیین ‏نامه و بالاخره دستور به موقع و داهیانه آقای آیت الله شاهرودی در خصوص تعویق و تعلیق شش ماهه اجرای آن به ‏لحاظ در جریان بودن تدوین و تصویب قانون جامع وکالت با اینکه با وقایع و تنش های پس از انتخابات مقارن و تحت ‏الشعاع آن بود مورد توجه بسیار مردم قرار گرفت.

و همچنان که در مقدمه اول گفتیم پیامدهای حوادث بعد از انتخابات ‏باعث شد مردم عادی آگاهی بیشتر و تصویر روشن تری از موضوع و لزوم اقرار به حق دفاع مردم و تامین آن به وسیله ‏وکلای مستقل پیدا کنند. بنابراین در اینجا متعرض تفصیل این مطالب نمی شویم و به طور خلاصه عرض می کنیم ‏اجرای آیین نامه به دستور ریاست وقت قوه قضائیه معوق و معلق ماند و در عین حال چون لازم بود تکلیف قضیه به طرز ‏بنیادی روشن شود، کانون های 19گانه ایران به بنده و جناب آقای جندقی ریاست محترم کانون وکلای دادگستری مرکز ‏وکالت دادند نسبت به تقدیم دادخواست و شکوائیه جهت ابطال آیین نامه مذکور به دیوان محترم عدالت اداری اقدام ‏کنیم.

‏ مقدمه سوم

شکوائیه با مشورت برجسته ترین متخصصان دعاوی دیوان عدالت اداری- که اینک وکیل دادگستری ‏هستند- تنظیم و ضمن آن ابطال آیین نامه مورد بحث از یک سو به خاطر مسبوق و مبتنی نبودن آن به پیشنهاد کانون ‏های وکلا (موضوع ماده 22 لایحه استقلال کانون وکلا) و از دیگر سو به لحاظ مخالفت و مغایرت مفاد آن با مواد لایحه ‏قانونی استقلال کانون وکلا، قانون کیفیت اخذ پروانه وکالت، اصولی از قانون اساسی و برخی از آرای وحدت رویه هیات ‏عمومی دیوان عدالت اداری، درخواست و صدور دستور موقت بر منع اجرا نیز تقاضا شد. این دادخواست به کلاسه ‏‏23/88/879 در دیوان ثبت شد و در نوبت طرح هیات عمومی قرار گرفت و چون اجرای آیین نامه معلق شده بود، از ‏تقاضای دستور موقت اعلام انصراف شد.

‏ بحث جدید و شگفت انگیز

‏ ‏1- آنچه در سه مقدمه آمد امور قطعی و یقینی و... و آنچه پس از این خواهد آمد حاصل مسموعات است. بنابراین ‏کافی است دیوان محترم عدالت اداری کل، قسمت یا قسمت هایی از آن را تکذیب و خیال ما و همه دوستداران عدالت ‏و حامیان «حق دفاع» مردم را راحت کنند.

‏ ‏2- طبق رویه جاری پرونده پیش از طرح در هیات عمومی به کمیسیون تخصصی دیوان عدالت متشکل از هفت یا هشت ‏تن از زبده ترین و برجسته ترین قضات دیوان ارجاع و در کمیسیون مطرح شده است. شنیده شده کمیسیون مذکور ‏تقریباً- بلکه تحقیقاً- کلیه موارد مطروحه در شکواییه را اعم از اشکال کلی آن و موارد مخالف با قوانین - صحیح ‏تشخیص داده و در نظریه خود منعکس کرده است.

‏ ‏3- گفته شده هیات عمومی دیوان عدالت در وقت مقرر برای رسیدگی به موضوع تشکیل جلسه داده است. تا آن زمان ‏با توجه به تصویب قانون جدید دیوان عدالت اداری، موضوع صلاحیت دیوان برای ورود به شکایات مطروحه از تصمیمات ‏غیرقضایی قوه قضائیه و ریاست محترم آن مسلم و مفروغ عنه تلقی می شده و بنابراین انتظار می رفته اصل قضیه در ‏هیات عمومی مطرح شود. گویا یکی از اعضای محترم هیات عمومی در صلاحیت دیوان در این مورد تشکیک و لزوم ‏استفسار و استعلام از مجمع تشخیص مصلحت را در این مورد مطرح کرده است. گویا اکثریتی بزرگ و شاید خیلی ‏بزرگ از قضات حاضر در جلسه با این نظر مخالف و به صالح بودن دیوان عدالت در این مورد معتقد بوده اند.

شگفت ‏اینکه گویا جلسه بدون رای گیری در این مورد پایان یافته و گویا قرار است درخصوص مورد از مجمع تشخیص مصلحت ‏نظام استعلام و استفسار شود، عرض کردیم اینها همه خبر است و در آنها احتمال صدق و کذب وجود دارد و تکذیب آنها ‏می تواند مشکل ذهنی و نگرانی همه اهل حقوق بلکه همه مردم علاقه مند و نگران را مرتفع کند. ‏ بررسی تحلیلی موضوع ‏ اگر آنچه عرض شد صحیح باشد- که امیدواریم نباشد- تحولی عجیب و غیرقابل قبول و غیرقابل توجیه در دیوان عدالت ‏اداری رخ داده است که درخور تحلیل و تامل بسیار است؛ ‏ ‏1- سوابق نشان می دهند پس از تصویب قانون جدید دیوان عدالت اداری- که مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام ‏است- هیات عمومی دیوان مکرراً خود را درخصوص رسیدگی و اتخاذ تصمیم نسبت به تصمیمات «غیرقضایی» قوه ‏قضائیه و ریاست محترم آن صالح دانسته و رای صادر کرده است. از جمله شکایت کانون وکلا از آیین نامه تعرفه حق ‏الوکاله که هر چند به رد شکایت منجر شد، اما دیوان خود را صالح به رسیدگی دانست و به موضوع وارد شد.

آخرین و ‏مهم ترین و واضح ترین مورد پرونده «87/817 و 873 و 904» است که به صدور دادنامه 389 و 390 و 391 از هیات ‏عمومی دیوان عدالت در تاریخ 4/5/1388 منجر شده است. موضوع شکایت و خواسته ابطال تبصره الحاقی به ماده دو ‏آیین نامه اجرایی ماده 187 قانون برنامه سوم توسعه اقتصادی... است. در بند الف رای هیات عمومی که به امضای ‏رئیس دیوان- به عنوان رئیس هیات عمومی- رسیده، آمده است؛

‏ ‏«الف- قانونگذار با عنایت به هدف اصولی حکم مقرر در اصل 170 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به شرح ماده ‏‏1 و بند 1 ماده 19 قانون دیوان عدالت اداری مصوب 1385 رسیدگی به اعتراض نسبت به مطلق آیین نامه ها و سایر ‏نظامات و مقررات دولتی خلاف قانون یا شرع یا خارج از حدود صلاحیت مقام تصویب کننده آن را با رعایت مقررات قانونی ‏مربوط در صلاحیت دیوان عدالت اداری قرار داده است. نظر به اینکه حصر حکم مقنن به مصوبات قوه مجریه و عدم ‏تسری آن به مصوبات قوه قضائیه که واجد ماهیت و اوصاف تصمیمات قضایی قوه قضائیه موضوع تبصره ذیل ماده 19 ‏قانون مذکور نمی باشد و از مصادیق مصوبات دولتی در معنی و مفهوم عام آن محسوب می شود، با هدف اساسی و ‏عموم و اطلاق حکم قانونگذار منافات دارد. بنابراین ایراد به صلاحیت هیات عمومی دیوان عدالت درخصوص رسیدگی به ‏اعتراض اشخاص نسبت به آیین نامه ها و سایر مصوبات قوه قضائیه وارد نیست.

‏ ب- به موجب بند 2 ماده 13 قانون دیوان عدالت اداری رسیدگی به اعتراض نسبت به تصمیمات و آرای قطعی کلیه ‏مراجع اختصاصی اداری اعم از هیات ها و کمیسیون ها و شوراها و نظایر آنها منحصراً از حیث نقض قوانین و مقررات و ‏یا مخالفت با آنها در صلاحیت شعب دیوان قرار دارد، مگر در مواردی که در قانون مستثنی شده باشد. بنابراین اطلاق ‏قسمت اخیر تبصره الحاقی به ماده 2 آیین نامه اجرایی ماده 187 قانون برنامه سوم توسعه... که متضمن عدم قابلیت ‏اعتراض نسبت به تصمیمات هیات اجرایی مقرر در تبصره مزبور و نفی صلاحیت دیوان در رسیدگی به این قبیل تصمیمات ‏است، مغایر قانون تشخیص داده می شود و مستنداً به قسمت دوم اصل 170 قانون اساسی و ماده 1 و بند 1 ماده 19 ‏و ماده 42 قانون دیوان عدالت اداری ابطال می گردد...» ‏ ‏2- مفهوم این رای کاملاً روشن است و با توجه به تاریخ صدور آن یعنی 4/5/1388 و تاریخ انعقاد جلسه رسیدگی به ‏شکایت کانون های وکلا (2/9/1388) ناچار پرسش های ذیل به ذهن متبادر می شود.

‏ اولاً- در این فاصله چهارماهه در هیات عمومی چه اتفاقی افتاده که اعضای آن ناگهان در خصوص صلاحیت خود در ‏رسیدگی به «مصوبات غیرقضایی» ریاست محترم قوه قضائیه دچار تردید و شک شده اند، حال آنکه پیش از 4/5/88 ‏هم در این گونه موارد بارها خود را صالح دانسته و رای صادر کرده اند؟

‏ ثانیاً- تعدادی از قضات دیوان عدالت مجتهد مطلق، برخی از ایشان مجتهد متجزی و بعضی نیز قریب الاجتهاد هستند و ‏هیات عمومی دیوان عدالت چنین ترکیبی دارد. چنین اشخاصی از تبصره ماده 19 قانون دیوان عدالت در بیان حدود ‏صلاحیت هیات عمومی دیوان عدالت اداری با این عبارات؛ «رسیدگی به تصمیمات قضایی قوه قضائیه... از شمول این ‏ماده خارج است.» ‏ و تبصره 2 ماده 13 در بیان صلاحیت و حدود اختیارات دیوان با این عبارات؛ «تصمیمات و آرای دادگاه ها و سایر مراجع ‏قضایی دادگستری و نظامی و دادگاه های انتظامی قضات دادگستری و نیروهای مسلح قابل شکایت در دیوان عدالت ‏اداری نمی باشد.» چه استنباطی ممکن است داشته باشند؟ توضیح اینکه در حجیت مفاهیم تردیدی نیست. به عبارت ‏دیگر وقتی مشخص شد عبارتی مفهوم دارد در حجیت آن مناقشه نمی توان کرد. خواه این مفهوم موافق باشد و خواه ‏مخالف.

مفاهیم «وصف» (صفت) و «حصر» از مفاهیم مخالف هستند که حجیت آنها محل بحث نیست. بنابراین وقتی ‏تبصره ماده 19 به «تصمیمات قضایی قوه قضائیه» اشاره می کند «تصمیمات غیرقضایی» این قوه - یا همان تصمیمات ‏اداری و آیین نامه ها و بخشنامه ها - از شمول حکم منفی تبصره خارج می شوند. تبصره 2 ماده 13 نیز مفسر و روشن ‏کننده مفهوم «تصمیمات قضایی قوه قضائیه» است و مشخص می کند منظور تصمیماتی است که به عنوان فصل ترافع ‏یا مقدمه آن در هر مورد خاص اتخاذ می شود. بنابراین در متن قانون مصوب مجمع تشخیص مصلحت ابهامی و اجمالی ‏مشاهده نمی شود تا استعلام و استفسار را بطلبد.

‏ ثالثاً- اعضای هیات عمومی در 4/5/88 به شرح پیش گفته اظهارنظر فرموده بودند. عدول از این نظر محتاج دلیل است. ‏این دلیل کجاست؟

‏ رابعاً- اعضای مجتهد هیات عمومی دیوان، اعم از مطلق و متجزی، مکلفند به فتوا و اجتهاد خود حکم و عمل کنند و در ‏مورد صلاحیت دیوان نسبت به مصوبات غیرقضایی و غیرترافعی قوه قضائیه، قبلاً، بارها، این کار را کرده اند. نظر اخیر ‏ایشان - اگر نظری داده باشند - از این حیث چه صورتی خواهد داشت؟

‏ خامساً- اگر در مورد شکایت کانون ها و صلاحیت دیوان در رسیدگی به آن رای گیری شده باشد، تمام سوالات و ‏ابهاماتی که در شقوق چهارگانه پیشین مطرح کردیم قابل طرح خواهد بود و اگر اصلاً رای گیری نشده باشد این سوال ‏بزرگ تر مطرح خواهد بود که در مساله یی با این اهمیت چه اتفاقی افتاده؟ و چرا جلسه بدون ورود به رسیدگی ختم و ‏متعاقباً مساله لزوم استعلام و استفسار - که مبنای آن نامعلوم و اصلش با سوابق موجود و اصول و قواعد شناخته ‏شده منطق و اصول معارض است - مطرح شده است؟ ‏ نتیجه ‏ اگر صورت مساله صحت داشته باشد - که امیدواریم نداشته باشد -تصویری به شرح آتی پیش رو خواهیم داشت؛

‏ ‏1 - مدت تعلیق و تعویق اجرای «آیین نامه قانون گونه» در تاریخ 30/10/1388 پایان خواهد یافت (این تاریخ نامه آقای ‏دکتر جمشیدی به شماره 500/1818/9000 به آقای آیت الله شاهرودی است که در همین تاریخ با شش ماه تعلیق ‏موافقت کرده اند.) بنابراین اگر تا آن زمان تکلیف ابطال آیین نامه روشن نشده باشد، ظاهر این خواهد بود که مفاد آن - ‏به رغم همه منقصت ها و اشکالات و قانون شکنی هایی که در بر دارد - مثلاً - قابل اجرا خواهد بود.

‏ ‏2- کانون های وکلا آیین نامه جدید را غیرقابل اجرا اعلام کرده اند و لاجرم آن را اجرا نخواهند کرد و نظر به معتبر ‏ندانستن آن به آیین نامه سابق وفادار خواهند بود.

‏ ‏3- گمانه زنی های انجام شده و اخبار واصله از استان های مختلف حکایت از آن دارد که بسیاری از قضات محاکم نیز به ‏استناد اصل 170 قانون اساسی، آیین نامه مورد بحث را به جهت مغایرت با قانون و طی نکردن مراحل صحیح تنظیم و ‏تصویب غیرقابل اجرا می دانند. حال آنکه برخی دیگر از قضات خلاف این نظر را دارند.

‏ ‏4- البته ممکن است مجمع محترم تشخیص مصلحت نظام - اگر اصل قضیه درست باشد و استعلام و استفساری بدون ‏تاخیر به عمل آید - با توجه به فوریت و اهمیت موضوع، به رغم کثرت کار مجمع، در این مورد با رعایت اولویت و به فوریت ‏اظهارنظر کند اما اگر چنین نشود با وضعیتی مواجه خواهیم شد که پاسخ چونی و چرایی آن بسیار دشوار و مسوولیت ‏مسبب یا مسببان بسیار سنگین خواهد بود. اما کماکان امیدوارم کل داستان شایعه و شکایت کانون ها در ردیف ‏رسیدگی خارج از نوبت باشد.ان شاءالله.

‏ به نقل از ‏www.etemaad.ir

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.