×

اعتماد بیش از حد راهی زندانم کرد

اعتماد بیش از حد راهی زندانم کرد

جوان کرمانی به دلیل اعتماد بیش از حد به دوست دوران کودکی و شریک کاری‌اش روانه زندان شد

اعتماد-بیش-از-حد-راهی-زندانم-کرد وکیل 

جوان کرمانی به دلیل اعتماد بیش از حد به دوست دوران کودکی و شریک کاری‌اش روانه زندان شد.

زندانی بیمار، امنیت زندان را به مخاطره می اندازد - زندانی هم شهروند است - زندان ، بایدها و نبایدها - زندانیان نباید پس از حبس از جامعه جدا شوند - آزادی بیان در زندان ل

در محوطه هواخوری زندان مرکزی رفسنجان به جوان قدبلند و لاغر اندامی برخورد کردم که در بازی والیبال، سبک و سیاق بازی او در جمع مددجویان جلب توجه می‌کرد. کسی که وقتی‌ توپ‌هایش را در زمین حریف می‌خواباند آه و فریاد از نهاد همه بلند می‌شد.

وقتی خواستم با ناصر صحبت کنم ابتدا حاضر به گفت‌وگو نشد و بعد با آن لهجه شیرین کرمانی گفت: در یک خانواده مذهبی متولد شدم و پدر و مادرم هر دو فرهنگی هستند. یک خواهر بزرگتر از خودم دارم و یک برادر کوچکتر هم داشتم که متاسفانه در سال 84 در اثر سرطان فوت کرد.

چرا کسی به زندانی آزاد شده شغل نمی دهد - آزادی مشروط زندانیان - اجازه نمی دهیم زندان برای زندانیان قانون شکن به محیطی امن تبدیل شود

این مددجوی 22 ساله افزود: والدینم به تحصیل خیلی اهمیت می‌دادند. ناگفته نماند درسم هم بد نبود و در مدرسه به دلیل قد بلندم توسط معلم ورزش‌مان به یکی از باشگاه‌های والیبال معرفی شدم که بعد از چند جلسه تمرین موفق شدم جای خودم را در این تیم ثابت کنم. استعداد خوبی در این رشته ورزشی از خودم نشان دادم تا اینکه در سن 12 سالگی عضو تیم نوجوانان استان هم شدم.

وی ادامه داد: آنجا با یکی از هم تیمی‌های خودم رابطه دوستی خوبی آغاز کردم که به رفت و آمد خانوادگی بین خانواده‌ها منجر شد. در کنار ورزش دو نفری درس هم می‌خواندیم تا اینکه دیپلم گرفتیم و هر دو دانشگاه قبول شدیم. برای اینکه در درس موفق‌تر بشویم، ورزش را با وجود همه موفقیت‌هایی که داشتیم کنار گذاشتیم و تنها به‌صورت پاره وقت تمرین داشتیم؛ البته در همین شرایط عضو تیم والیبال دانشگاه هم بودیم.

ناصر افزود: بعد از اتمام تحصیلات عالیه راهی خدمت سربازی شدیم و بعد از اتمام خدمت هر دو جویای کار شدیم، اما متاسفانه هرچه گشتیم شغل مناسبی پیدا نکردیم. به ناچار تصمیم گرفتیم در حوزه رشته تحصیلی خودمان (مهندسی صنایع) شرکت بزنیم.

وی افزود: بعد از تحقیقات زیاد و ثبت یک شرکت کوچک کار خودمان را با معاضدت یکی از استادان شروع کردیم؛ سال اول انگار نه انگار تقریباً بازارمان کساد بود و به اصلاح و به حقیقت از جیب خودمان می‌خوردیم، اما سال دوم به بعد کارمان گرفت و درآمدمان خوب شد تا اینکه بعد از گذشت 2 سال من توانستم در یکی از شرکت‌های بزرگ کار پیدا کنم. صبح‌ها من سر کار می‌رفتم و عصرها به همراه یاسر (شریک و رفیقم) شرکت خودمان را داشتیم اما بعد از گذشت تقریبا 10 ماه من در آن شرکت ارتقاً پیدا کردم و عصرها تا ساعت 6 مجبور بودم در محل کارم حاضر باشم.

این مددجوی کرمانی بیان کرد: با وضعیت به وجود آمده کمتر به شرکت خودم می‌رسیدم البته تمامی کارها را یاسر به نحو احسن انجام می‌داد. با تفویض اختیار از سوی من کم‌کم بهانه‌های دوست قدیمی‌ مان هم شروع شد که من دارم به تنهایی این شرکت را اداره می‌کنم و در مقابل تو، سود سهم من اینگونه است و سهم تو بیشتر است. برای این‌که واقعا حق کسی ضایع نشود، طی قراردادی بین خودمان نوشتیم 70 درصد سود شرکت به یاسر تعلق گیرد و فقط 30 درصد مابقی برای من باشد.

اعطای مرخصی به متهم تحت بازداشت موقت  - شرایط و ضوابط مرخصی 15 روزه به زندانیان به مناسبت لیالی قدر 

وی با تکان دادن سرش، ادامه داد: بهانه‌گیری های شریکم کم نشد و روز به روز بیشتر هم شد. تا این‌که یک روز با من تماس گرفت و گفت شرکت دارد ضرر می دهد و طی چهار ماه گذشته فقط 500 میلیون ریال ضرر کردیم؛ البته این را هم بگویم که در ضرر شرکت 50 به 50 بودیم؛ یعنی اگر شرکت ضرر کرد 50 درصد ضرر را باید من می دادم.

وی تصریح کرد: برای اینکه موضوع خسارت‌ها را دقیق بدانم، یک حسابرس گرفتم تا حساب‌های شرکت را مورد بررسی قرار دهد که بعد از گذشت یک‌ماه مشخص شد که شریک شفیق و هم نشین بنده بیش از 70 درصد سود را برای خود برمی‌داشته و چندین قرارداد خارج از قوانین شرکت هم داشته که من از سود آن‌ها بی خبر بوده‌ام. وقتی از او توضیح خواستم باز این جمله تکراری را شنیدم که من دارم به تنهایی در این شرکت کار می‌کنم و تو هیچ کاری انجام نمی‌دهی و من حق خودم را برداشته‌ام و... .

ناصر با اشاره به اینکه حق امضای چک شرکت دونفره بود، بیان کرد: جهت پیشبرد امور و برای راحتی کار اصولا 20 برگ را جلوتر امضا می‌کردم و تحویل این دوست چندین ساله ام می‌دادم و خودش نیست خدایش شاهد است که تا همین اواخر هم مشکلی نداشتیم، اما همین که اختلاف بین ما دو نفر با ترفیع مسئولیت کاری‌ام در شغل دوم بالا گرفت، وقتی خواستم تسویه حساب کند و من شرکت را به او واگذار کنم و برای همیشه با رفتن به این خصومت‌ها پایان بدهم، متوجه شدم طی چندین قرادادی که خارج از قوانین شرکت بوده، سود هنگفتی به جیب زده اما به تعهدات شرکت خودمان عمل نکرده است.

او افزود: بعد از گذشت 3 ماه متوجه شدم یک چک به مبلغ 3 میلیارد ریال از سوی شریکم در وجه شرکت دیگری صادر شده که باید 5/ 1 میلیارد ریال آن را من پرداخت کنم که طی توافق من و شریکم در حالی که سود حاصل از قرادادها در جیب او رفته بود و جیب من خالی مانده بود، به هر بدبختی پول را جور کردم و ریختم به حساب شرکت.

ناصر گفت: اما این همه ماجرا نبود و چک بعدی به مبلغ 5/ 4 میلیارد ریال هم از راه رسید و بابت سنگینی مبلغ من روانه زندان شدم. باورش سخت است اما حقیقت دارد که اعتماد بیش از حد کار دستم داد؛ کسی که بیش از چشمانم به او اعتماد داشتم سرم را کلاه گذاشت و تمامی زندگیم را از من گرفت. برای رهایی هرچند پدرم منزل خودش را فروخت و اجاره نشین شد و هر چند از کار بیکار شدم و همه دارایی خودم را جمع و جور کردم اما تنها از نیمی از این مبلغ بدهی پرداخت شد و بابت مابقی آن هنوز در حبس به سرمی‌برم.

منبع : ایسنا

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.