×

فارسی نگاری در فقه

فارسی نگاری در فقه

مجله «کاوشی نو در فقه اسلامی » را در سال 1373 به انگیزه پاسخ گویی به خواست مقام معظم رهبری که فرمود «یک مجله تخصصی فقه در حوزه علمیه قم به وجود بیاید، تا فضلای جوان و نورس، فرصت پیدا کنند، افکار نو و برداشتهای جدید فقهی خود را در آن مجلات، مطرح کنند این جور افراد باید شناخته شوند » پی ریختیم و از فاضلان و فرهیختگان خوش فکر و نوآور حوزوی دعوت به همکاری کردیم که خوشبختانه مورد استقبال قرار گرفت

فارسی-نگاری-در-فقه وکیل 

مجله «کاوشی نو در فقه اسلامی » را در سال 1373 به انگیزه پاسخ گویی به خواست مقام معظم رهبری که فرمود: «یک مجله تخصصی فقه در حوزه علمیه قم به وجود بیاید، تا فضلای جوان و نورس، فرصت پیدا کنند، افکار نو و برداشتهای جدید فقهی خود را در آن مجلات، مطرح کنند. این جور افراد باید شناخته شوند.» پی ریختیم و از فاضلان و فرهیختگان خوش فکر و نوآور حوزوی دعوت به همکاری کردیم که خوشبختانه مورد استقبال قرار گرفت.

زبان آن را فارسی گزیدیم، تا افزون بر آن فایده مهم، به پرسشها، شبهه ها، علاقه ها و نیازهای زیر، پاسخ دهیم.

1. پاسخ به رویکرد مردمی که برای فهم همه سویه اسلام و معارف دین، چشم به حوزه های علمیه دوخته اند. بی گمان بخش مهمی از این معارف را مسائل فقهی تشکیل می دهند نیاز به تحلیل و بررسی ژرف، گسترده و همه سویه دارند. بسیاری از دینداران و مؤمنان، با باور ژرف پای بندی دقیق به احکام شرع، خواهان آنند تا بر فهم خود نسبت به احکام شرعی بیفزایند و روشن است رساله های عملیه کنونی، با همه زیباییها و خوبیها و راهگشاییهایی که دارند، نمی توانند پاسخ گوی این نیاز باشند.

2. بسیاری از شبهه ها و پرسشها به فقه و مسائل آن، پس از انقلاب دامن گستر و ژرف اسلامی در ایران پدید آمده و با به میدان آمدن فقه در تمامی عرصه های زندگی بر حجم و گوناگونی این پرسشها افزوده شده است. فضای به وجود آمده پس از انقلاب این پرسشها را از دایره نشستهای کوچک علمی به انجمن گاههای بزرگ فرهنگی علمی و حتی مطبوعات و رسانه های همگانی کشانده است. بی گمان پاسخ درخور به این پرسشها و دفاع درست از فقه، نیاز به بررسی و تحلیل مسائل فقهی و ارائه آنها به زبان امروزین جامعه دارد.

3. فقه در مقایسه با دو دانش مهم دیگر: کلام و اخلاق، جایگاه درخور و شایسته ای در عرصه زبان فارسی ندارد نوشته های گران ارجی در عقائد و اخلاق، به گونه مستدل و به شرح بارهای بار به زبان فارسی عرضه شده است، ولی در فقه، هنوز یک اثر قوی و استوار، که تمامی مسائل فقهی را با استدلال و به زبان امروزین، در برداشته باشد، نداریم. متاسفانه نتیجه این کم توجهی آن شده تا فقه که بخش مهم و گسترده ای از معارف اسلامی را تشکیل می دهد، از زبان عرضه برای فهم عموم بی بهره گردد و خواستاران از فهم این بخش از معارف دین، باز مانند، مخالفان دین هم از همین تهیگاه و رخنه و روزنه استفاده کرده و به قلعه و برج و باروی فقه یورش آورده اند.

با انگیزه هایی از این دست، نخستین مجله فقه استدلالی به زبان فارسی را به خواستاران و دوستاران معارف اسلامی تقدیم کردیم و تاکنون که بیستمین شماره آن را پیش روی دارید، توانسته ایم در حد توان و با سرمایه ناچیز خود، به گزاره ها و موضوعها و مسائل گوناگون فقهی از همان زاویه پاسخ گویی به پرسشها و شبهه ها بپردازیم و درمقوله هایی همچون: فقه و مقوله های هنری، روابط بین الملل، خمس در نظام اسلامی، رؤیت هلال و حکم حاکم، ربا و تورم و...، با خوانندگان و فرهیختگان سخن بگوییم.

از همان شماره های نخست، بسیاری از بزرگان تشویقمان کردند و فاضلان حوزه با ارسال مقاله های خویش، به یاری ما برخاستند که خداوند یارشان بادا. در این میان، شماری هم این روش را نپسندیدند و بر چنین شیوه ای در ارائه فقه خرده گرفتند:

1. برخلاف روش شناخته شده بین فقیهان است. فقهای ما فقه استدلالی را به زبان عربی ارائه می کردند و در غیر عربی، به صورت استفتا و پاسخ به پرسشها بوده است.

2. فقه دانش تخصصی است، با زبانی ویژه که برای ناآشنایان به آن زبان، فایده ای ندارد.

3. آشفتگی در باورهای عمومی: وقتی در مجله نظریه ای برخلاف آنچه مشهود و شناخته شده میان مردم است به عنوان نوآوری ارائه می شود، مردمی که دانش لازم را سبت به این علم ندارند، نسبت به دیگر باورهای خود نیز دچار تردید می شوند. در مثل وقتی نوشته می شود: پاک کردن چیزهای نجس، تنها با آب نیست، بلکه هر چیزی که نجاست را از بین ببرد، مانند: مواد ضدعفونی کننده، پاک کننده خواهد بود، چون ملاک از بین بردن نجاست، شستن با آب است. این برخلاف باور عمومی مردم است و به طور طبیعی تردید در چنین باورهایی، به دیگر موارد نیز، سریان می یابد.

از آن که فارسی نگاری در عرصه معارف اسلامی، بویژه فقه استدلالی، از ویژگیهای دو محقق بزرگ خوانسار: آقا جمال و آقا رضی است، کنگره بزرگداشت این بزرگان بهانه ای شد تا با دستمایه قراردادن آثار این بزرگان پاسخ برخی از این پرسشها و دل نگرانیها را بدهیم.

فارسی نگاری در عرصه فقه استدلالی:

هرچند نگارش فقه استدلالی به زبان فارسی، پیش از محققان خوانسار نیز، کم وبیش وجود داشته، مانند ترجمه فارسی شرایع محقق که مربوط به قرن ششم است، ولی ویژگی عصر صفوی که این بزرگان در آن عصر می زیستند، ایجاب می کرد تا نگارش و نشر معارف اسلامی به زبان فارسی، از نظر کمی و کیفی گسترش یابد.

تشکیل حکومت شیعی در عصر صفوی، میدان دادن به عالمان شیعه در حاکمیت، پدیدار شدن زمینه اجرای بسیاری از احکام، وجود زمینه های گسترش فرهنگ و معارف شیعی، موقعیتی بود که بسیاری از عالمان شیعه آن را ارج نهادند و توان خویش را برای نشر و گسترش معارف اسلامی به کار گرفتند. از آن جا که بیش تر مخاطبان آنان فارسی زبانان بودند، بر آن شدند و تلاش ورزیدند تا آموزه های دین را برای آنان در خور فهم سازند; از این روی بخش زیادی ازآثار عالمان دین را از این دوره به بعد نگاشته های فارسی در گزاره ها و موضوعهای گوناگون: اعتقادی اخلاقی، تاریخی و فقهی تشکیل می دهند.

در این دوره، نگارش و نشر فقه استدلالی به زبان فارسی بایستگی می یابد و فقیهان بزرگی آثار گرانبهایی تقدیم جامعه می کنند، از جمله:

آقا جمال خوانساری رساله ای در «نیت » می نگارد و مباحث پیچیده نیت را با قلمی استوار، روان و استدلالی عرضه می کند.

رساله ای در نماز جمعه می نگارد به گونه فقهی و استدلالی، دیدگاههای گوناگون فقیهان را در واجب بودن نماز جمعه مطرح می کند، به دلیلهای هر کدام می پردازد و آنها را به بوته نقد می نهد. در مقدمه کتاب، در ضمن بیان هدف فنی فقهی بودن آن را نیز یادآور می شود:

«غرض از وضع این رساله نفی این قول محدث [وجوب عینی] و بیان مخالفت آن است با اجماع امامیه، با ذکر بعضی از مؤیدات و منبهات بر آن، از آثار ائمه هدی(ع) و غیر آن، و نقل دلایل ایشان و جواب از آنها.»

رسائل آقا جمال 478/

رساله ای در خمس وارد به فارسی درباره موارد تعلق خمس، چگونگی تقسیم خمس، حکم مصرف خمس در زمان غیبت و... وی، این رساله را نیز استدلالی و روان می نویسد و در اختیار عموم قرار می دهد.

کتاب «مائده سماویه » وی، افزون بر استدلالی بودن، از نام خوش آهنگ و زیبا (به جای اطعمه و اشربه) و عنوان بندیهای شایسته برخوردار است. در مقدمه کتاب، انگیزه خویش را از نگارش آن چنین به قلم می آورد:

« در میان دروس فقهیه باب مبسوط اطعمه و اشربه، زیادتر از مسائل ابواب در کار و به اعتبار عموم حاجت و بلوی... در شمار است و چون در این باب، علمای اعلام امامیه، دامت برکاتهم الی یوم الحساب، افراد کتابی به لغت فارسی نکرده اند که رافع احتیاج خواص و عوام و جامع مسائل حلال و حرام مطاعم و مشارب بالتمام تواند بود... لاجرم... بعد از تحقیق تمام... آنچه از مسائل این باب ضرور و در نظر استبصار و دریافت فقیه، خالی از شوایب ناتمامی و قصور بود، فراهم آورده، به رشته تحریر آن شیرازه بندی تالیف این رساله موسومه به «مائده سماویه » نمود که کافه انام از فوائد موائد مبسوطه صفحاتش بهره مند و کامیاب گردیده....»

مائده سماویه/18

در همان عصر سید محمد هادی میرلوحی رساله ای گسترده و استدلالی به زبان فارسی در رد نظریه محقق سبزواری در غنا می نویسد و انگیزه خود را از نوشتن چنین رساله ای درخواست مردمی می داند که می خواسته اند حقیقت را درباره موضوع غنا از دیدگاه شرع بدانند:

«بعضی از مردم عزیز از این بی بضاعت در علم و تمیز، التماس نمودند و به قدم سعی راه الحاح پیمودند که چند کلمه ای در این باب مسطور گرداند و ایشان را از این حیرت برهاند و غطای خفا از روی این مساله بوجهی بردارد.»

رساله های غنا، ج 1/196.

و در پاسخ این که چرا به فارسی چنین رساله مستدلی را نوشته است، می نویسد:

«وسبب این که این مختصر به فارسی نوشته شد آن بود که شاید نفعش عام باشد.»

همان/198

پس از اینان، مرحوم مجلسی در فقه استدلالی فارسی نگاریهایی داشته است که در این سخن کوتاه، مجال پرداخت به آنها نیست. هدف آن بود که نشان دهیم فارسی نگاری در فقه استدلالی پیشینه ای دراز دارد و در گذشته بزرگان از فقها، برای پاسخ گویی به نیاز زمان خویش به این امر مهم همت می گماشته اند و هیچ گاه تخصصی و عربی بودن فقه را بازدارنده از نگارش و نشر استدلالی آن، سازوار با فهم همگان ندانسته اند، از این روی مدتها رنج می کشیده تلاش می کرده و همه باز دارنده از سر راه بر می داشته اند تا اثری فقهی فارسی بیآفرینند که همگان از آن بهره ببرند.

ناگفته نماند آنچه تخصصی است فقاهت است، نه فقه، دانش استنباط است که مقدماتی لازم دارد، فراگیری دانشهای ویژه را می طلبد، تا شخص توانایی استنباط فقه را از منابع فقهی پیدا کند وگرنه فقه، همانند دیگر معارف اسلامی است و مخاطب آن همگان.

ارائه استدلالی فقه جز این نیست که فقیه و صاحب نظر، وقتی نظریه خود را بیان می کند، مستند آن را از آیه و حدیث و آرای دیگر فقیهان نیز بیان کند و به روشن گری دیدگاه خویش بپردازد، کاری که یک متکلم و یا معلم اخلاق به هنگام ارائه دیدگاه کلامی و یا اخلاقی، همواره انجام می دهد، بدون آن که کاری غیر متعارف و ساسیت برانگیز، به شمار آید.

متاسفانه چیرگی شیوه پرسش و پاسخ و رساله نویسی در فقه، سنت شناخته شده را به بوته فراموشی سپرده و آن را کاری ناپسند جلوه داده است.

و اما پدید آمدن آشفتگی در باورهای عمومی: نخست آن که: اگر چنین ادعایی رست باشد، نسبت به هر فتوایی که بر خلاف مشهور و دیدگاه رایج بین مردم باشد، این سخن وجود دارد و نتیجه آن می شود که هرگز فقیهی فتوایی بر خلاف فتوای مشهور ندهد و باب نوآوری و اجتهاد بسته باشد، زیرا وقتی نظریه خلاف مشهور همراه با دلیل و مدرک، آشفتگی در باورها و دو دلی بیافریند، فتوایی که بدون هیچ شرح و تفسیری ارائه می شود آشفتگی بیش تری به بار خواهد آورد.

دو دیگر: این اختصاص به فقه نخواهد داشت، نسبت به مسائل اعتقادی نیز کسی نباید دیدگاهی برخلاف مشهور و شناخته شده بین مردم بدهد، هر چند در غیر ضروریات باشد.

سه دیگر: این در صورتی است که خوانندگان از یک بحث فقهی تحلیلی و استدلالی ارائه شده در مجله تلقی فتوا را داشته باشند.

چهار دیگر: همیشه بررسیهای استدلالی فقهی، نسبت به نظریه خلاف مشهور نیست، بلکه بیش تر، این آرای مشهور فقهی است که نیاز به استدلال و تحلیل برای فارسی زبانان دارد تا باورهای آنان را محکم تر سازد.

پنج دیگر: چنانکه اشارت رفت، در جامعه ما، بیش تر شبهه آفرینان و شبهه داران درباره مسائل فقهی، فارسی زبانند، پاسخ این شبهه ها را با زبان عربی نمی توان داد و فتوا نیز در این باب کارایی ندارد، بلکه چه بسا شبهه ها از همین فتواهای بدون آگاهی از پشتوانه تحلیلی و استدلالی آن برخاسته است. بنابراین، ناگزیر باید برای پاسخ به این شبهه ها به ارائه فقه استدلالی روی آورد وگرنه بی پاسخ گذاشتن، خود آشفتگی درباورهای مردم خواهد آفرید و پریشان خاطری به بار می آورد. نگرانی دیگر نسبت به روش مادر فارسی نگاری است. شماری با این که ضرورت فارسی نگاری فقه استدلالی را پذیرفته اند، ولی به کارگیری واژه های نو و جایگزینی فارسی به واژگان عربی جا افتاده را نمی پذیرند و آن را به گونه ای عربی زادایی می دانند و نادیده گرفتن اصطلاحات فقهی.

البته نگهداشت اصطلاح در هر علمی سخن درستی است، ولی نخست آن که: باید مرز اصطلاح از غیر اصطلاح باز شناخته شود هر واژه عربی آشنای به ذهن ما، به عنوان اصطلاح فقهی معرفی نگردد، چیزی که متاسفانه بسیاری را دچار اشتباه کرده و در نتیجه آثاری به زبان فارسی ارائه می گردند که به ظاهر فارسی و در حقیقت عربی بدون الف و لام هستند و جز برای اهل فن درخور فهم نیست و متاسفانه کم نیستند این گونه نوشتارها حتی رساله های عملیه فارسی که هدف از نگارش آنها آشنایی همگان با مسائل شرعی است و نام توضیح المسائل به خود گرفته اند. این رساله ها، چون دچار این آفت بزرگ هستند، به دور از فهم مردم قرار گرفته اند و جاذبه و کشش لازم را ندارند.

دو دیگر: اصطلاح بودن مانع از آن نیست که برای آن اصطلاح نشاید معادل فارسی گذاشت، بلکه چه بسا این کار اگر درست و دقیق انجام بگیرد، خوش آیند هم باشد، مگر ما صطلاحها را معنی نمی کنیم؟ آیا معنی کردن جز معادل گذاری از زبان فارسی به جای آن است؟ اگر این کار دقیق انجام گیرد و در نثر فارسی فقهی به کار رود، چه مانعی دارد؟

روشن است که استفاده از واژگان فارسی به جای واژگان عربی آشنای به ذهن، مبارزه با زبان عربی نیست، بلکه افزونی بخشیدن به واژگان و گسترش آن برای عرضه مفاهیم است، چیزی که ما در ارائه معارف اسلامی به زبان فارسی برای نسل جدید، خت بدان نیازمندیم.

فصلنامه فقه، شماره 19، نجفی، محمدحسن؛

منبع:حوزه نت

منبع : حق گستر

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.