×

قاضی و قضات در اسلام

قاضی و قضات در اسلام

قضاوت در اسلام ، از خطیرترین مسئولیت هاى شناخته شده است ، و قبول این امر مهم در شأن هر کسى نیست

قاضی-و-قضات-در-اسلام

قضاوت در اسلام ، از خطیرترین مسئولیت هاى شناخته شده است ، و قبول این امر مهم در شأن هر کسى نیست .

قبول مسئولیت در برنامه اى که در خور انسان نیست ، ازبزرگترین گناهان شمرده شده است ، نبى بزرگ اسلام مى فرماید :مَنْتَقَدَّمَ عَلَى الْمُسْلِمینَ وَهُوَ یَرى اَنَّ فیهِمْ مَنْ هُوَاَفْضَلُ مِنْهُ فَقَدْ خانَ اللهَ وَرَسُولَهُ وَالْمُسْلِمینَ. « کسى کهامرى از مسلمین را عهده دار شود ، در حالى که بداند برتر از او در میانمردم است ، به خدا و رسولش ، و به همه مسلمین خیانت کرده است » .و نیزفرمود :مَنْ اَمَّ قَوْماً وَفیهِمْ مَنْ هُوَ اَعْلَمُ مِنْهُ وَاَفْقَهُلَمْ یَزَلْ اَمْرُهُمْ اِلى سَفال اِلى یَوْمِ القِیامَةِ . « کسى کهرهبرى قومى را بپذیرد در حالى که داناتر و فقیه تر از او در میان مردمباشد ، علت بدبختى و سقوط قوم تا قیامت به وسیله آن رهبر ناشایست است » .ونیز فرمود :اِنَّ الرِّئاسَةَ لا تُصْلِحُ اِلاّ للهِِ وَلاَِهْلِهاوَمَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ فى غَیْرِ الْمَوْضعِ الذى وَضَعَهُ اللهُ فیهِمَقْتَهُ اللهُ وَمَن دَعا اِلى نَفْسِهِ فَقالَ اَنا رَئیسُکُمْ وَلَیْسَهُوَ کَذلِکَ لَمْ یَنْظُرِ اللهُ اِلَیْهِ حَتّى یَرْجِعَ عَمّا قالَوَیَتُوبَ اِلَى اللهِ مِمَّا ادَّعى . « ریاست و ولایت مخصوص خدا وواجدین شرایط است ، هر کس در منصبى که لایق او نیست قرار بگیرد خدا بر اوخشم خواهد کرد ، کسى که ادعاى رهبرى کند ولى شایسته نباشد خدا به او نظرنمى کند ; مگر از ادعایش توبه کند و به خداى بزرگ بازگردد » .با توجه بهاین روایات منصب قضا که از اعظم منصب هاست ، و در رابطه با جان ، آبرو ومال مردم است ، فقط باید به اهلش واگذار شود و جداً کسى که اهلیت قضاوت راندارد ، به هیچ عنوان نباید تن به قبول این برنامه دهد .امام على بنابیطالب (علیه السلام) به شُریح قاضى فرمودند :یا شُرَیْحُ قَدْ جَلَسْتَمَجْلِساً لا یَجْلِسُهُ اِلاّ نَبِىُّ أوْ وَصِىُّ نَبِىٍّ أوْ شَقِىُّ .« اى شریح جائى نشسته اى که در آن جایگاه جز پیامبر یا وصى او یا شقى نمىنشیند » ! !امام ششم فرمود :اِتْقُوا الْحُکُومَةَ فَاِنَّ الْحُکُومَةَاِنَّما هِىَ لِلاِْمامِ الْعالِمِ بِالْقَضاءِ الْعادِلِ فِىالْمُسْلِمینَ ، کَنَبِىٍّ اَوْ وَصِىِّ نَبِىٍّ. « از قضاوت بپرهیزید کهآن مخصوص پیشواى آگاه به موارد قضا و عادل مسلمین است ، مانند پیامبر یاجانشین او » .پیامبر بزرگ اسلام این مقام را آن چنان خطرناک مى داند که دربیانى چنین هشدار مى دهد :مَنْ جُعِلَ قاضِیاً فَقَدْ ذُبِحَ بِغَیْرِسِکِّین . « قبول منصب قضا بریدن سر خود بدون کارد است » .امام صادق (علیهالسلام) مى فرماید :اَلقُضاةُ اَرْبَعَةٌ : ثَلاثَةٌ فِى النّارِ وَواحِدُفِى الْجَنَّةِ رَجُلٌ قَضى بِجَوْر وَهُوَ یَعْلَمُ فَهُوَ فِى النّارِ ،وَرَجُلٌ قَضى بِجَوْر وَهُوَ لا یَعْلَمُ فَهُوَ فِى النّارِ ، وَرَجُلٌقَضى بِالْحَقِّ وَهُوَ لا یَعْلَمُ فَهُوَ فِى النّارِ ، وَرَجُلٌ قَضىبِالْحَقِّ وَهُوَ یَعْلَمُ فَهُوَ فِى الجَنَّةِ . « قضات چهار دسته اند; سه گروه آنان در آتش و یک دسته در بهشت اند : کسى که به ظلم قضاوت کند وبداند ، کسى که به ظلم قضاوت کند و نداند و کسى که به حق قضاوت کند ونداند ، هر سه در آتش اند ، تنها کسى که در بهشت است کسى است که به حققضاوت کند و به موارد قضا آگاه باشد » .و نیز فرمود :مَنْ حَکَمَ فىدِرْهَمَیْنِ بِغَیْرِ ما اَنزَلَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ فَهُوَ کافِرٌبِاللهِ الْعَظیمِ . « کسى که در دو درهم به غیر قانون خدا قضاوت کند ،نسبت به خداى بزرگ ناسپاسى ورزیده است » .قاضى در تمام زمینه هاى قضاوت ،باید متکى به قرآن و روایات باشد و گرنه مرتکب گناهى بزرگ شده است . درقرآن آمده است کسانى که به غیر قانون خدا حکم کنند کافر ، ظالم و فاسقند.آرى ! حکم برخلاف قواعد الهى ، حکمى ظالمانه و کافرانه است ، و زبانحاکمِ به غیر مقررات خدا ، دچار عذاب سختى خواهد شد ; امام صادق (علیهالسلام)در این زمینه مى فرماید :« خداى متعال زبان را به عذابى دچار کندکه هیچ یک از اعضاء و جوارح به چنان عذابى دچار نشوند ، زبان مى گوید : اىخدا ! مرا گرفتار عذابى کرده اى که چیزى را این چنین دچار ننموده اى !خطاب مى رسد کلمه اى از تو صادر شد و آن کلمه به مشرق و مغرب رفت و به سببآن خون محترمى ریخته شد ، و مال محترمى به غارت رفت ، و به ناموس محترمىلطمه وارد آمد ، به عزّت و جلالم قسم آنچنان تو را عذاب کنم که چیزى ازاعضاى بدن صاحبت را این گونه عذاب نکنم ! ! »(1) .

لزوم قبول قضاوت

باتوجه به اختلافاتى که براى مردم پیش مى آید ، و براى حل آن نیاز به قضاوتو قاضى است ، اگر کسى واجد شرایط باشد و این منصب را قبول ننماید ، نهتنها مشکلى به مشکلات جامعه اسلامى افزوده ; بلکه سد راه حل مشکلات شدهاست ، و این خود خیانتى آشکار و غیر قابل عفو در اسلام است .آرى !نپذیرفتن مسئولیتى که از طریق خدا متوجه انسان است ، ظلم به اسلام ومسلمین است ، که در این زمینه لازم است انسان واجد شرایط از وسوسه هاىشیطانى و احتیاط هاى بیجا جداً بپرهیزد .عدم قبول منصب قضا ، براى کسى کهاهلیت دارد ، دهن کجى به حکم الله است و کمک به از کار انداختن چرخ اسلام! !وقتى از ائمه براى حل اختلافات سئوال مى کنند و آن بزرگواران مردم رابه آگاهان و پاکان ارجاع مى دهند ، دلیل بر این است که واجدین شرایط بایداین منصب را بپذیرند و از این راه به کمک اسلام و مسلمین برخیزند ، و نیزدلیل بر این است که ائمه طاهرین قبول این منصب را از طرف واجدین شرایطامضاء کرده و حتى با بودن خودشان ، افرادى را براى این امر مهم نصب مىفرمودند ! !در روایت بسیار مهمى از قول امام ششم آمده است :

اِیّاکُمْاَنْ یُحاکِمَ بُعضُکُمْ بَعْضاً اِلى اَهْلِ الْجَوْرِ وَلکِنِاُنْظُرُوا اِلى رَجُل مِنْکُمْ یَعْلَمُ شَیْئاً مِنْ قَضائنافَاجْعَلُوهُ بَیْنَکُمْ فَاِنّى قَدْ جَعَلْتُهُ قاضِیاً فَتَحاکَمُوااِلَیْهِ . « از این که در حل مشکل خود به قاضیان ظالم رجوع کنید ، سختبپرهیزید ، در این زمینه به دنبال کسى بروید که تا اندازه اى به مکتب ماآگاه است ، من او را قاضى بین شما قرار دادم ، حکم او قابل قبول است و شماهم محاکمه خود را به او واگذارید » .و در روایتى از « ابى خدیجه » آمدهاست :بَعَثَنى اَبُو عَبْدِاللهِ (علیه السلام) اِلى اَصْحابِنا فَقالَ :قُلْ لَهُمْ اِیّاکَمْ اِذا وَقَعَتْ بَیْنَکُمْ خُصُومَةٌ أوْ تَدارى فىشَىء مِنَ الاَْخْذِ وَالْعَطاءِ اَنْ تَحاکَمُوا اِلى اَحَد مِنْ هؤُلاءِالْفُسّاقِ ، اِجْعَلُوا بَیْنَکُمْ رَجُلاً قَدْ عَرَفَ حَلالَناوَحَرامَنا قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ قاضِیاً وَاِیّاکُمْ اَنْ یُخاصِمَبَعْضُکُمْ بَعْضاً اِلَى السُّلطانِ الْجائِرِ . « امام ششم مرا نزدشیعیان فرستاد وفرمود : به آنان بگو هرگاه بین شما نزاعى واقع شد ، یا درامر مالى اختلافى روى داد ، براى حل دعوا به این قاضیان دست نشانده فاسقمراجعه نکنید ، رجوع شما به کسى باشد که به حلال و حرام ما آگاه است ، مناو را قاضى قرار دادم ، مواظب باشید نزد حاکم ستمگر به دادخواهى نروید ».و در توقیع امام زمان آمده است :اَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُفَارْجِعُوا فیها اِلى رُواةِ اَحادیِثنا فَاِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیْکُمْوَاَنَا حُجَّةُ اللهِ . « در پیش آمدها به راویان حدیث مراجعه کنید کهآنان بر شما حجت اند و من حجت خدایم » .

شرایط قاضى

قاضى از نظرمقررات فقه اسلامى باید مؤمن ، عادل ، عالم ، با فراست ، حاذق ، پاکدامن ،شجاع ، صبور و حلیم باشد ، او باید کار خود را از بهترین عبادات بداند واز زیادى کار خسته و آزرده نگردد و پاداش رنج خود را به حساب خدا بیاورد.در حال کسالت ، خواب آلودگى ، شادى شدید ، ابتلاى به هَمّ وغم ، خشم ،گرسنگى ، انباشتگى شکم ، سرماى سخت و گرماى طاقت فرسا ، از قضاوت بپرهیزد، و خود براى خود خرید و فروش نکرده و وارد انواع معامله نشود ، تا مبادامردم درباره او تسامح روا دارند و از راه ارزان فروختن به او ، و گرانخریدن از او ، حقى بر ذمه اش احراز کنند ، و او را مأخوذ به حیا نسازند.قاضى از نظر فقه عالى اسلام ، باید طرفین دعوا را در سلام گفتن و سخنگفتن و نگاه کردن و اکرام و احترام ، در یک سطح قرار دهد ، و در حکومت وقضاوت خود چنان بى نظر باشد که خویشاوند به جانبدارى او طمع نبندد و دشمناز عدالت پروریش نومید نگردد .

چشمه اى از عدالت

در کتاب « کافى » وتهذیب آمده است : مردى بر امیر مؤمنان على (علیه السلام) وارد شد ، و چندروز به مهمانى آن حضرت به سر برد ، سپس براى محاکمه اى که آن را باامیرمؤمنان (علیه السلام) در میان نهاده بود ، در معیت طرف دعوا به محضرقضا آمد .على (علیه السلام) چون او را در آن محضر یافت ، فرمود : آیا براىمحاکمه اینجا آمده اى ؟ مرد گفت : آرى ، حضرت فرمود : هم اکنون از میهمانىمن دست بردار ; زیرا رسول خدا از پذیرایى یکى از طرفین دعوا ، بدون حضوردیگرى نهى فرمود .شاید محتاج به توضیح نباشد ، که راندن مهمانى براى شخصىکریم ، آن هم براى کریمى مثل على (علیه السلام) ، چقدر دشوار است ; ولى چهباید کرد ، مسئله عدالت بالاتر از همه اینهاست .قاضى نباید از ارباب رجوعهدیه بپذیرد ; زیرا ماهیّت این هدیه جز رشوه چیز دیگرى نیست ، و این عملاز نظر اسلام چنان ناپسند است که پیامبر بزرگ اسلام (صلى الله علیه وآله)فرمود :لَعَنَ اللهُ الرّاشِىَ وَالْمُرْتَشِىَ فِى الْحُکْمِ . « خدالعنت کند رشوه دهنده و رشوه گیرنده در حکم را » .و امام صادق (علیهالسلام) رشوه گرفتن در حکم را به منزله کفر به خدا به حساب آورده و مىفرماید :اَمَّا الرِّشا فِى الْحُکْمِ فَهُوَ الْکفْرُ بِاللهِ . آیا باگرفتن رشوه مى توان جانب حق را رعایت کرد ؟ هرگز ! زیرا وقتى شخص پذیراىرشوه شد ، دیگر عقل او در اثر مداخله هواى نفس ، قدرت حکومت عادلانه را ازدست خواهد داد ، و انسان قادر به تمیز حق از باطل نخواهد بود .به ایننمونه توجه کنید« عاقبة بن یزید » در عصر « مهدى عباسى » عهده دار قضا بود، روزى هنگام ظهر ، نزد خلیفه رفت و درخواست کرد دیگرى را به جاى او درمنصب قضا قرار دهد .خلیفه عباسى چون سخن او را شنید ، گمان کرد یکى ازرجال دولت با وى به معارضه پرداخته و او را آزرده خاطر نموده است ، از اینرو علت استعفایش را پرسید و گفت : اگر کسى تو را آزرده است بگو تا او راتأدیب کنم ! قاضى گفت : نه ، چنین اتفاقى نیفتاده ، خلیفه گفت : پس علتاستعفایت چیست ؟قاضى گفت : یک ماه قبل دو نفر از مراجعین ، در خصوص قضیهاى دشوار به محضر قضا حاضر شدند ، و هر یک ادلّه و شهودى بر صدق اظهاراتخود اقامه کردند ، دعواى آنان در خور مطالعه و تحقیق بود ، من در برابر آنقضیه دشوار فرو ماندم و چندین بار تجدید جلسه کردم و امیدوار بودم که آنقضیه را بین طرفین دعوا خاتمه دهم ، در این میان یکى از طرفین دعوا خبریافته بود که من رطب دوست دارم ، از این رو براى جلب عواطف من ، در چنینفصلى که فصل نوبر رطب است ، مقدارى از بهترین نوع رطب ، که من هرگز نظیرشرا ندیده بودم و حتى براى خلیفه نیز در چنین فصل مهیا نیست ، فراهم ساخت وبا پرداخت چند درهم رشوه ، دربان را بر آن داشت که آن رطب را نزد من آورد .

دراین هنگام ، دربان طبق را بر زمین نهاد و گفت : این هدیه از فلانى است ،من از مشاهده آن وضع سخت آزرده و خشمگین شدم ، چندان که دربان را از خدمتراندم و ظرف رطب را به آورنده آن باز گردانم ; اما روز دیگر چون طرفیندعوا به محضر قضا آمدند ، نتوانستم آن دو رابه یک چشم بنگرم ; زیرا طبقرطب هر چند که من آن را رد کرده بودم ، اثر خود را در نفس من باقى گذاشتهبود .اکنون بیندیش تا اگر آن را پذیرفته بودم و کام خویش را با آن شیرینکرده بودم ، حال من بر چه منوال بود ؟ !سپس قاضى با لحنى حاکى از خشم وتأثر گفت : در چنین روزگارى که مردم این گونه دست خوش فساد شده اند ، منبر دین خود هراسانم و بیم آن دارم که از سر غفلت به دام حیله ایشان درافتم، و نقد ایمان و سرمایه خود را بر سر کار قضا نهم .

برگرفته شده از کتاب بال اندیشه

منبع : حق گستر

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.