×

پیشگیری از گسترش پدیده دختران فراری

پیشگیری از گسترش پدیده دختران فراری

پیشگیری از گسترش پدیده دختران فراری

پیشگیری-از-گسترش-پدیده-دختران-فراری وکیل 

کارشناسان در میزگرد آسیب شناسی «حمایت» تاکید کردند؛
  • پیشگیری از گسترش پدیده دختران فراری
   
گروه اجتماعی: زلزله، آلودگی هوا و حالا شایعه فعال شدن آتش فشان دماوند و غرق شدن در فاضلاب، اینطور که می گویند، تهرانیها روی بمب زندگی می کنند. بمبی که هر لحظه ممکن است منفجر شود. حالا خواه این بمب از جنس فعال شدن چند گسل زمین شناسی در جنوب و شمال تهران باشد و یا انفجار ناگهانی کوه دماوند.

آیا دختران فراری، به قدری شیوع پیدا کرده که تبدیل به یک مسئله اجتماعی قابل توجه شود؟
کاووسی: هر اتفاقی که در اجتماع تکرار می شود و به فراوانی می انجامد، تبدیل به پدیده و معضل اجتماعی می شود. فرار فرزندان از خانواده نیز اینطور است. ما نمی توانیم آمار دقیقی از فرار داشته باشیم، زیرا ، در بهزیستی تنها کسانی را می توانیم شمارش کنیم که تحت پوشش مراکز ما قرار گرفته اند و از ابعاد آماری این پدیده در جامعه، خبری نداریم. مسلم است پدیده دختران فراری، یک مسئله اجتماعی است. سابق بر این، اگر فراری در خانواده ها اتفاق می افتاد، گسترده نشده بود ولی فکر می کنم در سالهای اخیرا تبدیل به اپیدمی شده و تعداد این افراد در سالهای اخیر افزایش پیدا کرده است.

چرا آمار پدیده هایی مانند فرزند آزاری و همسرآزاری در سامانه 123 به دقت اطلاع رسانی می شود، ولی درباره این موضوع، سکوت شده است؟
کاووسی: ما در بهزیستی با جمعیتی از دختران مواجهیم که توسط مراجع قضایی و انتظامی و یا با ارتباط با خط 123 و مراجعه حضوری به صورت خود معرف، به سازمان آمده اند. با توجه به ظرفیت مراکز بهزیستی، می شود گفت 24 مرکز حمایت و بازپروری زنان و دختران آسیب دیده اجتماعی در 24 استان داریم، که هر کدام ظرفیت پذیرش 30 نفر را دارند. این افراد، جمعیت سیالی هستند که وارد می شوند، اقامت 8 ماه دارند که در صورت نیاز 2 ماه دیگر تمدید می شود و بعد، از سیستم خارج می شوند.

آیا این افراد در مراکز مداخله در بحران شما نیز، 8 ماه اقامت می کنند؟
کاووسی: خیر، به طور موقت در مراکز مداخله بهزیستی، افراد 2 هفته حضور دارند. مراکز مداخله، مرکز ورودی جمعیت آسیب دیدگان جمعیت ما هستند. پذیرفته شدگان محدوده سنی ندارند، به هر فردی که در شرایط بحرانی قرار گرفته، سرویس می دهیم. این فرد می تواند دختر فراری باشد، یا زنی که در خانواده با همسرش مشاجره دارد، یا فرد سالمندی است که گم شده و به هر دلیلی در خیابان است.
جعفری: دو نمونه موکل داشتم. آنها دخترانی بودند که پدر از خانه بیرونشان کرده بود و می گفتند به مراکز بهزیستی مراجعه کردیم و می گویند باید بروید از پدرتان رضایت نامه بیاورید یا از اداره سرپرستی حوزه قضایی، نامه بگیرید؟
کاووسی: اگر دختری شب مراجعه کند، همان زمان پذیرش می شود، صبح در معیت مددکار ما به اداره سرپرستی قوه قضاییه می رود. مددجویان خودمعرف ما نیز برای اقامت به این مراکز، نیاز به حکم قضایی دارند. دستورالعمل مداخله در بحران، اصلا اجازه پدر را نمی گوید ولی به لحاظ قضایی و حقوقی، باید پاسخگوی مرجع قانونی باشیم و نامه رسمی لازم داریم.
در این مراکز خدمات مددکاری، روانشناسی، حقوقی، پزشکی و پرستاری به افراد داده می شود. بعد از اقامت 2 هفته ای، روانشناس مرکز مداخله، دختران را بررسی می کند، سعی بر این است که در همان مرحله، دختران را به خانواده بدهند. ممکن است فرد، آدرس ندهد و یا حاضر نباشد با خانواده روبرو شود، سعی بر این است که این کار انجام شود. اگر نشد، به مراکز بازپروری ما وارد می شود.

چطور می شود دختر فراری را به خانواده بازگرداند، وقتی که اینطور مشکل دارد؟ آیا شما علل فرار از خانه را بررسی می کنید؟
کاووسی: فرار در واقع، یک رفتاری است که به نوعی عصیان بر علیه خانواده است که توسط یک نوجوان صورت می گیرد. بررسیهای چند ساله ما نشان می دهد، سن فرار از خانه دختران بین 15 تا 24 سال است. اکثرا دختران فراری در 16 تا 18 سالگی فرار می کنند. علتها را نیز بررسی کرده ایم، گاهی فرار می کنند چون به نظرشان این کار هیجان دارد و لذتبخش است. این اشخاص خیلی راحت برمی گردند. چون سریع پشیمان می شوند. وقتی می بینند، هیچکس آنها را در جامعه تحویل نمی گیرد و خواب و خیالشان، باطل است، آماده می شوند به خانه برگردند. اینها، برخی مواقع تاثیر آنی از چیزی گرفته اند. مثلا فیلمی می بینند و می خواهند رفتاری که در فیلم است را تقلید کنند، یا در جمع دوستان، تاثیر گرفته اند. گاهی تصمیمات دختران برای فرار از خانه، ریشه دارتر است، این در صورتی پیش می آید که خانواده شرایط مناسبی ندارد. تجربه و آمار ما نشان می دهد فرار در خانواده های فقیر بیشتر از خانواده های مرفه است. یعنی فقر، عامل اول در فرار از خانواده ها است. عامل بعدی این است که ارتباطات خوبی در بین اعضای خانواده وجود ندارد. جو پرخاشگری و ناآرامی در خانواده زیاد است. یعنی فشارها و مشکلات روی افراد خانواده زیاد است و آنها نمی توانند روش رفتاری درست و آرامبخش و مطمئن اتخاذ کنند. معمولا سطح سواد در این خانواده ها پایین است و ابتدایی است. با توجه به وضعیت اقتصادی امروز جامعه، پدر خانواده بیکار است و مشکلات خود را در خانه، به صورت پرخاشگری نشان می دهد.
صالحی: گاهی ما دیدیم بچه ها از خانه فرار می کنند که به مراکز حمایت بهزیستی بروند، یعنی می گویند برویم به خانه های بهزیستی بهتر است تا اینکه در خانه کتک بخوریم.

درباره پیشگیری از بروز این علل، مانند به وجود آوردن بسترهای قانونی، چه می شود کرد؟
جعفری: بحث فرار دختران و پسران، زیر مجموعه خشونت محسوب می شود. قانون جامعی در حوزه خشونت علیه زنان و کودکان در ایران نداریم و این نقص متون قانونی است. درحال حاضر، بحث مبارزه حقوقی و قانونی با خشونت را در زیر مجموعه قوانین ضرب و جرح خلاصه می کند. همه خشونتها همه ضرب و جرح نیست، خشونت مالی، کلامی، روانی و جنسی در خانواده ها وجود دارد، ولی چون قانون با وضعیت فعلی خانواده ها، سازگاری ندارد، مبارزه با این خشونتها، بستر قانونی ندارد. به خصوص این خلا قانونی در حوزه دختران و پسران فراری مشهود است. فکر نمی کنم این بچه ها برای جامعه، مشکلی ایجاد کنند، در حقیقت جامعه، قصور کرده برای سرویس دهی به آنها. در قانون ما چیزی به نام تشکیل خانه امن وجود ندارد، در این مراکز که در کشورهای دیگر، قانونی تشکیل می شود خط تماس اورژانسی دارد، خدمات بهداشتی و درمانی و حتی کار آفرینی و کارورزی ارایه می کنند، آدرسش را هم کسی ندارد. ما در ایران، قانون تشکیل خانه امن نداریم. قانون پیشگیری از خشونت نداریم.

خانه امن، بحث توان بخشی دختران و زنانی را مطرح می کند که از خانه خارج شده اند، درباره پیشگیری از مشکلاتی که منجر به فرار می شود، چه خلاء قانونی وجود دارد؟
جعفری: علاوه بر خلاء قوانین پیشگیرانه در این حوزه، در زمینه حوزه حمایت و خدمات بهزیستی نیز حمایت کامل قانونی از ماموران بهزیستی نمی شود. ماموری که در بهزیستی کار می کند، ضابط قضایی، محسوب نمی شود. در بسیاری از کشورها، گزارشهای ماموران بهزیستی بسیار در روند پرونده های قضایی و حقوقی برای افراد خشونت ورز موثر است. قانون از ماموران بهزیستی در کشورهای دیگر حمایت می کند و او حق دارد به عنوان ضابط قضایی در منزلی که گزارش شده خشونت بر علیه کودکان وجود دارد، وارد شود و بچه را از خانه خارج کند. ولی مسئله اصلی این است که اگر دختری از خانه خارج شد، او را حمایت کنیم.

چطور می توان با حمایت از دختران فراری، زمینه وقوع جرم را از بین برد؟
جعفری: بگذارید مثالی بزنم. موکلی داشتم به نام مرحومه سهیلا قدیری که بچه 5 روزه اش را کشته بود و قصاص شد. او در 14 سالگی از خانه فرار می کند، چون یکی از اعضای خانواده نسبت به او خشونت مرتکب شده بود. خودش می گفت اگر جایی بود به من سرویس می داد و یا کار می کردم، هیچ وقت به سمت روسپی گری نمی رفتم. هیچ وقت باردار نمی شدم و بچه ام را نمی کشتم. اگر خانه امن به صورت قانونی در کشور اجرا شده بود، مشکل فرار او، تبدیل به فحشا و قتل و سپس قصاص نمی شد.
کاووسی: شما می گویید ما خانه امن نداریم، درست است با توجه به امکانات بهزیستی، ما در آن سطح، امکانات و توان نداریم، ولی علاوه بر آن که مراکز مداخله داریم که افراد را 2 ماه نگهداری می کنند، مراکز بازپروری ما 8 ماه مددجویان را پذیرایی می کنند ولی تابلویی برسردر خود ندارند. نباید این مرکزرا به این عنوان، معرفی کرد، مگر این که مقیمان آن خانه شرایطی را به وجود بیاورند و یا پرسنل خوب کنترل نکنند و عده ای متوجه شوند اینجا خانمهایی زندگی می کنند.
علاوه بر اینها، خانه های سلامت دختران را داریم که بچه هایی را که در خانه مشکل دارند، ولی با تشخیص پزشکی قانونی، ارتباط جنسی نداشته اند و دوشیزه هستند، به خانه های سلامت دختران می روند. حضور در این خانه ها، محدودیت زمانی ندارد. دختران در این خانه ها، درس می خوانند، کاریابی می کنند و حتی شوهر برایشان پیدا می شود و خانواده تشکیل می دهند. یا خانواده را توانمند می کنیم و آنها به خانواده بازمی گردند.
جعفری: هر چند غربالگری دختران فراری بر حسب رابطه داشتن یا نداشتن با جنس مخالف، محدودیت محسوب می شود، ولی علمی و لازم است. مشکل این است که زنان فراری، بعد از خانه های بازپروری چه می کنند؟ رها می شوند!
صالحی: واقعیت این است که تمام این کارها، مسکنی برای کاهش آسیبها به صورت موقتی است، بهزیستی، نمی تواند علل را درمان کند، چون امکانات ندارد. باید این کار به سازمانهای غیر دولتی و مردمی واگذار شود که دل می سوزانند و می توانند منابع را نیز تامین کنند.

تعامل شما به عنوان یک سمن (سازمان مردم نهاد) برای کار کردن درباره آسیب دیدگان اجتماعی با نهادهای دولتی چطور است؟
رحیم دوست: واقعیت این است که برخی کارها را خواسته ایم انجام دهیم ولی بهزیستی به ما اجازه نداده. مسئولان بهزیستی مرتبا عوض می شوند. چند سال پیش، از بهزیستی برای بچه های ایدزی سرراهی به ما پیشنهاد کار شد. پروپوزال تهیه شد، ولی 3 سال دویدیم که بتوانیم این کار را انجام دهیم و با آن موافقت نشد و کار زمین ماند.
ما با زنان و بچه هایی کار می کنیم که HIV مثبت هستند. زنی که ایدز دارد رها می شود، او جوان و زیبا و بیمار است، چون سرپناه و معیشت ندارد، کنار خیابان می ایستد، اگر نخواهد هم ماشینهایی هستند که جلوی پایش بوق بزنند. در سمن ما، اینها را حمایت می کنیم تا این کارها را نکنند. ما به بهزیستی گفتیم این خانمها را در اختیار داریم، یک بچه سرراهی ایدزی را از بهزیستی می گیریم و به مدت 2 ماه در مرکز خود نگهداری می کنیم، این خانم بعد از 2 ماه، او را به خانه اش می برد، از بچه نمی ترسد، چون خودش هم ایدز دارد. برای هر بچه هم ماهی 100 هزار تومان از ما می گیرد. متاسفانه مسئولان بهزیستی عوض شدند و طرح تشکیل «شبه خانواده» زمین ماند و ما دیگر ناامید شدیم.
جعفری: مشکل این است که بهزیستی به بخشی از سمن ها که می خواهند کار کنند، مثلا در زمینه کودکان کار، مجوز فعالیت تخصصی نمی دهند.
رحیم دوست: مثال فراوان است، خانم پزشک متخصصی پیدا کردیم که یک دختر ایدزی سرراهی را می خواست سرپرستی کند، ولی حتی با او نیز موافقت نشد و طرح شبه خانواده زمین ماند.

چرا بهزیستی همکاری نکرد؟
صالحی: حتی از طریق رییس دادگاه اطفال اقدام کردیم، مورد را به بهزیستی ارجاع دادند و مددکار بهزیستی گفت شما بیماران ایدزی را ایزوله می کنید تا از جامعه دور شوند. جواب ما این بود که همه بچه ها در این خانواده ها، مبتلا به ایدز نیستند و دیگران سالم نیز در خانواده حضور دارند، ولی کسی توجه نکرد.

می دانید که بهزیستی از لحاظ قانونی مجاز به سپردن اختیار بچه ها به دیگران نیست و باید پاسخگوی مرجع قضایی باشد؟
جعفری: ببینید، پدر، ولی قهری بچه است و در صورت لزوم، باید از طریق اداره سرپرستی دادگاه ها، این ولایت به بهزیستی منتقل شود. باید بتوان بستری را فراهم کرد که از طریق بهزیستی، ولایت افراد به سمن ها داده شود. اکنون بهزیستی مجوز این کار را ندارد که ولایت بچه ها را به سمن ها و آنها به خانواده بدهند. مشکل بر می گردد به قانون خانواده که مربوط به 80 سال پیش است. جامعه در حال تغییرات ما، الزاماتی دارد که باید در حوزه های اجتماعی و انسانی نیز تغییراتی در حقوق خانواده بدهیم. آموخته ها و تجربیات سایر ملل را باید بومی سازی کرد. ما قانون فرزند خواندگی را داریم و می توانیم آن را تسری دهیم به قانون تشکیل «شبهه خانواده» و دست سمنها را باز بگذاریم.
مسئولیت و حقوق خانوادگی مانند «ولایت» باید در قانون تغییر کند. ولایت اکنون به دلیل اشتغال زن و مرد در خانواده، دو طرفه است و ازدواج اکنون فقط به معنای بچه دار شدن نیست. وقتی ساز و کارها در جامعه عوض می شود، ساختار قانونی و حقوقی نیز باید عوض شود، از طرفی می بینیم واژه هایی به کار می بریم که در قانون نیست. ما عنوانی به نام بچه های «بدسرپرست» در قانون، نداریم. این واژه را بهزیستی برای گروهی از مددجویانش وضع کرده که ولی قهری دارند، اما سرپرستی شان را باید مدعی العموم با اختیارات قانونی خود تعیین کند. وقتی مجوز قانونی به بهزیستی نداده ایم، می بینیم که مشکلات زیاد می شود. نبود قانون در حوزه های اجتماعی معضلی است که باید با تغییر بنیادین به آن پرداخت.

منظورتان چه نوع تغییراتی است؟
جعفری: دیده ایم قوانین کیفری ما در حوزه خشونت در خانواده، مسکوت است و باعث مشکلات در خانواده ها و فرار دختران می شود، باید این قوانین به روز شود. تنبیه بچه ها توسط والدین در حد عرف، در قانون و رویه قضایی، مشروع شناخته شده. باید این موضوع اصلاح شود تا پدیده دختران فراری نیز کمتر شود.

در بهزیستی نیز مشکلات قانونی برای پیشگیری از این آسیبها، احساس می شود؟
کاووسی: اصلاح قوانین، نیاز صددرصدی ما در سازمان بهزیستی است. قوانین فعلی برای برخی از فعالیتهای بهزیستی مانع محسوب می شود. حاضریم در قوه قضاییه این مسئله را به صورت دقیق مطرح کنیم. علاوه بر نبود بسترهای قانونی، اقدامات پیشگیرانه نیز باید اجرا شود. اولین اقدام، آموزش مردم از طریق مدارس، شوراهای محلی، رسانه ها و مانند آنهاست. بهزیستی مردم را به یاری می طلبد. مراکز مشاوره مردمی در سطح کشور، به صورت فراوان تاسیس شده و می تواند موثر واقع شود. اقدامات پیشگیرانه این است که اقدامات تخصصی در کنار مسایل قانونی و همچنین اطلاع رسانی در مورد فعالیتهای سازمان باید صورت گیرد. مثلا درباره اطلاع رسانی رسانه ای، محدودیتهایی وجود دارد که نباید از طریق صدا و سیما، خط تلفن اورژانس اجتماعی، معرفی و تبلیغ آشکار شود.
رحیم دوست: بچه های زیادی در سن مدرسه، مبتلا به مشکلات فراوانی از جمله ایدز، هستند، ولی جرات نمی کنند به دیگران بگویند. همین فرد، دیگران را مبتلا می کند، افراد اگر مثلا آلوده نشوند، ماهی 1 میلیون و 200 هزار تومان برای دولت می ماند و واضح است که تبلیغات و آموزش، باعث پیشگیری از شیوع آسیب های اجتماعی است.
صالحی: سکوت رسانه ها به خصوص صدا و سیما درباره آسیب های اجتماعی تعجب برانگیز است. امسال روز جهانی ایدز، تلویزیون هیچ برنامه ای نداشت. پارسال دو نمونه تیزر تبلیغاتی داشتند که نمی دانیم چه تاثیراتی داشت که امسال جلوی پخش آن را گرفتند. در شبکه 4 مسئول مبارزه با ایدز وزارت بهداشت گفت چرا اطلاع نمی دهید؟ مجری برنامه گفت چون مردم دچار ترس می شوند. نمی دانیم این چه استدلالی است. از طرفی عنوان می شود ندانستن قانون، برای دختران بهتر است. جامعه شناسی به نام دکتر پیران، می گفت مسایل خانوادگی را اگر باز کنیم، مشکلات بیشتر می شود. به خانم جوان در خانواده می گوییم چرا نمی گویی هر روز کتک می خوری؟ می گوید اگر بگویم شوهرم طلاقم می دهد. خب، او باید چه کند؟
کاووسی: علاج واقعه قبل از وقوع، چیز خوبی است. متاسفانه آسیب اجتماعی را وقتی می خواهیم تعریف کنیم می گوییم دختر فراری، یعنی کسی که از خانه فرار کرده، معتاد یعنی کسی که اعتیاد دارد، جامعه را باید تحت پوشش قرار داد تا زمینه بروز رفتارهای پرخطر از بین برود. کسی که ماهواره می بیند، تحت تاثیر ماهواره نیست که خانواده اش را فرومی پاشد. او، مستعد بیماری اجتماعی است، در محیط رفتار پر خطر مانند دیدن ماهواره نیز قرار می گیرد و بیمار می شود. هزار مشکل برای او وجود دارد و بعد هم می بینیم وی تحت تاثیر قرار می گیرد.
رحیم دوست: بحث آموزش را باید پیگیری کرد. باید دختر فراری به وجود بیاید و بعد بگوییم چرا او فرار کرده و چطور جلوی آسیب زدن بیشتر او به جامعه را بگیریم؟ بپرسیم حالا که فرار کردی، چرا ایدز می گیری؟ باید تلاش کنیم او ایدز نگیرد. بعد تلاش می کنیم با آنهایی که ایدز گرفته اند چه کنیم. پیشگیری با آموزش محقق می شود. ما می گوییم یتیم ایدز وجود دارد. چرا؟ چون خیلی از مادران ما نمی دانستند ایدز دارند.
اطلاع رسانی نشده بود مرد از زندان که بیرون می آید، نباید خانم با او ارتباط داشته باشد، تا اینکه آزمایش بدهد. بعد مشکل به وجود می آمد و مسئولان می گویند در حوزه من نیست و باید جای دیگری کار کرد. همه این حوزه ها باید با همدیگر هماهنگ باشند. دختر چرا فرار کرد؟ خانواده اش مسایل اقتصادی داشته، وقتی پدر خشونت در خانواده به خرج می دهد، یعنی آموزش ندیده، مشکل مالی دارد، خسته شده، بیکار و عصبی است و بعد می زند توی گوش دخترش. دختر هم فراری می شود. باید اینها را دید، ولی متاسفانه همه تمرکزمان رفته به سمت مسکن دادن به آسیب دیدگان اجتماعی.
 

    

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.