چشم ها را باید بست جور دیگر باید دید
تحمیل عقاید در هیچ جامعه ای مطلوب نخواهد بود؛ همانگونه که ویرانی ناشی از یک زلزله مهیب را نمی توانیم با سعه صدر و سکوت انکار کنیم
عیسی کشوری
تحمیل عقاید در هیچ جامعه ای مطلوب نخواهد بود؛ همانگونه که ویرانی ناشی از یک زلزله مهیب را نمی توانیم با سعه صدر و سکوت انکار کنیم
به طور قطع هیچ قانونی در هیچ کجای دنیا به عقیده مصوبانش برخلاف اصلاح و انصاف به تصویب نمیرسد و اعمال حق و حقوقی صحیح و تاثیرگذار، تنها زمانی امکانپذیر است که موافق و پیرو عدل و انصاف باشد نه آنکه سلیقهای و بر پایه اجبار و اکراه تحمیل شود؛ وقتی بچه ای در زمان قدیم درس را نمی فهمید، معلم او را کتک میزد؛ اما طبق نتایج علم جدید، کمبودها ، دلیل این دیرفهمی است و خود شخص مقصر نیست.
قرآن کریم ، پیامبر اکرم (ص) را «اِنّک لاعلیَ خُلق العظیم» خطاب می کند، ایشان بسیار با اخلاق بود، حتی پس از اطلاع از بیماری شخصی که هر روز از بام خانه اش بر سرش خاکروبه می ریخت، به عیادتش رفت و آن شخص کافر، مسلمان شد. منش و اخلاق والای پیامبر (ص) بی تردید دلیل حاکمیت و اقتدار اسلام در عصر جاهلیت بود.
«ما +مسلمانیم.» ترکیب دو واژه که ظاهرا اقرار ساده ای است اما به قول سعدی: «به عمل کاربرآید به سخنرانی نیست». تعطیلی روزنامه ابتکار به این شیوه، قاعدتا نباید اتفاق میافتاد. آیا مقامات محترم قضایی و انتظامات کشور، اگر این برداشت محتوایی را از روزنامه های دیگر هم می دیدند به همین شکل برخورد می کردند؟ یا نامها و رابطه ها آنچنان رجحان موقعیتی دارد که هرگز با عنوان «نشر اکاذیب» مطرح نمی کردند؟ آیا مردم حق ندارند این فضای اختفای حقایق را توسط مسئولان سوءاستفاده از قدرت تلقی کنند؟ قطعا ارزشهای دینی ما مخالف اعمال بیکاری و قطع مخارج زندگی افرادی است که در آن روزنامه کار میکردند.
بحث ما دفاع از کلمه نیست، مشکل نحوه برخوردهاست؛ اگر جابه جایی دو واژه و نحوه کاربرد در متن چنان تأثیر سوئی بر اذهان مردم جامعه می گذارد، آیا نحوه برخورد مسئولان و شیوه اعمال مجازاتها نمیتواند نوعی ترس را به افراد تحمیل کند؟
انسان جایزالخطاست و مراحل اعمال هر مجازاتی در چهارچوب قانون تعریف شده است، قبل از تشکیل جلسه دادگاه و استماع دعوی متهم، هیچ مجازاتی قابل اعمال نیست، در نتیجه این نحوه برخوردها گویای کذب گفته ها و ابطال قوانین است و معنایی جز یک شعار به ذهن متبادر نمی کند. اگر در اسلام زمان جاهلیت اینگونه رفتارها بود، هیچ کس مسلمان نمیشد در واقع اخلاق حاکمان جذبه اصلی را ایجاد کرد. پذیرش بایدها و نبایدهای اخلاقی در حد شعار درواقع به نوعی ترویج و اشاعه فرهنگ غلط و بسط بدبینی افراد جامعه است. تحمیل عقاید در هیچ جامعه ای مطلوب نخواهد بود؛ همانگونه که ویرانی ناشی از یک زلزله مهیب را نمی توانیم با سعه صدر و سکوت انکار کنیم به قول بیدل:
زما و من به سکوت ای حباب قانع باش
که غیر ضبط نفس نام این معما نیست
آیا می شود همه افراد جامعه را به یک شکل لباس بپوشانیم در جایگاه همه بیندیشیم و تصمیم بگیریم؟ ما نحوه زندگی و عقایدمان را نمیتوانیم به همه اعمال کنیم؛ این امر معقول و میسر نیست. در نتیجه جامعه باید مانند اقیانوس باشد که با پرتاب چند سنگریزه توفانی نشود، باید در بسط تنوع فکری بکوشیم نه در تخریب و تهدید عقاید مخالف؛ شاید از دل اختلاف سلیقه ها راهکارهایی جدید حاصل گردد.
به قول حافظ:
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملامت علما هم ز علم بی عمل است
گاهی تذکر، تأثیرگذارتر از برخورد است، اصلاح و تأدیبی که می تواند با اشاره و محترمانه صورت گیرد، نیازی به ایجاد فضایی جنجالی ندارد درواقع با این مسائل وجهه دینی و فرهنگی اخلاقی خود را زیر سوال می بریم و به این مسائل سطحی و پیش پا افتاده چنان دامن می زنیم که تمسخر و کارشکنی دشمنان خویش را برمیانگیزیم.
امید است به چنان رشد اخلاقی نایل شویم تا گاهی داوطلبانه از قصور یا اشتباه خود عذرخواهی کنیم و دوستانه برای تعالی یکدیگر بکوشیم. به قول سهراب «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید....».
منبع : پایگاه خبری رسانه قانون
رای دیوان عدالت اداری درباره معلمان حق التدریس و آموزشیاران وارسی تطبیقی نظام های حقوقی دوازده کشور اسلامی در گذشته و حال