ضعف شهادت انسانی
ضعف شهادت انسانی
نویسنده : کی نیا،مهدی
در شمارههای پیش از این مهنامه از عوامل ترس و مهر و علاقه و خویشاوندی که ممکنست آدمی را وادار به ادای شهادت دروغ بنماید،بحث نمودیم و سخن بدانجا رسید که بازپرس یا مأمور تحقیق با وسائل مقتضی و سؤالات متعدد و حتی جزئی و ظاهرا بیهوده از گواهان،میتواند به تبانی بین شهود و دروغگوئی آنان پیببرد و در این زمینه چند نمونه از شاهکارهای قضائی که در تاریخ نبوغ انسانی ثبت شده است بعنوان شاهد آورده شد.اینک باید اضافه نمائیم این روش که نوابغ تاریخ با حسن فراست خود در تحقیق از شهود بکار بردهاند در آئین دادرسی بصورت آمرانه و تکلیف برای بازپرس درآمده است فی المثل مادهء 341 قانون آئین دادرسی کیفری ایران مقرر داشته است فی المثل مادهء 341 قانون آئین دادرسی کیفری ایران مقرر داشته است.«مستنطق شهود تحقیق و مطلعین را فردا فرد بدون حضور متهم احضار و سؤالات لازمه را مینماید...»و همچنین مادهء 621 این قانون«متهمین منفردا استنطاق میشوند و نباید با یکدیگر داخل در مذاکره و مواضعه شوند»براساس بحثی که بدان اشارت رفت تدوین گردیده است.
زیرنظر گرفتن و تفتیش نمودن مکاتبات متهم با اشخاص دیگر که قانون آئین دادرسی کیفری در طی مواد99 و 001 به بازپرس اجازهء چنین نظارت و تفتیشی را داده است برای جلوگیری از تبانی بین متهم و شهود و مصالح دیگر است و ما در فرصت مناسبی از «مکاتبات سری»تبهکاران و الفبای مخصوص و آرگو و رموز و«مرکبهای نامرئی»که بکار میبرند و طرز شناختن و ظاهر کردن و چگونگی کشف راز آنها مطالب مبسوطی از تحقیقات بزرگترین کارشناسان و متخصصان جنائی بنظر خوانندگان محترم خواهیم رسانید.ذیلا عوامل دیگر که شهادت انسانی را تحتتأثیر میگذارد و آنرا از جاده حقیقت منحرف میسازد مورد بررسی قرار میگیرد.
منفعت
گاهی حفظ منفعت یا مصلحت ایجاب میکند که اشخاص در موضوع اتهام مطلبی دروغ در محضر بازپرس اظهار نمایند.دروغ گفتن متهم،برطبق قاعده از کیفر معاف است زیرا متهم برای دفاع از خود مجاز است به هرچه که برایش میسر و مفید باشد،حتی دروغ،متوسل شود.اصل برائت حکم میکند که قاضی تحقیق با دلایل استوار و متقن و انکارناپذیر و غیرقابل خدشه، خلاف اصل،یعنی بزهکاری متهم را ثابت کند.اما باید خاطرنشان کرد که در اغلب موارد،بیگناهی کماطلاع و بی تجربه که در مظان اتهام قرار میگیرد برای دفاع از خود،روش نامعقولی در پیش میگیرد به این ترتیب که با انکار وقایع مسلمی،بتصور اینکه آن وقایع مبادا قرینی برای جرم محسوب شود،کار را بر خود دشوار میسازد.
گاهی اوقات متهم دروغ میگوید زیرا اظهار حقیقت که موجب برائت او میشود بقدری برای خودش تلخ و ناگوار و گران تمام میشودکه ترجیح میدهد به اتهام فعلی خود تن دردهد.مثلا اگر برای ثبوت غیبت خود در محل جنابت براستی سخن گوید و در نتیجه با بیان حقیقت رسوائی تازهای به بار آورد،حیثیت و آبروی یک دختر جوای یا زن شوهرداری را بخطر اندازد،بهتر از آنست که متهم اتهام خود را بپذیرد و یا آنکه با توضیح دروغی که ظاهرا چندان معقول هم نباشد از افشای راز و اتهام خطرناکتری خود و دیگر کسانرا مصون دارد.
همچنین هنگامیکه شروع به جرم اخاذی منتهی به قتل مجرم حق السکوتبیگر شود قاتل و اطرافیان او ترجیح میدهند که دست به جعل داستانی بزنند تا اینکه علت واقعی قتل را بیان دارند.
یک نوع دیگر شهادت دروغ بر اثر حفظ منفعت وجود دارد. و آن این است که مجرم یا معاون او گناه را بگردن بیگناهی اندازند مثلا مادام اشتاین هیل برای اینکه نام قاتل دهشتناک فاش نشود، دستگاه عدالت را مرتبا با مهارت خود در مسیرهای مختلف میانداخت.
انتقام
افترا مبتنی بر انتقام معمولا با نامهء بیامضا شروع میشود و بندرت چنین حملهای آشکارا صورت میگیرد.اما هنگامی که اتهام وارد باشد کسیکه خود را درگیر دادگستری میبیند و احساس ناراحتی میکند در بحران شدائد دائما در زیر لب اشعار و مضامینی که بدبینان و رنجدیدگان و گرفتاران چنگال انتقام ساخته و سرودهاند زمزمه میکند و یا همچون وثوق الدوله که در دام بدبختی گرفتار آمد میگوید:
چون بد آی هرچه آید بد شود یک بلا ده گردد و ده صد شود
کسیکه دشمنان واقعی خود را در میان دوستان ظاهری تشخیص نمیدهد همینکه در دام انتقام سقوط کند فورا در مقام تجزیه و تحلیل و آشنائی دقیق اطرافیان خود برمیآید آن لحظه است که نقاب از چهرهء دشمنان ناشناخته که تا آنزمان مخفی بودهاند برداشته میشود.بعلاوه هرکسی که خرده حسابی با چنین فرد نگونبختی داشته باشد آن وقت است که در مقام تسویهحساب کهن برمیآید و برای انتقامجوئی باری بر بار سنگین او میافزاید.روز شادی دشمن فرامیرسد در همین هنگامه است که زخمهای کهن عود میکند، آتشهای زیر خاکستر زبانه میکشد،مشاجرهء جزئی دیرین قیافههای حقیقی خود را بروز میدهد،چهرههای دوستان ظاهری رنگپشیمانی میگیرد.رقابتهائی که بصورت خاطرات تلخ به دست فراموشی زمانه سپرده شد از نو توش و توان میگیرد.شکستها و ناکامیها موقع را برای جبران بسیار مناسب میبینند.بهمین جهت پیش از پرسش از شاهد،باید کاملا او را شناخت و از سوابق و آشنائی و روابط بین او و متهم اطلاع کافی حاصل نمود تا احتمالا به شاهد بیغرض دست یافت.
ارتشاء
باید آنرا یکی از استثنائیترین علت شهادت دروغ در پیشگاه دادگستری دانست.در ازاء مبلغی پول در مقام ادای شهادت دروغ علیه متهمی برآمدن از جنایات نادر است و بعلاوه چنین عملی دور از حزم و مآل اندیشی است و تا حدی خطرناک. زیرا معمولا مأموران تحقیق از مردان باهوش و زیرک و تیز- بین هستند،فراست و تجربه و شم معرفت النفسی و قضائی که آنانراست مانع از آنست که افرادی کثیف و فاسد و نابکار بهعنوان شاهد بتوانند با نیرنگ و خام طمعی خود دادگستری را منحرف سازند.
سبکی
یکی از معمولیترین انگیزهء اظهارات غیرصحیح و خلاف حقیقت است. برای درک موضوع کافیست در نظر گیریم که چگونه عامهء مردم بسهولت امری پوچ و نامعقول را که متضمن فضیحت و رسوائی یکی از همنوعان خود باشد میپذیرد و در اشاعه و تبلیغ آن میکوشد.
شدت اشاعه نسبت مستقیم با شدت فضاحت و بیپایگی اتهام دارد.به این معنی که هر قدر موضوع اتهام پستتر و کریهتر و نابهنجارتر و تنفرانگیزتر و دورتر از حقیقت باشد بهمان شدت سریعتر در میان مردم شیوع مییابد.محور اصلی مذاکرات هر محفل همان افترا و شایعهء بیاساس روز است.هرکسی بر پایهء حدس و گمان باطل خود در آنباره سخنی به میان آورد و از اطرافیان خود نیز مطالب تازهای در همان زمینه کسب میکند در محافل دیگر خبر بزرگتر و جامعتر میشود و شاخ و برگها بدان داده میشود.
لوئی بوردالو bourdaloue (4071-2361)خطیب و واعظ معروف فرانسوی میگفت:«افترا و شایعه همچون تگرگی است که محصول بیست سال زحمت و فداکاری و تدابیر و احتیاطها را در یک روز و حتی در مدتی،بسیار کوتاه به دست نابودی میسپارد.»
دکتر لوکار مینویسد:«پیشرفتهترین مراکز و محیط آنجائی است که کثیفترین و افتضاحآمیزترین اتهامات(در آنجا)آسانتر از هرجای دیگر مورد قبول واقع میشود».همو مینویسد:»یک روزنامهنگار به من میگفت در یک سالن تحریر اگر کسی دربارهء حامی یا واسطه،حق السکوتبگیر،همجنسباز بحث نکند واقعا او هیچگونه شایستگی ندارد.»همین دانشمند محقق اضافه میکند:«یکی از ادبا که در عصر ما بیش از هر ادیب دیگر نامآورتر و درخشانتر بود و در حاضرجوابی ید طولائی داشته لبخندزنان میگفت در میان معاصران فقط ما دو نفریم(دکتر لوکار از نام بردن آن دو خودداری کرده است)که هرگز نتوانستهایم به همجنسبازی شهرت یابیم و همین امر به وضع فاحشی موجب زیان ما در فروش آثارمان گردیده است».
در واقع این اتهامات و بسیاری دیگر از اتهامات و بذلهگوئیهای متداول از قبیل زنای محصنه،سقط جنین،تجاوز به صغار،کلاهبرداری و سایر جرائم مالی سکه رایج جهانی مجالس غیبت است.بدون کوچکترین سوءظن و بررسی و انتقاد،این اتهامات و شایعات مورد قبول محافل میافتد زیرا میگویند تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها.به این ترتیب موضوع را کاملا بیپا و بیاساس نمیانگارند بلکه تا حدود زیادی آنرا باور دارند و مردم این شایعات را در محافل دیگر بازگو میکنند زیرا آنرا نوعی از حسن معاشرت و سرگرمی دیلپذیر تلقی میکنند و شنیدن مجدد آنرا تحمل مینمایند زیرا رسوائی و بدنامی اشخاص را بر فراموشی آنان ترجیح میدهند.اما بقول bernstein لحظهء «حمله»فرامیرسد؛لحظه غمانگیزی که در آن اثنا از هرسو تیرهای جانسوز بلا به سوی فرد بیاحتیاط رها میشود و او را از پا درمیآورد. توضیح آنکه فردی که لکهای سیاه دور و لکه هم بسیار ناچیز باشد با بیاحتیاطی که هرچند قابل اعتنا نباشد سرنخ پوچی به دست سبکسران یاوهگو میدهد تا از آن شایعه و شهرتی نامطلوب و نامطبوع بسازند و با این وصف بجای مقاومت در برابر بروز چنین شایعهای،با سهلانگاری و نرمش و سستی از آن چشمپوشی کند و حس رأفت و لطف و مهربانی و عطوفت بیجای او موجب شود که شایعه قوت گیرد و به جاروجنجال منافی حیثیت و آبرو تبدیل گردد، دیری نخواهد گذشت که تمام آنها با آن سابقه تباه در آمیخته شکل حقایق قابلقبول بخود گرفته او را در آستانهء خطرناک قاضی قرار میدهد.اگر بخت با او یار باشد و اقبال خفتهاش بیدار گردد و او را در محضر قاضی با فراست روشنبین دوراندیشی قرار دهد تا چنین دادرسی تیزبین دریابد که مشتی بیکاره از سر بازیچه نقابی کثیف و ننگآلود بر پیشانی مردی با شرف و درستکار بستهاند،در اینصورت راه نجاتی برای او باز میماند و الا فلا.
شیفتگی یا شهوت
یکی از خصوصیات کاملا اختصاصی محاکمات معروف و پر سروصدا و هیجانانگیز این است که کنترل افکار و عقاید علاقمندان مفرط به خود را سلب میکند تا بدان حد که عقل و استدلال و منطق این قبیل دلباختگان از کار میافتد و میدان برای عواطف و غرائز خالی میماند.عجیب و غریبترین ملاحظات که هیچگونه بستگی به محاکمه ندارد وارد معرکه میشوند و موجب بروز شوق و هیجانی شدید میگردند بطوریکه این شیفتگان آرزو میکنند که محاکمه در مسیر تمایلات آنان قرار گیرد و به نتیجهء مطلوب و موافق طبع منتهی شود و برای نیل به این منظور بیمیل نیستند که اگر بتوانند خارج ازمنطق حق و عدالت وسایلی برانگیزند.عجیبترین و پر سروصداترین محاکمهای که بهعنوان نمونهء ممتاز این بحث میتوان ذکر نمود ماجرای دریفوس است ماجرائی که سالها ملت فرانسه را به خود مشغول داشته و آنچنان هیجانی در او ایجاد کرده بود که هیچ حادثه و سیاستی تا آنزمان ملت فرانسه را اینچنین به دو دسته موافق و مخالف تقسیم نکرده بود. صدها مقاله از طرف عده کثیری از نویسندگان و سیاستمداران فرانسوی انتشار یافت و کتابها دربارهء زندگی و محاکمهء او و دسیسههای نامردانه که مخالفان مذهبی یا نژادی او بکار بردهاند تدوین گردیده است.خلاصهای از زندگی پرماجرا و موضوع اتهام و محاکمهء او در اینجا برای مزید استحضار خوانندگان محترم آورده میشود.
آلفرد دریفوس alfered dreyfus افسر فرانسوی است که بسال 9581 در مولوز mulhouse چشم بدنیا گشود و بسال 5391 در پاریس دیده از جهان فروبست.پدر او یک صنعتگر یهودی از اهل آلزاس بود.دریفوس مدرسه پلی تکنیک و سپس دانشگاه جنگ را گذراند و با درجه سروانی وارد خدمت ستاد کل ارتش گردید وی قربانی دادرسی بیمطالعه و توطئهی همکاران خود در ستاد کل ارتش گردید که دچار کینهء نژادی و تعصبات اجتماعی بودند. وی در دسامبر 4981 به حبس مؤبد و خلع درجات نظامی محکوم و به جزیرهء شیطان( diable )تبعید گردید.بر اثر بازرسی مجدد، در دادرسی ثانوی که در رن rennes از او به عمل آمد در سپتامبر 9981وی با رعایت کیفیات مخففه محکوم گردید.در زمان نخست وزیری والدک روسو rene?waldeck-rousseau (که از سال 9981 تا 2091 نخست وزیر فرانسه بوده است)دریفوس بخشوده شد در ژویهء 6091 برائت حاصل کرد و از او اعادهء حیثیت بعمل آمد و دوباره وارد خدمت ارتش گردید و به دریافت لژیون دونور legion d'honneur نائل آمد و بهنگام جنک اول جهانی خدمت او در ارتش فرانسه با درجهء سرهنک دومی خاتمه یافت و در ردیف قهرمانان فرانسه درآمد.
محاکمهء دریفوس یکی از پرسروصداترین و مفتضحترین ماجراهای سیاسی فرانسه طی بیست سال بین 4981 تا 4191 بود.اساس قضیه این بود که سرویس اطلاعات(. s.r ) وزارت جنک فرانسه در سبد کاغذپارههای شوآرتز کوپن schwartzkoppen وابستهء نظامی آلمان در پاریس،نامهای بدون امضاء کشف کرد که متضمن فهرست ارسال اسناد سری بهعنوان او بوده است(مطالب مربوط به مهار هیدرولیک توپ 021 و توپخانه صحرائی بود).سرویس اطلاعات،سروان دریفوس افسرا سرائیلی را متهم به ارسال اسناد محرمانهء مزبور نمود.در محاکمهء دریفوس شهود دربارهء خطوط نوشتهها شهادتهای متناقض دادند،سند مورد اتهام را حتی به متهم نشان ندادند،حق دفاع را از او سلب کردند و سرانجام در مسامبر 4981 دریفوس را که مرد مرفهی بود و انگیزهای برای ارتکاب چنین خیانتی به میهن خود نداشت محکوم و به جزیرهء دیابل تبعید کردند.
اما ماتیو mathieu برادر دریفوس که به بیگناهی او ایمان داشت تصمیم گرفت مراتب را با اتکای به نفوذ لازار برنار lazare bernard و قدرت کلام کلمانسو clemenceau ببر فرانسه در روزنامهء لورور l aurore و ریناش joseph reinach در روزنامهء لوسیکل le sie?cle به اطلاع عامه برساند(7981).خوشبختانه سرگرد پیکار picquart رئیس جدید سرویس اطلاعات یقین حاصل کرد که مقصر حقیقی یک افسر مجارستانی الاصل بنام سرگرد استرهازی esterhazy است که وضع مخارج او عادی نبود و نشان میداد که وجوه سرشاری برای او میرسد.علت حصول ایمان سرگرد پیکار این بوده است که وابستهء نظامی آلمان وصول نامهء استرهازی را با پست فوری به او اعلام داشت و این مدرک بدست پیکار رسید و از طرف دیگر خط استرهازی با سیاههای که در سبد کاغذپارههای وابسته نظامی آلمان بدست آورده بودند یکی بود. سرگرد پیکار را بدرجهء سرهنک دومی ارتقاء دادند و سپس او را به تونس اعزام داشتند.باوجود این مدرک جدید شور رکستنر scheurer-kestner نایب رئیس مجلس سنا نتوانست موافقت حکومت را برای اعادهء دادرسی دریفوس جلب کند.ماتیو دریفوس علیه استرهازی اعلام جرم نمود و استرهازی بنا بدرخواست خود در شورای جنک محاکمه گردید اما برائت حاصل نمود و باین ترتیب اعادهء دادرسی دریفوس غیرممکن شد(ژانویه 8981).
چند روز بعد،امیل زولا zola نویسندهء معروف فرانسوی، که به بیگناهی دریفوس یقین کامل داشت،نامهای سرگشاده خطاب به رئیسجمهور فرانسه تحتعنوان«من متهم میکنم» j'accuse در روزنامه لورو منتشر نمود و در آن به ستاد ارتش سخت حمله کرد.ولی زولا خود بیک سال حبس و پرداخت سه هزار فرانک جریمه محکوم گردید و نام او از فهرست دارندگان لژیون دونور حذف شد.از آنروز افکار عمومی شدیدا متوجه این جریان شد و نام دریفوس نقل محافل گردید و بر سرزبانها افتاد.
در اوت 8981 کینیه cuignet تکنسین سرویس اطلاعات کشف کرد که تنها مدرکی که باعث دردسر دریفوس گردید یک نامهء جعلی است که عامل آن سرهنک هانری henry افسر اطلاعات است که بوسیله وابسته نظامی ایتالیا بنام panizzardi برای همکار آلمانی او فرستاده شد.این سرهنک به جرم خود اعتراف و در من والرین mont-vale?rien خودکشی کرد.
باوجود مخالفت وزارت جنک با درخواست اعادهء دادرسی، حکومت وقت دیوان کشور را مأمور بررسی درخواست اعاده دادرسی دریفوس نمود(سپتامبر 8981)فورا افکار عمومی بدو دسته موافق و مخالف تقسیم گردید.
ماجرای دریفوس،جنک ضد یهود را که از سال 6881 بوسیله درومن edouard droumont (7191-4481)سیاستمدار و روزنامه- نگار فرانسوی و رئیس حزب ضد ساهی براه افتاده بود بوسیله دستراستیها از نو برانگیخت و آنرا شعلهور و تیزتر ساخت،دستچپیها از ناشیگریها ستاد ارتش برای گسترش جنک سرد علیه سیاست برتری قدرت نظامی استفاده میکردند و از عدم رضایت جوانان شهری که مجبور به انجام خدمت سخت سربازی بودند بهرهبرداری میکردند.
شعار طرفداران دریفوس،«عدالت و حقیقت بود»و شعار مخالفان دریفوس«حیثیت ارتش».تصادم افکار این دو طبقه سایر مسائل فرانسه را تحت الشعاع خود قرار داده بود.طرفداران دریفوس که گروه کثیری از روشنفکران فرانسه در میان آنها دیده میشدند «جمعیت اتفاق حقوق بشر» la ligue des droits de » « l,hcmme را تشکیل دادند ولی رقبای آنها la ligue de la partie francaise را بوجود آوردند که موریس باره maurice barre?s نویسندهء فرانسوی(3291-2681)و عضو آکادمی،کنت دومون albert contde mun سیاستمداران و خطیب کاتولیک(-4191 1481)و مدافع قوانین اجتماعی و عضو آکادمی،فرانسوا کوپه paul de،roule?de شاعر(8091-2481)و عضو آکادمی،پل درولد paul de،roule?de (4191-6491)سیاستمدار و شاعر و رهبر جمعیت میهن پرستان در آن عضویت داشتند.از آن پس کشور فرانسه دچار دودستگی و اختلاف مذهبی گردید در میاان افراد خانوادهها ختلاف بروز کرد،دستههای سیاسی در برابر یکدیگر صفآرائی کردند،روابط دوستانهء دیرینه ازهمگسیخته شد.
در ژوئن 9981 دیوان کشور فرانسه پرونده دریفوس را به شورای جنک احاله کرد و همین امر موجب بروز تظاهرات شدید مخالفان دریفوس گردید،در آن هنگام رنه والدک روسو به نخست وزیری فرانسه رسید و با تشکیل وزارت جدید،نظم عمومی را در فرانسه برقرار کرد(ژوئن 9981)،بطوریکه اشاره شد،شورای جنگ رن،ردیفوس را در سپتامبر 9981 با کیفیات مخففه محکوم کرد.ده روز بعد امیل لوبه loubet (9291-8381) رئیسجمهور فرانسه او را مورد عفو قرار داد و به این ترتیب امکان اعادهء حیثیت را از او سلب کرد.
در ژوئیه 6091 دیوان کشور فرانسه رأی رن را نقض بلا ارجاع نمود و از دریفوس اعادهء حیثیت بعمل آورد.دریفوس بدرجه سرگردی ارتقاء یافت و با خذلژیون دونور نائل گردید و سرهنگ پیکار هم که از سال 8981 از ارتش فرانسه کنار گذاشته شده بود با درجه سرتیپی مجددا بخدمت ارتش برگشت اما مردم که از این ماجرا بکلی بستوه آمده بودند از مدتها پیش سرگرم بحث و مذاکرات دیگری شده بودند که یک جزء منشاء اصلی آن باز هم اختلافنظر بین طرفداران و مخالفان دریفوس بر سر بیگناهی او بود این بحث راجع بمسأله جدید تفکیک کلیساها از دولت بود.
دربارهء بیگناهی دریفوس بازهم تردیدی باقی بود پروندهء امر که در اختیار سرویس اطلاعات بود بسال 4191 از بین برده شد اما انتشار دفترچه یادداشتهای روزنامهء شوارتز کوپن وابستهء نظامی آلمان،بسال 0391 به آخرین تردیدهای ملت فرانسه خاتمه داد. دریفوس بیگناه بود.مقصر اصلی(اما نه تنها مقصر)استرهازی بود ولی دو نکته در زیر پردهء ابهام باقی ماند:نخست آنکه نقش دقیق استرهازی معلوم نشد که آیا او فقط مقصر بود یا آلت فعل ستاد ارتش؟نکته دوم اینکه وابستهء نظامی آلمان در این میان چه نقشی برعهده داشت؟قدر مسلم اینست که گیوم دوم(1491-9581) پادشاه پروس و امپراطور آلمان(8191-8881)وابستهء نظامی مزبور را از اظهاراتیکه بهنفع دریفوس باشد و موجب رفع اتهام از او گردد ممنوع داشته بود.
در ماجرائی چون محاکمهء جنجالی دریفوس و یا در ردیف آن بزرگترین نقش تحریککننده بمطبوعات تعلق دارد.این مطبوعات هستند ه با درج مقالات و رپوتاژ موضوع را آنچنان داغ و هیجان- انگیز میکنند که شهود در تحتتأثیر مطالعهء آنها خود را مقام عالی مجریان ادارهء عمومی احساس میکنند.مطبوعات سازندگان افکار عمومی هستند.این مطبوعات هستند که باشخاص مردد و دودل تکلیفشان را میآموزند و از تردید بدر میآورند و حرف در دهان اشخاص جاهل میگذارند.دیگر کسی بخاطر حقیقت شهادت نمیدهد مگر بخاطر متهم و یا علیه او(در اثر اغوای مطبوعات) این دو؟؟؟نظرها بر حسب تفاوت کاغذپارههائی است که مردم بنام روزنامه آبونه هستند و یا از خوانندگان وفادار آنند.اگر روزنامهای به له متهمی رپورتاژ تهیه کند بدیهی است خوانندگان خود را بهنفع متهم برخواهد انگیخت و بعکس اگر روزنامهء دیگر علیه شقاوت متهم رپوتاژ تهیه کند افکار مشتریان خود را علیه متهم تجهیز خواهد کرد باین ترتیب علاوه بر مشکل دادرسی جنجالی، دشواری دیگری بروز میکند و آن پرداختن به تفسیر شهادتهای ضد و نقیض شهود موافق و مخالف است.
خودنمائی و کسب شهرت-بالاخره خودنمائی و کسب شهرت یکی از موجبات ناروای مداخله در محاکمهء کیفری است اشخاص خودنما که موردی برای جلوگیری و کسب شهرت نمییابند از وقوع حادثه جنائی میخواهن بهرهبرداری نمایند و بدون اینکه اندک اطلاعی از جریان امر داشته باشند ادعا میکنند که از شهود عینی و صادق صحنهء جنائی هستند در واقع محاکمهء جنائی فرصتی است که اینگونه اشخاص عجیبترین فساد و خبث طینت خود را بروز دهند.بمحض اینکه ماجرائی پرسروصدا و جنجالی شد، مطبوعات از کلیهء کسانیکه بطریقی در این جریان درگیری دارند مطالبی انتشار دادند و اخبار دربارهء متهمان بحد تواتر رسید موقع تزلزل خاطر اذهان ضعیف فرا میرسد.اشخاصیکه هیچگونه مهار اخلاقی ندارند بسوی ارتکاب جنایتی مشابه آنچه که اذهان عمومی را بخود مشغول داشته است سوق داده میشوند و از آنجا یک رشته جنایات یا جنایتکاری واگیر مانند قطعهقطعه کردن،ربودن اطفال، سوء قصدهای آنارشیستها،سرقتهای مسلحانه بروز میکند.در بعضی افراد که قادر بارتکاب اینگونه اعمال خشونتآمیز نیستند این میل بکسب شهرت و ایفای نقش جنائی فقط منجر بدان میشود که لااقل بعنوان شهود در تالار دیوان جنائی در انظار مردم کنجکاو حضور یابند و حال آنکه مطلقا از حقیقت امر واقف نیستند.
در اینجا بذکر و نمونه اکتفا میشود که یکی از ماجرای واشرجانی معروف و دیگری از ماجرای گوفه grouffe اقتباس میگردد. فورکه fourquet مینویسد که واشر در جنگل بلوط- bois- duchene- نزدیک دیژون dijon شخصی را بنام او گوستین مورتورو augustine mortureux بقتل رسانیده بود.
شاهدی بنام«ز»اعلام داشت که آقای گرینه crenirer را در صحنهء جنایت دیده است.اما ثابت کردهاند که«ز»از ماجرا در یک قهوهخانه کنار جاده مجاور جنگل اطلاع حاصل کرد و موضوع را قهوهچی برای او حکایت نمود در صورتیکه او هیچکس را ندیده بود و حتی نمیدانست که جنایتی رخ داده است.در محکمهء تشخیص اتهام او را برای مواجهه حاضر نمودند یکی از دادیاران کنجکاو برای اصغای مذاکرات و اطلاع از جریان وارد محکمه شد و در پشت سر قضات نشست.دادیار لباس شخصی دربرداشت نه لباس رسمی.ناگهان،پیش از آنکه آقای گرنیه را وارد محکمه مینمایند «ز»که در تالار نشسته بود،به دادیار خطاب نمود:آقای قاتل من شما را صحنه جنائی دیدهام و شما او گوستین را کشتهاید. دادیار را از پشت سر قضات بوسط تالار و کنار«ز»آوردهاند تا او را در روشنائی کامل و از نزدیک ببیند ولی«ز»سرسختی و لجاجت بخرج داد و موضوع را نه فقط بطور ساده تأکید کرد بلکه با تمام تشریفات رسمی سوگند خورد که این آقا همان شخصی است که من روز دوازدهم ماه مه 5981 در جنگل بلوط او را دیدهام. بعدا آقای«ز»اعتراف کرد که من میخواستم مردم از من سخن بگویند و نام من بر سر زبانها افتد.
در تاریخ 31 اوت 9881 جسدی در چمدانی در میلری millery نزدیک لیون کشف گردید.تحقیقات باینجا رسیده بود که جسد باید از آن گوفه couffe مأمور دادگستری باشد که از تاریخ 12 ژویه مفقود شده بود. در آن اثنا شخصی بنام لافورگ laforgue سورچی یک کالسکه کرایهای بمقامات کشف جرم مراجعه و اعلام نمود که چمدان مورد بحث را او بوسیلهء کالسکهء خود حمل میکرده است و وضع چمدان را شرح داد ولی تاریخ آنرا طوری ذکر نمود که با کلیهء اطلاعاتی که پلیس بدست آورده بود مغایرت داشت و تمام فرضیه و تحقیقات پلیس را باطل میساخت.سورچی سه نفر را متهم بقتل کرده بود که آن هرسه نفر اتفاقا باتهام ارتکاب جنایت دیگری موقتا بازداشت بودهاند.مسیر تحقیق از جادهء اصلی خود منحرف شد و به بیراهه افتاد و فرصت بسیار مناسبی برای تشخیص هویت جسد از دست پلیس بدر رفت.انگیزه شهادت دروغ سورچی در این بوده است که روزنامهها از او سخن بگویند.ولی این دروغ برای او بسیار گران تمام شد و به محکومیت کیفری او منتهی گردید.
آری چهبسا اتفاق افتاد که اشخاص خودنمای شهرتطلب، بیخبر از ماجرای جنائی،درخواست کردهاند که اظهارات آنان استماع میشود و انگیزهء این امر منحصرا در این بوده است که بهنگام محاکمه در آن مراسم سنگین و تشریفاتی موقعیت مناسبی بدست آورند که وضع اجتماعی آنان هرگز اجازه نمیداد که چنین شهرت و موقعیتی کسب کنند.
این بود بطور خلاصه علل و عواملی که شهادت انسانی را خدشهدار و بیاعتنا میسازد.
« مجله مهنامه قضایی » فروردین 1349 - شماره 49
با چه کسانی نمی توان ازدواج کرد اصل بیطرفی قاضی برای رسیدگی به امر حقوقی و طرق کشف واقع