×

مقایسه‌ی‌ وکیل و قاضی دادگستری

مقایسه‌ی‌ وکیل و قاضی دادگستری

مقایسه‌ی‌ وکیل و قاضی دادگستری

مقایسه‌ی‌-وکیل-و-قاضی-دادگستری

قاضی دادگستری در سایه‌ی نصوص قانونی‌ و اقتدارات ناشی از صدور حکم.موقعیت تثبیت‌ شده‌ای دارد بدیهی است بین کسی که وضعیت‌ تثبیت شده دارد با کسی که باید موجودیت خود را اثبات کند فرسنگها فاصله هست،درحالیکه وکیل‌ دادگستری،به مدد دانش حقوقی و تجربه سالیان‌ دراز و هنر وکالت،کارسترگ،اثبات موجودیت خود را به عهده دارد و الحق که همیشه از این میدان،پیروز بیرون آمده است.

کار قاضی،صدور حکم است درحالیکه کار وکیل اثبات ادعا و یا دفاع در مقابل دعوی است و قاضی با مقایسه‌ی استدلالهای دو طرف.در واقع‌ استدلال یک طرف را می‌پذیرد،پس باید پذیرفت‌ که کار عظیم اثبات حق به عهده‌ی وکیل است.

سخن از وکیل و قاضی است و برای مقایسه‌ی‌ این دو مقام مسؤول و مؤثر در احقاق حق و رفع‌ ستم از مظلوم و نهایتا،اجراء عدالت،کافی است به‌ نقش این دو مقام،توجه کنیم.

قاضی از همان بدو امر و استخدام بعنوان‌ قاضی،از اقتدارات خاص قانونی که به وی اعطاء گردیده است برخوردار بوده و چون در موضع‌ قدرت قرار گرفته است.بدیهی است از همان‌ شروع کار قضاء همگان در خدمت او بوده‌اند،از او تعریف و تمجید کرده‌اند،عده‌ای کثیر از مراجعان‌ به وی نیز برای اینکه به اصطلاح،خرشان از پل‌ بگذرد و به نتیجه‌ی دلخواه خود در دادرسی نائل‌ آیند،از او تافته‌ای جدا بافته از سایر قضات ساخته‌ و با تملق و چاپلوسی پیوسته قاضی را در موقعیتی‌ قرار داده‌انند که علی الاصول نسبت به کل جامعه‌ ی حقوقی و آدمهای حقوقدان،خود را یک سر و گردن بالاتر،احساس کند و گاه آنقدر بالا که مراجعه‌ کننده‌ی به خود اعم از اصحاب دعوی و یا وکیل‌ آنها را،اگرچه آنها را از حیث علمی و حتی تجربی،به‌ مراتب از وی بالاتر باشند،در مرحله‌ی پایین و درجه‌ی دانی از مرتبت حقوقی ببیند و این واقعیت‌ تلخ را،وکلاء دادگستری به خوبی لمس و درک‌ کرده‌اند.

درحالیکه وکیل دادگستری،روزگارانی را تجربه کرده است که حتی او را در دادگاه‌ها بعنوان‌ وکیل نپذیرفته‌اند!و بعد هم که بموجب قانون‌ امکان عرض اندام در دادگاهها را یافت،به دلیل‌ همان نحوه‌ی عمل ناشی از تفکر منفی نسبت‌ به وکیل،عملا با همان مشکلات،مواجه است و بالنتیجه،وکیل دادگستری که آنهمه نشیب‌های‌ بدون فراز را پشت سر گذاشته است در رهگذر حوادث آموخته است که چگونه باید حتی در شرایط بد،نتیجه‌ی خوب گرفت.وکیل‌ آموخته است که حق دادنی نیست،بلکه حق‌ گرفتنی است،وکیل در مقام احقاق حق به دلیل‌ برخورد با موانع بسیار و مشکلات عدیده،یاد گرفته‌ است که چگونه باید از سد موانع گذشت و کا ر موکل دردمند را به سامان رساند.

و بالاخره وکیل دادگستری که گفتیم روزگاری‌ علی رغم نصوص صریح قانونی،حتی حضور او یعنی موجودیت او را منکر می‌شدند،در همان دوره‌ نیز با هنرمندی در سایه‌ی دانش و خرد خویش، توانست از حریم حق و عدالت پاسداری کند و حق‌ موکلش را البته در حدود مقدور و نه مطلوب،بستاند و تصور من این است که در شرایط نامطلوب رسیدن به نتیجه‌ی مقدور،خودش در حد وصول به نتیجه‌ی مطلوب در روزگارانی است‌ که شرایط کار برای انسان مطلوب باشد.

آری وکیل دادگستری حتی در آن شرایط نامطلوب،توانسته است برای خود بهره‌گیری از استعدادها،ابتکارات دانش حقوقی،تجربیات طی‌ سالهای دراز و بالاخره خرد و اندیشه‌ی خویش، موقعیتی بیافریند که قاضی دادگاه واقعیت وجودی‌ او را بپذیرد و در واقع وکیل دادگستری اولین و بزرگ‌ترین ادعای جامعه‌ی وکالت را که اثبات‌ موجودیت مفید و مؤثر وکیل در امر دادرسی و احقاق‌ حق و اجراء عدالت است را،با سربلندی و بالندگی‌ درخور،به اثبات رسانده است و در یک کلام وکیل‌ دادگستری برخلاف قاضی که اشارت رفت،یعنی‌ همه‌ی اسباب بزرگی برایش آماده است،اعتبار و جایگاه رفیع خود در کار زاد دادرسی به منظور حمایت از موکل مظلوم و دفاع از وی و نهایتا احقاق‌ حق او را با چنگ و دندان به دست آورده است.

وقتی شاهده آن هستیم که وکیل دادگستری‌ در مقام دفاع از موکلش،توسط قاضی دادگاه، بازداشت می‌گردد!یعنی وکیل مدافع خود بلا دفاع می‌ماند،نشانه‌ی فقدان جایگاه قانونی‌ وکیل در جامعه و اقتدار شایسته‌ای است که به وکیل‌ برای انجام وظیفه‌ی احقاق حق و دفاع از موکل‌ خود،سخت به آن نیازمند است و به ویژه این امر ناشی از ناکارآمدی کانون‌های وکلاء دادگستری‌ است.وکیل دادگستری باید به مدد دانش حقوقی، ابتکارات و خلاقیت‌ها،تجربیات سالیان دراز و خلاصتا در سایه‌ی هنر وکالت،وجود مؤثر و مفید خود را در احقاق حق و اجراء عدالت به اثبات‌ برساند که الحق در این کار سترگ در همه‌ی‌ روزگاران،موفق و سربلند بوده است.

نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست‌ عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

داستان وکیل و قاضی به نظر من داستان آن‌ بزرگ‌زاده‌ای است که همان آغاز تولد مورد اکرام و اعزاز است و در نهایت وزیر و صاحب جاه‌ است و وکیل دادگستری،آن روستازاده‌ی‌ دانشمند است که با تحمل شدائد بسیار و آبدیده‌ شدن در کوره‌ی حوادث روزگار،نهایتا به مدد خرد و اندیشه‌ی توانا خود،به وزارت و صدارت‌ می‌رسد.

همین جا باید متذکر شوم که هستند قضات‌ دانشمندی که با مطالعات مستمر به دانش روز حقوق‌ هم مسلط هستند ولی این تعداد البته انگشت‌شمار است و نیز هستند وکلای دادگستری که به علت‌ عدم استمرار مطالعه و تحقیق،اطلاعاتشان به روز نیست.بحث ما ناظر به مورد غالب است.

در پایان این گفتار بی‌مناسبت نمی‌داند توضیح دهد که در این نوشتار هدف،حمایت و جانبداری از وکیل دادگستری در برابر قاضی‌ دادگستری نبوده است،بلکه هدف توجیه یک‌ واقعیت بوده است که امیدوارم موجب نزدیکتر شدن این دو بازوی توانمند دادگستری در احقاق‌ حق و تحقق عدالت شود.فراموش نکنیم که قاضی‌ به دلیل آنکه اشتغال به کار روزانه و پرونده‌های کثیر وی را از مطالعات علمی در رشته‌ی حقوق باز می‌دارد،بدیهی است که وکلاء دانشمند و اندیشمند دادگستری در لوایح تقدیمی به دادگاه که بی‌تردید متضمن دانش روز آنان نیز می‌باشد،می‌توانند از جهت علمی آنان را تغذیه نمایند به امید روزی که‌ این دو نیروی عظیم در امر دادرسی با احترام و باوری متقابل که منجر به همکاری متقابل در امر دادرسی گردد،همچون دژی مستحکم و نفوذناپذیر مدافع حق و عدالت باشند.

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.