×

حقوق اخلاق پزشکی (بیواتیک) و اصلاح جنسیت

حقوق اخلاق پزشکی (بیواتیک) و اصلاح جنسیت

واژه بیواتیکBioéthique) یا (Bioethic که مدتی است در دائره المعارف های علوم پزشکی، اخلاق و حقوق دیده می شود، و در مجامع علمی از آن نام برده می شود، مشتق از دو کلمه یونانی “بیوس” Bios و “اتوس” ethos می باشد که اولی به معنای “حیات” و دومی به معنای “اخلاق” است

حقوق-اخلاق-پزشکی-(بیواتیک)-و-اصلاح-جنسیت وکیل 

بخش مقدماتی

بیواتیک چیست؟

واژه بیواتیکBioéthique) یا (Bioethic که مدتی است در دائره المعارف های علوم پزشکی، اخلاق و حقوق دیده می شود، و در مجامع علمی از آن نام برده می شود، مشتق از دو کلمه یونانی “بیوس” Bios و “اتوس” ethos می باشد که اولی به معنای “حیات” و دومی به معنای “اخلاق” است.

نگرشی بر اخلاق پزشکی نوین - مسئولیت های قانونی پزشک - ضمان پزشک در فقه و حقوق اسلامی 1 - ضمان پزشک در فقه و حقوق اسلامی 2 - مرجع رسیدگی به قصور و تقصیرات پزشکی 

با ریشه یابی معنای بیواتیک معلوم شد که این علم از ترکیب دو علم دیگر بوجود آمده که از اخلاق و حیات سخن بمیان می آورند. بنابراین، اگر قرار باشد این واژه را بصورت تحت اللفظی ترجمه نمائیم، باید “اخلاق زندگی” ترجمه کنیم و البته برای اینکه با علم اخلاق بنابرآنچه در کتاب های اخلاق مذهبی مثل جامع السعادات و معراج السعاده نراقی ها اشتباه نشود، بهتر است “اخلاق زیستی” ترجمه نمائیم که با یک تلقی نه صرفاً مذهبی به کل حیات انسان از این نظرکه انسان است، برگردد.

معنای اصطلاحی نیز از معنای لغوی دور نیافتاده است ولی اطلاق تعریف لغوی شامل موارد متعددی می گردد که باید بدقت بیواتیک را در اصطلاح خاص تعریف نمود.

می توان تعریف زیر را با توجه به ابعاد مختلف این علم ارائه نمود که تا حدی جامع و مانع نیز می باشد.
“بیواتیک مطالعه روشمند و اصولی برخورد و سلوک بشر در چهارچوب علوم زیستی و علوم مربوط به تندرستی بدن آدمی است که در راستای ارزش ها و اصول اخلاقی مورد ارزیابی قرار می گیرد.

در این تعریف اشاراتی بچشم می خورد که شایان توجه است :

- از عبارت “مطالعه روشمند و اصولی” می توان استنباط نمود که بیواتیک یک علم مستقل است که از روش و شیوه های مخصوص بخود تبعیت می نماید.

- این علم به ”سلوک و نحوه برخورد انسان” مربوط می گردد زیرا از رفتار بشر سخن بمیان می آورد.

- علم مزبور “در چهار چوب علوم زیستی و صحی” است و به عبارت بهتر نوع برخورد بشر را فقط در مواجهه با این علوم مورد ارزیابی قرار می دهد نه در مواجهه با هر علمی.

- این علم “در راستای ارزش ها و مبانی اخلاقی” به موضوع علوم زیستی و پزشکی می نگرد یعنی دیدگاه این علم برخاسته از اصول اخلاقی است که به یک نوع قضاوت ارزشی در باره افعال انسان از جهت اتصاف به خوب و یا بد مربوط می شود.

در پاسخ به این سئوال که آیا بیواتیک فقط مربوط به قشر خاصی از علماء و دانشمندان است باید گفت اینطور نیست. این علم نه تنها به متخصصین علوم پزشکی و زیستی مرتبط است از این جهت که تولید علم می کنند، تجربه جدید و روش جدیدی را کشف می کنند بلکه به استفاده کننده از این علم که با گسترش روز افرون علوم زیستی و پزشکی می توانند متضرر و یا منتفع شوند، نیز مربوط می شود. بنابراین، این علم به همه آحاد مردم و نوع بشر مرتبط بوده و عموم مردم می توانند از منافع آن منتفع و یا از عواقب شوم خطرات ناشی از گسترش بدون مهار علوم مربط به پزشکی و زیستی متضرر گردند.

منشا بیواتیک

اصطلاح بیواتیک واژه جدیدی است. در بدو پیدایش این علم، واژه خاص تری تحت عنوان “اخلاق پزشکی”[1] را بکار می بردند که بیشتر به شیوه برخورد پزشک با بیمار مرتبط بوده است. البته در این عنوان پزشکان مسلمان گوی سبقت از غربی ها ربوده اند زیرا اولین کتاب هائی که در این زمینه تقریر شده، توسط پزشکان مسلمان نوشته شده است. علت اینکه خود پزشکان مبادرت به طرح این مباحث نمودند این است که اصولاً اینان شان خود را برتر از این می دانستند که دیگران و حتی مذهبویون به آنها درس اخلاق بیاموزند این بود که اولین کد های اخلاق پزشکی توسط افرادی نوشته شده که خود پزشک بودند.

اما بتدریج اخلاق پزشکی از محدوده علم پزشکی فراتر رفته و علوم مختلفی که مربوط به حیات آدمی و نوع آن می شود را در بر گرفت. بدین ترتیب، عنوان عام تری بوجود آمد تحت نام “اخلاق زیستی” و بیواتیک جانشین اخلاق پزشکی یا مورال مدیکال شد. متعاقباً به دلیل مطالبی که عنوان خواهد شد، غیر پزشکان نیز اجازه یافتند در امر تدوین اصول و پایه های اخلاق زیستی به بحث و بررسی و اظهار نظر بپردازند.

غیر پزشکان و بخصوص مذهبیون کلیسا و کنیسه ومسجد و فلاسفه وسیاسیون و خلاصه همه مردم این سئوال را مطرح کردند که در پس پرده آزمایشگاه های علوم پزشکی و زیستی چه می گذرد؟ نکند گسترش این علوم اصول ارزش های اخلاقی جامعه را دچار آسیب های جدی نماید؟ ویا مبادا خیالات پلیدی وسوسه گر متخصصین شود؟ سیاسیون در این اندیشه افتادند که نکند دست یازی بشر به میراث ژنتیک بشر و امکان مداخله دست انسان در این امر قدرت سیاسی برای دارنده این علوم ایجاد کند و به ابزاری برای توسعه طلبی مبدل گردد؟ بدین ترتیب در تدوین اصول و پایه های این علم افرادی که خود پزشک هم نبودند هم وارد شدند که این زنگ خطرها عموماً از اوائل سال های1970 نواخته شد و عموم مردم بتدریج به جنبه های منفی گسترش این علوم توجه داده شدند. البته، این خطرات همان خطراتی بود که البته خود پزشکان و متخصیصن علوم زیستی نیز بدان متوجه بودند ولی یا نمی خواستند و یا نمی توانستد آن ها را کنترل نمایند.

بطور مشخص لزوم مداخله قانونگذار در امر ایجاد محدودیت ویا کنترل این علوم در مقاطعی بطور واضح تر معلوم شد واز اینجا بود که حقوق دانان نیز وارد این معرکه شدند و در امر ایجاد ارتباط بین مردم و متخصصین این علوم با تنظیم قواعد مشخص حقوقی به یاری قدرت حاکمه در جهت انتظام جامعه همت گماردند. اما آنچه که بطور مشخص تر مردم را به عواقب گسترش بدون حد و مرز این علوم آگاه نمود، عواملی بود که ذیلاً ذکر می شود.

مسئولیت های قانونی پزشکان در برابر بیماران - تاملی در قصور پزشکی 

الف - جنایات نازی ها

اولین زمزمه های بحث های مربوط به بیواتیک از دادگاه نورمبرک آلمان ریشه گرفت که در آن سران نازی ها محاکمه شدند. در آن محکمه بسیاری از جنایات نازی ها بر ملا شد که از آن جمله کشتن حدود 70000 انسان بی گناه از افراد ناتوان جسمی و عقب افتاده فکری بجرم بی خاصیت بودن و مفید نبودن بحال جامعه بود. نازی ها با اعتقاد به لزوم اصلاح نژاد جامعه انسانی، مبادرت به حذف فیزیکی این عده در اردوگاه های مرگ نمودند. نویسنده خود در بازدیدی که از اردوگاه مرگ معروف به اشتروتف در ارتفاعات وژ فرانسه داشت، از عمق فاجعه انسانی رخ داده مطلع گردید. از آنجا بود که علامت سئوال بزرگ در اذهان همه بوجود آمد که چگونه پزشکانی که اصولاً برای نجات جان آدمی باید در تلاش باشند، به جان آدمیان افتاده اند. علمی که اساساً برای حیات آدمی مفید است، با استعانت از آخرین دست آوردهای علوم و توسط پزشکان غیر متعهد به ابزاری برای مرگ بیچارگان و بیماران مبدل شده است. اینجا بود که ننگ بشریت در حرفه پزشکی بر ملا شد و اولین تردید ها را در خصوص کاربرد علم پزشکی و اخلاق ساخته و پرداخته پزشکان مطرح ساخت که این دیگر چه اخلاقی است که این جماعت دارند.

ب- نیاز به تجربه اندوزی بشر

سوء استفاده های علمی منحصر به نازی ها نبود. جنایات ژاپنی ها در خلال جنگ دوم جهانی و کشتن برای آموزش دادن و تجربه اندوزی، سر از مدعی تمدن و حقوق بشر یعنی ایالات متحده آمریکا در آورد ولی البته این بار در چهارچوب تجربه اندوزی. دو افتضاح عمده در آمریکا موجب تسریع تدوین کد اخلاق پزشکی شد. در این موارد، سلول های سرطانی را برای شناخت تاثیر آن بر روی انسان به پیران و کودکان عقب افتاده ذهنی و جسمی بدون رضایت آن ها تزریق نمودند. آمریکائی ها که روزگاری به جنگ نازی ها رفته و اعمال آنها را در پاکسازی نژادی محکوم می نمودند،و مدعی حقوق بشر بودند خود گرفتار تجربه آموزی بشر شدند. این سوء استفاده ها دولت مردان آمریکا را به اتخاذ تدابیر مناسب برای کنترل توسعه علوم پزشکی وزیستی و اداشت.

ج- توسعه علوم پزشکی و زیستی

توسعه روز افزون علوم و دست آوردهای محیر العقول انجام گرفته در زمینه های مختلف علوم زیستی و پزشکی سهی بسزا در گسترش علم بیواتیک داشت و همگی به این اندیشه فرو رفتند که این جایگزینی علم بجای مذهب آنقدرها نیز جایگزینی درستی نبوده است. این بود که اصولاً در این سال ها نهضت های ضد علمی بوجود آمد و اصول و ارزش های اخلاقی بتدریج مطرح و حیات مجدد یافتند و مردم به تدریج دریافتند که سعادت بشر با علم تنها تضمین نمی شود زیرا عجز علم را از ارائه معنی به زندگی بشر دریافتند.

پیدایش مراکز بیواتیک

با توجه به این نیازها علم بیواتیک از 1970 به این طرف پا گرفت. بر این مطلب تاکید شد که بدون یک اخلاق پزشکی نمی توان آینده ای برای ابناء بشر متصور دانست. از این سال به بعد بود که مراکز بیواتیک در کشورهای پیشرفته دنیا بوجود آمد که اعضای این مراکز را افرادی با تخصص های مختلف تشکیل داد که عمدتاً پزشک هم نبوده اند.

این مراکز اختصاصی بعضاً تحت همین عنوان[2] بمنظور جمع آوری نظرات عمومی و عقائد مختلف و ارائه آموزش های مربوط به این علم جدید و انتشار اطلاعات مفید به عموم مردم در کشورهای آمریکا، فرانسه، کانادا، ایتالیا، بلژیک، انگلستان، استرالیا، یونان، هند، ژاپن، نروژ، سوئیس، آلمان، اندونزی و هلند بوجود آمد و موضوع درس مستقلی در درس های رشته پزشکی قرار گرفت و در همین چهارچوب برای تحقیقات پزشکی در زمینه های مربوطه اخذ موافقت قبلی این کمیته ها لازم شناخته شد. البته، این کمیته های اخلاق زیستی متکفل انجام تحقیقات مربوطه ولی بیشتر در نقش کمیته های مشورتی در این کشورها پا به عرصه وجود نهادند. در 1978 کمیته ای بدین منظور با نظر ریاست جمهوری وقت در آمریکا[3] درست شد. در سال 1984 در در انگلستان کمیته وارنوک[4] اصولاً برای تولد کودکان آزمایشگاهی پدید آمد. در فرانسه در سال 1983 کمیته مشورتی ملی اخلاق برای علوم زیستی و سلامتی[5] بوجود آمد. در سطح جامعه مشترک اروپا نیز مجمع پارلمانی شورای اروپا نیز کمیته ای را مامور بیواتیک در مورد تحقیقات ژنتیک[6] نمود که البته نتیجه کار این کمیته پیشنهاد کنوانسیونی است که هنوز به تصویب نرسیده است. این تلاش ها در سطح جهانی نیز در سال 1993 میلادی منجر به تشکیل سازمان جهانی بیواتیک(CIB) وابسته به یونسکو سازمان ملل متحد می باشد که تلاش های در این سطح نیز منجر به صدور اعلامیه جهانی در 15 ماده پیرامون بیواتیک در 24 ژوئن سال 200 میلادی (سال گذشته) در جیجون اسپانیا[7] در پایان کار کنگره جهانی بیواتیک شد.

در کشور ما “مرکز تحقیقات و مطالعات اخلاق پزشکی” در وزارت بهداشت موظف به تشکیل کمیته اخلاق پزشکی شده و کد مخصوصی را هم تدوین نموده اند ولی تاکنون کمیته مزبور تشکیل نشده و گروه های پژوهشی و یا هسته های ناقصی که نیز در دانشکده های پزشکی تشکیل شده اند، هیچ گونه نظارت عملی موثر بر کار محققین ندارند.

یکی از مسائل عمده ای که در این کمیته ها به آن پرداخته شده، بحث و بررسی اخلاقی و حقوقی در خصوص مبانی پذیرش مسائل این علم است که البته استدلال ها حسب مورد متفاوت می شود مثل استدلال های اخلاقی و یا حقوقی مبنی بر تجویز تلقیح مصنوعی با استدلال های وارده در امر پیوند اعضا متفاوت است.

پس از بیان این بخش مقدماتی به یکی از موضوعات این علم تحت عنوان “اصلاح جنسیت” می پردازیم. البته منظور ما در این مقاله اصلاح جنسیت بنابر آنچه نازی ها مد نظر داشتند، نیست بلکه اصلاح از جنس مذکر به مونث ویا بالعکس می باشد. اجمالاً متذکر می شویم که موضوعات مختلفی در این علم مطرح شده که از آن جمله می توان تلقیح مصنوعی[8] در آزمایشگاه[9] و در رحم با نطفه شوهر و با نطفه غیر، اجاره رحم غیر همسر بمنظور تولد فرزند[10]، تحقیقات ژنتیک و تولید مثل دلخواه فرزند، مرگ اختیاری و بدون درد[11] فروش یا اهدای خون و سائر اعضای بدن و پیوند اعضاء به بدن فرد دیگر، حفظ میراث ژنتیکی جهانی یا ژنوم بشری[12]، اصلاح جنسیت و یا تغییر جنسیت، شیوه های جلوگیری از بارداری[13] و سقط جنین[14]می توان نام برد.

در مورد بسیاری از مسائل این علم فقهاء و حقوق دانان راه کارهای موثر و عملی پیشنهاد نموده اند که نتیجه این تحقیقات و راه کارها با همکاری موسسه و پژوهش کده ابن سینا مستقر در دانشکده شهید بهشتی به چاپ رسیده است ولی در خصوص اصلاح جنسیت کار کمتری صورت پذیرفته که لازم دیدم در این خصوص مطالبی داشته باشیم.

جنبه های اخلاقی و قانونی خطای پزشک - انواع مسئولیت پزشکان - مسئولیت مدنی پزشک 

بخش دوم

اصلاح جنسیت

یکی از پدیده های بروز نموده در جهان کنونی که یک از موضوعات علم بیواتیک نیز بشمار میرود، تحت عنوان ترانسکوآلیسم[15] می باشد که به فارسی “تغییر جنسیت” ترجمه شده است. اصولا '' پیشوند ترانس در زبان فرانسه که البته بنوبه خود ریشه در زبان لاتین دارد، بمعنای تغییر و عبور از یک مرحله به مرحله دیگر بهمراه اصلاح می باشد. لذا بهتر است این کلمه را به اصلاح جنسیت ترجمه نمائیم. البته حسب اطلاعی که نویسنده از پزشکان فرانسوی بدست آورده، امروزه علم پزشکی چنین امری را ممکن ساخته است. بنابراین، فرض ما در ادامه این مقاله بر این مبنی استوار شده که این کار از نظر عملی و علمی ممکن است و فردی که کاملاً مرد است می تواند زن شود و یا بالعکس.

ترانسکسوآلیسم چیست؟

برای پاسخ به این سوال بایستی مقدمتاً مسائلی را توضیح بدهیم.

پزشکان و روان شناسان ملاک های مختلفی را برای تعیین جنس آدمی بر شمرده اند :

1- جنس ژنتیکی

این ملاک درتعیین جنس بصورت وجود دو کروموزوم X در نزد زنان و یک کروموزوم X و یک کروموزومY نزد مردان می‏باشد که بطور موازی در هسته یاخته های زایای آنها جای گرفته اند. با این حساب، شخصی که دو کروموزوم مشابه Xدر یاخته های زایای وی یافت شد، مونث و کسی‏ که در این نوع از یاخته های بدنش کروموزوم های ناهمگون XوY داشت، مذکر می باشد. علی الظاهر پزشکان با نمونه برداری از بزاق دهان می توانند این نوع جنس را تشخص دهند.

2- جنس هورمونال

ملاک در این نوع جنس، نوع هورمونی است‏که از غده های مربوطه در بدن وی مترشح می شود. این هورمون ها که نوع آن در زن و مرد متفاوت است و مولد صفات ثانویه جنسی هستند، تعیین‏کننده جنس آدمی می‏باشند.

3-جنس ظاهری

ملاک بعدی در تعیین نوع جنس، ظاهر و بدن انسان است. در این نوع جنس‏‏که جنس‏آناتومیک نیز نامیده می‏شود، اعضای ظاهری بدن ملاک قرار می گیرد و به اصطلاح صفات اولیه جنسی‏که با ایجاد ارگان های جنسی زنانه در نزد زنان و ارگان های جنسی مردانه در نزد مردان محقق می شود.

4- بالاخره جنس چهارمی هم اخیراً مورد توجه قرار گرفته است‏که جنس روانشناسانه[16] نامیده می‏شود. بدین معنی‏که شخص جدای از همه ملاک های برشمرده شده فوق، روحاً خود را متعلق به جنس خاصی بداند. مثلاً اگر خود را مرد بپندارد، ویژگی ها و خصوصیات مردانه از خود بروز دهد، در روابط اجتماعی خانوادگی و فردی خود عملکرد مردانه داشته باشد و با صفات و ویژگی های روانی‏ مختص مردان، خود را از زنان ممتاز سازد.

پس از بیان این مقدمه، به تعریف ترانسکسوآلیسم و به اعتبار موضوع آن، شخص ترانسکسوئل می‏پردازیم. ترانسکسوئل کسی است‏ که ‏جنس روانی وی با سائر ملاک های تعیین ‏جنس یعنی جنس کروموزومیک، هورمونال و آناتومیک او در تعارض است. چنین شخصی‏خود را قربانی یک اشتباه نابخشودنی طبیعت یا پدر و مادر[17] تلقی می کند زیرا از نظر وی در حالی که جنس روانی وی اقتضای مرد بودن داشته، جنس ظاهری وی در شکل زن متجلی شده است لذا این فرد در تلاش می‏افتدکه‏ چاره ای برای معالجه این نقص و یا بر طرف ساختن این عدم انطباق بیابد.

از این رو می‏توانیم ترانسکسوآلیسم را چنین تعریف نمائیم :

“تعارض جنس روانشناسانه و یا جنس رفتاری با جنس ظاهری که معمولاً جنس ظاهری نیز به نوبه ‏خود نتیجه جنس کروموزومیک و هورمونال می باشد”.

با این تعریف، ترانسکسوآلیسم “حالت” فردی است‏که این دو جنس وی با هم در تعارض ‏باشند و الا پس از عمل جراحی برای انطباق جنس ظاهری بر جنس روانی و یا جنس روانی بر جنس ظاهری، دیگر به وی ترانسکسوئل نباید اطلاق نمود. همچنین باید ترانسکسوئل را از فرد خنثی ‏یا دو جنسی (هرمافرودیت) تمییز داد، فرد خنثی تعارض جنسی اش‏ در همان مرحله جنس آناتومیک است یعنی هم ظاهر و آلات جنسی مردانه دارد و هم زنانه در حالی که ترانسکسوئل این تعارض در دو ملاک از ملاک های تعیین جنس می باشد.

رویه قضائی‏کشورها و دادگاه اروپائی حقوق بشر

تجویز ترانسکسوآلیسم در رویه قضائی اکثر کشورهای اروپائی وارد شده است البته با اختلافات‏کم و بیش در نحوه پذیرش و یا آثار ناشی از آن ولی تقریباً همه متفق القولندکه باید حداقل در موردی ‏کهنآنآااآاااا جنبه درمانی داشته باشد، مورد پذیرش واقع شود. در کشورهای لیبرال تر پذیرش آن را به چنین شرطی نیز مقید ننموده‏اند.

سوال مهم در این رابطه این است‏که بیمار ترانسکسوئل را چگونه باید معالجه نمود؟ آیا باید جنس روانی وی را بر جنس ظاهری او منطبق ساخت و یا جنس ظاهری وی را به نفع جنس روانشناسانه ‏و رفتاری اش تغییر داد. عموماً مذهبیون‏ چه مذهبیون کلیسا و کنیسه و یا حتی اسلام معتقدندکه باید جنس روانی فرد را بر جنس آناتومیک وی منطبق ساخت. اصل، برتری جنس ظاهری است و جنس روانی باید بر مبنای جنس ظاهری اصلاح یابد. ملاک تعیین جنس در لسان شارع مذاهب الهی، بدن ‏انسان و ظاهر اوست و برای این مدعی استدلالاتی نیز اقامه نموده اند.

مبانی تجویز و تحریم ترانسکسوآلیسم

-در تحریم ترانسکسوآلیسم عمده استدلال وارده این است‏که فرد نمی تواند حالت و وضعیت خود را بنا به اختیار خود تغییر دهد. اراده الهی و ‏میراث بشری‏که بر تعداد معینی ‏از افراد مرد و زن در جنس بشر قرار داده شده است‏، را نمی توان تغییر داد. به عبارت دیگر تغییر حالت و وضعیت فرد بدست‏خود فرد سپرده نشده است. در فرانسه تا قبل از رفورم سال1993 با این استدلال[18] قائل به تحریم ترانسکسوآلیسم بودند.

-در تجویز این امر که عمدتاً لیبرال ها پشتیبان‏آن‏ هستند، جنس روانی ‏بر جنس ظاهری برتری داده ‏شده است. این دسته می‏گویند در اختیار نبودن وضعیت افراد در دست‏ آنها لازمه اش تغییر ناپذیر بودن‏جنس آن ها نیست بلکه احترام به زندگی‏خصوصی افراد[19]اقتضاء می کند که این میل روانی ‏آنها محترم شناخته شده و جنس ظاهری را بر جنس روانی منطبق گردد.

در این ارتباط دادگاه اروپائی‏حقوق بشر اصولاً با تجویز این پدیده ‏کشورهای عضو را محکوم به پذیرش و ترتیب‏ اثر دادن به آثار آن مثل انتخاب اسم منطبق بر جنس نموده است. البته مباحث‏ بسیار و پیچیده‏ای پیرامون ازدواج پیشین فرد تغییر جنس داده، فرزند خواندگی، ارث‏ ‏و طلاق و غیره مطرح شده‏ که این محل ‏مجال ذکر آنها نیست.

ترانسکسوالیسم در لسان فقهاء شیعه

این موضوع در لسان فقهای متقدم دیده نمی شود هر چند فقهاء متعرض مسائلی شده اند که از آن جمله کسی که نه آلت مردانه ونه آلت زنانه دارد (من لیس له آله الرجال و النساء) ولی حکم اینکه کسی با اراده خود در حالی که زن است، تبدیل به مرد بشود و یا بالعکس دیده نمی شود شاید هم علت عدم تعرض به این موضوع، عدم احتمال تحقق آن بوده است.

در بین فقهای متاخر بر خلاف بسیاری از فقهاء که عمدتاً یا این عمل را ممنوع نموده و یا مشروط به شرائطی نموده اند، امام خمینی در نهایت صراحت و بدون هیچ گونه قیدی قائل به عدم حرمت تغییر جنسیت است. وی در دنباله مسئله1 ازمسائل مستحدثه ذیل ‏تغییر جنسیت‏ می فرمایند : در صورتی که زن تمایلات ‏جنس مرد یا مرد تمایلات ‏جنس مخالف ‏را داشته باشد، ظاهر عدم وجوب تغییرجنسیت است در جائی که فردحقیقتاً از جنسی باشد و امکان تغییر او به جنس مخالف موجود باشد. عبارت عدم وجوب در این مسئله از یک تجویز ساده نیز فراتر است.

بهرحال، با توجه به اینکه ‏دلیلی‏ در لسان شارع بر حرمت و یا عدم حرمت این پدیده‏ وجود ندارد، می توان با جریان اصول عملیه مثل اصل برائت یا اصل صحت، تغییر جنسیت را مجاز شمرد و در قوانین موضوعه نیز موادی را به این امر و آثار و تبعات‏ آن ‏اختصاص داد هر چند هنوز زمان پذیرش اجتماعی قوانینی از این قبیل نرسیده است.

پی نوشت :
[1] La morale medicale

[2] Centre de bioethique

[3] President's Commission for the study of Ethical Poblems in Medicine, in Biomedical and Behavioral Research

[4]Warnock Commitee

[5] Comité Consultatif national d'Ethique pour les sciences de la vie et de la santé.

[6] Manipulations génétiques

[7] Bioethics Declaration of Gijon

[8] Fécondation artificielle

[9] La fécondation in vitro

[10] La pratique de mére porteuse

[11] Euthanasie

[12] Génome humain

[13] Stérilisation

[14] L'avortement

[15]‏Transexualisme

[16]Sex psycologique

[17] - در بسیاری از موارد خود پدر ومادر نیز موجب این مشکل می شوند مثلا پدر ومادری که در اندیشه فرزند پسر فرزند چهارمشان نیز دختر شده، با پوشاندن لباس پسرانه به دختر در کودکی ویا با انتخاب اسم پسرانه خود منشا این تعارض روحی وروانی در بزرگسالی می شوند.

[18] L'indisponibilité de l'état de personne

[19]Respect de la vie privé

دکتر عبدالرسول دیانی

منبع : معاونت حقوقی و امور مجلس

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.