موکل 25 ساله با خوانده شریک بوده در این مدت محاسبه ای از طرف خوانده ارائه نگردیده در حدود قریب یک سال پیش در این باب مصالحه ای بین طرفین منعقد گردید مشروط بر اینکه اگر در موعد مقرر مال الصلح پرداخت نگردیده مصالحه از درجه اعتبار ساقط است

موکل 25 ساله با خوانده شریک بوده در این مدت محاسبه ای از طرف خوانده ارائه نگردیده در حدود قریب یک سال پیش در این باب مصالحه ای بین طرفین منعقد گردید مشروط بر اینکه اگر در موعد مقرر مال الصلح پرداخت نگردیده مصالحه از درجه اعتبار ساقط است

موکل-25-ساله-با-خوانده-شریک-بوده-در-این-مدت-محاسبه-ای-از-طرف-خوانده-ارائه-نگردیده-در-حدود-قریب-یک-سال-پیش-در-این-باب-مصالحه-ای-بین-طرفین-منعقد-گردید-مشروط-بر-اینکه-اگر-در-موعد-مقرر-مال-الصلح-پرداخت-نگردیده-مصالحه-از-درجه-اعتبار-ساقط-است
تاریخ رسیدگی : 7/7/1373
شماره دادنامه : 73/382/18
مرجع رسیدگی : شعبه هیجدهم دیوان عالی کشور

خلاصه جریان پرونده :
در تاریخ 6/10/69 تجدیدنظرخوانده به طرفیت تجدیدنظرخواه به خواسته استدعای صدور حکم به اجبار والزام خوانده به تقسیم مال الشرکه ومنافع حاصله در دوران شرکت با جلب نظر کارشناس که عجالتا" به پانزرده ملیون ریال تقویم می شود و در حد آن تمبر ابطال می گردد و بقیه پس از صدور حکم تمبر باطل می شود وتقاضای رسیدگی فوری و صدور دستور موقت در مورد منع در فروش اموال شرکت دادخواستی به دادگاههای حقوقی یک شیراز تسلیم نموده که ابتدا به شعبه پنجم ارجاع و به کلاسه 10-23-69/5ح یک ثبت شده است خواهان ضمن دادخواست توضیح داده مستندا" به شرکتنامه که به گواهی دفترخانه نیز رسیده است الف از سال 1345 چهار نفراین بنده و آقایان (الف ) و (ب ) و (ج ) شرکتی منعقد نمودیم و شرکتنامه ای نیز تنظیم گردیده و براساس آن تعمیرگاه ... در خیابان تختی جنب بیمارستان دکتر علوی تاسیس شد. ب - سرمایه این شرکت از ناحیه این بنده و(الف ) و(ب ) تامین گردید آقای (ج ) که در آن زمان به صورت شاگرد و پادو نزد ما کار می کرد به علت داشتن سواد که مورد نیاز شرکت بود بدون پرداخت دیناری در زمره شرکاء درآمد ج - در میانه آقایان (الف ) و(ب ) با دریافت سهم الشرکه از ما جداشدند. د- پس از آن یعنی قریب پانزرده سال است من و خوانده این شرکت راادامه داده ایم ولی با ویژگیهای زیر: اولا" آقای (ج ) در سایه سواد خود اداره شرکت را کلا" در اختیار خود گرفت ثانیا" در این مدت وسیع هیچگاه برای یک بار هم به عنوان نمونه حساب سودوزیان شرکت ترازنامه سالانه ارائه نداد ثالثا" کلیه حساب نکتاب شرکت حسابهای بانکی و خردی و فروش ما تنها به دست وی و به نام وی ثبت و ضبط شده است رابعا" خوانده در اثر سودهای کلان وفراوان شرکت دچار اعتیاد به مواد مخدر گردید و چند بار هم به این علت زندانی و پس از هزینه های گزاف که همه و همه از صندوق شرکت برداشت شده است استخلاص یافته و اکنون هم با ترک اعتیاد به مسکرات روی آورده است خامسا" از جزء از باقیمانده منافع شرکت و تتمه فروش ماشین الات شرکت از جمله چهار دستگاه بولدوزر دیماه 4 دو دستگاه غلطک و یک دستگاه موتور جوش و یک دستگاه پمپ باد توانست در ریاستی دوماولین ده متری دست چپ پلاک 201 شش دانگ گاراژ و انباری و همچنین چند قطعه زمین در کوی اتحاد روبروی باغ فرخنده واقع درحسین آباد قصرالدشت ابتیاع نمایدشرکت سالهای سال از گاراژ واقع در رایستی استفاده می کر و خود من نیزعهده دار اداره آنجا بودم آقای (ج ) چند روزی است به فروش آنجا اقدام نموده است ومشارالیه در یکی از قطعات زمینهای کوی اتحاد با سرمایه و سودهای هنگفت شرکت احداث بنا نموده است که خود در آن ساکن است. ه - انیک نر به اینکه خوانده بدون اعمال تقسیم قصد فروش همه دارائیهای شرکت اعم از منقول و غیر منقول را دارد مستندا" به مواد770و 778 قانون آئین دادرسی مدنی قبل از رسیدگی در ماهیت استدعای رسیدگی فوری وصدور دستور موقت بر منع خوانده به فروش اموال شرکت بشرح دادخواست تقدیمی و ابلاغ به ثبت اسناد و املاک دارد و در ماهیت امر مستندا" به قسمت اخیر ماده 591 قانون مدنی استدعای الزام و اجبار مدعی علیه را به تقسیم سرمایه واموال و دارائی های شرکت را می نماید از آنجائی که آقای (ج ) تا کنون سهم این بنده را از درآمدهای شرکت پرداخت ننموده است به استناد مواد580و581و584 قانون مدنی و نظر به اینکه خوانده ضامن و مسئول جبران خسارات اینحانب است استدعای تعیین کارشناس جهت احتساب سهم از درآمدهای شرکت و ضرر و زیان حاصله و محکومیت خوانده به پرداخت آن دارد. ز- در مورد مختصات املاک در محدوده حسین آباد قصرالدشت استدعای اصدار گواهی دارم تا با مراجعه به اداره ثبت و دریافت شماره های اصلی و فرعی املاک نسبت به تقدیم آن به دادگاه اقدام گردد مستندات دعوی شرکتنامه و استشهادیه و اعلام ورثه آقای (ب ) و(الف ) اصالتا" در دریافت سهم خود ازاموال شرکت معرفی شده است در تاریخ 27/10/69 به لحاظ بلاتصدی بودن شعبه پنجم پرونده به شعبه سوم دادگاه حقوقی یک شیراز ارجاع و به کلاسه 5-45-69/3 ثبت شده است وقت رسیدگی به پرونده به روز 20/1/70 تعیین گردیده و برای جلسه مزبور آقای (د)وکیل دادگستری متقیم تهران به وکالت خوانده به شرح لایحه تقدیمی و ضمیمه کردن وکالتنامه خود از خواهان مطالبی در تائید مندرجات دادخواست پیدا کرد است در جلسه رسیدگی مورخ 20/1/70 که طرفین حضور داشته اند دادگاه مقرر داشته نسبت به کسب مجوز برای انجام رسیدگی فوری و صدور دستور موقت اقدام شود ولی چون در همان روز از درخواست رسیدگی فوری از ناحیه خواهان و وکیل وی طی لایحه ثبت شده به شماره 12-20/1/70 اعلام انصراف شده لذا وقت رسیدگی ماهیتی بروز27/6/70 موکول شده شده است در جلسه اخیرالذکر که وکیل خواهان و طرفین دعوی و آقای (ه) به وکالت خوانده با تقدیم وکالتنامه از وی حضور داشته اند ابتدا وکیل خواهان اظهارداشته موکل بیست و پنج سال با خوانده شریک بوده است در این مدت کمترین محاسبه ای از طرف خوانده که مدیر شرکت بوده ارائه نگردیده در حدود قریب یک سال پیش در این باب مصالحه ای بین طرفین منعقد گردید مشروط بر اینکه اگر در موعد مقرر مال الصلح پرداخت نگردید مصالحه از درجه اعتبار ساقط است که متاسفانه در موعد مقرر چک موضوع مال الصح پرداخت نگردید عینا" فتوکپی مصداق آن تقدیم می گردد مستندا" به مواد760و761 قانون مدنی چنین مصالحه ای از درجه اعتبار ساقط است و فسخ گردیده لذا بشرح دادخواست استدعای رسیدگی دارم سپس وکیل خوانده اظهار داشته ادعای خواهان از هر حیث بی پایه و بدون دلیل است خواهان با موکل در یک کارگاه تولید ماشین آلات سنگین شریک هستند که دو دانگ خواهان و پس از خروج بعضی از شرکاء و فروش سهمی آنان به موکل چهاردانگ هم متعلق به موکل است سرمایه برای ایجادتعمیرگاه قسمت اصلی آن دادن سرقفلی و تعهد محل است وسایل کار وابزار تعمیرگاه همانطور که استحضار دارند آچار و پیچ گوشتی و چک ممکن است باشد که رقم بسیار ناچیزی از سرمایه را تشکیل می دهد و درآمد کارگاه حاصل از کار تخصصی شرکاء است اصل کار تعمیرگاهها هم این است که آخر شب آنچه دستمزد شده بین شرکاء به نسبت سهمشان تقسیم می شودوادعای خوهان مبنی بر اینکه شرکتی وجود داشته و مدیریت ومسئولیت شرکت با موکل بوده ادعائی بی وجه است و موکل با توجه به اصل کارتعمیر کاران هیچگونه مسئولیتی در مورد دخل و خرج نداشته و ندارد چه خرج تعمیرگاه منحصرا" پرداخت مال الاجاره و آبونمان برق و آب و احیانا" گاز است و مخارج دیگری جز همین.00 خرید ابزار کارندارد فلذا خواهان محترم که یک پا شریک در کار بوده اند روزانه یا لااقل هفتگی همانطور که بین تمام تعمیرکاران معمول است سهم خود را از اجرتهای دریافتی وصول نموده اند جالب این است که خواهان محترم اسامی ومشخصات کلیه لودرها و بولدوزرها وتراکتورهائی که برای تعمیر به کارگاه مراجعه کرده اند جزء اموال شرکت محسوب و در لیستی که تقدیم دادگاه کرده اند تقاضای تقسیم اموال مردم را به اسم اموال شرکت کرده اند به هر تقدیر خواسته خواهان در دادخواست دو چیز است یکی مطالبه درآمد سهمی خود که به نحوی که به عرض رسید ادعائی واهی است وموکل هیچگونه مسئولیتی ومدیریتی در مورد تنظیم دخل وخرج و پرداخت سهمی شرکاء نداشته و ندارد و شریک در تعمیرگاه یعنی شریک در کار و شریک در درآمد حاصله در کار روزانه طبق معمول در کارگاههای مکانیکی روزانه یا هفتگی درآمد حاصله از کار را تقسیم و برداشت نموده اند کمااینکه در قرارداد مورخه 2/4/45 مستند خواهان هیچگونه مسئولیتی در این مورد به عهده موکل گذارده نشده خواسته دوم تقسیم مال الشرکه است که آنچه که می توان آن را جزء مال الشرکه محسوب داشت یکی سرقفلی محلی تعمیرگاه است که قابل تقسیم نیست دیگر تعدادی ابزار کاراز قبیل آچارهای مختلف و پیچ گوشتی های مختلف است که آنهم با توجه به اینکه اولا" قیمت آنها بسیار ناچیز است و ثانیا" به تقسیم ابزار کار بین شرکاء دیگر موضوع همکاری در کارگاه موضوعیت خود را از دست می دهد و فقط خواهان به نسبت سهم خود در سرقفلی شریک می نماید فقط می تواند اجرت المثل دو دانگ سهمی خود را مطالبه و دیگر کاری در کارگاه نداشته باشد و موکل حاضر است مال الاجاره دو دانگ سرقفلی خواهان را طبق نظر کارشناس بپردازد و ابزارکارگاه را هم اگر مایل باشند موکل حاضر است در برابر قیمتی که کارشناس تعیین کند از خواهان خریداری کند به این ترتیب دعوی خواهان از هر جهت بلادلیل و واهی است استدعای صدور حکم به رد دعوی او را دارم ضمنا" راجع به سازشنامه مورخه 24/8/69 که به علت پاس نشدن چک مال الصلح بلااعتبار اعلام شده همانطور که ملاحظه می فرمائید راجع به کل مال الشرکه خواهان بوده به طوری که در آخر سطرپنجم و ششم صراحتا" آمده است که با دریافت سهم الشرکه خود از شرکت خود صرفنظر نموده اند فلذا مبلغ مال الصلح ارتباطی به درآمد کارگاه نداشته و مربوط به واگذاری سهم الشرکه که خواهان به موکل بوده است آنگا وکیل خواهان اظهار داشته همانطور که در صلحناه ذکر شده دو نفر شریک نامبرده شده و لاغیر ضمنا" فتوکپی سند16/5/53که اصل آن در اطاق اصناف است با امرو صنفی که در آنجا بعد از ترک یکی از شرکا" از شرکت فقط از سه نفر شریک نام برده شده و ذکر شده هر کدام به تساوی دو دانگ از کارگاه مکانیکی را صاحب می باشند که فتوکپی آن عینا" تقدیم می گردد مساله دیگر اینکه همکار محترم اصلا" ازگاراژ مکانیکی را صاحب می باشند که فتوکپی آن عینا" تقدیم می گردد مساله دیگر اینکه همکار محترم اصلا" از گاراژ ریاستی که یکی از شرکت و موکل سالها از طرف آقای (ج ) در آنجا متصدی بوده نامی نبرده اند در هر حال خلاصه کلام اینکه حسب شرکت نامه ها که دو برگ از چهار برگ آن در نزد موکل است و تقدیم دادگاه شده استدعای صدور حکم بشرح دادخواست دارد و عنداللزوم استدعای استماع شهادت شهود را می نماید در این موقع وکیل خوانده اظهار داشته در مورد گاراژ ریاستی خواهان دعوی هیچگونه حق نسبت به آن ندارد و هیچ شرکتی با موکل در این محل نداشته و همانطور که وکیل محترم خواهان اظهار داشته مدتی از طرف موکل آن گاراژ را اداره می کرده موقعی که حسب اظهار و وکیل خواهان تصدی را داه گاراژ از طرف موکل بوده این تصدی دلالتی بر شرکت درگاراژ ندارد تقاضای قبلی را تکرار می کند پس از پایان اظهارات وکیل خوانده جلسه رسیدگی به لحاظ به میان آمده مذاکرات اصلاحی تجدید شده و نیز جلسه رسیدگی مورخ 26/9/70 نیز به تراضی خواهان ووکیل خوانده تجدید گردیده و در جلسه رسیدگی مورخ 6/12/70 پس ازاعلام وکلای طرفین مبنی بر به نتیجه نرسیدن مذاکرات سازش دادگاه جهت تعیین حق کسب و پیشه کارگاه اشتراکی قرار ارجاع امربه کارشناس صادر کرده وکارشناس انتخاب کرده است قرار کارشناسی پس ازتجدید جلسات مکرر در جلسه رسیدگی مورخ 17/9/71 به مورد اجرا گذاشته شده و نظریه کارشناس که به موجب آن حق کسب و پیشه دو باب مغازه مورد شراکت به مبلغ بیست و چهار میلیون ریال اعلام شده درتاریخ 21/9/71 واصل گردیده است به این نظریه خواهان و وکیل وی بشرح لوایح تقدیمی اعتراض کرده اند در جلسه فوق العاده مورخ 12/11/71 دادگاه با توجه به اظهارنظر کارشناس واینکه محل کارگاه مشتمل بر دو باب مغازه شبیه به هم و قابلیت تقسیم را دارد وعلی الاصول خواسته تقسیم مال الشرکه است واتخاذ تصمی در خصوص تعیین حق کسب و پیشه با فرض بر غیر قابل تقسیم بودن کارگاه متکی بوده که با کیفیت موجود این امر منتفی می باشد لذا با عنایت به ماده 316 قانون امور حسبی مقرر داشته جهت تقسیم به تراضی یا استقراع نسبت به دو باب مغازه محل کارگاه وقت تعیین و وکلای طرفین دعوت شوند در جلسه رسیدگی مورخ 27/2/72 که وکلای طرفین حضور داشته اند دادگاه خطاب به وکلای طرفین اعلام داشته با توصیف مغازه ها به مغازه شرقی و مغازه غربی آیا برای تقسیم مغازه ها تراضی وجود دارد وکیل خواهان اظهار دءاشته تقسیم به قید قرعه انجام گردد ووکیل خوانده همین درخواست را کرده ودر نتیجه استقراع مغازه غربی که در مجاورت مغازه مکانیکی آقا (و) در سهم خواهان آقای (ز) و و مغازه شرقی که در مجاورت بمیارستان علوی می باشد در سهم آقای (ج ) (خوانده ) قرار گرفته است پس از انجام مراسم استقراع وکیل خواهان اظهار داشته قبلا" در ضمن لوایح تقدیمی به عرض دادگاه رسانده ام مال الشرکه تنها منحصر به دو مغازه نیست در ریاستی انبار بزرگی خریداری شده بود که در مدت 15 سال موکل مسئولیت اداره آن انبار را داشت در هر حال با توجه به عرایض و لوایح تقدیمی تقاضای صدور رای مقتضی و احتساب کلیه ضرر و زیان و حق الوکاله را دارم سپس وکیل خوانده اظهار داشته اگر اثاثیه ای در موقع تنظیم شرکتنامه وجود داشته در طول مدت 15 سال از بین رفته و در حاضر اثاثیه ای وجود ندارد که بین شرکاء تقسیم شود و در مورد گاراژ واقع در ریاستی دوم شخص خواهان در استهشادیه ای که ضمیمه دادخواست خود نموده اعلام کرده که این گاراژ به فروش رفته و نتیجتا" وجود خارجی ندارد که بین شرکاء تقسیم شود و در پایان جلسه فوق دادگاه بشرح تصمیم متخذه اعلام داشته اولا" در مورد تقسیم محل کارگاه و همچنین تقاضای تقسیم در مورد گاراژ واقع در ریاستی دوم پایان دادرسی را اعلام و بشرح آتی مبادرت به صدور رای می نماید و ثانیا" نسبت به مطالبه سهمی 15 ساله از درآمد کارگاه پروانه مفتوح است مقرر می دارد دفتر وقت دیگری تعیین به وکلای طرفین اخطار گردد جهت ادای توضیح در خصوص چگونگی انجام کار و سوابق و مدارک آن در دادگاه حاضر و مورد توضیح در اخطاریه وکیل خواهان قید گرددو خلاصه رای دادگاه در مورد قسمت اولا" تصمیم فوق التوصیف پس از بیان خلاصه دعوی و مدافعات وکلای طرفین بشرح زیر می باشد( ... دادگاه در مورد محل کارگاه شرکت چون حسب مستندات پیوست دادخواست و مندرجات سازشنامه 24/8/69 مساوی بودن سهم خواهان و خوانده هر کدام به میزان سه دانگ محرز است و باارجاع امر به کارشناس و وصول نظریه که به شماره 736-21/9/71 ثبت دفتر شده ومصون از اعتراض باقیمانده و اینکه حسب نظریه مزبور محل کارگاه از دو باب مغازه مجاور یکدیگر تشکیل گردیده که تیغه بین دو مغازه برداشته شده و از جهت میزان حق کسب و پیشه با یکدیگر برابر بوده یا تعیین جلسه جهت تقسیم به تراضی یا از طریق قرعه سرانجام بشرح صورتجلسه 27/2/72 به لحاظ عم حصو توافق مبادرت به استقراع گردید که در نتیجه به لحاظ اینکه محل کارگاه واقع در جبهه شمالی خیابان تختی واقع است مغازه غربی که در مجاورت مغازه مکانیکی آقای (و) واقع است در سهمی خواهان آقای (ز) ومغازه شرقی ه در مجاورت بمیارستان علوی می ،باشد در سهم آقای (ج ) خوانده درعوی قرار گرفت که در مورد تقسیم محل کارگاه رای بر تقسیم آن بشرح فوق صادر و اعلام می دارد و نسبت به ادعای خواهان دایر به شرکت در گاراژ ریاستی دوم و انباری چون قرارداد اولیه نسبت به آن تسری نداشته و موجها" نیز دلیلی رد خصوص مورد ابراز نشده است رای بر رد دعوی خواهان صادر واعلام می دارد نسبت به مطالبه سهمی خواهان از درآمد15 ساله و همچنین تقدیم سایر وسایل و ابزار کارگاه به لحاظ نیاز بر رسیدگی بیشتر پروند مفتوح است ) نسبت به دادنامه شماره 88-17/2/72 موضوع رای مذکور وکیل خوانده اقدام به تجدیدنظرخواهی کرده و خلاصه اعتراض تجدیدنظر وی این است که اولا" رسیدگی به دعوی تقسیم اموال مشاع از صلاحیت دادگاه حقوقی یک خارج و در صلاحیت دادگاه حقوقی دو بوده است و ثانیا" آن قسمت از رای را که سهم طرفین در سهم الشرکه به میزان هرکدام سه دانگ و مساوی تشخیص داده شده منطبق با واقع ندانسته وخواهان را فقط در دو دانگ از شش دانگ ذیسهم معرفی کرده است پس ازمنطبق با واقع ندانسته و خواهان را فقط در دو دانگ از شش دانگ ذیسهم معرفی کرده است پس از تکمیل تبادل لوایح تجدیدنظری پرونده که وکیل تجدیدنظرخوانده بشرح لایحه جوابیه به اعتراضات تجدیدنظر پالسخ داده پرونده حسب تصمیم مورخ 6/9/72 دادگاه صادر کننده حکم که تجدیدنظرخواهی را فقاد وجاهت قانونی دانسته به دیوان عالی کشور ارسال شده و پس از وصول و ثبت به کلاسه 7/7634 به این شعبه ارجاع شده است.
هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای عضو ممیز و بررسی اوراق پرونده نسبت به دادنامه شماره 88-27/2/72 تجدیدنظرخواسته مشاوره نموده چنین رای می دهند:
بسمه تعالی
هرچنددادنامه تجدیدنظرخواسته از تاریخ صدور آن به بعد با عنایت به رای وحدت رویه شماره 510-25/3/67 هیئت عمومی دیوانعالی کشور بدون مقید به مهلت بودن قابلیت تجدیدنظرخواهی داشته است لیکن نظر به اینکه ماده 12 قانون تجدیدنظرآراء دادگاهها مصوب مردادماه 1372 برای تجدیدنظرخواهی از آراء دادگاهها مهلت بیست روزه از تاریخ ابلاغ رای قائل شده و رای وحدت رویه شماره 592-6/2/73 هیئت عمومی دیوان عالی کشور نیز مقرر کرده آراء سابق الصدور دادگاهها که قبلا" ابلاغ شده و از طرف اشخاص ذینفع مورد درخواست تجدیدنظر قرار نگرفته از تاریخ لازم الاجرا شدن قانون تجدیدنظر آراء دادگاهها(27/2/76) مشمول مهلت مقرر در ماده 12 مزبور می باشد لذا نظر به مراتب فوق و با توجه به اینکه دادنامه تجدیدنظرخواسته در تاریخ 13/3/72 به وکیل تجدیدنظرخواه ابلاغ شده و نامبرده در تاریخ 19/7/72 یعنی در خارج از مهلت بیست روزه از تاریخ لازم الاجرا شدن قانون تجدیدنظرآراء دادگاهها اقدام به تجدیدنظرخواهی کرده است لذا مستندا" به ماده 12 ورای وحدت رویه شماره 592-6/2/73 و ماده 537 قانون آئین دادرسی مدنی قرار رد دادخواست تجدیدنظر مطروحه را صادر و اعلام می دارد.

مرجع :
کتاب صلح و اجاره و احکام راجع به آنها ، تالیف یداله بازگیر
چاپ اول ، سال 1379 ، چاپ گیتی ، انتشارات فردوسی

نوع : آراء و نظریات

شماره انتشار : 382

تاریخ تصویب : 1373/07/07

تاریخ ابلاغ :

دستگاه اجرایی :

موضوع :

منبع : وب سایت قوانین دات آی آر (معاونت آموزش دادگستری استان تهران)

    

قانون های مرتبط

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.