×

قربانیان مجرم

قربانیان مجرم

ماجرای آتنا و بنیتا در زمانه ای رسانه‌ای شد که ابزار اطلاع‌رسانی در دست طبقه متوسط اقتصادی است

قربانیان-مجرم

ماجرای آتنا و بنیتا در زمانه ای رسانه‌ای شد که ابزار اطلاع‌رسانی در دست طبقه متوسط اقتصادی است

طبقه متوسط اقتصادی در مواجهه با پدیده قتل و کودک‌آزاری نمی‌تواند نقش تعیین کننده فقر را درک کند

اگر نهادهای مدنی، چون جمعیت امام علی(ع) وجود نداشتند، هیچ‌گاه کودکان محروم، خواندن و نوشتن نیز نمی‌آموختند

در بسیاری از پرونده‌های کودک‌آزاری این ادعا وجود دارد که جانی، خود در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته است

در تمام جوامع، دولت‌ها با مجازات مجرمان اعمال قدرت می‌ کنند

انبوه مردان فریاد می‌زنند. با سنگ به شیشه‌های مغازه می کوبند. درخواست مجازات سنگسار می‌کنند. آن‌ها به کین‌خواهی از قتل آتنا اصلانی به میدان آمده‌اند. دادستان وعده برخورد می‌دهد. خبر دردناک تجاوز و قتل دخترک، خون مردم را به جوش آورده است. کینه و نفرت در تمام سلول های بدن‌شان می جوشد. می گویند خشم اهالی، دامن خانواده بی‌خبر قاتل را نیز گرفته است. آن ها حتی نمی توانند به نانوایی بروند.

بنیتا، دخترک چندماهه، قربانی سرقت دو معتاد می‌شود. آن‌ها برای خریدن مواد مخدر، خودروی پدر او را می دزدند، بی خبر از اینکه طفلی معصوم در ماشین خفته است. بعد از سرقت، ماشین را رها می‌کنند. بنیتا در ناخوشایندترین وضعیت ممکن جان می‌سپارد. بعد از خبر مرگ آتنا، اکنون خبر درگذشت بنیتا دوباره آتش خشم را شعله‌ور می کند. فانتزی انتقام، شکل‌های جدیدی را تجربه می‌کند. می‌خواهند آن دو سارق در مقابل پدر و مادر، زجرکش شوند. ناخودآگاه به یاد صحنه اعدام بیجه، قاتل معروف پاکدشت افتادم. محمد بسیجه، معروف به بیجه، قاتل 17 کودک از اهالی پاکدشت، در 26اسفند1383 به دار آویخته شد. صحنه اعدام او در نوع خودش بسیار جالب بود؛ چیزی شبیه صحنه های دراماتیک فیلم های هالیوودی. بیش از پنج هزارنفر از اعضای خانواده جانباختگان با تصاویر فرزندان‌شان در بیابان پاکدشت جمع شده بودند. به بیجه قبل از اعدام صد ضربه تازیانه زدند. او در زمان اجرای حکم دوبار زانو زد اما فریاد نکشید. زمانی که با جرثقیل او را به دار کشیدند، مادران داغدار نیز عکس‌های فرزندان خویش را بالا بردند.

فقر تنها یکی از علل کودک آزاری است

در تمام روایت‌های گفته شده، یک نکته مشترک وجود دارد و آن فقر است. در غوغای قشر متوسط و قیام تلگرامی علیه کودک‌آزاری و در میان فریادهای خشم مردان خواستار سنگسار قاتل آتنا، هیچ‌کس تکرار نکرد که او، دختر دستفروشی بود که با پدرش کار می‌کرد. قربانی از آسیب پذیرترین قشر جامعه بود؛ قشر فقرا! خانواده بنیتا در مشیریه زندگی می کردند و قاتلان از سر بی پولی و برای خریدن مواد دست به سرقت خودرو زدند. فاجعه در روایت بیجه دردناک‌تر است. پیشتر پلیس یک بار او را دستگیر کرده بود، ولی با وساطت یکی از بزرگان محلی و بی مبالاتی مسئولان پلیس او آزاد می‌شود. پس از آن اهالی پاکدشت به او مظنون می‌شوند. به اداره آگاهی مراجعه می‌کنند اما نیروی پلیس با آن‌ها همکاری نمی‌کند. درنهایت او بر اثر تصادف دستگیر می‌شود. بیجه در دادگاه مسئولان را نیز شریک در اعمال خودش معرفی می‌کند. پدران و مادران داغدار در اظهارات خود می پرسند که آیا اگر یکی از فرزندان مسئولان قربانی بیجه بودند، روال پرونده به این صورت پیش می رفت؟ در ماجرای بیجه، پلیس و قوه قضاییه کم کاری خود را می‌پذیرند. به یاد داریم که در آن زمان در یکی از برنامه‌های صداوسیما، مجری از مقام انتظامی می‌پرسد که اگر این قتل ها به جای پاکدشت، در شمال تهران رخ می داد، آیا کشف جرم و دستگیری قاتل باهمین تاخیر مثال زدنی اتفاق می افتاد؟

نقش سبک زندگی در پیدایش کودک آزاری

ماجرای آتنا و بنیتا در زمانه‌ای رسانه‌ای شد که ابزار اطلاع‌رسانی در دست طبقه متوسط اقتصادی است. این طبقه پیش‌زمینه‌های ذهنی خود را به کل جامعه تعمیم می‌دهد. این وضعیت برای سایر طبقات اقتصادی جامعه نیز قابل تصور است. مثلا مناظره‌های انتخابات ریاست جمهوری را به یاد آورید. آقای جهانگیری گفته بود که دختر وزیر، کار نداشت و با دویست میلیون تومان دست به واردات زد. متاسفانه او با پیش‌داشت‌های طبقه خویش به کل جامعه نگاه می‌کند و از منظر او این میزان پول، مقدار کمی است. این نوع نگاه در سایر تحلیل‌ها نیز ظاهر می شود. طبقه متوسط اقتصادی در مواجهه با پدیده قتل و کودک‌آزاری نمی‌تواند نقش تعیین کننده فقر را متوجه شود. او تصوری از منطقه قحطی‌زده پاکدشت ندارد یا نمی‌داند کودک کار در کنار فقر با چه آسیب‌های دیگری از قبال آن ضعف اقتصادی مواجه است. قشر متوسط در هیاهوی تلگرامی خود، ابتدا همدردی می‌کند و سپس باهمان جنس سانتیمانتالیزم توصیه‌های درون طبقه ای ارائه می‌دهد. مثلا می‌گوید نگذارید بچه‌ها برای بازی به کوچه بروند! یا مدعی می‌شود که اگر سند2030 تدریس می شد، این فاجعه پیش نمی‌آمد.کاری به این نداریم که توصیه بر زدودن فضای شهری از حضور کودک خود چه پیشداشت خشن و کودک ستیزی در بر دارد، اما آن‌ها از درک این مساله عاجزند که بسیاری از قربانیان کودک آزاری اصولا قابلیت دسترسی به مقوله آموزش را ندارند. آیا اعضای رمانتیک این طبقه هیچ وقت اندیشیده‌اند که کودکان کار با چه خطراتی مواجه هستند؟ بسیاری از این کودکان توسط نزدیک ترین افراد خانواده خود مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند. بخش اعظمی از این افراد مدرسه نمی‌روند و اگر نهادهای مدنی، چون جمعیت امام علی(ع) وجود نداشتند، هیچ‌گاه خواندن و نوشتن را نیز نمی‌آموختند. حال تصور کنید به آن‌ها بگوییم برای بازی به کوچه نروید، یا از لزوم آموزش جنسی در مدارس صحبت کنیم. باید بپذیریم که اساسا تصویر درستی از وضعیت اصلی‌ترین قربانیان کودک‌آزاری در ایران نداریم.

اما آیا به راستی فقر علت کودک آزاری است؟ آیا قربانیان همیشه فقیرند یا جانیان از سر فقر مرتکب جنایت می‌شوند؟ شاید بتوانیم فقر را یکی از عوامل بیان کنیم اما بی‌شک تنها دلیل نیست. فقر و به تبع آن سبک زندگی‌ای که از آن ناشی می‌شود، فرد را در مقابل جرم و خشونت آسیب‌پذیر می‌کند اما فقر علت تامه و کافی جرم نیست.

نقش خشونت انتظامی در پیدایی جرم

در بسیاری از پرونده‌های کودک‌آزاری این ادعا وجود دارد که جانی خود در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته است. برای مثال بیجه این مساله را علت ارتکاب جنایات خود بیان کرده است. به نظر می‌رسد باید به این ادعا با دیده شک نگریست. احتمالا تحقیق های میدانی در دو سوی ادعا وجود دارد. حالتی را تصور کنید که پدری دو فرزند خود را کتک می‌زند. یکی از این دو فرزند از این عمل پدر خود منزجر است و عهد می‌بندد که در قبال فرزندان خود رویه دیگری اعمال کند، اما فرزند دیگر ضمن انزجار از پدر خود، با فرزندش همچون او رفتار می‌کند. این مسائل گاه در ضمیر ناخودآگاه افراد پرورش می‌یابند و شاید نمی‌توان به صورت قطعی، عینی و فراگیر نسبت به آن ادعایی مطرح کرد. اما شاید بتوان آن را یکی از عوامل مقومه ایجاد تمایل به کودک‌آزاری دانست.

مدتی پیش در یکی از شهرستان‌ها، مجرمی را به درخت بستند و جلوی سینما شلاق زدند. کودکان نیز شاهد این صحنه بودند. بعضی از مردها برای دیدن این تئاتر خیابانی! به بالای تیر برق رفته بودند. صحنه‌هایی از این دست در ایران زیاد رخ می‌دهد. نمایش‌ مجازات مجرم که گاه توسط نیروی انتظامی صورت می‌گیرد. وقایعی که با حضور پرشور مردم همراه می‌شود. گاهی خانواده‌ها از ساعت‌ها پیش با فرزندان خود در محل حاضر می‌شوند تا این واقعه را از نزدیک به نظاره بنشینند. رکن رکین تمام این حوادث خشونت است؛ خشونت به مثابه قدرت. قدرتی که گاه از جانب حکومت بر جسم و جان مجرم در انظار عمومی تحمیل می‌شود،گاه توسط مرد بر زن، گاه توسط خانواده بر کودک و گاه از جانب شهروندان در قالب ارتکاب جرم نسبت به یکدیگر.

ضرورت کاهش خشونت حاکمیتی برای کاهش جرم

زمینه‌های قدرت در هر جامعه ای گوناگون و متفاوت است. در تمام جوامع دولت‌ها با مجازات مجرمان اعمال قدرت می‌کنند. امروزه سعی می‌کنند این اعمال قدرت در پشت دیوارهای بلند زندان باشد؛ نوعی زیباسازی هوشمندانه از اعمال رنج. اما درکنار اعمال خشونت، ابزارهای دیگر قدرت نیز وجود دارند. مثلا هنر، یکی از ابزارهای اعمال قدرت است. هنرمندان سعی می‌کنند اجراهای خود را به کف خیابان بیاورند. آوازهای دسته‌جمعی بخوانند و نمایش‌های گروهی اجرا کنند. یا سعی می‌کنند بعضی از نمادها را برجسته کنند. مثلا زنانگی را مذموم نشمارند. احساس رحم و شفقت را تقویت کنند. برای مثال به جای اینکه بخواهند کودکان و زنان تحت لوای امنیت در خانه بمانند، آن‌ها را مهمان امنیت و آسایش فضای عمومی می کنند.

یک زمینه واضح در کشور ما خشونت است. خشونتی قاطع که مردم از دولت می‌خواهند و دولت نیز آن را با کمال میل به فضای عمومی تقدیم می‌کند. این خشونت مانند دستان یک سفالگر، بی‌آنکه کسی از آن آگاه باشد، مناسبات ما را شکل می دهد. خشونتی که در یک فضای مرد سالار نسبت به جسم و روان کودکان و زنان تحمیل می‌شود. لازم است به این مساله دقت شود که این دو، یعنی زن و کودک، در تحلیل‌ خشونت در کنار هم در نظر گرفته می‌شوند. منطق کودک‌آزاری و زن‌آزاری نزدیک به هم است. در هردو مورد جانی، قربانی خود را از افراد آسیب پذیر انتخاب می‌کند. افرادی که به طور بنیادین چه از لحاظ حقوقی، چه از لحاظ عرفی و اجتماعی از حمایت کمتری برخوردارند و در مقابل تهدیدها، آسیب‌پذیرند. خشونت در این معنا نه یک مساله آنی یا جامعه شناختی، بلکه هستی شناختی است که به جهان‌بینی ما شکل و معنا می‌دهد. جامعه‌ای که در آن به جای اتکا بر هنر، فضیلت، تساهل، مدارا و برابری بر مفهوم عریان خشونت تاکید می‌شود، جامعه‌ای خواهد بود که خشونت در آن امری مکرر است. خشونت نسبت به آتنا غیرقابل تحمل است، اما فریاد مردانه معترضان که ضمن شکستن شیشه‌های مغازه بزهکار، سنگسار او را طلب می‌کنند، نوید نوع دیگری از خشونت را می‌دهد. به راستی همین افراد در جایگاه پدر، چه نسبتی با کودک یا همسر خود دارند؟ بسیار شنیده ایم که خشونت منجر به خشونت می‌شود و این یک چرخه معیوب است. بگذارید این تعبیر را تشدید کنیم. خشونت مانند یک دور باطل عمل نمی‌کند بلکه مانند دومینوی مسلسلی است که انتهایی برای آن نمی توان قایل شد.

مهم ترین معضل ندانستن علل کودک‌آزاری است

در نهایت باید دید که آیا می‌توانیم رابطه علت و معلولی خشونت اجتماعی و حاکمیتی و به وجود آمدن پدیده کودک‌آزاری را توضیح دهیم؟ زمانی جرم‌شناسان با ادعای دانشمندان علوم طبیعی در عرصه علوم انسانی ورود کردند و خواستند تحلیلی علمی از مساله جرم ارائه دهند، بی‌خبر از آنکه امروز بشر در عرصه علوم طبیعی نیز وامانده است. بسیار دشوار است که ما بخواهیم دقیقا مشخص کنیم که چرا افراد، کودک‌آزار می‌شوند یا بگوییم که چه کنیم تا کودکان‌مان را از خطر حفظ کنیم. شاید بتوانیم حدس‌هایی بزنیم. حدس بزنیم که فقر افراد را آسیب‌پذیر می‌کند یا بگوییم که کودکی تلخ افراد ممکن است در آینده از آن‌ها اژدها بسازد، یا فریاد بزنیم و بخواهیم که نام این افراد را در سر در هر شهر بزنند یا چنین مجرمانی را زنده‌سوزی کنند، اما در این لحظات که خود را در مقام داوری معصوم از خطا می‌نهیم و نسخه‌های فراگیر صادر می‌کنیم، مایلم به آن صحنه از فیلم فروشنده، ساخته اصغر فرهادی اشاره کنم. آنجا که شهاب حسینی از متجاوز سوال می‌کند چرا این کار را کردی؟ و او می‌گوید نمی‌دانم! این ندانستن تنها یک هشدار و پیشنهاد در بر دارد. هشدار از آن رو که بدانیم خشونت و دستان نامبارکش چه بر سر روزمره و زیست جهان ما می‌آورد. خواه این خشونت در قالب جنایتی شوم پیش آید، یا دستان مقدس عدالت آن را رقم زند و پیشنهاد به این معنا، که در ارائه راهکارهای فراگیر کمی خویشتن‌دارتر باشیم. مساله کودک‌آزاری در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته جهان وجود دارد. مفهوم آن همبسته ده‌ها متغیر نظیر سنت‌های جمعی، عرف، وضعیت اقتصادی و قانون است. در این میان بعضی از کشورها وضعیت بهتری دارند و بعضی از وضعیتی نامطلوب رنج می‌برند. شاید بهترین کار در این میان پیش از وضع قوانین سخت‌گیرانه ناگهانی، تامل و تماشا و تدقیق در وضعیت خودمان است. ترس بزرگ تنها از قاتلان امثال آتنا نیست، بلکه باید از کودک آزاران و زن‌ستیزانی ترسید که گاه در درون خانه ما و از بطن سنت دیرین ما به وجود می آیند.

منبع : روزنامه قانون

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.