×

مختصری بر متون حقوقی (حقوق قراردادها) قسمت سوم

مختصری بر متون حقوقی (حقوق قراردادها) قسمت سوم

مختصری بر متون حقوقی (حقوق قراردادها )قسمت سوم

مختصری-بر-متون-حقوقی-(حقوق-قراردادها)-قسمت-سوم وکیل 

Contract

عقد ، پیمان ، قرارداد

 

agreement

توافق

between

بین ، میان

matter

موضوع‌ ، مط‌لب‌

parties

طرفین ، دو طرف

 

promise

وعده‌ ، قول‌ ، عهد ، پیمان‌ ، وعده‌ دادن‌ ، قول‌ دادن‌ ، پیمان‌ بستن‌

receive

دریافت‌ کردن‌ ،وصول‌ کردن‌

 

each other

یکدیگر، همدیگر، به یکدیگر

legally known as consideration

قانوناً عِوض نامیده می شوند (مُصْطَلَح است )

intend

قصد کردن

 

binding

الزام آور ، مقیّد کننده

pay

پرداختن

petrol

سوخت

 

return

برگشتن ، بازگشتن ، مراجعت‌کردن، رجعت‌ نمودن ‌

college

دانشگاه، دانشکده ، کالِج

refused

استنکاف ورزیدن ، زیر قول زدن،خودداری کردن،سر باز زدن ، رد کردن ، نپذیرفتن

expect

توقع داشتن، انتظار داشتن

take

پنداشتن ، توقع داشتن

promised

وعده داده شده، معهود

 

court

دادگاه ، محکمه

probably

احتمالاً،شاید

intention

قصد ، منظ‌ور ، غرض‌

legal

قانونی‌ ، شرعی‌ ، مشروع‌ ، حقوقی‌

relationship

رابطه

legal relationship

رابطه حقوقی

 

as a general rule

به عنوان یک قاعده کلّی

general

کلّی ، عمومی

rule

قاعده

governs

حاکم

terms of a contract

مُندرجات (عِبارات) یک قرارداد (عقد)

where the contract is carried out

مکانی که عقد در آن منعقد شده

applicable law

حقوق قابل اِعمال

terms

مندرجات ، عبارات

 

intended

قصد کرد( گذشته)

 

make

ساختن

easier for business

تسهیل سازی تجارت

within

محدوده

 

european community

جامعه اروپایی

providing

مقرّر داشتن، مشروط کردن

free

آزاد، آزاد بودن، مختار بودن

choose

انتخاب کردن، گُزیدن

select

choice

انتخاب

select

Law

قانون‌ ، حقوق‌

if no choice is made

اگر انتخابی صورت نگرفته باشد، در صورت عدم تحقّق انتخاب

connect

ارتباط ( پیوند)‌

essentials

ارکان، ضروریّات، واجبات

 

essentials of a contract

ارکان( ضروریّات) یک قرارداد

following

ذیل،زیر

elements

عناصر

considered

مط‌رح‌ شده‌ ، مدّنظر

 

offer

ایجاب ،تقدیم‌ داشتن‌ ،عرضه‌، پیشنهاد کردن،پیشنهاد ،ارائه‌

formation

تشکیل، شکل گرفتن

 

acceptance

قبول،پذیرش

Capacity

اهلیّت

Legality

مشروعیّت،  قانونی‌ بودن‌

Consenus ad idem (agreement)

هماهنگی اراده ها ( توافق)

offer and acceptance

ایجاب و قبول

One person

یک شخص

to another

به دیگری

declaration

اِعلام، اِعلان‌ ، اِظ‌هار

offeror

ایجاب کننده

by

بوسیله

offeree

ایجاب شونده ( مشتری )

bound

مقیّد، موظّ‌ف‌

I may offer

من ممکن است ایجاب کنم

to sell

فروش

£

پوند( پاند) ، واحد پولی کشورانگلستان

increase

افزایش دادن ،افزودن‌ ، زیاد کردن‌،اضافه‌کردن

price

ثمن ،ارزش‌ ، قیمت‌ ، بها

 

Later

بعداً،سپس

 

Change

تغییر

the Following point

نکات اشاره شده

Individual

شخص خاص‌ ، فرد منحصر، تک

Considred

مط‌رح‌ شده‌

Large number of people

گروه کثیری از مَردم ، مردمان بسیار ، تعداد زیادی از مردم

advertisement

اعلامیه ، آگهی

Compony

شرکت

co

give

دادن

anyone

هرکس‌ ، هرشخص‌‌

the Compony promised to

شرکت وعده داد

purchase

خریداری، خرید، ابتیاع

their

شان‌، خودشان‌، مال‌ ایشان‌، مال‌ انها

 

remedy

دارو ،درمان‌، ‌علاج‌

smokeball

بوْخور

Influenza

سرما خوردگی

                انفلوانزا ، زکام‌،

Caught

گرفتن ( منظور گرفتن انفولانزاست)

illness

بیماری‌ ، کسالت‌،مریضی‌‌

within

در ظ‌رف‌، در مدت زمان ، باندازه‌

 

to show

برای نشان دادن

good faith

حُسنِ نیّت

deposite

سپرده

 

claims

ادعا

any claims

هرگونه ادعایی

deposited

سپرد

 

award

جایزه ، رأی ، مقرر داشتن ، اعطا کردن ، سپردن ، امانت گذاردن

held

مقرّر داشتن

do

انجام دادن ،کردن ، عمل کردن ، این کلمه در ابتدای جمله به صورت علامت سوال می آید ، فعل معین،

گذشتهdid

does

نمودن  ، کردن، درست کردن ، ، ساختن

although

اگرچه‌ ، گرچه‌ ، هرچند ، با اینکه، با این وجود‌

specific

ویژه ، مخصوص ، معیّن ، بخصوص ، خاص ، اخص ، مشخّص

person

شخص‌ ،فرد انسانی، نفر، کَس‌

specific person

شخص معیّن ، شخص مشخّص

Fact

حقیقت ، واقعیّت

 

had

زمان‌ماضی‌ واسم‌ مفعول‌ فعل‌have

been

...بوده

اسم‌ مفعول‌ فعل‌ بودن‌to be

 

Show

نشان دادن، نمایش دادن ، جلوه دادن ، ارائه دادن

firm

قطعی ، استوار ، راسخ

Communication

ابلاغ،مکاتبه، باخبر ساختن

conduct

رفتار، سلوک

implied

ضمنی

advise

توصیه

acceptor

پذیرنده‌، قبول‌ کننده، پذیرش کننده‌

important case

پرونده ی مهم ، پرونده حائز اهمیّت

Communication of acceptance

ابلاغ قبول

 

implication

مفهوم

 

different

متمایز، متفاوت‌

 

arise

مطرح شدن

Study

مط‌العه‌ ، بررسی‌ ، مط‌العه‌ کردن

case study

بررسی‌ موردی‌

below p ...

پایین پاراگراف ...

Chapter

بخش ، فصل ، قسمت

document

مدرک‌ ، سند، چیز قابل استناد

writing

مکتوب، دست نوشته

oral contract

قرارداد شفاهی

 

Signing

خواندن

 

written

نوشته شده ، مکتوب

heare

امضاء

 

footballers

فوتبالیستها

T.V Star

ستارگان تلویزیونی

may

توانائی‌ داشتن‌ ، امکان‌ داشتن‌ ، قادر بودن‌ ، ممکن‌ است‌ ، میتوان‌ ، شاید

 

Desirable

گرایش، تمایل، پسندیده‌،خواستنی‌، مط‌لوب‌، خوش‌ آیند

evidence

مدرک، گواه‌‌

Oral

شفاهی‌ ، زبانی‌ ، دهانی

 

On occasions

در برخی مواقع، در برخی موارد

verbally

شفاهی، لفظی، شفاهاً ، زبانی‌‌ ، تحت‌ اللفظی‌

many people think

اغلب مردم [ اینگونه ] تصوّر می کنند ، اکثر مردم [بر این امر] متصوّرند

Communicate

گفتگو کردن ، مکاتبه کردن ، کاغذ نویسی کردن ، مراوده کردن ، ارتباط برقرار کردن

example

نمونه‌ ، مثال‌ ، مثل‌ ،مسئله‌، بامثال‌ و نمونه‌ نشان‌ دادن‌

bid

پیشنهاد کردن‌، فرمودن‌ ، امر کردن‌ ، معلوم‌ کردن‌ قیمت‌ خرید ، مزایده‌ ، پیشنهاد

 

nod

تکان دادن‌ سر بعلامت‌ توافق‌ ، سرتکان‌ دادن‌ ،باسراشاره‌ با سراشاره‌کردن‌ ، تکان‌ سر

 

hire

کرایه ، اجاره ، مزد ، اجرت ، کرایه کردن ، اجیر کردن ، کرایه دادن

item

قلم‌ [ جنس ]  ، فقره‌

Sale

فروش‌

Certain[1]

مقرّر ، معیّن ، محقّق

raising a hand

بلند کردن  دست

however

با وجود این ، هرچند ، گر چه‌ ، هر قدر هم‌ ، بهر حال‌ ،هنوز ، اما

auction

حراج‌ ، مزایده‌ ، حراج‌ کردن‌ ، بمزایده‌ گذاشتن‌

required

مورد نیاز بودن ،‌ لازم‌ داشتن‌، خواستن‌، مستلزم‌ بودن‌، نیاز داشتن

Statute

قانوناً، قانون‌ موضوعه‌ ، حکماً‌ ‌

particular

مخصوص‌، ویژه‌، خاص‌، بخصوص‌، منحصر بفرد

form

شکل‌، ریخت‌، ترکیب‌، تصویر، وجه‌، روش‌، طریقه‌، برگه‌،ورقه‌، فرم‌، تشکیل‌ دادن‌، ساختن‌، قالب‌کردن‌، پروردن‌، شِکل‌ گرفتن

 

Consumer Didposition agreements

قرارداد وام مصرفی

guarantee

ضمانت‌ ،تعهد ،ضامن‌ ،وثیقه‌،سپرده‌ ،ضمانت‌ کردن‌،تعهد کردن‌،عهده‌ دار شدن‌

Interest

منفعت، بهره ، سود

 

didposition[2]

انتقال، جابجا شدن

Credit

اعتباری

Consumer

مصرف کننده ، مشتری

enforcable

لازم الاجرا ، قابل‌ اجراء‌

 

must

باید ، بایست‌ ، میبایستی‌ ، بایسته‌ ، ضروری‌ ، لابد

 

perform

انجام‌ دادن‌، کردن‌، بجا اوردن‌، اجرا کردن ، نمایش‌ دادن‌، ایفاکردن‌

unaware

بی‌ اطلاع‌، بی‌ خبر، ناگهان‌، غفلتاً،سراسیمه‌، ناخوداگاه‌‌

exists

وجود داشتن ، موجود بودن ، بودن

Claim

ادعا ، ‌ مط‌البه‌ ، ادعا کردن‌

performance

اجرا ، نمایش‌ ، ایفا ، انجام ، نشان دادن

avail

مفید ، سودمند بودن‌ ، بدرد خوردن‌ ، دارای‌ ارزش‌ بودن‌ ، درد دسترس‌ واقع‌ شدن‌ ، فایده‌ بخش

would

تمایل‌ ، خواسته‌

himself

خودش‌، خود او (درحال‌ تاکید)، خود (ان‌ مرد)

Same

همان‌ ، همان‌ چیز

the same way

همان مسیر

 

returning

استرداد

 reward

مژدگانی ، پاداش ، مزد ،جایزه

Case

پرونده ، مورد

Arise

رخ دادن

Situation

موقعیت‌، محل‌، وضع‌

suppose

تصوّر کردن،فرض کردن ، پنداشتن ، فرض کنید ، انگاشتن ، گمان کردن

such

چنین‌ ، یک‌ چنین‌ ، این‌ قبیل‌ ، این‌ جور ، اینگونه ، این چنین‌

known

معلوم‌،پیدا،هویدا،مشهور،معروف‌،چیزمعلوم

Lost[3] گمشده

owner

مالک‌ ، دارنده‌

finder

یابنده‌ ، پیدا کننده‌

could[4]

میتوانست‌

revocation

لغو، الغا، فسخ‌ ، باط‌ل‌ سازی‌ ، برگردانی‌

withdrawn

منصرف شدن ، کنار کشیدن ،صرفنظر کردن

at any time

در هر زمان

before

پیش‌ از، قبل‌ از، جلو، پیش‌ روی‌، قبل‌، پیشتر، پیش از‌ آنکه‌

offeree

ایجاب شونده

Pproperty

دارایی ، مال

 

Subject

موضوع

Outside

خارج ، بیرون‌‌

notice

هشدار ، اخطار ، تذکر

keep

نگهداری‌ کردن‌،نگاه‌ داشتن‌، اداره‌ کردن‌ ، محافظ‌ت‌ کردن‌ ،نگاهداری‌،حفاظ‌ت‌

period

دوره‌، مدت‌، موقع‌، گاه‌، وقت‌

[1] Adjective =صفت

[2] Transfer =انتقال‌ ، واگذاری‌ ، انتقال‌ دادن‌

[3] ماضی واسم مفعول فعل lose

[4] زمان‌ ماضی‌ واسم‌ مفعول‌ فعل‌ can

منبع : حق گستر

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.