×

ترخیص زود هنگام از بیمارستان جزء علت تامه فوت است یا تسریع در عوارض ضربه مغزی؟

ترخیص زود هنگام از بیمارستان جزء علت تامه فوت است یا تسریع در عوارض ضربه مغزی؟

ترخیص زود هنگام از بیمارستان جزء علت تامه فوت است یا تسریع در عوارض ضربه مغزی؟

ترخیص-زود-هنگام-از-بیمارستان-جزء-علت-تامه-فوت-است-یا-تسریع-در-عوارض-ضربه-مغزی؟

پرونده کلاسه: ... شعبه ... دادگاه عمومی (جزایی) دادگستری ... دادنامه شماره ...
شاکیان: 1- «ل – ش» 2- «م – ش» 3- «م – ش» 4- «گ – ش» 5 - «ز – ش» 6- «الف – ش» 7- «ح – ش» 8- «ر – ش» 9- «غ – ش» همگی به نشانی ...
متهمان: 1- «م – گ» فرزند «پ» با وکالت آقای «م – ن» به نشانی ... 2- آقای «ع – گ» فرزند «پ» به نشانی ...
اتهام: قتل عمدی مسلمان

مختصری از ماوقع و جریان رسیدگی

1- به حکایت محتویات پرونده در ساعت 30/17 عصر روز یازدهم اسفندماه سال هزار و سیصد و هفتاد و چهار، در شهرستان .... درگیری فیزیکی به دلیل اختلافات فامیلی فی‌مابین خانواده‌های «گ» و «ش» رخ داده که طی آن فردی 52 ساله به نام «ق – ش» فرزند «ی» در اثر ضربات وارده به سر مجروح، پس از انتقال به بیمارستان شهید رجایی ...، به بیمارستان پاسارگاد تهران اعزام و بعد از بستری و انجام عملیات درمانی در تاریخ 22/12/74 مرخص و سپس مجددا در تاریخ 3/1/75 با شکایت از تالم تورم ساق پای راست به بیمارستان اخیرالذکر مراجعه و با دو روز بستری در تاریخ 5/1/75 با رضایت شخصی برادران خود به نام‌های «ع» و «م» مرخص گردیده، نهایتا در تاریخ 7/1/75 به علت به هم خوردن وضعیت مزاجی به بیمارستان شهید رجایی ... منتقل و فوت نموده است. اولیای دم مقتول به اسامی
1- «الف» 2- «م» 3- «غ» 4- «ز» 5- «ر» 6- «م» 7- «ح» 8- «ل» جملگی «ش» فرزندان «ق» و 9- «گ – ش» همسر مشارالیه، با تکیه بر شهادت شهود، اظهارات مقتول در زمان حیات، نظریات پزشکی قانونی و سایر دلایل و امارات، «م – گ» فرزند «پ» را قاتل عامد مورث خویش معرفی و تقاضای قصاص وی را نموده‌اند.

2- شعبه ... دادگاه عمومی ... پس از رسیدگی‌های متعدد طی دادنامه شماره ... مورخه 1/4/76 بر اساس شهادت شهود و اینکه آلت به کار رفته به اعتبار حساسیت موضع، قتاله و نوعا کشنده است، با استناد به بند ب ماده 206 و مواد 205، 207، 231 و 237 قانون مجازات اسلامی، رای وحدت رویه شماره 4668 مورخه 27/9/1336 و آیه شریفه 179 سوره مبارکه بقره، حکم بر قصاص نفس آقای «م – گ» فرزند «پ» صادر نموده است (صفحات 226 و 229 پرونده). پس از صدور دادنامه مزبور یکی از شهود به نام «ر – ش» که برادر مقتول و دایی و پدر خانم متهم «م – گ» است، بر اساس سند رسمی شماره 87727 مورخ 26/5/76 از شهادت خود (مبنی بر اینکه با چشمان خود دیده که «م – گ» با بیل دو ضربه به سر مرحوم «ق – ش» زد) عدول نموده (صفحه 240) فلذا شعبه ... دیوان‌عالی کشور، در رای شماره ... مورخ 29/9/76 با عنایت به تکذیب‌نامه رسمی «ر – ش» و عدم اقرار «م – گ» و نظر به اینکه نزاع دسته‌جمعی بوده و دلیل مثبتی علیه متهم وجود ندارد، رای شماره ... صادره از شعبه ... را نقض و پرونده را جهت رسیدگی مجدد به شعبه هم‌عرض دادگاه صادرکننده رای منقوض ارجاع نموده است. (صفحات 272 و 273)

3- شعبه ... دادگاه عمومی ... موضوع را از مصادیق لوث دانسته و پس از اجرای قسامه توسط 25 نفر از بستگان ذکور نسبی از طرف مدعی، تحت دادنامه شماره ... مورخ 9/5/78 مجددا حکم بر قصاص متهم «م – گ» صادر و اعلام نموده است (صفحات 557 الی 560) که به موجب رای شماره ... – 22/8/78 شعبه ... دیوان‌عالی کشور به شرح صفحات 587 و 588 پرونده ابرام گردیده است. در ادامه وکیل محترم متهم به شرح صفحات 594 و 595 با این استدلال که: «... با در نظر گرفتن فتوای رهبر معظم انقلاب که به صورت بخشنامه از سوی ریاست محترم قضایی ابلاغ گردیده، اساسا به لحاظ اینکه تعداد 50 نفر از اقربای نسبی در دادگاه حاضر نشده‌اند، قسامه نیز به عنوان دلیل منتفی است» تقاضای اعاده دادرسی نموده، شعبه ... دیوان‌عالی کشور نیز با توجه به ارائه دلیل جدید (فتوای رهبر معظم انقلاب و بخشنامه 29/11/77 ریاست قوه قضائیه) با تقاضای اعاده دادرسی موافقت و ضمن نقض دادنامه ... طی دادنامه شماره ... مورخ 2/12/78 پرونده را جهت رسیدگی مجدد به شعبه هم‌عرض ارجاع نموده است.

4- پس از ارجاع پرونده به شعبه ... دادگاه عمومی ...، شعبه مزبور با لحاظ دادنامه شعبه ... دیوان، مورد را از موارد لوث تشخیص و ضمن رعایت فتوای مقام عظمای ولایت پس از جری قسامه توسط 50 نفر از طرف مدعی، طی دادنامه شماره ... مورخ 14/6/80 مضبوط در صفحات 880 تا 883 پرونده حکم بر قصاص نفس آقای «م – گ» صادر نموده که طبق دادنامه ... – 22/9/80 شعبه ... دیوان‌عالی کشور ابرام گردیده است. (صفحات 904 و 905). پس از تایید رای اخیرالذکر و تقاضای اجرای قصاص از ناحیه اولیای دم، آقای «ق – گ» معروف به «ک» که برادر آقای «م – گ» می‌باشد، ضمن ارائه اقرارنامه رسمی شماره ... – 1/11/80 خود را قاتل مرحوم «ق» و آقای «م» را بی‌گناه معرفی می‌نماید. (صفحه 942). بنابراین تقاضای اعاده دادرسی، در رای شماره ... – مورخ 11/11/80 شعبه ... دیوان‌عالی کشور مورد پذیرش قرار گرفته، بار دیگر پرونده جهت رسیدگی مجدد به محاکم عمومی ... اعاده شده است.

5- شعبه ... دادگاه عمومی ... نیز در دادنامه ... – 11/3/81، اقرار آقای «ق – گ» را با عنایت به تعارض آن با محتویات پرونده و اظهارات سابق وی مقرون به واقع ندانسته و حکم بر برائت آقای «ق – گ» از اتهام قتل عمدی مرحوم «ق – ش» صادر و کماکان «م – گ» را قاتل عامد دانسته است. (صفحه 961) در ادامه شعبه ... دیوان‌عالی کشور بر اساس تبصره 4 ماده 235 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب سال 1378 مبنی بر تذکر اشتباه به قاضی صادرکننده رای، علی‌رغم اصرار و اعتقاد رئیس شعبه ... دادگاه عمومی ... بر صحت مفاد دادنامه ... به شرح صفحه 963، طی دادنامه .... مورخ 30/8/81، رای شماره ... را در قسمت حکم بر قصاص آقای «م – گ» مخدوش دانسته و نقض نموده است.

6- رسیدگی مجدد به شعبه ... دادگاه عمومی ... محول شده و این شعبه هم تحت دادنامه ... – 16/7/82 با تکیه بر دلایل و سوابق پرونده حکم بر برائت آقای «ق» و مجرمیت و قصاص آقای «م – گ» صادر نموده (صفحات 1213 و 1214) که در پی اعتراض آن، شعبه ... دیوان مطابق رای شماره ... مورخ 24/3/83 محاکم بدوی را به تحقیق در خصوص میزان تاثیر اقدام برادران مقتول در مرخص نمودن مرحوم «ق - ش» از بیمارستان پاسارگاد توجه داده و با مطرح نمودن این سوال که «چنانچه مقتول مرخص نمی‌شد آیا اثر ضربه وارده به سر بهبود می‌یافت و احتمال زنده ماندن وی وجود داشت یا خیر؟» رای شماره ... را نقض و رسیدگی را مجدد به دادگاه صادرکننده حکم منقوض ارجاع و اعاده نموده است. (صفحه 1264)

7- شعبه اول دادگاه عمومی ... در راستای تکمیل تحقیقات نسبت به انجام استعلامات متعدد علمی و پزشکی اقدام و با اصرار بر اعتقاد سابق خود، با تکیه و استناد به علم قاضی در حکم شماره ... – 29/9/84 آقای «م – گ» را برای ششمین بار به قصاص نفس محکوم نموده (صفحات 1456 تا 1459) و دادنامه اخیرالذکر مطابق رای شماره ... مورخ 11/4/85 شعبه ... دیوان‌عالی کشور با توجه به حصول علم برای قاضی دادگاه و اینکه اماراتی که مبنای علم قرار گفته در حد متعارف است، ابرام شده است (صفحه 1056 تا 1059) وکیل محترم متهم نسبت به دادنامه ... در شعبه اول تشخیص به نحو فوق‌العاده تجدیدنظرخواهی به عمل آورده که شعبه اخیرالذکر تحت دادنامه شماره ... مورخ 16/7/85 قرار رد درخواست تجدیدنظر صادر و اعلام نموده که رای صادره قطعی است. (صفحات 1527 تا 1529). بنابراین اولیای دم مرحوم «ق – ش» برای چندمین بار تقاضای استیذان و اجرای قصاص نموده‌اند.

8- در پی تقاضای محکوم‌علیه «م – گ» از ریاست محترم قوه قضائیه در سفر ایشان به استان ...، معظم‌له پیشنهاد تجویز اعاده دادرسی نموده‌اند. اما شعبه ... دیوان‌عالی کشور در دادنامه ... – مورخ 26/10/86 با این مضمون که: «... دلیل و بینه‌ای که برخلاف بین بودن آراء صادره با شرع ارائه نشده و به علت عدم انطباق درخواست با مقررات ماده 272 قانون آیین دادرسی کیفری، موردی برای پذیرش و تجویز اعاده دادرسی وجود ندارد...» درخواست پیش گفته را به شرح صفحات 1564 تا 1568 پرونده رد نموده است. به حکایت صفحات 1569 و 1570، آقایان «ن – س» و «خ» از مشاوران محترم رئیس وقت قوه قضائیه با ابقاء بر نظر خود در خصوص شبهه تاثیر مرخص کردن زودهنگام مقتول به میزان 20 درصد در فوت وی، موضوع را معد تنفیذ اجرای قصاص و استیذان ندانسته، پرونده با پیشنهاد ایشان و موافقت رئیس قوه قضائیه جهت اعاده دادرسی به شعبه ... دیوان‌عالی کشور ارسال شده که شعبه اخیرالذکر با این استدلال که: «... شعبه ... تشخیص و ... دیوان‌عالی کشور رای ماهیتی صادر نکرده‌اند تا شعبه عادی دیوان مکلف به رسیدگی باشد و چون ریاست قوه قضائیه رای صادره را خلاف بین شرع تشخیص و اعاده دادرسی را تجویز فرمودند، اعلام اشتباه نسبت به رای ماهیتی ... – 29/9/84 شعبه ... دادگاه ... است و اینکه رسیدگی دیوان شکلی است...» متعاقب صدور دادنامه ... – 27/8/87 پرونده را به محاکم عمومی ... ارسال، نهایتا پرونده پس از حل اختلاف در صلاحیت، جهت رسیدگی به این شعبه محول گردیده و با رسیدگی‌های متعدد و انجام تحقیقات و استعلامات لازمه به شرح زیر انشای رای می‌شود:

رای دادگاه

الف – در خصوص اتهام آقای «م – گ» فرزند «پ» متولد ... به شماره شناسنامه ... با وکالت تسخیری آقای «م – ن» دایر بر قتل عمدی مرحوم «ق – ش» فرزند «ی» موضوع شکایت اولیای دم به اسامی 1- «الف» 2- «م» 3- «غ» 4- «ز» 5- «ر» 6- «م» 7- «ح» 8- «ل» و 9- «گ» جملگی «ش»، دادگاه با عنایت به محتویات پرونده، شکایت و تقاضای اولیای دم و با تکیه و استناد به علم قاضی بدین شرح که:

«اولا وقوع درگیری در تاریخ 11/12/74 و مجروح شدن مرحوم «ق – ش» از ناحیه سر طی آن درگیری، بر هیچ‌کس حتی خود متهم پوشیده نیست: چه اینکه آقای «م – گ» بارها و به انحای مختلف به بیان چگونگی و علل وقوع درگیری پرداخته است. به عنوان نمونه مشارالیه در لایحه مورخه 4/10/78 خود مضبوط در صفحه 701 پرونده نوشته است: «... در اثر وقوع قتلی که در یک نزاع دسته‌جمعی در سال 74 اتفاق می‌افتد...».
ثانیا و توجها به استدلالات زیر، حضور فعال و درگیرانه آقای «م – گ» در درگیری 11/12/74 محرز و مسلم است:

1- اقرار صریح خود متهم در ابتدای تحقیقات:

آقای «م – گ» در تاریخ 12/12/74 (مضبوط در صفحات 12 و 13 پرونده) در کلانتری اظهار داشته: «... من به اتفاق برادرانم می‌آمدیم منزل که یک مرتبه اینها با چند ماشین رسیدند و روبه‌روی منزل من پیاده شدند که چوب و بیل کشیدند و درگیر شدیم که می‌خواستند علی و محرم را بزنند که به سر حاجی «ق» اصابت کرد یعنی حاجی «ق» خودش را داد جلو نمی‌دانم مرا بزند یا آنها نگذارند که مرا بزنند خورد سر ایشان ...» مشارالیه همچنین در جلسه 13/12/74 دادگاه به شرح صفحه 23 می‌گوید: «... آقای «ق – ش» و ... از ماشین پیاده شدند و چوب و بیل در دست داشتند به من حمله کردند من فرار کردم...» دفاعیات متهم به شرح جلسه دادرسی 8/1/75 مضبوط در صفحات 74 و 75 نیز بدین شرح است: «... که «ق» و برادرانش مرا به منزلم بردند و هنگامی که به منزلم رسیدیم کلا با چوب و بیل از ماشین پیاده شدند و به من هجوم آوردند... چوب «م» به او ‍‍[ق] خورد.» در لایحه متهم به شماره ... مورخ 20/3/75 مضبوط در صفحه 93 هم آمده است: «... که در همان لحظه به سر من ریخته و با بیل و چوب به من حمله‌ور شده که چوبی که «م – ش» به طرف بنده پرتاب نمود اشتباها و به علت بی‌دقتی به سر دایی دیگر اینجانب به اسم «ق – ش» اثبات می‌نماید...».

2- تناقض و تغییر پله به پله اظهارات و دفاعیات متهم:

آقای «م – گ» در جلسات دادگاه به تاریخ‌های 13/12/74 (صفحه 23) و 8/1/75 (صفحه 74) و همچنین در لایحه مورخ 20/3/75 (صفحه 93) به حضور خود در درگیری اقرار نموده اما در لایحه مضبوط در صفحه 94 به تاریخ 20/3/75 به بعد ضمن تغییر اظهارات خود، به طور کلی منکر حضور در درگیری شده است. نکته جالب توجه این است که مشارالیه حتی در لایحه مضبوط در صفحه 94 نیز ابتدا نوشته بوده «... مجبور به درگیری...» اما سپس کلمه «درگیری» که هنوز هم کاملا خواناست را خط زده و در یک اقدام هدف‌دار به جای آن نوشته است: «.... مجبور به فرار از محل واقعه...». ایشان در جلسه دادرسی 13/12/81 به شرح صفحه 1050 می‌گوید: «... من حدودا یک ربع الی بیست دقیقه پس از درگیری به محل نزاع رفتم وقتی رسیدم هیچ‌کس در محل نبود و متنازعین محل را ترک کرده بودند و من فقط مقداری خون در محل درگیری... دیدم و از خانواده‌ام شنیدم که ... درگیری شده است.» این در حالی است که نامبرده در جلسه 8/6/88 دادگاه مضبوط در صفحه 1729 اشعار داشته: «... من زمانی سر صحنه رسیدم که مرحوم «ق» روی زمین افتاده بود...».

3- شهادت شهود:

اشخاص متعددی از جمله «ح – ب» فرزند «غ» (به شرح صفحات 10، 113، 114، 115، 739 و 740)، «ع الف – ب» فرزند «غ» (مضبوط در صفحات 7، 104، 105 و 746)، «ع – ش» فرزند «ی» (صفحه 6)، «ع – الف» فرزند «الف» (به شرح صفحات 8، 106، 107 و 738)، «د – ش» فرزند «ق» (صفحات 9، 108، 109، 161 و 744)، «م» و «ف – ش» فرزندان «ی» (صفحات 837 الی 872) به حضور «م – گ» در درگیری و ایراد دو ضربه بیل به سر مقتول توسط وی شهادت داده‌اند که هرچند همواره از ناحیه متهم و وکیل وی به لحاظ وجود رابطه فامیلی و حضور در منازعه جرح شده‌اند اما باید دانست که اولا رابطه فامیلی شهود صرفا محدود به مقتول و خانواده وی نبوده بلکه جملگی شهود با متهم نیز نسبت فامیلی دارند. ثانیا در محیط‌های کوچکی همچون شهرستان ... به دلیل بومی بودن و آشنایی افراد خاصه در اینچنین مورد حساسی، کمتر می‌توان به شهادت و اطلاع افراد غیرفامیل و ناآشنا دست یافت. ثالثا ارزش و اعتبار شهادت همواره بسته به نظر دادگاه است. نهایتا حتی اگر نتوان به عنوان بیمه مستقل آن را لحاظ نمود، حداقل در افاده آن در حصول علم قاضی، تردیدی نیست.

4- شهادت شهود ناآشنا و غیرفامیل:

متهم و وکلای وی همواره در اظهارات خود شهادت و شهودی همچون آقایان «ش» و «ب» را به دلیل شرکت در نزاع و وجود نسبت فامیلی جرح نموده و اشعار داشته‌اند: «... اگر شهود بیگانه باشد قبول دارم.» در این راستا و پس از تحقیقات گسترده اولا آقای «ع – الف» فرزند «ر» که اتفاقا از طرف خود متهم تعرفه شده است در جلسه دادگاه حاضر و به شرح صفحه 1754 در پاسخ به این سوال دادگاه که «آیا «م – گ» را در دعوا دیدید؟» گفته است: «قطعا دیدم و حتما او در دعوا بود و یقین دارم که بود.» ثانیا آقای «ن – م» فرزند «الف» در جلسه رسیدگی مورخ 15/7/89 دادگاه مضبوط در صفحات 1986، 1987 و 1988 و در حضور متهم و وکیل او اشعار داشته: «... من «م – گ» را با چشم خودم در دعوا دیدم که با چشم خودم دیدم که آقای «م – گ» در دعوا بود و کتک‌کاری می‌کرد ... و یک ربع یا چند دقیقه پس از دعوا یک چاقو به «ح – ن» داد...». آقای «ح – ن» فرزند «ب» نیز به شرح صفحات 1751 و 1752 ضمن تایید مفاد شهادت آقای «م»، بر حضور «م – گ» در درگیری و درگیر بودن وی صحه گذاشته است.
ثالثا «م – گ» در تاریخ 11/12/74 با وارد کردن دو ضربه بیل به سر مرحوم «ق – ش» وی را مجروح نموده زیرا:

1- اظهارات خود مقتول در زمان حیات:

مرحوم «ق – ش» در تاریخ 25/12/74 ضمن حضور در مرجع انتظامی، «م – گ» را ضارب خود معرفی و اظهار نموده است: «... در ساعت حدود 16 بعدازظهر از عروسی می‌آمدیم. در مسیر خیابان طالقانی در حرکت بودیم به اتفاق برادرانم. یک مرتبه دیدم «م – گ» دستش یک عدد بیل دسته‌بلند دارد و برادرم، رحمت او را مانع شده که با ما درگیر نشود. یکباره از دست وی خلاص و به طرف من حمله‌ور شد و یک ضربه به سر من وارد من از هوش رفتم بنا به گفته سایر ضربه دوم را نیز وارد قصد کش [کشتن] داشته و فقط از دست مهدی شاکی هستم. برادرانش به بستگان و وابستگان من کتک‌کاری کردن ولی مرا «م» زده و از او شاکی هستم تقاضای مجازات قانونی دارم. فعلا تا تاریخ 19/1/75 تحت نظر پزشکی می‌باشیم و هر 48 ساعت یک بار باید به تهران برویم...».

2- هشت نفر به اسامی 1- «ی – ب» فرزند «ح» (صفحه 846) 2- «ح – ب» فرزند «غ» (صفحه 846) 3- «م – ب» فرزند «غ» (صفحه 849) 4- «م – ش» فرزند «ر» (صفحه 852) 5- «س – ش» فرزند «م» (صفحه 853) 6- «م – ب» فرزند «ع» (صفحه 855) 7- «غ – ب» فرزند «ع» (صفحه 858) و 8- «غ – ب» فرزند «ع» (صفحه 859) در جریان قسامه شهادت داده و سوگند یاد کرده‌اند که از زبان مقتول شنیده‌اند که «م – گ» او را زده است.»

3- مفاد شهادت هر یک از شهود در مسیر دادرسی واحد و نسبت به اظهارات سایر شهود منطبق است:
با تدقیق در مفاد شهادت شهود تعرفه شده از طرف شاکیان درمی‌یابیم؛ اظهارات آقایان «ح – ب» فرزند «غ» به شرح صفحات 10، 113، 114، 115، 739 و 740، «ع» (ع – الف) ب فرزند «غ» در صفحات 7، 104، 105 و 746، «ع – الف» فرزند «الف» مضبوط در صفحات 8، 106، 107 و 738 و «د – ش» فرزند «ق» به شرح صفحات 9، 108، 109، 161 و 744 که جملگی از رویت ایراد دو ضربه بیل به سر مرحوم «ق» توسط «م – گ» خبر داده‌اند، حتی در جزییات نیز منطبق است.

4- تعداد 50 نفر از بستگان ذکور نسبی از طرف مدعی ضمن حضور در دادگاه و اجرای قسامه (توجها به مفاد بند ب ماده 206 قانون مجازات اسلامی)، آقای «م – گ» را قاتل عامد مرحوم «ق – ش» معرفی کرده‌اند.

5- تحقیقات اداره آگاهی ... به شرح صفحه 1932 با این مضمون که: «... در تحقیقات از مغازه‌داران و کسبه محل ... فقط شنیده‌اند که «م – گ»، مرحوم «ق – ش» را با بیل یا چوب به سرش زده که باعث مرگ وی شده است...» نیز ضارب بودن «م – گ» را تایید می‌نماید.

6- اظهارات خانم «م – گ» فرزند «پ»:
خانم «م – گ» که خواهر متهم و عروس مرحوم «ق –ش» می‌باشد بنا به تقاضای متهم در جلسه 15/7/89 به شرح ص 1981 حاضر و چنین اظهار نموده است: «... «ق – ش» به من گفت: «من اگر خوب شوم به «م» رضایت می‌دهم ولی حساب علی و رحمت را می‌رسم» ... منظورم این بود که «ق – ش» گفت: «ع» و «ر» باعث درگیری شده‌اند و علت مسائل و درگیری‌ها ایشان بوده‌اند.» از فحوای کلام ایشان معلوم می‌شود که مرحوم «ق»، «م – گ» را ضارب خویش می‌دانسته که عنوان داشته اگر خوب شوم به وی رضایت می‌دهم.

7- وجود انگیزه و زمینه‌های درگیری:
محتویات پرونده نشان می‌دهد که آقای «م – گ» انگیزه لازم را برای درگیری و ضرب مرحوم «ق» و خانواده‌اش داشته است. زیرا: اولا آقای «م – گ» در جلسه 8/1/75 دادگاه مضبوط در صفحات 74 و 75 و همچنین صفحات 12 و 13 و 281 الی 284، از وجود کینه و عداوت فی‌مابین خود و دایی‌اش «ق» پرده برداشته و ضمن بیان مسائلی می‌گوید: «... فردا صبح ساعت 10 برای عروسی رفتم که حاج «ق» با من روبه‌رو شد و مرا فحاشی کرد...» به شرح صفحه 69 نیز اشعار داشته است: «... الان چندین بار با هم درگیر شده‌ایم... شاکی بنده را رها نمی‌کند یکسره با من درگیر است.» مشارالیه همچنین در لایحه مورخ 20/3/75 مضبوط در صفحه 94 از قصد انتقام افرادی نسبت به خود سخن گفته است.

ثانیا آقای «ر – ش» در جلسه دادرسی 22/6/75 (صفحات 168 و 167) اظهار داشته: «... ضمنا شب قبل از روز حادثه من منزل «م – گ» بودم به قرآن قسم می‌خورم که به ایشان گفتم دعوا نکن زن و بچه‌ات را ببر بینداز درون دریا و بعد دعوا کن. به من گفت: «باید بکشم یا کشته شوم.» لازم به یادآوری است آقای «ر – ش» حسب اقرارنامه مورخ 26/5/76، توجها به لایحه مورخ 17/4/76 مضبوط در صفحه 249، صرفا از شهادت خود مبنی بر اینکه «م» با دو ضربه بیل «ق» را کشته عدول نموده، فلذا سایر اظهارات وی کماکان معتبر است. ثالثا اوراق پرونده و شواهد موجود بیانگر آن است که آقای«م – گ» و برادرانش با آمادگی قبلی در مسیر کاروان «ق – ش» که در حال بازگشت از عروسی بوده، قرار گرفته و درگیری را شروع کرده‌اند زیرا: پاسگاه مرکزی ... به شرح صفحات دوم و پنجم پرونده این‌گونه گزارش داده که: «... به نظر می‌رسد «م» و برادرانش با قصد قبلی در مسیر کاروان عروسی ... قرار گرفته و وی را مضروب و متواری شده‌اند...» همچنین «ی – ش» فرزند «الف» در صفحه 35 شهادت داده که: «... «ر» پسر «پ» [برادر «م – گ»] به من گفت: «م» به اتفاق برادرانم در جلوی کوچه ایستاده نظر دعوا دارند... از آن مسیر می‌روی آنها را هم رد کن بروند تا بلکه دعوا نشود...» آقای «ق – گ» نیز به شرح صفحه 1733 اقرار نموده، «... و ما با چوب‌ها و بیل‌هایی که آماده کرده بودیم دعوا کردیم...» مصدوم نشدن هیچ‌یک از برادران «گ» هم مبین آمادگی و قصد قبلی و تهاجم ایشان می‌باشد.

8- در هیچ‌یک از اوراق و محتویات پرونده و مراحل رسیدگی، اظهار یا شهادتی مبنی بر اینکه ضارب مرحوم «ق»، شخصی غیر از «م – گ» بوده، وجود ندارد.
این مهم خاصه هنگامی تقویت می‌شود که حتی شهود تعرفه شده از ناحیه متهم نیز نه تنها اظهاری مبنی بر عدم حضور و عدم ایراد ضربه توسط «م – گ» ننموده‌اند بلکه یکی از آنها به شرح صفحه 1754 حضور «م – گ» در درگیری را عینا تایید نموده است. همچنین اداره آگاهی ... در نتیجه تحقیقات خود از اهالی و کسبه محل به شرح صفحه 1932 اعلام داشته: «... فقط شنیده‌اند که «م – گ» مرحوم «ق» را با بیل یا چوب بر سرش زده است...».

9- وجود تناقض فراوان در اظهارات و دفاعیات متهم:
آقای «م – گ» در تاریخ 12/12/74 یعنی یک روز پس از درگیری به شرح صفحات 12 و 13 در کلانتری اظهار داشته: «... نهار خوردیم آمدیم. من به اتفاق برادران آمدیم منزل که یکباره اینها با چندماشین رسیدند و روبه‌روی منزل من پیاده شدند که چوب و بیل کشیدند و درگیر شدم که می‌خواستند «ع» و «م» را بزنند که به سر حاجی «ق» اصابت کرد یعنی حاجی «ق» خودش را داد جلو نمی‌دانم مرا بزند یا آنها نگذارد که مرا بزنند خورد به سر ایشان...». همچنین در جلسه 8/1/75 دادگاه مضبوط در صفحه 74 و 75 می‌گوید: «... و من به منزل‌مان رفتم پس از دو ساعت استراحت کردم و به ترمینال آمدم که قصد رفتن به قزوین داشتم که «ق – ش» و برادرانش مرا به منزلم بردند و هنگامی که به منزل رسیدیم کلا با چوب و بیل از ماشین پیاده شدند و به من هجوم آوردند... و چوب «م» به او [ق] خورد...».

در لایحه مورخ 20/3/75 به شرح صفحه 93 نیز نوشته است: «ر – ش که دایی بنده می‌باشد با اطلاع یافتن از محل حضور بنده ... آمده و با تحریک مرا به خانه برد که در همان لحظه به سر من ریخته و با چوب و بیل به بنده حمله‌ور شده که چوبی که «م – ش» به طرف بنده پرتاب کرد اشتباها و به علت بی‌دقتی به سر دایی «ق – ش» اثبات می‌نماید...» سپس ایشان به یکباره اساسا مدعی حضور خود در درگیری شده و به شرح جلسه رسیدگی 23/4/75 مضبوط در صفحات 117 الی 120 اظهار داشته: «... متوجه شدم «ق» و ... [با] چوب و چماق دست‌شان بود به طرف من حمله کردند من فرار کردم دیگر متوجه نشدم چه کسی «ق» را زده است. بعدا متوجه شدم چوب «م – ش» به سرش خورده است...». تناقضات گفتاری متهم کماکان ادامه یافته به نحوی که مشارالیه در جلسه 23/4/77 (صفحه 325) اشعار داشته: «... حسب اطلاع من زمانی که آن مرحوم قصد حمله کردن به مرا در ... و جلوی درب منزل من داشته شنیدم که افتاده و سرش به جدول خورده است...». آقای «م – گ» در جلسه دادرسی 8/6/88 مضبوط در صفحه 1729 پرونده می‌گوید: «... من زمانی سر صحنه رسیدم که مرحوم «ق – ش» روی زمین افتاده بود...». و این در حالی است که در صفحه 1050 اظهار داشته: «... من حدودا یک ربع الی بیست دقیقه بعد از درگیری به محل نزاع رفتم وقتی رسیدم هیچ‌کس در محل نبود... و من فقط مقداری خون در محل درگیری ... دیدم و از خانواده‌ام شنیدم که بین برادرانم و «ق – ش» و پسرانش درگیری شده است...» بدیهی است هدف متهم از کتمان حقایق و تناقضات بیان شده، رهایی یافتن از مکافات عمل نابهنجار خویش می‌باشد.

10- هدف آقایان «ق و ع – گ» (برادران آقای «م») از اقرار به قتل، تطویل دادرسی و رهایی دادن برادرشان از مجازات است:
آقای «ع – گ» فرزند «پ» در جلسه دادرسی مورخ 8/6/88 مضبوط در صفحه 1731 اظهار داشته: «... بنده در روز درگیری با بیل یک ضربه به سر «ق – ش»‌زدم...» این در حالی است که مشارالیه در اظهارات سابق خود به شرح صفحات 14 25 در سال 1374 کلا منکر حضور خود در درگیری شده و گفته است: «... من اصلا در دعوا نبودم و کسی رانزده‌ام... ما فرار کردیم و ندیدیم چه کسی چه کسی را زد؟...». اظهارات آقای «ح – س» فرزند «ح» به شرح صفحات 1756 و 1991 پرونده با این مضمون که: «... دقیقا یادم هست که دست «ع – گ» چوب بود و ابدا بیل دستش نبود... من در دست «ع – گ» چوب دیدم...» و سایر شهود نیز موید بطلان ادعای آقای «ع – گ» در جلسه مورخ 8/6/88 است. خاصه این که مشارالیه در پاسخ این سوال دادگاه که «چرا پس از 15 سال اعتراف می‌کنید؟» اظهار داشته «... چون در تهران یک نفر گفته فقط یکی از کسانی که ضربه زده‌اند اقرار رسمی بنویسد کافی است و اگر گفته بود دو نفر لازم است من هم اقرار می‌نوشتم و من سواد نداشتم...».

11- اظهارات و شهادت‌های اولیه آقای «ر – ش» مضبوط در صفحات 44، 102، 167 و 168 موافقت با واقعیت و محتویات پرونده (از جمله اظهارات خود مقتول به شرحی که گذشت) و عدول وی از شهادت برخلاف آن است.
رابعا: علت تامه فوت مرحوم «ق – ش»، ضربه سر و شکستگی جمجمه و خونریزی مغزی می‌باشد:
مطابق نظر مشاور محترم رئیس قوه قضائیه مضبوط در صفحه 1570 و توجها به دادنامه شماره ... – 83 شعبه ... دیوان‌عالی کشور، آخرین ایراد اعلام شده بر حکم قصاص، میزان تاثیر مرخص نمودن مرحوم «ق - » توسط برادرانش در فوت وی می‌باشد. این دادگاه بنا به دلایل مشروحه زیر نظریه کمیسیون پزشکی قانونی به شماره ... – 25/2/84 را با اوضاع و احوال محقق قضیه منطبق ندانسته و علت تامه فوت مرحوم «ق» را وفق نظریه پزشکی قانونی مضبوط در صفحه 188، شکستگی جمجمه و خونریزی مغزی می‌داند:

1- حسب شواهد موجود آقای «ق – ش» قبل از مجروح شدن در درگیری 11/12/74، از سلامت جسمانی برخوردار بوده، ادعا یا قراینی برخلاف آن وجود ندارد. فلذا علت فوت وی را می‌بایست در ضربات درگیری مزبور و مسائل و عوارض ناشی از آن جست‌وجو نمود.

2- در گواهی اولیه پزشکی قانونی (صفحه 35) از شکستگی آهیانه‌ای راست و پیشانی چپ به علت اصابت جسم سخت لبه‌دار سخن به میان آمده و صراحتا قید گردیده: «... و احتمال خطر جانی دارد.» نهایتا سازمان پزشکی قانونی کشور طی نظریه شماره ... مورخ 3/3/75 مضبوط در صفحه 90، علت مرگ را ضربه به سر و شکستگی جمجمه و خونریزی مغزی اعلام نموده که در فاصله 25 روزه بین ضربه و مرگ، خونریزی‌های اولیه شروع به جذب نموده و به دنبال آن خونریزی‌های جدید تا لحظه مرگ ادامه داشت.

کمیسیون سه نفره پزشکی قانونی هم در پی اعتراض آقای «م – گ» به نظریه پیش‌گفته، طی نظریه مورخ 22/9/75 (صفحه 188) بر دیدگاه خود اصرار و کماکان علت تامه فوت را خونریزی مغزی تعیین نموده است. پس از اعاده پرونده از دیوان‌عالی کشور با هدف تحقیق در خصوص میزان تاثیر مرخص نمودن مرحوم «ق» از بیمارستان در فوت وی، دادگاه موضوع را از کمیسیون پزشکی قانونی استعلام که کمیسیون مزبور طی نامه شماره ... مورخ 3/12/83 (صفحه 1319) اینگونه اظهارنظر کرده: «... با توجه به سوابق پزشکی موجود، علت مرگ عوارض متعاقب خونریزی مغزی و شکستگی جمجمه به دنبال ضربه وارده به جمجمه بوده است... با توجه به اینکه زمان مرگ متعاقب ضربات وارده به سر و عوارض عروقی ایجاد شده متعاقب آن همیشه قابل پیش‌بینی نمی‌باشد، نمی‌توان دقیقا در این ارتباط که آیا ترخیص منجر به مرگ شده یا خیر؟

اظهارنظر نمود ولی اصولا در این صدمات اقدام درمانی از خطرات متعاقب ضربه مغزی و عوارض عروقی پیشگیری می‌کند...» و سپس طی نظریه مورخ 25/2/84 (صفحه 1357) بیست درصد از مسئولیت مرگ را به مساله ترخیص از بیمارستان مربوط دانسته است. در ادامه دادگاه مجددا استعلام نموده که آیا ترخیص جزء علت تامه فوت است؟ یا تسریع در فوت؟ که کمیسیون پزشکی قانونی طی نامه مورخ 25/8/84 به شرح صفحه 1417 نوشته است: «همان‌طوری که قبلا اعلام گردیده بود، علت فوت ضربه و خونریزی مغزی است و ترخیص زودهنگام با از بین بردن امکان درمان عوارض، در تسریع عوارض ضربه مغزی موثر بوده است...»

بدین ترتیب و با عنایت به آخرین نظریه واصله از کمیسیون پزشکی قانونی به شرح صفحه 1417 و اینکه زمان مرگ متعاقب ضربات وارده به سر همیشه قابل پیش‌بینی نمی‌باشد و نظر به اینکه مرحوم «ق – ش» در تاریخ 22/12/74 با نظر پزشک معالج که علی‌القاعده تمام اهتمام خود را برای بهبودی مرحوم به کار بسته، مرخص گردیده اما عملیات درمانی از عوارض و آسیب‌های ناشی از خونریزی مغزی جلوگیری نکرده و مشارالیه فوت نموده است، علت تامه فوت همان ضربه و خونریزی مغزی می‌باشد.

3- رفع یک شبهه: ترخیص مرحوم «ق – ش» در تاریخ 5/1/75 با رضایت شخصی برادرانش، مربوط به تورم پای راست بوده و نه ضربه مغزی:
به حکایت پرونده‌های بالینی (صفحات 2016 تا 2074)، مقتول از تاریخ 11/12/74 تا 22/12/74 برای درمان خونریزی مغزی در بیمارستان ... تهران بستری بوده و در تاریخ 22/12/74 با نظر پزشک معالج مرخص گردیده و سپس مجددا از 3/1/75 تا 5/1/75 به دلیل تورم پشت ساق پای راست در همان بیمارستان بستری و بعد از اعلام نظر پزشک معالج به شرح صفحه 2063 با این مضمون که: «... تورم ساق پای راست بهبود یافته است. بافت عضلانی ساق راست نرم حس می‌شود»، با رضایت شخصی برادران خود به شرح صفحه 2071 در تاریخ 5/175 مرخص شده است. فلذا رضایت شخصی بیان شده مربوط به ساق پای راست بوده و اساسا ارتباطی به خونریزی مغزی نداشته است. برای تشریح افزون‌تر گراف زیر ارائه می‌گردد:

با این توضیح که فاصله نقاط Sتا Dوضعیت سلامت مقتول قبل از درگیری را نشان می‌دهد. فاصله نقاط Dتا Mنشانگر وضعیت مرحوم از روز ایراد جراحت (یعنی 11/12/74 در نقطه D) تا روز فوت (یعنی 7/1/75 در نقطه M) می‌باشد. شروع احساس تالم به واسطه تورم پشت ساق پای راست یعنی روز 3/1/75 با نقطه Aتعریف شده که این وضعیت در نقطه Bیعنی 5/1/75 با بهبود عارضه اخیرالذکر خاتمه یافته است. فلذا وجود فاصله نقاط Aتا Bتاثیری در استمرار وضعیت M – D(که همان عوارض ناشی از ضربه مغزی می‌باشد) نداشته است. بنابراین ترخیص اختیاری مرحوم در نقطه B، ارتباطی با وضعیت وی در نقطه Mندارد.

4- تفسیر عکس‌های رادیوگرافی:
این دادگاه به سوابق پزشکی پرونده‌ اکتفا ننموده و ضمن اخذ پرونده‌های بالینی و ده عدد تصاویر رادیوگرافی مربوط به مرحوم «ق – ش» که بلافاصله پس از ورود ضربه، از سر و جمجمه مشارالیه در سال 1374 تهیه گردیده، با ارسال تصاویر و سوابق بالینی، استعلام جامعی از پزشکی قانونی در خصوص تفسیر تصاویر رادیوگرافی و اینکه آیا توجها به یافته‌های علم پزشکی ممکن است فوت بیمار به دلیل ضربه یا خونریزی مغزی پس از 27 روز رخ دهد؟ به شرح صفحه 2010 به عمل آورده است که پزشکی قانونی طی نظریه شماره 1282 – 89 ف مورخ 22/8/89 (صفحه 2091) پس از ارجاع موضوع به متخصص جراح مغز و اعصاب – که به شرح صفحه 2090 نوشته است:

در سی تی اسکن مغزی شکستگی پاریتال (آهیانه) راست و فرونتال (پیشانی) چپ همراه با SAH(خونریزی زیر پرده عنکبوتی مغز) و کنتوزیون‌های فرونتال (له‌شدگی بافت نرم مغز) دیده می‌شود که می‌تواند عامل مرگ باشد – اینگونه اظهارنظر نموده که: «... 1- شکستگی استخوان جمجمه از ناحیه تمپور و پاریتال راست با امتداد به ناحیه پیشانی چپ و خونریزی نسج مغزی گزارش شده است. 2- در گزارش سی‌تی اسکن و نظریه جراح مغز و اعصاب ادم و تورم گزارش نشده ولی در شرح کالبدگشایی مغز متورم گزارش شده است...». بنابراین و با توجه به نظریات کمیسیون پزشکی قانونی مضبوط در صفحات 188 و 1417 و نظریه اخیر در خصوص تفسیر عکس‌های رادیوگرافی (که مربوط به اولین لحظات ورود ضربه و خونریزی مغزی بوده و به اندازه اولین روز درگیری دارای قدمت و اعتبار می‌باشد)، علت تامه فوت، ضربه مغزی و خونریزی مغزی ناشی از اصابت جسم سخت لبه‌دار می‌باشد»

و نظر به بلاوجه بودن دفاعیات و اعتراضات متهم و وکلای محترم ایشان، وقوع بزه قتل عمدی مرحوم «ق – ش» فرزند «ی» را از ناحیه متهم موصوف (آقای م – گ) محرز و مسلم دانسته و با توجه به آیات شریفه 178: «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم القصاص فی القتلی ...» و 179: «و لکم فی القصاص حیوه یا اولی الالباب لعکم تتقون» سوره مبارکه بقره، مستندا به ماده 205، بند ب ماده 206 (با این توضیح که آلت به کار رفته به اعتبار حساسیت موضع قتاله و مآلا فعل نوعا کشنده می‌باشد)، ماده 207 و بند 4 ماده 231 جملگی از قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1370 حکم بر قصاص نفس آقای «م – گ» فرزند «پ» صادر و اعلام می‌نماید. اولیای دم می‌توانند با اذن ولی امر قاتل را با رعایت شرایط مذکور در قانون اخیرالذکر قصاص نمایند. ب – و اما در خصوص اتهام آقای «ع – گ» فرزند «پ» دایر بر قتل عمدی مرحوم «ق – ش»، دادگاه با عنایت به استدلالات پیش‌گفته و اینکه اولیای دم شکایتی از مشارالیه نداشته و محتویات و قراین و امارات حاکی از آن است که اقرار نامبرده مقرون به واقع نبوده و ظاهرا در جهت رهایی دادن متهم اصلی از مجازات می‌باشد، وقوع بزه معنونه از ناحیه وی را محرز ندانسته و با استناد به اصل سی و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ماده 177 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب سال 1378 حکم بر برائت نامبرده (آقای «ع – گ» فرزند «پ») صادر و اعلام می‌نماید. آرای صادره حضوری و ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی نزد محاکم محترم تجدیدنظر استان ... می‌باشد.ع

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.