جنون و جرم
جنون و جرم
دکتر سعید حکمت ( مشاور فنى وزارت دادگسترى - عضو سازمان جهانى جرمشناسى )
نیمه دوم قرن 19 رو به پایان بود که نوشتههاى پزشک دانشمند ایتالیائى(لومبروزو) نظر دانشمندان حقوق و جزا را بخود معطوف داشت.او به کمک آزمایشها و مطالعات عمیقى که در زندانها روى انواع مختلف مجرمین کرده بود براى نخستین بار،مردم گیتى را مخاطب قرار داد و گفت:«بزهکار بیمار است و بزه زائیده سرشت اوست.بیائید بیماران را شفا دهیم. بیماران را نباید آزرد»لومبروزو نشان داد که ساختمان بدنى همهى بزهکاران یکنواخت نیست و درجه بیمارى آنان مختلف است.پارهاى از آنان مجرم بالفطره و عدهاى(شهوى) و برخى مجرم عادى و عدهاى اتفاقى هستند.
با پیدایش مکتب تحققى،علوم و خاصه علوم تجربى مقامى ارجمند یافتند و در بین این علوم دانش روانپزشکى از همه مهمتر بود.روانپزشکى براى کشف انگیزه جرم و درجه بیمارى و بزهکارى مجرمان راه تازهاى باز کرد.براى آنکه خوانندگان گرامى تا اندازهاى از چگونگى بیماریهاى روانى که میتوانند زمینه و علل ارتکاب جرم باشند آگاهى یابند،در زیر،یکى از تقسیمبندیهاى بیماران روانى توضیح داده میشود:
1- گرفتاران ضعف روانى:
آزمایشهاى پزشکى نشان میدهد که اینگونه افراد براى زندگى و پیمودن مراحل آن آمادگى دارند.چیزیکه هست،نیروى ارادى آنان ضعیف است.آنان به همه چیز با دیده تردید مینگرند.گوئى در ساختمان درونى آنان مواد اولیه ایقان و اطمینان وجود ندارد.پا جلو نمیگذارند.جز با تردید بسوئى نمى نگرند.در هر امرى انگیزه نادرستى و خائنانهاى مىبینند.مىکاوند تا بدى را بجویند ولى جالب است که این تیپ بیماران عملا کمتر بسوى ارتکاب جرم کشانده میشوند.
2-هیستترى:
این نوع بیماران را باید نمایشگران نامید.چه،بیش از آنکه بیمار باشند به بیمارى و داشتن دردهاى سهمگین تظاهر میکنند.گفته هاى آنان با کلمات قتل و خودکشى آمیخته است در حالیکه هرگز مرتکب این دو جرم نمیشوند.
3-جنون مانى:
اینان را میتوان بیماران خروشان نامید.بیشتر اوقات بانشاط هستند و میخندند،همواره میخواهند با داد و فریاد و یا جنبشهاى سریع نظر دیگران را بسوى خود جلب کنند.گفتار آنان تند است همیشه شتابزده و هیجانى هستند.با کوچکترین انگیزه نشاطشان به اندوه و خشم برمیگردد.اندوه و خشم خود را نیز بزرگتر و مهتر مىنمایانند.براى ارتکاب بزه ضرب و جرح شدید آمادهاند.ندرتا مرتکب قتل نیز میشوند. براى تفریط اموال و وارد آوردن خسارت مالى چیرگى دارند.
4-مالیخولیا:
بیماران مالیخولیائى همواره اندوهگین و اندیشناک بگوشه اى میخزند.آهسته حرف میزنند.فعالیت آنان بطئى است.بیشتر خودکشى میکنند.
5-جنون جوانى:
اینگونه بیماران بویژه بیماران مبتلا به انواع هذیان بیمارى ضعف عواطف و احساسات گرفتارند ضعف احساسات و سلامت نسبى قواى شعورى آنان بویژه در آغاز بیمارى سبب میشود که نقشه قتل کسان و نزدیکان و دوستان مورد سوءظن و کینه خود را بکشند و در آن باره طرحهاى استادانه بریزند.آزمایش و کشف جنون اینگونه بیماران بسیار دشوار است.براى پیدا کردن انگیزه ارتکاب جرم این دسته باید آزمایش روانى را با مطالعه شرایط زمانى و مکانى وقوع بزه توام کرد.اینگونه بیماران از اعتراف بجرم باک ندارند و هرگز بخاطر سود شخصى مرتکب قتل نمىشوند.چیزىکه آنان را بسوى بزه رهبرى میکند همانا احساسات نامتعادل و سوءظن است.
6-هذیانیها:
این دسته بیماران در اندیشه خود هذیان و خیال را بهم میبافند و شکایتنامه ها و تهدیدنامه ها مینویسند و موجب زحمت مردم و دادگسترى میشوند.همچون ستمدیدگان،به اندیشه انتقام میافتند. گاهى همهء بدبختیهاى خود را از اطرافیان و همسایگان از همه جا بیخبر میدانند و آنانرا هدف تیر انتقام قرار میدهند و در دادگاه از بیان واقعیت باکى ندارند.
7-مصروعین:
این دسته خطرناکترین بیماران هستند.بویژه افرادى که گرفتار بیمارى همانند صرع هستند.آنان در رفتار و اعمال خود بىاراده هستند.گاهى هنگام ارتکاب بزه فاقد حافظه میشوند بطوریکه اگر دربارهى چگونگى ارتکاى بزه و انگیزه آن از آنها پرسشى بشود نمیتوانند پاسخ بدهند،چیزى بیاد ندارند ولى برعکس گاهى حافظه آنها هنگام ارتکاب بزه تیزتز است با این حال اعمال آنان خود بخود و بدون اراده انجام میشود ولى در این مورد هنگام بازجوئى جزئیات عمل را بخاطر ندارند و در گفتن آنچه واقع شده آنچنان گویا هستند که شنونده گمان میکند آنها تماشاگر حادثه بودهاند نه مرتکب آن.در حین ارتکاب جنایت اعضاء و دستهاى آنان بدون اراده کار میکند و گوئى در اینحال کوچکترین ارادهاى ندارند.
این دسته با گذشت زمان گرفتار کودنى-حمق-کندذهنى میشوند و در این هنگام است که جزء گروه خطرناک بزهکاران در میآیند.ارتکاب بزه قتل و ایراد ضرب و جرح و آتشسوزى براى این دسته کارى است ساده و آسان.
8-کژخوها:
این گروه نیز در جرگه خطرناکترین بزهکاران هستند.اینگونه بیماران از دوران کودکى شرور و بی باک هستند معمولا داراى هوش سرشارى هستند و هنگامیکه بىباکى آنان با هوش سرشار بیامیزد خطرناکتر میشوند.از کودکى از مدارس رانده میشوند ناگزیر به ولگردى مىگروند.تکرار بزه پاى آنان را به زندان باز میکند.در این دوره بر اثر معاشرت با جانیان آموزش ارتکاب بزه را تکمیل میکنند.پس از آنکه ورزیده شدند باجتماع برمیگردند. اینبار در بکار بردن وسائل ارتکاب،چیرهتر هستند،به قتلهاى فجیع و سرقت مسلحانه و دزدیهاى بزرگ با استفاده از جیپ و کامیون مىپردازند.اکثر قاچاقچیان تریاک و حشیش و ربایندگان دوشیزگان از این دسته هستند.
9-کندذهنها و کودنها:
این دسته را کمبود شعور و ادراک از آموزش بازمیدارد و معمولا مدرسه را ترک میکنند و به ولگردى کشانده میشوند.در آغاز به دزدیهاى کوچک و ناچیز و آتشسوزى دست مىزنند.اغلب آلت دست بزهکاران کهنه کار میشوند و سردسته آنها معمولا باستعمال مواد مخدره اعتیادشان میدهد.ناچار مطیع اوامر رئیس باند شده و کورکورانه دستورهاى او را اجرا میکنند.
10-مجرمین بالفطره:
این گروه سردسته خطرناکترین بزهکاران هستند.آنان سرشت کندذهنان و کژخویان را بهم آمیختهاند.در نظر آنان آدمکشى یک نوع تفریح و سرگرمى است و از آن لذت میبرند.قادر به درک مقررات اجتماع نیستند.همچون جانوران بسوى طعمه روان هستند.بعلت کندذهنى و ضعف شعور بآسانى دستگیر میشوند.معمولا به بیمارستان و یا زندان گسیل میشونددر آنجا نیز با کوچکترین غفلت پرستاران یا زندانبانان،مرتکب قتل میشوند.
قابل انکار نیست که سرشت و ساختمان بدنى آنان هرگز نمیتواند تنها انگیزه ارتکاب بزه باشد.و مکتب تحقیقى پایه خود را تنها بر این نظر متکى نساخته است.و مخالفین نظریه سرشت و خوى جنایتکارى و باصطلاح«مجرم بالفطره بودن»فراواناند.آنچه را میتوان مسلم دانست، اینست که بهرحال حالات روانى مجرمین در نحوهء ارتکاب جرم فوق العاده مهم و مؤثر است و باید مورد توجه باشد.
و اکنون زمان آن رسیده که قانونگذاران و قضات شریف ما نیز با مطالعه و علاقه بیشتر و با بهرهبردارى از تجربیات مللى که زودتر در این راه گام برداشتهاند به روش جدید مجازات کنند و از زجر شکنجه انسانهاى بیمار بپرهیزند و ترتیبى اتخاذ نمایند که این مطرودین تیرهبخت اجتماع از راه آموزش و معالجه تا آنجا که ممکن است اصلاح شوند.و بالاخره وظیفه همه مردم شرافتمند است که انگیزههاى ارتکاب بزه را بشناسند و همت کنند تا آنها را ریشهکن سازیم.
« مجله ی حقوق امروز » اسفند 1341 - شماره
سنگسار در عصر حاضر حق انتخاب وکیل مدافع و نقش او در دادرسی های کیفری