×

پدیده تقلید و رابطه اش با بزهکاری

پدیده تقلید و رابطه اش با بزهکاری

پدیده تقلید و رابطه اش با بزهکاری

پدیده-تقلید-و-رابطه-اش-با-بزهکاری

نوشته: دکتر مظلومان
 
پدیده تقلید اولین مرتبه توسط آدام اسمیت(در اثری بنام‌ عواطف)مورد بحث قرار گرفت و بعد از آن،اسپنسر در کتاب‌ «قوانین تقلید)و کتله بلژیکی در کتاب«سیستم اجتماعی»،آنرا مورد تجزیه وتحلیل قرار دادند.ولی در واقع گابریل تارد پیشوای‌ مکتب«پیوند روانی»بود که آنرا اساس کار خویش قرار داد و اهمیت خاصی برای آن قائل شد و کلیه اصول نظریات خود را برمبنای این پدیده نهاد.
 
بنظر تارد،در جامعه‌شناسی همه چیز به روابط بین افراد خلاصه‌ میشود. لذا اجتماع از گروهی از مردم تشکیل شده است که به تقلید از یکدیگر مشغول میباشند.

او به دو نوع تقلید معتقد بود:

1- تقلید آداب رسوم بین نسلها. یعنی آنچه نسلی از نسل‌ دیگر اخذ میکند و مورد تقلید قرار میدهد.
 
2-تقلید مراسم و عادات بین افراد زمان حال. بدین صورت‌ که آنچه یکی از دیگری ببیند و مقبول طبعش قرار گیرد،میپذیرد و تقلید میکند.1
 
تارد می نویسد که ساختمان اجتماع بر خصائص فردی بنا نهاده‌ شده که مهمترین آنها حس تقلید است.افراد در خردسالی به تقلید از رفتار بزرگسالان میپردازند و در جوانی تحت تأثیر عنوان و شهرت اشخاص،از اعمال و کردار آنان. این محقق معتقد است که‌ تأثیر عوامل جسمانی را در ایجاد جرائم نمیتوان انکار کرد. زیرا بطور تحقیق در آفریدن آنها نقشی ایفا میکند. ولی بدون شک، بزهکاری آفریده محیط اجتماعی است که باعث توسعه و رشد نفوذ و تسلط همه عوامل میشود وگرنه هیچ پدیده‌ای خوبخود قادر نیست‌ نقش مهمی در ارتکاب جرم بازی نماید.روانشناسی قاتل در واقع‌ روانشناسی تمام مردم است.برای شناختن آنچه که در قلب او میگذرد کافیست که به قلب خودمان رجوع کنیم و آنرا عمیقا مورد بررسی قرار دهیم تا به همه ناشناخته‌ها پی‌ببریم و واقعیت را لمس‌ نماییم.2
 
بر اثر اعتقاد شدیدی که تارد به نفوذ و تأثیر محیط اجتماعی‌ دارد،مینویسد که بوسیله قدرتهای کششی روانی-جسمانی‌ مرتکب عمل خلاف نمیشود بلکه سفارشها،تلقینات،سرمشقها و نمونه‌هاست که باعث گرایش او بطرف اعمال ضد اجتماعی میشود بنابراین اثرات روانی-اجتماعی است که از یک انسان سالم، موجودی ناسازگار میآفریند و او را بسوی بزهکاری میراند.

تارد برای اثبات عقیده فوق مینویسد: 

با رفقای بد و ناباب معاشرت کنید،خودپرستی،تکبر، حرص،نفرت و تنبلی را آزاد بگذارید تا بطور نامتناسب رشد کنند،جلوی احساسات رفیق را بگیرید و قلبتان را حساس‌ نمایید،از اوان کودکی با مشت و لگد بجنگ و جدل بپردازید، بشکنجه‌های جسمانی دست بزنید،در برابر بدیها و آزارها قوی‌ باشید و ایستادگی کنید و حساسیت و ضعف از خود نشان ندهید، بطور تحقیق دیری نخواهد پایید که موجودی بیرحم،بی‌عاطفه‌ زودخشم و انتقامجو بار میآیید.بنابراین واقعا بخت بلندی خواهید داشت اگر در طول زندگیتان،کسی را به قتل نرسانید.3
 
بدون تردید،بزهکاری مانند هر پدیده دیگر اجتماعی، ناشی از شرایط جسمانی و حتی طبیعی است. اما قبل از همه بوسیله‌ تظاهری که میکند،قدرت مخصوصی که در هر زمان دارد،محیط جغرافیایی که در آن رشد می‌یابد،تغییرات تاریخی که در بوجود آوردنش مؤثر است،دگرگونی که در انگیزه‌های مختلف روی‌ میدهد و تحولی که در عوامل پدیده آورنده آن حاصل میگردد،... شناخته میشود.این پدیده در تحت کلیه جنبه‌های گوناگون‌ مذکور،همیشه بوسیله قوانینی بیان میشود که«قوانین عمومی‌ تقلید»نام دارد. 5 - 4
 
تارد معتقد است که حسن تقلید یکی از قویترین غرائز انسان‌ است.کلیه اعمال مهم که در زندگانی اجتماع رخ میدهد،از یک‌ نمونه و مثال الهام میگیرد.هرکس بهر عملی دست بزند یا حتی‌ مانع انجام برخی امور شود،در اثر تقلید است.اگر مردم خود را میکشند یا مانع خودکشی میشوند بعلت تقلید از دیگرانست زیرا خودکشی پدیده ایست که بیش از همه مورد تقلید قرار می‌گیرد. به عقیده تارد،گرایش به تقلید در طبقات پایین اجتماع فراوان بچشم‌ میخورد.این طبقه گفتار و کردار و رفتار طبقات بالای اجتماع را سرمشق خود قرار میدهد و از آنها پیروی میکند.قبلا اشرافیت‌ مورد تقلید قرار میگرفت ولی امروز فساد موجود در پایتخت و برخی شهرهای بزرگ است که بوسیله عامل تقلید در روستاها رایج میشود و همه جا را در حیطه تصرف خود در میآورد،عادت‌ به میخواری که به منزله امتیاز و برتری محسوب میشود از هومر و از برگزیدگان قرون وسطی سرچشمه گرفته و ولگردی به تقلید از ز ایران و مسموم کردن به تقلید از نجبای قدیمی و بعد از آن انجام‌ شده است.6
 
تارد گامی فراتر می‌نهد و میان دزدی و قتل با تقلید رابطه‌ برقرار میکند و مینویسد که مردم آنقدر توانایی ندارند که‌ بتوانند هرچه را مایلند ابداع نمایند.بنابراین نمیتوان‌ پذیرفت که هر کس بتنهای قادر است اعمالی استثنایی مانند جنایات را بوجود بیاورد.کسیکه معشوق را بعلت جنایتی که‌ مرتکب شده است بقتل میرساند و از او انتقام میگیرد،اگر نداند که تپانچه یا فلان ماده سمی در موارد مشابه به مورد استعمال قرار گرفته است در تمام مدت عمر باید رنج ببرد و یا آه و ناله زندگانی خود را سپری کند؛ در حالیکه شرح جنایات‌ همراه با کلیه جزئیات نه تنها چنین ناراحتی را از میان‌ می‌برد، بلکه دیگران را هم به تقلید وامیدارد.7
 
پدیده تقلید،صرفنظر از برخی جنبه‌های اغراق‌آمیزی‌ که در نظرات تارد و برخی طرفداران او وجود دارد،حقیقتی‌ است که اثر آنرا میتوان در اجتماع مشاهده نمود. مثلا یک دسته‌ از کودکان که در محلی بازی میکنند،گاه اتفاق‌ افتاده است که با بالا رفتن یکی از آنها از درختی،دیگران‌ نیز بدون درنگ تقلید کرده و به پیروی از آنچه که او انجام‌ داده است،پرداخته‌اند. گاهی اگر کودکی با پرتاب سنگ‌ به نشانه‌گیری مبادرت نماید،دیده شده است که دیگران هم‌ به جستجوی سنگ پرداخته‌اند تا در این نشانه‌گیری شرکت کنند. نهایت باید اذعان کرد نوع تقلید،بستگی تام بخصوصیات‌ و منش های افراد دارد.مثلا یکی با دیدن عملیات قهرمانانه یک‌ خلبان،چنین تمایلی را در خود بشدت احساس میکند و در نتیجه بطرف خلبانی رانده میشود تا همان عملیات را انجام دهد و دیگری با دیدن یک صحنه کُشتی میل میکند بتقلید بپردازد و کشتی گیر شود.بالاخره هرکس از چیزی که موردپسندش‌ قرار گیرد، تقلید میکند.بنابراین عده‌ای از لباس برخی از نحوهء آریش،دسته‌ای از اسلوب سخن گفتن،گروهی از طریقه‌ راه رفتن،بوضعی از روش برخورد و معاشرت تقلید میکنند. مثلا زنها بیشتر مایلند در نحوه آرایش و پیرایش خود از دیگران‌ مخصوصا از اشراف و هنرپیشه‌ها پیروی نمایند و مردها معمولا عملیات شجاعانه را دوست دارند و مایل بتقلید از اعمال و کار های قهرمانان میباشند.گرچه بطور قطع نمیتوان گفت که چه‌ کسی از چه چیزی بطور کامل تقلید میکند زیرا همانطور که‌ گفته شد خصلتها،تربیتها،اخلاق و روحیات متفاوت است ولی‌ محققا هر کسی رفتار و اعمالی را مورد تقلید قرار میدهد که‌ مطبوع طبعش واقع میشود و گاه ابتکار شخصی را هم در تکمیل‌ آن بکار میبرد.
 
گاه انسان تمایل شدیدی باجرای عملی دارد که بنابه علل‌ گوناگون از دست زدن بآن خودداری میورزد.در این حالت‌ یک تلقین،یک توصیه،یک مثال و یک نمونه کافی خواهد بود با بهرگونه تردیدی پایان دهد و آن میل نهفته،جنبه اجرایی‌ بخود بگیرد و تظاهر پیدا کند.برای اثبات این موضوع میتوان‌ شخصی رامثال زد که نهادش از نفرت و انزجار و کینه نسبت‌ بدیگری انباشته میشود و قلبا مایل بانتقام‌جویی و ضربه زدن‌ و آزار باوست و لی جرأت و جسارت و یا توانایی آنرا در خود نمی‌بیند یا نحوه کار و عمل را بخوبی نمیداند در چنین حالتی‌ کافیست که کسی مرتکب عملی بشود تا این یکی را بهمان طریق‌ وادار بتقلید نماید.
 
تارد در تشریح عقیده خود در مورد پدیده تقلید،دلایل‌ بسیاری ارائه داده که باعث ایجاد انتقاد فراوان شده است، بطوریکه عده‌ای از محققان علیه او شوریدند و در رد نظریاتش‌ مطالب گوناگونی نوشتند.از جمله بالانژه ضمن حمله شدید بتارد،مینویسد که اگر احتیاج بتقلید مخصوصا یکی از علل‌ بسیار قوی اعمال غیراخلاقی است،این سئوال پیش میآید که‌ چگونه اولین اشتباه رخ داد و کسیکه مرتکب چنین اشتباهی‌ شد از چه کسی تقلید کرد که بعد مورد توجه دیگران قرار گرفت؟از طرفی چرا تقلید در همه جا به یک صورت واحد و یک‌ رنگ گسترش نمی‌یابد و در هر جا بشکلی تظاهر پیدا میکند؟8 لوی برول نیز عقیده دارد که تارد در ابراز نظر راجع به‌ «تقلید»که آنرا کلید هر تحول اجتماعی بشمار آورده،دچار اشتباه شده است زیرا تقلید هیچ چیزی را بیان نمیکند و مخصوصا قادر نیست که در تکوین جرم نقشی تعیین کننده و قاطع داشته باشد.9
 
گرچه جنبه‌های اغراق آمیز در عقاید تارد فراوان بچشم‌ میخورد و افراط او را در میان اهمیت فوق العاده که باین پدیده‌ داده است نمیتوان نادیده انگاشت ولی مخالفان هم گاه در انتقادات و جملات زیاده‌روی کرده و در گفتار خود از واقعیت‌ بدور افتاده‌اند.مثلا بالانژه که سئوال میکند که استعداد چگونه‌ پدید آمده تا بعد مورد تقلید قرار گیرد،استعدادهای فردی را فراموش میکند که میتواند خود بوجود آورنده بسیاری از رویدادهایی باشد که ابتدا بصورت ناقص پدید میآید ولی‌ بتدریج،دیگران با افزودن ابتکارات خود آنها را تکمیل مینمایند مردیکه که از زنش متنفر است ولی جرأت قتل او را ندارد،با یافتن یک نمونه،بسوی این جنایت رانده میشود.زنی که‌ مورد ایذاء و آزار شوهر خود قرار میگیرد و مایل است او را نابود کند ولی چنین جسارتی را در خود نمی‌یابد،با پی بردن بآن که دیگری در شرایطی نظیر او دست بقتل شوهر خود زده‌ است از تقلید و پیروی خودداری نمیکند.خطری که پدیده‌ تقلید دارد در همین مورد است بنابراین در نهاد افراد،استعداد های مختلف وجود دارد ضمن آنکه تعلیم و تربیتشان نیز با یکدیگر متفاوتست.از طرفی زندگی اجتماعی،برخوردهای‌ گوناگون و فراوانی را در میان افراد پدید میآورد که گاه‌ بدوستی و صمیمیت منجر میشود و زمانی باختلاف و ناراحتی‌ پایان می‌یابد،بر طبق همان استعدادها و آموزش و پرورشها ممکنست این اختلاف نظرها تبدیل بکینه و انزجار شود یا به‌ بی‌اعتنایی برگزار گردد.
 
در صورت اول،کسانی که تعلیم و تربیت و محیط اجتماعی‌ و گرایشهایشان به صورتی باشد که حقد و نفرت را در نهاد آنان‌ ایجاد کند و آنها را گسترش دهد و خشونت و پرخاشجوئی را تقویت نماید،یک نمونه،یک مثال یا یک صحنه انتقام‌جوئی کافی‌ خواهد بود تا آنان را بتقلید وادارد،کتاب،مطبوعات،سینما، تلویزون و رادیو،نقش بزرگی در ایجاد حس تقلید ایفا میکنند.

مآخذ: 

(1)- Tarde(G),ẓLa philosophie pe?naleẒTroisie?me e?dition Paris. 1874.maisonneuve et Cie.P.334
 
(2)- Ibid.P 258
 
(3)- Ibid.P 217 et S
 
(4)- Ibid.P 418
 
(5)- ID.ẓL'opinion et la fouleẒ.P.160.Paris.S.D.
 
(6)- ID.ẓLa philosophie pe?naleẒ.P. 334 et S.
 
(7)- Ibid.P.319.
 
(8)- Ballanger(A),ẓLes the?ories modernes de la criminalite?Ẓ. Extrait de la Quinzaine du premier novembre. 1905.P.10
 
(9)- Levy-Bruhl,ẓLa sociologie criminelleẒ.P.211.In:Traite? de sociologie.Publie?sous la direction de G. Gurvitch.Tome II.P.U.F.Paris.1960.
 
« مجله مهنامه قضایی » آذر 1351 - شماره 81

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.