×

نگاه جرم شناسانه به تاثیر جنسیت در ارتکاب جرم، ارزیابی تقسیم جرایم به زنانه و مردانه

نگاه جرم شناسانه به تاثیر جنسیت در ارتکاب جرم، ارزیابی تقسیم جرایم به زنانه و مردانه

آمار ارائه‌شده از احکام صادره نشان می‌دهد در جمعیت مجرمان دو جنس، چه از نظر کمیت و چه کیفیت جرایم تفاوت عمده‌ای مشاهده می‌شود در این راستا با وجود افزایش بزهکاری زنان در دهه‌های اخیر، هنوز هم نرخ جرایم مردان ‌نسبت به جرایم ارتکابی زنان به مراتب بیشتر است

نگاه-جرم-شناسانه-به-تاثیر-جنسیت-در-ارتکاب-جرم،-ارزیابی-تقسیم-جرایم-به-زنانه-و-مردانه

آمار ارائه‌شده از احکام صادره نشان می‌دهد در جمعیت مجرمان دو جنس، چه از نظر کمیت و چه کیفیت جرایم تفاوت عمده‌ای مشاهده می‌شود. در این راستا با وجود افزایش بزهکاری زنان در دهه‌های اخیر، هنوز هم نرخ جرایم مردان ‌نسبت به جرایم ارتکابی زنان به مراتب بیشتر است.

با این اوصاف برخی از جرم‌شناسان بدون دلیل قانع‌کننده‌ای مدعی‌اند زنان نیز به اندازه مردان مرتکب جرم می‌شوند؛ ولی جرایم آنها کمتر آشکار می‌شود و معمولا جزو ارقام سیاه به شمار می‌روند. در ادامه به بررسی دقیق‌تر موضوع جرایم بانوان می‌پردازیم.

معمولا مطالعات زنان در جرم‌شناسی به نحو عقیم صورت می‌گیرد و در صورتی هم که به نحو کامل و جامع مورد مطالعه قرار گیرند، معمولا همراه با نتایج محدود یا نادرست است. در همین راستا اجرای نظریه‌های جرم‌شناسی در مورد زنان معمولا با مشکل مواجه است و می‌توان گفت ادبیات جرم‌شناسی مجرمیت زنان را به خوبی تحت حمایت خود قرار نداده است و نظریه‌های روان‌شناختی جرم نیز مانند تیپ‌های زیست‌شناسی، بزهکاری را با انواع خاص شخصیت مربوط می‌داند و تقریبا همه نظریه‌های جامعه شناختی زنان را نادیده گرفته‌اند.
 
با این اوصاف طرفداران جرم‌شناسی فمینیسم معتقد هستند برای تعیین نقش جنسیت در جرم‌انگاری باید از برخی زنان و الگوهای نظری فاصله گرفت. این جرم‌شناسی بر روی موقعیت نابرابر زنان در جامعه بر انواع خاصی از جرایم که ضد زنان و به صرف زن بودن آنان ارتکاب می‌یابد، تاکید و همچنین بر روی تعدیاتی که مبتنی بر جنسیت است، تمرکز می‌کند.حال آنکه ارزیابی رابطه جنسیت و بزهکاری مستلزم پاسخ دادن به این سؤال است که مردان و زنان در جرم‌شناسی و حقوق جزا دارای چه جایگاهی هستند؟ در سایه پاسخ به این سؤال است که می‌توان تحلیل جرم‌شناختی صحیحی که بتواند تمام افراد جامعه را تحت پوشش خود قرار دهد، ارائه داد.در اندیشه جرم‌شناسی مبتنی بر زن‌گرایی، چهار جریان قابل تمایز وجود دارد که هرکدام دارای تاثیراتی متفاوت بر علم جرم شناسی بوده‌اند که عبارتند از: زن‌گرایی لیبرال، زن‌گرایی افراطی، زن‌گرایی سوسیالیستی و زن‌گرایی پست مدرن. قبل از بررسی این جریان‌ها مفهوم جنسیت و مفهوم بزهکاری را بررسی می‌کنیم.

مفهوم جنسیت

اصطلاح جنسیت، یک مقوله اجتماعی و دربرگیرنده رفتارها، نقش‌ها، کنش‌ها و اندیشه‌های اجتماعی است که فرهنگ هر جامعه بر عهده دو جنس زن و مرد می‌گذارد. دکتر نجفی ابرند‌آبادی استاد ممتاز جرم‌شناسی معتقد است: از دیدگاه جنبش فمنیسم، جنسیت در مقابل جنس قرار دارد، در حالی که جنس، مفهومی‌ زیست‌شناختی است، جنسیت به حقوق و تکالیف زن و مرد بازمی‌گردد، یعنی هویت اجتماعی آنان که جنس در آن نقش دارد.
 
جنسیت بیشتر دارای بار حقوقی است؛ ولی جنس دارای بار زیست‌شناسانه است. «اوکلی» نخستین جامعه‌شناسی بود که مفهوم جنسیت را وارد جامعه‌شناسی کرد. از نظر او جنس اشاره به تقسیم زیست‌شناسانه مذکر و مونث دارد و جنسیت، تفاوت‌های اجتماعی بین زن و مرد را شامل می‌شود.

مفهوم بزهکاری (فعلیت اعمال مجرمانه)

بزه به معنای گناه، خطا و جرم است و بزهکار یا مجرم کسی است که مرتکب عملی می‌شود که بر طبق قانون برای آن مجازات تعیین شده است. در دیدگاه آسیب‌شناسی اجتماعی و جامعه‌شناسی جنایی معمولا بزهکاری و جرم در یک ردیف قرارگرفته‌اند.
 
بزهکاری نوعی هنجارشکنی است که نسبت به مفهوم جرم گسترش معنایی بیشتری دارد. بزهکاری در رویکرد حقوقی عبارت است از: تخطی از هنجارهای جامعه که از طریق قانون جزا می‌تواند قابل پیگیری باشد. در رویکرد جامعه‌شناسی‌ای که بر پایه نظریه امیل دورکیم است، بزهکاری عبارت است از: پدیده‌ای طبیعی که از فرهنگ و تمدن و فضای هر اجتماعی ناشی می‌شود. از نظر دکتر ابرند‌آبادی بزهکاری دارای دو تعریف عام و خاص است که در تعریف عام، بزهکاری مجموع جرایم ارتکابی را در برمی‌گیرد و در تعریف خاص، مجموعه جرایمی را ‌که در زمان و مکان معینی به وقوع می‌پیوندد، شامل می‌شود. در ادامه به سه مکتبی که در خصوص بزهکاری بانوان به وجود آمده است، می‌پردازیم:

زن‌گرایی لیبرال

زن‌گرایی لیبرال بر این باور است که عملی بد یا ضعیف شمرده می‌شود که موجب پیدایش انحراف جنسیتی در تحقیق تجربی ‌شود یا به بیانی دیگر، این جریان، دیدگاهی از یک فرآیند عملی است که فرض را بر آن می‌گیرد که قواعد علم و تحقیقات علمی ‌به خودی خود معنادار و درستند و آنچه نادرست است، این است که چگونه باید آنها را به اجرا درآورد. برای حل این مسئله، زن‌گرایان لیبرال، خود را به این دیدگاه نزدیک می‌کنند که زنان محقق و پژوهشگر بیشتری مورد نیاز است و در هر نوع تحقیق تجربی، باید از زنان در نمونه‌گیری‌ها استفاده شود.در همین راستا کارپولاک، جرم‌شناس معروف آمریکایی، معتقد است که زنان، خواسته یا ناخواسته مورد تبعیض نظام عدالت کیفری قرار می‌گیرند و عواملی همچون بزه، شرایط محل زندگی رفتارهای شخصی عوامل مؤثری هستند که بر آن اساس، زنان از سوی نظام عدالت کیفری مورد قضاوت قرار می‌گیرند. از سوی دیگر، گل استوفر، جامعه‌شناس، معتقد است که عواملی که باعث می‌شود، زن مورد قضاوت قرار گیرد، در نظام عدالت کیفری عبارت‌ا‌ند از: 1- زنان به نحوی سامان‌مند از سوی جرم‌شناسی مورد فراموشی قرارگرفته‌اند 2- تمرکز بر روی مبحث جنسیت‌گرایی این امر را به دنبال دارد که نظریه‌ها و عملکردهای جرم‌شناسی از مسئله جنسیت‌گرایی نمی‌شود 3- جنسیت‌گرایی فقط در مورد زنان به کار گرفته می‌شود.

زن‌گرایی افراطی

زن‌گرایی افراطی برخلاف زن‌گرایی لیبرال، به جای پرداختن به شرایط اجتماعی منتهی به تبعیت زنان از مردان به شکلی شفاف‌تر بر روی ظلم مردان متمرکز می‌شود و مسئله جنسیت برای تحلیل‌های زن‌گرایی افراطی، مسأله‌ای اساسی است و این یعنی ظلم به زنان از ناحیه مردان و کنترل ظلم به واسطه جنسیت‌شان از ناحیه زنان، دارای بیشترین تاثیر بر جرم‌شناسی از طریق مطالعات مربوط به بزه‌دیده بوده است.
 
از سوی دیگر این دیدگاه بر آن است که همه مردان دارای توان مشابه بر روی زندگی خویش و بر زنان هستند. افزون بر این، این نگاه که مردان، زناکاران بالقوه هستند از دیدگاه‌های این مکتب است.

زن‌گرایی سوسیالیستی

شاخصه‌های محوری زن‌گرایی سوسیالیستی، شیوه‌های گوناگونی است که از آن طریق، متغیرهای همچون جنس، نژاد با یکدیگر به تعامل می‌پردازند و دارای دو شاخصه مهم است که عبارت است از:
1- برای درک بزهکاری باید پدرسالاری و سرمایه‌داری و تاثیرات آنها بر رفتار انسان را به طور همزمان مورد توجه قرار دهیم.
2- قدرت در قالب واژگان جنس و طبقه، مفهومی‌ محوری برای شناخت اشکال جدی بزهکاری است.

زن‌گرایی پست مدرن

این دیدگاه دارای تاثیری اندک بر روی علم جرم‌شناسی بوده است و به بیانی ساده‌تر، زن‌گرایی پست مدرن چهره‌ای دیگر دارد و آن موقعیتی است که عبارت است از: اشاره به جنبه مثبت دیگری بودن یعنی چیزی خارج از جریان اصلی اندیشه‌ها و ملاحظات موجود و این دیگری بودن برای زن مکتب پست مدرن مواردی همچون باز بودن تنوع و تغییر را به ارمغان می‌آورد.

ضرورت بررسی بزهکاری زنان و ویژگی‌های آن

یکی از مسائل مهم در بررسی پدیده مجرمانه، توجه به جایگاه زن و میزان اثرگذاری جنسیت آنها در این عرصه است. توجه به زنان و مسئله بزهکاری آنان بنا به دلایلی که به آن اشاره می‌شود حائز اهمیت است:
1 - جایگاه زنان در قوانین موضوعه و قانون اساسی به طوری که در اصل 10 و 21 به این موضوع اشاره شده است.
2 - حدود نیمی ‌از جمعیت کشور را زنان تشکیل می‌دهند.
3 - در عرصه بزهکاری شاهد افزایش نرخ بزهکاری زنان و نیز مشارکت آنان در جرایمی ‌هستیم که تاکنون به مردان اختصاص داشت؛ بویژه در جرایم سازمان یافته.
4 - تحول نگرش مراجع قضایی و انتظامی ‌نسبت به زنان که با تسامح کمتری برخورد می‌کند.

بنابراین به دنبال بیان ضرورت بررسی بزهکاری زنان، ویژگی‌های آن را نیز برای آسان شدن درک موضوع اضافه می‌کنیم:

1- تاثیرات ناشی از حضور کم و آمار پایین
مهم‌ترین ویژگی بزهکاری زنان، آمار پایین جرایم آنها و حضور کم آنها در دنیای جرایم و تبهکاری است؛ به عنوان مثال، بر اساس آمار جنایی در کشور آمریکا در سال 1997 تنها 22 درصد از جرایم ارتکابی ثبت‌شده، توسط زنان ارتکاب یافته است.
2- تاثیرات ناشی از ضعف جسمانی در بزهکاری
از نظر زیست‌شناسی این امر ثابت شده است که زنان توانایی جسمی ‌چندانی در مقایسه با مردان ندارند؛ بنابراین نمی‌توانند مانند آنها به مقابله، ستیز و برخورد با دیگران بپردازند.
3-تاثیرات ناشی از حس انتقام‌گیری
برخی از جرم‌شناسان، ویژگی‌های دیگری نیز برای زنان بزهکار قائل می‌شوند، از جمله اینکه حس انتقام‌گیری بسیار شدیدی در بین زنان حاکم است یا اینکه زنان دارای حس اغواگری شدیدی هستند و به همین دلایل در مواردی زنان، مردان را در بزهکاری‌های‌شان شریک می‌سازند.

ساختار جرایم زنان

دقت در نحوه مشارکت زنان و مردان در امر مجرمانه نشان می‌دهد، نوع جرایمی که آنان مرتکب می‌شوند، متفاوت از یکدیگر است در حالی که مردان حضور گسترده‌ای در جرایم خشونت‌آمیز دارند، زنان سعی می‌کنند به طور غیرمستقیم در بزهکاری حضور پیدا کنند.در این راستا، برخی از جرم‌شناسان معتقدند به دلیل ویژگی‌های زیستی و فیزیولوژیک زنان، امکان حضور آنها در برخی جرایم، کمتر و در جرایم خاص، بیشتر است؛ به همین دلیل است که گروهی معتقدند که سقط جنین، بچه‌کشی یا در مواردی سرقت از مغازه از جرایم زنانه محسوب می‌شود. از سوی دیگر به دلیل ویژگی‌های روان‌شناختی زنان مثل احساسی و عاطفی بودن زنان آمار جرایم در بین زنان بسیار کمتر از مردان است.
 
بدون در نظرگرفتن متغیر جنسیت، تحقیقات جرم‌شناسی ناقص و فاقد ارزش علمی ‌خواهد بود. امروزه زنان هر قدری که در امور اجتماعی مشارکت بیشتری می‌جویند، به همان اندازه هم سهم برابری با مردان در امور مختلف به دست می‌آورند، در نتیجه آمار جرایم آنها سیر صعودی پیدا خواهد کرد.
 
اگر در دوره‌ای توجه به بزهکار مهم تلقی می‌شد و در دوره دیگر بزه‌دیده توجه جرم‌شناسان را به خود جلب می‌کرد، در سال‌های اخیر توجه به جنسیت در مطالعات جرم‌شناسی بسیار حائز اهمیت بوده است. از سوی دیگر، نگرش جامعه‌شناختی که امور اجتماعی را در بزهکاری مؤثر می‌دانست به دانسته‌های مسئله جنسیت نزدیکی بیشتری داشت؛ زیرا که جایگاه زنان در جامعه و مسئله جنسیت، بیشتر ساخته و پرداخته این حوزه است.
 
در همین راستا مقایسه جرایم زنان و مردان نشان می‌دهد که برخی جرایم مختص جنس زن است و یا حضور زنان در آن پررنگ‌تر است. آمار جرایم جنایی در سال‌های اخیر نشان‌دهنده این امر است که زنان تلاش می‌کنند تا با استفاده از الگوهای بزهکاری مردانه، مرتکب جرایم خشونت‌آمیز شوند که گسترش آزادی‌های زنان در جامعه و افزایش اشتغال زنان در بسترهای عمومی ‌و تضعیف کنترل‌های اجتماعی نسبت به آنان از عوامل افزایش بزهکاری در آنهاست.در پایان چنین به نظر می‌رسد، توجه به دستاوردهای جرم‌شناسی از سوی نهادهای دست‌اندرکار امور زنان، لازم و ضروری است.
 
منبع: حمایت

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.