اظهارات کامل اساتید حقوق دانشگاه تهران آقایینیا، کوشا و غلامی
اظهارات کامل اساتید حقوق دانشگاه تهران آقایینیا، کوشا و غلامی
شست «بررسی جرمشناختی واقعه سعادتآباد، رویکردی به افزایش جرایم خشونتبار در ایران»؛ اظهارات کامل اساتید حقوق دانشگاه تهران آقایینیا، کوشا و غلامی
نشست «بررسی جرمشناختی واقعهی سعادت آباد، رویکردی به افزایش جرایم خشونتبار در ایران» حضور اساتید حقوق دانشگاههای تهران؛ دکتر جعفر کوشا، دکتر حسین آقایینیا و دکتر حسین غلامی از سوی انجمن علمی دانشجویان معارف اسلامی و حقوق دانشگاه امام صادق (ع) در محل این دانشگاه برگزار شد.
به گزارش خبرنگار حقوقی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، حسین آقایینیا، استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی در این نشست با بیان اینکه «خودداری ماموران انتظامی در حادثه سعادتآباد مشمول بند 3 ماده 53 و 54 قانون مجازات جرایم نیروهای انتظامی است» گفت: کسانی که نسبت به امر آموزش ماموران مسوولیت دارند باید نسبت به این رویه پاسخگو باشند.
وی اظهارکرد: من به سهم خودم از زحمات پلیس تشکر میکنم؛ چراکه هیچ نیرویی در کشور به اندازه این نیرو زحمت نمیکشد. البته اشکالات آنها را هم خواهم گفت و همچنین از دانشگاه امام صادق(ع) تشکر میکنم که شرایط برگزاری این نشست را فراهم کرد.
وی افزود: شرح ماجرا با فیلمی که پخش شد مشخص است؛ پلیس در این حادثه ناظر بوده و اینطور هم که در روزنامهها نوشتهاند این ماموران دارای سوابق خدمتی هستند و حال سوال این است که چرا اینها بیتفاوت ایستادهاند در حالی که مسلح و در حال انجام وظیفه هستند اما اقدامی نمیکنند؟ آیا پلیس ما نسبت به جرایم عمومی حساسیت ندارد و بیشتر نسبت به جرایم امنیتی حساس است. مثلا اگر کسی در آنجا شعاری میداد آیا باز هم پلیس نگاه میکرد. نه قضیه این نیست، بلکه ناظر به شخص این ماموران است. البته حمله یکطرفه به این ماموران هم کار درستی نیست.
وی ادامه داد: اولین کار این است که فرماندهان این ماموران پاسخگو باشند و از آنها پرسیده شود که این مامورین مثلا در طول یک سال گذشته میزان آموزشهای حقوقیشان نسبت به تکالیف قانونیشان چقدر بوده است؟ و باید سوال شود میزان آموزش حقوقی به نیروها در چه درجهای از اهمیت و به چه میزان است. باید پرسید آیا اینها ماهها و سالها هیچ آموزش حقوقی ندیدهاند و فقط سوار موتورسیکلت شدهاند، گشت زدهاند و سد معبریها را گرفتهاند و یا اینکه از پیامدهای حقوقی تیراندازی میترسند که حتی اگر این پاسخ آنها باشد باز هم بخش آموزش نیروهای انتظامی باید پاسخگو باشد.
این استاد حقوق تصریح کرد: بنابراین باید ریشهیابی کرد تا ببینیم چرا این اتفاق افتاد آیا اینها واژه دفاع مشروع را بلدند؟ آیا میدانستند اگر تیراندازی میکردند از دیگری دفاع میکردهاند و به چه میزان اینها از دفاع آگاهی دارند؟ آیا آموزش جهت اطاعت از سلسله مراتب است و آیا کفه آموزشهای نظامی پلیس از آموزش حقوقی بیشتر است. با توجه به اینکه نیروی انتظامی ضابط دادگستری است.
وی با بیان اینکه «من یقین دارم ضعف، مهمترین عامل عدم اقدام ماموران در حادثه سعادتآباد بوده است» افزود: آقای رییس پلیس پیشگیری در یک مصاحبه جملهای گفته بود که خیلی برای من جالب بود. البته من در یک روزنامه خواندم و آن اینکه وی گفته بود از پلیس انتظار زیادی نداشته باشید. من متوجه منظورش نشدم. یعنی اینکه ما انتظار داشته باشیم که پلیس در این صحنه اقدام کند، توقع زیادی است. در حالی که مسلح بودند و در فاصله 10 متری میتوانستند او را بزنند. آیا اساسا این ماموران قانون به کارگیری سلاح را میدانستند؟ اگر معلوم شود آنها دفاع، جرم مشروع و وظایف قانونیشان را نمیدانند فاجعه است.
وی همچنین خاطرنشان کرد: مساله بسیار بغرنجتر عدم مداخله مردم است که حدود 200 الی 300 نفر ایستادهاند و هیچکس اقدامی نمیکند، ما که مردم را در تلویزیون آدمهایی که در دنیا بینظیرند معرفی میکنیم، چرا هیچ اقدامی نمیکنند که به نظر من این بیتفاوتی مردم در عدم مداخله در جلوگیری از وقوع حادثه بسیار وخیمتر از عدم مداخله پلیس است.
آقایینیا با بیان اینکه «در خصوص بحث ماهوی این حادثه باید گفت این ماجرا با توجه به فریادهایی که قاتل میزد نشان میدهد که ظاهرا مقتول تجاوزات ناموسی داشته و اینطور که فیلم نشان میداد قاتل آدم هیجانی است و این قتل را در مقام دفاع از ناموسش نشان میدهد» ابراز عقیده کرد: اگر این طور باشد این قتل نباید موجب قصاص باشد به دلیل اینکه اشکال ما در ماده 630 هم این است و اگر مبنای این ماده هیجان است باید دانست که این هیجان چه با دیدن صحنه و چه با شنیدنش قابل قبول است و اگر چنین باشد ما باید ماده 630 را اصلاح کنیم و به جای اینکه مجازات نکنیم نوع مجازات را تغییر دهیم.
وی تصریح کرد: ماموران در اینجا دو جرم را مرتکب شدهاند؛ یکی بند 3 ماده 53 قانون مجازات جرایم نیروهای نظامی است که میگوید هر نظامی که حین انجام وظیفه مرتکب جرایم ذیل گردد به حبس از سه ماه تا شش سال محکوم خواهد شد. و بند ج میگوید چنانچه نسبت به مجروحان و اشخاصی که در معرض خطر جانی قرار دارند از کمک خودداری کنند.
وی افزود: جرم دوم ماده 54 است که میگوید هر نظامیای که با اقدام خود برخلاف شئون نظامی موجبات بدبینی مردم نسبت به نیروهای مسلح را فراهم سازد به حبس از دو ماه تا یک سال محکوم خواهد شد. که اینها همه به مساله فقدان آموزش، حساس نبودن به قضیه بر میگردد و نیروهایی که در سال هزینههای بالایی دارند و جز این وظیفهای ندارد این چنین حوادثی بسیار به آن صدمه میزند و دشمنان هم از آن صد برابر استفاده میکنند.
همچنین "جعفر کوشا" استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی در این نشست گفت: خوب است که در بحث جرمشناختی وقتی موضوعی را تحلیل میکنیم، جرایم مهمی را که در جامعه ما اتفاق میافتد و شاید علت این بزههای خیابانی است را هم مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.
وی اظهار کرد: من تصورم این است؛ جرایمی که یقه سفیدها انجام میدهند، بسیار مهمتر از این بزهکاریهای خیابانی است که ما احساس میکنیم باید آنها را به چالش بکشیم. در واقع وقتی ما در بحث جرمشناسی به مفاهیم بزهکاری یقه سفیدها مراجعه میکنیم، میبینیم آنهایی که از موقعیتهای خاص اجتماعی، اقتصادی یا فرهنگی برخوردارند محیط را آماده میکنند و با ظاهر قانونی اعمال خودشان را انجام میدهند و دیگران در این محیط جرمزا قرار میگیرند و در حقیقت یقه آبیها مرتکب جرایم خرد و بزهکاریهای خیابانی میشوند و متاسفانه کمتر به اعمال مجرمانه آنهایی که از موقعیتهای اجتماعی خودشان سوء استفاده میکنند پرداخته میشود.
وی ادامه داد: من در مدت مسوولیتی که داشتهام با متهمان و محکومان زیادی صحبت کردهام؛ معروفترین آنها "خوشرو" بود که روزنامهها لقب خفاش شب را به او دادند. من در حدود 9 ساعت با او صحبت کردم و وقتی که او با صحبتهای من متقاعد شد که در نوجوانی عواملی باعث شده قتلها را انجام دهد، نهایتا حرفی که زد این بود که اگر شما پلیس را اصلاح کنید نوجوانان و جوانان به سمت این جرایم نخواهند رفت.
رییس انجمن ایرانی جرمشناسی با با انتقاد نسبت به آنچه «فاصله گرفتن جامعه از اخلاق» خواند، خاطرنشان کرد: تصور ما این است که دستگاه انتظامی یا قضایی مقصرند در صورتی که متولیان فرهنگی باید روی این قضیه کار کنند.
وی همچنین نسبت به «تنشها، پرخاشگریها، خشونتها و اضطراب» هشدار داد و با تاکید بر ضرورت توجه به اخلاق، تاکید کرد که کار کردن بر روی اخلاق اجتماعی نباید فقط شعاری باشد.
وی افزود: حادثه سعادتآباد یک گوشه کوچکی از مسائل و مشکلات اجتماعی ماست که در تحلیل این مساله به چند نکته باید توجه شود؛ اول اینکه ما در مساله فرهنگی کار نکردهایم، و به طوری که در بررسی این دست حوادث به مشکلات خانوادگی میرسیم. عامل دوم این است که ما در پیگیری مسائل یقه سفیدها ناکارآمدیم و خودمان را سرگرم بزهکاریهای خیابانی و شهری کردهایم و دلایل این هم که بیشتر ریشههای اقتصادی دارد، باید بررسی شود.
کوشا همچنین با اشاره به فرهنگ فردگرایی غرب و با بیان این اعتقاد که «مساله دیگر این است که مردم نسبت به مشکلات اطرافیان خودشان بیاعتنا شدهاند» در عین حال خاطرنشان کرد: اگر من در این قضیه میانجیگری میکردم آیا دستگاه قضایی از من حمایت میکرد؟ در واقع امروز دیگر کسی میانجیگری نمیکند؛ چراکه گاهی افرادی که میانجیگر بودند و حمایتی از آنها نشده و کشته شدهاند.
وی خاطرنشان کرد: باید این قضیه را بررسی کنیم که چرا برخی قصد دارند با خشونت به اهدافشان برسند، این برگرفته از کدام فرهنگ در جامعه ماست؟
به گزارش ایسنا، همچنین حسین غلامی استاد حقوق دانشگاه علامه طباطبایی در این نشست گفت: یکی از اتفاقاتی که در نتیجه جنگ یا حوادث بعد آن، و مهمتر از آن حوادث جادهای در حال وقوع است، این است که مرگ به عنوان مهمترین جلوه خشونت، یک پدیده معمول زندگی ایرانی شده است.
وی اظهار کرد: در یک تقسیمبندی کلان میتوان از خشونت رسمی و غیررسمی نام برد که البته در این حاثه ما با خشونت غیررسمی سروکار داریم؛ یعنی خشونت یک فرد علیه فرد دیگر یا افرادی علیه افراد دیگر و طبیعتا این حادثه را میتوان در ابعاد انسانی و اجتماعیاش مورد بررسی قرار داد.
وی با بیان این ادعا که « متاسفانه آمارهایی که تاکنون به دست آمده حاکی از نزول یا کنترل خشونت در ایران نیست» به آماری طی سالهای مختلف در این زمینه اشاره کرد و با بیان اینکه «افزایش خشونت نیازمند مطالعه و توجه بیشتر است» افزود: در رابطه با قضیه سعادتآباد میتوانیم بین 3 بازیگر این اتفاق – صرفنظر از بزه دیده – یعنی قاتل یا ضارب، مردم و پلیس قائل به تفکیک شویم. در واقع این اتفاق دو سناریو داشته است؛ در یک مرحله فردی دیگری را با چاقو مجروح میکند و سناریوی دوم مرگ در مقابل مردم و پلیس است، اتفاقی که شاید آن را از بسیاری قضایای مشابه متمایز میکند.
وی به آمار حوادث رانندگی و قتل عمد اشاره و اظهار کرد: خود "قتل" در جوامع انسانی به طور کلی و در ایران به طور خاص پدیده نامتعارفی نیست، اما چه اتفاقی باعث شده قتل در حادثه سعادتآباد توجه افراد را به خودش جلب کند؟
یک استاد حقوق خاطرنشان کرد: چند سوال در این خصوص قابل مطالعه است؛ یکی اینکه آیا خشونت در ایران تبدیل به یک پدیده معمول و متعارف اجتماعی شده است؟ من فکر میکنم که یکی از اتفاقاتی که حالا در نتیجه جنگ یا حوادث بعد آن و مهمتر از آن حوادث جادهای در حال وقوع است این است که مرگ برای ما به یک پدیده معمولی تبدیل شده است و ما در هرگوشه ایران با چنین شرایطی روبرو هستیم علاوه بر این درگیریهای خیابانی و ویژگیهای دیگر نشانهای دیگری از خشونت هستند که قابل پیگیریاند.
وی ادامه داد: پرسش دیگر اینکه نقش زور به عنوان یکی از عناصر اصلی خشونت چه با سلاح چه بیسلاح در تنظیم روابط اجتماعی میان افراد و تنظیم روابط افراد با نهادهای رسمی چیست؟ در واقع آیا ما یک جامعه مبتنی بر حاکمیت قانون و تنظیم روابط یا جامعهای مبتنی بر حاکمیت زور داریم.
وی افزود: طبیعتا پرسشهای کوچکتر دیگری هم مثل اینکه چرا قاتل در اینجا مرتکب چنین عملی شده است؟ مطرح میشود ولی بدون تردید صرفنظر از عوامل روانشناختی، ژنتیک و امثال اینها این سوال مطرح میشود که چرا این فرد متوسل به انتقامگیری خصوصی شده است؟ آیا او نمیتوانست برای پیگیری ادعایش به مراجع رسمی مراجعه کند؟ آیا مراجع رسمی مثلا پلیس یا دستگاه قضایی در کارکردهای خودشان دچار اختلالاتی هستند که افراد را به نحوی از مراجعه مایوس و در نتیجه آنها را به سمت توسل به انتقام خصوصی سوق میدهند؟
غلامی اظهار کرد: نکته دیگر این است که چرا مردم که در این صحنه حاضر بودند اقدام ایثارگرانهای نکردهاند؟ و در واقع آیا جامعه ما با حرکت به سمت فردگرایی افراطی دچار فلج اخلاقی و یا فراتر از آن مرگ اخلاقی شده است؟
وی با اشاره به فیلمی که از حادثه سعادتآباد گرفته شده است، ادامه داد: گسترش این فیلم نشان دهنده این است که ظاهرا خشونت، خود به یک نمایش تبدیل شده است، چون یک فرد باید در حالت خاص روانی باشد که بتواند از این صحنه فیلمبرداری کند، تا بعدها بتواند آن را در اینترنت بگذارد که این خود قابل تامل است.
وی ادامه داد: مساله دیگر بررسی نقش پلیس است و اینکه چرا اقدامی نکرد؟ چه محدودیتهای قانونی و قضایی وجود داشته است و دیگر اینکه حمایت از حقوق شهروندی در اولویتهای پلیسی چه جایگاهی دارد؟
یک استاد حقوق دانشگاه علامه طباطبایی خاطرنشان کرد: مساله قابل طرح دیگر این است که بر فرض پلیس در این صحنه اقدام کرده و با به خطر انداختن جان خودش، مضروب را نجات میداد، همانطور که پلیس روزانه صدها فقره از این عملیاتها انجام میدهد، ولی یک نظام تشویقی مناسبی برای او وجود ندارد. آیا میتوانستیم یک پلیس را یک هفته به عنوان قهرمان شهر تهران انتخاب کنیم؟ آیا ما در این زمینه الگوسازی کردهایم تا در اثر آن دیگران تشویق به انجام چنین کارهایی شوند؟