×

حجاب و جنبه روانی حجاب

حجاب و جنبه روانی حجاب

نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بى بند و بار هیجانها و التهابهای جنسى را فزونى می‌بخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنى درمى‏آورد غریزه جنسى غریزه‏اى نیرومند، عمیق و «دریا صفت‏» است، هر چه بیشتر اطاعت‏شود سرکش‏تر مى‏گردد، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند شعله‏ورتر مى‏شود براى درک این مطلب به دو چیز باید توجه داشت

حجاب-و-جنبه-روانی-حجاب وکیل 

نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بى بند و بار هیجانها و التهابهای جنسى را فزونى می‌بخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنى درمى‏آورد. غریزه جنسى غریزه‏اى نیرومند، عمیق و «دریا صفت‏» است، هر چه بیشتر اطاعت‏شود سرکش‏تر مى‏گردد، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند شعله‏ورتر مى‏شود. براى درک این مطلب به دو چیز باید توجه داشت:

1. تاریخ همان طورى که از آزمندان ثروت یاد مى‏کند که با حرص و آزى حیرت‏آور در پى گرد آوردن پول و ثروت بوده‏اند و هر چه بیشتر جمع مى‏کرده‏اند حریصتر می‌شده‌اند، همچنین از آزمندانى در زمینه مسائل جنسى یاد مى‏کند. اینها نیز به هیچ وجه از نظر حس تصرف و تملک زیبارویان در یک حدى متوقف نشده‏اند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه کسانى که قدرت استفاده داشته‏اند چنین بوده‏اند.

کریستن سن نویسنده کتاب ایران در زمان ساسانیان در فصل نهم کتاب خویش مى‏نویسد:

«در نقش شکار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زنى که خسرو (پرویز) در حرم داشت مى‏بینیم. این شهریان هیچ گاه از این میل سیر نمى‏شد. دوشیزگان و بیوگان و زنان صاحب اولاد را در هر جا نشان مى‏دادند به حرم خود مى‏آورد. هر زمان که میل تجدید حرم مى‏کرد نامه‏اى چند به فرمانروایان اطراف مى‏فرستاد و در آن وصف زن کامل عیار را درج مى‏کرد. پس عمال او هر جا زنى را با وصف نامه مناسب مى‏دیدند به خدمت مى‏بردند.» از این گونه جریانها در تاریخ قدیم بسیار مى‏توان یافت.در جدید این جریانها به شکل حرمسرا نیست، به شکل دیگر است، با این تفاوت که در جدید لزومى ندارد کسى به اندازه خسرو پرویز و هارون الرشید امکانات داشته باشد.در جدید به برکت تجدد فرنگى، براى مردى که یک صد هزارم پرویز و هارون امکانات داشته باشد میسر است که به اندازه آنها از جنس زن بهره‏کشى کند.

2.هیچ فکر کرده‏اید که حس «تغزل‏» در بشر چه حسى است؟ قسمتى از ادبیات جهان عشق و غزل است. در این بخش از ادبیات، مرد، محبوب و معشوق خود را ستایش مى‏کند، به پیشگاه او نیاز مى‏برد، او را بزرگ و خود را کوچک جلوه مى‏دهد، خود را نیازمند کوچکترین عنایت او مى‏داند، مدعى مى‏شود که محبوب و معشوق «صد ملک جان به نیم نظر مى‏تواند بخرد، پس چرا در این معامله تقصیر مى‏کند» ، از فراق او دردمندانه مى‏نالد. این چیست؟ چرا بشر در مورد سایر نیازهاى خود چنین نمى‏کند؟ آیا تاکنون دیده‏اید که یک آدم پول پرست‏براى پول، یک آدم جاه پرست‏براى جاه و مقام غزلسرایى کند؟ ! آیا تاکنون کسى براى نان غزلسرایى کرده است؟ چرا هر کسى از شعر و غزل دیگرى خوشش مى‏آید؟ چرا همه از دیوان حافظ اینقدر لذت مى‏برند؟ آیا جز این است که همه کس آن را با زبان یک غریزه عمیق که سراپاى وجودش را گرفته است منطبق مى‏بیند؟ چقدر اشتباه مى‏کنند کسانى که مى‏گویند یگانه عامل اساسى فعالیتهاى بشر عامل اقتصاد است!!

بشر براى عشقهاى جنسى خود موسیقى خاصى دارد، همچنانکه براى معنویات نیز موسیقى خاص دارد، در صورتى که براى حاجتهاى صرفا مادى از قبیل آب و نان موسیقى ندارد.

من نمى‏خواهم ادعا کنم که تمام عشقها جنسى است و هم هرگز نمى‏گویم که حافظ و سعدى و سایر غزلسرایان صرفا از زبان غریزه جنسى سخن گفته‏اند.این مبحث، مبحث دیگرى است که جداگانه باید بحث‏شود.

ولى قدر مسلم این است که بسیارى از عشقها و غزلها عشق و غزل‏هایى است که مرد براى زن داشته است. همین قدر کافى است که بدانیم توجه مرد به زن از نوع توجه به نان و آب نیست که با سیر شدن شکم اقناع شود، بلکه یا به صورت حرص و آز و تنوع پرستى درمى‏آید و یا به صورت عشق و غزل. ما بعدا در این باره بحث‏خواهیم کرد که در چه شرایطى حالت‏حرص و آز جنسى تقویت مى‏شود و در چه شرایطى شکل عشق و غزل پیدا مى‏کند و رنگ معنوى به خود مى‏گیرد.

به هر حال اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است. روایات زیادی درباره خطرناک بودن «نگاه‏» ، خطرناک بودن خلوت با زن، و بالاخره خطرناک بودن غریزه‌ای که مرد و زن را به یکدیگر پیوند می‌دهد وارد شده است.

اسلام تدابیرى براى تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه، هم براى زنان و هم براى مردان تکلیف معین کرده است.یک وظیفه مشترک که براى زن و مرد هر دو مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است:

قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم...قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن .

خلاصه این دستور این است که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانى کنند، نباید نگاههاى مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند.یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن این است که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه‏گرى و دلربایى نپردازند، به هیچ وجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانه‏اى کارى نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند.

روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است.اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیرى روح بشر محدود به حد خاصى است و از آن پس آرام مى‏گیرد.

همان طور که بشر - اعم از مرد و زن - در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و از تملک جاه و مقام سیر نمى‏شود و اشباع نمى‏گردد، در ناحیه جنسى نیز چنین است.

هیچ مردى از تصاحب زیبارویان و هیچ زنى از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلى از هوس سیر نمى‏شود.

و از طرفى تقاضاى نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنى است و همیشه مقرون ست‏به نوعى احساس محرومیت. دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحى و بیماریهاى روانى مى‏گردد.

چرا در دنیاى غرب اینهمه بیمارى روانى زیاد شده است؟ علتش آزادى اخلاقى جنسى و تحریکات فراوان سکسى است که به وسیله جراید و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمى و غیر رسمى و حتى خیابانها و کوچه‏ ها انجام مى‏شود.

اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایى و خودآرایى مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچى، همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچى. میل زن به خودآرایى از این نوع حس شکارچیگرى او ناشى مى‏شود. در هیچ جاى دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهاى بدن نما و آرایشهاى تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت‏خاص خود مى‏خواهد دلبرى کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگى از انحرافهاى مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گردیده است.

پی نوشت :کتاب مجموعه آثار جلد 19 صفحه 434 (نویسنده: استاد شهید مرتضى مطهری) 

منبع : حق گستر

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.