بنام خدا با سلام احتراما می خواستم در صورت امکان بنده را راهنمایی بفرمائید. پیشاپیش از وقتی که می گذارید تشکر و قدردانی می کنم. فردی از اینجانب به اتهام توهین شکایت نمود. شکایت ایشان مستند به شهادت شهودی بود که کارمند و حقوق بگیر شاکی بودند. با اینحال دادستان مرا مجرم دانسته کیفر خواست صادر فرمود. دادگاه بدوی شهادت شهود را متعارض تشخیص داده رای به برائت من صادر کرد. شاکی به رای بدوی اعتراض نموده دادگاه تجدید نظر دوباره به استناد شهادتب- شهود مرا محکوم کرد. بعدا من مدارکی بدست آوردم که ثابت می کرد شهادت شهود کذب بوده است بنابراین از شهود به اتهام شهادت کذب شکایت کردم اما بازپرس با این استدلال که دادگاه تجدید نظر شهادت شهود را قبول کرده از رسیدگی به مدارک من خودداری نموده قرار منع تعقیب برای متشاکی عنهم صادر نمود. بنده به قرار مذکور اعتراض نمودم اما دادگاه نظر بازپرس را تائید نموده و فرموده که برای تعقیب شهود اول باید رای دادگاه تجدید نظر باطل شود. این در حالی است که رای دادگاه تجدید نظر وقتی باطل می شود که شهادت کذب شهود ثابت گردد بنابر این من با یک دور باطل روبرو شده ام. از آنجایی که انسان جایز الخطا است ممکن است در رسیدگی به شکایت اینجانب از طرف بازپرس یا قاضی محترم اشتباهی رخ داده باشد. لطفا مرا راهنمایی بفرمائید که برای رسیدگی به مدارکی که دارم و تحت تعقیب قرار دادن شهود چه باید بکنم؟ به عبارت دیگر من اساسا به محکومیت قطعی خود کاری ندارم و جریمه نقدی آنرا نیز پرداخته ام و قصد ندارم آنرا باطل کنم اما می خواهم دروغگویی شهود را ثابت نمایم . چه مرجعی باید به شکایت و مدارک من رسیدگی نماید؟ جسارتا من پاسخ دقیق و درست می خواهم زیرا قصد دارم پاسخ شما را به قاضی محترمی که قرار منع تعقیب را تائید نموده اراه نمایم. با تشکر.
سلام به شما /در خصوص سوال شما دوست عزیز :در امور کیفری پس از قطعیت احکام محکومیت قانونگذار فرجام خواهی را به روش خاص و مقید به شروط معین پذیرفته است .علی ایحال در سه سال اخیر آشفتگی در خصوص اعتراض فوق العاده بوجود آمده است و تا حدودی سردرگمی ایجاد کرده است و در قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفریمصوب 1378و قانون اصلاح تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب مصوب 1381و 1385 این تغییرات مشهود است /به طور کلی میتوان قایل به سه روش اعتراض فوق العاده بود/1-اعاده دادرسی کیفری 2-ماده 18 اصلاحی قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب 3-تجدید نظر خواهی ریاست قوه قضاییه /شما میتوانید از رای محکومیت خودتان تقاضای اعاده دادرسی نموده و اعتراض را به دبیرخانه دیوان عالی کشور تقدیم نمایید /شروط قبول اعاده دادرسی که به کار شما می آید 1-ثبوت جعلیت اسناد و کذب شهادت شهود 2-دلایل جدیدی که دال بر بیگناهی شما باشد /مطابق تفسیر اثبات کذب بودن شهادت شهود /طرح دعوی علیه آها و محکومیت قطعی آنها است به شرطی که پس از قطعیت رای کذب بودن شهادتشان را اثبات نمایید نه قبل از قطعیت رای محکومیت خودتان دادگستری به دلالت رویه قضایی مقصود از اثبات کذب بودن شهادت شهود را شکایت از آنها و محکومیت قطعی شهود به جرم گواهی دروغ می داند یعنی باید رای قطعی محکومیت آنها را پیوست اعتراض نمایید و به دیوان تحویل نمایید .در صورتی که دادسرا صرفا با این استدلال که رای در تجدید نظر تایید شده شکایت شما را رد کرده اند به نظر توجیه حقوقی ندارد زیرا وقتی قانون گذار در بند چهارم ماده 272 قانون آیین دادرسی کیفری صراحتا گفته جعلی بودن اسناد یا خلاف واقع بودن شهادت گواهان که مبنای حکم صادر شده بوده است ثابت گردد / روشن است که در شکایت مستقل دیگر باید از گواهان شاکی شد و پس از اثبات کذب بودن گواهی و قطعیت رای با استناد به رای تقاضای اعاده دادرسی کرد و علمای حقوق و رای وحدت رویه دیوان عالی کشور نیز این برداشت را تایید کرده است /حکم شماره 1146/1316/1/13شاید در خصوص شما چون هنوز رای راه اعتراض از طریق رییس قوه قضاییه وجود داشته است اعلام نموده اند / تا تمام مراحل اعتراض به رای محکومیت را طی نکرده اید نمی توانید شکایت را مطرح نمایید در غیر این صورت به نظر اگر استدلالشان در صدور منع تعقیب صرفا قطعیت دادنامه بوده است محل اشکال و ایراد است اگر این استد لال درست باشد پس فلسفه بند 4 ماده 272 چیست؟و قابل توجیه نمی باشد /شما می توانید با توجه به اینکه ماده 18 در زمان کنونی از طریق رییس کل دادگاه محل اقامتتان و برسی وی و اعلام خطا و ارسال پرونده به دفتر ریاست قوه قضاییه جهت برسی و نقض حکم اقدام نمایید شرح و دلیل غلط بودن برائت گواهان را نوشته و به دفتر ریاست کل دادگستری محل صدور رای برایت ببرید چنانچه ایشان قبول کرد می تواند جهت نقض رای آن را به دفتر ریاست قوه قضاییه برساند / ضمنا در صورت مراجعه به دفتر ریاست قوه قضاییه و شرح شکایت با تقاضای ملاقات اگر موافقت شود مراتب را حضورا به ایشان بگویید که حق دستور مجدد رسیدگی را دارند البته با شروط جدید در قانون اصلاحی تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب اصلاحی
با سلام - در سال 85 شش دانگ آپارتمانی 70 از مجموعه 6 واحدی در شهرک اندیشه طی مبایعنامه مشاور املاک به مبلغ حدود 30 میلیون بنام پسرم خریداری که در شرایط مبایعنامه فروشنده میبایست از وام دریافتی بانک مسکن مبلغ 10 میلیون وام به ما اختصاص دهد و چون در واحد مذکور مستاجر بود مبلغ 6 میلیون تومان رهن کامل کسر ومبلغ یک میلیون تومان هم خریدار در دفترخانه هنکام تنظیم سند بپردازد و الباقی مبلغ 13 میلیون نقدا به فروشنده پرداخت گردید.و فروشنده متعهد گردید تا 4 ماه بعد سند و وام مذکور را انتقال دهد. چند ماه بعد که ما سراغ سند را گرفتیم فروشنده گفت که ملک فوق توسط فروشندگان قبلی زمین بازداشت شده صبر کنید عدم بازداشت بگیرم بعد انتقال میدهم و همه 6واحد این مشکل را داشتند یکسال گذشت مدیر ساختمان به دادگاه مراجعه کرد صحت بازداشت ملک را تائید کرد نهایتا فروشنده در سال 87 یعنی 2 سال بعد توانست عدم بازداشت را بگیرد و به بانک مراجعه میکند بابت تاخیر وام بانک طلب 20 میلیون دیرکرد میکند وفروشنده به 6 واحد اعلام میکنه هرواحد 3میلیون پرداخت کنید سئوال : آیا تاخیر وام آنهم بدلایل فوق با خریداران است یا صاحب وفروشنده ؟ خریداران شکایت کردند نتیجه گفتند با هم کنار بیائید برخی مقداری دادند برخی ندادند بنده هم ندادم و ایشان مستاجر ساکن آپارتمان بنده را تخلیه و به مستاجر جدید با 9 میلیون رهن داد و 3 میلیون تفاوت رهن را برداشت بدون اینکه به بنده خبری بدهد بعد از اینکار بنده اعتراض کردم گفت اجاره نامه اول را به شما انتقال ندادم واین حق را داشتم در صورتیکه بنده در اتمام سال اول مستاجر اجاره نامه جدیدی تمدید کرده بودم که قرار بود مستاجر اول که 6میلیون رهنش بود ماهانه 80 هزارتومان هم اجاره بدهد و فروشنده هیچ توجهی به این اجاره نامه جدید نمیکند وچند ماه اجاره هم میبخشد و تخلیه میکند که بعدا به بنده گفت از ایشان میکیرم وبا شما حساب میکنم. آیا ایشان حق اینکار راداشت آیا تصرف در مال غیر محسوب نمیشود یا کلاهبرداری؟ بعدا متوجه شدم ایشان مبلغ 10 میلیون وام متعهد شده در مبایعنامه بنده را به 5 واحد دیگر سرشکن کرده تا توانسته مقداری از دیرکرد وام را از خریداران بگیرد و به بنده گفت و مکتوب کرد که این 3 میلیون تفاوت رهن را 2 میلیونش بابت دیرکرد وام بانک و یک میلیون آن بدهی خریدار در مبایعنامه که باید هنگام انتقال سند پرداخت میشد برداشته و این موضوع را کتبا نوشته و دراختیار بنده و بنگاه میباشد. آیا کار این قانونی بوده ؟ حال موضوع آخر در 87 که اینکار را انجام داد گفت نهایتا تا اردیبهشت 88 پایان کار میگیرم و انتقال میدهم هر ماه هم میگوید ماه بعد حال که 18 ماه از اردیبهشت 88 میگذره و از اصل تعهد مبایعنامه که 4 سال میگذرد میگوید که 23 میلیون تومان خلافی شهرداری شده و باید هر واحدی حدود 4 میلیون بدهید تا سند آماده شود که گویا جواز ایشان 2 طبقه 4 واحدی بوده ولی ایشان 3 طبقه 6 واحدی ساخته توضیح اینکه واحد بنده طبقه 2 میباشد. آیا خلافی ایشان به خریداران مربوط است یا خودش که خلاف را مرتکب شده ؟ ضمنا تارخ خرید بنده حدود یکسال بعد از ساخت ایشان بوده و آخرین واحد باقیمانده را بنده خریدم. لطفا راهنمائی کنید به چه عنوان باید از ایشان شکایت نمود هر 6 واحد گرفتار شدند و همگی هم از قشر ضعیف و کارگر هستند و با قرض و قوله خریداری کردند. ضمنا ایشان با بنده تماس گرفته میگوید علاوه بر سهم خلافی شهرداری مبلغ 10 میلیون وام هم باید نقدی بدهی تا بتوانم با شهرداری تسویه کنم در صورتیکه در مبایعنامه متعهد شده 10 میلیون وام انتقال دهد و سال 87 که بنده اعتراض کردم که چرا وام بنده را به دیگران دادی ایشان میگفت برای شما یک وام میخرم و میدهم. خواهش میکنم راهنمائی کنید چکار کنم و به چه صورت و اتهامی از ایشان شکایت کنم آیا شکایت کارساز هست ؟ آیا ایشان میتواند اقدام به فروش آپارتمان بنده به غیر بفروشد ؟ در صورتیکه ظهر اجاره نامه 9 میلیونی جدید خودش را هم به ما انتقال داده. کمال تشکر را دارم راهنمائی کنید ممنون با سلام در سال 76 سرقفلی یک مغازه را خریدم و مدت 3 سال قرارداد اجاره رسمی تنظیم نمودم در اجاره مستاجر از انتقال اجاره منع شده و بعد از چند ماه مالک فوت نمود حالا بعد از انتقضای اجاره ورثه نه درخواست تخلیه می کنند و نه سرقفلی را به اینجانب پرداخت می کنند . دادخواست انتقال سرقفلی به شخص ثالث را دادم ولی دادگاه قرار رد دعوا داده است و عنوان کرده است طبق ماده 6 قانون سال 76 موجر در صورت تخلیه باید سرقفلی عادله را بپردازد و مستاجر حق دارد مطالبه سرقفلی را بخواهد حال با توجه به اینکه ورثه قادر به پرداخت سرقفلی نیستند تکلیف من مستاجر چیست ؟