×

گواهان

همه چیز درباره " گواهان "

گواهان

نظریه-مشورتی

نظریه مشورتی

نظریه مشورتی [...]

سلام من مدیرمالی اداری یه شرکت بودم تا 25مردادماه.مدیرعامل تغییر کرد و اولین نفری که حکم اخراج صاردشد برای من بود تو دو نویت من اول اسنادومدارک اداری رو تحویل دادم-ازجمله کلید های اتاقم و به دستور مدیرعامل قفل اتاق تغییرکرد و یه روز دیگه اسنادومدارک مالی یعنی من منتظر میشدم تا همکارای جدید بیان بعد با هردوتا شون میرفتم تو اتاق پس کلید نداشتم مدیرعامل گفته یود هر کسی که مدارک و اسناد رو تحویل میگیره اصلا امضا نکنید و من با نامه ریز اسنادتحوسلی رو به مدیرعامل تحویل یدم مسئول دفترشون محبت کرد و زمان دادنه نامه و پیوست ها مهر ورد به دبیرخانه زد حتی زمانی که من میخواستم از شزکت برم بیرون همه وسایل شخصی منو حتی توکیفمو گشتن و یه تعدادی زونکن همراهم بود که ماله مدیرعامل قبلی بود که اونارو گذاشتم شرکت مه بعدا راننده مدیرعامل قبلی اونارو تحویل داد تا اینجا من چیزی از شرکت بیرون نبردم.دوربین های شرکت هم مشخصه زیر میزم حدودا100تا برگه باطله بود که من معمولا اونارو برای گزارش گیری خودم استفاده می کردم.من به همکارای جدید گفتم اینا برگه باطلس و اونا هم گفتند نمیخواییم پاره کم منم پاره کردم بعد من همه بچه ها رو بیرون کردند -حدودا 9نفر-الا نگهبانی و مسئول دفترمدیرعامل . من رفتم اداره کار شکایت کردم و درنهایت آذرماه حکم پرداخت بیمه و تسویه قرداد تا پایان اسفند ماه صادر شد. به یکباره متوجه شدم شرکت از من بابت خیانت در امانت شکایت کرده و الان دارم شاهد میبرم دادگاه اتهام :بیرون بردن اسناد ومدارک شرکت، پاره کردن اسناد ومدارک شرکت، مزاحمت تلفنی همه اینها تو پرونده نوشته شده اما متهم به خیانت درامانت هستم شاهدای شرکت شدن نگهبان و اون دوتا نیروی جدید-مگهبان شهادت داده مه من میخواستم زونکن ببرم بیرون که نبردم.اصلا نگفته که من بردم همه شاهدا ذینفع شرکت هستند یعنی حقوق بگیر درصورتی که من اصلا مدارک شرکتو میخوام چکار؟؟؟؟ تا الان 5نفر از همکارای اخراج شده اومدن شهادت دادند. من چکارکنم ؟

با سلام معمولا کارفرماها برای عدم پرداخت حقوق کارگر به هر ترفندی متوسل می شوند . ویکی از راهها همین موارد می باشد تا زمانی که شما کارمند شرکت بوده اید دسترسی داشتن به مدارک مشکلی ایجاد نمی کند و تا زمانی که تحویل و تحول نکرده اید هم مشکلی ایجاد نمی شود .

مشاهده پاسخ کامل

با سلام متن سوال به شرح زیر است : اینجانب در سال 1387 زمینی را طبق سند رسمی به صورت چهارو نیم دانگ مشاعی اینجانب و 1/5 دانگ سهم شریک خریداری نمودم. بدون قرارداد کتبی و فقط با توافق شفاهی پروانه ساخت ساختمان چهار طبقه دریافت شد و سه طبقه سهم اینجانب و یک طبقه سهم ایشان در نظر گرفته شد، مخارج پروانه و ساخت تا پایان اسکلت و سقف ها نیز طبق اسناد پرداختی به صورت سه به یک بود ، در این مرحله با هبه نامه عادی ایشان قدر السهم خویش را به برادرشان هبه کردند توسط برادرشان اقدا م به تصرف طبقات سه و چهار نمودند ( یک طبقه اضافه بر توافق ) و عملیات ساختمانی با عدم تمدید قرار داد نظام مهندسی متوقف شد . اینجانب ابتدا برای اثبات مالکیت در طبقات یک و دو وسه شکایت حقوقی مطرح کردم که به علت ایراد شکلی رد شد. در دادگاه تجدید نظر درخواست الزام به رسیدگی مجدد همزمان با درخواست فروش ملک مشاع غیر قابل افراز توسط اینجانب مطرح شد و در شعبه دیگر به علت اثبات نشدن حصه طرفین در اعیان عدم قابلیت استماع اعلام شد. در شعبه تجدید نظر دستور فروش به شکل پنجاه پنجاه صادر شد (نه حکم و نه قرار، صرفا یک دستور غیر قابل تجدید نظر خواهی) . در جریان رسیدگی ، شریک اینجانب یک برگ کپی از نقشه همراه با پانویس ذیل آن (که اینجانب نوشته بودم) به این مضمون که « طبق توافق بعمل آمده طبقه یک و دو اختصاص به اینجانب و طبقه سه و چهار متعلق به شریک نمی باشد» ارائه نمود و اظهار اینجانب به قاضی فروش این بود که این مدرک کپی است و هر چند به خط اینجانب است ولی تحریف شده و از توضیح پشت برگه هم کپی ارائه نشده و باید اصل ارائه شود. اصل این بود که طبقات یک، دو وسه متعلق به اینجانب می باشد و طبقه چهار به شریک اختصاص یابد و مابه التفاوت آن نیز محاسبه شود. اصل مدرک بعلت اینکه کلمه می باشد به نمی باشد تغییر یافته وتوضیح آن در ظهر برگه بصورت طبقات یک و دو سه به من و چهار به ایشان داده شده ارائه نشده است. دادگاهی که برای رسیدگی به اثبات سه چهارم سهم اعیان اینجانب در هر طبقه تشکیل شد با تشخیص قاضی مبنی بر اینکه هر گاه کسی اقرار به امری نماید که دلیل ذی الحق بودن طرف او باشد دلیل دیگری برای اثبات لازم نیست حکم به رد دادخواست داده ، با این توضیح که بدیهی است که این رای مانع احقاق حقوق خواهان از حیث مالکیت بر اعیانی طبقات بشرحی که بین آنان مقرر بوده نخواهد بود . در ضمن وکیل خواهان با دعوی جرح علیه شاهدین ادعای خصومت نمود. دادگاه علی رغم آن شهادت گواهان را استماع کرد دو روز بعد از جلسه وکیل خواهان ، در لایحه مجددا ادعای جرح ، خویشاوندی ، مشارکت مالی شاهدان و اقرار به مفاد دست خط و ارزش استنادی آن نمود . دادگاه سه روز بعد رای صادر نمود و لایحه و کیل اینجانب چند روز بعد وصول نشد، در خواست تجدید نظر تقدیم شد. حال سوال من این است که آیا جرح شاهدان که پس از تقدیم استشهاد نامه و معرفی گواهان به داد گاه صورت گرفته ارزش دارد ؟ با توجه به اینکه اصل مدرکیه ارایه نشده ، آیا اظهار مشابهت خط اینجانب لزوم ارایه اصل را منتفی می کند و توضیح طبقات یک و دو سه به اینجانب و چهار به شریک ، اقرار تلقی می شود ؟ و نحوه محاسبه درصد مالکیت (نه مشارکت ادعائی) به چه صورت خواهد بود ؟

اصولا جرح شاهد باید پیش از ادای شهادت صورت گرد مگر موجبات جرح بعدا معلوم شود از موارد جرح هم عدم انتفاع شخصی و رفع ضرر

مشاهده پاسخ کامل

با سلام حدودا 8 ماه پیش از ارتباط تلفنی واس ام اسی زنم با پسر نامحرم آگاه شدم که به دلیل سردی که بین من وهمسرم پیش آمده بود اتفاق اتفاده بود همسرم قسم خورد که دیگر از ارتباط با وی دست برمیدارد و من نیز قبول کردم اما آن پسر با تهدید اینکه آبروی همسرم را پیش من وخانواده خواهد برد به این ارتباط ادامه داده و طبق اظهار همسرم حدودا 7000000ریال از وی در مدت این 8 ماه که من دوباره متوجه قضیه بشوم اخاذی کرده ودرصورتی هم که پول به وی نمیده زنم را سیلی میزده وماشین من راکه دراختیار زنم قرار داده بودم ازوی میگرفته وزنم را با ماشین خودم درشهر میگردانده وبرای تهدید بیشتر زنم از داخل گوشی زنم کارت حافظه گوشی راکه در داخل آن عکس های خانوادگی ما بوده را برداشته وزنم چند بار که بهش پول نداده او برای تهدید زنم نصف شب به گوشی من زنگ میزده واین کار او باعث ترس زنم میشده واین ارتباط ادامه داشته که وقتی از زنم دستبند طلایش را خواسته تا به اوبدهد ونداده آن پسر شروع به زنگ زدن وارسال اس ام اس به خودم کرده وقضیه اینطور پیش من آشکار شده متاسفانه خواهر آن پسر وکیل پایه یک دادگستری میباشد و من هرکار کنم او که به قوانین آشناست به کمک برادر کثافتش خواهدآمد من از زنم شکایتی ندارم اما آیا میتوانم از آن پسر شکایت کنم برای اخاذی او هم هیچ مدرکی ندارم تا ثابت کنم برای ضرب وشتم همسرم هم هیچ مدرکی ندارم از سویی دیگر خواهر او که وکیل است و قانون رامیداند و راه های فرار از قانون را بیشتر از خود قانون میداند اوراحتما نجات خواهد داد من دارم از فرط ناراحتی دچار بیماری روحی روانی میشوم کمک فوری شما را میخواهم

شرحی که بیان داشتید به نظر تمام واقیعت نیست و قطعا در مرحله رسیدگی مواردی بیان خواهد شد که تاثیراتی مهم خواهد داشت اما به فرض اینکه همین واقیعت هست:اولا:از اینکه خواهر یا هر نفری از ایشان وکیل یا قاضی

مشاهده پاسخ کامل

با سلام . اینجانب در سال 84 به علت درگیر یو بدخلقی شوهرم با حکم استرداد جهیزیه از منزل آنها بیرون آمده . با توجه ب این که شوهر بنده دارای بیماری روانی بود و ما از سال 81 برای درمان به چندین پزشک مراجعه کردیم و به علت دخالت های مادر شوهرم ایشان حاضر به درمان مستمر نشدند. در فروردین 85 با فرستادن اظهارنامه به منزلشان مطالبه مهریه کردم و چون خودشان در منزل نبودند خواهرشان تحویل گرفتند . از سال 85 من خودم منزل اجاره کردم و با دخترم زندگی می کردیم . شوهرم هر بار با التماس و گریه زاری سر زندگی می امد و حاضر به تهیه مسکن هم نبود . و از سال 88 ترک منزل کرده و پس از به جریان انداختن پرونده طلاق و مراجعه به پزشکی قانونی ثابت شد که ایشان دارای بیماری اسکیزوفرنیا همرا ه با سوءظن و بدبینی شدید می باشد و دادگاه نیز باتوجه به این نکته و وقوع عسر وحرج حکم طلاق و حضانت دختر 7 ساله به من را صادر کرد که پس از رفتن به دادگاههای تجدید نظر نیز حکم قطعیت یافت . شوهر من دارای ارث از پدر خود می باشد و وضع مالی خانوادگی خوبی دارد من پس از دریاففت نظر پزشک قانونی دادخواست مهریه به شورای حل اختلاف دادم و 250 سکه و 100 مثقال طلا را خواستم ( سال 85 اظهارنامه داده بودم ) و مبلغ 6 میلیون تومان پول نقد و 5/1 میلیون تومان نقره و سفر حج را هنوز مطالبه نکرده ام . شوهرم تقاضای اعسار داده است و در سال 86 به مادرش وکالت داده و ایشان هم سه دانگ از آپارتمان شوهرم را در تهران به نام خود کرده است و 1.5 دانگ هم از منزل محل سکونتش را در اصفهان توقیف نموده ام . حال سوالم این است آیا می توان با توجه به اینکه ما از سال 84 درگیر ی دادگاهی داشته ایم و اظهار نامه هم داده ام معامله آپارتمان فرار از دین تلقی و باطل شود و آیا می توان ما بقی مهریه را مطالبه و عطف به پرونده جاری مهریه در شورای حل اختلاف نمود .

با سلام / به موجب ماده 218اصلاحی قانون مدنی معامله به قصد فرار از دین در صورتی که صوری باشد قابل ابطال است / این یعنی اگر معامله به قصد فرار از دین باشد ولی صوری نباشد

مشاهده پاسخ کامل

با سلام و خسته نباشید خدمت وکیل محترم جناب آقای خسروی پور دیروز سؤ الی را خدمتتان ارسال کردم اما در لحظه ارسال ارتباطم با اینترنت ظاهراً قطع گردید، ماجرا از این قرار است در مرداد سال 89 منزل مسکونی را خریداری کردم و کل ثمن معامله را در طی سه فقر ه چک به فروشنده پرداخت کردم،در لحظه فروش ،فروشنده اظهار داشت در داخل یک از کمدها ،بچه ها چند دانه موریانه دیده اند و لی به هیچ وجه به بنا سرایت نکرده ،مجدداً خانمم که خریدار بود سؤال کرد در این مورد مطمئن هستی وی پاسخ داد مطمئن مطمئن.ودر آخر گفت کمد را تخلیه کنید تا خیالتان راحتتر شود. در هرحال در شهریور همان سال منزل مسکونی را قبض کردیم و کمد را تخلیه نمودم. تا اینکه در بهار امسال(8)ماه بعد فهمیدیم که موریانه ها به رختخوابها حمله برده و رختخوابها را که جهیزیه خانمم بود و یک طوری یادگار مادرش خورده اند.بعد از مشورت با یکی از کارشناسان اهل فن وی گفت این موریانه ها از فبل بوده اند وبایع به عمد ماه آخر مرداد وابتدای شهریور را برای فروش انتخاب کرده چون موریانه تحرک کمتری د ارد.و ذکر این موضوع که یکی از کمدها موریانه داشته به لحاظ این موضوع بوده که معمولاً در چیدن وسایل ابتدا به سراغ کمد می روند و حقه و کلک وی لو می رفته و شاید به خاطر فرار از خیار عیب در زمان طرح احتمالی دعوا. در هر حال برای ایشان اظهار نامه ای ارسال و اعلان فسخ به وی ابلاغ گردید،ولی متاسفانه ایشان رد کرد و در اظهار نامه ذکر کرد که بنا از ابتدا موریانه داشته و من این موضوع را به خریدار گفته ام.به ناچار به اقامه دعوا پرداخته و موضوع در یکی از شعب حقوقی مورد رسیدگی قرار گرفت و خوانده همان ادعاهای قبلی را مطرح کرد که من اعلام کرده ام بنا موریانه دارد و شاهد هم دارم.و در کمال شگفتی اینجانب (شوهر خواهان) و. مشاور املاک را بعنوان دو شاهد معرفی کرد. دادگاه نیز فعلاً دسنور ارجاع امر به کار شناس را صادر کرده.حالیه از آن وکیل محترم در خواست راهنمایی رادارم ،ضمناً ایشان جدیداً طرح کرده که خواهان کلیه خیارات را در زمان تنظیم مبایعه نامه از خود ساقط کرده به استثنائ خیار تدلیس . در حالیکه این مو.ضوع صرفاً به صورت چاپی در مبایعه نامه آمده و خدا می داند تا یوم طرح این موضوع ما نه از این موضوع خبر داشتیم ونه مفهوم خیار ات را می دانستیم وحتی خود فروشنده هم به عدم طرح موضوع اسقاط خیارات در زمان تنظیم مبایعه نامهخ اشعار دارد.استدعا دارد اینجانب را راهنمایی فرمایید.خصوصاً در خصوص راه دفاع در بحث اسقاط خیارات. از خدای متعال موفقیت و بهروزی جنابعالی را خواهانم.

با سلام/مطابق تفسیر علمای حقوق مدنی اگر اسقاط خیارات شده باشد اما در خیارات خاص مثل تدلیس یا غبن عرفا میزان ضرر

مشاهده پاسخ کامل

سلام. سال ها پیش در دوران پهلوی در روستای ما شهرک سازی شد و زمین پدرم را بدون رضایت او تصرف کردند. اما این شهرک سازی به صورت کامل انجام نشد و روی زمین پدرم هیچگونه ساخت وسازی انجام ندادند و فقط دیوارکشی اطراف زمین را که چند ردیف بود خراب کردند و دو اطاق چوبی (کپر) که روی زمین بود را ویران کردند.پدرم در آن وقت خارج از کشور بود.در آن زمان در روستای ما هیچ کدام از زمین ها سند نداشتن و قاعدتا زمین ما نیز سند نداشت و هر چه بود سنتی بود و پدرم سواد لازم برای پیگیری موضوع را نداشت و به تصور او زمین را بردند که بردن و دیگر دنبال زمین نرفت.زمین هم دست نخورده ماند تا اینکه چند سال بعدش انقلاب شد و در سال 64 یک نفر از شوراها و یک نفر از اهالی روستا قسمتی از زمین را طی صورتجلسه ای ساده و به زبان ساده و تقریبا غیر قابل فهم به سپاه پاسداران برای اجرای برنامه تحویل دادند.که کارشناس اداره ثبت اسناد اعلام کرد که در آن صورتجلسه فقط 68 متر از زمین را به سپاه تحویل داده اند در حالی که کل زمین 4643.15متر می باشد.سپاه نیز به استناد همین صورتجلسه باطل بعد از بیست و خردی سال در سال 84 طی برنامه چهارم توسعه کل ملک را به نام خود سند کرد. الان یک سال میشود که ما از سپاه شکایت کردیم(در دادگاه اعلام کردیم که زمین ارثی می باشد) که عمویم نیز با طمع وارد جریان شد و به عنوان مدعی دوم شکایت کرد.پرونده در شعبه دوم دادگاه تحت پرونده تصرف عدوانی دایر بود و سپاه با ارائه سند از خودش دفاع کرد و پرونده مختومه شد.ما در شعبه اول دادگاه دادخواست ابطال سند ارائه نمودیم عمویم نیز به صورت جداگانه دادخواست ابطال سند ارائه نمود.دادرس پرونده به ما اعلام کرد که شما اول خود به صلح برسید و سپس شکایت کنید بهتر است ما نیز از طریق ریش سفیدان سعی به سازش با عمویمان کردیم ولی نتیجه ای نداد و ما از عمویمان ناامید شدیم.دادگاه نیز با توجه به ماده 22 قانون ثبت و 1292 قانون مدنی قرار بر رد دعوی ما صادر کرد.این درحالی بود که مراحل قانونی برای خرید و تملک زمین برای اجرای برنامه های عمرانی و امنیتی مصوب سال 1358 از طرف سپاه رعایت نشده بود و در این منطقه اراضی ملی زیادی که میتوان از آن استفاده کرد وجود دارد و ما این را در دادگاه اعلام کردیم و طبق نظریه کارشناس ثبت اسناد فقط 68 متر از زمین به سپاه تحویل داده شده. نماینده سپاه در دادگاه در مورد قوانین ارث و وراثت نیز قوانینی بیان کرد که قاضی آنها را رد کرد.ما برای این پرونده دو نفر شاهد را که از افرادی بودند که دیوار کشی زمین را انجام داده بودند به دادگاه بردیم و آن ها شهادت دادند که زمین مال پدر بنده است و آن ها در زمان پهلوی روی زمین ساخت و ساز انجام داده اند ما در دادگاه اعلام نمودیم که چنانچه عمویمان با ما سازش نکند ما حداقل به اندازه سهم خودمان مدعی زمین هستیم و سهم خود را میخواهیم.عمویم نیز متاسفانه دو نفر شاهد را به دادگاه برده که یکی از آن ها برادر زن او بود و دیگری را به دروغ و حیله راضی به شهادت کرده اند.در اواخر مراحل دادرسی پرونده بودیم که سپاه یکی از بسیجیان روستا را تحریک کرد تا او نیز بیاید و دادخواست ابطال سند بدهد او نیز ادعا کرد که زمین ارثی می باشد و مدعی شد در حالی که پدرش زنده است.حال دادگاه دادخواست را رد کرده است و بنده برای اعتراض به رای و درخواست تجدید نظر به راهنمائی شما احتیاج دارم. رای را رئیس دادگاه صادر کرده و دادرس پرونده در این زمان به علت فوت برادرش در مرخصی بود

با سلام/مطابق مواد 35 و 36 قانون مدنی تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است به شرطی که ناشی از سبب قانونی و ناقل قانونی باشد /به این نکات دقت کنید / در خصوص بسیاری از نقاط روستایی

مشاهده پاسخ کامل

بنام خدا با سلام احتراما می خواستم در صورت امکان بنده را راهنمایی بفرمائید. پیشاپیش از وقتی که می گذارید تشکر و قدردانی می کنم. فردی از اینجانب به اتهام توهین شکایت نمود. شکایت ایشان مستند به شهادت شهودی بود که کارمند و حقوق بگیر شاکی بودند. با اینحال دادستان مرا مجرم دانسته کیفر خواست صادر فرمود. دادگاه بدوی شهادت شهود را متعارض تشخیص داده رای به برائت من صادر کرد. شاکی به رای بدوی اعتراض نموده دادگاه تجدید نظر دوباره به استناد شهادتب- شهود مرا محکوم کرد. بعدا من مدارکی بدست آوردم که ثابت می کرد شهادت شهود کذب بوده است بنابراین از شهود به اتهام شهادت کذب شکایت کردم اما بازپرس با این استدلال که دادگاه تجدید نظر شهادت شهود را قبول کرده از رسیدگی به مدارک من خودداری نموده قرار منع تعقیب برای متشاکی عنهم صادر نمود. بنده به قرار مذکور اعتراض نمودم اما دادگاه نظر بازپرس را تائید نموده و فرموده که برای تعقیب شهود اول باید رای دادگاه تجدید نظر باطل شود. این در حالی است که رای دادگاه تجدید نظر وقتی باطل می شود که شهادت کذب شهود ثابت گردد بنابر این من با یک دور باطل روبرو شده ام. از آنجایی که انسان جایز الخطا است ممکن است در رسیدگی به شکایت اینجانب از طرف بازپرس یا قاضی محترم اشتباهی رخ داده باشد. لطفا مرا راهنمایی بفرمائید که برای رسیدگی به مدارکی که دارم و تحت تعقیب قرار دادن شهود چه باید بکنم؟ به عبارت دیگر من اساسا به محکومیت قطعی خود کاری ندارم و جریمه نقدی آنرا نیز پرداخته ام و قصد ندارم آنرا باطل کنم اما می خواهم دروغگویی شهود را ثابت نمایم . چه مرجعی باید به شکایت و مدارک من رسیدگی نماید؟ جسارتا من پاسخ دقیق و درست می خواهم زیرا قصد دارم پاسخ شما را به قاضی محترمی که قرار منع تعقیب را تائید نموده اراه نمایم. با تشکر.

سلام به شما /در خصوص سوال شما دوست عزیز :در امور کیفری پس از قطعیت احکام محکومیت قانونگذار فرجام خواهی را به روش خاص و مقید به شروط معین پذیرفته است .علی ایحال در سه سال اخیر آشفتگی در خصوص اعتراض فوق العاده بوجود آمده است و تا حدودی سردرگمی ایجاد کرده است و در قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفریمصوب 1378 و قانون

مشاهده پاسخ کامل

با سلا و عرض ادب .بنده در سال 82 سه دانگ از زمینی را که قبلا خریداری کرده بودم با یک قراداد عادی که 6نفر شاهد نیز آن را امضائ نمودند به برادرم فروختم ودر متن قرارداد توافق کردیم کار بنا را بصورت مشارکتی در دو طبقه ادامه دهیم و پس از پایان کار ساختمان و اخذ مجوز از شهرداری بنده بصورت رسمی و در دفتر خانه 3 دانگ ایشان را به نام خودشان سند بزنم که کار ساختمان چند ماه پیش به اتمام رسید و گواهی پایان کار را از شهر داری گرفتیم در این فا صله بنده با همسرم اختلاف پیدا کردم (ایشان نمی خواستند 3 دانگ برادرم را به ایشان بدهم) و چون ترسیدم مهریه را به اجراء بگذارند قبل از درخواست تامین خواسته و طلب مهریه موفق شدم حق برادرم را به صورت رسمی بنام ایشان سند بزنم(در متن قرار داد ملزم به این کار بودم)و همسرم فقط سه دانگ بنده را توقیف کردند حال دادخواست ابطال معامله به قصد فرار از پرداخت دین داده اند حال سوال من این است 1- قرارداد سال 82 ما از نظر دادگاه قابل قبول است(با توجه به آنکه شاهدان حاظر به شهادت هستند) 2-آیا سه دانگ برادرم نبز توقیف می شود 3- با توجه به آنکه مال و اموال دیگری ندارم آیا می توانم 3 دانگی را که مال خودم می باشد آزاد کنم و مهریه را قسطی بپردازم.

به موجب مواد 217 و 218 و 218 مکرر قانون مدنی :هر گاه معلوم شود معامله با قصد فرار از دین به طور صوری انجام شده آن معامله باطل است.چون به دلالت ماده 219 قانون مدنی

مشاهده پاسخ کامل

با سلام و خسته نباشید خدمت شما وکیل محترم بنده یک قطعه زمین به مساحت 100متر مربع در سال 86 خریداری نموده ام که خارج از محدوده شهر و در فضای باغات و اراضی زراعی واقع شده و فاقد کاربری مسکونی می باشد ولی متاسفانه در قولنامه تنظیمی تصریحی به محدوده بودن یا نبودن و ایضا به مسکونی و غیر مسکونی بودن نشده است که اینجانب اخیراً قصد ساخت و ساز در زمین مورد اشاره را داشتم که اداره جهاد کشاورزی مانع شد لذا با توجه به مراتب خواهشمندم اینجانب را راهنمایی فرمایید که چه کاری می توانم انجام دهم آیا دادخواست ابطال تقدیم دادگاه نمایم یا فسخ معامله؟ با تشکر

با سلام مطابق ماده 219 قانون مدنی و با توجه به ماده 224/223 قانون مورد اشاره اصل

مشاهده پاسخ کامل

با عرض سلام و خسته نباشید اینجانب مبلغ یک ملیون تومان سفته از شخصی دارم و آن را واخواست کردم وبعد از رسیدگی در شورا حکم مصادره اموال ایشان را گرفتم. بعد از حضور مامور ایشان ادعا کردند که هیچ کدام از اموال به ایشان تعلق ندارد لذا پرونده مختومه شده و می گویند چون پرونده شما حقوقی است نمی توان دیگر کاری کرد. لذا اینجانب از شما این سوال را دارم که الان با این توصیفات چه اقدامی انجام دهم؟ چگونه می توان پرونده کیفری ترتیب داد؟ دادخواست کیفری برای سفته چگونه است؟ خلاصه چگونه می توانم حکم جلب ایشان را بگیرم؟ با تشکر از شما

با سلام مطالبه وجه سفته حقوقی است شما مطابق

مشاهده پاسخ کامل

آئین-دادرسی-کار

آئین دادرسی کار

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.