×

رابطه ی بین ادبیات، حقوق و جامعه شناسی و اثرگذاری ادبیات بر دوران معاصر

رابطه ی بین ادبیات، حقوق و جامعه شناسی و اثرگذاری ادبیات بر دوران معاصر

دانشمندان علوم را به دو دسته ی انسانی وتجربی تقسیم کرده اند که علوم انسانی شامل ِ حقوق ، ادبیات ، جامعه شناسی ، فلسفه ، اقتصاد ، سیاست ، منطق و می باشد

رابطه-ی-بین-ادبیات،-حقوق-و-جامعه-شناسی-و-اثرگذاری-ادبیات-بر-دوران-معاصر

 دانشمندان علوم را به دو دسته ی انسانی وتجربی تقسیم کرده اند که علوم انسانی شامل ِ حقوق ، ادبیات ، جامعه شناسی ، فلسفه ، اقتصاد ، سیاست ، منطق و... می باشد . جامعه شناسی یکی از رشته های مهم و اثرگذار ِعلوم انسانی است که همواره دانش پژوهان و جویندگان علم التزام فراگیری آن را به عینه اداراک کرده اند و به جرئت می توان گفت که یکی از معدود علومی است که در طول ِتاریخ توانسته حرکت روبه جلوی خویش را حفظ کند هرچند در پاره ای از زمان به دلیل برخی مقتضیات خاص ، این چرخ ِ طویل و عریض ِ علم ِ جامعه شناسی در عین ِ روبه جلو بودن ، از سرعت کمتری نسبت به قبل برخوردار بوده اما با این وجود این علم ِ زنده و صاحب مَنسب که به عینه تنفس هم می کند و به بقای خویش ادامه می دهد ، بارها توانسته اثبات کند که این توانائی بالقوّه و بالذات را در وجود خود پرورانده که بتواند پس از مدت زمانی کوتاه با اکتساب برخی تجربیات منحصر همان عصر ، سلسله دانش هائی را به پیکره ی خویش ، تزریق کرده و به فعلیت برساند تا با نیروئی فزاینده در گام اول که همان تمایل به رشد است دست یابی پیداکند سپس در گام بعدی در راه توسعه حرکت کرده تا بتواند به سَرمنزل ِمقصود که همان توسعه ی پایدار است دستیابی پیدا کند که تمامی علوم را چه تجربی و چه انسانی شامل می شود دربَرگیرد.

رابطه جامعه شناسی با حقوق - مفهوم جامعه شناسی سیاسی 

آثار ادبی آئینه ی اندیشه ها و باورهای عمیق ِ نویسندگان و شاعران و گواه ِ تجربه ها و ژرف اندیشی ها ی ملّت هاست که مطالعه ی آن به مخاطب این امکان را می دهد تا با سیر ِ تحول و تطور ِ اندیشه ها و جریان های فکری و ادبی آشنا شود و در زندگی ِ خود به صورت ِ کاربُردی ار آنها بهره گیرد . ادبیات و ضرورت برنامه ریزی در آن جایگاهی بس ارزشمند دارد ؛ زیرا از یکسو حافظ ِ ارزش های فرهنگی – اجتماعی و دینی و از دیگر سو موثرترین ابزار انتقال ذوق و اندیشه ی بشری است .

بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد ، فرهنگ آن جامعه است . اساساً فرهنگ هر جامعه هویّت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می دهد و با انحراف ِ فرهنگ ، هر چند جامعه در ابعاد اقتصادی ، سیاسی ، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد ، ولی پوچ و میان تهی است . اگر فرهنگ ِ جامعه ای وابسته به فرهنگ ِ مخالف باشد ، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به طرف ِ مخالف گرایش پیدا می کند ؛ بالاخره در آن مستهلک می شود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست می دهد . انس و الفت ِ انسان با هنر و آثار هنری شامل ادبیات ، نقاشی ، موسیقی و... برخاسته از حسّ زیباشناسی و زیبا طلبی ِ اوست . همانگونه مطلع هستید ادبیات همواره به عنوان یکی از ابزارهای مهمّ مقوله ی نقد درجوامع ، شناخته می شود که در اکثر مواقع نگارنده ی کلام آن را بصورت ِ غیرمستقیم ، کنائی و گاهی اوقات به دلیل برخی ملاحظات بصورت نمادین بکار می برد تا بتواند حمایت خویش را از برقراری عدالت در جامعه اعلام دارد ؛ به عنوان مثال میرزاده ی عشقی یکی از چهره های ادبی است که در این راه جان ِ خویش را نیز فدای همین امر خطیر ِ آگاه رسانی کرد . یغمای جَندِقی که نزد دوستداران شعر بیشتر به سبب هجویّات و هزلیّات نیشدار و مرثیه های ساده و دردناکش شهرت یافته است ، در آثار خود –چه نظم و چه نثر – مظالم و فجایع عصر ِ خویش را بی پروا برملا می کند و فساد اجتماعی آن روزگار را به خوبی نشان می دهد .

 نمونه ای از سلسله اشعار انتقادی – اجتماعی وی را با نام ِ نمی کردم چه می کردم را با هم مطالعه می کنیم : هوا تر،مِی به ساغر،من ملول از فکر هوشیاری اگر اندیشه ی دیگر نمی کردم چه می کردم چراگویند در خم ِ خِرقه ی صوفی فرو کردی به زُهد آلوده بودم،گرنمی کردم چه می کردم چهره ی فرهنگی جامعه ی ایران در آستانه ی مشروطیت کاملا تغئیر یافته بود . دراین میان ، گروهی از تحصیل کردگان نیز از طریق ِ مطبوعات و آثاری که منتشر می کردند ، به جریان ِ نوگرائی ِ اجتماعی و فرهنگی سرعت می بخشیدند و ضرورت ِ آشنائی ِ مردم با پدیده های نو و مظاهرِ فرهنگ جهانی را که با شتاب رو در ترقّی داشت ، بیش از پیش یادآوری می کردند . افراط در این تاکید و بیزاری از عوامل ِ بازدارنده ی سنتی که گاهی به معنای روی گردانی برخی از همین تجدّدخواهان به ویژه میرزا فتحعلی آخوندزاده ، میرزا مُلکم خان و میرزاآقاخان کرمانی از ارزش های اصیل و باورهای مردمی بود ، بعدها زمینه را برای پرورش ِ اندیشه ی ناسالم غرب گرائی در جامعه ی ایرانی هموار کرد .

جامعه شناسی حقوق منتشر شد 

به ویژه اینکه جناح هائی با همین گونه باورها در مجلس ِ شورای ملّی مشروطه و در عرصه ی سیاست ِ کشور ظاهر شدند و میدان را بر گروه های مذهبی و پاسداران شریعت ِ مقدس ِ اسلام تنگ کردند . در پی انقلاب مشروطه وتحولات سیاسی و اجتماعی آن ، در زبان و ادب پارسی نیز دگرگونی هائی پدید می آید . زبان شعر و نثر ساده تر و به زبان مردم کوچه و بازار نزدیک تر می شد و چون نویسندگان ِ این دوره خود را از مردم ِ کوچه و بازار جدا نمی دانند ، زبان ِ مردم ، مثل ها ، اصطلاحات ، قصّه ها و زندگی ِ مردم عادی در ادبیات جا باز می کند . واژه ها و ترکیب های ناآشنای ِ عربی کمتر می شود و عبارت های ِ پیچیده و طولانی و جمله های ِ پیوسته و پی در پی در نوشته ها کاهش می یابد . از نظر مضمون ، در شعر و نثر ِ این دوره واقعیّات ِ زندگی و مسائل ِ سیاسی و اجتماعی باز گفته می شود . طنز و نقد ِ سیاسی و اجتماعی افزایش می یابد ؛ چیزی که در ادبیات ِ گذشته همانند آن را در آثار ِ عبید زاکانی دیده ایم . در این روزگار نثر ِ طنز آمیز ِ مشروطه در خدمت مبارزات سیاسی – اجتماعی قرار می گیرد . شعر ِ عصر ِ بیداری مرحله ی تحوّلی که شعر و ادب عصر بیداری پشت سر گذاشت ، در همه ی دوره های ادبیات فارسی تا آن روز بی سابقه بود . این مرحله مسبوق به تغئیری بود که از چندی پیش در همه ی شئون اجتماعی روی داده بود . ادبیات هم مثل دیگر مظاهر اندیشه و فرهنگ به مردم رو آورد و انعکاس ارزش های اجتماعی را وجهه ی همت خود قرار داد . بنابراین ، از شعر ِ این دوره نه به عنوان پدیده ای تجملی و منحصر به گروه های محدود ، بلکه همچون امری عمومی و متعلق به گروه های وسیع جامعه باید سخن گفت که به جای ارتباط مستقیم با دربار و گروه های بالای اجتماع ، از طریق مطبوعات ِ متعدّد و با محتوای سیاسی و انقلابی مورد علاقه ی همگان ، مخاطبان راستین خود را در گوشه و کنار ِ شهرستان ها و حتی روستاهای کشور سراغ می گرفت . تغئیر و تحول شعر عصر بیداری تنها به قالب و تخیل محدود نماند بلکه از نظر محتوا و درون مایه هم پا به پای ِ زمان پیش رفت . آن روزها دیگر زمان مدیحه سرائی و توصیف قراردادی ِ پدیده های طبیعی و نیز عارفانه سرائی و غزل گوئی که با ساخت ِ فرهنگ و جامعه ی گذشته وفق داشت – و تا حد زیادی از عهده ی ایفای نقش های سیاسی و اجتماعی ِ تازه بر نمی آمد ، به سر آمده بود . در عین ِ حال ، به موازات حضور روزافزون ِ مردم در صحنه ی سیاست و اجتماع ، در عرصه ی ادب نیز مضامین و اندیشه های تازه ای رخ می نمود که بیشتر ، از همان تحولات ناشی از مشروطیت الهام می گرفت . شاخص ترین درون مایه های شعر پارسی ِ عصر بیداری عبارت بودند از : آزادی ، قانون ، وطن ، توجه به مردم و توجه به علوم و فنون جدید. زمانی که ازادبیات کارگری یا ادبیات محرومان یاد می کنیم متوجه می شویم که کسانی مثل فرخی یزدی و ابراهیم لاهوتی جامعه را به مساوات رهنمون و دعوت می کردند . درعالم مطبوعات و مبارزات سیاسی ِ عصر بیداری ، نخستین نامی که به ذهن می گذرد از آن علّامه علی اکبر دهخداست و بعد از او می توان از نسیم شمال ( سید اشرف الدین گیلانی ) ، میرزاده ی عشقی ، فرخی یزدی و بهار نام برد . در مورد شعر و ادبیات پارسی و آنچه که در قالب فرهنگ و معارف اسلامی قابل بررسی است منبع مهمی جهت تحقیق در زمینه های مختلف اجتماعی است .

 از این رو است که مشاهده می شود بسیاری از شعرا یا نویسندگان ، عقاید اجتماعی ِ خویش را در قالب اشعار یا حکایات بیان داشته اند و در این زمینه گاهی شعر اهمیت بیشتری داشته است . شعرا از این وسیله در توصیف ِ شرایط اجتماعی ِ گذشته و حال مکرر استفاده می کرده اند و شاعرانی را می توان سراغ گرفت که در اشعار توجه به جامعه و خصوصیات آن داشته اند . بدیهی است که شعر و ادبیات در رابطه با شرایط اجتماعی – سیاسی ِ زمان شرایط متفاوتی داشته است و در طول تاریخ ایران تاثیر بسیاری از بحران های سیاسی و اجتماعی را می توان در زمینه های ادبی مشاهده کرد . آثار ادبی بسیاری از زمینه های جامعه شناسی را شامل می شود ، مسائلی مانند : رابطه ی فرد با دیگران ، شرایط اجتماعات ، فرهنگ ، طبقات اجتماعی ، منابع قدرت ، خانواده ، سیاست ، مسائل ِ مذهبی ، نژادها ، پایگاه اجتماعی و ... . مثلا در دوره ی مشروطه ادبیات ایران چهره ی کاملا متفاوتی در مقایسه با ادبیات پیشین می گیرد . این ادبیات خود را : متعهد احساس می کند ، در صدد ِ سنت شکنی است ، انتقاد می کند ، با تعصبات و عقاید قالبی مخالف است ، جنبه ی دِموکراتیک به خود می گیرد ، و بالاخره شرایط ِ موجود را مورد بحث و گفتگو قرار می دهد . ادبیّات از نظر لغوی بدین معناست : جمع ِ ادب که به دانش های مربوط به ادب نیز اطلاق می شود به عبارت دیگر ادبیات یکی از گونه های هنر است و کلمات ، مصالح و موادّی ، هستند که شاعر و نویسنده با بهره گیری از عواطف و تخیّلات خویش آنها را به کار می گیرد و اثری ادبی و هنری پدید می آورد . ادبی از نظر لغوی منسوب به ادب است و هر آنچه را که در پیوستگی و ارتباط با ادب داشته باشد و به طور کلّی نوشته هائی را که با فنون ادبی بستگی داشته و در مقوله ی ادبیات باشد یک اثر ادبی اطلاق می شود .

جزوه مبانی جامعه شناسی 

جامعه از نظر لغوی مونث ِ جامع است که به گروهی از مردم که در یک شهر ، کشور و بطور کلی در جهان ملموس زندگی می کنند را جامعه یعنی مکانی مجتمع از مردمی که به حیات خویش ادامه می دهند و پیرو ِ آئین، رسوم و مقررات ِ آن اجتماع اند را جامعه می گویند . هر جامعه ای پیچیدگی های ِ منحصر به خود را دارد و با عنایت به همین اصل ِ تعدّد ِ اندیشه ، هر جامعه ای نشانگر طرز تفکّر منحصر مردم ِ همان منطقه است که با تکیه بر حاکمان انتسابی یا اکتسابی ، نظم و ترتیب ِ خاصّ همان نقطه اِعمال و ترتیب ِ اثر داده می شود . جوامع ِ انسانی از دیرباز به اقتضای زمان ِ خویش دارای یک سری مدنیّت های خاص بودند که شاید بتوان گفت که عوامل ِ نژادی ،اقتصادی ، جغرافیائی وفرهنگی و ... - بدون توجه به کیفیّت مدنیّت در آن نقطه - شیوه ی تمدن گرائی آن عده را مشخص می کرد. به منظور شکاف ِ این مسئله ی بغرنج و پیجیده با بیان ِ یک مثال ِ ساده این موضوع را با هم موشکافی می کنیم : به عنوان ِ مثال مردمان ِ منطقه ی جزیرة العرب به دلیل ناملایمات ِ جغرافیائی که با آن مواجه بودند دارای یک سری خصوصیات خاص ّ اخلاقی بودند که البته در میان آن تندخوئی ها و کم حوصلگی های مردمان عرب ، اگر انصاف داشته باشیم متوجه می شویم که با این وجود مردمان ِ عرب دارای یک سری سجایای ِ اخلاقی پسندیده نیز بودند .

 سرزمین ِ پهناور و سوزان ِ عربستان با صلابت و هولناکی خود عرب ِ بادیه نشین را وا می داشت تا همواره در پی ِ آب در حرکت باشد . پس هر جا که برکه ای بود ، زندگانی مدّّتی در آنجا جریان داشت و چون آب ِ برکه تمام می شد ، زندگی بر گِرد ِ برکه ای دیگر آغاز می گردید . بدین سان ، عرب تمامی عمر خود را در کوچ و گذار سپری می کرد و مجالی برای پرداختن به انواع هنر نداشت ؛ زیرا مدنیت لازمه ی آن زیستن در شهر بود ، در زندگی عرب نمی توانست مفهوم داشته باشد . بنابراین ، عرب را هنری می بایست که با زندگی ِ خانه به دوشی ِ او سازگار باشد و چه هنری برتر از هنر ِ کلامی ، یعنی شعر و خطابه؟ عرب با زمزمه ی شعر ، خویشتن را در سکوت و سکون ِ عناصر ِ بیابان از تنهائی رها می ساخت . بنابراین ، شعر ، تنها هنر ِ عرب است و او تمامی استعدادها ، نبوغ و قریحه ی خویش را در شعر به کار برده است . شعر عرب همان قدر مهمّ است که پیکرتراشی ِ یونان و روم ِ باستان و تصویرگری ِ اروپائیان امروز . اصولا زندگی در صحراو بادیه ، از آلایش های شهری تهی است و صحرانشینان مردمانی صمیمی ، صادق و پاکدل اند . از این رو ، اشعار ِ آنان از صِدق و عاطفه و راست گوئی سرشار است . شاعر جاهلی ِ عرب هر چه می گوید ، همان طور است که می اندیشد و از هرگونه دورویی ، تزویر و ریا به دور است. در مکه بازاری وجود داشت که به عُکّاظ معروف بود . در این بازار علاوه بر تجارت ، نقد ِ شعر نیز رواج داشت . شاعران بزرگ اشعارشان را می خواندند و نقّادانی چون نابغه ی ذبیانی به نقد ِ اشعار می نشستند . هر قصیده ای که نقادان آن را تائید می کردند ، به آبِ زر نوشته و در خانه ی کعبه آویخته می شد . این قصاید را معلقات می گفتند .

 مشهورترین شاعرانی که معلّقه داشتند ده تن بودند و از میان ِ سه تن : اِمروالقیس (emre ol gheis) ، عمرو بن کلثوم (amreb ne kolsoum) و عنترة بن شدّاد (antare tebne shaddad ) از همه مشهورترند. چهره های ادبی ِ سراینده ی آثار سیاسی – اجتماعی در دوره ی معاصر : شاید به جرئت بتوان گفت که در میان شاعران هیچ کس به اندازه ی شاملو نتوانسته در تحولات سیاسی – اجتماعی دوره ی معاصر اثرگذار و صاحب نظر باشد ؛ شاملو هم در سرودن اشعار ِ عاشقانه شُهره است و هم در سرودن اشعار سیاسی – اجتماعی ؛ در مترجمی هم دستی توانا دارد نمونه ی عظیمی ( البته به نظر خودم ) از ترجمه های وی را با هم مطالعه می کنیم و از خواندنش لذت می بریم : بگذارید این وطن دوباره وطن شود بگذارید دوباره همان رویائی شود که بود بگذارید پیشاهنگ دشت شود و در آنجا که آزاد است منزلگاهی بجویَد این وطن هرگز برای من وطن نبود بگذارید این وطن رویائی شود که رویا پروران در رویای ِ خویش داشته اند بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان از عشق شود سرزمینی که در آن ، نه شاهان بتوانند بی اعتنائی نشان دهند و نه ستمگران اسباب چینی کنند تا هر انسانی را آن که برتر از اوست از پا درآورد این وطن هرگز برای من وطن نبود آه بگذارید سرزمین من سرزمینی شود که در آن ، آزادی را با تاج ِ گل ِ ساختگی ِ وطن پرستی نمی آرایند اما فرصت و امکان ِ واقعی برای همه کس است زندگی آزاد است ... و برابری در هوائی است که استنشاق می کنیم در این « سرزمین ِ آزادگان » برای من هرگز نه برابری در کار بوده و نه آزادی سپیدپوستی ام بینوا که فریبم داده و به دورم افکنده اند سیه پوستی ام که داغ ِ بردگی بر تن دارم سرخ پوستی ام رانده از سرزمین ِ خویش ، مهاجری هستم چنگ افکنده به امیدی که دل در آن بسته ام اما چیزی جز همان تمهید ِ لعنتی ِ دیرین به نصیب نبرده ام دارم یه جاده می سازم تا ماشینا از روش رد شَن دارم یه جاده می سازم میون ِ نخلا تا روشنی و تمدّن از روش رد شه دارم یه جاده می سازم واسه سفیدپوستای ِ پیر و خرپول تا با ماشینای ِ گنده شون از روش رد شن و منو اینجا قال بذارن اینو خوب می دونم که یه جاده به نفع ِ همه س : سفید پوسّا سوار ِ ماشیناشون میشن منم سوار شدن ِ اونا رو تموشا می کنم تا حالا هیچ وخ ندیده بودم یکی به این خوشگلی ماشین برونه آی رُفقا ! منو باشین : دارم یه جاده می سازم ! شعری را که با هم خواندیم از لنگستون هیوز نامی ترین شاعر ِ سیاه پوست ِ امریکائی است با اعتباری جهانی. به سال ِ 1902م در چاپلین (ایالت میسوری )به دنیا آمد و به سال 1967 در هارلم ( محله ی سیاه پوستان ِ نیویورک ) به خاطره ها پیوست . زمینه ی اصلی آثار هیوز دانستگی های ِ نژادی است و اشعار و نوشته هایش بیشتر از هارلم ، منطقه ی جنوب ، تبعیضات ِ نژادی ، احساس غربت و در همان حال از غرور و نخوت ِ سیاهان سخن می گوید ؛ اما اصیل ترین کوشش وی از میان ِ بُردن ِ تعمیم های نادرست و برداشت های قالبی ِ مربوط به سیاهان بود که نخست از سفیدپوستان نشاًت می گرفت و آنگاه بر زبان ِ سیاه پوستان جاری می شد . زندگی ادبی هیوز سخت باروَر بود . انتقاد شدید او از برداشت های قالبی ِ سفیدپوستان از وضع و حالات ِ سیاهان در یکی از اشعار ِ مشهورش به نام موضوع ِ انشا درس انگلیسی « ب » با درخشش بیشتری منعکس است . هنگامی که هیوز در هتلی به عنوان ِ پیشخدمت مشغول به کار بود در روزی از روزها ویچل لینشری ، شاعر بزرگ و بلند آوازه ی امریکائی ، با خواندن ِ سه شعرِ هیوز – که هیوز آن را کنار ِ بشقاب ِ غذایش گذاشته بود ، چنان به هیجان آمد که هیوز را در سالن ِ نمایش ِ هتل به تماشاگران معرفی کرد .

 البتّه بی گمان هرجا نامی از آزادی در این سرزمین برده شود اولین چهره ای که در اذهان عمومی ظاهر می شود نام ِ رفیع و پرآوازه ی دکتر شریعتی همچو خورشیدی درخشان و گرمابخش اندیشه و کلام آزادی پروران بوده است .


پی نوشت :
پژوهشگر : سعید صالح احمدی فروردین / یکهزار و سیصد و هشتاد و پنج
منابع و مآخذ
1- دفتر دوم همچون کوچه ای بی انتها به ترجمه ی احمد شاملو
2- تاریخ ادبیات ایران نوشته ی دکتر عبدالحسین فرزاد
3- بخشی از پیام امام خمینی ( ره ) به مناسبت ِ بازگشائی مدارس و دانشگاه ها در اوّل مهر سال شصت ه. ش در کتاب ادبیات فارسی 1 اول دبیرستان
4- تاریخ ادبیات ایران نوشته ی دکتر محمد جعفر یاحقّی
5- جامعه شناسی عمومی نوشته ی دکتر منوچهر محسنی

منبع : معاونت حقوقی و امور مجلس

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.