×

روش های فوق العاده اعتراض به آرای کیفری

روش های فوق العاده اعتراض به آرای کیفری

اعاده دادرسی یکی از حقوق اصحاب دعوا در کشور مااست که در موارد اضطراری و فوق‌العاده می‌تواند به فریاد صاحب حق برسد تصور کنید که بعد از صدور رای قطعی، مدرکی به دست می‌آورید که حکایت از ذیحقی شما دارد، در چنین شرایطی چون رای قطعی است، امکان تجدیدنظرخواهی وجود ندارد

روش-های-فوق-العاده-اعتراض-به-آرای-کیفری

اعاده دادرسی یکی از حقوق اصحاب دعوا در کشور مااست که در موارد اضطراری و فوق‌العاده می‌تواند به فریاد صاحب حق برسد. تصور کنید که بعد از صدور رای قطعی، مدرکی به دست می‌آورید که حکایت از ذیحقی شما دارد، در چنین شرایطی چون رای قطعی است، امکان تجدیدنظرخواهی وجود ندارد.

 بنابراین از روش‌های معمولی و عادی نمی‌توانید به رای صادر شده اعتراض کنید. اما یک روش فوق‌العاده برای اعتراض از آرا وجود دارد که در این شرایط به صاحب حق یاری می‌رساند. در گفت‌وگو با دکتر محمدمهدی توکلی استاد دانشگاه به بررسی اعاده دادرسی، یکی از روشهای فوق‌العاده اعتراض به آرا پرداخته‌ایم.

فلسفه ایجاد قاعده اعاده دادرسی در احکام کیفری چیست و در چه پرونده‌هایی و با چه تشریفاتی می‌توان از این حکم قانونی استفاده کرد؟

در پاسخ به این سوال باید در ابتدا بیان کنم که طرق اعتراض به آرای محاکم، به دو دسته تقسیم می‌شوند که عبارتند از روش‌های عادی شکایت از رای و روش‌های فوق‌العاده شکایت از رای.

هنگامی که سخن از روش‌های عادی شکایت از رای در آیین دادرسی به میان می‌آید، منظور آن روش‌هایی است که علی‌الاصول نسبت به تمامی موضوعات، قابل اعمال هستند و اعمال آن‌ها محدود به جهات خاصی نیست، که عبارتند از واخواهی و تجدید نظرخواهی که علی‌الاصول نسبت به تمام موضوعات قابل اعمال هستند و اعمال آن‌ها محدود و مقید به جهات خاصی نیست.

اعاده دادرسی جزو طرق فوق‌العاده شکایت از رای قرار دارد. منظور از روش‌های فوق‌العاده شکایت از رای، روش‌هایی است که اعمال آن‌ها محدود به شرایط خاص و ویژه‌ای شده است و قانون‌گذار آن‌ها را به صورت گسترده نسبت به موضوعات قضایی قابل اعمال نمی‌داند. به عنوان مثال تجدید نظرخواهی برای اکثر دعاوی قابل اعمال است و محدود به جهات خاصی نیست و جهات مذکور در ماده 240 قانون آیین دادرسی کیفری نیز چنان گسترده و موسع انشا شده‌اند که جنبه تمثیلی دارند و نه حصری. اما اعمال اعاده دادرسی محدود به جهات بسیار ویژه‌ای است. قانون‌گذار در ماده 272 آیین دادرسی کیفری جهات اعاده دادرسی را ذکر کرده است.

جهات مذکور در این ماده محدود به 7 مورد است. با توجه به فوق‌العاده بودن و غیرمعمول بودن اعاده دادرسی، این جهات بسیار خاص و محدود‌هستند و نسبت به بسیاری از پرونده‌ها قابلیت اعمال ندارند.

جهات اعاده دادرسی را بیان کنید و همچنین در چه پرونده‌هایی و با چه تشریفاتی می‌توان از این حکم قانونی استفاده کرد؟

بر اساس لایحه جدید، مجازات مجرمی که در حبس به سر می‌برد کاهش یافته یا منتفی می شود. در این موارد می‌توان برای منتفی کردن مجازات یا کاهش آن بنابر لایحه جدید که به نفع متهم است، اقدام به اعاده دادرسی شود. یکی از جهات اعاده دادرسی این است که شخصی، محکوم به اعدام به دلیل قتل شده، اما بعد از بررسی‌ها مشخص می‌شود که مقتول زنده است.

یکی دیگر از جهات اعاده دادرسی کشف ادله جدیدی است که دلالت بر بی‌گناهی محکوم می‌کند، در حالی که در دادرسی اصلی به این ادله دسترسی نداشته است. شخص محکوم می‌تواند به استناد این ادله و مستندات و مدارک جدید اقدام به اعاده دادرسی کند تا از بار مجازات نابجا مبرا شود.

یکی دیگر از جهات اعاده دادرسی که معمول است آن است که شخصی که بابت جرمی محکوم شده است، بتواند اثبات کند مستندات طرف مقابل که وقوع جرم به استناد آن‌ها اثبات شده است، جعلی بوده‌اند یا شهادت شهود طرف مقابل که جرم به استناد آنها اثبات شده است، مبتنی بر تبانی و کذب بوده است.

بنابراین، جهاتی که در اعاده دادرسی مشخص شده، جهات بسیار خاص و پراهمیتی است که در ماده 426 قانون آیین دادرسی مدنی نام برده شده است. این ماده قانونی مقررمی‌کند:

نسبت به احکامی که قطعیت یافته ممکن است به جهات هفت گانه درخواست اعاده دادرسی شود. این جهات عبارتند از:

1 - موضوع حکم، مورد ادعای خواهان نبوده باشد.
2 - حکم به‌میزان بیشتر از خواسته صادر شده باشد.
3 - وجود تضاد در مفاد یک حکم که ناشی از استناد به اصول یا به مواد متضاد باشد.
4 - حکم صادره با حکم دیگری درخصوص همان دعوا و اصحاب آن، که پیشتر توسط همان دادگاه صادر شده است متضاد باشد بدون آنکه سبب‌قانونی موجب این مغایرت باشد.
5 - طرف مقابل درخواست‌کننده اعاده دادرسی حیله و تقلبی به‌کار برده که در حکم دادگاه مؤثر بوده است.
6 - حکم دادگاه مستند به اسنادی بوده که پس از صدور حکم، جعلی بودن آنها ثابت شده باشد.
7 - پس از صدور حکم، اسناد و مدارکی به‌دست آید که دلیل حقانیت درخواست‌کننده اعاده دادرسی باشد و ثابت شود اسناد و مدارک یادشده در‌جریان دادرسی مکتوم بوده و دراختیار متقاضی نبوده است.

آیا تمامی افرادی که رای برخلاف آن‌ها صادر شده، می‌توانند درخواست اعاده دادرسی داشته باشند؟

البته لازم به ذکر است که در مرحله اعاده دادرسی نمی‌توانیم فقط به ادعای اینکه رای برخلاف قانون است درخواست اعاده دادرسی داشته باشیم. بلکه باید یکی از جهات معین شده در ماده 272 قانون آیین دادرسی نسبت به آن پرونده موجود باشد.

آیا اعاده دادرسی مانند تجدید‌نظرخواهی و واخواهی محدود به مهلت خاصی است؟

یکی از مشخصات اعاده دادرسی که آن را از سایر طرق شکایت از رای مجزا می‌کند این است که در قانون آیین دادرسی کیفری درخواست اعاده دادرسی محدود به زمان خاصی نشده است؛ یعنی شخص هر زمان که یکی از جهات معین شده در ماده مذکور حاصل شود، می‌تواند درخواست اعاده دادرسی داشته باشد؛ برخلاف واخواهی که مهلت آن در امور کیفری محدود به 10 روز و تجدیدنظرخواهی که مهلت آن محدود به 20 روز است.

قانون‌گذار اعمال اعاده دادرسی را منوط به تجویز دیوان عالی کشور دانسته است. درخواست اعاده دادرسی در این دیوان چگونه مورد بررسی قرار می‌گیرد؟

همانطور که اشاره کردید، یکی دیگر از اوصاف اعاده دادرسی این است که قانون‌گذار بنابر ماده 274 قانون آیین دادرسی کیفری اعمال اعاده دادرسی را منوط به تجویز دیوان عالی کشور کرده است.

در ادامه برای پاسخ به سوال شما باید بگویم اگر قرار بود که اعاده دادرسی به اختیار دادگاه باشد، با ایراد خلل در آرای محاکم روبرو می‌شدیم. چراکه با توجه به عدم تقیید اعاده دادرسی به زمان، هر زمان محکوم‌علیه می‌توانست به دادگاه مراجعه و درخواست اعاده دادرسی کند و در نتیجه آرای محاکم در هیچ زمانی از استحکام و قوت لازم برخوردار نبودند.

از همین رو قانون‌گذار در قانون آیین دادرسی کیفری برای جلوگیری از این عمل، تجویز اعاده دادرسی در امور کیفری را، به دیوان عالی کشور واگذار کرده است. به آن معنا که اگر شخصی درخواست اعاده دادرسی نسبت به امور کیفری دارد، باید به دیوان عالی کشور مراجعه کند.

در این دیوان قسمتی برای دریافت درخواست اعاده دادرسی پیش‌بینی شده و شخص، درخواست خود را تقدیم این بخش می‌کند و این درخواست به یکی از شعب دیوان عالی کشور جهت بررسی ارجاع می‌شود.

اگر شعبه دیوان عالی که پرونده به آن ارجاع شده است، یکی از جهات اعاده دادرسی که در ماده 272 قانون آیین دادرسی کیفری تصریح شده است را در پرونده موجود بداند، اجازه اعاده دادرسی را صادر می‌کند و اگر شعبه دیوان عالی کشور نظری بر برقرار نبودن هر کدام از جهات مشخص شده در ماده 272 قانون آیین دادرسی کیفری داشته باشد، اجازه اعاده دادرسی صادر نخواهد شد.

بعد از صدور اجازه اعاده دادرسی توسط دیوان عالی کشور، چه اقداماتی صورت می‌پذیرد؟

وقتی شعبه دیوان عالی کشور اجازه اعاده دادرسی را صادر کرد، شعبه هم عرض دادگاه صادرکننده رای، بنابر ماده 274 قانون آیین دادرسی مدنی، اعم از اینکه دادگاه عمومی یا دادگاه تجدید نظر باشد، وارد رسیدگی شده که ممکن است درنهایت پس از رسیدگی‌های مقتضی، رای صادره به قوت خود باقی بماند یا آن که رای جدیدی جایگزین آن شود.

بنابراین دیوان عالی کشور اقدام به رسیدگی ماهوی به اعاده دادرسی نمی‌کند بلکه فقط اعاده دادرسی را تجویز می‌کند. یعنی اینکه درخواست را مطالعه می‌کند تا به این نتیجه برسد که آیا درخواست متقاضی اعاده دادرسی مستند به ماده 272 قانون آیین دادرسی کیفری هست یا خیر.

آنچه در اعاده دادرسی از اهمیت بالایی برخوردار است و آن را متمایز از موارد مشابه آن می‌کند چیست؟

در اعاده دادرسی کیفری دو نکته از اهمیت بالایی برخوردار است و آن را از اعاده دادرسی در امور مدنی متمایز می‌کند، یکی این است که اعاده دادرسی در امور کیفری محدود به مهلت خاصی نیست ولی در امور مدنی محدود به مهلت 20 روزه است.

دیگری این که قانون‌گذار در قانون آیین دادرسی کیفری در خصوص اعاده دادرسی مقرره‌ای مبنی بر لزوم تجویز اعاده دادرسی توسط دیوان عالی کشور پیش‌بینی کرده است و رسیدگی به اعاده دادرسی را پس از تجویز اعاده دادرسی با شعبه هم عرض دادگاه صادرکننده رای، واگذار کرده است، نه به همان شعبه قبلی.

علت اینکه قانون‌گذار در اعاده دادرسی رسیدگی به پرونده مجدد را به همان شعبه قبلی واگذار نکرده است، چیست؟

اگر رسیدگی مجدد به همان شعبه صادرکننده واگذار شود، این شایبه و شبهه وجود دارد که آن شعبه رای سابق خود را تغییر ندهد، در حالی که در امور مدنی اعاده دادرسی نیاز به تجویز دیوان عالی کشور ندارد و رسیدگی به آن با همان دادگاه صادرکننده حکم است.

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.