دانستنی حقوقی
طبق قوانین ایران حضانت فرزند تا رسیدن طفل به سن بلوغ (در دختران 9 سالگی و در پسران 15 سالگی) به عهده والدین است و شخصی که حضانت به او محول شده است، حق خودداری از حضانت یا اسقاط حق را ندارد
موارد سلب حضانت
طبق قوانین ایران حضانت فرزند تا رسیدن طفل به سن بلوغ (در دختران 9 سالگی و در پسران 15 سالگی) به عهده والدین است و شخصی که حضانت به او محول شده است، حق خودداری از حضانت یا اسقاط حق را ندارد.
چنانچه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر و مادری که طفل تحت حضانت او است، صحت جسمی یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر قرار گیرد، دادگاه میتواند ترتیب مقتضی دیگری را برای حضانت کودک اتخاذ کند. به عبارت قانونی «حضانت حق و تکلیف ابوین است» بدین معنی که والدین حق دارند حضانت و سرپرستی کودک خود را به عهده گیرند و قانون جز در موارد استثنایی نمیتواند آنان را از این حق محروم کند و از سوی دیگر آنان مکلف هستند تا زمانی که زنده هستند و توانایی دارند، نگهداری و تربیت فرزند خویش را بر عهده بگیرند.
مواردی که میتواند از مصادیق تغییر حضانت باشد، عبارت از اعتیاد زیانآور به الکل، مواد مخدر و قمار؛ اشتهار به فساد اخلاق و فحشا؛ ابتلا به بیماری روانی به تشخیص پزشکی قانونی؛ سوء استفاده از طفل یا اجبار او به ورود به مشاغل ضد اخلاقی مانند فساد، فحشاء، تکدیگری و قاچاق و تکرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف است.
در صورت وجود موارد فوق، پدر یا مادری که حضانت طفل را برعهده دارد اگر مشمول موارد فوق شده باشد با حکم دادگاه صلاحیتش سلب و فرزند از وی گرفته میشود.
طلاق خلع و مبارات
باید توجه داشت همانطور که مهریه حق زن است طلاق نیز حق مرد است و اگر زنى بخواهد بدون دلیل مشروع و به واسطه کراهتى که از ادامه زندگى با شوهر دارد طلاق بگیرد باید رضایت شوهر در صرف نظر کردن از حق طلاق را جلب کند.اگر زنى به دلیل عسر و حرج ناشى از عدم رعایت حقوق زناشویى مانند عدم پرداخت نفقه، تقاضاى طلاق کند، حاکم مىتواند مرد را به رعایت حقوق زناشویى الزام، تعزیر و نهایتا طلاق زن را بدون رضایت شوهر اجرا کند. از این رو زن مىتواند همه مهریه خود را مطالبه کند و از شوهر ناسازگار خویش جدا میشود. اما اگر زن بخواهد بدون دلیل مشروع و بدون اینکه شوهر از وظایف شرعى و قانونى خود کوتاهى کرده باشد و صرفا به دلیل کراهت از شوهر، از او جدا شود، باید رضایت شوهر را در طلاق دادن جلب کند که این امر در قالب طلاق خلع و مبارات محقق میشود.
حکمت آن نیز روشن و منطقى است، شوهر براى ازدواج متحمل هزینههایى گوناگون مادى و معنوى شده و اراده کرده است تا بر اساس قوانین و ضوابط شرعى با همسر خود زندگى کند. اما زن به دلایل مورد نظر خود خواهان طلاق است، لذا باید به نوعى جبران کند.
ثانیا طلاق حق مرد است، لذا زن با بذل مال یا مهر خود به نوعى رضایت او را جلب مىکند و از لجاجت مرد میکاهد.
ثالثاً، زن براى رهایى خود این کار را انجام میدهد و بدیهى است کسى که میخواهد به خواستهاى دست یابد باید از خواسته دیگرى چشمپوشى کند و این معنا ندارد که زن هم خواهان طلاق باشد و هم خواهان مهریه. زیرا زن به دنبال رهایى از مردى است که از وى کراهت دارد و در این صورت طلب مهریه به عنوان هدیه و شیرینى زندگى از او توقع بیجایى است.