×

اهمیت قضاوت در اسلام از دیدگاه امام خمینی(ره)

اهمیت قضاوت در اسلام از دیدگاه امام خمینی(ره)

من این را کراراً گفته‏ ام، اگر از من توصیه برای کسی آمد، از دفتر من برای کسی توصیه آمد، از کسانی که به من مربوطند توصیه آمد، بزنید به دیوار! قاضی نباید تحت تأثیر کسی باشد قاضی آزاد است و باید در محیط آزاد عمل بکند

اهمیت-قضاوت-در-اسلام-از-دیدگاه-امام-خمینی(ره)

سایت حقوقی خوشیاران به نقل از خبرگزاری تسنیم: من این را کراراً گفته‏ ام، اگر از من توصیه برای کسی آمد، از دفتر من برای کسی توصیه آمد، از کسانی که به من مربوطند توصیه آمد، بزنید به دیوار! قاضی نباید تحت تأثیر کسی باشد. قاضی آزاد است و باید در محیط آزاد عمل بکند.

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، قضاوت و نگاه اسلامی به این موضوع یکی از دیدگاه‌ها و مسائل مورد توجه حضرت امام خمینی (ره) بود و ایشان در مناسبت‌های مختلف، مسائل مختلفی را به قضات و مسئولان ارشد قضایی گوشزد کردند.

مطالب ذیل بخشی از توصیه‌های امام خمینی(ره) به قضات است که در جمع شرکت ‏کنندگان در سمینار دادگاه‌های انقلاب و حکام شرع سراسر کشور و در شهر قم بیان شده است.

من اول به طور کلی عرض کنم که مسئلۀ قضاوت یک مسئلۀ بسیار خطیری است. شماها که قاضی هستید، بسیار برایتان خطرناک است. اگر ملاحظۀ روایات کرده باشید، می‏بینید که مسئله چقدر مشکل است. شما با اَعراض[1]مردم، با جان مردم، با اموال مردم، سروکار دارید. چنانچه خدای نخواسته به طور دقیق؛ به طور شایسته عمل نشود، علاوه بر مسئولیت شرعیه نسبت به اصل قضیه، یک مسئولیت بزرگتری هم هست. و آن این است که شما قاضی در جمهوری اسلامی هستید، و ممکن است که جمهوری اسلامی در خطر بیفتد؛ یعنی وِجهه‏اش یک وِجهۀ ناشایسته‏ای بشود.

شما می‏دانید که الآن اشخاص مختلف با اغراض شیطانی در صدد این هستند که این چهرۀ اسلامی جمهوری را مُشوَّه کنند. یکی از راه‌های مشوَّه شدن، همین دادگاه‌هاست که اگر خدای نخواسته در دادگاه‌ها یک امر خلافی واقع بشود، این فقط به دادگاه صدمه نمی‏زند، به جمهوری فقط صدمه نمی‏زند، به اسلام ضربه می‏زند؛ صدمه، صدمه به اسلام است. اگر صدمه به اشخاص بود، ولو آن هم صحیح نبود، اما باز مطلبی بود؛ اما شما مواجهید با اینکه در کارهایتان یا وجهۀ اسلام را وجهۀ نورانی ـ آنطور که هست ـ جلوه بدهید؛ یا خدای نخواسته برخلاف آنطوری که اسلام هست جلوه بدهید. آن وقت دشمنها هم دامن بزنند به آن و بگویند که خوب، یکوقتی ما گرفتار رژیم سابق بودیم؛ حالا هم گرفتار عبا و عمامه هستیم.

البته شما هر چه هم کار خوب بکنید آنها حرفشان را می‏زنند؛ لکن بهانه به دست دادن مسئلۀ دیگری است. ما از اینکه آنها صحبتی بکنند، چیزی بنویسند، از آنش باکی نداریم. آنها باید البته به حسب مصالح خودشان، که همان مصالح شیطانی است و از دستشان رفته است آن چیزهایی که از آن استفاده می‏کردند، البته باید آنها صدایشان درآید؛ چه آنهایی که در داخل هستند، و چه آنهایی که در خارج هستند. البته آنها خواهند این صحبتها را کرد. لکن یکوقت صحبتی است بی‏پایه؛[و]یکوقت یک بهانه‏ای دستشان ما می‏دهیم. وقتی یک بهانه دست آنها آمد، دیگر به هر طوری که دلشان بخواهد زیادش می‏کنند؛ کیفیتش را زیاد می‏کنند. حالا که شما یک دسته از مردم جانی را که همۀ مردم می‏دانستند اینها جنایتکارند به سزایشان رساندید، حالا آن ‏اشخاصی‏که در خارج هستند و آن طرفدارهای آنها این صحبتهایی را که دیدید می‏کنند. و ما توقع این را هم نداریم که کسانی که همه چیزشان را از دست داده‏اند با ما به طور مصالحه عمل بکنند، هیچ همچو توقعی نیست. البته باید از نصیری[2]اینها حمایت کنند و از هویدا[3]حمایت کنند و از محمدرضا حمایت کنند؛ از باب اینکه اینها اشخاصی بودند که راه چپاولگری را به اینها نشان داده بودند؛ و اینها کمک بودند برای آنها و آنها هم کمک بودند برای اینها، و چپاول می‏کردند. ما توقع این را نداشته باشیم که اینها برای نصیری نوحه‌سرایی نکنند یا برای هویدا یا برای امثال اینها. لکن ما یک وظیفۀ خطیری داریم که باید یک بهانه‏ای دست آنها ندهیم؛ یک مطلب خلافی واقع نشود در این دادگاه‌ها با دست مثلاً قُضات ، یا خدای نخواسته آقایان، یا خدای نخواسته دادستان‌ها یا پاسبان‌ها یا امثال اینها. همۀ اینها الآن عضو جمهوری اسلامی هستند؛ عضو جمهوری اسلامی باید همه چیزش اسلامی باشد.

استقلال قاضی در امر قضاوت

مسئلۀ قضا هم که می‏دانید چقدر مسئلۀ مهمی است در شرع. سروکار شما با چه چیزهایی هست که همۀ حیثیت اشخاص در دست شماست. باید البته با کمال احتیاط، و با کمال قدرت. هم احتیاط باید در کار باشد؛ هم قدرت باید در کار باشد. کسی که مجرم است باید به جزای خودش برسد و توصیه از احدی قبول نباید بشود. من این را کراراً گفته ‏ام، اگر از من توصیه برای کسی آمد، از دفتر من برای کسی توصیه آمد، از کسانی که به من مربوطند توصیه آمد، بزنید به دیوار! قاضی نباید تحت تأثیر کسی باشد. قاضی آزاد است و باید در محیط آزاد عمل بکند. توصیه‏ ها را هیچ به آن اعتنا نکنید. اگر یکوقت توصیۀ بحقی است که خوب، آن وقت شما البته باید توصیۀ بحق را رسیدگی بکنید. بر فرض که توصیه هم نشود، باید رسیدگی بکنید. اگر خدای نخواسته یک توصیه‏ ای است که ناحق است، هیچ نباید به آن اعتنا کرد. در هر صورت قاضی مستقل است و خودش باید نظر بدهد؛ لکن خدا را شاهد ببیند. این قلمی که دست می‏گیرد قلمی است که ممکن است که آبروی یک مُسْلِمی را از بین ببرد؛ و ممکن است احقاق حقی بکند. و همین‏طور در همۀ امورباید خدای تبارک و تعالی را ناظر و حاضر ببینید.
لزوم دقت و احتیاط در اجرای حدود

در قضیۀ جرم‌هایی که می‏شود، البته آنهایی که مربوط به دادگاه‌های انقلاب است آن امور انقلابی است که تشخیصش را شماها خودتان می‏دهید. یک امور دیگری هست، مثل کذب‌هایی که می‏شود، که در شرع حد دارد اینها، ثبوتش بسیار مشکل است. مثلاً در باب «زنا»[باید]چهار نفر آدم عادل شهادت بدهد که کَالْمِیلِ فِی‏المِکْحَلَة[4].

خدای تبارک و تعالی خواسته است که این امور زود کشف نشود. هم حفظ حیثیت اشخاص بشود ـ ولو به حسب واقع هم گناهکار باشند ـ و هم حفظ جهات در جامعه بشود. یا اگر اقرار بکند، یک دفعه اقرارش را اعتنا نکنند؛ نصیحتش کنند، به او بگویند اگر این ثابت بشود تو چه خواهی شد، تو رَجم[5]خواهی شد، تو مقتول خواهی شد. بعد مهلت به او بدهند. ثانیاً اگر آمد و اقرار کرد، باز ثانیاً توصیه به او بکنند که نکن؛ این کار درست نیست. و اگر در بار چهارم آمد اقرار کرد، آن وقت این است که حد بزند. آن هم حاکم شرع، مجتهد عادل. آنطور نباشد که از اطراف به ما هجوم بیاورند که به طور هرج و مرج واقع می‏شود.

یکی از علمای شیراز، علمای محترم شیراز، به من کاغذ نوشت ـ دیروز، پریروز بود ـ نوشته بود که در این دادگاه‌ها و در این چیزها راجع به این مسائل، مثل مسائل فحشا، خیلی زود حد زده می‏شود و ملاحظۀ حدود و جهات شرعی‌‏اش نمی‏شود، و شما یک فکری بکنید. خوب، حالا که آقایان تشریف دارند اینجا، بهترین موقعیت حالاست که ما بگوییم که اینطور امور را سرسری نگیرید. یا از باب اینکه این امور مربوط به انقلاب نیست، گوش نکنید به حرف و کنار بروید، هیچ کاری به آن نداشته باشید. یا اگر مبتلا شُدید، روی موازین شرع، به آنطوری که شارع مقدس فرموده است؛ نه اینکه حالا چون انقلاب است ما هرکس را دلمان خواست بزنیم، هر کس را دلمان خواست شلاق بزنیم، هر کس را دلمان خواست حبس بکنیم، هر کس را دلمان خواست خدای نخواسته اعدام بکنیم. مسئله اینها نیست، مسئلۀ اَعراض مسلمین است[که]باید حفظ بشود این اعراض، مجرد اینکه یکی آمده می‏گوید که فلان، فلان کار را کرد، خوب، اولاً این «عادل»است که این را می‏گوید؟ بیست نفر هم بگویند اعتنا نمی‏شود کرد. باید «عادل» باشد، روی موازین شرع «عدالت» داشته باشد، تا اینکه از او شهادت قبول بشود. و الاّ فرض کنید ده نفر آدم‌های غیر ثابت‏العدالة[هم بیایند]یکوقت این است که شهرت همچو هست. اما یک همچو شهرتی امکان ندارد راجع به این امور مخفی. این یک امر مخفی است. این امور مخفی را یک همچو شهرتی[احتمال]ندارد. راجع به دزدی که رفته است سرِ گَردنه دزدی کرده آنجا ممکن است یکوقت شهرت پیدا بکند؛ اما راجع به این فَحشایی که بسیار در جاهای مختلف این کارها انجام می‏گیرد همچو شهرتی حاصل نمی‏شود که علم پیدا بشود. باقی می‏ماند شهادت شهود، یا اقرار خودش. اقرار خودش هم در بسیار از اینها یک دفعه فایده ندارد، باید مکرر بشود، بعد از اینکه نصیحت بشود که بخواهیم برگردد، حد جاری نشود حتی‏الامکان.
لزوم عمل مأمورین انتظامی بر طبق موازین همچو نباشد که خدای نخواسته هر که هرکاری کرد، یا هر که هر چه شنید، فوراً پاسبان برود دم در خانه‏اش! پاسبانها نباید بروند خانۀ مردم، مگر با دستوری که از طرف دادستان، از طرف دادگاه صادر می‏شود. روی موازین شرعیه، رفتن در حِرْز[6]مردم خلاف شرع است.

اهانت کردن به یک آدمی، ولو این آدم هم خودش یک آدم مخالفِ مثلاً چه باشد، باز حق اهانت نیست. این حق است که جزایش را به او بدهند، دیگر اهانت چرا به او بکنند؟ رفتن منزل، به خانواده‏اش تعرض کردن، به بچه‏هایش تعرض کردن، اینها اموری است که نباید بشود. ما می‏خواهیم اسلام باشد، ما نباید یک کاری بکنیم که بگویند که دادگاه‌ها در زمان طاغوت هم این کارها را نمی‏کردند! خوب، به ما می‏گویند این حرفها را، ما چه می‏دانیم. باید شما آقایان علاج بکنید مسئله را. اگر می‏توانید علاج بکنید، علاج بکنید. والاّ الزامی ندارید که قاضی باشید. اگر می‏توانید روی موازین قضا، روی موازین اسلام، عمل بکنید، باید بکنید. چنانچه نمی‏توانید، واقعاً می‏بینید که محذور دارد، نمی‏شود، عرض می‏کنم که قدرت ندارید بروید جلو بگیرید، خوب، ممکن است کنار بروید. در هر صورت، مسئله مسئلۀ مهم است. نه از باب اینکه خود قضا مهم[است]؛ خودش بسیار مهم است؛ اما قضا یکوقت در یک محیطی است که نداریم اشخاصی که بخواهند صدمه به اصل اسلام بزنند؛ آنجا باید بگوییم قضا بسیار مهم است، و قاضی باید چه باشد و اینها. یکوقت وضع وضعی است که صدمه به اسلام می‏خواهند بزنند. این دیگر چند برابر می‏شود اهمیتش. باید همه ـ چه قضات، چه دادستانها، چه پاسبانها، چه پاسدارها، و چه کمیته‏ ها ـ همۀ اینها باید روی موازین شرع عمل بکنند. البته پاسدار، حق ندارد بدون اینکه قاضی یا فرض کنید دادستان اجازه به او بدهد کاری بکند. وقتی هم به او امر کرد، باید انجام بدهد؛ حق ندارد تخلف بکند. هرج و مرج نباید باشد حالا.

نفی هرج و مرج در انقلاب

حالا که ما انقلاب کردیم باید هرج و مرجی باشیم؟! خوب، انقلاب کردیم؛ انقلاب که نباید هرج و مرج باشد. انقلاب روی موازین اسلام باید باشد. نباید ما یک کلمۀ «انقلاب» بگذاریم و هر کاری دلمان می‏خواهد بکنیم بگوییم که انقلابی است! انقلابی یعنی چه؟ مگر اسلام عوض می‏شود در انقلاب؟! اسلام همان اسلام است. شما یک قدرت طاغوتی را کنار گذاشتید؛ حالا اسلام را می‏خواهید پیاده بکنید، احکام اسلام را می‏خواهید پیاده بکنید؛ باید با تمام احتیاطات لازم، با تمام دقت‌های لازم، در این امور بررسی بشود.

یکوقت یک بیگناهی خدای نخواسته، روی یک مقاصدی که یک کسی ممکن است داشته باشد بیاید تهمت به او بزند، خدای نخواسته یک آدم بیگناهی چی بشود. و امروز هم همین‏طور که ملاحظه می‏کنید روز تهمت است! من نمی‏دانم چه جور شده است که هر که به هرکس دلش می‏خواهد هر چی می‏گوید! نمی‏داند که تهمت زدن به مؤمن جزایش چه هست پیش خدا. نمی‏داند غیبت کردن از مؤمن چی هست. نمی‏داند که هتک حرمت مؤمن، هتک حرمت‏ اللّه‏ است، اینها را نمی‏دانند. هر که هر چه دلش می‏خواهد، حالا به هر کس، نه به یک نفر، نه به دو نفر، به اشخاص متقی تهمت می‏زنند! خوب، البته یک دسته هم هستند که می‏خواهند تهمت بزنند. اینها از یک اشخاصی ترس دارند، خوف دارند.

هشدار به جوانان و ملت ایران

اینها باید ملاحظه بشود. ملت ایران باید بدانند اینها را که یک اشخاص مفسد آمدند. جوانهای دانشگاهی بدانند این معنا را که اینهایی که در دانشگاه می‏آیند تبلیغات سوء می‏کنند و از اشخاص مثلاً محترم آبروریزی می‏کنند نظر سوء دارند. اینها می‏خواهند که این نهضت به آخر نرسد. اینها می‏خواهند که همان مسائل برگردد. باید دانشگاهی‌ها توجه به آن بکنند و سایر قشرهای ملت باید توجه به این معانی بکنند.

من امیدوارم که نتوانند این قشرهای فاسد یک صدمۀ اساسی به نهضت ما بزنند. و با جدیت آقایان همه ـ روحانیون، سایر طبقات، و این دادگاه‌ها و این دادستانی‌ها و اینها ـ این مسائل حل بشود؛ و اسلام ان‏شاءاللّه‏ به آنطوری که خدای تبارک و تعالی می‏خواهد در خارج تحقق پیدا بکند.
شأن دادگاه ویژۀ روحانیت و این کلمه را من بگویم، خدای متعال می‏داند که من نسبت به آخوندهای فاسد آنقدر شدید هستم که نسبت به سایر مردم نیستم. ساواکی پیش من محترمتر است از آخوند فاسد! و خدای متعال می‏داند این را که قضیۀ دادگاه ویژه [12] اگر باشد، برای این نیست که دفاع باشد؛ برای این است که یک دسته اشخاص فاسد می‏خواهند اشخاص آبرومند را از بین ببرند؛ و اینکه آقایان طرح کردند که در محیط خود اینها باشد، برای اینکه خودشان هم می‏شناسند اینها را. والاّ ما ابداً نظر نداریم به اینکه اینها فرق داشته باشند با سایرین. نخیر، فرق دارند. فرق این است که شیطنت[و]ملعنتشان بیشتر از دیگران است.

آنقدر صدمه ‏ای که اسلام از یک آخوند فاسد می‏خورد از محمدرضا نمی‏خورد! در روایات هست که آخوند فاسد و ملاّی فاسد در جهنم از بوی تعفنش اهل جهنم در عذاب هستند. در این دنیا هم از بوی تعفن بعض از آخوندهای فاسد دنیا در عذاب است. ما طرفداری از عمامه نمی‏کنیم. ما طرفداری از اسلام می‏کنیم. این اسلام پیش شما باشد معظم هستید. پیش هر کس باشد معظم است. عمل نکردن به اسلام و خیانت کردن به اسلام[از]معمم باشد بدتر است از آن کسی که غیرمعمم باشد؛ برای اینکه ضررش به اسلام بیشتر از دیگران است. اما قضیۀ اینکه یک مطلبی باشد نیست. می‏خواهند هم همان دادگاههای عمومی باشد. هیچ فرقی به حال ما ندارد.

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.