×

بخوان از این مجمل

بخوان از این مجمل

بخوان از این مجمل

بخوان-از-این-مجمل وکیل 

انسانی متقی را در خواب دیدند با چهره ای روحانی که در اذهان عمومی از او صورتی ساخته بودند شیطانی.گفتند شگفتا ای بزگوار، ما تو را با منظری کریه می شناختیم و نا زیبا، علت این تفاوت چیست؟فرمود من همین هستم که می بینید.چه می توان کرد، توصیف مرا به قلم دشمن سپرده اند.

امروز از قرن بیستم آفتی پا به عرصه وجود گذارده با صدائی رسا و سیمائی روشن.عنان او در دست قدرتمندان است و از هر سو به فرهنگ تمامی مردم جهان بی رحمانه می تازد.کارشناسان و روانشناسان جیره خوار با بهره از این آفت جهانی هر روز شخص یا گروهی را سالار مردم و جمعی را در افکار و انظار جامعه خوار و بی مقدار می سازد و هیچ کس.در برابر این هجوم غیرعادلانه و مغرضانه برای دفاع و بازگشت به حیثیت خود وسیله ای نمی یابد.

آسیب آنچنان گسترده، ماهرانه و نامرئی طراحی شده که حتی مردمی که آب برای آشامیدن و نان برای فرزندان خود در سفره ندارند، ندانسته و با اشتیاق با هزینه ای سنگین و به دست خویش این دشمن خوش صدا و خوش سیما را به خانه های خود می برند و از آن بتی ساخته و در برابر آن سر به سجده می گذارند و بارهای دیرینه خود را به پای او قربانی می کنند و خود نمی دانند.

گوش جان به او می سپارند و دیده ی دل به او می دوزند و اگر گرانبها ترین ساعات عمر خویش را که سرمایه ای است برای شکوفائی زندگی خود و ارتقاء معنوی جامعه صرف اباطیل می کنند.روزها و شب ها در برابر او می نشینند و هر آنچه او می فرماید همان می گویند و آنچه او نمایش دهد باور می کنند و به همان سازی به رقص می آیند که او می نوازد.

نفوذ این بلای جهانی در تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی انسان ها تا آن حد عمیق است که او تعیین می کند ساعت خواب و بیداری ملت ها و رابطه میان همسران،فرزندان و خویشان را و اعضای خانواده ها که به ظاهر زیر یک سقف گرد هم نشسته اند،همه مفتون و محسور این دریچه جهان فریب،همدیگر را نمی بینند و حتی وجود خود را فراموش کرده و خانواده را حس نمی کنند.همه جمع اند ولی همه تنها صدای او را می شناسد و تنها سیمای جذاب او را می بینند.پدران پدری و مادران مادری را یک بار از یاد برده اند و جایگاه و حرمتی در کلام فرزندان خود نمی بینند و ندارد.

با بهره از شیاع گسترده این رسانه سال هاست که وکالت دادگستری مورد هجوم این آفت جرّاره قرار گرفته و در ماه مبارک رمضان،ماه ضیافت خداوندی که همگان باید در جهت رضوان الهی فضای زندگی خود را عبادی،روحانی و دور از تهمت و افتراء و آلودگی بسازند،بر سفره این ضیافت معنوی غذای مسموم می گذارند و در قالب نمایش نامه های سرگرم کننده و جذاب،اهانت به حرفه مقدس وکالت دادگستری را وجهه ی همت و پیشه ناصواب خود قرار داده و سخت بر این کرده سماجت و اصرار می ورزند و پای می فشارند.

چرا؟
مردم کنجکاوند و می پرسند چه خصومت و انگیزه ای تا این حد و به این شدت سبب شده که در مورد اهانت و هتک حیثیت از وکالت دادگستری، اصول اخلاقی و ایمانی را نقض کنند و افکار عمومی را علیه وکالت دادگستری شکل دهند.آیا به وکیل دادگستری فرصتی برای دفاع از خود در این رسانه نباید داد؟آیا این خود وظیفه ای است سپرده بر دوش این رسانه؟

اگر این رسانه معرفی و مبارزه فرهنگی با ناصالحان و ناپاکان جامعه را برعهده گرفته چرا فقط راجع به وکلای دادگستری؟آیا در سایر مشاغل و مسئولیت ها،افراد ناصالح وجود ندارند و بدون استثناء همه پاکند؟البته گمان نبرید که حمله و اهانت به وکالت دادگستری ناشی از احساس امنیت در برابر بی اقتداری وکیل دادگستری است و یا اگر چهره هائی پاک و وظیفه شناس از مشاغل صاحب اقتدار می سازند،همه از بیم تعرض آنان یا نیازی است که از گزند آنان دور بمانند.خیر علت واقعی اینست که فقط حرفه مقدس وکالت خطرآفرین است نه دیگر مشاغل و مناصب و همه پاک اند جز وکیل دادگستری. حقیقت در جای دیگری است!

بسیارند پیروان مکاتب و عقاید متضاد که با وجود شدت اختلاف، در مخالفت و سرکوب وکالت دادگستری اتفاق نظر دارند.مگر وکیل دادگستری چه می گوید و چه می خواهد که در برابر او همه به خصومت برمی خیزند.وکیل دادگستری می گوید، طبیعت و ذات وکالت، دفاع از حق است و ایجاب می کند که وکیل از قوای حاکمه کشورها مستقل و در دفاع از حق موکل خود به سوگند خویش استوار و به سبب انجام وظیفه مقدس خود از هر نوع تعرض و کینه جوئی مصون بماند.روش دفاع و صاحبان حق را خود بشناسد و به عنوان موکل مورد حمایت قرار دهد و در برابر این وظیفه شریف بیمی به خود راه ندهد.

بدیهی است وکیل دادگستری با این خود سری به عنصری خطرساز تبدیل می شود و باید همواره او را در چنگال خود و در حال انفعال نگهداشت تا دست از این انتظارات و زیاده طلبی ها بردارد.اگر وکیل دادگستری مطیع و سربزیر روی خطی که ترسیم می کنند و دیگران می روند، حرکت کند و چون اسب ارابه جز پیش پای خود را نبیند، کسی را با او کاری نیست حتی اگر نادرست باشد!

تاریخ را بنگرید، قدرتمندانی چون ناپلئون در فرانسه یا لنین در شوروی با همه اختلاف در عقیده و مکتب خود در کشورداری،در اینکه به وکیل دادگستری نباید میدان داد،عقیده ای واحد داشتند.تاریخ درس و عبرت است و می آموزد،آنجا که وکیل دادگستری آزاده و محبوب باشد همچون لینکلن ها از کاخ ریاست جمهوری ایالات متحده سر در می آورند و یا به مانند گاندی ها منجی کشوری بزرگ چون هندوستان ستمدیده می شوند و نام اینان همواره باقی می ماند.پس وکیل دادگستری را باید با خشونت و اهانت، سخت زیر نظر داشت تا وارد معقولات نشود و دست از پا خطا نکند و تنها در پی نان باشد نه به دنبال نام.

حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

به قلم استاد ارجمندم دکتر طیرانیان ،شهریور 1389

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.