پژوهشکده رویان و هراس از حقوقدانان
بحث اهدای جنین و اهدای اسپرم و اهدای رحم اجاره ای و همچنین کاهش جنین و مسئله تداخل انساب و قس امثالهم سالها است که میان حقوقدانان و فقها مطرح بوده و هست و نمی خواهیم به همراه هم داخل این مباحث شویم
بحث اهدای جنین و اهدای اسپرم و اهدای رحم اجاره ای و همچنین کاهش جنین و مسئله تداخل انساب و قس امثالهم سالها است که میان حقوقدانان و فقها مطرح بوده و هست و نمی خواهیم به همراه هم داخل این مباحث شویم ولی می خواهیم از یکسو اعتراف کنیم بحث پیچیده تر از آن مقاله هایی است که استاد مان مهدی شهیدی در باب تلقیح مصنوعی نگاشته است و از سوی دیگر ، از خوف و هراس پژوهشکده رویان و پنهان کاری آشکار او یک نتیجه بگیریم و آن اینکه پژوهشکده چیزی را می داند که ما نمی دانیم .
اما چرا براین باوریم ؟ مسئله بسیار واضح است زیرا آنها خوب می دانند سخن از تداخل تکنولوژی و علوم طبیعی در علوم انسانی و در واقع خلق یک انسان با تمام عوالم ، رویاها و احساسات و عواطف پیچیده اش است و نه خلق یک ماشین یا ترانزیستور نیم سوخته .
تکنولوژی و ماشینیزم اینجا به خود اجازه داده است که به حوزه انسانیت رخنه و نفوذ کند و مخلوق دست خود انسان ، می خواهد خالق خویش یعنی انسان را تولید کند و البته این یک فاجعه با شکوه و پر عظمت است . آری ، مسئله بسیار پیچیده است . ما صرف نظر از استدلال هایی که فی المثل برای توجیه کاهش جنین می کنند و به ماده واحده جواز سقط جنین ( قانون سقط درمانی ) استناد می کنند و صرف نظر از اینکه چرا تحریک تخمک گذاری باید منجر به این شود که چندقلو زایی شود و سپس منجر به کاهش جنین شود و آیا این نقص نظام طبیعت است یا نقص سیستم فکری ناقص بشری است و من به شخصه گزینه دوم را انتخاب می کنم ولی در جدال هایزنبرگ و اینشتین ، هایزنبرگ گزینه اول را انتخاب کرد و اینشتین فریاد کشید که خداوند در زمین نردبازی نمی کند ، صرف نظر از همه این بحث ها ، اهدای جنین و حتی اهدای تخمک دستکم از نظر یک فیلسوف و روانپزشک که نامش کارل یاسپرس است مسئله ای بس غامض و پیچیده تلقی می شود . کارل یاسپرس روانپزشکی بود که از حوزه علوم تجربی شتابان به فلسفه پناه برد . اما چرا ؟ مسئله این بود که کارل یاسپرس بسان بعضی از آموزشیاران و حقوقدانان ما که از رشته های ریاضی فیزیک و علوم تجربی وارد حقوق شدند و سپس این را برای خود یک امتیاز دانستند ، چندان به علوم تجربی و به اصطلاح فلاسفه ، به علوم حقیقی و یا آنطور که کانت می گفته است به علوم نظری ، اعتماد نداشت زیرا او در بیمارستان با اشخاص روانی سر و کار داشت که از لحاظ زیست شناختی و مواد شیمیایی مترشحه در مغز ، کاملا عادی می نمودند و لیکن دچار بحران های شدید روحی بودند و این باعث شد که روانپزشک پیش گفته به سرعت از تیمارستان به سمت کتابخانه فلسفه پناه ببرد زیرا او فقط همین نکته را خوب فهمید (( انسان یک جنبده مادی برتافته از آب و کربن نیست که هر بلایی که خواستیم سر او بیاوریم و جنین را بیش از پانزده سال فریز کنیم و بعد در رحمی بکاریم )) . امروزه نیز روانشناسان و روانپزشکان کم کم بدین سو می روند که بالاخره وجود ضمیر را در انسان بپذیرند . صرف نظر از سایکوزها ، نوروزها و اضطراب ها هنوز هیچ علت شناخته شده جسمی و مادی از خود نشان نداده اند و این مسائل نشان می دهد که در درون این کالبد جسمی و مادی یک من و یک ضمیر خود آگاه نیز هست . تمام این بحث ها بدین خاطر است که اگر چنانچه در حوزه علوم طبیعی و مادی پیشرفتی حاصل است که البته هنوز که هنوزه ما در این عرصه فقیر و بی چیزیم و فی المثل هنوز عمر هیچ زیست شناسی کفاف نداده که تمام کروموزوم های انسان و شامپانزه را بشمارد تا نسل شناسی تکاملی قطعیت یابد و یا در مقیاس سلولی نمی دانیم در جنینی که در رحم بیگانه گذاشته می شود و در واقع از دو خون متفاوت یعنی خونی که در آن بسته شده و خونی که در جای می گیرد چه می گذرد ؛ اما بی شک در حوزه انسان شناسی بسیار فقیر تر و بیچاره تریم . مطمئنا جهل ما از اینکه چه هستیم و از چه هستیم و برای چه هستیم می تواند آشکار کند که بایستی با جانب حزم و دوراندیشی و خودخواهی کمتری نسبت به تولید همنوع آنهم به طور مصنوعی مبادرت ورزیم . وقتی کودکان زیادی طبیعی زاده شده ، معهذا ، بی سرپرست هستند چرا باید نژادپرستانه بخواهیم که به صورت مصنوعی اسپرم و تخمک خود را اشاعه دهیم و شاید ما بیش از اینکه به فکر سلامتی روح و جسم کودک نوخواسته ایم به فکر خود و در واقع به فکر اشاعه نژاد خود هستیم که همین تفکر است که زندگی انسانها را دردآور و پر از رنج ساخته است .
محمدرضامحمدغفوری – کارشناس ارشد حقوق خصوصی
اولین وکلای زن در ایران علت تصادف مرگبار قم-تهران و مقصر حادثه اعلام شد
