×

ترانس سکشوالیسم - حمایت های حقوقی

ترانس سکشوالیسم - حمایت های حقوقی

ترانس سکشوالیسم نام بیماری روانی است که نباید با دوجنسه ها که در حقوق مدنی به خنثی های مشکل تعبیر شده است مخلوط و اشتباه شود و همچنین نباید ترانس سکشوالیسم را با همجنسگرایی و مساحقه و لواط اشتباه گرفت

ترانس-سکشوالیسم---حمایت-های-حقوقی وکیل 

 محمدرضا محمدغفوری  

تعریف :

ترانس سکشوالیسم نام بیماری روانی است که نباید با دوجنسه ها که در حقوق مدنی به خنثی های مشکل تعبیر شده است مخلوط و اشتباه شود و همچنین نباید ترانس سکشوالیسم را با همجنسگرایی و مساحقه و لواط اشتباه  گرفت .

ترانس سکشوالیسم (ts ) بیماری روانگونه در مردان و زنان کامل است که با جنسیت جسمی خود سر جدال دارند . به عبارت دیگر ، فرد دچار یک اختلال روانی و بحران غیر جسمی می شود و از اوایل کودکی یعنی از هنگامی که خود را شناخته ،‌ خصوصیات جنسی بدنش را نمی پذیرد و حال آنکه از حیث زیست شناختی یک مرد و یا یک زن کامل و بدون عیب است. اما فرضیاتی وجود دارد که این دسته از افراد دچار اختلال در عقده های مغزی خویش هستند .

علل :
 ناشناخته مانده است ، چندانکه سایر بیماری های روان ناشناخته اند فی المثل در بیمار ocd یعنی اختلال وسواسی جبری چندین فرضیه مثل فرضیه اختلال کارکرد سروتونین و همچنین درگیری عقده های قاعده ای مطرح شده است و لیکن هیچ کدام تاکنون به اثبات نرسیده اند . ضد افسردگی ها خاصه ونلافاکسین اگرچه اثر افسردگی را محدود می کنند لیکن با عارضه افزایش فشار خون در افراد باعث نگرانی های جدی شده اند . از هر چهار نفر در جهان یک نفر دچار اختلالات اضطرابی است . در gad یا اختلال اضراب جنرالیزه ، بیش فعالی نقاط خاصی در مغز مطرح شده است . در ts ) ) یا ترانس سکشوالیسم تغییر ها درهسته بستری استریا ترمینالیس ( (bstc که جزئی از هسته های قاعده ای مغز است که تحت تاثیر هورمون های جنسی مردانه یعنی آندروژن ها در دوران جنینی شکل می گیرد ، مطرح شده است . یک بررسی کوچک نشان داده است که ساختمان این هسته مغزی در ترانس های مردی که می خواهند زن باشند ، با زنان عادی شباهت دارد .

تشخیص ها در ایران :

دکتر محمدرضا صفری نژاد به عنوان اورولوژیست در مجله سلامت ، شماره سیصد و نود و ششم چنین می نویسد :

اخیرا یک بررسی نشان داده است که مردان کاملی که خواستار تغییر جنسیت بوده اند ، تستوسترون به خصوصی ترشح می کنند که غیر طبیعی است و نمی تواند تمام آثار خود را اعمال کند .

آثار :

فرد ترانس سکشوالیسم ،‌ اگرچه اندامگان مردانه و یا زنانه کامل دارد ، لیکن در همان دوران کودکی احساس می کند که در بدنی اشتباهی به دنیا آمده است و باید به او حق داده شود . همچنین ترانس ها از اینکه بیمار خوانده شوند انزجار دارند و بلکه تنها به این می اندیشند که خود را از بدنی که در آن محبوس شده اند نجات دهند . بنظر  می رسد عقده ای در مغز وجود دارد که صرف نظر از اندامگان و هورمون های مترشحه نظیر آندروژن در بدن ، زن بودن یا مرد بودن انسان را تعیین می کنند . در واقع در این دسته از افراد ، من یا ضمیر یا ذهنیت مبتلا با کالبد جسمی او در جنگ است . این بیماری کاملا از تلقی رایج ما  در مورد دوجنسه ها ممتاز و منفصل است و به عبارت دیگر ، مبتلا دچار شکنجه روحی و روانی می شود اگرچه تمام صفات زنانه یا مردانه خود را دارا است . نباید دچار این پندار شد که اینگونه افراد فقط از لحاظ میل جنسی خود را متعلق به گروه دیگر می دانند بلکه آنها سعی می کنند ، طرز معاشرت ،‌ سخن گفتن و رفتار کردن و لباس پوشیدن جنس مخالف را تقلید کنند .

درمان :

درمان در اینگونه مبتلایان بسیار متفاوت و سخت تر از خنثی ها است . از طرفی به علت اینکه هیچ خصوصیت جسمی و جنسی در اینگونه افراد دچار نقص نیست و مسئله روان و فرضیاتی در مورد مغز مطرح است ،‌ غربالگری روانپزشکی و اجتماعی و حقوقی برای احتراز از شیوع نزاع در جنسیت در خود بیمارانگارهای سالم ، مبتلایان بیماری های روانی خاصه شیزوفرنی ها و افراد دیگری است که ترانس سکشوال تلقی نمی شوند ، امری ضروری و دارای اولویت است . با این وجود ،‌ نمی توان این بیماری را با سرسختی انکار کرد زیرا بیماری های زیادی نظیر نوروزها خاصه در شکل مقاوم به درمان هستند که هیچ علت شناخته شده قطعی در ارگان جسمی از خود نشان نداده اند و در تمایلات جنسی ترانس سکشوال ها نیز باید گفت : الحدود تدراء بالشبهات . فرد ((ts در هر دو جنس ، به علت دارا بودن اندامگان جنسی کامل اگر مرد باشد اندامگان جنسی مردانه او را بر می دارند و برای او واژن مصنوعی ساخته می شود و اگر زن باشد بالعکس و فرد مبتلا تا آخر عمر باید تزریق هورمون های مخالف با کالبد جنسی خود را تحمل کند .

تدابیر حقوقی :‌ (ادرئوا الحدودبالشبهات )

از آنجا که این بیماری یک اختلال روانی و غیر مادی در فرد به معنای دقیق کلمه است و فی المثل به مانند  خنثی ها عدم حساسیت به آندروژن و زمینه های مادی محسوس  و قابل دیدن در اینگونه افراد دیده نمی شود ، مسئله غربالگری روانی بسیار دشوار است . در اینگونه افراد اگر زن به مرد تغییر جنسیت داده باشد اسپرم تولید نمی شود و مسئله تداخل انساب در اهدای اسپرم به اینگونه افراد برای بارداری مطرح است . درمردانی که به زن تغییر جنسیت می دهند تخمک گذاری نمی شود و مسئله دارای آثار حقوقی است یعنی تکثر خون ها که در این مختصر نمی توان از آن سخن گفت . از طرفی اگر از لحاظ حقوقی به واسطه ناتوانی و عنن جنسی از تزویج ( ts ) ممانعت شود ، شانس اقدام به خودکشی در اینگونه افراد بالاتر می رود . همچنین با عنایت به قاعده دراء ؛ به هیچ عنوان نمی توان به این گونه افراد برچسب لواط یا مساحقه زد و ادرئوا الحدود بالشبهات . سرپرستی کودکان طبیعی بی سرپرست برای ترانس هایی که ازدواج کرده اند یک تدبیر بازدارنده و بی خطر است . تزریق هورمون های جنسی مخالف به صورت مداوم در این گونه از افراد ، اندیکاسیون دارد .

تدابیر  فقهی و اجتماعی :‌

     فقهای شیعه و اهل سنت نیز با تغییر جنسیت دو جنسی ها و خنثی ها موافق بوده و در این زمینه دارای وحدت نظر هستند، لیکن محل بحث آنها در مورد افراد ترا جنسیتی و (ts) های روانی است، این افراد از لحاظ جسمی کاملا سالم می باشند، اما از نظر روحی و روانی خود را متعلق به جنس مخالف می دانند و یا بالعکس. فقهای اهل سنت به اتفاق آرا و با استناد به آیه 119 سوره نساء تغییر جنسیت افراد اخیرالذکر را حرام و این عمل را نوعی تغییر در خلقت خدا می دانند، لیکن فقهای شیعه از آیه شریفه مذکور حرمت تغییر جنسیت را استفاده  نمی کنند و معتقدند که از این طریق انسانیت انسان عوض نمی شود، بلکه یک صفت او ( مثلا مرد بودن) تبدیل به صفتی دیگر (مثلا زن بودن) می شود. باید حق داد که فقهای شیعه تفسیر بهتری ارائه داده اند .  بنظر نویسنده حاضر ، حق با گروه دوم یعنی فقهای شیعه است . ملاحظه می شود که بر طبق نظر فقهای شیعه تغییر جنسیت این گروه مشروع و مجاز می باشد، لیکن از باب رجوع به اهل خبره، تشخیص پزشک متخصص قابل اعتماد لازم است. بدین ترتیب تنها تغییر جنسیت یک گروه از افراد نامشروع است و آن افرادی هستند که مشکل جنسی نداشته و علائم جسمی بدن آن ها با گرایش جنسی روانی شان مطابقت دارد و پزشکان این گروه را در زمره منحرفان قرار می دهند.

 سخن فلسفه :

از لحاظ فلسفه ، گروهی موسوم به ساختارگرایان که میشل فوکو نیز از زمره این گروه تلقی می شود معتقد هستند که مدرنیته یک تفسیر از طبیعت است حتی بیماری ها یک تفسیر بشری هستند که ممکن است در واقع بیماری نباشند . شرور یک تفسیر بشری است که ممکن است از نظر طبیعت خیر محض باشد . شش انگشتی ها از نظر ما معیوب هستند وگرنه چرا خلق شدند ؟ وسواسی ها چرا خلق شده اند ؟ اضطرابی ها چرا بدین صورت  آفریده  شده اند ؟ جنون ، سایکوز و اختلال دو قطبی از منظر ما است که نقص تلقی می شود . بنابراین نویسنده حاضر به شخصه معتقد است که طبیعت کاملا بی عیب و نقص خلق شده است و حق با ساختارگرایان است .          غیر ارگانیست ها معتقدند که زمینه شیوع بیماری های روانی منشاء اجتماعی و بشری دارد و تا حدود زیادی درست می گویند . خلقت گرایان می گویند وسواس بیماری نیست و اضطراب نیز بیماری نیست بلکه اینها جزئی از نظام خلقت هستند  وحتی میگرن نیز این چنین است و تجربه نیز اثبات کرده است که این مسائل که به بیماری تعبیر می شوند مزمن هستند و داروهای نسل جدید فقط از شدت درد می کاهند  .   ترانس سکشوالیسم نیز بیماری نیست و جزئی از نظام خلقت است و الا چرا اینها خلق شده اند ؟ بنابراین این تفسیر ما از این مسائل است که منجر به عیب و نقص و بیماری تلقی می شود . رنج از منظر یک انسان است که معنا می پذیرد . بنابراین مدرنیته تنها توانسته از شدت درد بکاهد و یا از ورود نوزادان مبتلا به مونگولیسم با توسل به سقط جنین که خود محل بحث است یعنی قطع و سلب حیات از یک انسان بخاطر راحتی والدین و جامعه ، احتراز کند ولی نتوانسته است که درست کند و بسازد و یا سیستم را تغییر بدهد  . 

سخن آخر ما :

بنظر می رسد که یک فرد ترانس سکشوال نمی تواند با وضعیت خویش کنار بیاید ، این بدین معنا است که او اگر تسلیم روح خویش باشد ،‌ با اجتماع و جریحه دار شدن احساسات عمومی چه کند ؟‌ مردی که می خواهد بسان زنان لباس بپوشد ، با فشار های مهلک و ویرانگر خانواده و اقوام و جامعه چگونه دست و پنجه نرم کند ؟ اینجاست که سوالی مطرح می شود : یا ما باید جامعه را تغییر دهیم یا اینکه فرد ترانس را مثل جامعه کنیم حتی اگر تا آخر عمر مجبور باشد که هورمون جنس مخالف را تزریق کند باید ریش داشته باشد که مجوز این باشد که لباس مردانه بپوشد . این ناشی از یک جهل فراگیر و جهان سومی است . انسان دشمن آن چیزی است که نمی داند . هرکس تنها فکر می کند ساعت خویش زمان را بدرستی نشان می دهد . ترانس باید مثل ما باشد تا بتواند مثل ما رفتار کند اما خداوند همه را یکسان خلق نکرده است حتی دو بند انگشت هم مثل هم نیستند چه رسد به انسانها . شاید اطلاع رسانی ، شاید حمایت حقوقی و تدابیر بازدارنده از آزار و اذیت و شماتت اجتماعی اینگونه افراد ، شاید تلاش برای بالابردن سطح فهم عمومی ، شاید عدم حساسیت و عدم نگاه های معنا دار به اینگونه افراد است که  می تواند کمک کننده باشد . به هر حال یک ترانس سکشوالیسم همیشه یک ترانس سکشوالیسم است چندانکه یک مبتلا به فشار خون همیشه یک مبتلا به فشار خون است حتی اگر ترانس سعی کند تا آخر عمر تزریقات هورمونی انجام دهد ، خلقت او خلقت یک ترانس سکشوالیسم است و شاید ترانس نیز این قضیه را خوب می داند و برای دفع فشارهای جاهلانه اجتماعی و نگاه های معنا دار و در عین حال  درون تهی و متاسفانه زهرآلود ، متوسل به تزریق مادام العمر هورمون می شود .

مراجع و مواخذ :

مجله پزشکی سلامت . شماره سیصد و نود و شش -  راهنمای بیماری های روانپزشکی بزرگسالان - 1388
خاتمی ؛ دکتر محمود ؛‌ مکاتب فلسفی در قرن بیستم ، ساختارگرایان ، دانشگاه تهران ؛ پاییز 1385
کاتوزیان ، دکتر ناصر ،‌ حقوق خانواده ،‌ در دو مجلد ،‌ شرکت سهامی انتشار ، چاپ هفتم - 1385
محقق داماد ، دکتر سید مصطفی ، قواعد فقه ، بخش جزائی ،‌ قاعده دراء ، مرکز نشر علوم اسلامی
محمدغفوری ، محمدرضا ، استدلال قضائی در دو نظام بزرگ حقوقی صورتگرا و واقع گرا ،‌ ساختارگرایان ، مجمع علمی و فرهنگی مجد ،‌ پاییز 1392

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.