×

پند لقمان

پند لقمان

پند لقمان

پند-لقمان

روزی لقمان در کنار چشمه ای نشسته بود .
 مردی که از آنجا می گذشت از لقمان پرسید : چند ساعت بعد به ده بعدی خواهم رسید ؟
لقمان گفت : راه برو
آن مرد پنداشت که لقمان نشنیده است ، دوباره سوال کرد : مگر نشنیدی ؟ پرسیدم چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید ؟
لقمان گفت : راه برو
آن مرد پنداشت که لقمان دیوانه است و راه پیشه کرد . زمانی که چند قدمی راه رفته بود ، لقمان با بانگ ( صدای ) بلند گفت : ای مرد ، یک ساعت دیگر بدان ده خواهی رسید .
مرد گفت : چرا اول نگفتی ؟
لقمان گفت : چون راه رفتن تو را ندیده بودم ، نمی دانستم تند می روی یا کند . حال که دیدم دانستم که تو یک ساعت دیگر به ده خواهی رسید

وب سایت قاضی دادگستر

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.