×

همدستی در جرم در حقوق انگلستان

همدستی در جرم در حقوق انگلستان

همدستی در جرم در حقوق انگلستان

همدستی-در-جرم-در-حقوق-انگلستان وکیل 

COMPLICITY
همدستی در جرم

توضیح اینکه  : { در حقوق کیفری ایران هرگاه دو نفر یا بیشتر در ارتکاب عمل مجرمانه ای با هم همکاری کنند در یکی از دو قالب شرکت یا معاونت در جرم پیرامون حدود مسئولیت آنها اظهار نظر می شود و اجمالا شرکت در جرم در حقوق ایران می توان به دخالت افراد مختلف در ارتکاب اجزای رکن مادی یک جرم را توصیف کرد به نحوی که پیکره مادی جرم مستند به افعال تک تک شرکا باشد و هر شریک مستقلا در ارتکاب رفتار مادی جرم نقش مستقل دارد ، معاونت در جرم مستلزم مداخله مستقیم در جرم نیست لذا معاون جرم به کسی گفته می شود که مباشرت مستقیم در ارتکاب مادی جرم ندارد بلکه به طرق گوناگون مباشر را در ارتکاب جرم یاری می رساند یا اینکه ارتکاب جرم را برای او تسهیل می کند و یا به طرق دیگری مانند دسیسه چینی و تهیه ابزار جرم در وقوع نهایی جرم نقش دارد اما در حقوق کیفری انگلستان این تفکیک وجود ندارد.
یعنی میان معاون و شریک تفکیکی قایل نشده اند و اصطلاح عامی دارند که شامل هر دو می شود و آن همدستی در جرم یا complicity است البته ضروری است به یک سابقه تاریخی که در نظام حقوق عرفی انگلستان وجود داشته اشاره شود سابقا کسانی که در جرم به مباشر کمک می کردند یا یاری می رسانند به دو دسته تقسیم می شدند : دسته اول کسانی که در زمان ارتکاب جرم در صحنه جرم حضور دارند و دسته دوم کسانی که پیش از وقوع جرم ، مباشر جرم را به نحوی مورد ارشاد قرارداده و یا به او کمکی در راستای ارتکاب جرم کرده اند این تقسیم بندی فعلا وجود ندارد ، برخی از نویسندگان ایرانی دسته اول را که به مباشر کمک می کنند و در صحنه هستند شریک جرم و آنهایی که خارج از صحنه جرم و قبل از شروع عملیات اجرایی به وی کمک کرده اند را معاون جرم می نامند به نظر می رسد با توجه به اینکه در حقوق انگلستان دیگر چنین تفکیکی وجود ندارد نباید حقوقدانان ایرانی به چنین تفکیک بی اساسی دست بزنند.}

قواعد حاکم بر همدستی در جرم the law of complicity                       
مباشرین جرایم و همدستان در جرم Principals and Accomplices      

تعریف :

مباشر جرم شخصی است که رفتار و یا ترک فعل او تشکیل دهنده رکن مادی جرم است همدست در جرم کسی است که مباشر را در ارتکاب جرم کمک می کند   یا به ارتکاب جرم تحریک   می کند یا آنکه به مشاورت به ارتکاب جرم میدهد   و همچنین اینکه ارتکاب جرم را برای مباشر تسهیل می کند .

این بخش از کتاب به بررسی موقعیت حقوقی کسانی که سایرین را در ارتکاب جرم کمک می کنند یا تشویق می نمایند   می پردازد حقوق کیفری نه تنها کسانی را که مستقیما صدمه به قربانی وارد کرده اند مجازات می کنند بلکه همچنین آنهایی که مباشران جرم را در وقوع جرم یاری می رسانند کیفر می نمایند ، بنابراین اگر بُب(Bob) ، استیون (steven )را مورد ضرب چاقو قرار دهد تا بمیرد آشکارا (بدیهی است ) بُب مقصر به قتل عمدی خواهد بود اما اگر چارلز (Charles ) یک چاقو به بُب داده باشد و دیانا (  Diana) به بُب محل حضور استیون را اطلاع داده باشد و ادوینا (  Edvina)، بُب را به کشتن استیون تشویق نموده باشد . چارلز ، دیانا ، ادوینا همگی در رابطه با مرگ استیون مقصر خواهند بود .

آنهایی که سایرین را در ارتکاب جرم یاری می رسانند با اصطلاحات حقوقی متفاوتی شناخته می شوند : از قبیل کسانی که به وقوع جرم مساعدت می کنند  ، اطراف ثانوی جرم و یا همدستان جرم {در حقوق کیفری انگلیس در یک تقسیم بندی که بعضی حقوقدانان کرده اند کسانی که در وقوع جرم دخالت می کنند دو دسته تقسیم می شوند طرف اصلی که همان مباشر جرم و طرف ثانوی که در حقیقت شخصی است که مرتکب رکن مادی جرم نمی شود و در وقوع آن نقش مستقیمی ندارد ولی مباشر را در وقوع جرم کمک می کند .}

ضرورت دارد در همین آغاز خاطر نشان شود که در این قلمرو وضعیت قواعد حقوق شفاف و روشن نیست ، پرفسور اشورت ( professor Ashworth ) در این خصوص گفته است حقوق انگلیس در خصوص همدستی در جرم مملو از عدم قطعیت   و اندیشه های متعارض   است و حقوق انگلستان در این حوزه تسلیم بدترین ویژگیهای حقوق عرفی شده است { در نظام کامن لاو از آنجا که مبنای قانونگذاری و وضع قواعد ، عرف است و دادگاه ها قواعد عرفی را از آداب و رسوم عرفی و رویه معمول استنباط می کنند لذا یکی از مهمترین ویژگیهای حقوق عرفی انعطاف پذیری آن است و در صورتی که عرف و عادات اجتماعی در گذر زمان تغییر می کند } آنچه که از آن به انعطاف پذیری تعبیر می شود در اینجا ( در حوزه complicity )منتهی به تعدد آراء فرصت طلبانه دادگاه ها شده است ، غالبا موجب توسعه قلمرو حقوق شده و همچنین منجر به ایجاد توده ای از رویه قضایی   شده که انسجام   خیلی کمی دارند. ( یکپارچگی خیلی کمی دارند .)
همانطور که در این نقل قول نشان می دهد موضوع این فصل مبحث آسانی نیست و مفسر ین   در ارائه یک اصل راهبردی روشن در خصوص نظام حقوقی فعلی دچار سردرگمی   شده اند ، تعجب آور نیست که دانشجویان هم این فصل را خیلی مشکل می دانند .

به منظور فهم موقعیت حقوقی کسانی که در ارتکاب جرم همدستی می کنند ابتدائا تمییز همدست از مباشران جرم ضروری به نظر می رسد .

چه کسی مباشر جرم است ؟                             who is the Principal?

مباشر جرم همان مرتکب   جرم است و او شخصی است که رفتارهایش تشکیل دهنده رکن مادی جرم است به عنوان مثال در یک پرونده قتل عمدی   به کسی گفته می شود که عملش موجب مرگ قربانی شده است در مقابل همدست در جرم شخصی است که مرتکب را در ارتکاب جرم یاری رسانده و یا تشویق کرده است می بینیم که این تفکیک صریح و روشن است با این حال ضروری است که شما حالات شش گانه متفاوت زیر را با هم مقایسه کنید ؛

{ در حالات شش گانه زیر نویسنده وضعیتهای ممکن را در دو یا چند شخص با هم جرمی را مرتکب می شوند و هر یک بنحوی در آن دخالت دارند را بررسی کرده است . }
وال ( val ) و لان( lan ) هر دو سارا ( sara )را مورد ضرب چاقو قرار دادند در اثر اجتماع آثار ناشی از هر دو جراحت قربانی ( سارا  sara )فوت کرد در چنین پرونده ای وال و لان به عنوان شرکا ء جرم  ، مجرم و مسئول می باشند ، البته ممکن است که آنها در چنین پرونده دارای عنصر روانی متفاوتی از هم باشند که در چنین وضعی چه بسا هر کدام به جرمی متفاوت از جرم منتسب به دیگری محکوم شود ( مثلا یکی به قتل عمدی و دیگری به قتل غیر عمد   ) در مقابل ممکن است که آنها دارای عنصر روانی مشابهی باشند که در چنین وضعی هر دو به یک جرم مشابه محکوم می شوند. { از نظر حقوق تطبیقی ؛ همین قاعده نیز در حقوق ایران جاری است در شرکت در جرم گاهی دو یا چند شخص در جرم دخالت دارند و فعل هر کدام به نحو مستقیم تشکیل دهنده بخشی از رکن مادی جرم است با این حال مخصوصا در جنایات این امکان وجود دارد که یکی از شرکا به عنوان شرکت در جنایت عمدی و دیگری به عنوان شرکت در جنایت شبه عمد یا خطا ، در مرگ شخص واحدی مسئولیت داشته باشند. }

(2) لوری ( Laurie ) به استیفن ( Stephen ) یک چاقو می دهد و به او می گوید که با آن آگاتا(Agtha ) را مورد ضرب قرار دهد تا بمیرد و استیفن هم به همین نحو عمل می کند در چنین حالتی استیفن همدست در جرم و لوری مباشر جرم گفته می شود {در حقوق جزای ایران مصداق معاون و مباشر است که در یک جنایت قتل دخالت دارند با این تفاوت که در حقوق ایران مجاز است معاون کمتر از مجازات مباشر است ولی در حقوق انگلستان مجازات  معاون با مباشر برابر است .}

(3) فرض کنید منیت ( Minnette) و دوروتی ( Dorothy ) هر دو به پیتر حمله می کنند بر اساس شواهد و قراین موجود در پرونده مشخص نیست که جرح منتهی به فوت   ( جرح کشنده یا شدید) پیتر را کدامیک از دو متهم مرتکب شده است در چنین حالتی هر دو به اتهام قتل عمدی مسئول هستند . فلسفه این مسئولیت این است که می توان به هر دو متهم چنین گفت : هر یک از شما جرح منتهی به فوت مقتول را مرتکب شده و مسلما دیگری هر کدام که باشد قاتل را در ارتکاب فعل منجر به فوت مقتول یاری کرده است بنابراین شما مقصر به قتل عمدی هستید خواه به عنوان مباشر و یا همدست در قتل  . { توضیح : علت این است که در حقوق کیفری انگلستان مجازات معاون و یا همدست در جرم دقیقا همان مجازات مباشر جرم و هیچ تفاوتی در کمیت و کیفیت کیفر وجود ندارد و جزء ملاحظات قضایی ممکن است موجب نوسانات در میزان کیفر شود ، در حقوق کیفری ایران چنین قضیه ای مصداق شبهه محصوره در قتل است ماده 315 قانون مجازات اسلامی تقریبا در این خصوص مقرر داشته اگر دو نفر متهم به قتل باشند و هر کدام ادعا کند که دیگری کشته است و علم اجمالی بر وقوع قتل توسط یکی از آن دو نفر باشد و حجت شرعی به قاتل بدون یکی اقامه نشود و نوبت به دیه برسد با قید قرعه دیه از یکی از آن دو نفر گرفته می شود .}

(4) راس (Ruth) در خانه ای که تحت تصرف   لوری  (Larry) و سوزان ( Susan ) است کشته شده بر اساس شواهد قضایی مسلم است که یا لوری یا سوزان او را کشته اما دلیلی وجود ندارد که کدامیک مرتکب قتل شده { فرض نویسنده این است که متهمین با هم تبانی ندارند و یکی از آنها مرتکب قتل شده بدون تبانی قبلی و هم دستگی } در چنین پرونده ای هیچ یک از متهمین را نمی شود محکوم کرد زیرا شواهد و قرائنی وجود ندارد که با تمسک به آن بتوان احراز کرد که آن دو مطابق قواعد مباشرت و یا همدستی در جرم مقصر و مجرم هستند . فقط اگر بتوان ثابت کرد که قتل توسط یک طرف انجام شده و طرف دیگر هر کدام که باشد با او همکاری کرده در چنین وضعیتی محکوم کردن   هر دو مواجه با هیچ اشکالی نیست .

(5) دیک (  dick) و فیلیس (  Phyllis) در یک زمان به تام (  tom) حمله کردند اما بدون وحدت قصد و بدون قصد همکاری یا مشارکت با دیگری ، در چنین پرونده ای هر یک از متهمین شخصا مسئول   نتایج اعمال خودش می باشد ولی نسبت به افعال شخص دیگر مسئول نیست بنابراین اگر ثابت شود که علت مرگ فقط جرح وارده توسط دیک بوده فیلیس را نمی توان به جرم قتل عمدی یا غیر عمدی محکوم کرد اما می توان او را به جرم جراحاتی   که وارد کرده   و مقصر و مسئول دانست { در حقوق ایران هم همین قاعده جاری است .}

(6) آرتور ( Arthur ) مقداری سم به کونان ( Conan ) می دهد و به او می گوید که این دارو است و برای فرزند شما که بیمار است مفید است ، کونان تصور می کند که آرتور درست می گوید و سم را به بچه می دهد می خورد و بچه می میرد ، در چنین پرونده ای آرتور مسبب قتل عمدی به عنوان مباشر جرم است ولی کونان به هیچ جرمی مقصر یا متهم نیست .

این مثال آخر نمونه ای از نظریه فاعل بی گناه است که ضروری است آنرا با تحلیل بیشتری تفسیر کنیم :
دعوی دولت علیه گیانتو 1997       R .V . Giannetto (1997)

آقای رابرت گیانتو همسرش ژولیا را تهدید به قتل کرد و ولچ ( welch )را با پرداخت مقداری پول برای کشتن او اجیر کرد . بعد از مرگ ژولیا ، رابرت گیانتو دستگیر می شود دادستان   قادر نبود ثابت کند چه کسی ژولیا را کشته است ، رابرت در این پرونده بر این اساس که یا خود رابرت و یا شخص دیگر از جانب او ( که ممکن است ( ولچ ) باشد ) مرتکب قتل شده است به قتل عمدی محکوم شده است ، رابرت بر این اساس که دادگاه یا قاضی از هیئت منصفه   نخواسته است که دقیقا مشخص کند که آیا مباشر جرم و یا همدست در جرم است تجدید نظر خواهی   کرد .
{ lord  : لقب دادگاه های استیناف و قضات مجلس اعیان انگلستان است .}

استدلال قاضی کندی :         ( lord justice Kennedy )
اگر با دقت بیشتری به رویه قضایی    و منابع حقوقی بنگریم خواهید دید که در شرایط مشابه این پرونده قاضی محکمه در اینکه از هیئت منصفه نخواسته است حتما باید مشخص کند قاتل ، شوهر مقتول است و یا شخص دیگر ، به حق ( درست ) عمل کرده است ، آنها ( اعضای هیئت منصفه ) در حالت زیر می توانستند متهم را محکوم کنند ؛ اگر برای آنها محرز شد متهم قاتل نیست حداقل قاتل را تشویق کرده است { و چون در این پرونده هیئت منصفه به این نتیجه رسیده است } بر این اساس تجدید نظر خواهی مردود می باشد .

فاعل بی گناه        ( INNOCENT AGENCY )
شخص بی گناه کسی است که عمل او موجب ورود صدمه به قربانی شده اما در عین حال بی گناه است : خواه بدلیل فقدان اهلیت جزایی   ( مثلا به لحاظ جنون یا اینکه سن او کمتر از سن مسئولیت کیفری است ) و یا به جهت اینکه او از ماهیت مجرمانه بودن عملکرد خود آگاه نباشد  در حقوق کیفری انگلستان اطفال کمتر از 10 سال به هیچ وجه مسئولیت ندارند
10 تا 14 مسئولیت نسبی دارند به کانون فرستاده می شوند ، 14 تا 18 مسئولیت دارند ولی مانند بزرگسالان مجازات نمی شوند و باز هم تحت اقدامات اصلاحی قرار می گیرند .
مثلا رهگذری را تصور کنید که یک بمب لمسی کوک شده را در حال غفلت لمس می کند و منفجر می شود { در حقوق انگلستان فاعل بی گناه به دو نوع : یا کسی است که اهلیت جزایی ندارد و یا کسی است که از مجرمانه بودن عمل آگاه نیست } در موردی که کسی آدم بی گناهی را وادار به جرم کرده مرتکب جرم شخصی است که موجب ارتکاب جرم توسط فاعل بی گناه شده و عامل بی گناه هیچ مسئولیتی نسبت به جرم ندارد .

در رویه قضایی بهترین مثال در خصوص فاعل بی گناه پرونده میکائیل ( Michael)می باشد در این پرونده متهم تصمیم گرفت دختر بچه خود را بکشد او مقداری سم به پرستار بچه اش تحویل داد و وانمود کرد برای بهبود بیماری فرزندش مفید است و خواهان خوراندن آن به دختر بچه شد پرستار بدون اینکه بداند سم است تصمیم گرفت که به بچه ندهد و آنرا روی تاقچه اتاق گذاشت یک بچه دیگر آمد و سم را برداشت و به همان دختر بچه خوراند و مرد . در این پرونده بچه و پرستار را می توان مصداق فاعلان بی گناه دانست. همچنین پرونده استرینجر (stringer ) و بنکس (1991banks  ) یک کارفرما   از کارکنانش خواست که نامه هایی را بنویسد و در آن نامه ها از دیگران برای مبادلات بازرگانی  دعوت به سرمایه گذاری کنند { کارگران از ماهیت نامه اطلاعی نداشتند اینکه کارفرما چه قصدی دارد } بعد ها ثابت شد که با ارسال این نامه ها کارفرما مرتکب اعمال متقلبانه و تحصیل منافع قانونی شد و است ، مرتکب جرم کارفرماست و کارگران فاعلین بی گناه هستند .

پرفسور سر جان اسمیت (sir john smith  ) در کتاب خودش گفته است که برخی از جرایم به هیچ وجه توسط فاعل بی گناه قابل ارتکاب نیستند به بیان دیگر هر کس آنها را مرتکب شود قطعا مسئول است و نمی توانیم بگوییم که او فاعل بی گناه است چرا که غیر ممکن است که گفته شود شخصی که دیگری ( مثلا فاعل بی گناه ) را وادار به جرم کرده مرتکب رکن مادی شده است ، او ( پرفسور اسمیت ) چند همسری   و زنای به عنف   را ذکر کرده است .

{ با این حال در دعوی کوگان ( Cogan ) و لیک ( leak )1976 شوهری به اتهام زنای به عنف به همسر خودش توسط دوستش بر اساس قاعده فاعل بی گناه محکوم شد دادگاه استیناف در این پرونده پیشنهاد کرد که در چنین مورد یک راه دیگر برای مسئول دانستن شوهر نیز وجود دارد و آن تسهیل وقوع زنای به عنف است .}  در حمایت یا تقویت دیدگاه سرجان اسمیت می توان گفت که هر جا گفته شود شخصی از طریق فاعل بی گناه زنای به عنف شده ، یک توصیف تصنعی از اعمال او ارائه می کنیم اما در مورد که متهم فاعل بی گناه را  وادار به دادن سم به مقتول می کند هیچ تصنعی در اینکه بگوییم به قربانی سم خورانده وجود ندارد .

همدستی در جرم : عنصر مادی complicity : the actus reus
تعریف : در یکی از 4 حالت زیر می توان یک شخص را همدست در ارتکاب جرم تلقی شود ؛
1 – کمک کردن ( aiding )                                  
2 – تحریک کردن ( abetting  )
3– مشاوره نمودن ( ارشاد کردن ) (counseling )
4 _ تسهیل کردن ( procuring )

{ در حقوق انگلستان رکن مادی معاونت در جرم با یکی از این افعال چهارگانه تحقق پیدا می کند که البته گاهی در قانون این مفاهیم به همدیگر قرابت معنایی زیادی می یابند }

  The accessories and Abettors AGT 1861 , section 8 , states :
بخش هشت 8 از قانون معاونت و تحریک به جرم مصوب 1861 مقرر می دارد ؛ هر شخصی که در ارتکاب یکی از جرایم قابل کیفر خواست   به دیگری کمک کرده یا به ارتکاب آن تحریک نموده به او مشاوره داده ، یا وقوع جرم را تسهیل کرده باشد اعم از آنکه جرم مورد نظر از جرایم مبنی بر حقوق عرفی و یا جرایم مبتنی بر قانون موضوعه ( فعلی و یا قوانینی که در آینده به تصویب برسد ) باشد به مثابه یک مجرم اصلی تحت تعقیب   محاکمه   و مجازات   قرار خواهد گرفت .

این بخش نکات مهمی را در خصوص قانون همدستی در جرم در بر دارد :
I ) ضرورت دارد که توسط مباشر اصلی یک جرم واقع شود { در نظام حقوقی ایران هم برای شناسایی یک فرد به عنوان معاون جرم ضرورت دارد شخص دیگری که معاون به او اعانت کرده جرمی را مرتکب گردد و این ضرورت یکی از نشانه های حاکمیت نظام عاریه ای بودن مجرمیت معاونت در جرم در حقوق ایران است که البته این اصل در حقوق کیفری انگلستان به این قاطعیت حاکم نیست } اهمیت   این شرط در این است که اگر متهم به مباشر کمک رسانده ، وی را تحریک کرده یا به او مشورت و مشاوره داده و یا زمینه هایی را برای ارتکاب جرم توسط او تدارک دیده اما شخص اصلی اقدامی را در مسیر ارتکاب جرم انجام ندهد دیگر در چنین حالتی متهم به همدستی در جرم مجرم نخواهد بود مثال زیر را تصور کنید ( فرض کنید ) ، Jeeves که مستخدم Bertie  است می داند که گاس (Gussie )که یک متجاوز   است قصد ورود متجاوزانه به خانه Bertie  را دارد لذا درب ایمنی خانه را باز می گذارد ، اگر گاس مرتکب جرم تجاوز نشود مثلا به دلیل مشغله هایی که در آن شب برای او پیش آمد ، دیگر Jeeves مرتکب جرمی نشده است و در حقوق انگلستان ما جرمی تحت عنوان شروع به همدستی در جرم شروع به کمک رسانی شروع به تحریک کردن ، شروع به ارشاد کردن و یا شروع به تسهیل کردن وقوع یک جرم وجود ندارد . { البته در این نظام حقوقی تحریک یک جرم مطلق و مستقل است . }

(2) همدست به اتهام همان جرم اصلی تحت تعقیب قرار می گیرد به عنوان مثال حتی اگر جرم مورد ادعا { عملی که به همدست نسبت داده شده } مساعدت در ارتکاب یک قتل عمدی می باشد وی به اتهام ارتکاب قتل عمدی تعقیب خواهد شد این قاعده اهمیت ویژه ای در زمینه قتل عمدی دارد چرا که در صورت محکومیت « مجازات حبس ابد الزامی »  در انتظار متهم است . { در مقایسه با نظام حقوقی ایران در مواردی در ایران معاون جرم به مجازات فاعل جرم محکوم می شود که استثنا و خلاف قاعده است و اصولا مجازات معاون جرم حسب ماده 726 قانون مجازات اسلامی ،حداقل مجازات مباشر جرم است . از جمله استثناهای این قاعده ماده 710 قانون مجازات اسلامی است که آمده است : اشخاصی که در قمار خانه ها و یا اماکن معد برای صرف مشروبات الکلی قبول خدمت کنند یا به نحوی از آنها به دایر کننده این اماکن کمک کند معاون محسوب می شوند و مجازات مباشر را دارند.}

(3) اشکال چهار گانه همدستی در جرم در این بخش از قانون احصاء شده اند ؛ کمک کردن ، تحریک کردن ، مشاوره دادن ، تسهیل کردن . برای اینکه متهم همدست در جرم قلمداد شود ضروری است که فقط در قالب یکی از این اشکال چهار گانه به عنوان همدست شناخته شود .

به ما اجازه دهید تا وارد معنای procuring  و conselling و abetting  و aiding   شویم ، مدخل بحث را ما با اظهارات آقای lord widgery   که از قضات استیناف است و اظهارات او در کتاب مرجع دادستان کل آمده شروع می کنیم ( انتشارات 1975).

فرض ما بر آن است که در بخش 8 قانون 1861 کلمات را باید در معنی عرفیه آنها استعمال و تفسیر کرد و همچنین اعتقاد داریم که بین هر کدام از این کلمات چهار گانه با سه مورد دیگر اختلاف وجود دارد چرا که اگر چنین نباشد نتیجه می گیریم که پارلمان در بکارگیری این الفاظ چهار گانه وقت خود را بیهوده تلف کرده و دو یا سه مورد از الفاظ لغو و اضافی بوده اند { مدلول اظهارات آقای لرد ویجری این است که قانونگذار کار لغو انجام نمی دهد }

اهمیت این نقل قول در این است که تاکید می کند که این کلمات باید در معانی متعارف به کار روند از این جهت خوب و قابل توجیه است اما اصطلاحات برانگیختن ، تسهیل کردن و ارشاد کردن اصطلاحات رایجی در زبان عمومی مردم نیستند ، { استعمال عرفیه ندارند }  بنابراین نمی توان معانی عرفی معتبر   آنها را کشف کرد . نکته دوم این است که این کلمات دارای معانی متمایزی هستند و آقای lord widgery  هم این را پذیرفته است . نویسندگان و مفسر ین نتوانسته اند معنای مستقلی از عبارات تحریک کردن بدست آوردند که مشمول اصطلاحات کمک رسانی و ارشاد کردن نباشد پس از این حیث نیز نظر آقای lord widgery  کمی مشکل زا است شایان ذکر است که در سایر پرونده ها از جمله دعوی دادستان کل علیه Able پیشنهاد شده که این کلمات مترادف هستند با کمک رسانی{ هر سه هم معنی هستند و معنی helping یا کمک رسانی به معنای عام می دهند .}

AIDING
یاری رساندن هرگونه کمک رسانی به دیگری را شامل می شود و همچنین شامل دادن یک شیء و یا ابزار به دیگری و یا ارائه اطلاعاتی به او که وی را در ارتکاب جرم کمک کند البته ضروری نیست که ثابت شود همکاری متهم در وقوع جرم نقش اساسی  داشته است همچنین ضروری نیست که ثابت شود بدون همکاری او جرم واقع نمی شد با این حال برای اینکه یک رفتار مصداق یاری رساندن باشد باید در وقوع جرم به طور واقعی کمکی به مباشر شده باشد بر این اساس اگر هارولد ( Harold ) از پیتر ( peter)بخواهد که او تیم (  tim)را به قتل برساند و پیتر که خود با تیم دشمنی دارد چاقویی به هارولد بدهد اما هارولد از آن چاقو استفاده نکند بلکه به جای آن با شلیک گلوله تیم را بکشد دیگر پیتر کمکی به ارتکاب قتل نکرده است چرا که چاقوی او به هیچ نحوی کمکی به هارولد در ارتکاب قتل نبوده است با این حال باید دو نکته را در خصوص این مثال یاد آور شد : نکته اول اینکه نقش دادن چاقو به قاتل می تواند مصداق ارائه این مثال ارائه طریق و یا ارشاد کردن باشد حتی اگر با آن قتل واقع نشود . نکته دوم اینکه اگر دادن چاقو به هارولد موجب جزم وی ( متقاعد شدن وی ) به ارتکاب جرم شود حتی اگر هارولد از آن استفاده نکند می توان گفت که پیتر وی را در ارتکاب قتل کمک کرده است .

اغلب پرونده های راجع به یاری رساندن حکایت از این دارد که اطراف جرم ( مباشر و همدست ) معمولا همدیگر را ملاقات می کنند اما اصولا ملاقات ضروری نیست در حقیقت ممکن است مرتکب اصلی از اینکه کس دیگری او را در ارتکاب جرم کمک کرده است به هیچ وجه آگاه نباشد مثلا اگر یک محافظ شخصی که با ارباب خود اختلاف دارد یا از او ناراحت است درب خانه را باز بگذارد به این امید که یک متجاوز رهگذر از این وضعیت بهره ببرد و چنین اتفاقی نیز بیافتد می توان این محافظ را به جرم کمک رسانی در یک ورود متجاوزانه مقصر دانست .

{ بحث تطبیقی : در نظام حقوقی ایران معاونت در جرم ، جرمی مقید است به عبارت دیگر معاون جرم در صورتی مسئولیت کیفری دارد که اعانتی که او به مباشر کرده در وقوع جرم اصلی توسط مباشر موثر بوده باشد به بیان دیگر اگر احراز شود فعل معاون هیچ تاثیری به ارتکاب جرم در مباشر نداشته معاون جرم مسئولیتی نخواهد داشت در حقوق انگلستان اگر چه این قاعده حاکم است اما کمرنگتر از حقوق جزای ایران است . در حقوق ایران اگر شخصی چاقویی به دیگری برای قتل بدهد ولی مباشر از آن استفاده نکند کسی که چاقو را به او داده به صرف این فعل معاون تلقی نمی شود اما در حقوق انگلستان در همین مثال در دو حالت ، عمل را معاونت در قتل می دانند حتی اگر مباشر اساسا از آن چاقو استفاده نکند یکی اینکه دادن چاقو به مرتکب مصداق ارائه طریق به او باشد هر چند از آن استفاده نکرده باشد . حالت دوم : دادن چاقو موجب قطعی شدن تصمیم مباشر شود . ضمنا در حقوق ایران ملاقات و مذاکره بین معاون و مباشر قبل از ارتکاب جرم ضروری نیست .}

به بیان دیگر لازم نیست مباشر از وجود معاون با خبر باشد و حتی لازم نیست که آگاه باشد که کسی به او کمک کرده باشد فرض کنید شخص الف تصمیم می گیرد وارد خانه شخص ب شود و شبانه او را به قتل برساند در آن شب ج در منزل ب مهمان است الف از دیوار خانه ب بالا می آید داخل حیاط می شود ب مشکوک می شود و بلند می شود و به داخل حیاط نگاه کند و ج هم بیدار می شود ج ، الف را مسلح در گوشه حیاط می بیند و با توجه به خصومت بین الف و ج می داند که الف به قصد قتل و جنایت آمده و ج ، ب را متقاعد می کند که ما اشتباه کردیم و خبری نیست و به خانه برگردد و بدین ترتیب مقتول را از حراست و مراقبت متعارف باز می دارد و وقوع جرم را برای الف تسهیل می کند و الف وارد شده و ب را در حال خواب به قتل می رساند : { ج معاون در قتل شخص می باشد و حتی اگر با الف مذاکره نداشته باشد و مباشر از وجود او بی خبر است و از اعانت او هم بی خبر باشد یکی از مهمترین قرائن قانونی در این خصوص دسیسه چینی در ارتکاب جرم توسط دیگری و لحاظ آن در بند اول ماده 43 قانون مجازات اسلامی به عنوان معاونت در قتل است . }

جزای اختصاصی
تحریک کردن ABETTING

اگر بخواهیم صادقانه صحبت کنیم هیچ کس نمی داند معنای واقعی abetting چیست؟ abetting  در لغت نامه انگلیسی آکسفورد با تعابیری از قبیل تحریک کردن   برانگیختن   و تشویق کردن   تعریف شده است خواهیم دید که همین اصطلاحات هم در تعریف counselling نیز مورد استفاده قرار گرفته اند . اگر بخواهیم یک معنای ویژه ای برای abetting  پیشنهاد کنیم مهمترین پیشنهاد همان است که آقای قاضی دولین جی ( Devlin j ) در پرونده NCB علیه Gamble در1959 ارائه کرد ایشان اظهار داشت abetting عبارت است از تشویقی که در صحنه جرم ( با حضور مشوق در صحنه جرم ) انجام می شود در حالیکه counseling  شامل تشویق و تحریکی می شود که پیش از وقوع جرم صورت گرفته است .
مشورت دادن ( ارشاد کردن ) counselling

counselling شامل تشویق کردن ، تحریک کردن و بر انگیختن دیگری در ارتکاب یک جرم است ، این اصطلاح می توان شامل ترغیب   دیگری به ارتکاب یک جرم باشد و یا صرفا نشان دهنده رضایت همدست به ارتکاب جرم اصلی باشد {کافی است همدست از وقوع جرم راضی باشد و ابراز رضایت کند همین که صرف ارتکاب جرم مطلوب اوست و این امر را به اطلاع مباشر برساند کافی است که او را همدست در جرم قرار دهد.}

نیازی نیست که ثابت شود تشویق و ارشاد کردن منجر به ارتکاب جرم شده { به بیان دیگر نیازی به رابطه علیت بین تشویق کردن و ارتکاب جرم اصلی وجود ندارد .} به بیان دیگر اگر راس ( Ruth ) به جان john پیشنهاد کند که باید اندیAndy  را به قتل برسانی و در مقابل جان به او بگوید نگران نباش من به هر حال یک کاری می کنم { جان برود و مرتکب قتل اندی بشود } هنوز هم راس به عنوان یک تشویق کننده مسئول است در دعوی Giannetto قاضی محکمه (1997 ) اظهار داشت اگر مردی به شوهر زنی بگوید که قصد دارد زن او را بکشد و آن شوهر در مقابل پشت او را نوازش کند ، سر خود را به علامت تایید تکان دهد یا اینکه بگوید « اوو چقدر خوب» (oh goody ) همین مقدار کافی ، برای صدق عنوان تشویق دیگری به ارتکاب جرم است . این پرونده ای که ذیلا بحث می شود شامل عناصر کلیدی counselling است.

دعوی کالهام (Calhaem ) رای دادگاه استیناف
R V Calhaem [1985] QB 808 (CA)

خانم کاتلن کالهام ( Kathleen Calhaem )عاشق   وکیل   خود شد . مطابق محتویات پرونده مقدماتی   خانم کالهام یک کارآگاه خصوصی   به نام ژولین زاجاک (  Julian zajac) را برای کشتن خانم شرلی رندل (  Shirley rendell) که معشوقه   آن وکیل بود اجیر کرد . زاجاک در حالیکه حامل چکش ، چاقو و تفنگ بود وارد خانه خانم رندل شد . زاجاک در حالیکه در اظهارات خود نزد مقامات تعقیب بیان داشت   که وی از همان ابتدا به هیچ وجه قصد کشتن خانم رندل را نداشته است ، با این حال به خانم کالهام وانمود کردم که من برای قتل خانم رندل تلاش خواهم کرد { منظور نویسنده این است که آقای زاجاک زمانی که از طرف خانم کالهام اجیر شد ، به او بر خلاف قصد و نیت خود وعده داد که خانم رندل را به قتل برساند } با این حال وقتی که آقای زاجاک با خانم رندل رو در رو شد ، خانم رندل شروع به جیغ زدن کردن در نتیجه آقای زاجاک وحشت زده   و مشوش و سپس دیوانه شد   ( به عالم دیوانگی رفت ) و خانم رندل را با چکش به قتل رساند . { خانم کالهام به اتهام همدستی در قتل محکوم شد } وی از حکم محکومیت خود تقاضای تجدید نظر خواهی کرد ، اساس استدلال او این بود که هیئت منصفه زمانی می توانست وی را به عنوان یک همدست در قتل خانم رندل مسئول بشمارد که ثابت شود کلمات و الفاظ تحریک آمیز او یک علت اساسی   و موثر ارتکاب قتل بوده است { اساس تجدید نظر خواهی خانم کالهام بر فقدان رابطه علیت بین اظهارات او و اجیر کردن آقای زاجاک با وقوع قتل بوده است در واقع وی مدعی است آقای زاجاک از ابتدا به او دروغ گفته و تظاهر کرده به اینکه قصد قتل خانم رندل را دارد و حضور او در صحنه قتل نیز به قصد قتل نبوده و مبادرت وی به ارتکاب قتل نه تحت تاثیر اظهارات تحریک آمیز خانم کالهام که ناشی از بر آشفتگی و خشمگین شدن او پس از مواجه شدن با خانم رندل و شنیدن جیغ ها و فریادهای او بوده پس علت موثر قتل واکنش عصبی زاجاک به جیغ های مقتوله بوده است . }

علاوه بر این خانم کالهام در لایحه تجدید نظر خواهی خود چنین استدلال کرد : آقای زاجاک در زمان ارتکاب قتل از توافقی که با خانم کالهام داشت عدول کرد و ادامه مسیر را ( رفتن به سوی ارتکاب قتل ) در نتیجه عمل تهور آمیز   کاملا جدید خود پیش رفت و بر این اساس خانم کالهام نمی تواند معاون در قتل باشد .
Lord Justice Parker

در رای صادره چنین اظهار داشت : استدلال آقای کارمن (  Carman) وکیل مشاور تجدید نظر خواه که اظهار داشته است در پرونده های مربوطه به  Caunselling ضروری است که دادگاه هیئت منصفه را بر لزوم احراز رابطه علیت همانند پرونده های مربوط تسهیل وقوع جرم راهنمایی کند و این استدلال ایشان که مشورت های همدست باید علت اساسی وقوع جرم بوده باشد از لحاظ حقوقی اشتباه است و این استدلال یک نقطه نظر جدیدی است که در مورد آن هیچ رای الزام آوری  وجود ندارد.

اعتقاد ما بر این است که می بایست کلمه counsel در معنای معمولی آن به همان نحوی که قاضی بدوی گفته است یعنی در معنای نصیحت کردن ، ارشاد کردن و یا چیز دیگری از همین دست تعبیر کرد و به کاربرد از مخوای این لغت (counsel) به هیچ وجه نمی توان وجود رابطه علیت   بین عمل مشاوره دادن و تشویق کردن را با جرم استنباط کرد { مقصود آقای پارکر این است که counsol  در عرف یعنی مشورت دادن و نصیحت کردن و این کلمه در عرف کلمه مطلق است و هیچ دلالتی بر لزوم رابطه علیت ندارد } . البته بر خلاف جرم تحریک { در حقوق عرفی که در تحریک جرم مطلق است و نیازی به ارتکاب جرم اصلی توسط تحریک شونده وجود ندارد } در موضوع مشاوره دادن حتما باید جرم توسط مباشر واقع شود و توسط همان شخصی که مورد مشورت قرار گرفته رخ دهد یا واقع شود . به این منظور ( بر این اساس ) دو مسئله باید روشن شود یک تماس و ارتباط بین طرفین و دوم یک ارتباطی میان مشاوره و قتل . همچنین تصور ما بر این است که جرم نهایی باید در محدوده تقاضا یا درخواست مشاور قرار بگیرد و نه اینکه تصادفی صورت بگیرد به عنوان مثال اگر مباشر اصلی در جریان شورشهای بعد از مسابقات فوتبال شخص ناشناسی را به قتل برساند و بعد ثابت شود که مقتول همان کسی بوده که مشاور او را به قتل او برانگیخته بود دیگر این قتل در محدوده درخواست مشاور رخ نداده است و یک امر تصادفی بوده است و به نحو منصفانه ای می توان گفت عمل قاتل خارج از قلمرو درخواست مشاور رخ داده است اگر چه او همان کاری را انجام داد که مشاور ، وی ،را به ارتکاب آن برانگیخته بود بر این اساس تجدید نظر خواهی مردود اعلام می گردد.

تدارک دیدن زمینه ارتکاب جرم توسط دیگری   PROCURING  

 تدارک دیدن یعنی تلاش   برای فراهم کردن زمینه ارتکاب جرم به عبارت دیگر در این حالت همدست به نحوی موجب ارتکاب جرم توسط مباشر جرم می شود ، حداقل مباشر جرم در نتیجه اعمال طرف ثانوی و یا همدست مرتکب جرم می شود ، مثال خوبی که می توان برای این حالت ذکر کرد آن است که در ردیف مجموعه دادستانی کل 1975 آمده است یعنی جایی که شخص B مقداری الکل به نوشیدنی شخص A اضافه کرد پس از آن A مشغول رانندگی شد در حالیکه غلظت الکل موجود در خون او بیش از حد مجاز تشخیص داده شد در این مثال عمل B  موجب ارتکاب جرم رانندگی توام با مستی توسط A گردیده است .

مثال دیگر در خصوص تدارک دیدن موجبات جرم پرونده Millward   است در این پرونده میلوارد به اتهام تدارک دیدن علت مرگ قربانی از طریق رانندگی توام با بی احتیاطی کارگر خود محکوم شد به این ترتیب که وی با علم به اینکه سیستم اتصال بین تراکتور و تریلر یا یدک آن معیوب است به کارگر خود دستور رانندگی به انجام کاری را به آن داد نهایتا کارگر تراکتور و تریلر را به راه انداخت ناگهان در بخشی از مسیر حرکت قسمت یدک از تراکتور جدا شد و موجب مرگ یک موتور سواری که در حال عبور بود شد . این موارد را می توان در مقابل پرونده Beatty   علیه Gillbanks قرار داد در موردی که سربازان ارتش سالویشن Salvation می دانستند که گردهمایی آنها در Weston – super – Mare   موجب واکنش خشونت بار گروه معارض ارتش اسکلتون Skeltion خواهد شد با این حال آنها (  Skeltion) تصمیم به برگزاری گردهمایی گرفتند ( با علم به این مسئله ) و نهایتا منجر به واکنش های خشونت بار از سوی ارتش اسکلتون Skeltion از جمله شکستن شیشه های مغازه ها انجام شد . در چنین پرونده ای نمی توان گفت ارتش سالویشن Salvation ارتکاب این اعمال خشونت بار را تدارک دیده است . علت این نظر آن است که بر خلاف مثال شماره یک از مجموعه دادستانی کل و بر خلاف پرونده میلوارد Millward ، در پرونده اخیر ( پرونده ارتش سالویشن و اسکلتون ) مباشران جرم ( ارتش اسکلتون Skeltion ) دقیقا می دانستند که آنها چه کاری انجام می دهند ( علم به مجرمانه بودن اعمال خود داشتند ) و می توان گفت که اعمال خشونت بار آنها کاملا آزادانه و تعمدی و توام با آگاهی و برنامه ریزی بوده است .

{ در حقوق کیفری ایران چنین جرمی مخصوصا در حوزه جرایم غیر عمدی وجود ندارد و رویه قضایی ما استنباطی که از تبصره یک ماده 43 قانون مجازات اسلامی دارد این است که با توجه به وحدت قصد و اهمیت آن در رکن روانی معاونت در جرم و اینکه چنین وحدت اشتراکی در جرایم غیر عمدی بین مباشر و شخص دیگری قابل تصور نیست اساسا معاونت در جرایم غیر عمدی پذیرفته نشده است که از نقایص قانونی ما است و بهتر است که هر کس خطای مرتکب شده و در ارتکاب جرم دیگری تاثیر داشته به نحوی که در صورت فقدان خطای او آن جرم ، دیگر اتفاق نمی افتد شخص خاطی مسئول شمرده شود مثال معروفی که در کتابهای جزایی آورده می شود این است که کسی راننده خودروی در حال حرکت را تشویق به رانندگی با سرعت زیاد می کند و در اثر این سرعت زیاد سانحه ای رخ می دهد و قتلی اتفاق می افتد . مشهور است که نمی توان شخص تشویق کننده را به هیچ نحوی مسئول دانست با توجه به قانون فعلی ما ، موضع نظام ما عدم مسئولیت چنین شخص است ولی این از نقایص قانون ماست بهتر که قانونگذار از این حیث اصلاح قانون کند }

تدارک چینی ( زمینه چینی ) ارتکاب جرم رابطه نزدیکی با نظریه فاعل بی گناه دارد که در قسمت قبل بررسی شد اما تفاوت اساسی بین این دو در این است که در نظریه فاعل بی گناه مباشر کاملا بی گناه و مبرا از مسئولیت است در حالیکه در این حالت ( زمینه چینی ارتکاب جرم ) وی ( مباشر ) اهلیت ارتکاب جرم را دارد و همینطور رکن روانی ضروری را هم دارد .
شرکا جرم ( مباشران شریک ) JOINT ENTERPISE

ارتکاب جمعی جرم ناظر به موردی است که دو نفر یا بیشتر با سبق تصمیم می روند ( عازم)   به سمت  ارتکاب جرم . این اشخاص ممکن است با هم یک توافق صریح به ارتکاب جرم داشته باشند یا اینکه توافق آنها ممکن است ضمنی   و مبتنی بر اوضاع و احوال باشد . یک مثال متعارف جایی است که دو شخص تصمیم می گیرند که مرتکب جرم ورود خشونت بار به ساختمان دیگری شوند . پرونده های پیچیده در این باب موارد هستند که در جریان ارتکاب جرم توافق شده یکی از مرتکبین ، مرتکب یک جرم متفاوتی شود . برخی از مفسرین در تحلیل و تفسیر ارتکاب جمعی جرم گفته اند این حالت نیز یکی از شیوه های کمک رسانی ، تحریک کردن ، ارشاد کردن و تدارک دیدن ارتکاب جرم است . در مقابل عده ای دیگر استدلال می کنند که برای برقراری یک ارتباط مجرمانه میان همدست و مباشر وجود یک رکن روانی ویژه ای ضروری است { در حقوق ایران وحدت قصد و در حقوق انگلستان اشتراک در قصد یا خطا } در حالیکه در حالت ارتکاب جمعی جرم رکن روانی جرم متفاوت از همدستی در جرم است { در حالت ارتکاب جمعی جرم هر شخص از جمع مشکلی که قصد ارتکاب جرم دارند تصمیم شخصی برای مبادرت در ارتکاب جرم دارند } اگر متهم بعد از ارتکاب جرم توسط مباشر به او ملحق شود و به وی کمک کند او دیگر یک مباشر شریک به حساب نمی آید .

مطالب فوق برگرفته از کتاب رابطه علیت در حقوق کیفری ایران و انگلستان اثر آقای دکتر سید یزداله طاهری نسب و مطالب ارائه شده در کلاسهای درسی ایشان می باشد.

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.