ماندلا، مردی در جست و جوی عدالت، سعادت و آزادی
وی زاده شده بود که بسان همه پیام آوران صلح، گواه عدالت خداوند در این جهان متلاطم باشد
گودرز افتخار جهرمی
وی زاده شده بود که بسان همه پیام آوران صلح، گواه عدالت خداوند در این جهان متلاطم باشد.
پیش از آنکه پیلاتوس (والی رومی اورشلیم)، عیسی مسیح را تسلیم دشمنانش کند تا مصلوبش سازند، از او پرسید که چه کردهای که ترا اینچنین زار بدینجا آوردهاند؟
عیسی گفت: مملکت من از این جهان نیست، اگر مملکت من از این جهان بود پاسدارانم پیکار میکردند تا تسلیم دشمنانم نشوم. من زاده شدم و به جهان آمدم تا به راستی گواه دهم. هر آن کس که از راستی باشد به آوای من گوش فرا می دهد.
آنگاه پیلاتوس از او پرسید که راستی چیست؟... و بی آنکه به انتظار پاسخ بنشیند، بیرون شد و به سوی منکران مسیح رفت و ایشان را گفت که در او هیچ دلیلی بر محکومیت نمییابم. اما عیسی نیز به پرسش پیلاتوس پاسخی نداد، زیرا گواه بودن بر راستی، نمیتوانست دلیل زاده شدن او باشد. او و تمامی پیامبران بزرگ برای آن آمدند که گواه عدالت باشند. «راستی» که مسیح و تمامی پیامبران از آن سخن گفتهاند چیزی نیست جز همان عدالت. از زمان پیدایش جهان هیچ واژهای به اندازه عدالت جذبه نیافریده و انسان را به وجد نیاورده است. چه خونهایی که نثار آن نشده و چه اشکهایی که در فراق آن بر زمین نریخته است و با این همه هنوز کسی نتوانسته به درستی بگوید که عدالت چیست؟
عدالت از جمله آن مفاهیمی است که حد روشنی ندارد، اما هر کس میکوشد که به تناسب اوضاع و احوال زمانه برای آن معنایی پیدا و آنرا صورتبندی کند. عدالت جهت ممکن و نه جهت ضروری هر نظام اجتماعی است و به همین سبب فضیلت ثانوی انسان به شمار میآید، زیرا انسان در آن زمان صادق است که کرداری موافق با نظام صادق داشته باشد. اما سوال این است که نظام درست کدام است؟ تمنای وصول به عدالت همان تمنای انسان در رسیدن به سعادت ابدی است. ولی از آنجا که نیل به سعادت به تنهایی امکان پذیر نیست، انسان در جامعه افتان و خیزان به دنبال آن روان است. عدالت در واقع همان سعادت اجتماعی است و سعادت اجتماعی سعادتی است که نظام اجتماعی ضامن آن باشد. از همین رو بود که دانای بزرگ یونان افلاطون، عدالت را با سعادت قیاس میکرد و میگفت که آدم درست، سعادتمند است و آدم نادرست، تیره بخت. اما این گفته که عدالت همان سعادت است، نمیتواند جوابگوی پرسش مربوط به چیستی عدالت باشد. در اینجا فقط مسئله جابهجا شده است، و به همین علت خود این پرسش را به میان میآورد که سعادت چیست؟اصولا نظام عادلانه نظامی است که تامین کننده سعادت همگان باشد و زمانی حقیقت دارد که در مفهوم عینی و نه ذهنی خود معنا شود. وگرنه معنایی جز ستیزه و تعارض در برنخواهد داشت. بنابراین، چنانچه عدالت در مفهوم سعادت فردی معنا شود، هیچگاه فرصت ظهور پیدا نخواهد کرد. نیز اگر نظام اجتماعی در جهت تامین حد اعلای سعادت برای بیشترین افراد و نه سعادت فردی همگان حرکت کند، باز عدالت تحقق نمییابد، زیرا افراد مختلف در تعبیر و تفسیر مفهوم سعادت سخت با یکدیگر اختلاف نظر دارند که این خود کافی است تا آنها بر سر این مسئله به جان یکدیگر بیفتند.
عدالتی که هر نظام اجتماعی قادر به تضمین آن است، فقط در مفهوم عینی و جمعی آن امکان وجود و حرکت پیدا میکند. به عبارت دیگر سعادت، اجابت نیازهایی (مثل غذا، لباس، مسکن و...)است که مرجع اجتماعی یا قانونگذار به رسمیت شناخته و اصولا شایسته اجابت باشد.
اما اجابت نیازهای شناخته شده بشارت دهنده آن سعادتی نیست که هر انسان طبعا به دنبال آن است. سعادت وقتی نظم و انضباط مییابد که در چارچوب آزادی معنا شود، زیرا فقط آزادی است که با عدالت یکسان است. نظام اجتماعی آن زمان عادلانه است که دربند ظالم نباشد و بتواند زور و خودکامگی ستمکاران را دفع کند. بنابراین آزادی فقط با آن حکومتی سازگار است که بتواند بینظمی را از میان بردارد و مردمان را از طریق دموکراسی، حاکم بر سرنوشت خود کند. از این رو عدالتی که تامین کننده سعادت فردی همگان باشد، همان نظام اجتماعی است که بر ارزشهای مورد قبول اکثریت اعضای جامعه، نه اقلیت زورمند و زورگوی آن تاکید داشته و از آن دفاع کند. نلسون ماندلا که در پنجم دسامبر 2013 از دنیا رفت قهرمان مبارزه با تبعیض نژادی و نظام زورگوی اقلیت پانزده درصدی مردمان سفیدپوست آفریقای جنوبی بود که 85درصد جمعیت آن سیاهپوستان بودند. وی بیست و هفت سال از عمر خویش را در راه همین مبارزه و رسیدن به آزادی و دموکراسی در زندان گذراند. ماندلا عدالت و دموکراسی را برای همه طلب میکرد و شهروندی را حق همگان میدانست. وی نه تنها الگوی جوانان آفریقاکه الگوی بشریت است. ماندلا به جای انتقامجویی، بخشید، به جای کاشتن تخم کینه و نفرت، عشق آفرید و از زیبایی که جلوه پروردگار عالم است، سخن گفت. و از این جهان نبود؛ از بالا بود و به بالا رفت. در یک سخن، ماندلا نماد صلح، امید، همبستگی، عدالت و آزادی بود. ماندلا از آن رو با چشمانی باز و دلی پرزمهر به جهان نگریست که همانند پارهای نابخردان، خیال خود به خدایی نگرفت. وی زاده شده بود که بسان همه پیام آوران صلح، گواه عدالت خداوند در این جهان متلاطم باشد. شکی نیست که مرگ چنین بزرگانی آغاز حیات جاودانی ایشان است!
*حقوقدان
منبع : پایگاه خبری رسانه قانون
حاکمان در دو راهی ماندلا و قذافی در 9 ماه سال جاری چه تعداد شرکت ثبت شده اند؟