×

صحت صدور احکام بر اساس علم قاضی

صحت صدور احکام بر اساس علم قاضی

منظور از علم قاضی، معرفت و شناختی است که او درباره موضوع دعوا تحصیل می‌کند آنچه در حقوق موضوعه، ملاک صدور حکم است اقناع وجدانی قاضی است که باید از طریق سایر ادله ایجاد شود در بحث ادله اثبات دعوا این سوال مطرح است که آیا قاضی می‌تواند به علم خود عمل کند یا خیر؟ «حمایت» در گفت وگو با کارشناسان حقوقی به بررسی این موضوع پرداخته است

صحت-صدور-احکام-بر-اساس-علم-قاضی وکیل 

 منظور از علم قاضی، معرفت و شناختی است که او درباره موضوع دعوا تحصیل می‌کند. آنچه در حقوق موضوعه، ملاک صدور حکم است اقناع وجدانی قاضی است که باید از طریق سایر ادله ایجاد شود. در بحث ادله اثبات دعوا این سوال مطرح است که آیا قاضی می‌تواند به علم خود عمل کند یا خیر؟ «حمایت» در گفت وگو با کارشناسان حقوقی به بررسی این موضوع پرداخته است.

 جایگاه علم قاضی در میان سایر ادله

داود جاهد، کارشناس حقوق، در گفت‌وگو با «حمایت» درباره جایگاه علم قاضی در میان سایر ادله  اظهار می‌‌کند: علم قاضی در اصل به معنای صدور حکم بر اساس علم شخصی است که مستند به امارات قضایی باشد. لازم است قاضی با بی‌طرفی در جریان دعوای مطروحه قرار بگیرد و به‌نحوی از انحا به آن علم پیداکرده باشد.

به‌گفته این وکیل دادگستری، در هر صورت علم قاضی باید مستند به دلیلی باشد که این دلیل می‌تواند یک اماره قضایی باشد، همان ‌طوری که در ماده 296 قانون آیین دادرسی مدنی از جمله ملزومات رای دادگاه، جهات، مستندات، اصول و مواد قانونی که رای بر اساس آن اصدار یافته، دانسته شده است، هرچند دلیل صدور حکم علم قاضی باشد.

جاهد در خصوص فلسفه پذیرش علم قاضی به‌عنوان دلیل صدور حکم می‌گوید: پذیرش علم قاضی، علاوه بر داشتن دلایلی از کتاب و سنت دلیل عقلی نیز دارد.

 به‌طور مثال در روایتی که اکثر فقها آن را به‌عنوان دلیل بر اعتبار علم قاضی دانسته‌اند، مردی اعرابی یک شتر را به پیامبر(ص) می‌فروشد و سپس منکر گرفتن ثمن معامله می‌شود که نهایتا حضرت علی (ع) به عنوان قاضی انتخاب می‌شود و حضرت علی(ع) بر اساس علم خود قضاوت می‌کند و پیامبر (ص) قضاوت وی را می‌پذیرد. به عبارت دیگر تایید قضاوت امیرالمومنین(ع) توسط پیامبر (ص)، به قضاوت بر اساس علم قاضی وجهه شرعی می‌دهد.

 صحت عمل قاضی بر اساس علم

این کارشناس حقوقی می‌گوید: دلایل دیگری نیز برای اثبات صحت عمل قاضی بر اساس علم خود وجود دارد که شاید مهم‌ترین آنها دلیل عقلی باشد؛ به ‌طوری که در بیانات بسیاری از فقهای بزرگ از جمله شیخ طوسی و شهید ثانی، عمل کردن قاضی بر اساس علم خود، دارای ارزش قطع و یقین دانسته شده است و به‌طریق اولی ارجح از استناد قاضی به دلایلی چون شهادت که همراه با ظن است، ارزیابی شده است.

جاهد در ادامه تاکید می‌کند: اصولا حکم کردن بر اساس امارات قضایی در بسیاری موارد ارجح است تا نادیده گرفتن این علم و صدور حکم بر اساس سایر دلایل. به‌طور مثال، صدور حکم بر اثبات نسب شخص، بر اساس آزمایش DNA، با درصد صحت بالای (99درصد) از نظر تمام عقلا امری صحیح‌تر است تا این که در صدور حکم بر نسب شخص، به دلایلی چون اقرار یا شهادت تکیه شود، که با درصد بالایی از اشتباه و کذب می‌تواند همراه باشد زیرا واضح است که آزمایش مذکور از جمله مواردی است که در غالب علم قاضی می‌گنجد.

 جایگاه علم قاضی در دیگر مذاهب اسلامی

این وکیل دادگستری با بیان اینکه در خصوص علم قاضی فقهای اهل سنت نظر یکسانی ندارند، می‌گوید: به‌ طور خلاصه می‌توان بیان کرد که تمام فقهای اهل سنت، عمل کردن قاضی بر اساس علم خود را جایز می‌دانند، اما برخی از فقهای اهل سنت اعتقاد دارند که عمل کردن قاضی براساس علم خود در غیر دو مورد ذکر شده جایز نیست و  برخی از فقهای اهل سنت آن ‌را به طور کل جایز می‌دانند و برخی آن را در حق‌الناس جایز و در حق‌الله تنها در قذف جایز می‌دانند.

جاهد در ادامه می‌افزاید: اما از توجه به آنچه در خصوص ارزش این علم در نزد فقهای امامیه ذکر شد و توجه به این امر که امروزه امارات قضایی در بسیاری موارد نسبت به سایر دلایل از ارزش بیشتری برخوردار هستند، مشخص می‌شود که قرار دادن علم قاضی در زمره ادله اثبات دعوا امری لازم است و به‌تبع این اهمیت، در قوانین نیز به آن اشاره شده است. به‌طور مثال می‌توان، مواد460، 1276 و 1335 قانون مدنی را نام برد که علم قاضی را دلیل قبول یا رد دعوا، دانسته است.

 تعارض علم قاضی با سایر ادله

این کارشناس حقوقی در پاسخ به اعتبار و ارزش علم قاضی نسبت به سایر ادله می‌گوید: به ‌نظر می‌رسد علم قاضی در طول دلایل دیگر باشد؛ برای مثال قاضی می‌تواند در جایی که شهادت وجود دارد، باتوجه به جرح یا سایر شواهد که کذب بودن شهادت را نزد قاضی مشخص می‌کند، به آن عمل نکند و با تکیه بر علم خود و سایر تحقیقات از جمله استناد به نظریه کارشناسی اقدام به صدور رای کند؛ به‌عبارت دیگر قاضی در نهایت باید مستند حادث شدن علم بر خود را مشخص کند به‌طوری که ماده 296 قانون آیین‌ دادرسی مدنی لزوم این امر را بیان می‌دارد.

جاهد با بیان اینکه در واقع علم قاضی در طول دلایل دیگر و منوط به‌وجود دلیلی است که علم قاضی از آن حادث شده باشد، می‌گوید:‌ از‌ توجه به ماده 1258 قانون مدنی و حصر دلایل اثبات دعوا در 5 مورد این امر مشخص می‌شود (امارات قضایی نیز از جمله ادله اثبات دعوا دانسته شده‌اند)، به‌طوری که علم قاضی در نهایت باید از یک اماره قضایی که از انواع ادله اثبات دعواست، حادث شده باشد.

وی در ادامه خاطرنشان می‌کند: در ‌صورتی ‌که علم قاضی را عین اماره قضایی بدانیم دراین صورت باید بگوییم علم قاضی در عرض دلایل دیگر است.

با توجه به آنکه قضات مختلف ممکن است از امارات قضایی برداشت‌های مختلف داشته باشند، فرض مذکور نیز صحیح نیست؛ چراکه اگر اماره قضایی عین علم قاضی بود نباید، برداشت‌ها مختلف می‌شد؛ به‌عبارت‌ دیگر علم قاضی از یک اماره قضایی و در طول آن حادث می‌شود.

به گفته این کارشناس حقوقی، علم قاضی بر اقرار و شهادت ارجح است؛ چرا که در ماده 1276 قانون مدنی به ‌طور وضوح اقرار را در صورتی صحیح دانسته است که کذبش نزد قاضی مشخص نشود.

وی پاسخ به این سوال که علم قاضی را باید علم حصولی ناشی از ادله ابرازی و تحقیق از اصحاب دعوا بدانیم، یا علم شخصی؟ می‌گوید:‌ باتوجه به آنکه قاضی موظف است مستند علم خود را بیان کند، باید علم قاضی را یک علم شخصی که از ادله ابرازی و تحقیق و امارات قضایی حادث می‌شود، بدانیم به‌طوری که ممکن است این علم در نزد قضات مختلف در پرونده یکسان با دلایل و تحقیقات یکسان، متفاوت باشد که به این دلیل باید آن راشخصی دانست.

 محدودیت‌های قانونی در اعمال علم قاضی

یک کارشناس حقوقی در پاسخ به این سوال که قضات معمولا تا چه حد و در چه پرونده‌هایی به استناد علم خود رای می‌دهند؛‌ می‌گوید:‌ با توجه به آنکه علم قاضی از جمله ادله اثبات دعواست؛ بنابراین در جایی که دلیل قوی وجود دارد به‌طور مثال سند رسمی وجود دارد یا اقرار صریح وجود دارد که قاطع دعواست و کذب اقرار‌کننده نیز نزد قاضی مشخص نیست، دلیلی برای عمل بر اساس علم قاضی وجود ندارد.

عادل بابوی در ادامه اضافه می‌کند: قضات بیشتر به این علم، در جایی که دلایل محکمی همچون سند رسمی وجود ندارد، اتکا می‌کنند تا به ماده 3 قانون آیین دادرسی مدنی که قضات را موظف کرده است  تحت هر شرایطی در نهایت در خصوص دعوای مطروحه اقدام به صدور رای کنند، عمل کرده باشند.این کارشناس حقوقی در خصوص محدودیت‌های قانونی قضات در استفاده از این ادله می‌گوید:‌ از توجه به ماده 1324 قانون مدنی مشخص می‌شود، علم قاضی که از امارات قضایی ایجاد شده باشد تنها در دعاوی‌ای‌ قابل پذیرش است که دعوا با شهادت قابل اثبات باشد یا ادله‌ی دیگر را تکمیل کند. بابوی ادامه می‌دهد: از این ماده می‌توان برداشت کرد که دعاوی‌ای که در آن سند رسمی به‌عنوان دلیل وجود دارد، علم قاضی نمی‌تواند دخیل باشد مگر آنکه تکمیل‌کننده سند رسمی باشد؛ زیرا در مقابل سند رسمی شهادت پذیرفته نیست.

این کارشناس حقوقی یادآور می‌شود که در دعاوی کیفری نیز علم قاضی در خصوص برخی جرایم مانند جرم زنا، نمی‌تواند مورد استناد باشد، چراکه نحوه اثبات جرم مذکور در قانون مشخص شده و علم قاضی ازجمله دلایل اثبات زنا دانسته نشده است.

وی در پایان اظهار می‌دارد:‌ اصل بر صحت صدور حکم بر اساس علم قاضی است مگر ‌آنکه در قانون برای آن استثنا وجود  داشته باشد.

منبع : روزنامه حمایت

    

پست های مرتبط

نظرات (1)

  • زهرا1392-12-20 پاسخ

    با سلام، در سوره های نساء آیه 15 و سوره نور از آیه 2 تا 10 به خوبی مشخص است که اگر تفسیر درست حاصل گردد منظور اصلی اسلام و چهره مهربان خداوند نمایان میگردد. با توجه به نحوه قضاوت علی (ع) در مورد حدود الهی از جمله زنا و همجنین استفتاء مراجع معظم در مورد زنا (با این عنوان در گوگل میتوان جستجو نمود) و در نظر گرفتن مطالب زیر میتوان پی برد که علم قاضی در اثبات مستقیم زنا و حدود منتفی بوده و فقط زمانی مورد قبول است که احکام شرعی مرتب گردند و آنگاه قاضی با هوش و علم خود صحت و صدق گفتار بینه شرعی (اقرار و شهود) را مورد بررسی قرار دهد ولاغیر. در سوره مبارکه نور منظور از مجازات، مختص شخصی خواهد بود که زنای او به طرق شرعی ثابت شده باشد. اگر از اقرار صرفنظر کنیم باید زنای فرد از طریق 4 نفر شاهد عادل و عاقل و بالغ آنهم با احکام خاص ثابت شده باشد(یعنی همگی دخول را همچون نخ بر سوزن دیده باشند و صحنه و مکان و نوع وقوع زنا را به مانند یکدیگر و بدون تردید و تفکر تعریف نمایند و بدانند صرف لخت بودن یک زن و مرد حتی در آغوش یکدیگر زنا نیست) با کمی تفکر در میابیم که اگر شخصی در بین 4 نفر عمل دخول را انجام و ادامه دهد صرفا دنبال لذت بردن نیست بلکه قصد اشاعه فحشا را دارد پس باید مجازات گردد. مجازات مقرر در سوره نور دلالت برآن دارد که تاکیدا میبایست 4 نفر شاهد قابل قبول با احکام خاص حضور داشته باشند. خوب حال اگر 3 نفر عالم عادل و عاقل و صادق! حضور یابند و واقعا صحنه دخول را دیده باشند آیا مجازات باید صورت گیرد؟! "خیر" جواب منفی است! مرتکب مجازات نمیگردد بلکه آن 3 شاهد شلاق میخورند و مرتکب علی رغم زنا آزاد میگردد! و به سمت توبه در نزد خداوند روانه میگردد. دلیل این تبرئه این است که درست است که عملی زشتی انجام شده است اما اولا خداوند میفرماید انسان جایز الخطا است و باید راه توبه داشته باشد و تا زمانی که اشاعه فحشا نکرده باشد و به کسی صدمه نخورده باشد فرصت توبه دارد و دوما خداوند بسیار به دنبال حفظ آبروی انسانهاست و از اینجا نتیجه گیری میشود که علم قاضی در اثبات زنا تا زمانی که طرق شرعی وجود نداشته باشد منتفی خواهد بود. بهترین دلیل برای این گفتار شیوه عمل علی (ع) است که حتی با وجود حصول علم یقین در زنا حکم به حد، نمیدادند و در صورت امکان حتی با وجود احکام شرعی نیز سعی در تبرئه مرتکب داشتند! و حتی اگر 3 شاهد قابل قبول هم شهادت میدادند نه تنها زنا اثبات نمیشد بلکه آن 3 نفر نیز قذف میشدند(شلاق میخوردند!) در مورد آیه 15 سوره مبارکه نساء نیز تاکید بر 4 نفر شاهد است و نه چیز دیگر. چون غالبا با وجود 3 شاهد معتبر و یا قرائن دیگر مانند فیلم از مرتکب و چیزهای دیگر ممکن است علم به زنا حاصل گردد اما نباید صرف علم به زنا در مورد زن شوهردار حد اعدام یا حبس صادر گردد زیرا طرق شرعی و تاکید قرآن مرتب نشده است! در مورد حد زنا علم قاضی میبایست دارای جمع امارات قضایی با امارات شرعی باشد و صرف علم نمیتوان زنا را اثبات نمود. از آن گذشته آیه 15 سوره نساء در مورد زن شوهردار صحبت میکند و آیه شریفه شامل زن شوهرداری است که شامل احصان گردد. یعنی شوهر او هر وقت که زن میخواسته است بتواند با او تمکین نموده و یا در زمان انجام گناه زنا، شوهر وی در مسافرت نبوده باشد(ماده 226 و 227 قانون مجازات اسلامی جدید). با عنایت به جملات یاد شده اثبات جرم زنا راه های تعریف شده دارد و برگرفته از طرق شرعی است و علم قاضی صرفا زمانی حجت خواهد بود که احکام آن مثلا 4 شاهد مهیا میباشند و قاضی میبایست با عنایت به هوش خود صدق گفتار 4 نفر شهود را بررسی نماید. بنابراین اثبات زنا بسیار مشکل است و خداوند مهربان به دنبال توبه انسانهای گناهکار در خفا است نه علنی کردن گناه آنها مگر در صورتی که شخص بسیار وقیح است و در نزد 4 نفر عمل دخول را انجام داده و اشاعه فحشا نموده است. وسلام و آرزوی توفیق روز افزون.

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.