حقوق بشر و چالشهای فرارو
حقوق بشر و چالشهای فرارو
حقوق بشر و چالشهای فرا رو
سیدابراهیم حسینی
آیا در اسلام حقوق بشر قابل قبول است؟
از دیدگاه اسلام منبع جعل حقوق بشر کیست؟
فلسفه جعل حقوق بشر در اسلام چیست؟
حقوق بشر به چه معناست؟ آیا نزد همگان معنی واحدی دارد؟
ریشه اختلاف حقوق بشر در اندیشه اسلامی و غربی چیست؟
آیا میتوان به کلیتی از حقوق بشر دست یافت که بین اسلام و غرب مشترک باشد؟
آیا اعلامیه حقوق بشر، واقعا جهانی(جهان شمول) است؟چرا؟
برخی از مبانی اندیشه غربی در خصوص حقوق بشر را که با منافع اندیشه اسلامی ناسازگار است، بیان کنید.
آیا میتوان گفت که اختلاف اسلام و غرب در مبانی حقوق بشر، فقط محدود به مرحله تئوریپردازی است؟
قلمرو آزادی در اسلام و غرب را با هم مقایسه کنید؟
آیا «اخلاق» انسانی، جایگاه و منزلتی در حقوق بشر دارد؟
درآمد:
انسان خلیفه خدا1 و گل سر سبد آفرینش2 است و جهان هستی برای او و به خاطر خدمت به او آفریده شده است.3 از این رو، خدای متعال وی را گرامی داشت و در آفرینش او، به خود تبریک گفته است4 و از بین همه موجودات، او را برای خود برگزید.5 آن گاه برای نیل او به هدف آفرینش که همانا کمال شایسته او است، به وی استعدادهایی را موهبت نمود و برای شکوفایی آن استعدادها، تکالیفی را مقرر و حقوقی را ارزانی داشت که از جمله آنها میتوان به حقوق بشر اشاره نمود. همان طور که در مقدمه اعلامیه اسلامی حقوق بشر آمده است: «حقوق اساسی و آزادیهای عمومی، در اسلام جزئی از دین مسلمین است».
در قرن بیستم، جهان پس از سپری کردن تجربیات بسیار تلخ - مخصوصا جنگهای جهانی اول و دوم که خسارات و تلفات بیشماری را بر بشریت تحمیل کرد- ، با تأسیس سازمان ملل متحد در 26 ژوئن 1945م. در صدد بود تا گامی به سوی تأمین صلح و امنیت بین المللی بردارد. از جمله اقدامات سازمان ملل متحد، صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر (Declaration of Human Rights) در سال 1948م. بر اساس ماده 55 و 56 منشور ملل متحد میباشد که در آن یکی از وظایف سازمان ملل را تشویق «احترام جهانی و مؤثر حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همه، بدون تبعیض از حیث نژاد، جنس، زبان یا مذهب»6دانسته و «کلیه دولتهای عضو، متعهد به همکاری با آن سازمان شده اند»7 .
برای بررسی اعلامیه جهانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام، قبل از بحث از مفاد اعلامیه، نخست باید به بررسی چند مسئله بپردازیم تا یک بحث علمی و کارشناسانه و به دور از شعار و هیاهو داشته باشیم؛ ضمن آن که با این روش، چالشهای فکری مسلمانان و حکومتهای اسلامی با کشورهای غربی در مسئله حقوق بشر و ریشه های چالش روشن میگردد.
1. مفهوم حقوق بشر
حقوق بشر (Human Rights) به چه معنی است و مقصود از آن چیست؟ اگرچه پذیرش جهانی در مورد اصل حقوق بشر وجود دارد، ولی در مورد ماهیت و گستره این حقوق و در نتیجه تعریف حقوق بشر، توافق کلی وجود ندارد.8 در بین حقوقدانان غربی در خصوص مفهوم حقوق بشر اختلاف نظر وجود دارد.9 منشأ این اختلاف نظر، تفاوت برداشتها از خود این مفهوم است که در ذیل به تبیین آن میپردازیم:
الف. «حقوق» مورد بحث به چه معنی است؟ آیا اصلاً منظور از حقوق در این جا، اعطای امتیاز به یک فرد، در برابر تکالیفی است که بر عهده دارد و دولت به عنوان مقام اعطا کننده، حق دخل و تصرف و محدود کردن آنها را دارد یا به معنای مصونیت یا امتیاز انجام برخی کارها و یا قدرت بر ایجاد یک رابطه حقوقی است که اگر دولتها از آن تخلف کنند، از افرادی ذی حق علیه دولتها حمایت میشود؟10 بنابراین، ارائه یک تعریف، مشکل است11 و برخی آن را ناممکن دانستهاند.12
ب. «بشر» مورد بحث به چه معنی است؟ شاید این سؤال بی مورد تصور شود؛ زیرا تقریبا اتفاقی است که مقصود از بشر، همان انسانی است که همه میشناسیم. از این رو، «حقوق بشر نه به معنای حقوقی است که افراد بشر دارند، بلکه به معنای آن حقوقی است که انسانها به دلیل اینکه انسان هستند از آن برخوردارند؛ یعنی برای برخورداری از آن حقوق، صرف انسان بودن کافی است؛ فارغ از شرایط مختلف اجتماعی و نیز سطح استحقاق آنها»13؛ اما تعیین آن به وسیله افراد یا دولتها، ارتباط وثیقی با نگرشها و رویکردهای آنان از بشر دارد.14 این جاست که این سؤال منطقی مطرح میشود که مقصود از «بشر» در این اعلامیه چیست؟ «آیا این همان انسانی است که پیامبران آن را برای ما توصیف نموده و گفتهاند انسان موجودی است دارای شرف و حیثیت و کرامت ذاتی که با حکمت بالغه خداوندی به وجود آمده و رهسپار یک هدف اعلایی است که با مسابقه در خیر و کمال به آن هدف خواهد رسید؛ مگر این که خود انسان، این ارزش را از خود منتفی سازد و هر کس به این انسان اهانت کند و حقوق او را نادیده بگیرد، با مشیت خداوندی در مقام مبارزه برآمده است، یا این همان انسانی است که امثال توماس هابز و ماکیاولی او را برای ما تعریف نمودهاند که «انسان، گرگ انسان است» و هیچ حقیقت ارزشی در وجود انسانی واقعیت ندارد»؟15 «حقوق جهانی بشر از دیدگاه غرب، موضوع فضیلت و کرامت ارزشی را برای انسانها نادیده گرفته است؛ در هیچ یک از مواد این حقوق، امتیازی برای انسانهای با فضیلت و با تقوا و با کرامت مطرح نشده است»16؛ بلکه بر اساس تلاشهایی که در کنفرانسها و مجامع بین المللی به عمل آورده، با یک نگرش سکولاریستی، انسان را از حوزه ارزشها جدا کرده است و واضح است که اسلام به طور کلی با سکولاریسم،هم درتفسیرانسان وهم درتفسیر عالم هستی هم درتفسیرحقیقت حیات،ناسازگاراست. 17
بر اساس تفکر سکولاریستی، انواع فساد و فحشا تجویز و ارزشهای دینی حذف میشود. و بدینسان سکولاریست با تنزل مقام شامخ انسانیت، بیشترین اهتمام را به آزادی به معنی اباحه گری و رهایی از قیود اخلاقی و مذهبی میدهد و آزادیهای مدنظر آن بیشتر در آزادی تن و شهوت خلاصه میشود.18 به عبارت دیگر، حقوق بشر غربی به کرامت ذاتی بشر بسنده نموده، از حیثیت بالاتر، یعنی کرامت ارزشی، تغافل نموده است. در حالیکه اساسی ترین حقوق انسان آن است که «بشر» را در حوزه ارزشها تفسیر کنیم.19 از دیدگاه اسلام، این امتیاز (کرامت ارزشی) برای نیل انسان به موقعیتهای شایسته زندگی اجتماعی، ضروری است.20 بنابراین منشأ بسیاری از تفاوتها در ماهیت و مصادیق حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غرب، اختلاف جهان بینی و تفاوت در انسان شناسی میباشد.
گر چه مقصود ما هرگز این نیست که «انسان» به صرف انسان بودن و فارغ از هر حیثیت دینی، نژادی، جنسیتی و ...، حقوقی ندارد؛ زیرا همانطور که استاد شهید مطهری فرمودند: «از دیدگاه اسلام، حتی برای بدترین مجرمین نیز حقوقی در نظر گرفته شده، کسی نمیتواند آن حقوق را نادیده بگیرد. در منطق اسلام اگر کسی هزاران نفر را کشته باشد و مجازات صدبار اعدام هم برای او کم باشد، باز هم حقوقی دارد که آنها باید رعایت شوند»21؛ اما سخن در کلّیت این حقوق است. به همین جهت حتی پیشنهادهای بسیاری از دولتهای شرکتکننده در کنفرانس سانفرانسیسکو (برای تدوین منشور ملل متحد) که به منظور روشن شدن ماهیت حقوق بشر و نحوه حمایت از آن صورت گرفت، هیچ یک به تصویب نرسید22 و در نتیجه همانطور که «هنری استینر» و «فیلیپ آلستون» میگویند: علیرغم پذیرش گسترده اصول حقوق بشر در تدابیر و طرحهای ملی و بینالمللی، توافق کاملی درباره ماهیت چنین حقوقی و گستره اساسی آن (یعنی تعریف حقوق بشر) و مبنای اعتبار آن، وجود ندارد.23 حاصل آنکه همانطور که علامه محمدتقی جعفری(ره) میفرماید: «نظام حقوقی اسلام و غربی در کلیت اصول اساسی حقوق بشر (یعنی حق حیات شایسته، حق آزادی، حق امنیت، ممنوعیت شکنجه، ممنوعیت مجازات و هرگونه رفتار ظالمانه و ممنوعیت رفتار بر خلاف شئون انسانیت) مشترک هستند»24؛ اما به دلایلی که برشمردیم، در مبانی و برخی از مصادیق و بیشتر از آن در گستره و دامنه این حقوق، تفاوتهای چشمگیری وجود دارد»25.
اختلاف در مبانی حقوق بشر و ریشه های آن
همانگونه که «جروم شستاک» Jerom Shestakخاطر نشان میسازد، هرگونه نگرشی نسبت به بحث و بررسی نظریات فلسفی حقوق بشر، بدون پرداختن به مبانی و افکاری که ساختار حقوق بشر را شکل دادهاند، مبهم و مشوّه خواهد بود.26 این حقوق از چه منبعی سرچشمه گرفته اند، و منشأ اعتبار آنها چیست؟ هر رویکردی در این مسئله، بر کل رویکرد ما نسبت به حقوق بشر تأثیر خواهد داشت؛ اینکه آیا مبنای مذهبی دارد یا ناشی از مکتب حقوق طبیعی یا پوزیتویسم و مانند آن میباشد؟ واژه «حقوق بشر» با این عنوان، در مذاهب سنتی یافت نمیشود؛ با وجود این، علم کلام (الهیات)، بیان گر مبانی نظری آن بوده، اصول کلی و آموزه های حقوق بشر در منابع دینی موجود و منابع آن حقوق، عالیترین موجود (خداوند) است؛27 پس تعیین مبنای اعتبار این حقوق، بسیار حایز اهمیت است. در ذیل به اختصار به چند نکته در خصوص زیرساختهای حقوق بشر اشاره میکنیم:
«حقوق بشر» مورد نظر اعلامیه جهانی، گرچه به لحاظ نظری به عنوان «مجموعه حقوق متعلق به افراد بشر» تعریف میشود و از این رو باید جهان شمول باشد و از ارزشهای جهانی برخوردار باشد،28 ولی در واقع جهان بینی خاصی را ترسیم میکند و آن عبارت است از فرهنگ مدرن، لیبرال دمکراسی و سکولار غرب و تلاش برای فهم این حقوق بر اساس فرهنگی متمایز از فرهنگ غربی، در اصل تحریف مفهوم مناسب آنهاست؛ همان گونه که «جک دانلی» با صراحت میگوید: «برداشتهای به اصطلاح غیر غربی از حقوق بشر، در واقع، اصلاً برداشت از حقوق بشر نیست»29. بر خلاف برخی نویسندگان کم تعمق، منظور ما این نیست که چون اندیشه حقوق بشر غربی است، پس تنها در خاستگاه خود مشروعیت دارد؛30 بلکه اولاً اندیشه حقوق بشر اصالتا ریشه در تعالیم پیامبران الهی و ادیان توحیدی دارد31 و ثانیا حقوق بشر مورد نظر در این اعلامیه، مبتنی بر جهان بینی غربی است و به اعتراف خود دانشمندان غربی از جمله «آر. جی. وینسنت» (R.J.Vincent) «آن چه قوانین بین المللی حقوق بشر نامیده میشود، که ظاهرا عنوانی خنثی است، در واقع وسیله ای برای گسترش و تعمیق مشروعیت برداشتهای غرب از جامعه خوب است».32
بر سه واژه محوری در این عبارت تأمل کنید:
1. «گسترش» (Widening) نه صرفا ارائه؛ زیرا ایده های مربوط به ارزشهای غربی، اکنون بیشتر توسط نخبگان و روشنفکران تحصیلکرده در غرب و پیشتر به وسیله عواملی مانند مدیران و حاکمان دوره استعمار و نظامهای آموزشی آنها در سراسر جهان ارائه شده است.
2. «تعمیق» (Deepening)، یعنی برداشت موجود از ارزشهای غرب در جهان اسلام، مانند نقاط دیگر، به قدر کافی عمیق و ریشه دار نیست که بتوان فرهنگهای موجود را در آن جا کاشت.
3. «مشروعیت» (Legitimacy) یعنی به نحوه ای باید سلطه غرب را پذیرفت که در حد امکان با نوعی نگرش منطبق باشد و مانند سابق نباید تحمیل یا تهاجم فرهنگی محسوب شود؛ به طوری که به عنوان ظهور مجدد امپریالیسم فرهنگی با خطر مخالفت مواجه گردد.
بر اساس همین رویکرد است که بسیاری از دگراندیشان وطنی هم صدا با نویسندگان و گویندگان و صاحب نظران غربی اعلام میکنند که حقوق بشر مجموعه ای از ارزشهای صرفا سکولار است و خداوند این حقوق را به مردم ارزانی نکرده است و در هیچ یک از نهادهای دینی، ریشه ندارد؛ بلکه نسبت به ارزشهای اسلامی برتری دارد و هر جا که ارزشهای اسلامی با حقوق بشر تعارض یابد، حقوق بشر باید مقدم شود و مهمتر این که میگویند: لازم است آموزه های اسلامی را از طریق سکولار نمودن آنها یا با ارائه تفسیر هرمنوتیک از قرآن، طوری تغییر دهیم که با ارزشهای بین المللی حقوق بشر منطبق شود؛ زیرا آنان شریعت را کهنه و اهتمام به آن را ارتجاع و برخاسته از سنت گرایی میدانند.
نظریه حقوق بشر غربی هرگز با مبانی اندیشه اسلامی سازگاری ندارد. حقوق بشر غربی با اتکا به «راسیونالیسم» بر این باور است که هیچ مرجعی به جز عقل بشر برای داوری در باب ادعاهای اخلاقی وجود ندارد.33 و با اتکاء به «اومانیسم» تأکید میکند که این حقوق با شخص انسان آغاز میشود و با او به پایان میرسد. از این رو، منشأ اعتبار و مفهوم این حقوق، صرفا انسانی است و نمیتوان آنها را به فراتر از شخص انسان گسترش داد.34 اصطلاح «حقوق بشر» هم ماهیت و هم منبع این حقوق را نشان میدهد؛ یعنی حقوق بشر، حقوقی است که هر فرد به دلیل انسان بودن از آنها برخوردار است35، و نه آن که از جانب خداوند به وی عطا شده باشد و اصلاً این حقوق ارتباطی با خدا یا وحی یا دین ندارد؛36 پس هرگونه تلاش برای ارتباط حقوق بشر(در اندیشه و مفهوم غربی) به ارزش های مبتنی بر وحی الهی مانند ارزشهای اسلامی، بیهوده است؛ زیرا ارزشهای دینی هرچند برای انسان حقوقی را در نظر گرفتهاند، اما به لحاظ تعالی در بینش و نگرش دینی به انسان و رعایت حقوقی که به حیات طیبه و شایسته انسانی و فرانباتی و فراحیوانی بشر ارتباط مییابد،37 عالیترین حقوق را منظور داشته است؛ اما خدا باور است و نقطه آغاز و پایان آنها خداست و نه انسان.
نتیجه این اختلاف در جهان بینی، در مرحله تئوریپردازی محدود نمیماند؛ بلکه بیشترین تأثیر را در حوزه عمل و رفتار اجتماعی برجا میگذارد. بر اساس تفکر اومانیستی، انسان، خالق اخلاق خویشتن تلقی میشود، و آن چه در این نگرش اصالت دارد، خواستهها و امیال و لذائذ انسان است و اگر دینی هم معتبر باشد، باید در جهت تأمین هوا و هوسهای افراد و هماهنگ با خواستهای انسان باشد. از این رو، در این اندیشه الحادی، انسان جایگزین خدا شده، محور همه ارزشها قلمداد میشود38 و حقوق و قانون چیزی است که انسانها بر اساس خواسته و میل خود وضع میکنند. اینجاست که اومانیسم به لیبرالیسم یعنی اباحه گری منتهی میشود؛39 زیرا به گفته «داستایفسکی» (Dostoievski) نویسنده شهیر روسی: «اگر خدایی نباشد، همه چیز مجاز است».40 بر مبنای لیبرالیسم، اصل اساسی و بنیادین در حقوق، آزادی مطلق انسانهاست؛ اما از آن جا که اگر هر فردی بتواند آن چه را که خود میپسندد، انجام دهد و در این جهت آزاد باشد، هرج و مرج پدید آمده، موجب سلب آزادی از دیگران و اختلال در نظام اجتماعی میشود و به ناچار و از روی ضرورت و صرفا به منظور حفظ آزادی سایرین، باید حدودی برای آزادی هر یک از افراد قایل شده، آزادی هرکس منوط و محدود به عدم اخلال به آزادی دیگران شود. بنابراین، تنها عامل محدودکننده آزادی، همان گونه که جان استوارت میل(John Stuart Mill) خاطر نشان میسازد «اصل ضرر» (The Harm Principle) است و اگر احیانا در اعلامیه جهانی حقوق بشر، سخنی از مقتضیات صحیح اخلاقی به میان آمده است41، بدون پشتوانه منطقی است و بیشتر به مزاح شباهت دارد تا به واقعیت؛ چون بر مبنای تفکر لیبرالیستی و نسبیت ارزشها و اصالت دادن به خواست بشر به جای مصلحت وی، شنیعترین کارهای اخلاقی، نه تنها مجاز، بلکه مقدس و قابل دفاع و از حقوق مسلم و طبیعی بشر قلمداد میشود.42 بسیار وقیح و مایه شرمساری بشر است که بعد از بحث و بررسی عقلانی و فلسفی، به این نتیجه میرسند که همجنس بازی به همان اندازه مقدس و قابل دفاع و از حقوق طبیعی بشر محسوب میشود که حق پرستش خدای متعال در عقاید مذهبی. و چنانچه جامعه این کار مقدس حقوق بشری را جرم بداند، فراتر از حدود و اختیارات قانونی خود عمل کرده، حق شهروندان خود را تضییع نموده است.43
ان شاءاللّه در شماره های آینده درباره مبانی فکری و ویژگیهای حقوق بشر غربی و به ویژه جهان شمولی بحث میکنیم.
پاورقیها:
13. Jerome J. shestack; Op. Cit, p. 74.
14. Ibid; p.p. 74 - 75.
18. ر. ک: سیدابراهیم حسینی، «مبانی نظری حقوقی فمینیسم»، کتاب نقد، شماره 17.
11. Rebecca M.M. Wallace; International law; p.277.
17. عدنان علیرضا النحوی، المسلمون بین العلمانیة و حقوق الانسان الوضعیه، ص 59ـ60.
1. انعام، آیهه 165.
15. محمدتقی جعفری تبریزی، تحقیقی در دو نظام حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و غرب و تطبیق آن دو با یکدیگر، ص 53.
12. Julia Chin; Human Rights; A Valid Chinese Concept; p.99.
10. Ibid.
16. همان، ص 55.
19و20. محمدتقیجعفریتبریزی، پیشین، ص 53 و 55 و 285-278.
27. Ibid; pp. 75 - 100.
21. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 46 ـ 47.
25. همان، ص 264ـ502.
26. Jerome J. Shestack; Op. Cti; pp. 73-74.
24. محمدتقی جعفری تبریزی، پیشین، ص 266.
23. Henry J. Steiner and . Philip Alston; International Human Rights in context politics, Morals; pp. 169 - 170.
22. هدایت الله فلسفی، تدوین و اعتلای حقوق بشر، مجله تحقیقاتی حقوقی، شماره 17ـ 16، ص 98ـ 99.
28. John Humphrey, "The International Bill of Rights part I"
29. Jack Donnelly, "Universal Human Rights in Theory and Practice"; p.2.
2. حج، آیه 65.
30. محمدرضا نیکفر؛ خشونت، حقوق بشر، ص 50.
36. Rolando Gaete; "Human Rights and the limits of Critical Reason"; p.7.
38. Humanisn: Man is god to man or (nothing other than) man to himself. (Davisies Toys; Humanism; p.28)
32. R.J.Vincent; "Human Rights in International Relation"; p.51.(What is called the international law of Human Rights, a seemingly neutral title; is in fact the machine for widening and deeping the legitimacy of western conceptions of the good society."
35. "International Human Rights"; p78.
37. رعد، آیه 29.
39. لیبرالیسم برگرفته شده از واژه «Liberty» به معنی آزادی در انتخاب، آن گونه شما میخواهید زندگی کنید بدون ملاحظه دیگران. (B.B.C, English Dictionary London, 1993, p.644.)
3. بقره، آیه 29.
34. Jack Donnelly; "The concept of Human Rights"; p.37.
33. Jean L.Cohen and Anrew Aroto; Civil and Political Theory, p.609 n 27.
31. محمدتقی جعفری تبریزی؛ حقوق جهانی بشر از دیدگاه اسلام و غرب، ص 42ـ14.
40. ویل دورانت؛ پیشین؛ ص 103.
43. Ibid; p146.
42. Andrew Altman; "Arguing about Law: An Introduction to Legal Philosophy"; p142.
4. مؤمنون، آیه 14.
41. Art 29(2): [Universal Declaration of human Rights, 1948]
5. طه، آیه 40و41.
6. Charter of the United Nations; Art 55/3.
7. Ibid; Art 56.
8. Burns H.Weston, Human Rights, Encyclopedia Britannica,(15th ed.2002)
9. Jerome J.Shestack; "The Jurisprudence of Rights"; in: Theodor Merom(ed); Human Rights in International law;pp.73-74.
بررسی چالش های قانونی کودک آزاری جنسی در ایران قانون شهرداریها و کوچه های عمومی