فقر معنوی در ارتکاب جرم نقش اساسی دارد
فقر معنوی در ارتکاب جرم نقش اساسی دارد
بررسی رابطه فقر و بزهکاری در گفتوگوی «حمایت» با پروفسور هلمت کوری جرمشناس آلمانی
فقر معنوی در ارتکاب جرم نقش اساسی دارد
امروزه فقر به عنوان یکی از فاکتورهای فساد اجتماعی محسوب میشود. فاصله بسیار زیاد بین طبقات پایین و بالا در اجتماع، از جمله بزرگترین مشکلات جوامع کنونى به شمار میآید. وجود این فاصلهها به ایجاد انحرافات و کجرویهاى اجتماعى و فردى منجر مىشود. بسیاری از بزهکاریها ریشه در کمبود اقتصادی افراد دارد. البته باید در نظر گرفت که مفهوم فقر منحصر در مفاهیم اقتصادی نیست و مواردی نظیر فقر فرهنگی و نظایر آن را نیز در بر میگیرد. چندی پیش بخشی از گفتوگوی «حمایت» با پروفسور «هلمت کوری» جرمشناس و استاد دانشگاه فرایبورگ آلمان از نظرتان گذشت. اکنون بخش دیگری از این گفتوگو را با موضوع بررسی عامل فقر در گرایش افراد به بزهکاری میخوانیم.
در ابتدا توضیح دهید که فرآیند تشکیل جامعه به چه صورتی است؟
جامعه مجموعهای از مردمان با سنتها و باورهاى هماهنگ و قایل به تعاون عمومى جهت تحقق نظم اجتماعى و براى رسیدن به هدفها و سیاستهاى مشترک است.
براین مبنا اگر انسان در بین جمع مردم نباشد، نمىتواند مرتکب اعمال خلاف هنجارهای اجتماعی شود. عادل یا ظالم، مجرم یا صالح در این وضعیت مفهوم خود را از دست میدهند. اگر کسی در جامعه نبود که در قیاس با او و اعمال او، این واژهها معنا یابد، نمىتوانستیم حق و ناحق را تشخیص دهیم. شاید بتوان گفت که وجود شرایط ویژه منجر به ایجاد یک جامعه مىشود، نظیر قلمروی مشترک، حکومت و فرهنگ مشترک مردم که باعث جمع شدن آنها در سرزمینى خاص مىشود.
عواملى مانند اجتماعى بودن انسان، تمایلات جنسى، انتخاب زوج و تشکیل خانواده، دفاع جمعى، تعاون در به وجود آوردن جامعه موثر هستند و در واقع نیز همه عوامل اخیر حسب زمان، نقش بالایی در ایجاد جوامع داشتهاند. مهمترین عاملی که میتواند جامعه را به وجود آورد، زور است. منظور زورى است که منبع تاثیر آن فطرت بشر باشد. به هر حال مىتوان نقش تمام این عوامل را بسته به میزان تاثیرشان به عنوان عوامل موثر در ایجاد یک جامعه محسوب کرد.
در طول تاریخ شاهد چه نوع جوامعی بودهایم؟ در کدامیک از انواع جوامع، فقر خود را بیشتر نشان میدهد؟
جامعه داراى یک مفهوم واحد نیست و در زمانهاى گوناگون شاهد انواع مختلفی از جوامع در تاریخ بودهایم. در جوامعى مثل جوامع شکاری که از اولین جامعههاى بشرى است، برخى قوانین فوقالعاده ابتدایى دیده مىشود که افراد فقط هنگام شکار و گردآورى خوراک به آنها پایبند بودند.
در جوامعى مثل جوامع شبانى به علت بزرگتر شدن جامعه و افزایش جمعیت، وجود قانون ضرورىتر است. علاوه براین، رد پاى دو عنصر ثروت و قدرت اجتماعى نیز کم کم از این زمان در جامعه دیده مىشود، چراکه شبانان، مازاد محصولات خود را به کالاهایى از قبیل شراب، اسلحه و طلا تبدیل مىکردند. به این ترتیب بعضى از افراد پایگاه قدرتمندترى نسبتبه افراد دیگر به دست آوردند و به این صورت قانون براى تعدیل این واقعیات لازم شمرده مىشد.
جامعه کشاورزى بزرگتر از جوامع پیشین است و توانسته مفاهیم تفاوت طبقاتى، ثروت و قدرت طبقات ثروتمندتر کشاورز را نشان دهد زیرا در این نوع جامعه، شهرنشینى بیشتر توسعه پیدا کرده است. در نتیجه اختلاف بین طبقات غنى که از زمینداران بزرگ هستند و طبقات رعیت که زندگیشان وابسته به اراده طبقه غنى است، بیشتر مىشود. در این جامعه، فقر بیشتر محسوس است، به این دلیل که خانوادههاى رعیت هرچه مىکوشند، همان مقدار کم را به دست مىآورند، ولى خانوادههاى غنى حتى اگر نکوشند، بیشتر از گذشته به دست مىآورند. در نتیجه ارتکاب جرم هم طبقهاى مىشود و هر طبقه جرایم مخصوص به خود را مرتکب مىشود.
درنهایت با جامعه فراصنعتی مواجه ایم. در این جوامع، مفهوم جرم و بزه عوض مىشود، به گونهاى که کاملا با مفهوم جرم و بزه در جوامع پیشین تفاوت دارد.
جوامع صنعتی در ارتکاب جرایم شهروندان چه نقشی را ایفا می کنند؟
از آنجا که عنصر خانواده در جوامع صنعتى از گسترده به هستهاى مبدل مىشود، فرزندان از خانواده دور میشوند و به راحتى مرتکب جرم مىشوند. از جمله بارها دیده یا شنیدهاید که کار جوانان در کارخانههاى خارج از شهر باعث فجایع غیرقابل جبرانى شده است.
از ویژگیهای بزه در این نوع جوامع این است که جرم از حالت طبقهاى به حالت عمومى تبدیل مىشود، زیرا جامعه صنعتى و فراصنعتى باعث مىشوند تا طبقات شغلى جامعه کم کم برابر شوند. اکثر طبقات جامعه صنعتى تبدیل مىشوند به صنف کارگر یا مهندس. به این ترتیب چنین جرایمی خاص مربوط به طبقات غنى یا فقیر به جرایم خاص یک صنف مخصوص تبدیل مىشود.
بنابراین در هر جامعهاى، فقر به گونهاى معنى مىشود که گاه با مفهوم فقر در جامعهاى دیگر کاملا متفاوت است. ولى به هر حال بنا به مقتضیات جامعه و گونههای معیشتى جامعه، فقر و تبعات آن مشخص مىشود.
اساسا فقر در مفاهیم جامعهشناختی به چه معناست؟
دو مفهوم قدرت و توانگرى مفاهیمی نسبی تلقی میشوند. در واقع فقر و ثروت دو واژه کاملا نسبى و متغیر هستند و در هر جامعه معناى خاص خود را دارند. انسان فقیر از دریچه آنچه که هست مورد توجه و بررسى قرار نگرفته است، بلکه از دریچه آنچه نیست بررسى شده است. باید توجه کرد که نباید معیار زندگى صنعتى ثروتمند غربى را براى محک زدن زندگى دیگر ممالک، جهت تشخیص ثروتمند بودن یا فقیر بودن تعمیم داد.
تقسیمبندىهای خوبى راجع به تعریف فقر توسط جامعهشناسان دیده میشود. این طبقهبندیها عبارت است از محرومیت نسبى و محرومیت مطلق است. همانطور که آمار و شواهد نشان مىدهد بیشتر افراد فقیر جهان، تحتشمول محرومیت نسبى قرار دارند و براى افراد فقیر مطلق، مىتوان بعضى نقاط آفریقا و آمریکاى لاتین را مثال زد. در مجموع، تعداد افرادى که بتوانند حداقل درآمد را در جامعه داشته باشند نسبت به افرادى که اصلا نمىتوانند نیازهاى اساسى زندگیشان را هم تامین کنند، در اکثریت هستند.
فقر به چه انواعی قابل تقسیم است؟
فقر به مادى و معنوى تقسیم میشود. فقر مادى شامل نارسایىها و ناتوانیهاى اقتصادى و مالى است و فقر معنوى عبارت است از فقر عاطفى، فقر ایمان، فقر فرهنگى و فقر آزادى. فقر معنوى در فراهم آوردن زمینههاى ارتکاب جرم و بزه بسیار موثر مىباشد.
با بررسیهای به عمل آمده در بین مجرمان کاملا این تقسیمبندی شما مشاهده میشود، به خصوص فقر عاطفی که ریشه بسیاری از جرایم است. کمی بیشتر توضیح دهید؟
بله، شاید اگر بخواهیم بیشتر فقر عاطفی را تبیین کنیم، میتوانیم به کمبودهاى ناشى از رسیدگى نکردن والدین، ارضاى عاطفى نشدن برترى دادن فرزندى بر فرزند دیگر توسط والدین، تنهایى بیش از اندازه تخلیه روحى نشدن، سرکوبى شخصیت فرد توسط دیگران و تشویق و تحسین نکردن او و ... که همگى باعث ایجاد تشویشهایى در شخص مىشود، اشاره کنیم. این تشویشها و کمبودها و به قول روانشناسان چالهها و حفرههاى روانى، شخص را به سمت تخلیه ناگهانى یا توسل به مواد مخدر براى از خود بیخود شدن یا جنون جنسى و فساد اخلاقى و... مىکشاند که هر یک در ذهن مجرم مکانیزمهاى دفاعى قلمداد مىشوند. مکانیزمهاى دفاعى براى مطرح کردن خویشتن جلب توجه و خلاص شدن از دنیاى تاریک و تنهاى خود، بىخبر از این که جهنمى دیگر در انتظار است.
به فقر ایمان اشاره کردید. به نظر شما معنویات و ایمان چه رابطهای با عدم ارتکاب جرم دارد؟
ایمان سدى در مقابل ارتکاب جرم است. حتى کوچکترین روزنههاى نور ایمان در ظلمات قلب یک جانى، مىتواند عامل مهمى در تکان اراده و تعویض نقشه شوم او باشد. طبق آمار و شواهد، میزان خودکشى، اعتیاد سرقت، قتلهاى وحشیانه بین افراد الکلى، پوچگرا و بىهدف بسیار بالاست. به این ترتیب مىتوان اینگونه نتیجهگیرى کرد که بىایمانى از اصلىترین عوامل کشش انسان به وادى فساد و گناه مىتواند باشد.
فقر آزادی چگونه زمینهساز وقوع جرم میشود؟
فقر آزادى از دیگر انواع فقر معنوی به شمار میآید. بشر همیشه آزادیخواه بوده است، در حالى که فریاد این مطلوب را در گلوى خود محبوس کرده است. جغرافیاى استعمار، حق تفکر انسان را نیز در حیطه محدود خود، حبس مىکرد. آزادى بیان و ابراز عقیده در چارچوب یک بت، سمبل و ایدهآل، جالب به نظر مىرسید، ولى در حیطه عمل غالبا نایاب و دست نیافتنى بود. انسان مادامى که در حبس یا حتى تحت کنترل دیگرى باشد، یعنى بداند که کسى مراقب اوست و افکار او را کنترل مىکند، عکسالعمل منفى و گاه بزهکارانه براى دفع این عامل خارجى از خود نشان مىدهد. انسان همواره در مقابل حصر و اسارت، واکنش منفى از خود نشان مىدهد و گاهى این واکنش، داراى اثر فراگیرى همچون اعتصاب همگانى و یا تظاهرات دسته جمعى مىشود. مجرمان سیاسى بیشتر از سایر متهمان و مجرمان، در این حیطه، سیر و در مقابل فقدان آزادى در جوامع دیکتاتورى مقاومت مىکنند و خود را در جامعه ملقب به القاب کجرو و ناهنجار سازند.
منظور از فقر فرهنگی چیست؟
منظور از لفظ فرهنگ در اینجا، میراث مشترک بین نسلهاى گذشته و امروزى نیست، بلکه آن مطلوبها و ارزشها و هنجارهاى رفتارى است که هر فرد باید در مدت زندگى خود، آنها را حفظ و رعایت کند، زیرا اگر روزى در خصوص ارزش هاى رفتاریش خلایی در خویشتن احساس کرد، در صدد جبران آن و جایگزینى کمبودها با عناصر کاذب برمىآید.
فقر فرهنگى بیشتر در زمینه جرایمى مورد نظر و اهمیت قرار مىگیرد که هرچند از یک یا چند فرد سرزده باشد، ولى بر روحیه کل اجتماع اثر مىگذارد. مثل پدیده مهاجرت از روستا و ناآشنایى با فرهنگ شهرنشینى و در نتیجه وقوع جرایم و جنایتهاى وحشیانه در سطح شهر که بر روحیه و اذهان مردم تاثیر منفى و رعب و وحشتى عمیق بر جاى میگذارند. وجود اختلافات شدید فرهنگى بین گروهها و قبایل مختلف به خصوص در شهر و روستا، و مهاجرت و فرار روستاییان از روستاها به شهر، مىتواند خطرات بزرگ و تاثیرات منفى و ریشه دارى در شهر بیافریند. به هر حال فقر فرهنگى به همان اندازه فقر عاطفى زمینهساز ارتکاب جرم و بزه است. با این تفاوت که فقر فرهنگى بیشتر جامعه را متضرر مىکند، ولى در فقر عاطفى بیشتر افراد مورد هدف قرار مىگیرند.
منبع : روزنامه حمایت
خود را در آینه ی قانون ببینیم طرح دعوای ضرر و زیان ناشی از جرم در مرحله واخواهی