×

ارزش اعلام جرم در آستانه مرگ

ارزش اعلام جرم در آستانه مرگ

بطور کلی اظهارات مختصر در آخرین دقایق حیات مورد توجه و عنایت خاص قرار گرفته بر آن ارج بسیار مینهد و چنانچه قربانی جنایتی شده اظهارات او با اهمیت بیشتری تلقی میشود

ارزش-اعلام-جرم-در-آستانه-مرگ وکیل 

بطور کلی اظهارات مختصر در آخرین دقایق حیات مورد توجه و عنایت خاص قرار گرفته بر آن ارج بسیار مینهد و چنانچه قربانی جنایتی شده اظهارات او با اهمیت بیشتری تلقی میشود.

پیشگیری از وقوع جرم و آسیب های اجتماعی - راه کارهای پیشگیری از وقوع جرم - نقش پلیس در پیشگیری از وقوع جرم - نقشه برداری جرم - توصیف جرم 

ظاهرآً این نظر پذیرفته شده است که انسان چون از مرز مرگ و زندگی میگذرد و در عالمی روحانی سیر میکند دروغ پردازی برایش غیر ممکن است دودکلوکس (2) در تآیید ابن نظر میگوید :

(روح که همواره تحت تأثیر علائق مادی قرار داشته اکنون در)

(آستانه گسیختن قیود خاکی خود میباشد و میمیرد تا از حریتی )

(ناشناس بهرهور گردد از ریا و فریب که دیگران برای او ثمر بخش)

نخواهد بود میپرهیزد و ضعفها و قدرتهای خویشرا صادقانه برملا میسازد)

اصل قانونی بودن جرم و مجازات - فرهنگ سازی و نظارت دو رکن اساسی در پیشگیری از وقوع جرم است 

ولی نباید این نکته را از نظر دور داشت که تسلیم شدن بمرگ آسان تیست و بسادگی نمیتوان متقاعد شد که مرگ غیر قابل اجتناب است و باین ترتیب قبل از این که ابرهای تیره و تار مرگ آسمان فکر آدمی را بپوشاند قربانی یک جنایت فکر انتقام در دماغ میپرورد و برای اجرای نقشه خود بهر دستاویزی توسل میجوید.

بریردوبوازمون (3) در این باره میگوید:

( کسیکه در آستانه مرگ است مانند هما افراد دیگر ممکن است بدروغ توسل جوید)

(مخصوصاً در کشور ما ایتالیا که انتقامجوئی خانوادگی بعنوان یک وظیفه مذهبی تلقی می شود.

باید توجه داشت که تنها فکر رهائی از مرگ و امید به زندگی موجب انحراف از حقیقت گوئی نیست بلکه آن دسته از افرادی هم که می دانند راهی جز مرگ در مقابلشان نیست باز در معرض دروغگوئی هستند خواه مطلبی از خود بسازند و دروغی بیافریند یا حقایق را دگرگون جلوه دهند.

به هر حال اظهارات این اشخاص باید مورد بررسی کامل قرار گیرد مخصوصاً وقتی که مقامات صالحه مستقیماً از آنان بازجوئی نکرده باشند و این اظهارات بواسطه نقل شده باشد یا اینکه محتضر قبل از تایید علمی اظهارات خود زندگی را بدرود گفته باشد.

شخصیت محتضر_ هر تحقیقی در زمینه های قضائی و جنائی باید مبتنی بر شناسائی قبلی شخصیت فرد مورد بازجوئی باشد و بدانیم که این شخصیت در چه مرحله ای قراردارد آیا فردی است مصمم و غیر قابل نفوذ یا ممکن است به آسانی تحت تاثیر قرار گیرند در این مقاله دسته اخیر که دارای شخصیت ضعیفی هستند مورد بحث ما قراردارند و این افراد چند دسته اند:

الف _ مجنی علیه بی گناه است و قصد ندارد جریان تحقیق را با اظهارات خود تحت تاثیر قرار دهد در این مقام نیز ممکن است انسان در تشخیص و مشاهده دچار اشتباه شود یا حافظه اش یاری نکند تا تمام حادثه را بخاطر بیاورد یا آن را بدرستی بیان کند. وقتی هیجان و آشفتگی فکری بوجود آمد همه چیز قابل تصور است.

ب _ مجنی علیه قبل از وقوع حادثه در بیم و هراس و همواره از اینکه شخص معینی او را مورد حمله قرار دهد در وحشت بسر برده و بالاخره جنایتی می وشد. انسان وقتی از یک فرد بخصوص متنفر است و به او حسادت می ورزد و در شمن بیمناک است که از طرف او مورد سوءقصد قرار گیرد دچار اضطراب می گردد.

مبنای جرم انگاری - آیا می دانید شروع به جرم چیست ؟ - جرم و عناصر تشکیل دهنده آن در حقوق موضوعه

مثلاً شخصی که شکایتی کرده و از او انتقام محکوم در هراس است یا شوهری که احساس می کند او را فریب می دهند به آسانی دچار عقده اضطراب می شود در چنین مواردی محتملا چهره زائیده از ترس جانشین چهره حقیقی می شود مخصوصاً وقتی که حتفظه خرب کار نکند و خاطره ها تیره و در هم باشد.

اغلب این جانشینی چهره ها بلافاصله پس از وقوع جنایت صورت می گیرد و گاهی هم محتاج گذشت زمان است در صورت اخیر سبب این دگرگونی قیافه حقیقی تاقین است و مجنی علیه فکر می کند که جانی نمی تواند غیر از آن کسی باشد که موجب هراس و وجشت او شده است و این یکی از پدیده های تلقین بنفس است.

من در کتاب خود که درباره روانشناسی محاکم نوشته ام یک پدیده روانشناسی را تجزیه تحلیل کرده و آن را با سیر طبیعی تحجر مقایسه نموده ام. آمپر (1) در کتاب مقالاتی در فلسفه علوم (2) خاطر نشان ساخته است که تحجر پدیده ای است که به موجب آن ذرات یک توده سنگی و فلزی به هم متصل می شوند تا یک جسم محکم یوجود آورند و نظیر همین پدیده در مورد ادراک نیز صادق است و ظاهراً حسیات مختلف به هم می پیوندند تا یک واحد کلی و مرکب بوجود آورند.

بجای اینکه تمیز و تشخیص خود بخود بوجود اید کوششی هر چند که بندرت ارادی است مبذول می گردد تا اداراکات به هم بپیوندند. این کوشش در یک فرد محتضر با فرا رسیدن مرگ و در اثر غمی که از کامیابی حریف بر او مستوفی شده بیشتر می شود.

اینک موردی را که جانشینی چهره ها موجب بیان خلاف واقع شده است ذکر می کنیم:

چند سال قبل در جنوب ایتالیا یکی از ماموران پلیس سه نفر دزد را در حال سرقت غله غافلگیر کرد دزدان قصد فرار داشتند و وقتی پلیس دستور ایست داد یکی از انان او را با تیر زد. پلیس را که بشدت مجروح شده بود بخانه بردند و در آنجا به اطافیان خود گفت که سارق را شناخته است و وی یکی از دزدان بنام محلی و از اهالی ایمپریو می باشد نزد پایور ارشد پلیس هم اظهارات خود را تایید کرد و همین شخص را متهم ساخت و کمی پس از اعلام اخیر فوت کرد.

متهم بازداشت شد و تنها شهادت دو نفر که هنگام ارتکاب جرم با مجرم اصلی همراه بودند جان او را نجات داد.

این حادثه را چگونه می توان تجزیه و تحلیل کرد؟ مدتها این مامور پلیس در تعقیب دزد معروف محلی یعنی همین دزد اهل ایمپریو بوده و همواره در نظر داشته است که او را در حین ارتکاب جرم دستگیر سازد ولی توفیقی در این کار نصیبش نمی شد و این نظر و خواست را هر گونه پنهان نمی داشت.

بعد از وقوع حادثه وقتی مامور پلیس می خواست برا یکسی که قیافه او را فقط چند لحظه ای دیده است نامی بیابد ارزوئی را که در دماغ می پروراند با حد سیات اطرافیانش در هم آمیخت و نام آن دزد اهل ایمپریو را بزبانش نهاد در نتیجه اشتباهی که در تشخیص واقعیت رخ داد چهره ای که همواره در نظرش بود جانشین چهره کسی شد که او را فقط چند لحظه آن هم در تاریکی غروب دیده بود. و اگر این مامور آن قدر فرصت می یافت که در دادگاه حاضر شده ادای گواهی نماید با قاطعیت کامل همین شخص را معرفی می کرد.

مسلماً این حادثه احساسات او را بشدت جریهه دار ساخته دشمنی و تنفر ذهن او را بخود مشغول داشته و درنتیجه نزد خود متقاعد شده بود که تنها یک نفر وجود داشته است که می توانسته او را بقتل برساند.

ج_ جنایتکاری که قربانی جنایت دیگری می وشد _ صرفنظر از امکان اشتباه صادقانه گاه اتفاق می افتد که شخص تحت تاثیر کینه های شخصی یا خانوادگی کسی را بغلط متهم سازد و بیگناهی را مجرم معرفی کند. من بعداً درباره نقشی که قانون سکوت ایفا می کند بحث خواهم کرد.

هیجانات عاطفی _ اصولاً هر گونه ضرب و جرح هر چند منتهی به مرگ هم نشود موجب هیجان عواطف می گردد اختلالاتی که ازنظر فیزویولوژی یا بیوشیمی بوجود می آید مسلماً سبب یک رشته فعل و انفعالات روانی خواهد شد و در نتیجه درک و تشخیص کامل دشوار می گردد و دنیای اطراف بدشکل و دگرگون جلوه کرد. مهمترین عواطفی که ادراک را مختل می سازد ترس و خشم است.

ترس _ ترس یک اختلال عاطفی است و از اولین لحظه ای که بر انسان مستولی گشت جریان عادی فکر را مختل و قدرت تشخیص انگیزه های ظاهری و صوری را زائل می سازد . در میان اختلالات موثر باید از اختلالات اندامی و بروز آشفتگی و نابسامانی در وظایف اندامها نام برد و همچنین ترس ممکن است شخص را دچار خیالبافی و توهم ساخته مبتلا به نوراستنیک و ضعف اعصاب نماید و موجب شود انسان دچار وسواس و اضطراب گردیده برای خود امراض خیالی بتراشد حتی امکان دارد در اثر ترس واکنش های هسیتریکی ایجاد گردد به همین جهت است که روان پزشکان از پاتولژی ترس سخن به میان می آورند

ژانت (1) در کتاب وسوسه ها و اختلالات روانی چند مورد از این ترس مرضی یعنی ترسی که در اندامها و وظائف آنها اختلالات و عوارضی بوجود می آورد.)و هیجاناتی را که یک محرک بی آزار موجب شده است مورد بررسی قرار می دهد تحقیق وی در این زمینه نشان می دهد که این عوامل بطور متفاوت موجب ازدیاد حساسیت یا واکنشهای غیر طبیعی که حساسیت را تشدید می کند می شوند.

اما آن قسمت که مورد توجه و بحث ما است یعنی وقتی که خطری مرگبار حیات انسان را تهدید می نماید غریزه نیرومند حفظ نفس یک واکنش عصبی بوجود می آورد که هدف آن قبل از اینکه حمله باشد دفاع است و این واکنش عصبی اگر کاملاً پاتولژیک و مرضی نباشد معرف حالتی است شبیه به رخوت عاطفی .

خشم _ خشم هوشیاری را شدیداً مختل می سازد و یک سلسله اعمال حساب نشده را موجب می گردد و به این ترتیب خاطره ها نا صحیح و ناقص یک مجرم از لحظاتی که خشم بر او مسئولیتی بوده کاملاً قابل توجیه است بین Bain خشم را چنین تعریف می کند.

خشم محرک ذهنی آگاهانه است که شخص غضبناک را بر می انگیزد تا موجود دیگری را بدرد و رنج مبتلا سازد و خود از این کار اقناع گردد.

نظر بین در این تعریف به انتقامجوئی ها طایفه ای معطوف بوده است ولی در مورد شخصی که در حال مرگ است خشم موجب می شود که هم قوه ادراک و هم حافظه از کار بماند و در نتیجه فکر مختل شود و این مقدمات بصورت تمایل به آزار دیگران بروز می کند.

 گذشت شاکی در مورد جنبه خصوصی جرم - جرم شناسی 

معرفی برخلاف واقع _ معرفی برخلاف واقع از طرف محتضر ممکن است در اثر یکی از عوامل زیر باشد:

1_ شعف حافظه _ کم شدن حافظه ممکن است موجب معرفی برخلاف واقع گردد واقعه زیر یکی از این موارد است:

یکی از ماموران شهرداری به پنج نفر که وسائل آسایشگاهی را بسرقت می بردند برخورد می کند سه نفر از آنها فرار می کنند و دو نفر دیگر را دستگیر می کند یکی از این دو نفر مامور شهرداری را باتیر می زند و مامور بسختی مجروح می شود و چند ساعت بعد در اثر جرح وارده فوت می کند مرد مجروح در حال اختصار از شناسائی ضارب اظهار عجز می کند ولی دختر مقتول پس از دیدن عکی جوانی که پدرش را باتیر زده بود و بعد از دیدن خود او در محضر دادگاه بخاطر می آورد که همین شخص را در حدود پنج سال پیش با پدرش دیده است دادگاه گواهی دختر مقتول را هر چند که از طرف پدرش تایید نشده بودقبول می کند. دادرسی دادگاه استدلال می نماید که ممکن است قیافه اشخاص در اثر مرور زمان از خاطر محو گردد و یک مرد مجروح و محتضر محتملا ممکن است قیافه اشخاصی را هم که در موقعیت های حساس دیده است بیاد نیاورد.

2_ ممکن است مجنی علیه از ترس اینکه مجدداً مورد حمله قرار گیرد از معرفی جنایتکار خودداری نماید.

3_ ممکن است انسان به منظور اینکه عدالت را خود اجرا نماید عمداً از معرفی مرتکب سرباز زند نظیر این مورد درپرونده ملاحظه شده است مثلاً در یک مورد جوانی را دو نفر بشدت مضروب می نمایند این جوان در دادگاه به دفاع از آنها برمی خیزد ولی در نهایت کار اعتراف می کند که قصد او از این اقدام آزادی آن دو نفر بوده تا خود بتواند از آنها انتقام بگیرد.

گاهی عدم معرفی مرتکب یا معرفی برخلاف واقع بعلت رسمی است که در میان افراد بعضی از دسته های بتهکارات وجود دارد این افراد مجازند مرتکب قتل شوند ولی هرگز اجازه ندارند رفقای خود را معرفی کنند و پرده دری نمایند The law of Omerta این رسم همانقدر که برای مجنی علیه الرعایه است برای شاهد نیز الزامی است.

علل مختلف اعلام جرمهای برخلاف واقع _ شخص بی گناه ممکن است به علل بی شماری در معرض اتهام قرار گیرد مثلاً مرد عاشقی که حسد او را دیوانه کرده است ممکن است رقیب را بسوء قصد نسبت به خود متهم سازد در صورتی که کاملاً از بی گناهی او اطلاع دارد در نزد خود میاندیشد که امکان دارد بمیرد و رقیب جای او را بگیرد با زن او و در خانه او به زندگی کند و هزاران فکر دیگر . در یکی از کتابهایم مورد زیر را بعنوان نمونه نقل کرده ام:

مردی با دو نفر از دئستانش قدم می زد که مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بشدت مجروح گردید این شخص دربازجو.ی همراهان خود را متهم ساخت و در نتیجه دوستانش بازداشت شدند در خلال جریان مجرم اصلی پیدا شد و مجروح قبل از مرگش اقرار نمود که چون دوستانش فرار کرده و او را مجروح و تنها در صحنه جنایت باقی گذاردند آنها را متهم ساخته است.

علل خاص اشتباهات محتضر _ بسیار اتفاق می افتد که درست قبل از فرا رسیدن مرگ حال شخص رو بهبود می رود و اینطور بنظر می رسد که بیمار شفا خواهد یافت حتی در مریض روانی بارقه ای از روشنی فکر مشاهده شده است که بریردوبوازمون در کتاب خود آن را بازگشت عقل در یک مریض دیوانه خوانده است.

ولی این بهبودی چندان دوامی ندارد و بلافاصله حال بیمار قبل از مرگ بسرعت رو به وخامت می رود. این بهبودی موقتی در امراض مختلف فرق می کند مثلاً در مرض سل زوشنی پیش از مرگ تا آخر باقی می ماند در حالی که در مسمومیت و ذات الریه انسان قبل از مرگ دچار هذیان گوئی می شود.

ذات الریه بخصوص در این مبحث مورد توجه است زیرا ضرب و جرح های شدید یا عمل جراحی ممکن است مریض را به ذات الریه مبتلا سازد.

این قبیل اختلالات و آشفتگی ها اغلب شکل فیلمی از حوادث بسیار دور را بخود گرفته و با سرعت از مقابل چشم محتضر می گذرد و گاهی با تصورات واهی و هذیان گوئی توام می شود در یکی از پرونده ها شخصی بنام کلر درست در لحظه ا یکه در حال غرق شدن بود اینطور فکر می کرد که عموی او در کنارش می باشد در حالی که در عالم واقع عموی او در آن موقع در فاصله دوری با عده ای قایقران بصحبت مشغول بوده است این حال هذیان گوئی قبل از مرگ ممکن است به موجب اعلام جرمهای برخلاف واقع شود و بی گناهی به ایراد شرب و جرح یا قصور در کمک بمجنی علیه متهم گردد و نیز باید در نظر داشت که شدت شرب و جرح وارده و محل ورود ضرب در بهبودی موقتی قبل از مرگ تاثیر دارد مثلاً ضربه وارده بسر آشفتگی فکری را تشدید می کند.

اظهاراتی که قصد خودکشی را تشریح و اقدام به آن را توجیه می نماید _ خودکشی را می توان چنین توجیه کرد که چون سلامت جسم یا روان دستخوش تزلزل گردید انسان خود را به مرگ محکوم می کند.

وفتی که سلامت جسم متزلزل شد انسان در جستجوی یک مرگ آرام و بدون درد محتملاً بخودکشی توسل می جوید و هدف او فرار از درد و رنج بیشتر است. من در کتاب خود این موضوع را مورد مطالعه قرار داده ام و تنها نکته ای که می خواهم به آن اضافه کنم این است که این قبیل اشخاص برای رهائی از درد و رنج مرگ را با آغوش باز پذیره می گردند.

من خودکشی را طبقه بندی کرده ام و این طبقه بندی مورد تایید فری و کنگره روانکاوی ژنو در سال 1959 قرار گرفته و شخص پرفسور اپوکانیز آن را قبول کرده است. من کسانی را که برای خودکشی تمایل طبیعی دارند و آنها که غریزه طبیعی حفظ نفس یک هیجان عاطفی یا بعلل و جهات دیگر خودکشی مبادرت می ورزد در طبقات مختلف قرار داده ام.

در اینجا باید این نکته را یادآور شد که کسی که قصد خودکشی دارد نمی تواند خود را بطور کامل از قیود و رشته هائی که او را با آنها که می خواهد ترک گوید پیوسته است برهاند و در نتیجه ازحساب های تصفیه نشده در عذاب است و نمی تواند از دروغگوئی اجتناب ورزد.

خواننده در کتاب خودکشی و جنون خودکشی بریردوبوازمون و کتاب خودکشی اثر نویسنده تعدادی از نامه های اشخاصی را که قصد خودکشی داشته اند خواهد دید که یر تا پا دروغ است و گاهی اشخاص بی گناه را متهم ساخته اند.

نتیجه اینکه تمام نامه هائی که به فاصله کمی قبل از مرگ نوشته می شود و اظهارات اشخاص محتضر باید با کمال دقت مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد و درباره آن رسیدگی کامل شود و تنها پس از تایید و ثبوت صحت آنها مورد قبول واقع شود.

منبع : دادستانی کل کشور

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.