×

سخنان شهاب تجری در خصوص لزوم استقلال وکیل و استقلال کانون وکلا

سخنان شهاب تجری در خصوص لزوم استقلال وکیل و استقلال کانون وکلا

دموکراسی محقق نمی شود مگر اینکه با تمامی این اجزا که یکی از اجزا استقلال کانون وکلا است و هر کس با استقلال مخالفت کند تردید نکنید که مخالف دموکراسی است و با آن تقابل می کند

سخنان-شهاب-تجری-در-خصوص-لزوم-استقلال-وکیل-و-استقلال-کانون-وکلا وکیل 

 

از کانون وکلای اصفهان باید تشکر کنیم که تحولی در جامعه وکالت ایجاد می کنند از همکار فاضل و ارزشمند جناب آقای دکتر تقی خانی تشکر می کنیم و به گفته دکتر آزمایش ابتکارات ایشان در بزنگاه هایی که نیاز هست به کمک ما می آید و وجود ایشان حقیقتاً مغتنم و پربرکت برای جامعه وکالت می باشد مطالبی را که بنده دسته بندی کرده بودم قسمت عمده ای از آن را اساتید فرمودند و اینجانب فقط سعی می کنم به اختصار مطالبی را عرض می کنم

همه می دانیم امروز دردنیای جدید تحولات و تغییرات اساسی صورت گرفته به همه چیز به شکل جدید نگاه می شود آنچه در قدیم وجود داشته و آنچه که در دنیای قدیم بوده به نوعی دیگر و به شکلی دیگر با آن برخورد میکنیم این تحولی است که انسان مدرن امروزی آن را پذیرفته است یکی از نهادهایی که در  قدیم وجود داشته وکالت است اما حقیقتاً وکالتی که ما امروزه با آن در ارتباط هستیم از جنبه های مختلف متفاوت است با حالتی که در قدیم وجود داشته البته وکالت هنوز همان نیابت است و هنوز وکالت همراه با امانت است اما مبانی معرفتی جدیدی پیدا کرده است شکل و شیوه جدیدی پیدا کرده است و شاید پاره ای ازاین تعارضات که درجامعه ما است ناشی از درک نکردن بعضی ها و درک نکردن این مبانی فکری توسط بعضی ها باشد من به اختصار به پاره ای از این مبانی اشاره میکنم .

یکی از تحولات اساسی که دنیای جدید ما پذیرفته است بحث حکومت کردن و شیوه حکومت است قدیم آنچه وجود داشت بر مبنای زور بود به گفته یکی از جامعه شناسان ما حکومتها در قدیم غارتی-غنیمتی بودند یعنی می آمدند غارت می کردند، غنیمت می بردند و اما امروز نگاه حکومت نگاه دیگری است دیگر نگاه ارباب رعیتی نیست حکومت خادم و خدمتگذار مردم است و حاکمیت اصلی را مردم دارند و برای تحقق این ایده حکومتهای دموکراتیک طراحی شده و همه ما می دانیم نظام های دموکراتیک محور و ستون اصلی که بر پایه آن بنا شده اند محدود کردن قدرت و توزیع قدرت است که آن اتفاقات قدیم ناشی از تمرکز قدرت پیش نیاید. در این راه هم مکانسیم و شیوه های مختلف برای آن طراحی شده است یکی از این شیوه ها مثل تفکیک قوا، گردش آزاد اطلاعات و انتخابات و جامعه مدنی می باشد جامعه مدنی یکی از اصلی ترین ساز و کارهای نظامهای دموکراتیک است جامعه مدنی، جامعه ای است که بر اساس بسیج تودها شکل می گیرد تا مردم در سرنوشت خود تأثیر بگذارند این بسیج تودها بر اساس اصناف و سندیکاهای مختلف و تشکلهای مختلف است و هدف آن این است که قدرت مردم در مقابل قدرت حاکمیت قرار گیرد  و به تعبیر یکی از جامعه شناسان ما بازی یکطرفه نباشد بلکه بازی چند نفره و گروهی با مشارکت قشرهای مردم باشد که نتیجه همه اینها محدود کردن و توزیع نمودن قدرت است و قدرت بین گروههای جامعه توزیع شود و درست محدود شود تا اتفاقات تلخ تاریخ بیشتر تکرار نشود کانون های وکلا یکی از این نهادهای مدنی است که به این شکل و با این هدف و نیت بوجود آمده است نه اینکه بخواهد در تمام بخشهای جامعه دخل و تصرف کند بلکه بعنوان یک نهاد مدنی در راستای وظایف خود در جهت تضمین بخشیدن به حق دفاع شهروندان بوجود آمده است حق دفاعی که منجر به دادرسی عادلانه شود.

کانون وکلا بعنوان نهاد مدنی و متولی فعلیت بخشیدن به حق دفاع شهروندان وظیفه اش در کنار وظیفه قوه قضاییه قرار می گیرد حتی من ابایی ندارم که آن را به تقابل هم نام ببرم این همه ما از استقلال سخن میگوییم بدیهی است که اگر کانون وکلا در راستای وظیفه اش تقابل با قوه قضاییه کرد، این کار از عهده اش بر بیاید البته این تقابل یک تقابل قانونی باید باشد کانونهای وکلا با ویژگیهایی که عرض کردم و جایگاهی که درجوامع مدرن امروزی دارند باید از استقلال برخوردار باشند حق دفاع و فعلیت بخشیدن بخ حق دفاع در چهار چوب جامعه مدنی تنها از وکلای مستقل برمی آید اهمیتی که کار کانونهای وکلا دارد به دو دلیل است:

1.     قوه قضاییه نقش بسیار حساس و پر اهمیتی در تحقق دموکراسی و تثبیت آن دارد به اعتقاد پاره ای از متفکران ما ،قلب دموکراسی ،قوه قضاییه است از طرفی نهادهای مدنی متفاوت که در جامعه شکل می گیرد قدرتمند ترین نهاد که وظیفه او در کنار وظایف قوه قضاییه تعریف می شود کانونهای وکلا است ما نهادهای مدنی مختلف داریم و هیچکدام بطور تخصصی و به شکلی که کانونهای وکلا با قوه قضاییه همکاری میکنند بقیه ندارند که این نکته مهمی است . نقش کانونهای وکلا را بخوبی روشن می کند بخاطر روشن شدن این مسئله بندی را از اعلامیه کنفرانس حقوق بشر وین در سال 1993 می خوانم که بخوبی این نکته را روشن میکند «این لازمه تحقیق کامل و بدون تبغیض حقوق بشر و روند دموکراسی و توسعه اقتصادی مستمر وجود یک نظام قضایی مستقل و وکلای مستقل بر اساس استانداردهای مندرج در اسناد بین المللی حقوق بشر  است»

کانونهای وکلای مستقل در مقابل قوه قضاییه مستقل از عدالت تعاریف متعدد شده است ولی تعریفی که با این وضعیتی که در آن هستیم و کانونهای وکلا در آن فعالیت می کنند تعریفی است که یکی از متفکرین می نماید و این که عدالت زمینه ای است که در داوری عادلانه در آن صورت می گیرد زمینه ای مهیا شود که بشود در آن زمینه داوری عادلانه داشت این تعریف از عدالت است و وظیفه وکلا و کانونهای وکلا در تامین چنین عدالتی روشن است قاضی به تنهایی از عهده تامین عدالت بر نمی آید بلکه در کنار او یک وکیل مستقل لازم است که بتواند زوایای مختلف پرونده را روشن کند و قوانین مرتبط با آنان موضوع را در اختیار قاضی بگذارد تا قاضی بتواند یک داوری عادلانه را فراهم آورد و این معنا از عدالت محقق نمی شود مگر آنکه این زمینه برای دستگاه قضایی توسط وکلا مهیا شود این از بحث جامعه مدنی که با اختصار گفته شد.

بحث دوم که در این چهار چوب باید مطرح شود باز یکی از تغییرات و تحولاتی که در دنیای جدید ما تحقق پذیرفته است این می باشد که دنیای جدید ما یک دنیای حق مدار است که بر محور حق شکل می گیرد اما دنیای قبل یک دنیای تکلیف مدار بوده است و روابط اشخاص بر مبنای تکلیف بوده است نه اینکه حق نبوده باشد اما آنچه که در اولویت قرار می گرفت تکلیف بود و حق در درجه بعد قرار می گرفت اما دنیای جدید این طور نیست تحول انسانی و فکری جدید که اتفاق افتاده حق مدار بودن دنیای جدید است که از آن پاره ای از متفکران به انفجار حقها یاد می کنند یا لفظ حقمند را به جای شهروند بکار می برند این تغییر و تحول دنیا از حق تکلیف به حق مدار همراه خود تحولات عظیم داشته است اما در حوزه ای که موضوع بحث ما است این تجول چگونه رخ داده است من دو تا از آثار این تحول را عرض می کنم یکی از حاکمیت قانون است وقتی قائل شویم که حق داریم طبیعتاً باید این حق را احصا کنیم و شناسایی کنیم و بعد برای اینکه این حق محفوظ بماند و از تعرض مصون بماند باید ساز و کاری برای حفظ آن داشته باشیم حاصل این می شود حاکمیت قانون، اما قانونی که بصورت شیوه های دموکراتیک وضع می شود آن قانون مد نظر است در بحث حاکمیت قانون نظم عمومی مد نظر است که البته غیراز نظم آزادیهای فردی هم مطرح است که در حاکمیت قانون حفظ شود طبیعی است وقتی که نظام معرفتی حق مداری جایگزین تکلیف مدار شود آن گروهها و دسته هایی که قدرت بیشتر دارند از این تحول ضرر می بینند قدرتمند ترین نهاد یک جامعه دولت است .این نباید از دید ما مخفی باشد که دولت با توجه به قدرتی که دارد اگر نظارت نباشد در بعضی جاها قانون را زیر پای میگذارد حتی قانون که خودش وضع کرده است کانونهای وکلا نقششان باز در  اینجا پر رنگ می شود آن هم بر نظارت قوه قضاییه، کانون وکلا یک نهاد مدنی است و وظیفه اش نظارت بر قوه قضاییه است وکلا در تک تک پروندها دخالت می کنند و این تسری می کند به تمامی دستگاه قضایی بصورت جزیی و دقیق کانونهای وکلا با نظارتی که بر قوه قضاییه می کنند مانع می شوند که قوه قضاییه قانون را زیر پا بگذارد بویژه در جایی که اعمال نفوذ دولت وجود دارد مانند جرایم سیاسی

نکته آخر این که تأثیر دیگری که این نظام حق مدار در دنیا ایجاد کرده است حقوق بشر است و یکی از محصولات این نظام جدید حقوق بشر می باشد و امروزه دیگر ما نمی توانیم خود را از دنیا جدا کنیم یکی از معیارهای رعایت عدالت ،حقوق بشر است و حقوق بشر مثل مواردی که به اختصار عرض کردم باز دولت و حاکمیت را محدود میکند چون تمام اینها در راستای محدود کردن قدرت دولت است که قدرتمند ترین نهاد جامعه بوده است.

کانونهای وکلا به دو دلیل در گسترش و حمایت از حقوق بشر می تواند نقش اساسی ایجاد کنند:

1.     کانونهای وکلای متشکل از حقوقدانها و فضلای این عرصه می باشد حقوق بشر مبانی و فلسفه مختلف دارد و در حوزه مطالعات حقوقدانان قرار می گیرد لذا کانونهای وکلا در این زمینه شایستگی و توانایی لازم را دارد.

2.     در حوزه حقوق بشر حاکمیت وقتی شاید احزاب سیاسی آن گونه که باید آن را حمایت نکنند اما کانونهای وکلا سودای قدرت ندارد و نداشته اند و این از مفاهیم مدرن سو استفاده را نمی کنند و فارغ از دغدغه ها سویی که قدرتمندان دارند می توانند به وصف حقوق بشر بپردازند در کانونهای وکلای معروف در دنیا مثل فرانسه کانون بین المللی وکلا همیشه یک کمیسیون و نهاد حقوق بشری وجود دارد که به این فعالیت می پردازد اما دولت این کار را نمی کند چون دولت از حقوق بشر نمی برد و حداقل قدرتش کم میشود.

همه این مطالب نقش کانون وکلا را بیشتر مشخص می کند که نقش خود را بدون استقلال ایفا نمی کنند این کانونها ممکن است توسط دولت و حاکمیت موانع ایجاد شود اما نکته اساسی این است که در تمامی موارد ذکر شده رد پای دموکراسی و حاکمیت مردم وجود دارد که این به استقلال کانونهای وکلا رنگ و بویی دیگر می دهد و نتیجه این که دموکراسی محقق نمی شود مگر اینکه با تمامی این اجزا که یکی از اجزا استقلال کانون وکلا است و هر کس با استقلال مخالفت کند تردید نکنید که مخالف دموکراسی است و با آن تقابل می کند.

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.