×

قواعد مسیحی های ارامنه گریگوریان خلیفه گری

قواعد مسیحی های ارامنه گریگوریان خلیفه گری

قواعد-مسیحی-های-ارامنه-گریگوریان-خلیفه-گری
در نکاح

ماده 22- هرگاه یکی از نامزدها بدون عذر موجه نامزدی را بهم زندو یا اسباب مهمی برای فسخ آن از طرف دیگر فراهم سازد باید هدایائی را که دریافت نموده پس داده و کلیه خسارات را جبران کند مشروط بر اینکه طرف از تاریخ فسخ نامزدی تا مدت یکسال تقاضای آن را بنماید .
ماده 23- عقد نکاح که بوسیله کلیسا بین مردو زن منعقد میگردد ازدواج قانونی محسوب میشود.
عاقد موظف است قبل از اجرای عقد دقت و تحقیق نموده و اطمینان حاصل کند که ازدواج با مفاد و مندرجات مواد از 24 تا 29 این فصل مباینتی ندارد.
ماده24- عقد ازدواج باید توسط شخص روحانی صلاحیت در مطابق قواعد و رسوم کلیسا اجراء گردد و وقوع ا زدواج در دفاتر ثبت و به زوجین گواهینامه ازدواج رسمی طبق مقررات و قوانین کشورداده میشود .
ماده 25- ازدواج فقط برای کسانی جایز است که بسن بلوغ ازدواج یعنی اناث بسن 15 سال و ذکور بسن 18 سال تمام رسیده باشند .
ماده 26- ازدواج باید بدون تقلب و تهدید و عنف و با ایراز اراده مستقل وآزاد و علم و اطلاع و مشاء سالم بعمل آید .
ازدواج اشخاص صغیر یا اشخاص کبیریکه در تحت قیمومت میباشند مستلزم موافقت پدر یا هیئت قیمومت خواهدبود .
اگر هیئت قیمومت از دادن رضایت برای ازدواجیکه مانع قانونی نداشته وبا منافع مولی علیه موافق باشد خودداری نماید خلیفه گری میتواند رضایت لازم رابدهد.
ماده 27- مادامی که ازدواج بواسطه طلاق یا به جهت فوت یکی از زوجین منحل ویا به موجب رای محضر روحانی فسخ نشده باشد ازدواج ثانوی ممنوع است .
ماده 28- ازدواج با اقارب نسبی فقط از درجه پنجم و یا اقارب سببی از درجه چهارم جایز است .
ازدواج بین پدر تعمیدی وفرزند تعمیدی و بین پدر خوانده و مادر خوانده یا فرزند خوانده ممنوع است - از حیث ازدواج ولد نامشروع نسبت به پدر و اقارب او نیز در حرمت نکاح میباشد.
ماده29- ازدواج اشخاص مختل المشاعر و مبتلا بامراض مسری ممنوع است - اشخاصی که می خواهند تأهل اختیار نمایند باید گواهینامه پزشک مشعر بر نداشتن امراض نامبرده را ارائه نمایند.
ماده30- ازدواجیکه بطریق مدنی و بدون عقد مذهبی صورت گرفته باشد خارج از حدود صلاحیت کلیسا بوده و تابع این مقررات نیست.
ماده31- ازدواجیکه طبق قسمت اول ماده 24- صورت نگرفته باشد باطل و کان لم یکن خواهد بود.
ماده32- ازدواجیکه بدون رعایت موانع مذکوره در مادتین 27 و 28 صورت گرفته باشد اساسا" باطل و باید توسط کلیسا منحل گردد.
هریک از زوجین و در مورد ماده 37 همسر ازدواج قبلی نیز حق تقاضای فسخ ازدواج را خواهد داشت.
ماده33- ازدواجیکه در موقع عقد آن مواد 26 و 29 رعایت نشده کاملا" معتبر شناخته خواهد شد مشروط بر اینکه طرف ذینفع در موعد مقرر در قسمت اخیر این ماده اعتراض برای فسخ آن نکرده باشد.
در موارد ذیل میتوان توسط کلیسا تقاضای فسخ ازدواج را نمود.
الف- در مورد بند اول از ماده 26 طرفیکه در باره او تقلب و یا تهدید یا عنف بعمل آمده و یا طرفی که موافقت خود را به ازدواج در حالت اختلال دماغی و یا نداشتن اراده آزاد اظهار داشته است میتواند تا شش ماه بعد از اطلاع از تقلب و یا بعد از رفع تهدید یا عنف یا اختلال دماغی تقاضای فسخ ازدواج را بنماید.
ب- در مورد بند اخیر از ماده 26 پدر یا قیم میتواند تا ششماه بعد از اطلاع از وقوع ازدواج تقاضای فسخ آنرا بنماید .
??- در مورد ماده 29 طرف سالم میتواند تا ششماه بعد از اطلاع از بیماری طرف دیگر تقاضای فسخ ازدواج را بنماید .
در هر حال مهلت اعتراض سه سال پس از عقد نکاح منقضی خواهد شد و چنانچه ازدواج سه سال بدون اعتراض ادامه داشته باشد قطعی و معتبر محسوب و پس از آن غیر قابل اعتراض خواهد بود .
ماده 34- عدم رعایت مقررات ماده 25 موجب نافذ نبودن نکاح خواهد بود.
ماده 35- ازدواج غیر نافذ بر طبق ماده 33 تنفیذ میگردد از بدو وقوع معتبر محسوب میشود .
ماده 36- ازدواج غیر نافذیکه بر طبق مقررات مواد 32و33 فسخ میشود از بدو وقوع عقد کان لم یکن محسوب و منشأ آثار حقوقی ناشیه از ازدواج نخواهد بود مگر در موارد ذیل .
الف - اگر موجبات فسخ ازدواج د رموقع عقد نکاح برای شوهر معلوم ولی برای زن مجهول بوده باشد زن حق مطالبه نفقه را خواهد داشت همچنانکه در مورد انحلال عقد ازدواج زن بی تقصیر دارای حق مطالبه نفقه از شوهر مقصر خود میباشد .
??- اولاد ناشیه از نکاح منفسخ مشروع محسوب و باید درباره آنها نیز مقرراتی که در مورد انحلال عقد ازدواج برای اولاد پیش بینی شده است رعایت گردد.
در حقوق و تکالیف ناشیه از نکاح
ماده 37- زن بواسطه ازدواج نام خانوادگی شوهر را کسب و از کلیه حقوق شخصی مختصه شئون طبقاتی شوهر خودبهره مند میگردد ولی این حق بمجر د انحلال عقد ازدواج از زن سلب می شود شوهر از زن خود به تناسب با شئون و دارائی خود نگاهداری نموده و مخارج خانوادگی بر عهده شوهر است در مورد کلیه امور مهم زندگانی زناشوئی با رعایت نظر زوجه تصمیم لازمه را اتخاذ مینماید . اداره امور خانه ازحقوق و تکالیف زن بوده و می تواند در حدود آن انجام وظیفه نماید .
در صورت عدم بضاعت زن باید در حدود استطاعت مالی خود در مخارج خانوادگی با شوهر مشارکت نماید .
زن شوهر دار دارای اهلیت کامل حقوقی است و میتواند آزادانه دارائی خود را اداره و در ان دخل و تصرف و حوائج شخصی خود را تامین نماید .
ماده 38- طفلی که در زمان ازدواج یا بعد از ازدواج متولد شود ملحق به شوهر است . مشروط بر اینکه انعقاد نطفه در زمان زوجیت وقوع یا فته و یا اگر حمل قبل از عقد ازدواج واقع شده شوهر نفی ولد نکرده باشد . مدت حمل تا زمان تولد باید بین 181 الی 301 روز باشد . در هر صورت نفی ولد حق شخص شوهر است و فقط او میتواند در صورتی که نسبت به مشرع بودن طفل ظنین باشد در ظرف مدت یکسال از تاریخ اطلاع از تولد طفل بخلیفه گری رجوع و دعوی نفی و انکار ولد بنماید . اگر طفل پس از فوت پدر تولد یافت هر ذینفعی میتواند مشروعیت طفل را مورد دعوی قرار دهد .
ماده 39- اطفالیکه خارج از نکاح متولد میشوند غیر مشروع محسو ب و د رحین تعمید بنام خانوادگی والدین مادر خود نامیده میشوند . کسی پر محسوب می شود که خود به تنهائی با مادر طفل در زمان شروع حمل نزدیکی داشته . کلیه مخارج برای وضع حمل همچنین مخارج معاش و تربیت طفل تا موقع بلوغ بعهده پد راست و پس از بلوغ نیز اگر طفل بعلت عیوب و نواقص دماغی یا جسمانی قادر به تأمین معاش نباشد پدر ملتزم به نگاهداری او خواهد بود ـ ولد نامشروع پس از ازدواج پدر و مادرش مشروع خواهد بود .
ماده 40- از حقوق و تکالیف پدر است که نسبت بشخص فرزند صغیر خو سر پرستی نموده ( از قبیل نظارت و سر پرستی و تربیت و تحصیل و تعیین اقامتگاه و غیره ) ونیز نسبت به دارائی او مراقبت و بعنوان نماینده قانونی او عمل و اقدام نماید . در صورتی که پدر قادر بانجام وظایف مذکوره نبوده و یا مسامحه در انجام آن بنماید و یا از حقوق خود سوء استفاده بکند وبر اثر آن صرفه و صلاح صغیر اعم از جسمانی یا مادی در معرض مخاطره قرار گیرد مقام روحانی صلاحیت دار برای جلوگیری اینگونه مخاطرات اقدامات لازمه را بعمل میاورند .
مادر نیز حق سر پرستی طفل خود را دارد و مکلف است که با پدر طفل مساعدت نموده و در صورت غیبت یا بیماری پدر و موارد مشابه قائم مقام او خواهد بود .
ماده 41- اموال منقول و غیر منقول زوجین دارائی مشترک نمیباشد و هر کدام از زوجین مالکیت اموال خود و منافع آنرا حفظ نموده و میتواند از طریق ارث یا کارو یا طرق دیگر دارائی جدیدی تحصیل نمایند . هرکدام از زوجین دارای حق اداره اموال خود و تعیین تکلیف آزادانه آن میباشند .
جهیزیه و اموال زوجه درمالکیت وی باقی میماند .
در انحلال نکاح
ماده 42- مرجع دعاوی راجع بفسخ و انحلال ازدواج خلیفه گری میباشد . خلیفه گری پس از اطلاع از دلایل و استماع توضیحات طرفین و اظهارات شهود و تکلیف سازش در صورتی که اقدامات برای اصلاح آشتی طرفین بلا اثر بماند به موجب دلایل موجوده رأی خود را صادر میکند. حکم انحلال ازدواج در دفاتر مخصوص بر طبق قوانین کشور ثبت و به موقع اجرا گذارده میشود .
شهادت بنفع کسی که با شاهد در حرمت نکاح است پذیرفته نخواهدشد .
در موجبات انحلال نکاح
ماده 43- موجبات انحلال ازدواج عبارتند از :
1- خیانت یکی از زوجین نسبت به زناشوئی ( زنا )
2- نقص مهم جسمانی ( از قبیل خنثی بودن ( ویا مرض دماغی غیر قابل معالجه ( جنون ) که به علت آن رابطه عادی زنا شوئی غیر ممکن گردد .
3- امراض مسریه ( مقاربتی ) که بعلت خیانت بر عهد زوجیت عارض گردیده و مرض جذام .
4- در صورتی که یکی از زوجین دو سال غایب و مفقود الاثر باشد .
5- اگر یکی از طرفین به موجب حکم دادگاه به مجازات شدید کیفری و یا تبعید طولانی محکوم شود .
6- عدم تجانس شدید اخلاقی مرد و زن و ستیزگی و دائم الخمر بودن و بد رفتاری و تعدی .
7- ناتوانی جنسی غیر قابل علاج یکی از زوجین .
8- نزدیکی غیر طبیعی بین زوجین ( لواط )
9- امتناع کلی یکی از زوجین از ایفاء وظیفه زناشوئی .
در آثار حقوقی انحلال نکاح
ماده 44- اگر انحلال عقد ازدواج بعلت تقصیر شوهر باشد شوهر موظف خواهدبود معاش زن را بفرا خور دارائی و شئون خودتا ازدواج مجدد ز ن یا فوت او تأمین نماید زن جهیزیه و اموال خود و نیز هدایائی را که دریافت داشته و همچنین بقیه دارا ئی شخصی خود را همراه می برد .
ماده 45- اگر زوجه مقصر بوده باشد فقط جهیزیه و اموال خود وبقیه دارائی شخصی خودرا دریافت مینماید و این حکم شامل موردی نیز خواهد بود که انحلال نکاح به علت تقصیر طرفین به عمل آمده باشد و یا آنکه هیچ کدام از طرفین مقصر شناخته نشده باشند .
د رصورت تقصیر زن شوهر میتواند از استفاده از نام خانوادگی خود به وسیله زوجه ممانعت کند در این صورت زوجه نام خانوادگی پدر خود را اختیار خواهد نمود .
ماده 46- اگر ازدواج طبق بندهای 2و3و7 ماده 43 بواسطه بیماری زوجه منحل گردد که بعد از عقد ازدواج بدون تقصیر او عارض شده و یا قبل از ازدواج وجود داشته ولی در موقع عقد ازدواج از شوهر خود پنهان نداشته باشد زن دارای حقوق مذکوره در ماده 44 خواهدبود.
اگر بیماری یا عدم توافق جنسی بعد از ازدواج بواسطه تقصیر خود عارض شده و یا ناتوانی جنسی قبلی خود را در حین عقد ازدواج از شوهر پنهان نموده باشد طبق بند اول ماده 45 رفتار خواهد شد .
اگر ازدواج طبق بندهای 2و3 ماده 43 به سبب بیماری زوج منحل شده که بدون تقصیر او در زمان زوجیت عارض شده ویا در صورتی که قبل از ازدواج وجود داشته ولی درحین عقد ازدواج از زن خود پنهان نموده است زن موظف است درصورت لزوم حتی المقدور با شوهر سابق خود مواظبت نماید .
ماده 47- پس از انحلال ازدواج نیز ولدیت پدر نسبت باولاد صغیر ادامه دارد و باید نگاهداری از شخص و دارائی آنها نموده و به سمت نمایندگی آنها عمل و اقدام نماید.
اما اگر در انحلال عقد ازدواج زوجه بی تقصیر بوده و اولاد صغیر ( چه ذکور و چه اناث ) به خرج پد ر در حضانت مادر باقی مانده و از طرف او پرستاری می شوند ولی اگر زن مجدد ا" ازدواج کند یا مبتلا باختلال مشاعر شود و یا اینکه از نگاهداری اطفال خودداری کند این حق از و سلب می شود .
ماده 48- هرکدام از والدین که اولاد در نزد وی نباشند حق دارد با آنها ملاقات و رفت و آمد نماید خلیفه گری میتواند د ر این خصوص نحوه ملاقات را معین نماید .
در ارث
ماده 62- اشخاص ذیل وراث متوفی یا غایب مفقود الاثر محسوب میشوند مشروط بر اینکه در حین فوت حقیقی یا فرضی مورث د ر قید حیات باشند .
اولا - اقارب نسبی ذکور و اناث
ثانیا "ـ فرزند خوانده و اولاد فرزند خوانده .
ثالثا "- زوجین از یکدیگر در صورتی که ازدواج بین آنان قانونی بوده ومنحل نشده باشد .
ولد نامشروع فقط نسبت بمادر خود و اقارب او دارای حق وراثت میباشد وبالعکس و لی از پدر و اقارب او ارث نمیبرد و آنها نیز متقابلا نسبت با و حق وراثت ندارند .
ماده 63- اشخاص زیر از حق ارث بهره مند میباشند .
الف- حمل بشرطی که زنده متولد شود .
ب - کسانی که دارای نقص جسمانی و عقلانی هستند .
??- ولد نامشروع اگر مورث ماد ر او و یا از اقارب ماد ر باشند .
ماده 64- وراث متوفی به ترتیب طبقات ارث میبرند به نحوی که وراث طبقه بعد وقتی ارث میبرند که از وراث طبقه قبل کسی نباشد و یا تماما" از ارث محروم شده ویا از قبول آن امتناع نموده باشند .
طبقات وراث به ترتیب ذیل است .
الف- د رطبقه اول وراث خط نزولی متوفی ارث میبرند ( اولاد و اولاد اولاد تا هر درجه که پائین برود ) ما ترک بین اولاد اناث و ذکور به تساوی تقسیم میشود.
تقسیم ارث با رعایت آنسال صورت میگیرد باین معنی که حصه اولاد فوت شده باولاد او میرسد و اگر از آنها نیز یک یا چند نفر مرده باشد حصه متعلق بآنها به اولاد آنها میرسد . بهمین نحو رفتار خواهد شد اگر یکی از اولاد از ارث محروم شد یا از قبول آن خودداری بنماید .
حصه اولادی که مرده یا از ارث محروم شده و یا از قبول آن خودداری کرده باشد در صورتی که خودداری اولاد نباشد بسهم الارث برادران و خواهران او اضافه خواهد شد .
فرزند خواه از حیث وراثت در حکم اولاد است .
تبصره ـ ابوین متوفی از وراث طبقه دوم بشمار میروند معهذا در صورت احتیاج حق خواهند داشت تقاضا نمایند که از ترکه مخصوص وراث طبقه اول بنفع آنها ( یعنی ابوین مورث ) مقداری متناسب با کمیت ترکه و احتیاجات طبقاتی ایشان بعنوان مستمری تأمین و باقساط ماهیانه به آنها پرداخته شود .
ب- وراث طبقه دوم ابوین و برادران و خواهران متوفی و اولاد برادران و خواهران او میباشند تا هر درجه که پائین برود .
اگر پدر و مادر متوفی در قید حیات باشند منحصرا" ومتساویا" سهم او باولاد او تا هر درجه پائین برود تعلق میگیرد و اگر از او اولادی نباشد حصه او نیز به پدر یا مادر مورث که در قید حیات است میرسد.
اگر هیچکدام از والدین متوفی در قید حیات نباشند حصه هر یکی از انها به اولاد وی تا هر درجه که پائین برود میرسد یعنی به خواهران و برادران متوفی و اولاد و اولاد اولاد آنها.
تقسیم ترکه مطابق اصولی که برای طبقه اول مقرر است صورت می گیرد خواهران و برادران ابوینی متوفی هم از حصه مادر و هم از حصه پدر ارث میبرند ولی اخوه ابی یا امی فقط از حصه پدر یا مادری ارث میبرند که بواسطه وی با متوفی رابطه نسبی دارند.
ج- در طبقه سوم والدین پدر و مادر متوفی و اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد و اولاد آنها ارث میبرند . اگر ابوین پدر و مادر مورث در قید حیات باشند تماما" و بطور تساوی ارث می برند و اگر یکی از ابوین پدر مرده باشد حصه او به اولاد و اولاد اولاد وی درصورتیکه اولادنداشته باشدبهرکدام اززوجین که در قید حیات است میرسد . نسبت به ابوین مادر نیز بهمین ترتیب رفتار خواهد شد.
اگر از ابوین پدر و اولاد آنها کسی باقی نباشد ماترک تماما" بخط امی تعلق میگیرد و بالعکس.
اگر از اجداد متوفی کسی زنده نباشد حصه هر کدام از آنها به اولاد و اولاد اولاد آنها تعلق میگیرد و ترکه طبق اصولی که نسبت به طبقات اول و دوم مقرر است بین آنها تقسیم می شود.
د- وراث طبقات چهارم و پنجم و غیره عبارتند از اسلاف و اجداد متوفی و اولاد آنها تا هر چه که پائین رود اگر از وراث سه طبقه قبل نباشند.
از طبقه چهارم ببعد تقسیم ترکه بترتیب آن سال صورت نمی گیرد و بنابراین حصه وراث فوت شده به اولاد آنها نمی رسد بلکه تمام ترکه به شخصی میرسد که زنده و از حیث درجات قرابت از دیگران به مورث نزدیکتر باشد و اگر چند نفر از اقارب از حیث درجه از دیگران به مورث نزدیکتر ولی نسبت بهم در وضع متساوی باشند تمام ترکه بطور متساوی بین آنها تقسیم می شود.
ماده65- زوج یا زوجه در صورت بقاء ازدواج قانونی تا تاریخ فوت به ترتیب ذیل ارث میبرند .
الف- د رصورت فوت زوج زوجه بقرار ذیل ارث میبرد .
اولا ـ اگر متوفی اولاد داشته باشد زوجه متساویا" با اولاد ارث میبرد .
ثانیا" ـ در صورتی که متوفی اولاد نداشته ولی ارقاب نسبی تا درجه دوم ( از قبیل جد یا پدر یا مادر یا خواهر یا برادر ) داشته باشد زوجه از تر که منقول دو ثلث و از ترکه غیر منقول باستثناء اموال غیر منقول اجدادی یک هفتم ارث میبرد .
ثالثا" ـ اگر زوج اولاد نداشته باشد و فقط اقارب دیگر متوفی از درجه دوم به بعد موجود باشند زوجه نصف ماترک را بعنوان مالکیت ارث میبرد .
رابعا" ـ اگر جز زوجه وارث دیگری نباشد تمام ترکه را بعنوان مالکیت بارث میبرد .
ب - در صورت فوت زوجه زوج به ترتیب ذیل ارث میبرد .
اولا - اگر اولاد مشترک وجود داشته باشد زوج تمام ترکه زوجه را به عنوان نمایندگی اولاد و با حفظ حق مالکیت آنها در تصرف میگیرد اگر غیر از اولاد زوجه اولادی نیز از ازدواج قبلی داشته باشد آنها نیز مانند اولاد مشترک و باسهام متساوی ارث میبرند و سهم الارث آنها تابع حکم فوق نخواهد بود.
ثانیا" ـ در صورتی که زوجه اولاد نداشته باشد شوهر وارث منحصر خواهد بود.
ماده 66- اگر متوفی راجع به ترکه خود وصیت نکرده و وارث قانونی باقی نگذارد ه باشد خلیفه گری آخرین وارث محسوب و ترکه متوفی را برای مقاصد عالم المنفعه و خیریه بکار خواهد برد .
ماده 67- وارث ممکن است درآن واحد به عناوین مختلفه ارث ببرد مثلا در صورتی که زوجه قرابت نسبی هم با مورث داشته باشد .
ماده 68- قبل از تقسیم ترکه باید مخارج کفن و دفن متوفی و قروض او آنچه بر طبق وصیت مقرر گردیده تأدیه شود .
ماده 69- هر گاه متوفی درحین حیات به یکی از اولاد خود سهمیبابت مخارج عروسی و یا مبلغی برای تجارت و یا برای این قبیل مقاصد فوق العاده پرداخته باشد مبلغی که بدین ترتیب پرداخته شده از سهم الارث او موضوع شده و به سهام کلیه اولاد اضافه میشود
ماده 70- قبل از تقسیم ترکه متوفی برای اولاد ذکور مجرد مبلغ متناسبی برای خرج عروسی و برای اولاد اناث غیر متأهل مبلغی معادل جهیزیه تخصیص داده میشود.
ماده 71- وراث در حدود سهم الارث خود در مقابل قروض و تعهدات مربوط به ماترک متوفی مسئول میباشند معهذا وراث میتواند با امتناع از قبول ماترک این مسئولیت را از خود سلب نماید .
امتناع از قبول ماترک باید رسما از طرف وراث به مقامات صلاحیت دار ظر ف دو ماه بعد از اطلاع از وراثت اعلام گردد.
اگر وارث تحت قیمومیت باشد قیم مکلف است پس از اطلاع از ارث بلافاصله به مقام خلیفه گری رجوع و بریا رد یا قبول ماترک وافقت آنرای جلب نماید .
ماده 72- در مورد وارث غائب مفقود الاثر باید مقررات مواد 872 الی 879 قانون مدنی ایران رعایت شود .
اگر خود مورث مفقود الاثر باشد مقررات مواد 1016 الی 1018 و 1025 الی 1027 قانون مدنی لازم الرعایه خواهد بود .
ماده 73- برای تشخیص اینکه از دو و یا چند اقارب فوت شده که تاریخ فوت آنها مجهول است و یا تاریخ فوت بعضی از آنها معلوم است کدام وارث و کدام مورث میباشند باید طبق مواد 873 و 874 و 1064 قانون مدنی ایران رفتار شود .
ماده 74- طبق مواد 880 و 881 و 885 قانون مدنی ایران شخصیکه در قتل عمدی مورث شرکت داشته است به عنوان وارث غیر صالح از ارث محروم و سهم الارث او بورثه قانونی وارث محروم تعلق میگیرد .

نوع : قانون

شماره انتشار :

تاریخ تصویب :

تاریخ ابلاغ :

دستگاه اجرایی :

موضوع :

منبع : وب سایت قوانین دات آی آر (معاونت آموزش دادگستری استان تهران)

    

قانون های مرتبط

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.