×

قتل به اعتبار مهدورالدم بودن مقتول، شبه عمد، قاتل مستوجب پرداخت دیه است

قتل به اعتبار مهدورالدم بودن مقتول، شبه عمد، قاتل مستوجب پرداخت دیه است

قتل-به-اعتبار-مهدورالدم-بودن-مقتول،-شبه-عمد،-قاتل-مستوجب-پرداخت-دیه-است-

وکیل


رأی اصراری کیفری 29 – 1377

شماره رأی : 29 – 27/11/1377
شماره پرونده : 31 – 1377
شماره جلسه : 38 – 1377
علت طرح : اختلاف نظر بین شعبه سوم دادگاه عالی انتظامی قضاب به جانشینی از شعبه دیوان عالی کشور با دادگاههای عمومی تهران.
موضوع : - قتل عمد
- شرکت در قتل
- قتل غیرعمد
درساعت 30/10 روز سهشنبه 27/11/1377 جلسه هیأت عمومی شعب کیفری دیوان عالی کشور بریاست حضرت آیتالله محمد محمدی گیلانی رئیس دیوان عالی کشور و با حضور جنابان آقایان قضات دیوان عالی کشور و نماینده جناب آقای دادستان کلّ کشور تشکیل و با اعلام ریاست دیوان عالی کشور رسمیّت یافت.
رئیس : پرونده دوم موضوع دادنامه شماره 438 – 30/7/77 شعبه سوم دادگاه عالی انتظامی قضات به جانشینی شعبه دیوان عالی کشور بتصدی جنابان آقایان احمد مهرعلی و یوسف یزدانی مستشاران مطرح است. جناب آقای یزدانی گزارش پرونده را قرائت فرمایند.
خلاصه جریان پرونده : همانطور که در دوفقره گزارش قبلی بیان گردید براساس کیفر خواست شماره 18 – 19/2/74 صادره از دادسرای عمومی تهران آقایان رحمانقلی … و مهدی … به اتهام شرکت در قتل عمدی مرحوم م.چ تحت تعقیب واقع و تقاضای تعیین کیفر برای متهمین مزبور گردیده، اجمال قضیه اینکه برابر محتویات پرونده مقتول با دختر متهم ردیف یک که دارای شوهر بوده رابطه نامشروع برقرار و در صبح تاریک مورخه 4/2/74 در زیرزمین منزل متهم در اتاق خواب دختر وسیله پدر و برادرش دستگیر و دستهایش را از پشت بسته و در ساعت 30/5 بامداد به درب منزل پدر مقتول که در همان کوچه اقامت داشته برده و با فشار دادن زنگ خانه به پدر مقتول گفتهاند پسرت را در اتاق خواب دخترم در موقع سحر دستگیر و با کت بسته به اینجا آوردهام، اسماعیل … پدر مقتول گفتهاست اگر پسرم مرتکب خلافی شده تحویل قانون دهید تا مجازات شود، رحمانقلی … میگوید من خودم قانون را در همین جا اجراء میکنم و حسب اظهارات پدرمقتول، مقتول توسط رحمانقلی و پسرانش مهدی و رضا با ضربات چاقو به قتل رسیدهاست.
پزشکی قانونی مرکز در تاریخ 6/2/74 با معاینه جسد مقتول حدوداً 24 ساله با قد 165 سانتیمتر و وزن 60 کیلوگرم و بدن خونآلود و شرح آثار و جراحات وارده در بدن وی در حالیکه احشاء داخل شکم سالم بوده، علت مرگ را ضربات متعدد چاقو به قفسه صدری طرف راست و بازوی راست تعیین کردهاست.
بازپرس کشیک از رحمانقلی … 46 ساله بنام متهم تحقیق و به اتهام شرکت در قتل عمدی مقتول تفهیم اتهام نموده متهم دفاعاً اظهارداشت دخترم مریم حدود 8 سال قبل با شخصی بنام مصطفی … ازدواج کرده و دارای دختر 7 ساله میباشد، حدود دو سال است که مقتول با دخترم مریم رابطه نامشروع برقرارکرده و حتی چندی قبل مریم را با موتورسیکلت به شمال بردهاست و قبل از طلاق، مقتول و دخترم مریم در خانه شوهر مریم دستگیر و مدتی هردونفر زندانی شدند و بالاخره در اثر همین رابطه نامشروع زندگی خانوادگی آنها متلاشی و در اواخر اسفند ماه سال گذشته دخترم مریم مطلقه شده، برای اقامت دخترم زیرزمین خانه را آماده کردم و مریم شبها در زیرزمین میخوابید و من هم برای اینکه مقتول به سراغش نیاید و حیثیت ما نرود شبها کنار دخترم مریم میخوابیدم. شب گذشته حدود یک بامداد از رفتار دخترم مشکوک شده سعی کردم به خواب نروم یکدفعه مقتول را پشت کمد اتاق خواب دخترم مریم مشاهده و او را دستگیر کردم، در اثر سروصدایم پسرانم مهدی و رضا و مادرشان پائین آمدند با طناب دست و پای مقتول را بستم به پدر مهدی جریان را خبر دادم بعد از چند دقیقه پدرش که در فاصله دویست متری کوچه ما اقامت دارد حضور یافته گفتم این پسر شما آبروی ما را برده، پدرش گفت من از دست این جوان ذله شدم هرکاری میخواهید با او بکنید، گفتم شما تعهد بدهید تا پایان عده دخترم مزاحم ما نشود، در پاسخ گفت من حریف بچهام نمیشوم و تعهد نمیدهم و از منزل ما خارج شد. بعد از رفتن اسماعیل به همراه پسرم مهدی … مقتول را به خانه پدرش بردیم اگر میخواهد پدر و مادرش را ببیند و وصیتی بکند زنگ زدم مادرش درب را باز کرد پدرش همان لحظه از بیرون رسیده به مادرش گفتم با این پسر شما که نیمه شب سر ناموس من آمده و حیثیت مرا برده چکارکنم مادرش گفت او را ببخشید، در همین لحظه پدر مقتول مادرش را به داخل خانه کرد و گفت اینقدر التماس نکن و مقتول هم به مادرش گفت لازم نیست اینقدر التماس کنی بگذار مرا بکشند و من خونم به جوش آمد و با کارد دو ضربه به او زدم، چون هوا تاریک بود متوجه نشدم پسرم مهدی چند ضربه چاقو به او زد و مقتول روی زمین افتاد و ما محل را ترک کرده و به منزل خود رفتیم و کارد و چاقو را تحویل مأمورین کلانتری دادم. مهدی … 20 ساله سرباز در قبال تفهیم اتهام شرکت در قتل مقتول مطالبی مشابه اظهارات پدرش بیان کردهاست.
بازپرس کشیک پس از صدور قرار بازداشت موقت برای پدر و پسر (رحمانقلی و مهدی)… پرونده را برای تحقیقات در اطراف قضیه به حوزه 14 انتظامی ارسال نموده، مریم … 25 ساله در پاسگاه انتظامی گفتهاست حدود ساعت 5 صبح ناگهان مقتول وارد اطاق خوابم شده، پدرم هرشب که در اتاق من میخوابید وی را دستگیر و به اتفاق برادرم مهدی دستهای او را از پشت بستند. برادرم مهدی به دستور پدرم به خانه پدر مقتول رفت و جریان را اعلام کرد. لحظاتی بعد پدر مقتول حضور یافته حدود ربع ساعت مذاکره و بحث کردند پدر مقتول گفت هیچگونه تعهدی نمیدهد هرکاری میخواهید بکنید او را بکشید و از منزل بیرون رفت بقیه مطالب همانست که پدر و برادرم گفتند.
آقای اسماعیل … 57 ساله پدر مقتول در پاسگاه گفتهاست صبح مورخه 4/2/74 پس از اداء نماز از مسجد برگشتم حسب اظهار همسرم، رحمانقلی و مهدی … فرزندم را با دستهای بسته به درب منزل ما آوردند و گفتند قصد کشتن وی را دارند همسرم درخواست نموده بجای پسرم مرا بکشید ولی او را کشتند. آقای بازپرس پس از اعاده پرونده از پاسگاه انتظامی از خانم عذرا … فرزند حسن 50 ساله مادر مقتول بنام شاکی تحقیق بعمل آورده مشارالیها اظهار داشت: پسرم مدتها بوده که مریم … را دوست میداشت و میخواست با او ازدواج کند حدود ساعت 5 صبح آن روز دیدم در میزنند درب را بازکردم دیدم رحمانقلی … و پسرش مهدی … و فرزندم با دستهای بسته پشت در هستند پرسیدم چی شده؟ رحمانقلی گفت آمدهایم اینجا پسرت را بکشم، گفتم ببر تحویل کلانتری بده، گفت : خودم او را مجازات میکنم به دست و پای رحمان افتاده و التماس کردم پسرش مهدی مرا به داخل خانه انداخت و در را بست بلافاصله در را باز کردم دیدم رحمان با کارد بلند دو ضربه به سینه پسرم فروکرد و بیرون آورد و پسرش مهدی … هم با چاقو پشت پسرم زد و فرزندم مهدی در خون خودش غلتید من شیون کردم شوهرم از راه رسید و شاهد صحنه بوده و رحمان و پسرش محل را ترک کردند. همسایهها فرزندم را به بیمارستان بردند از رحمانقلی … و پسرش … به اتهام قتل عمدی فرزندم شکایت دارم.
بازپرس با اخذ آخرین دفاع قرار مجرمیت رحمانقلی … و مهدی … را به اتهام شرکت در قتل عمدی مقتول صادر و با صدور کیفر خواست بشرح فوقالاشعار پرونده را به دادگاه کیفری یک ارسال و با اجراء قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب پرونده به شعبه 35 دادگاه عمومی تهران ارجاع شد.
خانم منیژه دانای علمی در تاریخ 24/4/74 با تقدیم وکالتنامه خود را وکیل متهمان رحمانقلی و مهدی … معرفی کرده است. آقای عبدالفتاح سلطانی وکیل دادگستری در تاریخ 3/5/74 با ارائه وکالتنامه
خود را وکیل اولیاء دم پدر و مادر مقتول معرفی کردهاست.
دادگاه عمومی مرجوع الیه با تشکیل جلسه دادرسی و استماع شکایت اولیاء دم مبنی بر درخواست قصاص و استماع مدافعات متهمین و وکیل آنان بموجب دادنامه شماره 390 – 30/7/74 حکم بر محکومیت متهمین رحمانقلی و مهدی … بر قصاص نفس صادر تا اولیاء دم مقتول بشرط پرداخت نصف دیه کامله مرد مسلمان به هر یک از متهمین نسبت به اجراء آن اقدام نمایند.
محکوم علیهما به رأی صادره اعتراض و تجدیدنظرخواهی نمودهاند پرونده به دیوان عالی کشور ارسال جهت رسیدگی به شعبه سوم دادگاه عالی انتظامی قضات به جانشینی از شعبه دیوان عالی کشور ارجاع شد و این شعبه پس از رسیدگی و قرائت لایحه اعتراضیه وکیل متهمین بشرح دادنامه شماره 144 – 30/10/74 دادنامه تجدیدنظرخواسته را نقض کردهاست.
«رأی دیوان : باتوجه به جامع محتویات پرونده دادنامه تجدیدنظرخواسته مخدوش بنظر میرسد زیرا انگیزه قتل مقتول داشتن رابطه نامشروع وی با مریم … (دختر متهم ردیف یک) ذکر شده و متهمین و وکیل آنها در دادگاه دفاعاً اظهار داشتند که مقتول از زمانی که مریم … دارای شوهر و اولادی بوده با وی رابطه نامشروع برقرار و حتی بدون حجب و حیا مشارالیها را بدون اطلاع خانوادهاش جهت خوشگذرانی ترک موتورش سوار و به کنار دریا برده چند روزی را با او سپری کردهاست و بمنظور احراز این ادعا 6 قطعه عکس دونفری منتسب به مریم و مقتول به دادگاه ارائه و نیز به محتویات پرونده کیفری کلاسه 2050/21/74 که مریم و مقتول در آن به داشتن رابطه نامشروع با یکدیگر اعتراف داشتهاند و همچنین به شهادت شهود استناد کردهاند و حتی عنوان نمودهاند که شوهر مریم … بخاطر همین رابطه نامشروع همسرش را مطلقه نمودهاست علیهذا ضرورت دارد دادگاه اولاً با استفاده از نظریه کارشناس نسبت به عکسهای ارائه شده در صورتی که حسب ادعای وکیل اولیاء دم مونتاژ و تلفیقی نباشد با ارائه عکسها به اولیاء دم و مطلعین محلی و شوهر قبلی مریم و افرادی که با طرفین شناخت کامل دارند مشخص نمایند آیا عکسهای مذکور متعلق به مقتول و مریم … میباشد یا خیر. ثانیاً پرونده مورد استناد وکیل متهمین مطالبه و با ملاحظه آن در صورتی که مقتول و مریم … اقرار و اعتراف به رابطه نامشروع کردهباشند اظهارات آنها را منعکس و تصویر اوراق مربوط به اقرار را تهیه و پیوست نمایند و از مسجلین استشهادیه تقدیمی از ناحیه وکیل متهمین درخصوص رابطه نامشروع مقتول و مریم … چه در زمان قبل و بعد از طلاق مریم و همچنین نحوه ورود مقتول به منزل متهمین در شب حادثه تحقیق بعمل آید بعلاوه پزشکی قانونی علّت مرگ مقتول را اصابت ضربات متعدد چاقو به قفسه صدری طرف راست و بازوی راست تعیین نموده لکن تحقیقات جامع از اینکه ضربات کشنده توسط کدام یک از متهمین وارد شدهاست بعمل نیامده بخصوص که متهم ردیف دوم در دادگاه مدعی شد ضربات وارده توسط وی کشنده نبودهاست بنابمراتب دادنامه مزبور بعلت نقص تحقیقات نقض و برای رسیدگی مجدد به همان دادگاه صادر کننده رأی ارجاع میشود».
دادگاه بدوی با وصول پرونده نسبت به رفع نقص تحقیقات اقدام کارشناسان منتخب دادگاه با ملاحظه 6 قطعه عکس رنگی پیوست اعلام نمودهاند هیچگونه آثار مونتاژ و دستخوردگی در اصالت عکسها وجود ندارد و مسجلین استشهادیه در دادگاه رابطه نامشروع بین مقتول و مریم … و تعلق عکسها به نامبردگان را تأیید نمودهاند و شوهر قبلی مریم … در دادگاه رابطه نامشروع بین مقتول و همسر سابقش مریم … را در زمان علقه زوجیت تأیید و گفتهاست قبل از مطلقه شدن، مقتول که در غیاب وی به سراغ همسرش آمده با کمک همسایگان دستگیر و روانه زندان شدند سپس بهمین علت مطلقه شده و با ملاحظه عکسها که از مسافرت کنار دریا برداشته شد گفتهاست متعلق به همسر قبلیاش مریم … و مقتول در زمان برقراری رابطه زوجیت میباشد.
کمیسیون پزشکی قانونی با درخواست دادگاه در تاریخ 13/8/75 تشکیل و نظرداده است ضربات وارده به قفسه صدری میتوانسته به تنهائی باعث مرگ شدهباشد و در جلسه بعدی مورخ 20/10/75 با ملاحظه آلات جارحه و گزارش معاینه جسد و کالبدگشائی و ملاحظه چاقوها و قمه اعلام نموده بنظر میرسد جراحات وارده در قفسه سینه با قمه دسته چوبی ایجاد شدهباشد و پرونده کیفری موضوع اتهام رابطه نامشروع مریم … و مقتول مطالبه و پیوست شد.
سپس دادگاه جلسه دادرسی با حضور اولیاء دم مقتول و وکیل آنان و متهمین و وکیل آنها تشکیل و با استماع شکایت اولیاء دم و وکیل آنها و مدافعات متهمین و وکیل آنان و ملاحظه لوایح تقدیمی از ناحیه وکلای طرفین برابر دادنامه شماره 91- 24/2/76 بشرح رأی صادره
با استدلال اینکه گرچه رابطه خلاف شرع بین مریم و مقتول محرز است لیکن چنین احراز نمیشود که متهمان با اعتقاد به مهدورالدم بودن مقتول مرتکب جنایت شده باشند و اینکه ارتکاب قتل عمدی مقتول فقط و فقط از سوی رحمانقلی … رخ دادهاست و … بزهکاری وی محرز و مسلّم است و حکم به محکومیت متهم ردیف اول (رحمانقلی …) به قصاص نفس صادر مینماید.
درباب اتهام متهم ردیف دوم بنام مهدی … دائر به شرکت در ارتکاب قتل عمدی مقتول باتوجه به نظریه پزشکی قانونی و … به جهت عدم احراز وقوع بزه از ناحیه مشارالیه رأی بر برائت وی در باب شرکت در قتل عمدی صادر مینماید. لیکن بزهکاری وی در باب ایراد جراحات عمدی با چاقو نسبت به مقتول محرز بوده و به پرداخت دیه و ارش در حق اولیاء دم محکوم میگردد و همچنین بلحاظ اخلال در نظم جامعه به تحمل دو سال حبس تعزیری محکوم میگردد.
متهم ردیف سوم بنام رضا … فرزند رحمانقلی دائر به شرکت در ارتکاب قتل عمدی مقتول و شرکت در ایراد ضرب و جرح عمدی بعلت فقد دلیل کافی رأی بر برائت وی صادر مینماید.
آقای رحمانقلی … و مهدی … فرزند رحمان (متهمین) با وکالت خانم منیژه دانای علمی و اولیاء دم مقتول با وکالت آقای عبدالفتاح سلطانی به حکم صادره اعتراض و تجدیدنظرخواهی نمودهاند. پرونده به دیوان عالی کشور ارسال جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع شدهاست و این شعبه پس از رسیدگی برابر دادنامه شماره 300 – 21/7/76 دادنامه تجدیدنظر خواسته را در مورد متهم ردیف اول بشرح ذیل نقص کردهاست:
«رأی دیوان – باتوجه به جامع اوراق پرونده دادنامه تجدیدنظرخواسته در باب قصاص متهم ردیف یک مخدوش بنظر میرسد زیرا دادگاه با استدلال به اینکه اعتقاد متهمان به مهدورالدم بودن مقتول احراز نمیگردد حکم به قصاص نفس متهم رحمانقلی … را صادر در حالیکه دلایل و مدارک موجود در پرونده مغایر با استنباط دادگاه بنظر میرسد چه اینکه دستگیرشدن شبانه مقتول در اطاق خواب دختر متهم و بردن وی بصورت کت بسته به جلوی خانه والدین مقتول و عدم استمداد پدر و مادر مقتول از مردم و همسایگان برای نجات فرزند خود با عنایت به احراز رابطه خلاف شرع بین مریم و مقتول در رأی صادره و دلایل و شواهد دیگر مؤید این است که تجدیدنظرخواه با اعتقاد به مهدورالدم بودن مقتول اقدام به قتل وی کرده و مورد منطبق با تبصره 2 ماده 295 قانون مجازات اسلامی و در حد شبیه عمد تشخیص میگردد لذا دادنامه تجدیدنظرخواسته در اینخصوص نقض و پرونده برای رسیدگی به شعبه دیگر دادگاه عمومی تهران ارجاع میگردد نسبت به سایر موارد چون اعتراض موجهی از ناحیه وکلای طرفین بعمل نیامده و اشکال مؤثری مشهود نگردید لذا دادنامه صادره از این حیث عیناً تأیید و استوار میگردد».
پس از اعاده پرونده سرپرست مجتمع ویژه قضائی پرونده را به شعبه 30 دادگاه عمومی تهران ارجاع مینماید. شماره دادگاه بعداً از شماره 30 به شعبه 1603 تغییر پیدا نمودهاست. دادگاه مرجوع الیه در تاریخ 23/12/76 جلسه رسیدگی با حضور اولیاء دم مقتول و وکیل آنها و متهم (رحمانقلی …) و وکیل وی تشکیل داده با استماع شکایت شکات و وکیل آنها و مدافعات متهم و وکیل وی بشرح پرونده (طرفین همان اظهارات قبلی خود را تکرار نمودند) ضمن ختم رسیدگی مبادرت بصدور رأی نموده خلاصه آن بشرح ذیل است :
«رأی دادگاه : دراین پرونده رحمانقلی … 48 ساله بازداشت از تاریخ 4/2/74 متهم است به قتل عمدی م.چ فرزند اسماعیل در اثر ایراد جرح با چاقو منجر به مرگ مقتول شعبه دیوان عالی کشور در دو بار رسیدگی به پرونده حاضر از مجموع محتویات پرونده اعتقاد متهم به مهدورالدم بودن مقتول را مطرح و موضوع را منطبق با تبصره 2 ماده 295 از قانون مجازات اسلامی اعلام نمودهاست و این دادگاه باتوجه به محتویات پرونده گرچه وجود رابطه نامشروع بین مقتول و دختر متهم را احراز مینماید اما وجود این رابطه باتوجه به تحقیقات بعمل آمده درحدی نبودهاست که مقتول را مستحق مرگ نماید و یا انگیزهای در متهم ایجاد کند که اعتقاد به مهدورالدم بودن مقتول در وی ایجاد شود، بنابراین اعلام اعتقاد به مهدورالدم بودن مقتول از ناحیه متهم و وکیل وی باتوجه به نحوه عملکرد متهم و اطلاعات قبلی او از روابط مقتول و دخترش برای این دادگاه پذیرفتهنیست علیهذا درخصوص اتهام وی دائر بر قتل عمدی م.چ با توجه به اعترافات مکرر وی و نظریه پزشکی قانونی و تقاضای قصاص از ناحیه اولیاء دم مقتول و … با احراز بزهکاری متهم مستنداً به آیه شریفه ولکم فیالقصاص حیاه یا اولی الباب و بند الف از ماده 206 و ماده 207 قانون مجازات اسلامی نامبرده را به یکبار قصاص نفس محکوم مینماید».
آقای رحمانقلی … با وکالت خانم منیژه دانای علمی به رأی صادره اعتراض و تجدیدنظرخواهی نموده پرونده به دیوان عالی کشور ارسال جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع شدهاست. خلاصه لایحه اعتراضیه وکیل متهم این است متهم در حوالی نیمهشب عریان در بستر بانو مریم … دستگیر شده قاضی محترم دادگاه با ساده انگاشتن روابط نامشروع آن دو و بدون درنظرگرفتن عکسهای آنچنانی مسافرت به شمال و اظهارات شهود و همسایگان و تحقیقات مأمورین انتظامی و اظهارات شوهر قبلی مریم که در اثر رابطه نامشروع با مقتول همسرش را مطلقه کرده و دستگیر شدن مقتول در منزل مریم با کمک همسایگان و زندانی شدن آنان با استدلال ناموجّه در رد اعتقادات موکل به اینکه مقتول را مهدورالدم میدانسته مبادرت به انشاء حکم کرده است و مطالب دیگر لایحه اعتراضیه در جلسه شور قرائت میگردد.
هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای یوسف یزدانی عضو ممیز و اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای قاسمیان دادیار دیوان عالی کشور اجمالاً مبنی بر ابرام رأی مشاوره نموده چنین رأی میدهد :
با عنایت به اینکه دادگاه عمومی همعرض نظریه این شعبه به جانشینی از شعبه دیوان عالی کشور مبنی بر اعتقاد متهم به مهدورالدم بودن مقتول را نپذیرفته و رأی اصراری صادر کردهاست و این شعبه به عقیده خود دایر به انطباق مورد با تبصره 2 ماده 295 قانون مجازات اسلامی و در حد شبهه عمد باقی میباشد لذا پرونده در اجرای بند ج ماده 24 قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب جهت طرح در هیأت عمومی به دفتر آن هیأت ارسال گردد.
رئیس : جناب آقای ابراهیمی
اول قسمتهائی از گزارش معاینه جسد مقتول که توسط پزشکی قانونی تنظیم شدهاست در محضر آقایان قرائت میشود :
جسد متعلق به مردی است حدود 22 ساله، در روی سینه دو بریدگی و سوراخ دیدهمیشود یکی در وسط سینه متمایل به سمت راست و دیگری در بالای سینه نزدیک جناق و یک بریدگی بزرگ و وسیع و عمیق در بغل سمت چپ، موازی پستان چپ، بریدگی بزرگ و وسیع در بازوی سمت راست، به نحوی که احساس میشود تکهای از گوشت بازو بریدهشده وجوددارد. در ناحیه داخلی ساعد راست بریدگی عمیق و وسیع به نحوی که گوشتها بیرون ریختهشده دیدهمیشود. در روی هر دو مچ دستهای چپ و راست آثار کبودی که در اثر بستن طناب ایجاد شدهباشد دیدهمیشود. در ناحیه پشت جسد در وسط و ناحیه کمر بریدگی بزرگ و عمیق به طول 10 سانتیمتر دیدهمیشود که دهان بازکرده، در مچ پاها کبودی یا شیار دیده نمیشود.
آقای بازپرس کشیک در ساعت 8 رفته به محل کلانتری انتظامی شماره 4 در آنجا 2 کارد و آن طنابی که خونآلود بوده به طول 4 متر را تحویل گرفته و ضبط کرده همانطور که همکار ارجمندم جناب آقای یزدانی توضیح فرمودند خانم مریم با آقای مهدی … ارتباط داشته و فاصله منزل او با منزل مقتول حدود 200 متر بودهاست و مقتول با برادر این خانم به نام رضا از بچگی دوستی داشته و به منزل اینها رفت و آمد میکرده و مریم را از اول دوست داشته و همانطور که توضیح فرمودند منجر به دستگیری او و نهایتاً متارکه مریم با شوهرش شده و مریم در عده بوده که باز هم این شخص با وی رفت و آمد داشته اظهاراتی که پدر مریم در این خصوص دارد و خود مریم هم همین را گفته که : به پدرم گفتم مهدی مرا دوست دارد و روزی که مریم و پدرش داخل ماشین نشستهبودهاند مهدی … را صدا میکنند پدر مریم به مهدی میگوید تو که میخواهی با او ازدواج کنی منتظر باش تا عدهاش تمام شود بعداً دختر را به تو میدهیم.
نهایتاً آن شبی که واقعه رخ داده مسابقه فوتبال بوده خانه مریم دو طبقه داشته که در طبقه بالا زن و بچه آقای رحمانقلی میخوابیده و طبقه پائین که بصورت زیرزمین است تخت خوابی قرارداشته که مریم و پدرش میخوابیدهاند و مریم را هم خیلی کنترل میکردهاند که بیرون میرفته یا با پدرش میرفته یا با برادر کوچکش و حتی تماسهای تلفنی هم بعد از وقوع طلاق نمیگذاشتند بین آنها رخ دهد. آن شب تا ساعت 1 پدرمریم که رحمانقلی باشد مسابقه فوتبال تماشا میکرده در همان لحظه که مشغول تماشا بوده مادر مریم به شوهرش میگوید مثل اینکه سایهای رد شد و صدای بگومگوئی میآید، ساعت 1 این آقا بلند میشود پائین میرود میبیند چراغ قرمزی هم که در زیرزمین بوده روشن است میگوید : مریم نخوابیدی؟ او میگوید نه هنوز نخوابیدهام. پدر میگوید به رختخواب رفتم و یک چشمم را بسته بودم و یک چشمم باز بود و مشکوک شدهبودم که چرا مریم تا حالا نخوابیده و یک ساعت یا دو ساعت از این ماجرا گذشت دیدم صدای بازشدن در زیرزمین آمد و نگاه کردم دیدم مریم از روی تخت خواب بلند شد و رفت حیاط و دیدم از پشت کمد که درزیرزمین بود یک نفر سرش را بیرون آورد، بلافاصله بلند شدم این آقا را گرفتم. آقای مهدی … را که گرفته نه لخت بوده و نه توی رختخواب دخترش، وقتی که او را میگیرد پسرش مهدی هم میآید و دستهای او را از پشت میبندند و پاهایش را هم میبندند و پسرش مهدی را میفرستند دنبال اسماعیل پدر مهدی، و اسماعیل در آن محل آدم آبرومندی بوده حسب قول رحمانقلی مایل نبوده که مریم را برای پسرش بگیرد.
عین عبارت رحمانقلی پدر مریم نقل میشود :
من از جای خود پریدم و او را گرفتم و با صدای بلند فریاد کشیدم خجالت نمیکشی، حیا نمیکنی، چرا اینجا آمدهای؟ دخترم مریم آمد و گفت ولش کن. از سرو صدای من پسرم مهدی و رضا و مادرشان پائین آمدند و گفتم طناب بیاورید و دستهایش را ببندیم تا فرار نکند تا سر فرصت برای او تصمیم بگیریم. همسرم طناب آورد به کمک پسرم مهدی دست و پای او را با طناب بستم به پسرم مهدی گفتم برو بابای مهدی را خبر کن بیاید اینجا که بعد از چند دقیقه پدرش میآید و پدر مهدی مرد خوب و محترمی است و همسایه هستیم به او گفتم این پسر شماست، شما بگویید با این پسر چه کنم آبروی مرا برده، پدرش گفت: من همانطور که گفتم از دست این جوان خسته شدهام چه بگویم هرکاری میخواهید بکنید. به او گفتم شما تعهد بدهید تا عدة دخترم تمام نشده مزاحم نشود. پدر مهدی گفت : من حریف پسرم نمیشوم و تعهدی نمیدهم و بعداً حدود 10 دقیقه این گفت و گوها ادامه پیدا میکند. دختره میگوید وقتی او را میکشتند موقع اذان بود و او میگوید طناب پایش را با چاقو بریدند دست او که بسته بوده او را کشان کشان تا جلوی در خانه پدرش بردند زنگ میزنند مادر بیرون میآید التماس میکند.
اگر کسی واقعاً معتقد به مهدورالدم بودن کسی باشد میگوید شما تعهد بدهید عده تمام شود. وقتی میگویند شخص به اعتقاد مهدورالدم بودن یا قصاص کسی را بکشد که مستوجب قصاص نیست شاید اینطور باشد که این آقا میخواهد حکم خدا را اجراء کند یعنی خداوند فرموده که کسی که مهدورالدم است باید کشتهشود قربتاً الی الله و من این را میزنم میکشم. اگر واقعاً معتقد به مهدورالدم بودن مهدی بود او را در همان لحظه میکشت. این آقا هم لخت و عریان نبوده حتی وقتی هم از او میپرسند چرا اینجا آمدهای میگوید شما که نمیگذارید من با این خانم تماسی بگیرم و حتی تماس تلفنی بگیرم من میخواستم با او خداحافظی کنم.
راجع به رابطه نامشروع مریم با این آقا در پرونده قرار منع تعقیب صادرشده و استدلال شعبه که معتقد به مهدورالدم بوده فکر میکنم صحیح نیست و رأی دادگاهها درست است.
رئیس : جناب آقای آموزگار
حقیقتاً باید بگویم که این گزارش جامع بود و گزارش خوبی بود. بنده هم میخواستم همین را عرض کنم که جناب آقای ابراهیمی بیان مفصلی کردند، اعتقاد مهدورالدم در کتب فقهی و در قانون تعریف شده و بحث شده، اگر بنا باشد که اصل حرمت دماء مسلمین است ریختن خون مسلمان دلیل قطعی و متقن میخواهد اینکه گفتهشدهاست اعتقاد به مهدورالدم بودن داشتهباشد در کتب فقهی این مسأله را مفصل بیان کردهاند حاصلش همانطور که لفظ دلالت میکند واقعاً معتقد باشد و اذعان داشته باشد و ایمان داشته باشد به قول جناب آقای ابراهیمی مثلاً میخواهد قصد قربت کند که کاری انجام دهد اینکه این آقا دست و پایش را بسته بردهاند آنجا پدر گفته تحویل قانون بده ایشان گفته خودم قانون را اجرا، میکنم بعد خود اعتراف کرده و میگوید من خونم جوش آمد و خلاصه با چاقو زدم، بنابراین مسأله اعتقاد مهدورالدم اینجا منتفی است. آنطوری که از بیانات جناب یزدانی در گزارش بوده و استفاده کردم مسأله اعتقاد مهدورالدم در کنار نبوده بلکه حالت غضب و غیض و حالت ناراحتی او را تحریک کرده و بالاخره اقدام به این کار کردهاست. بطور مختصر عرض میکنم اینجا از موارد اعتقاد مهدورالدم بودن نیست والا سنگ روی سنگ بار نمیشود. اگر بنا شود هرکس را اجازه بدهیم اینطوری افراد را بکشد و بعد هم بگوید من معتقد به مهدورالدم بودن وی دارم این اعتقاد مهدورالدم واقعیت خاصی دارد که باید با قرائن ثابت کنیم. این آقا را دستگیر کرده و هیچ انگیزهای هم نبوده خودش هم گفته که در عده بوده و میخواسته تحویل قانون دهد و بعد میگوید خونم به جوش آمد و زدم او را کشتم و به عقیده من رأی شعبه دادگاه عمومی صحیح است.
رئیس : جناب آقای عروجی
بنده ضمن تشکر از برادران در تهیّه این گزارش که میتوان گفت که الا موارد خاصّی اجمالی در آن ندیده و نیازی به مراجعه پرونده نمیبینیم. چیزی را که خواستم عرض کنم ممکن است دو مسأله مطرح شود یکی اینکه از باب مهدورالدم بودن، پدر، طرف را کشتهاست طبعاً مهدورالدم تلقی کردن، با علاقه و عقیده اینکه میخواهد بچه یعنی دخترش را به طرف بدهد سازگاری ندارد برای اینکه اگر میدانست مهدورالدم است این حرفها را نمیزد یا از پدر درخواست نمیکرد که تو بیا جلوی پسرت را بگیر که این چند روز بقیه عده دخترم هم سپری شود بعداً اینها ازدواج میکنند. این نشانه این است که هم پدر و هم خانواده پدر، هم خود دختر علاقه به ازدواج این دختر با این پسر دارند و طبعاً خواستهاند در ایام عده رابطهای فیمابین اینها نباشد و پدر هم از رابطه فیمابین و خانواده پدر و خانواده مقتول اطلاع داشتند حالا اگر بنا به فرمایش جناب آقای ابراهیمی در پرونده مربوط به رابطه نامشروع فیمابین هردو یا مقتول در آن پرونده تبرئه شدهاند آن دلیل بر این نیست که رابطه نامشروع فیمابین نبوده والا وقت صبحگاهی این آقا را دست یا پا بسته بردارند ببرند به خانه پدر، این حکایت از این دارد که رابطه نامشروع استمرار داشته است. از این جهت هم جای شک و تردید نیست یعنی از جهت مهدورالدم بودن، انصافاً جای تأمل و میتوان گفت قرائنی است که انسان را بازمیدارد براینکه بر مهدورالدم بودن نظر بدهد و در نتیجه قاتل را تبرئه کند.
مسأله دیگری که مطرح شود بازداشتن مهدی … از انجام حرام و باصطلاح منکر یعنی نهی از منکر تلقی کنیم بگوییم پدر باتوجه به رابطه نامشروع فیمابین مهدی … و دختر به جائی رسیدهاست که میبیند به هیچوجه نمیتواند جلوی مهدی را بگیرد و باصطلاح از باب نهی از منکر خودش را راضی کرده که این آقا را از میان بردارد ولی ممکن است در رابطه با این هم مسأله از فتوای حضرت امام مورد نظر بعضی از عزیزان هم باشد ولی عرض بنده این است که اگر واقعاً میخواسته جلوی نهی از منکر را بگیرد الاً یسر فالاً یسر اینجا امکانش بوده و میتوانسته با عنایت به سابقه فیمابین دخترش و مهدی … اصولاً چرا دخترش را در زیرزمین جای دهد میتوانسته در کنار همسر و دیگر دخترانش همین دختر را هم جای بدهد، اگر پدر از باب نهی از منکر میخواسته جلوی مهدی … را بگیرد باتوجه به اینکه دختر در زیرزمین است و زمینه ورود فرد به زیرزمین میرود غیر از پدر و برادر که آن آقا رفته به زیرزمین و این حکایت از این دارد که خود دختر هم علاقه به این رابطه نامشروع فیمابین خود و این آقا داشته والا میتوانسته بگوید بابا این آقا امشب آمده حواستان جمع باشد یا اینکه این آقا میخواهد بیاید من چه کار کنم بالاخره پدر میتوانسته دختر را در کنار بقیه اعضاء خانواده شبها جای دهد تا این حادثه رخ ندهد تا زمینهای برای رابطه نامشروع فیمابین مهدی … واین دختر فراهم نشود در نتیجه از واقعه نهی از منکر هم بنظر میرسد این تنها درمان نبوده و حسب فتوای فقها و امام در اینجا فراهم بوده، در نتیجه انسان میتواند بگوید که این آقا قاتل بودنش براساس دید مهدورالدم بودن یا نهی از منکر قابل قبول نیست و چون مرتکب قتل عمدی شده و خودش هم قبول دارد و حتی نظریه پزشکی قانونی و کمیسیون پزشکی قانونی هم نظر میدهد که ضربه بر سینه باعث مرگ شدهاست و این آقا میگوید که من ضربه بر سینه زدم و مادر دختر میگوید که آقای رحمانقلی 2 تا ضربه از جلو زد و پسرش از پشت ضربه به پسر من زد. سایر قرائن حکایت از این دارد که در اثر ضربه رحمانقلی این آقا کشته شدهباشد دو شعبه هم رحمانقلی را براساس قرائن و امارات تنها قاتل میدانند درنتیجه با نفی مهدورالدم بودن و نهی از منکربودن و قاتل بودن این آقا و منحصر بودن علت قتل ضربه رحمانقلی به نظر بنده دادگاهها براساس ظواهر امر درست راه رفته و بنده هم نظریه دادگاهها را تأیید میکنم.
رئیس : جناب آقای محمد سلیمی
ضمن احترام به آراء همکاران محترم بنده با رأی شعبه دیوان عالی کشور موافقم و برای توضیح آنچه در ذهن دارم ابتدا مسألهای را از تحریر الوسیله حضرت امام (ره) قرائت میکنم، که جناب آقای عروجی آن را طرح کردند و بعد هم صحنه را توضیح میدهم و نهایتاً نظر خودم را اعلام میکنم.
مسأله 27 از القول فی القسم الثانی فصل فی الدفاع از جلد دوم تحریرالوسیله ص 422 : «لو وجد مع زوجته او احد قرابته من ولده او بنته او غیرهما من ارحامه من ینال منه من الفاحشه ولو دون الجماع فله دفعه مراعیاً للأیسر فالاً یسر مع الامکان ولو ادی الی القتل، و یکون هدراً، بل له الدفع عن الاجنبین کالدفع عن نفسه، و ما وقع علی المدفوع هدر».
اما موضوع این است که زنی شوهردارد جوانی بر سر راه این زن نشسته و با او رابطه نامشروع برقرار نموده و زن را به همراه خود به کناردریا برده و با هم عکس گرفتهاند، خانواده خانم موضوع را متوجه میشوند و تلاش میکنند که آنان را از این کار بازدارند لکن موفق نمیگردند بعد از مدتی این فاسق را در داخل خانه این خانم و شوهرش دستگیر میکنند (البته قبلاً هم یک دستگیری در پرونده مطرح است و آن این است که این آقای مقتول را در خانه شوهر این زن دستگیر میکنند و میبرند، به قول پدر این مقتول تحویل قانون میدهند، قانون جلوی خلاف را نمیگیرد و اینها را رها میکند) اختلاف این زن و شوهر به درازا میکشد که منجر میشود به جدایی و طلاق. یعنی آدم فاسق این زندگی زناشویی را از هم میپاشد و زن مطلقه میگردد، پدر این زن دختر مطلقهاش را آورده خانه خودش و در زیرزمین خانه او را اسکان دادهاست و هرشب هم خودش میرود آنجا میخوابد (طبق آنچه که در گزارش آمده، پدر گفته من هرشب بخاطر اینکه این فاسق به خانه نیابد و با دختر من رابطه برقرار نکند میرفتم پیش دخترم میخوابیدم که مواظب دخترم باشم) ولی معلوم میشود که شب حادثه قبل از اینکه پدر به محل سکونت دخترش برود تا پهلوی او بخوابد و از او مواظبت کند، مقتول داخل منزل حضور پیداکرده و با آمدن پدر دختر در جائی مخفی شدهاست. پدر به حرکات دخترش مشکوک شده و فهمیده که قصهای هست، وقتی دخترش بیرون رفته ملاحظه نموده مقتول از پشت کمد (مخفیگاه) بیرون آمده، و پدر دختر او را که برای تجاوز به دخترش به خانه او آمده و مخفی هم شدهبوده دستگیر نمودهاست که متعاقب این قضیه موضوع به قتل انجامیده، اگر چنانچه این مورد از موارد این فتوی نباشد آن وقت برای مسأله مذکور مورد کم پیدا میکنیم یا اصلاً پیدا نمیکنیم.
لازم است اضافه کنم پس از دستگیری مقتول با این خانم و تحویل شدن به دادگاه (درمرحله اول) و مطلقه گردیدن خانم، پدرش متوجه ادامه ارتباط مقتول با دخترش گردیده مقتول را به داخل اتومبیل خود برده و او را نصیحت میکند و به او گفتهاست تا دختر من در عدة طلاق است، دنبال دختر من نیا، چون ممکن است این زن بر تو حرام بشود (زن در حال عده مانند زن شوهردار است) اما مقتول توجه نکرده و ارتباط را ادامه داده، خلاصه قاتل به مقتول اتمام حجت کردهاست اما مقتول توجه ننموده و به ارتباط خود ادامه دادهاست. سپس قاتل، پدر مقتول را خواسته و گفته تو تعهد بده که بچهات مزاحم ما نشود و ما که زورمان نمیرسد، تو به او بگو که بالاسر ناموس ما نیابد و آبروی ما را نبرد. با این تفصیل بنده معتقدم که این آدم خونش هدراست، دیه هم نمیبرد، کسی که دنبال یک خلاف به این بزرگی است دست بردار هم نیست، میگیرنش دست بر نمیدارد، توجیه میکنند دست برنمیدارد، شبانه به خانه مردم میآید، دنبال ناموس مردم است، همه پیشگیریها را هم که انجام میدهند تأثیر نمیکند به نظر من مورد از مصادیق همین مسأله است، چارة کسی که از ناموس مردم دست برنمیدارد این است که او را از سر راه بردارند تا دستش به ناموس مردم نرسد. بنده نظرم این است که باتوجه به فتوای حضرت امام (ره) رأی شعبه دیوان عالی کشور درست است و چون قاتل الأ یسر فالأ یسر را رعایت نموده و مقتول دست از ناموس او برنداشته خونش هدر است دیه هم به او تعلق نمیگیرد.
رئیس : جناب آقای حسین سلیمی
جریان قضیّه ضمن گزارش عنوان گردیده و انصافاً گزارش هم خوب تهیّه شده بود و توضیحاتی که همکارمان دادند موضوع روشن گردید، بنده از این گزارش و توضیحاتی که دادهشد میخواهم نتیجهگیری کنم. نظریه شعبه محترم دیوان عالی کشور این است که متهم با اعتقاد اینکه فاسق دخترش مهدورالدم است او را کشته لکن دادگاههای محترم چنین تصوری در مورد متهم ندارند و معتقدند که او مقتول را مهدورالدم نمیدانسته و عملش قتل عمد و درخور قصاص است. در این خصوص تبصره 2 ماده 295 قانون مجازات اسلامی مقرّر میدارد: «درصورتی که شخصی کسی را به اعتقاد قصاص یا به اعتقاد مهدورالدم بودن بکشد و این امر بر دادگاه ثابت شود و بعداً معلوم گردد که مجنی علیه مورد قصاص و یا مهدورالدم نبودهاست قتل به منزله خطای شبه عمد است و اگر ادعای خود را در مورد مهدورالدم بودن مقتول به اثبات برساند قصاص و دیه از او ساقط است».
درموضوع مانحن فیه متهم به پدر مقتول اظهار داشته که پسرت را آوردهام تا وصیت خود را بنماید، بنابراین او را مهدورالدم و مستحق کشتن تشخیص داده و متهم به خود حق کشتن را دادهاست. ثانیاً مادر مقتول به متهم گفته او را ببخشید و یا به دادگاه و قانون بسپارید لکن متهم چون خود را محق در کشتن مقتول میدانسته پاسخ داده که من خودم قانون را اجراء میکنم یعنی برای متهم ثابت شده بوده که او مهدورالدم است. ثالثاً مقتول با دختر متهم رابطه نامشروع داشته و طرفین به اتهام مذکور محکومیت یافتهبودند، با این سابقه محکومیت و ادامه ارتباط نامشروع و اصرار مقتول در این امر و مراجعه به منزل متهم جهت فعل حرام مهدورالدم بودن مقتول از نظر متهم واضح بوده و تصور و اعتقادش این بوده که اگر شخصاص او را نکشد مرتکب گناه شده و به عذاب اخروی خواهدرسید و لذا او را مهدورالدم تشخیص داده و کشته است و لذا رأی شعبه دیوان عالی کشور را تأیید مینمایم.
رئیس : جناب آقای مفید
متن ابتدا تبصرهای که مورد استناد این حکم است میخوانم :
«درصورتی که شخصی کسی را به اعتقاد قصاص یا به اعتقاد مهدورالدم بودن بکشد و این امر بر دادگاه ثابت شود و بعداً معلوم گردد مجنی علیه مورد قصاص یا مهدورالدم نبودهاست قتل به منزلة خطای شبه عمد است و اگر ادعای خود را در مورد مهدورالدم بودن مقتول به اثبات برساند قصاص و دیه از او ساقط است.» اینکه پیداست عنایت و اعتقاد به مهدورالدم بودن داشته یعنی الآن که میکشد واقعاً عقیدهاش این است که باید کشته شود و هیچ راه دیگری غیر از این ندارد و برای دفاع حال ناموس است. جملهای هم که تحریرالوسیله است که مکرّر خواندهشد : «لو وجد من زوجته …» همانطور که آقایان فرمودند مسأله قتل و کشتن را ما به این سادگی نمیتوانیم با یک احتمال استنتاج کنیم باید واقعاً همه راهها بر مابسته شود و به این راه باید اکتفا کرد در این موارد به قدر متیقن باید توجه داشت این کلمه (من زوجته) این آن جائی است که در جاهای دیگر هم در فقه است که اینها را در یک بستر ببینند درحالت و وضعی باشند که اینها حداقل اگر عمل هم ندارند ظن به این است که بایکی از قرابتهایش زنا میکند اما اینکه مورد بحث ما است که بعد هم صریح مسأله و هم قانون است که الأیسر و فالأیسر باید مراعات شود در این گزارشی که خوانده شد مادر این مقتول میگوید که بچه مرا به دست قانون بسپارید با آن مقدمات و آن شرائطی که بودهاست میتوانسته در قانون وقتی از نظر قانونی رسیدگی شد آن محکوم شود ولی این کار را نکرد این خانمی که با این آقا رابطه داشته فساد اخلاقیاش روشن است اینطوری که هم در گزارش آمده و هم جناب آقای ابراهیمی خواندند. کنار دریا رفتنش هم با اکراه نبوده خودش رفته عکس هم خودش گرفته، آن شبی که این آقا آمده به این منزل شبی را انتخاب کردند که ساعت بازی فوتبال بوده پدر بالا فوتبال تماشا میکرده اینها باهم حتماً قرارقبلی داشتند و آمده آنجا حالا وقتی که گفته تو بیداری یا چه میکنی نگفته که یک نفر آمده به اتاق من گفته نخیر من بیدارم و خبری نیست و خود این پسر را هم خود این خانم درکمد مخفی کرده بعد هم در را باز میکند میرود وقتی که پدرش میخواهد مزاحم او شود میگوید ولش کن فلان فلان شده را که پیدا بوده که این فحش مصلحتی برخلاف میلش بوده، بنابراین از این مسأله که معترض شده مثل آن مواردی است که بیاید روی جاهای دیگر قیاس کنیم این مرد هم وقتی این پسر را دید اگر میخواست به فتوای امام عمل کند همانجا باید اگر در همان حد بود و گمان به این داشت که مهدورالدم است همانجا چاقو را میزد یا بعد از آنی که پسرانش آمده و طناب را بستند همانجا او را میکشتند و این کار را نکردند، دست و پای او را بسته آوردند در خانة پدرش و بعد به او گفتند که تو تعهد بده پسرت دیگر این کار را نکند یعنی اگر این آقا تعهد بدهد دیگر مهدورالدم نیست و اگر پدرش میگفت من جلوی پسرم را میگیرم او را آزاد میکرد گذشتهها هم دیگر هیچی و بعد گفته من به پسر تو گفتم اگر عده این دختر تمام شود من او را به ازدواج تو درمیآورم اصلاً تنها کلمهای که به زبان او در هیچ جا جاری نشده این بوده بعد که میگویند چرا کشتی میگوید وقتی من مادر او و پدر او اینطور گفتند غضب کردم و کشتم یعنی تمام حس انتقامجوئی بوده، بنابراین عرض شود با مطالبی که آقایان گفتند به نظر من اصلاً مورد از موارد این تبصره نیست و فتوای امام را اینجا شامل نیست و این قتل، قتل عمد بوده و آن شخصی که قاتل بوده که آن جهت که در پرونده مشاهده میشود کاردهائی که به سینه و قلب اصابت کرده قاتل همین شخص است و باید قصاص شود و رأی دادگاهها نتیجتاً درست است.
رئیس : جناب آقای سپهوند
واقعاً گزارش به نحوی است که با قرائت آن خواننده میتواند جهتی را انتخاب کند در تأیید نظر دادگاهها یا در تأیید رأی شعبه دیوان عالی کشور. در ماهیت مسأله بایستی بین این قبیل موارد که تعدادشان هم کم نیست و در مسائل مربوط به قتل زیاد مطرح میشود قتل اتفاق میافتد دفاع میکند از ناموس، ازمال، در این قبیل موارد بایستی با دقت کافی بین مواردی که شخص با انگیزه انتقامجوئی و بلحاظ انتقام مبادرت به قتل میکند با مواردی که بر مبنای جهات موجهه قانونی باید تفاوت قائل شویم و موارد را از یکدیگر تفکیک کنیم.
مسألهای که اینجا مطرح است و مورد اختلاف شعبه محترم دادگاه عالی انتظامی قضات و دادگاهها است این است که آیا قاتل به اعتقاد مهدورالدم بودن مرتکب قتل شده یا خیر؟
دادگاهها به نحوی که استدلال کردهاند بر این عقیده هستند که برای دادگاهها روشن نشده که متهم در زمان ارتکاب قتل چنین عقیدهای داشتهباشد وقتی چنین عقیدهای تحت تأثیر مسأله انتقام و سایر موارد حفظ حیثیت و دفاع از غیرت و به هرحال نشان دادن اینکه بین مردم سرافکنده نباشد این اقدامات را انجام دادهاست اما شعبه محترم ابتدا مسأله مهدورالدم بودن را مطرح نکرده بلحاظ نقص تحقیقات اشاره میکنند به انگیزه نه اینکه به مهدورالدم بودن . تفاوت وجوددارد بین اعتقاد به مهدورالدم بودن با انگیزه ارتکاب قتل. انگیزه اصولاً قبل از وقوع عمل مطرح میشود و با وقوع عمل حاصل میشود یعنی مثلاً کسی انگیزهاش تصاحب مال دیگری است این انگیزه ابتدا پیدا میشود وقتی مرتکب قتل شد بعداً حاصل میشود یعنی به کشتن. خود متهم هم در گزارش و همانطور توضیحاتی که جناب آقای ابراهیمی هم فرمودند هیچ جا اشارهای نکرده به اینکه مقتول را مهدورالدم میدانسته و به این لحاظ مرتکب قتل شدهام. در مرحله بعدی یعنی وقتی که شعبه محترم سوم دادگاه عالی انتظامی قضات حکم را نقض میکند اینجا است که اشاره به تبصره 2 ماده 295 میکند و میفرماید بنظر میرسد متهم با اعتقاد مهدورالدم بودن مرتکب قتل شده، تبصره 2 ماده 295 مقرّر میدارد که اگر به اعتقاد مهدورالدم بودن یا مستوجب قصاص بودن مرتکب قتل شود (قتل عمدی) و تبصره 2 عمدی بودن قتل را مسلّم فرض میکند قتل عمدی است و اعتقاد، اعتقاد مهدورالدم بودن است، اعتقاد قابل قصاص بودن است با این اعتقاد مرتکب قتل میشود و این اعتقاد هم در دادگاه ثابت میشود و ثابت میشود که به اعتقاد مهدورالدم بودن مرتکب قتل شده نه ثابت بشود که مقتول مهدورالدم بوده آن تأثیری ندارد. یعنی در حالت اول که اعتقاد مهدورالدم بودن مرتکب ثابت میشود ملاک اثبات اعتقاد به مهدورالدم بودن است اگر اعتقاد مهدورالدم بودن ثابت بشود قتل عمدی موقعیتش تغییر میکند و به حکم قانون شبه عمد میشود. اما حالا واقعاً قاتل چنین اعتقادی داشته توضیحات کاملاً روشن است که چنین اعتقادی نداشته وقتی طرف را مشاهده میکند هیچ اقدامی انجام نمیدهد بجز بستن دست و پای او و بعد هم از پدر مقتول تعهد میخواهد که اگر تعهدی بدهی منصرف میشود از مادر و پدر مقتول راه چاره جستجو میکند که چکارکند، پدر میگوید تحویل قانون بده، مادر میگوید عفو کن، ببخش، من را به جای او بکش. بنابراین حقایق نشان میدهد که به هیچوجه در زمانی که به قول خودش خونش به جوش آمده و با کارد دسته چوبی به تشخیص پزشک قانونی سینه آن شخص را شکافته به هیچوجه تحت تأثیر آن که به اعتقاد مهدورالدم بودن این کار را میکند نبوده صرفاً جنبه انتقامجوئی و آن ناراحتیهائی که برایش ایجاد شده اگر به اصطلاح مسأله را از این دید بررسی کنیم که واقعاً این مقتول مهدورالدم بوده فرمودند که عکسها گرفته و به شمال رفتهاند و پشت موتورسیکلت سوار شده و به هرحال همه اینها را تحت عنوان رابطه نامشروع مطرح کرده و قرار منع تعقیب صادر شده برفرض که ایراد کند به این قرار منع تعقیب رابطه نامشروع مهدورالدم بودن را نمیرساند رابطه نامشروع 99 ضربه شلاق دارد بنابراین نه عملاً این شخص مهدورالدم است نه اعتقاد مهدورالدم بودن قاتل ثابت است.
ماده 630 که همانطور که جناب آقای سلیمی مطرح فرمودند ماده 630 قانون مجازات اسلامی به این ترتیب است که اگر شوهری زن خود را با مرد اجنبی در حال زنا مشاهده کند و در همان حال مرتکب قتل هردو یا یکی شود با علم به تمکین زن مجازات ندارد. راجع به اینکه سایر بستگان را اگر کسی در حال زنا مشاهده کند ما قانوناً مستندی و نصی نداریم که آیا معاف از مجازات است مگر مسأله دفاع از عرض و دفاع از ناموس را کسی مطرح کند. در ماده 179 قانون مجازات عمومی سابق آن جا باز همین ترتیب را دارد که اگر مردی زن خودش را با مرد اجنبی در یک فراش یا در حالتی که به منزله یک فراش است مشاهده کند و مرتکب قتل یکی یا هردو شود مجازات ندارد اما اگر خواهرش یا دخترش را با مرد اجنبی به همان حالت مشاهده کند مجازات دارد حالا مجازات اعدام ندارد ولی قابل مجازات است. به نظر من اعتقاد مهدورالدم بودن قاتل در زمان ارتکاب قتل به هیچوجه ثابت نیست بنابراین قتل یک قتل عمدی است، قاتل مستوجب قصاص است و نظر دادگاهها صحیح و قابل تأیید است.
رئیس : کفایت مذاکرات را اعلام میکنم. جناب آقای ادیب رضوی نظریه جناب آقای دادستان کل کشور را قرائت فرمایید.
باتوجه به اینکه اعلام شده مقتول از دو سال قبل از واقعه قتل با مریم دختر رحمانقلی در حالی که شوهر داشته رابطه نامشروع برقرار نمودهاست و گفته شده نامبرده مریم را با موتورسیکلت به شمال برده و چند روزی با هم بودهاند و چند عکس دونفری با هم داشتهاند و براثر وجود همین رابطه شوهر مریم او را طلاق دادهاست و در صبح روزی که واقعه قتل رخ داده پدر مریم مقتول را در زیرزمین منزل و در اتاق خواب دخترش در کنار کمد مشاهده میکند و نامبرده دستهای او را به همراه پسرش مهدی میبندد و او را کت بسته به جلوی منزل والدین مقتول میبرند و پس از گفتگو با آنها مقتول را با چاقو مورد ایراد جرح قرار میدهند که براثر ضربات وارده به قفسه صدری مصدوم فوت مینماید. رحمانقلی به اتهام ارتکاب قتل عمدی در دادگاه به قصاص نفس محکوم میشود لکن با توجه به سابقه قبلی مبنی بر داشتن رابطه نامشروع مقتول با مریم و اینکه نامبرده در اتاق خواب دختر رحمانقلی دیدهشدهاست و با ملاحظه قرائن و شواهد و دلایل دیگر محرز میباشد که متهم با اعتقاد به مهدورالدم بودن مقتول اقدام به قتل وی نمودهاست بنابراین موضوع اتهام در حد قتل شبه عمد تشخیص میگردد و رأی شعبه سوم دادگاه عالی انتظامی قضات به جانشینی دیوان عالی کشور موجه بوده و معتقد به تأیید آن میباشم.
رئیس : آقایان لطفاً آراء خود را در برگهای رأی مرقوم فرمایند.
رئیس : به نتیجه رأی هیأت عمومی توجه فرمایید.
اعضاء محترم حاضر در جلسه 43نفر، اکثریت 29نفر رأی شعبه سوم دادگاه عالی انتظامی قضات را تأیید فرمودهاند و اقلیت 14نفر رأی شعبه دادگاه عمومی را پذیرفتهاند.
رأی شماره 29 – 27/11/1377
هیأت عمومی شعب کیفری دیوان عالی کشور
( اصراری )
با توجه به محتویات پرونده اعتراض به دادنامه تجدیدنظرخواسته وارد است زیرا متهم به اعتقاد مهدورالدم بودن مقتول مرتکب قتل شده و طبق تبصره 2 ماده 295 قانون مجازات اسلامی قتل به اعتبار مهدورالدم بودن مقتول شبه عمد بوده و قاتل مستوجب پرداخت دیه است و محکومیت به قصاص نفس برخلاف مقررات میباشد و بنابراین باستناد بند «ج» ماده 24 قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب دادنامه شماره 21 – 5/1/77 شعبه 1603 دادگاه عمومی تهران با اکثریت آراء نقض و رسیدگی مجدد به دادگاه دیگری از دادگاههای عمومی تهران ارجاع میشود.
هیأت عمومی دیوان عالی کشور ( شعب کیفری )

نوع : آراء و نظریات

شماره انتشار : 29

تاریخ تصویب : 1377/11/27

تاریخ ابلاغ :

دستگاه اجرایی :

موضوع :

منبع : وب سایت قوانین دات آی آر (معاونت آموزش دادگستری استان تهران)

    

قانون های مرتبط

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.