×

نقض حکم قصاص نفس به لحاظ احراز دفاع

نقض حکم قصاص نفس به لحاظ احراز دفاع

نقض-حکم-قصاص-نفس-به-لحاظ-احراز-دفاع

وکیل


رای شماره : 20 - 29/8/1375

رای هیات عمومی شعب کیفری دیوانعالی کشور (اصراری )
با توجه به محتویات پرونده نظر به اینکه مقدمین به حمله (مرحوم فریدون متقول و اخوانش ) سه نفر ومسلح به چوب و میله آهن بوده اند و متهم در مقابل آنها تنها بوده و در حین نزاع فرصت مراجعه به ماموران انتظامی را نداشته است ، لذا مسئولیت وی درحد کیفر قصاص به نفس به نظر موجه نمی باشد و از طرفی دیگر چون متهم باحتمال وقوع درگیری آلت قتاله (چاقو) را از مدتی قبل تهیه ودر اختیار داشته است با این وصف بلحاظ عدم تناسب دفاع مشروع نامبرده را نمی توان کاملا" مبرا از کیفر دانست بنا به مراتب با تاییدرای شعبه سی ویکم دیوانعالی کشور در حدی که دادنامه شماره 74/1369 صادره از شعبه هفتم دادگاه عمومی تنکابن را از لحاظ محکومیت بر قصاص نفس نقض نموده است ، طبق بند (ج ) ماده 24 قانون تشکیل دادگاههای عمومی وانقلاب مصوب سال 1373 رسیدگی مجدد به شعبه دیگری از دادگاههای عمومی بابل ارجاع می گردد0
هیات عمومی دیوانعالی کشور (شعب کیفری )

130
* سابقه *

رای اصرای کیفری 137520
نقض حکم قصاص نفس به لحاظ احراز دفاع

شماره رای : 2920/8/1375
شماره پرونده : 137526
شماره جلسه : 137530

علت طرح : اختلاف نظر بین شعبه سی و یکم دیوانعالی کشور و دادگاههای عمومی تنکابن

قتل عمدی
دفاع مشروع
موضوع : عدم تناسب دفاع
نقض حکم قصاص
تجویز کیفر در دفاع نامتناسب
ضمان قاتل

در ساعت 11 روز سه شنبه مورخ 29/8/1375 جلسه هیات عمومی شعب کیفری دیوان عالی کشور بریاست حضرت آیت الله محمدمحمدی گیلانی رئیس دیوان عالی کشور و با حضور جنابان آقایان قضات شعب دیوان عالی کشور و نماینده جناب آقای دادستان کل کشور تشکیل و با اعلام ریاست ریاست دیوان عالی کشور رسمیت یافت 0

خلاصه جریان پرونده : بر اساس کیفرخواست شماره 22/2/1369 دادسرای عمومی بابل آقای اردشیر(قدرت )0000 فرزند علی 26 ساله دانشجو به اتهام قتل عمدی مرحوم فرید ف فرزند علی بواسطه ایراد جرح با کارد و ایراد صدمه بدنی نسبت به امیر ف موردتعقیب واقع گردیده است 0
الف ) گردشکار پرونده در مورخه 18/2/68 کلانتری بخش یک بابل به دادسرای عمومی بابل اعلام داشته مقارن ساعت 9 صبح روز جاری چاقوکشی در خیابان 21 متری اکبرین رخ داده مامورین به محل اعزام در مراجعت ضمن معرفی شخصی بنام اردشیر گزارش دادند، شخصی بهویت فریدف 0 حدودا"18 ساله در اثر ضرب چاقوی دسته مشکی اردشیرشدیدا" مجروح ، که توسط اهالی محل به بیمارستان اعزام که بعدا" فوت می نماید0 (ص یک پرونده )
ب ) در برگ معاینه جسد آمده : مقتول حدودا" 18 ساله است ، قد 75/1، آثار جرح فقط در بازوی چپ و سینه سمت چپ قلب فرورفتگی چاقو(آلت تیز) به عمق هشت تا ده سانت به عرض یک سانت 000 که روی قلب رفته و باعث پارگی جدار قلب و عضلات قلب شده و منجر به فوت گردیده است 0 (ص 3 و34)
ج) اظهارات منازعین قضیه :
1 سیاوش ف 0 فرزند علی اکبر22 ساله می گوید: از روستای احمد کلا به شهر آمدیم ، در معیت برادرم امیر و فرید، برادرکوچکم فرشید را به منزل خودشان نزد مادرش در21 متری اکبرین آوردیم ،بااتومبیل لندور قصد رفتن به روستا000 داشتیم که ناگهان اردشیر را مشاهده کردیم ، استادیم قبل از اینکه به وی اعتراض کنم که چرا 3روز قبل به خواهر و مادرم فحاشی و کتک کاری کرده ای بدون مقدمه قبل از اینکه حرفی بزنم با چاقوی بلند دسته مشکی به طرف من حمله ور شدو چاقو کشید ولی من متواری شدم مرا دنبال کرده ، می چرخیدم که چاقو نخورم که برادرم بنام فرید(مقتول ) برای دفاع به داخل ماشین رفته و چوب در آورد تا جلوی چاقوکشی ویرا بگیریم 0 که جاخالی داد0 با چاقو برادرم را مضروب نموده احتمالا" یک ضربه روی قلب وی زده است ، که روی زمین افتاد سپس با چاقو ما را دنبال کرد مجددا" برگشت چوب راگرفته برادر دیگرم امیر را زد مردم جمع شدند ویرا گرفتند این وسایل (چوب و هندل ) را بعد از اینکه اردشیر با چاقو به ما حمله ور شد بیرون آوردیم برای دفاع و ترس حتی استفاده هم نکردیم ( ص 12)
2 امیر فرزند علی اکبر26 ساله یکی دیگر از منازعین در ص 13 پرونده می گوید: حدود سه روز قبل نامبرده (اردشیر) به باغچه منزلمان رفته ، نسبت به مادر و خواهرم فحاشی و کتک کاری نموده 00 با لندور در حرکت بودیم که ویرا مشاهده کردیم با برادرم بنام فرید (مقتول ) ایستادیم بوی گفتیم که چرا خواهرم را زدی که وی بلافاصله چاقوی مکی را درآورد نسبت به برادرم فرید حمله ور شد0با چاقو ویرا مبضورب نمود که توسط مردم ، برادرم به بیمارستان انتقال داده شد0 نسبت به من و برادرم سیاوش نیز با چاقو حمله ور شد که مردم دیدند0 وسایل ماشینم چوب و هندل لندور را گرفتم که خودم دفاع کنم 0
3 متهم آقای ادرشیر در تحقیقات اولیه (ص 5 پرونده ) جریان امر را چنین توضیح داده است : (درگیری قبلی نداشتیم امروز سه روز است که با اتومبیل لندور در تعقیب من هستند که مرا به قتل برسانند، سه نفر بنامهای 1 امیر ف 2 فرید ف 0 و نمی دانم بچه علت در تعقیب من بوده اند تا اینکه امروز صبح من از روستای خودم به شهر آمدم و به خواهرم سرکشی کردم و حدود صدمترازمنزل خواهرم که در خیابان اکبرین است دور نشده بودم ، که لندور خود رابه کنار خیابان پارک نمودند و امیرف 0 آچار چرخ و فرید ف 0 چوب بدست داشتند و سیاوش قصد داشت مرا بگیرد که آنها بزنند، بناچار دفاع کردم و با چاقو به فرید که خواست با چوب به سرمخ بزند زدم ، علت تعقیب و کتک کاری را نمی دانم و نمی دانم چاقو به کجای فرید اصابت کرد0
ب ) اظهارات گواهان قضیه که قابل ذکر است :
1 آقای عبدالرضا کاسب خیابان اکبرین می گوید: در محل کارم بودم مشاهده کردم چند نفر با هم درگیر شدند یکی فراید می زد که از داخل ماشین چوب بیاور و دور ماشین می چرخید به جلو آمدم دیدم یکنفر (اردشیر) آنها را دنبال می کند که دو هفر برادر گویا به نامهای ایمر و فرید ا ز داخل ماشین چوب بیرون آوردند که اردشیر چاقو مشکی در دست داشت و دو نفر ی با چوب و میله (هدل ) با هم درگیر شدند یک دفعه دیدم که فرید به زمین افتاد بعد اردشیرچاقو را انداخت و چوب را گرفت به طرف امیر رفت و امیر هم میله هندل داشت 0 نسبت به هم زد و خورد می کردند ما اهالی رسیدیم آنها رااز هم جدا کردیم ، به کلانتری اطلاع دادیم اردشیر قصد فرار داشت که جلویش را گرفته به وی اعتراض کردیم کجا می روی ؟ در جواب به ما گفت : چاقو زدم پای لرزش هم می نشینم 0 (ص 4 پرونده )
2 شعبانعلی 26 ساله کاسب بیان کرده : ساعت 9 صبح داخل مغازه نشسته بودم یک لندور روبروی مغازه اینجانب ایستاد دو نفر از ماشین پیاده شدند یک نفر با چوب و یک نفر با یک آهن که هندل ماشین لندور بود به یکنفر بلند قد حمله کردند، دیدم آن طرف بلند قد چوب را از دست آن جوان که مقتول شد گرفت به طرف دومی که آهن هندل دست ا و بود حمله کرد که اینجانب جلوی او را گرفتم و نگذاشتم با چوب به آن بزند که دیدم طرف بلند قد(اردشیر) گفت مرا ول کن چوب را از دست من نگیر که اینها مرا می زنند پشت سر نگاه کردم دیدم یک کارد دست برادر مقتول دارد می آید که قاتل رابزند من با صدای بلند داد زدم برو گمشو که برادر مقتول رفت داخل ماشین و به کلانتری مراجعه کرد بعد دیدم مقتول روی زمین افتاد گفتم چه شد گفتند که آقا به مقتول کارد زده بعد چوب و آهن را گرفتم و قاتل را گذاشتم داخل یک وانت مزاد و به کلانتری هدایت کردم 0 ( ص 27و6)
3 گواه سوم بنام رمضانعلی در ص 29و 7 گفته است : درجلومغازه برودم اردشیر در جلو مغدزه حسن نیا در حال حرکت ایستاد0 راننده آن که همین امیر باشد پیاده شده و به سمت اردشیر آمد که چند کلمه ای با هم صحبت کردند ولی من متوجه حرفهای آنها نشدم که در این لحظه اردشیر که کتی در دست او در دست دیگرش کیفی بود آنها را به خیابان انداخته و رانند هلندور را دنبال کرد راننده یعنی ایمر در حال دویدن به پیش فریاد زد بچه ها چوب وهندل رابیاورید و فرار کرد که فرید یعنی متقول با چوبدستی از ماشین پائین آمده و به طرف اردشیر حمله ور شده ناگهان متوجه شدم در دست اردشیر چاقوئی می باشد و هر حمله ای که فرید(مقتول ) به او می نمود او جا خالی می داد تا اینکه در یک حمله که جاخالی داد چوب فرید به زمین اصابت کرد اردشیر از فرصت استفاه کرده و چاقو را به سینه چپ فرید زد که به طرف پیاده رو رفته و به دیوار تکیه داد و با دستش سینه خود را گرفت 0 اردشیر چاقو را انداخت و چوب فرید را گرفت و به سیاوش که هندل بدست بوده حمله کرد مردم جمع شدند چوب و هندل را گرفتند0
پرونده پس از تحقیقات معموله با تنظیم کیفخرواست اولا" به شعبه هفتم دادگاه کیفری یک ساری ارسال
دادگاه مزبور بموجب دادنامه 69217 متهم را به قصاص نفس محکوم این حکم بشرح دادنامه شماره 391/2320/4/69 شعبه بیستم دیوان عالی کشور
به لحاظ عدم رعایت تشریفات دادری نقض گردیده 0
ثانیا" شعبه دهم دادگاه کیفری یک ساری به پروند رسیدگی وبه موجب دادنامه شماره 61812/10/69
اقدام متهم را دفاع از نفس دانسته و نامبدره را از کیفر قصاص تبرئه کرده ،
پروند در اثر تجدیدنظر خواهی وکیل اولیاءدم در شعبه سی ویکم دیوان عالی کشور مورد رسیدگی واقع و بشرح دادنامه شماره 1927 12/12/69
با استدلالی که شده حکم برائت متهم نقض و رسیدگی به شعبه دیگری از دادگاه یکفری یک محول گردیده 0
ثالثا" دادگاه کیفری یک گرگان شعبه هفتم به پرونده رسیدگی نموده و بموجب دادنامه شماره 14173/2/71 در غیبا متهم (بلحاظ متواری بودن وی )
نامبرده را حسب الاقرار و باجرای قسامه (از باب احتیاط) به قصاص نفس محکوم نموه است 0
پرونده مجددا" در اثر تجدیدنظرخواهی وکیل محکوم علیه در شعبه سی و یکم دیوان عالی کشور مطرح و بشرح دادنامه 10944/11/71 با این استدلال که :
اولا" چنانچه موضوع نزاع در پرونده از موارد لوث باشدباتوجه به ماده 244 قانون مجازات اسلامی حضور متهم در جلسه قسامه الزامیست زیرا در بدو امر از مدعی علیه مطالبه شهود معتبر می شوددرصورتیکه نامبدره از معرفی شهود بر بیگناهی خود عاجز باشد آنگاه مدعی می توان اقامه قسامه کند000 چون دادگاه بدون حضور متهم و غیابا" اقدم به اجرای قسامه نموده حکم صادره از این لحاظ صحیح به نظر نمی رسد0
ثانیا" مساله دفاع از نفس در دادنامه قبلی این شعبه بطور کلی نفی نشده و در صورتیک ثابت شود متهم در مقام دفاع از خود بوده و تعدی از فدع کرده طبق مسئله 8 باب دفاع القول فی القسم الثانی تحریرالوسیله ضامن دیه خواهد بود000 حکم صادره نقض گردیده 0
در مرتبه چهارم شعبه سوم دادگاه یکفری یک ساری به پرونده رسیدگی نموده و بشرح دادنامه شماره 16937/9/72 بااستدلی که کرده دفاع از نفس را که متهم مدعی آنست بطور کلی مردود دانسته و حکم به قصاص نفس وی صادر کرده
حکم مزبور مورد اعتراض وکیل متهم قرار گرفته ، شعبه سی و یکم دیوان عالی کشور بلحاظ اینکه دو دادگاه کیفری یک حکم قصاص متهم را صادر و در مقابل شعبه مزبو راصرا ورزیده اند موضوع را اصراری تشخیص ، لیکن پرونده بموجب رای شماره 837/9/73 هیات محترم عمومی اصرای کیفری دیوان عالی کشرو غیرقابل طرح تشخیص و جهت اقدام مقتضی به شعبه سی ویکم اعاده گردیده شعبه مزبور بشرح دادنامه شماره 1324/2631/11/73
با استدلال واستفتائی که در این خصوص نموده حکم قصاص نفس متهم موصوف را صحیح ندانسته و نامبرده را بلحاظ عدم مراعات مراتب دفاع و تعدی و تجاوز از دفع مستحق پرداخت دیه می داند لذا حکم صادره نقض شده
پنجمین بار شبعه هفتم دادگاه عمومی تنکابن ، به پرونده رسیدگی و بموجب دادنامه شماره 74/1369
با استدلالی که کرده متهم را به قصاص نفس محکوم کرده که بعلت تجدیدنظرخواهی وکیل نامبرده پروند به دیوان عالی کشور ارسال ، حسب سابقه به این شعبه ارجاع گردیده 0
هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای عامری عضو ممیز و اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای شهبازی دادیار دیوانعالی کشور اجمالا" با توجه به محتویات پرونده و احکام صادره از شعبه سوم دادگاه کیفری یک ساری و شعبه هفتم دادگاه عمومی تنکابن و آراء صادره در شعبه سی و یکم دیوان عالی کشور اتخاذ تصمیم شایسته را تقاضا دارم در مورد دادنامه شماره 741396مشاوره نموده چنین رای می دهد:
نظر به اینکه مبانی استلدال ومستندات دادگاههای اخیرکه منتهی به صدور حکم محکومیت متهم آقای اردشیر000 به قصاص نفس گردیده واحد است و این شعبه کماکان به نظریه سابق خود مبنی بر نقض حکم تجدیدنظرخواسته باقی می باشد لذا طبق ماد463 قانون آئین دادرسی کیفری و بندج ماده 24 قانون تشکیل دادگاههای عمومی وانقلاب اخیرالتصویب بمنظور طرح قضیه در هیات عمومی دیوان عالی کشور پرونده به حضور ریاست محترم دیوان عالی کشور ارسال می شود0]شعبه سی ویکم دیوان عالی کشور[

رئیس : جناب آقای عامری اگر توضیحی دارید بفرمائید0
امیر ف 0 مسبب اصلی این قضی است و این سه نفر که طرف منازعه هستند هر سه برادر هستند واردشیر مقابل اینها است 0 امیرف 0ظاهرا" می خواسته دختر خواهر خودش را به نام مارینا به دوست خودش بنام جهانگیر نامی بدهد ولی در این وصلت شکست می خورد0 برادر اردشیر بنام صمد می رود و آن دختر را به ازدواج خود در می آورد0 امیر از این ازدواج ناراحت بوده همیشه برای صمد و آن دختر ایجاد مزاحمت می کرده 0
متهم بنام اردشیر که برادر صمد است در دانشگاه مشغول تحصیل بوده است وایام تعطیل به این روستا می آید و بعد از قضیه مطلع می شود که امیر مزاحم وصلت برادرش صمد با آن دختر که باصطلاح همشیره زاده امیر است می شود لذا می رود در خانه که به امیراعتراض کند که چرا شما مزاحمت ایجاد می کنید وقتی می رود اتفاقا" امیر در خانه نبوده ، به مادر امیر و خواهر امیر اعتراض می کند که چرا شما این جوری می کنید بین اینها دعوا می شود0 حتی گفته شده در پرونده ، در بعضی از جاها موجب زد وخورد می شود حتی با داس به دست خواهر امیر می زند که او را مجروح می کند یا استخوانش می شکند،قبل از اینکه شکایتی بشود بزرگان محل جمع می شوند و این قضیه راخاتمه می دهندو فصل می کنند0
قضیه ظاهرا" فصل می شود اما برادران ایمر و خود امیر از این جریان ناراحت بودند0 از اینکه اردشیر رتفته در خانه اینها با مادرش و خواهرش نزاع کرده ، بعد هم نزاع خاتمه پیدا کرده از این ناراحت بوده اند0 گفته اند او را تنبیه بکنیم 0 لذا در صدد تنبیه بوده اند تا اینکه در آن تاریخی که در پرونده مطرح است ساعت 8یا 9اینها از روستا با لندرور آمده اند به شهر بابل متهم هم ازخانه خواهرش حرکت کرده بود که برود بلیط اتومبیل بگیرد و سوار شود و بیاید به رودهن ، اینها که سوار لندور بوده اند می بینند از آن طرف خیابان اردشیر دارد رد می شود امیر فرصت را مناسب می بیند پیاده می شود می گوید برویم ببنیم که این چرا آمده و این جور کرده می گوید پیاده شدم رفتم اعتراض کردم به او، فاصله ای نداشته او آن طرف خیابان بوده واین ، این طرف خیابان ، اینکه حالا یکی از منازعین می گوید رفتم بگویم چرا به خواهر و مادرم اعرتاض کردی به این جهت بود که می خواستم روشن بشود که یان مسابقه قبلی با هم داشته اند0
اردشیر متهم می گوید چن من می دانستم اینها در تعقیب من هستند من هم احتیاطا" چاقوئی با خودم در کیفم داشتم وقتی که امیر می رود به این اعتراض می کند، این هم جریان لندور و آن دو نفر را می بیند که اینها3 برادر هستند چاقو را در می آورد و او را تعقیب می کند همین جور که بود امیر را تعقیب می کند ایمر فرار می کند اتفاقا" اینکه مسبب اصلی است کشته نمی شود برادر دیگرش که آنطور هم چیزی نداشته در این نزاع آنها را صدا می زند که چوب بیاورید کمک کنید آنها هم دو نفری چوب و هندل می آورند و پیاده می شوندو اینها درگیر می شوند، وقتی که درگیر می شوند دست فرید مقتول چوب بوده ، چوب دسته تبر، اینطور ک در پرونده گفته اند، پرسیده اند چوبها را از کجا آورده اید گفته اند رفته ام دسته تبر بخرم واینها گفته اند در ماشین چکار می کرده ، گفته دسته تبری بوده که تهیه کرده ام آن هم که هندل ماشین بوه که ظاهرا" ماشین را با آن روشن می کردند، لندور ظاهرا" این طوری است 0 بله گفته این دوتا وسیله به این منظور آنجا بوده آنها هم با آن چوب و با آن هندل پیاده می شوند و با آن آقا مواجه می شوند بعد فرید چوب را به طرف این می اندازد منتها چوب رد می کند و می خورند به زمین و چوب از دست فرید می افتد وقتی که می خورند به زمین این فرصت را مغتنم می شمارد چاقو را می زند به سینه او، که می افتد و از بین می رود0 اینها اظهارات خودمتهمین ، شهود و متهم اینها همه را گواهان راآوردیم 0
اما دادگاههائی که رسیدگی کرده اند، دادگاه اول شعبه هفتم دادگاه کیفری یک ساری بوده که رسیدگی کرده حکم قصاص نفس متهم را صادر کرده ، بطور خلاصه متهم گفته دفاع کردم ،دفاع رااصلا"نپذیرفته گفته تو که اقرار داری خلاصه چاقو را زدی ، منتها درجریان دادرسی وکیل را مداخله نداده 0
پرونده به شعبه بیستم دیوان عالی کشور آمده ، شعبه بیستم هم گفته چون رعایت تشریفات نشده حکم را نقض کرده اند بعد پرونده می رود به شعبه دهم دادگاه کیفری یک ، شعبه دهم دادگاه کیفری یک ، عملیات این متهم را دفاع از نفس گرفته دفاع مشروع گرفته ، گفته اینها سه نف ربودند، حمله کرده اند با چوب و چماق و این یک نفر بوده قبلا" اختلاف داشتند به علاوه آن کسی که اول رفته معترض متهم شده ، که این برای خودش داشته می رفته امیر بوده مسبب امیر شده مقدم امیر بوده که رفته به طرف او با این استدلالها این رادفاع گرفته و به طور کلی تبرئه کرده ، متهم از زندان آزاد می شودبعداز این تبرئه هم می رود خارج کشور الان متهم نیست 0
بعد از اینکه تبرئه می شود اولیاءدم اعتراض می کنند پرونده آمده پیشما در شعبه ، ما دفاع 100% را قبول نکردیم گفتیم اگر دفاع هم باشد از حق تحاوز کردهن تعدی نموده نباید او را می کشت و این دفاعش متناسب نوبده ، یعنی مراتب دفاع را رعایت نکرده است ما این اشکال را گرفتیم پرونده رفت به دادگاه کیفری یک گرگان ،شعبه هفتم آن هم رسیدگی کرد بعد از رسیدگی که یک قسمتی از عباراتش را من گذاشته بودم هم ا قرارا" متهم غایب را و هم قسامتا" او را محکوم کرده به قصاص نفس ، وقتی که آمد ما اشکال گرفتیم هم به قسامه و هم گفتیم که شما دفاع را بطور کلی رد کردید، ماردنکرده بودیم بطور کلی ، ما منظورمان این بود که متهم از دفاع تعدی و تجاوز کرده حکم نقض شد رفت به شعبه دیگری 0
شعبه سوم دادگاه کیفری یک ظاهرا" درساری دو مرتبه رفت آنجا، آن دادگاه هم استدلال ما را قبول نکرد و نپذیرفت 0 باز حسب الاقرار حکم کرد به قصاص نفس متهم ، پرونده در اثر اعتراض برگشت به شعبه ما اصراری تشخیص دادیم آوردیم در هیات محترم اصراری دیوان عالی کشور ولی اینجا پذیرفته نشد0 حالا دلیلی ذکر نشد که چرانپذیرفتند آقایان ، شاید آن مسئله قسامه را که آن آقا مطرح کرده بود بعد این یکی دیگر قسامه را نیاورده بود گفتند استدلال شاید واحدنیست شاید به این جهت بود که ایشان ذکر نکرده گفتند استدلال شایدواحد نیست شاید به این جهت بو که ایشان ذکر نکرده بود که برگشت به شعبه ، دو مرتبه برگشت شعبه ، ما مجددا" حکم دادگاه را مبنی بر قصاص نقض کردیم و نظرمان را روشن نوشتیم که نظر ما دیه است 0 چون تعدی کرده طبق استفتائی هم که از حضرت آیت الله العظمی فاضل و آن عباراتی هم که در تحریر بوده که همین را می رساند ولی صریح نبود0 ما گفتتیم که وقتی تعدی از دفع بشود ضامن است ، ضامن باید دیه پرداخت بکند نه اینکه قصاص بشود0 لذا حکم ایشان هم نقض شد رفت دو مرتبه شعبه دیگر، شعبه دیگر باز عینا" همینطور حکم قصاص داد و نظر شعبه را نپذیرفت 0 پس بنابراین الان دادگاههای اخیر صراحتا" حسب الاقرار این آقا را به قصاص نفس محکوم کرده اند و ما هم گفتیم چون تعدی کرده ، باید به دیه محکوم بشود و نه آن نظر شعبه دهم را بطور کلی پذیرفتیم که تبرئه کرده بود، نه نظر این آقایان که به قصاص محکوم کردند، گفتیم اینجا از موارد دیه است 0

رئیس : جناب آقای سپهوند
بترتیبی که فرمودن متهم در جریان دادرسی مداخله نداشته حکم غیابی است و حکم غیابی قابل طرح در هیات عمومی نیست 0 مطابق مقررات در جرائم مهم بایستی متهم حضور فیزیکی داشته باشد و از اتهام دفاع بکند بعلاوه ملاک باصطلاح دفاع مشروع این است که در آخرین دادرسی اتهام را بپذیرد و بگوید من دفاع کردم ، مشخص بکند تا قضاوت امکان داشته باشد وقتی حضور نداشته ، بر فرض وکیل هم بیاید مطالبی بگوید چون حضورش لازم است و بحث دفاع مشروع است بنظربنده قابل طرح نیست 0

رئیس : جناب آقای عروجی
عرض بنده هم همین است که ما با آن سه شعبه اولیه اصلا" کاری نداریم 0 شعبه اول که شعبه هفتم دادگاه کیفری یک ساری است بدون حضور وکیل محاکمه کرده ، اصلا" همان اشکالاتی که شعبه محترم بیستم کرده است وارد است قابل توجه و کلیه برای ما نیست 0
شعبه بعدی هم از باب دفاع گرفته است 0 می ماند شعبه سوم یعنی شعبه هفتم کیفری یک گرگان ، این هم که از باب اقرار وقسامه پیاده کرده آنهم که بخشش جداست 0 می ماند 2 شعبه دیگر، شعبه سوم دادگاه کیفری یک ساری و شعبه هفت دادگاه عمومی تنکابن 0 اینها از نظر وحدت ملاک و مبنا و نتیجه و هدف هردو یکی هستند ولی هر دواز این جهت مشترک هستند که متهم حضور نداشته صرفا" وکیل بوده با حضور وکیل نمی شو یک چنین جرائم و جنایات را رسیدگی کرد و قابل طرح در دیوان دید0

رئیس : جناب آقای نیری
بنده قابل طرح می دانم چون اولا" فقها اتفاق دارند بر اینکه در غیاب هم می شود رسیدگی کرد0 آن در حقوق الله است واینجا حقوق الله نیست و بعد متهم در مراحل اولیه داردسی حضور داشته و اعترافاتش در پرونده ثبت است در چند جلسه از او بازجوئی کرده اند و این مساله در پرونده هست و بعد الان متهمی دو نفر را کشته ، وکیل گرفته ، می گوید من نمی خواهم در دادگاه حاضر شوم و وکیل من می آید از من دفاع می کند و ما رسیدگی دادگاه راغیرقانونی می دانیم می گوئیم حتما" باید خودش عین مجسمه بیاید در آنجا بنشیند یا اینکه همین وکیلش می آید و ا ز او دفاع می کند چون اولا" با توجه به این سه مقدمه قابل طرح است و شش سال و نیم است که این بیچاره کشته شده واین پرونده مدام دارد از این اطاق به آن اطاق می رود0

رئیس : جناب آقای محمد سلیمی
همانطور که جناب آقای نیری فرمودند در حقوق الناس تصریح داریم که قابل رسیدگی است به صورت غیابی ، و قانون و همین طور از نظر مبانی فقهی هم حق الله است که فرمودند غیابی رسیدگی نمی شود0 در مسائل جزائی ببنید اگر در سایر جرائم یا همین جرم قتل هم الان ما داریم متهم را احضار می کنیم می آئد در دادگاه تفهیم اتهام می کنیم شاید خیلی برخورد کردید خودش را معرفی می کند می گوئیم اتهامت این است دفاع کن می گوید وکیل من دفاع می کند می نشیند تماشامی کند و ویکل دفاع می کند و مطالب را منعکس می کنیم بعد هم دادگاه رای می دهد، آقایان نوعا" در اینجا هیچ اعتراض نمی کنند به این آقا که خودش باید حرف می زده ، تنهاحرف وکیلش کفایت نمی کنددادگاههائی که تشکیل شد در همه دادگاهها وکیل شکرت کرده لایحه داده اضافه بر این ما هرکجا که متهم لایحه بفرستد اگر خودش حضور پیدا نکند اینرا بعنوان حضور تلقی می کنیم وکیل لایحه داده ما چه ادعائی داریم و چه انگیزه ای داریم بگوئیم که باید خودش بیاید دراینجا بنشیند وقتی لایحه می فرستد یا وکیلش لایحه می فرستد این بعنوان حضور تلقی می شود و رای غیابی در اینجاها مصداق ندارد به آن معنا که ما بگوئیم این رای قابل رسیدگی ، فرجام و تجدیدنظر نیست این است که این بنظر من هم اصلا" رسیدگی غیابی نبوده وبراساس قوانین ما، آقایانی که می گویند قانون می گوید متهم باید در محکمه حضور داشته باشد و دفاع کند من خواهشم این است که مواد آنرا بگویند اشاره کنند ودلیلش را بیاورند و بخوانند بچه دلیلی متهم بایددر جلسه دادگاه حضور داشته باشد ودفاع حضوری بکند و اگر لایحه بدهد ما قبول نمی کنیم یا اگر وکیلش لایحه بدهد ما قبول نمی کنیم 0 رای غیابی این است که نه خودش ، نه وکیلش حضور داشته باشند و نه لایحه فرستاده باشند0 در همین جا چون در جلسات حضور داشته اند لایحه داده اند مشمول دادنامه غیابی و واخواهی نخواهند شد و از این جهت پرونده قابل طرح است و هیچ ایرادی ندارد0

رئیس : جناب آقای افشاری
در تائید فرمایشات جناب آقای نیری وآقای سلیمی ماده 30 قانون تشکیل دادگاههای کیفری یک ودو با صراحت می گوید در جرائم واموری که جنبه حق الله دارند محاکمه باید با حضور متهم صورت گیرد و در چنین مواردی دادگاههای کیفری مجاز به محاکمه و صدور حکم غیابی نسبت به جنبه حق الله نمی باشند ولی حق الناس در غیاب متهم باصطلاح قابل رسیدگی است مطلق به عام می باشد0

رئیس : جناب آقای نیری
بیانات جناب آقای عامر تقریبا" صحنه را برای همه ما روشن کرد و آنچه که قابل توجه است این است که این آقای متهم به قتل چون می دانسته چنین درگیری برای او پیش بیاید از قبل رفته چاقو تهیه کرده و این چاقو را همراه خودش برای روز مبادائی که می خواهد با این آقایان درگیر بشود داشته است 0 دفاع همیشه باید متناسب باشد این آقا اگر واقعا" می خواست دفاع مشروعی داشته باشد حداقل میرفت به نیروی انتظامی مراجعه می کرد که چنین مشکلی پیش آمد و اینها در تعقیب من هستند و من امان ندارم ، تامنی جانی ندارم و یا می توانست به یک وسایل دیگر متوسل بشود، ولی آمده چاقوئی راتهیه کرده که اگر درگیری شد با این چاقو بزند بعد هم این حادثه پیش آمده و با سبق تصمیم که چاقو را هم از قبل تهیه کرده چاقورافرو کرده در فقسه سینه مقتول 0 آیا اگر این قتل را ما عمد ندانیم دیگر مصداقی بهتر از این برای قتل عمد پیدا می شود؟ بله اگر زمانی اصلا" اطلاع نداشت خبری نداشت یک مرتبه مورد هجوم عده ای قرار می گرفت برای دفاع از خودش می آید چاقوئی ، آهنی هر چیزی که پیدا می کرد و می آمد به طرف حمله می نمود باز مقداری قابل توجیه بود، ولی در اینجا که از قبل رفته چاقو تهیه کرده و خودش را آماده کرده که بیاید اینها را با چاقو بزند، انیجا به نظر بنده مصداق کامل قتل عمد است و حکم دادگاهها درست است 0

رئیس : جناب آقای طباطبائی
تمسک شعبه سی و یکم به مساله 8 تحریر دلیل بر علیه خودشان است ، برای اینک اگر مراتب دفاع را مراعات نکرده باشد، تحریر می فرمایدء که ضامن است و ضامن را آقایان فکر کرده اند که ضامن است ه پول بدهد و حال اینکه ضمان هر چیزی به حساب خودش است در قتل وقتیکه ضامن است یعنی ضامن است که قصاص شود حالا این چه استدلالی است که آقایان کرده اند؟ بنظر من برداشتشان صحیح نبوده بنابراین طبق همین مساله 8 که به آن تمسک کرده اندبایدقصاص بشود0

رئیس : جناب آقای عامری
شاید این شبهه به ذهن بیاید که شاید ضمان یعنی قصاص ، یعنی بحسب مورد0 اینجا ما استفتا کردیم از حضرت آیت الله فاضل عین 0 همین جریان را منعکس کردیم که این طور جریانی است اینجاچه می شود این مساله را هم اشاره کردیم 0 فرمودند اینجا از موارد دیه است 0 همچنین استفتاء مرحوم اراکی در زمینه مساله 8 که آقایان اشاره فرمودند سئوال فرمودند مرحوم اراکی هم فروده اند اینجا دیه است 0

رئیس : جناب آقای مصباح
دو نکته در اینجا قابل دقت و بحث است :
نکته اول این که بر اساس شرائطی که در قانون راجع به دفاع بیان شده است باید توسل به قوای دولتی و یا هر عاملی که خطر را از او دفع کند وجود نداشته باشد و اگر وجود داشت واقدام به جنایت و جرمی کرد اثر دفاع بر عمل او مترتب نیست 0 در حالی که اولا" خود متهم براساس آنچه در این گزارش و در گزراش قبلی منعکس شده نگفته است که من در مقام دفاع از جانم او را کشتم بلکه گفته بود که می دانستم آنها برای درگیری با من در آن محل آمده بودند لذا کارد را همراه خودم برداشتم 0 و به این ترتیب آگاهانه خودرا در معرض خطر قرار داده و ثانیا" برای او قبل از درگیر شدن با مقتول و برادران او امکان اعلام به قوای دولتی و نیروی انتظامی و حتی پناه بردن به افراد حاضر در صحنه ومغازه های محل وجودداشته ولی با آگاهی از اینکه طرف مقابل مترصد هستند که با او دعوی کنند عمدا" از اعلام مذکور خودداری و وارد معرکه شده است ، درحالی که می توانست حتی فرار کند و در دفاع گفته شده که اگرفرار امکان داشته باشد واجب است که اقدام به فرار نماید البته این بحث روشن است و در قانون توضیح داده شده و نیازی به صحبت بیشتر نیست 0
نکته دوم اینکه در رای شعبه سی ویکم دیوان عالی کشور ضمان مذکور را در فرع مورد استناد (تحریرالوسیله 1/488م 8 که می گوید لو ،تعدی عماهوالکافی فی الدفع بنظره واقعا" فهو ضامن علی الاصوط) کرده اند بر ضمان مالی و گفته اند منظور این است که متجاوز از حد دفاع مشروع باید دیه قتل را بپردازد و قصاص اوجایزنیست در حالی که چنین نیست بلکه مراد از ضمان ، ضمان به تناسب جنایت است یعنی اگر عمدی باشد و امکان قصاص وجود داشته باشد ضامن قصاص است والا ضامن دیه است 0
و دلیل بر اینکه منظور از ضمان ، ضمان به تناسب جنایت و نوع آن است زیاد است از جمله اینکه در جلد دوم تحریرالوسیله کتاب الغصب ، ص 193، مساله 69 در بحث اکراه بر اتلاف ، شوقق و فروعی را بیان می کند تا می رسد به اکراه بر اتلاف نفس وقتل عمدی ، صریح عبارت چنین است : ((و امالواکراه علی قتل احدمعصوم الدم فقتله فالضمان علی القاتل 000)) که ملاحظه می شود ضمان در اینجا بمعنای قصاص استعمال شده است نه بمنای دیه ، به این بیان که باجمع فریقین در قتل عمدی آثار مترتب بر فعل مکره وجود ندارد0 یعنی اگر کسی دیگری را اکراه به ارتکاب قتل عمدی نماید، مرکه حبس ابد و مکره قاتل ، قصاص می شود کمااینکه در تحریرالوسیله جلد 2 صفحه 514مساله 34 فرموده است : لواکرهه علی القتل قالقود علی المباشر اذاکان بالغاعلاقلا دون المکره وان او عده علی القتل ، و یحبس الامربه ابدا" حتی یموت 000 که ملاحظه می شود کسی که مکرها" مرتکب قتل عمدی شده باید قصاص شود و در باب غصب راجع به مباحث مربوط به ضمان به قصاص مذکور، ضمان اطلاق شده است 0
بنابراین از مساله 8 ص 488 جلد اول تحریرالوسیله نمی توان استنباط کرد که اگر فرد مورد حمله از حد دفاع مشروع تجاوز کردو آگاه بود که دارد از حد لازم در دفع تجاوز می کند مع ذلک باید دیه را بپردازد بکله مراد ضمان بتناسب جنایت و نوع آن است ودرمانحن فیه چون متهم آگاهانه از حد لازم در دفاع از جان خود عالما" و عامدا" تجاوز کرده ، باید قصاص شود0

رئس : بااعلام کفایت مذاکرات جناب آقای ادیب رضوی نظریه جناب آقای دادستان کل کشور را قرائت فرمایند0
با توجه به اینکه حسب اظهارات گواهان خود ناظر بر صحنه واقعه بوده اند متهم با امیر یکی از برادران مقتول در حال گفت وگوبوده بعدا" حالت تهاجمی به خود گرفته که امیر مبادرت به فرارنموده و از برادران خود کمک خواسته و فرید مقتول در حالیکه چوبی در دست داشته از ماشین پائین آمده و به کمک برادرش و به متهم حمله ور می شوند متهم با کاردی که قبلا" تهیه کرده بوده به فریدحمله نموده و با کارد ضربه ای به ناحیه قلب او وارد می آورد برابر نظریه پزشکی قانونی عمق جرح وارده به سینه مقتول حدود10 سانتیمتربوده و علت مرگ پارگی جدار قلب و عضلات قلب بوده است متهم هم صریحا" به ارتکاب قتل اعتراف نموده است ، بنابراین متهم مهاجم بوده و مقتول و برادرانش مدافع بوده اند و ادعای متهم به اینکه در مقام دفاع از نفس خود مرتکب قتل شده موجه نمی باشد، زیرا در صورتی که متهم خطری برای خودتصور می نمد می توانست اقدام به فرار نمایدوبا توجه به جهات دیگری از جمله زمان وقوع نزاع که ساعت 9 صبح و در شارع عام و در نزدیکی کلانتری محل بوده و امکان توسل به قوای وجود داشته است ، و اینکه متهم به دو نفر دیگر از برادران مقتول هم حمله کرده است ، قتل از نوع عمدی است و ادعای دفاع مشروع منتفی است 0 لذا رای شعبه سوم دادگاه کیفری یک ساری و رای شعبه هفتم دادکاه عمومی تنکابن مبنی برقصاص نفس متهم موجه بوده معتقد به تایید آن می باشم 0

رئیس : آقایان لطفا" در اوراق رای آراء خود رامرقوم دارند0

رئیس : اعضاء محترم حاضر در جلسه 28نفر، اکثریت 19 نفررای شعبه سی ویکم دیوانعالی کشور را تایید کرده اند، اقلیت 9 نفر رای دادگاهها را0

مرجع :
کتاب مذاکرات وآراء هیات عمومی دیوان عالی کشور سال 1375
دفترمطالعات وتحقیقات دیوان عالی کشور ، چاپخانه روزنامه رسمی

130

نوع : آراء و نظریات

شماره انتشار : 20

تاریخ تصویب : 1375/08/29

تاریخ ابلاغ :

دستگاه اجرایی :

موضوع :

منبع : وب سایت قوانین دات آی آر (معاونت آموزش دادگستری استان تهران)

    

قانون های مرتبط

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.