×

تشخیص میران ارزش گواهی بنظر دادگاه است ودعوی ابطال شناسنامه با گواهی قابل اثبات است

تشخیص میران ارزش گواهی بنظر دادگاه است ودعوی ابطال شناسنامه با گواهی قابل اثبات است

تشخیص-میران-ارزش-گواهی-بنظر-دادگاه-است-ودعوی-ابطال-شناسنامه-با-گواهی-قابل-اثبات-است
رای شماره : 28 - 7/12/1375

رای هیات عمومی شعب حقوقی دیوانعالی کشور (اصراری )
اعتراض تجدیدنظرخواه نسبت به دادنامه شماره 1413/1/73 صادره از دادگاه حقوقی یک اردبیل موجه و موثر در مقام نیست زیراتشخیص میزان ارزش و تاثیر گواهی حسب مدلول ماده 424 قانون آئین دادرسی مدنی بنظر دادگاه است و چون رای مذکور با توجه به دلائل دعوی و استدلال دادگاه مباینتی با موازین قانونی ندارد لذا دادنامه تجدیدنظر خواسته از حیث رعیات اصول دادرسی فاقد اشکال تشخیص و ابرام می گردد0
هیات عمومی دیوانعالی کشور (شعب حقوقی )

130
* سابقه *

رای اصراری حقوقی 137528

تشخیص میران ارزش گواهی بنظر دادگاه است ودعوی ابطال شناسنامه با گواهی قابل اثبات است 0

شماره رای : 727/12/1375
شماره پرونده : 137534
شماره جلسه : 137542

علت طرح : اختلاف نظر بین شعبه سوم دیوانعالی کشورودادگاههای حقوقی یک اردبیل

ابطال شناسنامه
موضوع : شهادت
قانون مدنی :1277،1287،1290،1315،1316

در ساعت 11 روز سه شنبه مورخ 7/12/1375 جلسه هیات عمومی شعب حقوقی دیوانعالی شکور بریاست حضرت آیت الله محمدمحمدی گیلانی رئیس دیوانعالی کشور و با حضور جنابان آقایان قضات دیوانعالی کشور و نماینده جناب آقای دادستان کل کشور تشکیل وبااعلام ریاست دیوانعالی کشور رسمیت یافت 0

رئیس : دادنامه شماره 29315/9/1375 شعبه سوم دیوانعالی کشور بتصدی جناب آقای مهدی منشی زاده منوچهری رئیس و جناب آقای علی خوشوقتی مستشار مطرح است 0 جناب آقای منشی زاده منوچهری دادنامه شعبه را قرائت فرمایند0

خلاصه جریان پرونده :

در تاریخ 18/12/71 آقای حمدالله نجف قلی زاده ولی قهری دوشیزه اعظم دادخواستی بطرفیت اداره ثبت احوال اردبیل بخواسته ابطال سند سجلی شماره 119821/7/54 و صدور شناسنامه جدید باتاریخ تولد 5/10/57 به دادگاه حقوقی یک اردبیل تسلیم و اظهار داشته در سال 54 دخترم به نام اعظم متولد شده و شناسنامه فوق را برایش گرفتم پس از مدتی مشارالیها درگذشت ولی سند سجلی او ابطال نکردم در سال 1357 دارای دختر دیگری شدم که او را اعظم نام گذاری کردم و شناسنامه باطل نشده را به او اختصاص دادم و اکنون به لحاظ کبر سن دچار مشکل شده است و تقاضای صدور حکم بشرح خواسته را دارد 0 پرونده در شعب اول دادگاه مرقوم در جریان رسیدگی قرارگرفته است 0 مطالب خواهان مورد تصدیق و تایید دوشیزه اعظم قرار گرفته است 0 اداره خوانده پاسخ داده سند سجلی مورد دعوی بنا به اظهار خواهان تنظیم و تحویل شده و در شمار اسناد رسمی محسوب است ، دلیل تعلق شناسنامه به مشارالیها اینست که با اعلام تعلق آن به خود،شناسنامه جدید با نشان جمهوری اسلامی دریافت داشته بعلاوه در طول زندگی از آن استفاده و مدارکی کسب کرده و با شهادت شهود یا گواهی پزشک نمی توان مندرجات آنرا مخدوش ساخت وتقاضای رد دعوی را دارد0
دادگاه پس از یک سلسله اقدام با توجه به مودای شهادت شهود شهود و گواهی پزشک که هر دو جهت تایید ادعای خواهان بوده حکم بر ابطال سند سجلی مورد دعوی و صدور شناسنامه جدید با تاریخ تولد15/5/57 برای خواهان صادر می نماید0
اداره ثبت احوال اردبیل تجدیدنظرخواهی کرده و این شعبه برابر دادنامه شماره 732/303/11/72:
بلحاظ اینکه گواهان منجزا" تایید نکرده اند وخواهان در تاریخ 10/10/57 متولد شده و گواهی آنان از روی قطع و یقین ادا نشده و گواهی پزشک نیز تقریبی بوده و ازطرفی خواهان سالهاازشناسنامه مورد دعوی بعنوان شناسنامه متعلق به خود استفاده کرد و اخیرا" نیز با اقرار به تعلق شناسنامه به خویش شناسنامه جدید دریافت داشته رای دادگاه را بلحاظ مغایرت با مواد1315و1316 و1277و1787 و1290 قانون مدنی و قسمت اخیر ماده 46 قانون ثبت احوال نقض و رسیدگی را به شعبه دیگردادگاه حقوقی یک اردبیل محول نموده است 0
پرونده پس ازوصول به شعبه دوم دادگاه حقوقی یک ارجاع و به کلاسه 73/15 ثبت شده است 0
دادگاه کفایت رسیدگی را اعلام و نظر به اینکه شهود کلا" صحت ادعای خواهان ار هشادت داده اند و گواهی پزشکی نیز قرینه بر صحت ادعا تلقی می گردد و اداره خوانده دفاع موثری ننموده ودلائل کافی برای احراز صحت خواهان است ، حکم بر ابطال سند سجی مورد دعوی و صدور شناسنامه جدید با حفظ سایر مشخحصات وباتاریخ تولد10/10/57 برای خواهان صادر می نماید0
اداره ثبت احوال درتاریخ 30/1/73 به رای صادره اعتراض ودرخواست تجدیدنظرنموده ، خوانده نیز لایحه ای ارسال داشته که ضمیمه است 0 پرونده جهت رسیدگی به دیوانعالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع شده است 0 لوایح طرفین هنگام شور قرائت می شود0
هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای دکتر علی خوشوقتی عضو ممیز واوراق پرونده مشاوره نموده چندین اتخاذ تصمیم می نماید:
نظر به اینکه دادنامه تجدیدنظر خواسته شماره 1412/1/73صادره از شعبه دوم دادگاه حقوقی یک شهرتسان اردبیل مستند بهمان علل و اسبابی صدور یافته که حکم منقوض شماره 16342/5/72شعبه اول دادگاه حقوقی یک اردبیل مبتنی بر آن بوده است و شعبه سوم دیوانعالی کشور هم با لحاظ دادنامه شماره 733/303/11/72 صادره از این شعبه نمی تواند بر اساس بندج ماده 24 قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب استدلال دادگاه صادر کننده حکم تجدیدنظرخواسته را بپذیرد از اینرو وفق بندج ماده 24 قانون مذکور و ماده 576 قانون آئین دادرسی مدنی رسیدگی به تجدیدنظرخواهی مطروحه بایستی درجلسه عمومی شعب حقوقی دیوانعالی کشور (هیات عمومی اصراری ) صورت گیرد ومقرر می دارد دفتر پس از ثبت نتیجه پرونده را جهت طرح در هیات عمومی اصرای به دبیرخانه دیوانعالی کشور ارسال نماید0
]شعبه سوم دیوانعالی کشور[

رئیس : جناب آقای مفید
این پرونده همان طور که جناب آقای منوچهری تذکر داده اند، پرونده ای است که مشابه آن قبلا" هم مطرح بوده و مخصوصا" از خود شعبه سوم دیوانعالی کشور آن اندازه که من نظرم هست تقریبا"شاید سومین پرونده است و هر سه هم مربوط است به ادبیل که البته جناب صفرزاده همیشه در این پرونده ها دفاع کرده است و حالا هم دفاع کامل را ایشان می کنند0
عرض شود که ما از شعبه سوم که واقعا" توجه کاملی می خواهند به قانون بفرمایند از قانومندی ایشانتشکر می کنیم ولی این پرونده ها مشابه آن خیلی در شعب دیوانعالی کشور مطرح بود و الان هم که پرونده ها به دیوانعالی کشور نمی آید در شعب دادگاههای عمومی زیاد مطرح است ظاهرا" یک چیز خیلی روشن ومشخص باشد دراین پرونده ولی این بچه تقاضای اصلاح نکرده بلکه تقاضای ابطال کرده و این کار متداولی است که مخصوصا" در دهات زمان قدیم بوده است که وقتی یک بچه فوت می کرد شناسنامه او را باطل نمی کردندحالا یاروی سلیقه های خاصی که خودشان داشته اند فرقی نمی کند یا مشکلاتی از نظر مراجعه به ثبت احوال داشتند این کار یک کار تقریبا" متداول و عملی است 0 این نیست که ما بگوئیم اصلا" این چنین کاری اتفاق نمی افتدونبوده است 0 این مسلما" متداول نیست که ما بگوئیم اصلا" این چنین کاری اتفاق نمی افتد و نبوده است 0 این مسلما" متداول است 0 خواسته این آقا این است که می گوید چند نفر شاهد هم هستند که بچه من 3 سال تفاوت سنی با آن شناسنامه دارد0 شناسنامه قبلی مال دختر دیگری بوده است مرحوم شده و بعد، سه سال بعد که خدا این بچه را به من داده است شناسنامه را به او اختصاص داده ام شهود هم آمده اند دقیق شهادت داده اند منتها اینکه آقایان ایرادکرده اندکه اینها شهادتشان به آن دقت نیست که روزی که او گفته است همان روز راتعیین بکنند مثلا" این گفته است که شناسنامه 119121/7/54باطل بشود وشناسنامه ای جدید با تاریخ 15/10/75 صادر شود و شهود دقیقا" نگفته اند که در روز1/7/54 بچه ای متولد شد بعدا" فوت کرده و در15/10/75 هم بچه دیگر متولد شده و شناسنامه را به اواختصاص دادند0 اجمالا"خواسته او این است که این شناسنامه متعلق به این بچه نیست متعلق به آن بچه قبلی است 0 این را همه اینها شهادت داده اند دقیق هم شهادت داده اند اما اینکه روز و ماه را تعیین نکرده اند0 من عقیده ام این است که نه تنها مضره به حکم نیست بلکه دلیل بر این است که این شهود صادق بوده اند0
من سابق در دادگاه حقوقی بودم 0 روزی چنین پرونده ای مطرح بود می خواستیم مقداری خدشه بکنیم آن آقائی که آمد شهادت بدهد پرسیدم که بچه خودت چه زمان متولد شده است ؟ گفت که حاج آقا ما نمی دانیم گفتیم پس چرا اینجا آمدی پیداست که اینها نمی توانند روز و ماه و سال را دقیقا" بگویند و اگر شاهد می آمد و می گفت که فلان روز این حتما" متولد شده قطعا" دروغ گفته بود برای اینکه الان بچه خودش را هم بپرسی (به خاطر ندارد) شاید بیشتر ما تاریخ روز تولد خودمان را ندانیم چه روزی است بنابراین ، این مساله را نمی توان خیلی ایراد گفت که چون اینها روز، ساعت وماه رانگفته اند پس این شهادت بی خود است 0 مساله دیگر، نظر پزشک قانونی است دختر بچه 4 ساله با 7 ساله مثلا" که 3 سال تفاوت سن دارد هیچ پزشکی را نمی توان پیدا کرد که اینقدر بی تفاوت باشد و بیاید بدون جهت تایید بکند بنابراین ، این مساله مسلم بوده و هیچ اشکالی نداردو رای هم درست است و البته دفاع کامل و قوی را جناب آزای صفرزاده کمافی السابق خواهند فرمود0 بنابراین رای دادگاهها درست است 0

رئیس : جناب آقای صفرزاده
این سومین پرونده ای است که در این خصوص مطرح می شود ودرجلسات قبل بنده علت این که بعضا" شناسنامه متوفیه را برای اولاد بعدی نگه می دانرد عرض کردم ، بیشتر به این لحاظ بود که دخترهای کمتر از18 سال را طبق قانون نمی توانستند عروس بکنند دفاتر ازدواج به ایشان نمی نوشتند برای اینکه سن دختر بیشتر بشود اینها راهی دادسرا برای اخذ گواهی معافیت از شرط سن نشوند اکثرا" شناسنامه دختر متوفیه را برای دخترهای بعدیشان نگه می داشتند0
من دیگر در خصوص این موارد صحبت نمی کن مبحث درباره مواد استنادی شعبه است 0 شعبه سوم دیوانعالی کشور رای دادگاه رابلحاظ مغایرت با مواد1315و1316و1277و1290 قانون مدنی و قسمت اخیرماده 46 قانون ثبت احوال نقض نموده ، ماده 1315 قانونی مدنی می گوید:
شهادت باید از روی قطع و یقین باشد نه بصورت شک وتردید0
شعبه سوم دیوانعالی کشور استدلال کرده ، گواهان منجزا"تایید نکرده اند که خواهان در تاریخ 10/10/57 متولد شده و گواهی آنان از روی قطع و یقین اداء نشده است 0 اولا" طبق ماده 424 قانون آئین دادرسی مدنی تشخیص درجه ارزش و تاثیر گواهی به نظر دادگاه است و دادگاه گواهی ، گواهان را پذیرفته است 0
ثانیا" عموما" شهود، شهادت داده اندکه خواهان خواهری داشته که در طفولیت فوت کرده و بعد هم دختر دیگری برایشان متولد شده که شنانسامه متوفیه را به دختر جدید اختصاص داده اند0 بقول جناب آقای مفید اگر غیر از این شهود شهادت می دادندمسملما" مامی گفتیم که اینها معلم هستند و شهادت آنهاتلقینی است 0
گواهی گواهان مطابق با دعوی خواهان بوده و اگر شهود اظهار می کردند که خواهان درتاریخ 10/10/75 متولد شده محل تردید بود0
شعبه سوم دویوانعالی کشور باستدلال اینکه خواهان سالها از شناسنامه مورد دعوی به عنوان شناسنامه معلق به خود استفاده کرده و اخیرا" نیز با اقرار به تعلق شناسنامه به خویش ، شناسنامه جدید دریافت داشته به استناد ماده 1277 قانون مدنی دعوی خواهان رامردود دانسته اند0
ماده 1277 قانون مدنی می گوید: انکار بعد از اقرار مسموع نیست 0 لیکن اگر مقر ادعا کند که اقرار او فاسد یا مبتنی بر اشتباه یا غلط بوده شنیده می شود و همچنین است در صورتیکه برای اقرار خود عذری ذکر کند که قابل قبول باشد0
شعبه سوم دیوانعای کشور صرفا" به جمله صدر ماده توجه داشته اولا" تعویض سنانسام اقرا به آن معنا نیست بلکه تعویض شناسنامه از روی اجبار و ترس از ضمانت اجرای تعقیب کیفری و فقدان اعتبار اسنادسجلی سابق طبق تبصره ذیل ماده 46 قانون ثبت احوال می باشد0
ثانیا" اشخاص هر ا; برا یشنانسامه جدید جهت اخذ کوپن و گرفتن پول از بانک و تنظیم اسناد نکاح و معاملات نیاز به شناسنامه دارند که ناچار از تعویض شناسنامه می باشند0
استناد شعبه سوم دیوانعالی کشور در مورد اسناد سجلی به ماده 1287 قانون مدنی به اینکه اسنادی که در ثبت اسناد واملاک و یا دفاتر اسناد رسمی یا در نزد مامورین رسمی در حدود صلاحیت آنها و بر طبق مقررات قانونی تنظیم شده باشد رسمی است موجه نیست چه ماده 999 قانون مدنی می گوید: سند ولادت اشخاصی که ولادت آنها در مدت قانونی به دایره سجل احوال اظهار شده سند رسمی محسوب خواهد شد0
پس هر سند سجلی گو اینکه در نزد مامورین رسمی هم تنظیم شود سند رسمی به آن معنا نخواهد بود و طبق تبصره ذیل ماده 15 قانون ثبت احوال مدت اعلام ولادت 15 روز از تاریخ ولادت صفل است درپرونده مطروحه در شناسنامه مولی علیهای خواهان ،تاریخ تولد1/7/54 وتاریخ صدور13/11/55 قید شده است 0 که فاصله تولد واظهار به دایره سجل احوال یکسال و چهارماه و دوازده روز بوده است مع الوصف اسناد سجلی که در موعد قانونی 15 روز تنظیم شده باشد چنانچه صاحب آن بمیرد و ثابت شود که شناسنامه متعلق به متوفی بوده است ابطال می شود0
پزشک معاین نظر داده که مولی علیهای خواهان در حدود14 ساله است نظریه پزشکی در نظر دادگاه قرینه قویه ای برای احراز صحت ادعای خواهان بوده 0 شعبه سوم دیوانعالی کشور گواهی پزشکی رابه لحاظ تقریبی بودن آن نپذیرفته ، چنانچه شعبه سوم دیوانعالی کشور به این قسمت ایراد و نظر به کارشناسی دقیق داشت ، می توانستند با ایراد نقص تحقیقات مقرر بدارند که از طریق عکسبرداری و استخوان شناسی متخصص امر سن دقیق مولی علیهای خواهان را معین کنند0مسلما" دادگاه دوشیزه موصوف را رویت نموده وباگواهی پزشکی وشهادت شهود دعوی خواهان را صحیح و منطبق باواقع تشخیص داده است 0
ماده 46 قانون ثبت احوال می گوید تا وقت یکه ثبت احوال در مواقعی آگهی کرد که بیائید شناسنامه هایتان را عوض بکنید و شناسنامه های قدیم از اعتبار می افتد و در ادارات پذیرفته نیست باید عرض کنند تبصره ذیل ماده هم برای آنهائی که مستنکف ازتعویض شناسنامه باشند مجازات معین کرده ، گفته که تعقیب کیفری خواهند شد0 بنابراین اجبارا" خواهان شناسنامه مولی علیه خودش راعوض کرده تا مصون از تعقیب باشد0 لذا رای دادگاههای حقوقی یک اردبیل مورد تاییداست 0

رئیس : جناب آقای نیری
این مطالبی را که سروران فرمودند راجع به اینکه در بعضی از دهات و شهرهای کوچک رسم بوده که اگر یک طفلی از دینا می رفته شناسنامه او را باطل نمی کردند و برا یطفل بعدی نگه می داشتندبله معمول بوده که الحمدلله الان خیلی کمتر شده منتهی نکته ای که بنده می خواه عرض بکنم این است که این اسناد متقن است محکم است مگر اینکه ما دلیل محکمی بر رد و خلاف بودن آن اسناد را داشته باشیم در این پرونده حاضر چنین چیزی ظاهرا" به چشم نمی خورد این آقا مدعی است که فرزنددوم من در تاریخ 10/1/57 به دنیا آمده و حال آنکه شناسنامه جدید هم برای مرداد ماه برای او صادر کرده اند و حال اینکه این الا" جور در نمی آید0 وبعد نکته دیگر اینکه اینطور موارد اگر پیش بیاد پدر خانواده در اولین روزی که می خواهدفرزندش به مدرسه برود چون با این مشکل روبرو می شود می آید در مقام اصلاح آن بر می آید و اگر در اینجا چنین حادثه ای اتفاق افتاده بودکه شناسنامه مال متولد54 را داده اند به متولد57 قهرا" زمانی که این بچه می خواهد به مدرسه برود باید شناسنامه را اصلاح کند این خانم رفته و مدارکی هم گرفته واین مدارک ، مدارک تحصیلی بوده اگر واقعا" این دختر خانم شناسنامه مال خودش نبود بای آن زمان مراجعه کند و شناسنامه اش را اصلاح بکند و اما مساله گواهی پزشکی ، من نمی خواهم جسارت کنم خود شما عزیران اینجا مواردزیادی رادیده اند که با چه سهولتی گواهی پزشک را می گیرند اینجا ما خودمان از همکارانمان رفته بود سفر زارتی حق مرخصی او تمام شده بود آمده اینجا و گواهی پزشکی ، استعلاجی گرفت و از این موارد هم زاید است اینکه در تهران است اینطور است در نقاط دور افتاده به مناسبت آنشائی و رفاقت و سفارش یا بعضی از مسائل گواهی می گیرند واینها خیلی دلیل متیقن نیست برای اینکه مااسنادرسمی را دستکاری کنیم و ابطال کنیم بنظر بنده رای شعبه دیوان رای متقنی است ودرست است 0

رئیس : جناب آقای حسین سلیمی
حقیقت مطلب این است که اشخاصی که درخواست ابطال شناسنامه و صدور شناسنامه جدیدی را می نمایند معمولا" دو تیپ هستند عده ای از دادخواستها واقعا" حقیقت دارد یعنی شناسنامه اینها واقعا" درست نیست وشناسنامه اشخاص دیگری است که حالا یا برادر یا خواهر به جای اینها گذاشته شده و واقعا" هم ا حتیاج دارند الان و می آیند و درخوسات می کنند یک عده هم که همین طور فرمودند فقط بیشتر به خاطر این است که نمی توانند تقاضای تصحیح شناسنامه بکنند اینها می آیند تقاضای ابطال شناسنامه را می کنند بخاطر اینکه خواسته ای که ایشان دارد یک طوری است که از آن تاریخ صدورشناسنامه پایین تر است این است که معمولا" نمی تواند بگوید در زمانی که ایشان مثلا" متولد شده ، قبل از اینکه ایشان متولد شود رفته برای اوشناسنامه گرفته است مثلا" این به این کیفیت است اینهامعمولا"شناسنامه هایشان چون می خواهند از آنتاریخ تولد پائین تر بیایند اینها درست نیست ولی ما باید هر دو دسته را در نظر بگیرم و بطور کلی نمی توانیم قلم قرمزی یا ابطالی روی اینها بکشیم ولی دادخواستی که به این ترتیب داده می شود اینها درست نیست در موضوع مانحن فیه البته آنچه که بنده نگاه کردم پرونده را بنظر من دعوای اینها درست است 0 و آن چیزی که شعبه محترم به آن کیفیت فرمودند و این را کافی ندانسته اند و گفته اند ایشان بطور منجز اظهارنظر نکرده اند بنظر من این مساله را ما عنوان منجز نمی توانیم بگوئیم کسی مثلا"روز و ماه و سال و ساعت را بطور دقیق بخواهد بگویدکه در چه تاریخی متولد شده است این است که گواهان عینا" تاریخ روز و ماه وسال را بیان کنند همانطور که فرمودند معلوم است که هیچکس بطور دقیق تاریخ تولد حتی بستگان نزدیک خودش را هم نمی تواند بیان کند0 به اینکه ماده 1315 قانون مدنی مقرر می دارد که استناد به آن ماده شده 0
شهادت باید از روی قطعیت و یقین باشد نه بوطر شک و تردید منظور این است که شاهد سال و روز و ماه را بیان می کند نگوید بنظرم یا فکر می کنم یا حدس می زنم ، این بصورت منجز نمی تواندباشد کمااینکه بگوید در فالن سال متولد شده یا سه سال یا چهارسال پیش متولد شده این به نظر نمی تواند گفت که منجز نیست این صورت منجز است ولی به طور دقیق ماه وسال را هیچکس نمی تواند یادش بیاید حتی شاید خودما بوطر دقیق درحال حاضرفرزندانمان رااصلا"نمی دانیم که کدام روز وماه وسال متولد شده است یعنی انسان اصلا" مورد نیازش نیست که اینها را به یاد داشه باشد شاهد از کجا می آید تاریخ و روز وماه را یادداشت بکند و در فلان روز بیاید و مساله را عنوان بکند که در فلان روز متولد شده است و اگر هم چنین حرفی را بزند این دروغ است یعنی کاذب است که بگوید من می دانم در ساعت وماه و سال و روز فلان متولد شده این بنظر من با این کیفیتی که هست شهود اصلا" اینجابه صورت منجز گفته اند ماه و سال را تعیین کرده اند0
اینجا یک مساله هم هست و آن موضوع ارزش شهادت شهود است در اینجا ماده 424 قانون آئین دادرسی مدنی صراحت دارد می گوید تشخیص درجه ارزش و تاثیر به نظر دادگاه است که باید تشخیص بدهددادگاه در آن جا خود آن شخص را می بیند بعنی آن شخص که شنانسامه راتقاضا کرده اند باطل بشود یا شناسنامه اش را کم کند حضورا" می بیند،معلوم است که یک سکی که 15 سالش است ، اگر در آنجا نوشته اند17سال معلوم است کسی که 8 سال 9 سال نوشته اندنگاه می کند به شخصی که 12 سالش است یا عکس این سماله کاملا" مشخص می شود بر دادگاه که این سنی که اینجا می گویند کاملا" واقعیت دارد یا ندارد0
اما آن ماده ای که جناب آقای منوچهری به آن استنادفرمودند ماده 1287 قانون مدنی که اسنادی که در اداره ثبت اسناد و املاک دفاتر اسناد رسمی یا در نزد سایر مامورین رسمی در حدود صلاحیت آنها بر طبق مقررات قانون تنظیم شده باشد رسمی است البته آن را به مساله تصحیح شناسنامه نمی شود یعنی اگر بخواهند شناسنامه اش را کم یا زیادش بکنند به استناد این نمی توانند بکنند ولی ایشان مدعی است که این شنانسامه اصلا" مال من نیست وقتی گفت شناسنامه مال من نیست ابطال شناسنامه بفرض اینکه سند رسمی هم تلقی کنیم اشکال ندارد چون سند رسیم را هم می توان ابطال کرد و گفت که با واقعیت مطابقت ندارد و قانون هم اجازه می دهدو اشکال ندارد0
بنابراین از نظر قانونی اشکالی ندارد واین شهود هم که با این کیفیت شهادت داده اند و همچنین پزشک هم که رفته آنجا نظر داده است نظری که حالا به هر صورت تقریبی یا هرچه هست گفته ، یعنی تقریبی هم که می خوهد بگوید شاهد که می بیند که یک صخی رفته 12 سالش است و آنجا نوشته اند18 سال ، این را دادگاه تشخیص می دهد که این شخص با آن سنی که گواهی داده اند مطابق است یاخیر،12 ساله نیست و18 ساله است و18 ساله نیست و12 ساله است پزشک بطور کلی می تواند گواهی دهد اما بطور دقیق هیچ پزشکی نمی تواند بگوید و اصلا" وظیفه پزشک هم نیست که ماه وسال را مشخص کند مگر اینکه باید نمی دانم رادیو گرافی بکنند و یا از آن عکس برداری و چه کار کنند تا دقیقا" مشخص شود0 بنابراین با این کیفیت نظر دادگاه دست است و با موازین قانونی انطباق دارد0

رئیس کفایت مذاکرات اعلام می شود جناب آقای ادیب رضوی نظریه جناب آقای دادستان کل کشور را قرائت فرمائید0
با توجه به اینکه ولی قهری اعظم در دادخواست تقدیمی ادعا کرده است شناسنامه دخترش ار که فوت شده برای دختر دیگری که بعد از او متولد شده اختصاص داده است در نتیجه سن او با سن واقعی تطبیق نمی کند این درخواست مورد تایید اعظم نیز قرار گرفته است نظر به اینکه مشارالیها برای تعویض شناسنامه مورد ادا به اداره ثبت احوال مراجعه و با اقرار بهتعلق شناسنامه به خود شناسنامه جدید با همان مشخصات دریفات داشته است به علاوه در طول زندگی از این شناسنامه استفاده نموده و مدارک تحصیلی کسب کرده است واستناد دادگاهها به اظهراات گواهان نیز با توجه به اینکه آنها تاریخ تولد وی را منجزا" تایید نکرده اند و گواهی آنها از روی قطع و یقین اداء نشده موثر در اثبات دعوی نمی باشد بنابراین با توجه به مراتب مذکور رای شعبه سوم دیوانعالی کشور موجه بوه و معتقد به تایید آن میباشم 0

رئیس : آقایان لطفا" در اوراق رای آراء خود رامرقوم فرمایند0

رئیس : اعضاء محترم حاضر در جلسه 47 نفر اکثریت به تعداد37نفر اظهار عقدیه به تایید رای شعبه دوم دادگاه حقوقی یک اردبیل نموده اندواقلیت 10 نفر رای شعبه سوم دیوانعالی کشورراپذیرفته اند0

مرجع :
کتاب مذاکرات وآراء هیات عمومی دیوان عالی کشور سال 1375
دفترمطالعات وتحقیقات دیوان عالی کشور ، چاپخانه روزنامه رسمی
130

نوع : آراء و نظریات

شماره انتشار : 28

تاریخ تصویب : 1375/12/07

تاریخ ابلاغ :

دستگاه اجرایی :

موضوع :

منبع : وب سایت قوانین دات آی آر (معاونت آموزش دادگستری استان تهران)

    

قانون های مرتبط

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.