×

با تبعیت دادگاه از مبانی رای دیوان عالی کشور رای صادره اصراری نخواهد بود

با تبعیت دادگاه از مبانی رای دیوان عالی کشور رای صادره اصراری نخواهد بود

با-تبعیت-دادگاه-از-مبانی-رای-دیوان-عالی-کشور-رای-صادره-اصراری-نخواهد-بود

وکیل


هیات عمومی شعب کیفری دیوان عالی کشور(اصراری )
نظر به اینکه شعبه نهم دادگاه کیفری یک شیراز که بدوا" رسیدگی کرده متهم را بلحاظ فقدان دلیل کافی بر توجه اتهام تبرئه نموده است در اثر تجدیدنظرخواهی اولیاءدم شعبه شانزدهم دیوان عالی کشور قرائن ظنیه موجود در پرونده امر را کافی بر حصول لوث دانسته رای دادگاه را نقض نموده تا شعب مرجوع الیه مراسم قسامه را انجام دهد0 شعبه 14 دادگاه شیراز به پرونده رسیدگی نموده واز نظر دیوان تبعیت کرده است و بصراحت صفحات 178و205 پرونده لوث را پذیرفته و دستور اجراء قسامه را داده است بنابراین نظری مشابه شعبه نهم و مغایر رای دیوان عالی کشورنداشته تا موضوع اصراری و قابل طرح در هیات عمومی باشد لذا رای مورد درخواست قابل طرح در هیات عمومی دیوان عالی کشور نمی باشد0
هیات عمومی دیوان عالی کشور(شعب کیفری )
152
* سابقه *

رای اصراری کیفری 13767

شماره رای : 207/3/1376
شماره پرونده : 13766
شماره جلسه : 137610
علت طرح : اختلاف نظر بین شعبه شانزدهم دیوان عالی کشور و دادگاههای عمومی شیراز

قتل عمدی
اصراری نبودن
موضوع : غیرقابل طرح بودن
لوث
شهادت طفیل ممیز
قانون مجازات اسلامی : ماده 244

در ساعت 9 روز سه شنبه 20/3/1376 جلسه هیات عمومی شعب کیفری دیوان عالی کشور بریاست حضرت آیت الله محمد محمدی گیلانی رئیس دیوان عالی کشور و با حضور جنابان آقایان قضات دیوان عالی کشور و نماینده جناب آقای دادستان کل کشور تشیل و با تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید رسمیت یافت 0

رئیس : دادنامه شماره 34275 شعبه شانزدهم دیوان عالی کشور بتصدی جناب آقای سعدی حیدری رئیس و جناب آقای آموزگارعضو معاون مطرح است 0 جناب آقای آموزگار دادنامه شعبه را قرائت فرمایند0

خلاصه جریان پرونده :
حسب کیفرخواست صارده از دادسرای عمومی فیروزآبادآقای قره 000 متهم است به قتل عمدی پسربچه بنام روح الله 000 که شعبه 14 دادگاه کیفری یک شیراز بموجب دادنامه شماره 16237 متهم را از اتهام انتسابی تبرئه نموده و با اعتراض ولی دم پرونده به این شعبه ارجاع و طی دادنامه شماره 74/266/16 مورخ 19/4/77 حکم معترض عنه نقض گردید و مورد از موارد لوث هم تشخیص داده شده و پس از ارجاع پرونده وطی دادنامه شماره 317/1375/3/75 حکم به برائت متهم صادر نموده که قهرا" رای اصراری می باشد و قابل طرح در هیات عمومی دیوان است 0
اینک اولا" قسمتهائی از هر دو حکم صادره عینا" جهت اطلاع هیات عمومی نقل و سپس مقدار لازم از محتویات پرونده گزارش می گردد در صورت لزوم متن هر دو حکم در هیات محترم عمومی لدی الاقتضاء قرائت خواهد شد چون نیازی به تکرار کل احکام صادره در گزارش نیست 0
اینک قسمت هائی از حکم صادره ازشعبه 4 دادگاه کیفری یک شیراز: آنچه در پرونده علیه متهم مطرح شده یکی اظهارات وی درآگاهی نیروی انتظامی فیروزآباد است 0 دیگری اظهارات و گواهی کرم الله که در مورد اول 000 منکر ارتکاب قتل شده 000 و گفته است که به لحاظ ترس و شلاق و کتک کاری چنین حرفهائی در آگاهی زده است 000درادامه تحقیقات بناگاه متهم اقرار به قتل نموده و انگیزه قتل را هم بردن بره اش توسط پدر متوفی آن هم در زمانی که متهم سربازوظیفه بوده قلمداد کرده و اضافه کرده که از چهار الی پنج روز قبل از آن تصمیم به چنان عملی داشته که خود نشان می دهد شرایط خاصی بر انجام تحقیقات و بازجوئی حاکم بوده است 0 در مورد دوم نیزشهادت کرم الله طفل که در زمان شهادت صغیر بوده است علاوه بر آنکه ممیز بنظر نمی رسد چون کودکی است با وضعیت جسمانی ضعیف که هرگزمدرسه نرفته 000 و حتی زبان فارسی رابرخلاف اکثریت قریب باتفاق همسالانش فرا نگرفته قابلیت اعتماد نیز ندارد 000و به نظر بعید هم می رسد که اولا" انگیزه قتل بردن بره ای از متهم به قتل توسط پدرمتوفی باشد000 بعید است چنین شخصی با آن انگیزه آنهم با بودن یک نفر گواه و در هزارو پانصد متری پاسگاه انتظامی اقدام به قتل عمدی فرزند شش ساله ای بنماید000معلوم نشده گواه که فارسی هم نمی تواند صحبت کند چه طور در آگاهی از وی تحقیق شده و چگونه ساعات وزمان وقایع در آن روز را بطور دقیق بیان کرده است 0 بنابراین قتل عمدی توسط متهم ثابت نیست و حتی زمینه لوث هم وجود ندارد000 و چون وجود شک و تردید که غیر از ظن محسوب است از اولیاءدم خواسته شد که متهم را سوگند دهند و پس از عدم موافقت آنان دادگاه متهم را سوگند داده است 0 با استناد به اصل برائت وماده 244 قانون مجازات اسلامی حکم بر برائت متهم از بزه قتل صادر و اعلام می گردد
همانگونه که ملاحظه می فرمائید استبعادات دادگاه از نحوه تحقیق از شاهد که بنظر ایشان غیر ممیز بوده 0 آنهم با توجه به جثه ضعیف وی و اینکه فارسی نمی داند و ترکی صحبت می کرده پس چگونه ساعات وزمان وقایع را بطور دقیق بیان کرده یک استظهار واستنباط شخصی است ونیز احلاف متهم با وصف امتناع اولیاءدم از مطالبه ، احلاف وی بر خلاف موازین شرعی و قانونی است که قابل توجه است 0
در هرحال و اینک قسمتهائی از متن حکم دادگاه مرجوع الیه (شعبه نهم دادگاه عمومی شیراز) عینا" نقل می گردد:
اولیاءدم از متهم شاکی هستند دلائل خود را اظهارات کرم الله ، همچنین اقرار متهم در آگاهی ذکر کرده اند برحسب گواهی پزشکی قانونی در ناحیه فوقانی سرو پیشانی روح الله آثار ضربه با جسم سخت مشاهده شده همچنین در نواحی بالای شکم گردن و زانوی راست ضایعه سطحی مشاهده شده است علت مرگ ضربه مغزی بوده 000 بعلاوه پزشک اعلام کرده که متعاقب ضربه مغزی جسد در آب انداخته شده و خفگی علت دوم شناخته شده است 0 کرم الله 000اعلام نموده که همراه متهم بوده ، بر سرچاه رفته است و قره در حضور وی روح الله را در چاه انداخته است 000 که این مطالب بنظر معقول و منطقی نمی رسد که فردی مرتکب قتل شود و کودک خردسال را بدون انگیزه قابل قبول در چاه بیندازد سپس با خیال راحت به ادامه کارش که چرای گوسفندانش باشد آنهم با حضور شاهد قتل بپردازد000
متهم بلافاصله پس از حضور در محضر بازپرس منکر قتل شده است اعلام کرده که اقرارش نزد مامورین بعلت اکراه بوده است 000 سرانجام شعبه 14 دادگاه کیفری یک با سوگند متهم وی راتبرئه نموده و شعبه 16 دیوان عالی کشور اعلام نموده که مورد از موارد لوث است که در ادامه رسیدگی با تشخیص اینکه مورد از موارد لوث است به متهم ابلاغ شده بینه اقامه نماید که با در نظر گرفتن اینکه نمی توان این احتمال را که روح الله شش ساله است بعلت نگاه کردن در چاه و لغزش پای خود در چاه سقوط کرده باشد را کاملا" مردود دانست و عنایت به مدافعات متهم و آنکه انگیزه ای هم برای قتل احراز نشده و سرقت و بردن یک بره نمی تواند انگیزه ای برای قتل باشد000و چون متهم بینه اقامه نموده که اظهارات و شهادت بینه با در نظر گرفتن مجموع محتویات پرونده جهت تبرئه متهم کافی به نظر می رسد000 تبرئه می شود000
اینک پس از قرائت واطلاع از متن حکم هر دو دادگاه محتویات پرونده در حد لازم گزارش می شود:
آقای قره متهم پرونده در صفحه 10 در اولین بازجوئی خود در پاسگاه انتظامی گفته است بنده هیچ اطلاعی ندارم وایشان را (یعنی متوفی را) ندیدم 0
تا لحظه غروب با آقای 000 اخترشناس همراه بودم 000 و کلا" در این برگ بازجوئی پاسگاه منکر همه چیز شده است و تاریخ بازجوئی 23/2/72 می باشد ولی متهم در تاریخ 25/3/72 در اداره کشف جرائم با حضور چهار نفر از مامورین که صورتجلسه را امضاء کرده اند گفته است روح الله را (مقتول ) دیدم که با گوسفندان به طرف مامی آید000 دیدم کرم الله و روح الله دو نفری سر چاه آب آمدند و من نزدیک چاه بودم که آن دو نفر روی چاه بودند و من با چشمم دیدم که روح الله روی دیوار ضلع شمالی نشسته بودندو قمقمه روح الله که روی دیوار بود می خواست به درون چاه بیفتد که می خواست قمقمه اش را بگیرد و خودش هم به درون چاه افتاد که این اتفاق حدود ساعت 30/5 عصررخ داد000 بقیه اظهارات متهم بااظهارات برادر مقتول سلبعلی و خدابخش و کرم الله و مطابقت دارد سئوال شده است شما در حالیکه با چشم خود دیدید که روح الله به درون چاه افتاد چرا به طرف چاه نرفتید در صورتیکه می گوئید ده متر فاصله داشتید جواب داده است می ترسیدیم و پیش خود فکر کردیم اگر سرچاه برویم می گویند که کارمابوده است ص 25 سئوال شده آیا به چاه افتادن روح الله راکرم الله دیدیانه ؟
جواب داده : بلی دید که روی دیوار به درون چاه افتاد0
متهم در ادامه همین تحقیقات گفته است حقیقت مطلب این است که من همان روز عصر با کرم الله و روح الله کنارچاه آب نشسته بودیم 000 و از آنجائیکه طهماسب قبلا" از ما گوسفند سرقت کرده بوده و من پسراو را بنام روح الله که روی دیوار بود از پشت با دست چپ هل دادم و سنگی در کنار چاه بود هنگامی که او را پرت کردم گوشه ای از پیشانی او به سنگ چاه خورد و من دست چپ خود را به کمراو گذاشتم و او را به درون چاه پرتاب نمودم و قمقمه او دستش بود و همراه خودش درون چاه افتاد و من بعدا" چوبدستی او را هم به درون چاه انداختم فقط یک بار گفت بابا وکرم الله نیز دید و شاهد جریان هم بود000 متهم در حضور بازپرس دادسرا در تاریخ 25/3/72 یعنی همان روزی که در معاونت کشف جرائم از وی بازجوئی شده بود000 اظهارات دیگری نموده و تقریبا" منکر مسائل خود شده است 0
ولی آقای بازپرس در ص 33 با حضور متهم از طفل شاهد جریان بنام کرم الله که به ترکی صحبت می کرده با حضور دو نفر در بازپرسی به نامهای غضنفر که نظامی و پاسدار است و حسن برادر کرم الله که حرفهای او را ترجمه می کرده اند بازجوئی نموده و طفل مذکوررا قسم داده اند که دروغ نگوید او چنین گفته است :(زمانی که من از خانه بیرون شدم و به محل تعلیف رسیدم قره (متهم ) و خدابخش وهادی نشسته بودن من هم رفتم پیش آنها که خدابخش و هادی جدا شدند و رفتند من با قره ماندیم که خدارحیم نزد ما آمد که بعد خدارحیم از ما جدا شد ورفت که دو نفر قره و من ماندیم که بعد روح الله (مقتول ) از طرف خانه همراه گوسفندانش به طرف ما آمدو روح اله هم هم پیش ما آمد که در همین حین قره اظهارداشت چون قبلا" طهماسب (پدر مقتول ) یک راس بره مرا برده است من بایستی فرزند او را به درون چاه بیندازم که بعدا" ما سه نفری به روی چاه متعلق به فرج رفتیم 0 من و قره وروح الله نیم ساعتی آنجا نشسته بودیم بعد قره دست روح الله را گرفت و به نزدیک چاه آورد و از پشت او راهل داد و به درون چاه انداخت که بعد قره رفت پیش خدابخش 000 بازپرس از طفل شاهد جریان می خواهد که صحنه را مجسم نماید و او صحنه را مجسم کرده و نحوه انداختن بچه رابیان نموده ص34 و سپس آقای بازپرس در ادامه تحقیق از متهم و شاهد تحقیقاتی در صحفات 34 الی 37 نموده است که در صورت لزوم درجلسه هیات عمومی خوانده خواهد شد در نظریه پزشکی آمده است که علت مرگ ضربه مغزی و متعاقب آن خفگی در آب است ص 048
آقای آقایار بعوان شاهد مکالمات (کرم الله شاهد صحنه قتل ) در راهرو دادسرا هشادت داده است که کرم الله گفت قره سر بچه را گرفت و به دیوار زد و سپس او را داخل چاه انداخت و اینکه کسی به او نگفت که این طور بگوید بلکه کرم الله این صحبتها را کرد ص 59 واز اظهارات آقای خدابخش استفاده می شود که متهم مدتی با او بوده در حالیکه متهم در تحقیقات اولیه گفته است از بدو حرکت تابرگشت یک ثانیه از خدابخش جدا نشده و در تحقیقات بعدی اظهار داشته که فقط چند دقیقه ای از او جدا شده است ص 060
آقای سبزعلی شغل سرباز در محضر بازپرس گفته است که من درراهرو دادگستری بودم 000 گفتند که کرم الله می گوید قره ، روح الله راکشته است ص 068 قرار وجه الکفاله پس از تحقیقات از شهود تبدیل به قرار بازداشت گردیده و دادگاه کیفری دو نیز این قرار را ابرام نموده ص68و دادسرا مبادرت به صدور کیفرخواست نموده است آقای کرم الله که حسب گواهی رئیس دادگاه در جلسه 14/2/73 تقریبا" ( یک سال بعد از وقوع حادثه ) دارای سن 10 الی 12 ساله است عین اظهارات قبلی خود را عینا" تکرار کرده و گفته است که متهم ، روح الله را گرفت و برد کنار چاه هیچ حرفی هم نزد و هل داد و روح الله را در چاه انداخت بعدا" قمقمه و چوب دستی او را هم انداخت داخل چاه (122)0 و عین همین اظهارات و شهادت را در جلسه دادگاه مرجوع الیه بیان کرده است ص 0203
بنابراین نظر قضات محترم هیات عمومی رابه شهادت متفق المضمون تنها شاهد قتل که از نظر شناسنامه متولد1358 بوده ولی حسب ظاهر صغیرالجثه محسوب می شده و در تمام مراحل تحقیق ، شهادت به صحت اتهام متهم و هل دادن مقتول به داخل چاه داده است و با توجه به اظهارات متناقض متهم و اظهارات مطلعین (چوپانها) حاضر درآن روز، که همگی این امور تشکیل قرائن ظنیه را بر لوث دم از سوی متهم دارد خصوصا" بنابر فتوای معتبر ومشهرو درخصوص قبول شهادت اطفال ممیز در باب قتل و جرح که اینک متن تکمله منهاج الصالحین تالیف آیت الله العظمی خوئی نقل می گردد: (الاول البلوغ فلا تقبل شهاده الصبان نعم تقبل شهادتهم فی القتل اذا کانت و اجده لشرائطهایوخذ باول کلامهم ) که آیت الله العظمی خوئی (ره ) در شرح تکلمه المنهاج فرموده است (فالظاهر قبول شهادتهم فی القتل مطلقا) البته اول فرموده است که قبول شهادت اطفال و اینکه باید اولین کلام آنهارا قبول کرد مشهور است (علی المشهور شهره عظیمه وتدل علیه عده روایات منها صحیحه محمدبن حمران قال سالت اباعبدالله علیه الاسلام عن شهاده الصبی فقال لاالافی القتل یوخذ باول کلامه ولایوخذ بالثانی و منها صحیحه جمیل قال قلت لابی عبدالله علیه السلام تجوز شهادت الصبیان قال نعم فی القتل یوخذ باول کلامه و لایوخذ بالثانی منه )و حضرت امام در باب شهادات فرموده است (000 ولا بهشاده الممیز فی القتل والجرح 000 اذالم یبلغ العشر و امالو بلغ عشراوشهدبالجراح والقتل و فیه تردد0)
بنابراین ایشان در این باب اظهار تردید نموده و فتوی بر عدم قبول شهادت نداده اند و با توجه به ادعای شهرت عظیم وروایات صحیحه شهادت شاهد پرونده که تقریبا"12 ساله بوده می تواند یک اماره ظنیه بر تحقق جرم متهم تلقی گردد و با توجه به اقراراولیه متهم که خصوصیاتی را در آگاهی بیان کرده ، مسلما" مامورین تحقیق حتی با فرض تحت فشار گذاشتن متهم اطلاعی ازآن خصوصیات نداشته اند که او را مجبور به اقرار به آن نمایند0 در کل بنظر اینجانب امارات ظنیه غیرمتعارض بر لوث دم موجود است و حکم بر برائت صادره از دادگاه مرجوع الیه نیز برخلاف اصول دادرسی بوده است و پرونده لازم است از نظر اصراری بودن رای درهیات عمومی مطرح گردد
لازم به ذکر است که دادگاه مرجوع الیه در صورتجلسه خود تواجد و بودن متهم را در حوالی چاه محل کشف جسد احراز کرده و لذا از متهم مطالبه بینه بر برائت خود نموده که متهم آقایان خدارحیم 000 و هادی 000 و آقایان را که همگی چوپان هستند بعنوان بینه خود معرفی کرده است که هرکدام از آنان طوری اظهار و شهادت داده اند که نمی تواند دلیل بر برائت متهم باشد0
مثلا" آقایار در صفحه 202 گفته است 0 راجع به مساله قتل چیزی نمی دانم فقط یک روز که جلسه دادگاه فیروزآباد بود000 ومسائلی را گفته است که ربطی به شهادت بر عدم ارتکاب جرم از سوی متهم ندارد و آقای خدارحیم در ص 200 گفته است : (000 دیدم قره وکرم الله نشسته اند حدود ساعت دو بعداز ظهر بود داریوش هم آمده که ماچهار نفر شدیم ، داریوش گوسنفندانش را تحویل قره داد ورفت 000قره ایستاد کرم الله هم نزد وی بود ما رفتیم وحدودساعت هشت غروب که برمی گشتم دیدم سرچاه شلوغ است 0
س : آیا روح الله (مقتول ) را دیدید؟
ج : خیر اصلا" ندیدم 0
س : چه مدت باقره (متهم ) بودی ؟
ج : حدود10 دقیقه ای بودیم و رفتیم 0 اما شاهد سوم که از سوی متهم معرفی شده است بنام آقای هادی در ص 702 اظهاراتی شبیه آقای خدارحیم نموده فقط اضافه کرده که قره پیش ما نبود ولی از دور قره را دیدم آمد پیش خدابخش باهم بودند0
س : قره جقدر با چاه فاصله داشت ؟
ج : مقداری فاصله داشت 0
و اما شاهد چهارم که متهم جهت برائت خود اقامه نموده بنام خدابخش که متهم در اظهارات قبلی خود تاکید نموده که لحظه ای از این آقای خدابخش جدا نشده و از صبح تا غروب همراه او بوده این شاهد هم در تحقیقات قبلی و هم در جلسه دادگاه مرجوع الیه در قبال سئوال رئیس دادگاه مبنی بر اینکه در حد فاضلی که دورازقره بودی آیا از دور، او قابل مشاهده بود؟ پاسخ داده خیر0
و این برخلاف اظهارات متهم است که لحظه ای از او جدانشدم مثلا" از همین شاهد بازپرس در ص 60 سئوال کرده قره اظهار می دارد که از بدو حرکت تا برگشت یک ثانیه هم از شما جدا نشده ودرمرحله تحقیق بعدی اظهار داشته فقط چند دقیقه ای از شما جدا شده بود دراین مورد چه می گوئید؟ پاسخ داده است آقای قره طبق این کلام خدا زمانی که من در آن گودی که عرض کردم صد الی یکصد و پنجاه متری فاصله داشتم و معروف به زمین قربان خان 000آن زمان قره نزد من آمده و موقعی که من قره را دیدم دم پوزه (یعنی پوزه کوه ) بود که خیلی فاصله داشت که برسد بر سرچاه 000 ومن آنجاازآنهارد شدم واظهاراتش حقیقت ندارد0 که ملاحظه می شود اظهارات چهار نفر شاهدمعرفی شده از سوی متهم دلالتی بر برائت متهم از اتهام قتل ندارد و لذا مورد خارج از تعرض اداله لوث است و حکم دادگاه در مرجوع الیه نیز قابل نقض است 0
هیات شعبه در ترایخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای آموزگار عضو ممیز واوراق پرونده و نظریه کتبی آقای علی اکبر عابدی دادیار دیوان عالی کشور اجمالا" مبنی بر: اصراری بودن رای مشاوره نموده چنین رای می دهند:
در خصوص تقاضای تجدیدنظر آقای طهماسب از حکم صادره ازشعبه نهم دادگاه عمومی شیراز با بررسی اوراق پرونده نظر به اینکه حکم معترض عنه حکم اصرای است و به دلائل زیر:
1 حضور متهم و شاهد وی در محل حادثه 0
2 شهادت کرم الله در کلیه مراحل تحقیق بر صحت انتساب اتهام به متهم 0
3 تناقض گویی متهم درمجموع تحقیقات بعمل آمده 0
4 اقرار اولیه متهم به قتل با ذکر خصوصیات آن 0
5 عدم دلالت مودای شهادت شهود تعرفه شده از سوی متهم بربرائت وی که مورد را از باب تعارض ادله لوث خارج می سازد0
با استناد به بندج از ماده 24 قانون تشکیل محاکم عمومی وانقلاب و با توجه به اصراری بودن رای دادگاه مرجوع الیه پرونده باید در هیات عمومی کیفری اصراری دیوان عالی کشور مطرح گردد و مقرر می دارد که دفتر پرونده را از آمار کسر و به دفتر هیات عمومی ارسال دارد0
] شعبه شانزدهم دیوان عالی کشور[

رئیس : جناب آقای آموزگار
در ماده 244 قانون مجازات اسلامی آمده : بینه بر برائت ، و نه صرف البینه 0 والا اگر این صرف البینه بودکه اصلا" دلیل نداردتبرئه بشود، بینه بر برائت باید از سوی متهم اقامه شود0 مطلب دیگر اینکه متهم در همان صفحه 25 که در آگاهی از او تحقیقات کرده اند خصوصیاتی را ذکر کرده مثلا" سئوال کرده اند آقا تو چرا وقتی که سلبعلی برادر روح الله آمد پیش تو سئوال کرد از براردم چه خبری داری تو که دیده بودی برادرش به چاه افتاده بود چرا به او نگفتی و چرا مثلا" با مادر روح الله بر سر چاه نرفتی و امثال اینها در جواب دو یا سه جا گفته من ترسیدم بگویم اگر می گفتم ، می گفتندکار خودت هست و بعد از او سئوال دیگری کرده اند گفته اند آقا تو که ادعا می کنی روح الله و خدابخش و آقای کرم الله بوده اند و خودشما می گوئی فاصله ام از چاه 10 متری بیشتر نبودو فاصله خدابخش هم 15 متربی بیشتر نبود کرم الله با روح الله روی چاه نشسته بودندروح الله که به چاه افتاد ادعا می کنی کرم الله را خودت هم دیدی قابل قبول است آیا خدابخش که به فاصله 15 متر با تو بوده او دید که ایشان به چاه افتاد می گوید خبر ندیدم ما با هم بعد از اینکه به چاه افتاد راه افتادیم با خدابخش رفتیم حدود500 متر دورتر از چاه نشستیم مشغول تعلیف گوسفندان بودیم تا ساعت 30/5 دقیقه که آقای سلبعلی برادر مقتول آمد از ما سئوال کرد، آیا تصور این معنی صحیح است آیا می شودتصورکرد که یک کسی دیده باشد0 حتی اگردیده باشد یک گربه ای در چاه افتاده باشد نه یک انسان و باکمال خونسردی از کنارقضیه بگذرد0 حال اولا" چگونه آقای خدابخش که درنزدیکی چاه بود و خودش می گوید نزدیک من بود او ندید که این آقا به چاه افتاد و خودش دیده و کرم الله دیده و این آقای خدابخش ندیده ، ثانیا" چگونه آنها با تمام خونسردی می روند و می نشینند آنجا و مشغول تعلیف دام می شوند و این حادثه به این مهمی را هم به خدابخش نمی گویند، نمی گویند که روح الله به چاه افتاده ، آقای بازپرس و مامور آگاهی سئوال کرده اند، چرا نگفتی ؟ گفته است من می ترسیدم اگر بگویم می گویند خودت کردی واین نشان می دهد همانطور که دربقیه جرائم مجرم همیشه سعی می کند محل وقوع حادثه و جرم راواعمالی که انجام داده و ادواتی که با جرم ارتباط دارد آن را به شکلی از اشکال منکر بشود و خود را بعید از آن نگه داردکه جرمش کشف نشود

رئیس جناب آقای سپهوند
ضمن عذرخواهی از اعضاء محترم شعبه 16 که ارادت کامل خدمتشان دارم این ترتیب گزارشهائی که مطرح می شود مجموعا" مبنای قانونی دارد0 هیچ ترتیبی در هیات عمومی مطرح نمی شود که بدون مستند قانونی باشد، قانونا" عضو ممیز موظف است کلیه مطالب پرونده رادر گزارش منعکس نماید بدون کوچکترین دخل و تصرفی و بدون اینکه بخواهد تحلیل و تجزیه ای بکند نظری ابراز بکند این نظر و تجریه و تحلیل و اینها را بعدا" در هیات عمومی می توانند بفرمایندبطور کلی این گزارش متاسفانه بر مبنای ضوابط و ترتیبات تهیه نشده ابتداء احکام دادگاهها را مطرح فرموده اند بعد تحلیل راجع به احکام دادگاهها و اشکالاتی را راجع به احکام دادگاهها ومتعاقب آن خلاصه ای از جریان پرونده که آن هم زیاد به نظرمن مرتبط نبوده که واقعا" کسی که پرونده را مطالعه نکرده باشد بتواندیک نتیجه دقیقی استنباط بکند0
مساله دیگر اینکه بهرجال شعبه محترم نظرشان این بوده که این موضوع لوث است و قراین و امارات ظنیه وجود دارد، شعبه 9 دادگاه هم تبعیت کرده ، منتها بر موارد لوث ابتداء به مدعی علیه می گویند اگر دلیل بر بیگناهی داری اقامه بکن ایشان هم دلیل آورده و دادگاه هم پذیرفته حکم برائت صادر کرده چکار باید بکند و بعد هم تشخیص اینکه شهود شرایط شهادت را دارند اظهاراتشان منطبق با واقعیت هست یا نیست با دادگاه است نه یا شعبه دیوان عالی کشور، در هر حال شعبه نهم از نظر شعبه محترم شانزدهم دیوان عالی کشور تبعیت کرده بنابراین دیگر اصراری بودن معنا ندارد علاوه بر آن دادگاه قبلی همان طوری که ملاحظه فرمودید شخصا" قاضی دادگاه متهم را قسم داده مطابق ماده 244 قانون مجازات اسلامی اگر قرائن و امارات ظنیه وجود داشته باشد و حضور متهم هم در محل ثابت نشودو در این صورت به مدعی گفته می شود که بینه بر اثبات ادعا اقامه بکند اگر بینه اقامه نکرد از مدعی علیه خواسته می شودکه بر بیگناهی خودش بینه اقامه بکند اگر اقامه کرد و قابل قبول واقع شد تبرئه می شود والا ترتیبات قسامه اجراء می شود ایشان بینه اقامه نکرده در آن مساله قبلی و نوبت رسیده است به اینکه مدعی اقامه نمی کند نوبت می رسد به تحلیف ، مدعی حاضر نمی شود که مدعی علیه قسم بخورد خود دادگاه این کار را انجام می دهد0 اقوال فقهای محترم ما در این زمینه متفاوت است بعضی ها قبول ندارند که قاضی بتواندو مجاز باشد مدعی علیه را قسم بدهد بدون اینکه مدعی مطالبه و تجویزیکند یک چنین ترتیبی را به هر حال خود دادگاه قسم داده ، در مرحله بعد با نقض حکم شعبه 14 کلیه ترتیبات و اقدامات مترتبه برآن حکم منتفی است مجددا" دادگاه مرجوع الهی بایستی رسیدگی بکند اگر حقی مدعی علیه دارد همه اینها را دادگاه بعدی باید لحاظ بکند و من حیث المجوع مبادرت بکند به صدور حکم 0 این دادگاه بعدی باوجودی که باصطلاح مساله مدعی ومنکر مطرح شده و می بایستنی مساله را مطرح بکند از کنارش گذشته و شعبه محترم هم به این مساله توجه نکردند این حکم برائت بدون تفهیم حق تحلیف مدعی صادر شده برخلاف مقررات است رسیدگی نقض دارد یعنی باید شعبه محترم این حکم را نقض و ارجاع نماید به آن شعبه تا مراسم تحلیف و تبعات و آثاری که دارد انجام بشود0 از این لحاظ هم به نظر بنده حکم دادگاهها اصراری نیست و قابلیت طرح ندارد0

رئیس : جناب آقای مفید
بحث در قابلیت طرح پرونده درهیات عمومی اصراری است 0 مطالب لازم را جناب سپهوند مشروحا" بیان فرمودند0 بنده هم یک جمله عرض می کنم آن اینکه دادگاه اول رای بر برائت متهم داده است با اعتراض و تجدیدنظرخواهی ولی دم شعبه 16 دیوان عالی کشور موضوع راازموارد لوث تشخیص داده و با نقض رای وارجاع پرونده به شعبه دیگردادگاه دوم (شعبه نهم دادگاه عمومی شیراز) در مقابل نظر شعبه دیوان مقاومتی نمی نماید و لوث را قبول می کند که منتهی پس از تحقیق و بررسی واستدلالی که در رای نموده است مورد را از موارد لوث ندانسته و با استدلالی دیگر رای به برائت متهم داده است که خود آقای آموزگار هم توجه کرده اند که این رای از نظر استدلال غیر از برائتی است که در دادگاه اول شده است 0 چون دادگاه دوم موظف نبوده بدون بررسی ، ادعای لوث دیوان را بپذیرد لذا با بررسی واستدلال خود در رای نظر دیوان را بر لوث بودن قضیه رد کرده است که در این صورت شعبه محترم دیوا نعالی کشور می بایست اگر استدلال را کافی نمی دانست نقض می گرفت و به علت نقض در رسیدگی رای را نقض و به همان شعبه اعاده می داد و اگر استدلال را موجه و قانونی نمی دانست با نقض رای به شعبه دیگر ارجاع می نمود نه اینکه به عنوان رای اصراری ، به هیات عمومی ارسال دارند بنا به مراتب به نظر حقیر موضوع قابل طرح در هیات عمومی دیوان عالی کشورنمی باشد

رئیس : جناب آقای نیری
حسب مفادقانون مربوط به وظائف هیات عمومی اصراری ،پرونده هائی که حکم صادره عنوان اصراری گرفته باشد صلاحیت طرح در هیات را دارد0 یعنی نظر قانونگزار به حکم اصراری بوده است نه مبنای حکم ، لهذا ما نباید ببینیم مبنای دو حکمی که اصراری شده ، یکی است یا خیر0 که صلاحیت طرح داشته باشد بلکه همین که حکم صادره حالت اصراری پیدا کرد و محکمه و شعبه دیوان عالی کشور بر رای و نظر خود باقی بودند قابل طرح در هیات عمومی اصراری خواهدبود0 واختلاف موجود در مبنای حکم خللی به قابلیت طرح وارد نمی کند0

رئیس جناب آقای محمد سلیمی
ضمن تشکر از برادر بزرگوارمان جناب آقای آموزگار که زحمت زیادی روی پرونده کشیده اند، شیوه گزارش نویسی صحیح نمی باشدواگر کسی آشنا به مندرجات پرونده نباشد از این گزارش چیزی نمی فهمد استدعا می کنیم اینگونه گزارشات قبل از طرح در هیات عمومی اصلاح سپس در هیات طرح شود تا باعث تضییع وقت هیات عمومی نشود0

ثانیا" :
بنظر اینجانب پرونده اصراری نبوده و قابل طرح در دیوان عالی کشور نمی باشد زیرا پرونده وقتی اصراری تلقی می شود که دو شعبه دادگاه در مقابل رای واستدلال شعبه دیوان عالی کشور استدلال دیگری داشته و رای مخالف نظر شعبه دیوان صادر نمایند0 دراین پرونده دادگاه اول دلیلی برای توجه اتهام به متهم پرونده مشاهده ننموده از باب مدعی ومنکر متهم را سوگند داده و تبرئه نموده است دیوان عالی کشور این رای را با استدلال به اینکه قرائن ظنیه جهت توجه اتهام به متهم وجود دارد، و در نتیجه موضوع داخل در باب لوث است و باید با قسامه حل و فصل شود نققض پرونده را ادعا نموده است 0
پرونده به شعبه 9 دادگاه عمومی شیراز ارجاع شده است 0این شعبه نظریه شعبه 16 دیوان عالی کشور واستدلال این شعبه را قبول نموده و و موضوع را داخل در باب لوث دانسته است و در مقام اجرای احکامی که در باب لوث مطرح است برآمده ، و چون در ماده 246 قانون مجازات اسلامی بیان شده اگر قرائن ظنیه جهت توجه قتل یا جرمی نسبت به فردی وجود داشت بدوا" از متهم خواسته می شود بینه برای بیگناهی خود اقامه نماید0
شعبه نهم دادگاه عمومی شیراز در راستای عمل به استدلال شعبه دیوان از متهمی که قرائن ظنیه برای توجه اتهام به وی وجودداشته خواسته است اگر بینه برای اثبات بیگناهی خود در قتل واقع شده دارد اقامه نماید متهم نیز افرادی را به عنوان شاهد معرفی نموده است و دادگاه براساس شهادت شهود حکم به برائت متهم صادر نموده است 0 شعبه محترم دیوان عالی کشور شهود متهم را عادل ندانسته و مودای شهادت آنان را نافی توجه به اتهام متهم نمی داند بنابراین چون دادگاه دوم نظریه شعبه دیوان عالی کشور را پذیرفته است پرونده اصراری نیست وایراد شعبه محترم دیوان به نحوه دارسی شعبه نهم دادگاه عمومی فارس است و باید رای را نقض و پرونده را جهت رسیدگی به شعبه دیگری محول می نمود عیهذا موضوع قابل طرح در دیوان عالی کشور نمی باشد0

رئیس : مذاکرات در مورد قابلیت طرح پرونده کافی است آقایانی که پرونده را غیرقابل طرح در هیات عمومی می دانند دستشان رابلند کنند0
رئیس : بنا به رای اکثریت پرونده قابل طرح دانسته نشد0

مرجع : کتاب مذاکرات وآراء هیات عمومی دیوان عالی کشور
سال 1376 ، دفترمطالعات وتحقیقات دیوان عالی کشور، چاپ اول
تهران 1378 ، چاپ روزنامه رسمی کشور
صفحه 191 تا 204

نوع : آراء و نظریات

شماره انتشار :

تاریخ تصویب : 1376/03/20

تاریخ ابلاغ :

دستگاه اجرایی :

موضوع :

منبع : وب سایت قوانین دات آی آر (معاونت آموزش دادگستری استان تهران)

    

قانون های مرتبط

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.