×

شرکت در قتل عمد بر مبنای دلایل و قرائن

شرکت در قتل عمد بر مبنای دلایل و قرائن

شرکت-در-قتل-عمد-بر-مبنای-دلایل-و-قرائن

وکیل


رای شماره : 3 - 9/2/1376

رای هیات عمومی شعب کیفری دیوان عالی کشور (اصراری )
با توجه به محتویات پرونده از جمله دلائل زیر مباشرت حسین 000 در ارتکاب قتل جواد000 محرز می باشد:
الف : علت فوت
1 طبق گزارش صورتمجلس معاینه جسد از مقتول و نظریه پزشکی علت فوت ضربه به سر و شکستگی وسیع جمجمه و قطعه قطعه شدن استخوان گیجگاه و خونریزی مغزی تشخیص داده شده است 0
2 حسین 000 در تحقیقات الویه در پاسگاه صریحا" اقرار واعتراف نموده مبنی بر اینکه ((000 من سرش را شکستم من اشتباه کردم زبان درازی می کرد من زدم 000))
3 مجتبی 000هم در تحقیقات اولیه مراتب فوق را بدین شرح تایید نموده : من یک چوب برداشتم حسین هم یک چوب برداشت حسین با ضربه چوب به پشت سر جواد زد و جواد با سرو گردن و دست به داخل آتش افتاد من هم چند چوب به پشت و دستهای جواد زدم حسین چوب کوچکی به من داد به من گفت بزن چوب او بزرگتر بودحتی چوب حسین بر اثر زدن به سر جواد شکست 0
4 حسین 000 در پاسخ این سئوال که چه اصراری داری که بدانی جواد مرده است یا خیر گفته است : چون کتک زده بودم می خواستم بدانم مرده یا نمرده است 0
5 صورتجلسه ماموران بدرقه نیز دلالت دارد بر تهدید مجتبی که می گوید ((چنانچه آزاد شوم ترتیب تو را خواهم داد و تو را هم می کشم 0))
ب : مسئولیت و نقش هرکدام از متهمان در ارتکاب قتل چ
1 بامستفاداز محتویات پرونده مجتبی 14 ساله باجثه ای ضعیف تر از جواد به تنهائی قادر نبوده که جواد را بکشد وتوانائی آن را نداشته که او را به تنهائی بالا کوه ببرد0
2 در قبال سئوال دادگاه از حسین 000 دایر بر اینکه ((000با توجه به اینکه مجتبی از نظر قیافه و جثه ضعیف بوده اگر با شرکت شما نبوده هرگز نمی توانست قتل انجام دهد اعتراف می کند جواد نصف مجتبی بود0
3 در نظریه دادگاه در صفحه 164پرونده منعکس است :اگرمجتبی 000 و جواد000 دو نفری با هم نزاع می کردند مجتبی هرگز نمی توانست مقتول را به قتل برساند زیرا مجتبی آدم ضعیف واز نظر جثه کوچک و لاغر است و اینکه مجتبی بدون کمک دیگران هرگز اقدام به کشتن هم نمی کرد0
4 پدر جواد هم در محضر دادگاه می گوید وقتی من در پاسگاه با مجتبی روبرو شدم اصلا" تعجب کردم امکان ندارد که جواد من که خیلی قویتر از مجتبی بود به وسیله او کشته شود من حسین 000 را مقصر اصلی می دانم 0
ج : انگیزه قتل
1 کشف مشروبات الکلی و وسائل استعمال تریاک واعتراف حسین 000 به شرب خمر دلالت دارد بر اینکه نامبرده از قبل اطاقی در محل خلوت و دورافتاده باغ خود برای عیاشی واعمال خلاف دایرکرده و از موقعیت مناسب روانی دو جوان کم سن وسال استفاده کرده و آنان را به باغ خود می برد و مورد سوءاستفاده جنسی قرار می دهد0
2 مجتبی 000 می گوید حسین به من گفت برای اینکه من چند دفعه به جواد تجاوز کنم به من کمک کن 0
3 در مدت سه روز طبق اظهارات مجتبی چندین بار حسین 000به آنها مشروب خورانیده و آنها را مورد تجاوز قرار داده است 0
4 شب آخر شب هفتم محرم الحرام ، حسین پهلوی جواد((مقتول )) می خوابد با وی عمل تفخیذ انجام می دهد این عمل چون احتمالا" توام با فشار واذیت مقتول بوده صبح که از خواب بلند می شود به مجتبی می گوید من با تو آمدم که برویم کار کنیم تو مرا آورده ای دم گرگ درنده انداختی برمی گردم شهر مشهد خانه خودمان ، مشهد که رفتم شما و حسین رالو می دهم 0
5 طبق اظهار مجتبی چون حسین فهمید که جواد می خواهد به مشهد برود به من گفت بیا کاری بکنیم که به مشهد برنگردد0
بنابراین نقش اصلی را در ارتکاب به قتل ، حسین 000 داشته که از ترس اینکه جواد به مشهد نرود و او را لو ندهد به مجتبی می گوید بیا کاری بکنیم که مشهد برنگردد روی این انگیزه با چوب کلفت به گیجگاه جواد می کوبد که طبق نظریه پزشکی ضربه وارده به گیجگاه علت اصلی مرگ بوده وبرای اینکه مجتبی هم وادار به سکوت شودچوب نازکی هم به او می دهد که چند ضربه بزند و او را به اتهام شرکت در قتل ساکت نگه دارد در حالی که مجتبی نوجوان 14 ساله با جثه ضعیف که قربانی تجاوز فاعل وقاتل اصلی و مرعوب ومقهور القائات او بوده بتنهائی توانائی انجام چنین قتل فجیع و رقت انگیزی را نداشته است 0
بنا به مراتب مشروحه فوق و حسب سایر محتویات پرونده ومقررات ماده 215 قانون مجازات اسلامی نفی مباشرت حسین 000 مغایر بااوضاع و احوال قضیه و واقعیات منعکسه در پرونده می باشد لذاایرادو تشخیص شعبه 28 دیوان عالی کشورتاحدی که برمباشرت حسین 000درقتل جواد000 مطابقت دارد صحیح و موجه بوده مورد تایید است 0
بنابه جهات مذکور به استناد بند((ج )) ماده 24 قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب دادنامه شماره 774/31210/4/75 شعبه 49 مشهد به اکثریت قریب به اتفاق آراء نقض و رسیدگی مجدد به دادگاه دیگری از محاکم عمومی مشهد ارجاع می گردد0
هیات عمومی دیوان عالی کشور(شعب کیفری )

* سابقه *

رای اصراری کیفری 13763

شماره رای : 93/2/1376
شماره پرونده : 13764
شماره جلسه : 13765

علت طرح : اختلاف نظر بین شعبه بیست وهشتم دیوان عالی کشور با دادگاههای کیفری یک مشهد

موضوع : قتل عمد
شرکت در قتل عمد

در ساعت 9 روز سه شنبه مورخ 9/2/1376جلسه هیات عمومی شعب کیفری دیوان عالی کشور بریاست حضرت آیت الله محمدمحمدی گیلانی رئیس دیوان عالی کشور و با حضور جنابان آقایان قضات دیوان عالی کشور و نماینده جناب آقای دادستان کل کشور تشکیل و با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید رسمیت یافت 0

رئیس : دادنامه شماره 27385/10/75 بیست وهشتم دیوان عالی کشور به تصدی جناب آقای سیداصغر حسینی رئیس و جناب آقای امینیان مدرس مستشار مطرح است 0 جناب آقای امینیان مدرس دادنامه شعبه را قرائت فرمایند0
خلاصه جریان پرونده : مجتبی 000 15ساله به علت ناراحتی خانوادگی با دوستش جواد000 که او هم 15 ساله بوده از خانه خود فرارمی کنند و قصد داشته اند از راه نغندر به نیشابوربروندوچون پول نداشته اند ابتدا تصمیم می گیرند شب را در باغ متعلق به پدر مجتبی بمانندکه به حسین 000 برمی خورند و او کلید باغ خود را که در آن اطاقی نیز داشته به مجتبی می دهد که شب را درآن اطاق بمانند0بعدا" حسین 000 به داخل باغ می رود ومشروب با خود می برد و ظاهرا" به دو نفرپسر بچه مذکور مشروب داده و با آنها عمل تفحیذ انجام می دهد0روی این اصل جواد قصد بازگشت به منزلش را داشته که مجتبی مخالفت کرده و ظاهرا" به تحریک حسین 000 از بازگشت او ممانعت می نماید زیرا حس کرده اند که اگر او برگردد آنها را لو می دهد و بعد در حالیکه جواد مشغول آتش درست کردن جهت تهیه چای بوده به اظهار مجتبی او را با چوب کتک کاری نموده که به داخل آتش می افتد و هنوز جان داشته که با سنگ به سر او می زند و سپس ویرا با طناب خفه کرده در چاله ای دفن می شود0 به دنبال قتل جواد حال مجتبی 000 به هم می خورد به طوریکه نتوانسته در باغ بماند و به نغندر می رود و جریان را به یکی از دوستان برادرش گفته که توسط او برادرش در جریان قرار می گیرد و او را به پاسگاه معرفی می کند0 صورتمجلس معاینه جسد حاکی است که آثاری از عمل لواط دیده نشده و استخوان گیجگاهی سمت چپ دچار شکستگی وسیع به طول 15 سانتی متر شده که همراه با قطعه قطعه شدن استخوان است وعلت فوت ایراد ضربه سر و شکستگی جمجمه و خونریزی مغزی است 0
حسین 000 گفته است که با جواد و مجتبی لواط نکرده ام وازاینکه به جواد و مجتبی منزل داده و به خانواده شان اطلاع نداده اظهار ندامت نموده و بعدا" اضافه کرده است چون جواد زبان درازی می کرد من سرش را شکستم و یک چوب به پایش و یک چوب به بغلش زدم ،و زدیم مجروح کردیم که به پدر ومادرش چیزی نگوید و مجتبی هم او را زد چون جواد می خواست به خانواه اش خبر بدهد و یک چوب به سرش زد بعد من آنجا را رها کردم و به جاغرق رفتم و در دنباله اظهاراتش که ظاهرا" از مرگ جواد اطلاع نداشته اضافه کرده است حاضرم با دونفر مخارج بیمارستان او را پرداخت نمائیم 0 پرسیده شد چرا تو اصرار داری که ]بدانی [ جواد مرده است یاخیر؟ و پاسخ داده است چون کتک زده بودم می خواستم بدانم که مرده یا نمرده است و چون فکر کردم اگر مرده است من قاتل هستم به این خاطر گفتم که اگر نمرده است حقیقت را بگویم 0 مجتبی 000 اظهار نموده به اتفاق دوستم جواد 000 قصد داشتیم به نیشابور برویم و بدون اطلاع پدرومادرمان در25/3/73 ساعت 5/8 صبح از منزل خارج شدیم و به باغ خودمان درنغندر آمدیم و داخل باغ بودیم و شب شد قصد برگشت به مشهد داشتیم و ازرفتن به نیشابور مصنرف شدیم و حسین و محمد000 هم آنجا باغ دارند و داشتند از سرجاده می آمدند و مارا دیدند و گفتیم جهت تفریح آمدیم و آنها جلوتر رفتند و من به جواد گفتم اینها به نغندر می روند بیا با آنها برویم و آنها را صدازدیم حسین گفت ما به نغندر نمی رویم و بعد کلید باغشان را به ما دادند و گفتند شما بروید به باغ ما که اطاق دارد و آنها رفتند و ماهم به باغ رفتیم و صبح روز بعد هر دو برادر برگشتند و حقیقت را به آنها گفتیم که ازمنزل متواری شده ایم و شب آخر را که خوابیدیم صبح که شد حسین ما را بیدار کرد و گفت بلند شوید چای درست کنید و ما داشتیم چای آماده می کردیم که حسین رفت دستشوئی و جواد به من گفت تو نامرد هستی چرا دیشب جای خوابیدن را عوض کردی من گفتم عوض نکرده ام نمی دانم چه شده است اوگفت حسین دیشب بغل من خوابیده و ازاین جهت ناراحت بود و قصد داشت به مشهد برگردد و با هم دعوا کردیم و جوادگفت به مشهد که رفتم شما و حسین را لو می دهم و حسین فهمید که او می خواهد به مشهد برود و به من گفت بیا کاری بکنیم که به مشهد برنگرد زیرا اگر برگردد هر دوی ما را لو می دهد0 جواد داشت آتش درست می کرد من رفتم یک چوب برداشتم و حسین هم یک چوب برداشت و حسین با ضربه چوب به پشت سر جواد زد و جواد با سر وصورت به داخل آت ش افتاد دستهایش سوخت و من هم چند چوب به پشت دستهای جوادزدم و جواد سروصدا می کرد و می گفت نامردها نزنید مگر من چه کرده ام و چون سرش خونی شده بود0 او را بالای کوه بردیم به اتفاق حسین و جواد ماشین را آورد درب باغش پارک کرد و جواد قصد داشت باهمان ماشین برود چون با ضربه خوردن بیحال شده بود و اگر می رفت ما را لومی داد با یک سنگ به سرش زدم که افتاد روی زمین و قبل ازاینکه با سنگ بزیم یک طناب به گلویش بستم که خفه اش کنم و حسین بر روی سر جواد ایستاده بود و وقتی حسین چوب به سر جواد زده بودنیمه جان بود و حسین گفت برو بیل و کلنگ بیاور تا چالش کنیم ودربالای کوه یک گودال کندیم ولی زمین سفت بود بعد آمدیم نزدیک استخر یک چاله کندیم و حسین ناظر بود و جواد را داخل چاله انداختیم وخاک روی او ریختیم تا کسی او را نبیند و حسین گفت علفها را روی آن بگذار تا کسی نفهمد و بعد حسین به سمت جاغرق رفت و به من گفت تو اینجا باش تا عاشورا تمام شود و بعد بیائم جایش را عوض کنیم که بعدا" جسد از همانجا کشف شد0
پس از صدور قراربر مجرمیت طبق کیفرخواست 201971/5/73 تقاضای تعیین کیفر برای مجتبی 000 به اتهام شرکت در قتل جواد000و شرب خمر وتمکین از عمل تفخیذ و برای حسین 000 به اتهام شرکت در قتل مرحوم جواد و شرب خمر وانجام تفخیذ با مجتبی و جواد و تهیه مشروبات الکلی به اتفاق برادرش محمد شده است 0
در جلسه 30/6/73 شعبه 18 کیفری یک مشهد، محمد000 منکر اتهام تهیه مشربات الکلی و شرب خمر شده و گفته است منزل من با منزل حسین یکی است ومنزل پدری است 0 از این چیزها در آن یافت نمی شود غلامرضا000 پدر مقتول اظهار نموده قاتل فرزندم مجتبی 000ومحمد]و[ و حسین 000 بوده اند که به صورت فجیع او را کشته اند ودرمورد لواط فعلا" درخواستی ندارم 0 فاطمه 000 مادر مقتول همان شکایت شوهرش را تایید کرده است 0 نامبردگان حاضر شده اند تفاضل دیه رابپردازند0
مجتبی 000 15 ساله اظهار نموده پدرم مرا زده بود با جواد رفتیم نغندر پهلوی دیورا باغ خودمان خوابیدیم که محمد وحسین 000 آمدند و حسین کلید باغ خودش را به ما داد و ما اول پشیمان شده بودیم و خواستیم برگردیم ولی آنها نگذاشتند و شب در باغ آنها خوابیدیم صبح حسین گفت مابرمی گردیم و شما چند روزی اینجا باشید و با هم کار می کنیم 0 یکروز مشغول نهار درست کردن بودم ظرف شیشه ای کوچکی دیدم که مایع زردرنگی داشت پرسیدم چیست محمدوحسین 000 گفتند عرق است و هر دو خوردند و یک نیم استکان هم بمن دادند که خوردم روز بعد جواد به من گفت که تو برو پهلوی حسین بخواب که حسین مرا اذیت می کند و جواد رفته شلوارش را بشوید که حسین اذیتش کرده بود0 بعد دیدم جواد رفته روی بلندی و با حسین سر و صدا می کرد و به طرف او کلنگ پرتاب می کرد0 شب بعد محمد000 رفت و من و جواد و حسین بودیم باز مشروب خورد و به ما هم داد چون حالم خوب نبود حسین به زور با من عمل لواط انجام داد و شلوارم را در آورد و به زور لواط کرد و راضی نبودم و حالم خوب نبود او زورش زیاد است مثل اینکه همین کار را هم با جواد کرده بود شب آخر هم حسین مشروب خورد و ما نخوردیم و صبح جواد گفت تو رفیق نامردی هستی و من می روم و تو جای خودت را با من عوض کردی که حسین مرا اذیت کرد0 حسین آمد حرفهای ما را شنید0 جواد مشغول چای درست کردن جلو اطاق بود که حسین با یک چوب بزرگ زد به پشت سر جوادکه جواد با سر و صورت و دستها داخل آتش افتاد و من او را ازآتش بیرون آوردم 0 حسین به من هم چوب کوچکی داد گفت تو هم بزن گفتم نمی زنم 0 حسین گفت ترا هم مثل او می کنم من از ترس 32 تا چوب به پشت وسر جواد زدم حتی حسین با چوب به پاهای من زد که جایش هست و مجبور شدم که بزنم ودلم نمی خواست بعد او را بلندی بردم و جواد گیج بود و داغون شده بود و چوب حسین خیلی بزرگ و کلفت بود که سر جواد را داغون کرده بود جواد زنده بود و فقط نگاه می کردو به دستور حسین یک نخ شیرینی آوردم به گردن جواد بستم و کشیدم و بعد فوری باز کردم بعد حسین دستور دفن او را داد و شرکت من در قتل جواد بنحو موثر نبوده و حسین اول با چوب به سر او زد و بعد من زدم وچوب او بزرگتر بود و حتی چوب حسین بر اثر زدن به سرجواد شکست و حسین مرا مجبور کرد که جواد را بردم بالای کوه ونخ پلاستیکی جعبه شیرینی به گلوی او بستم و فشار دادم بعد سه سنگ زدم که به اطراف گوشش برخورد کرد و نخ را فورا" ول کردم و حسین وبرادرش و بستگان آنها به من وعده دادند که من قتل را به گردن بگیرم که رضایت بگیرند و گفتند اولیای دم گفته اند اگر پای کوچکی درمیان باشد رضایت می دهیم 0 اگر پای بزرگی در میان باشد رضایت نمی دهیم و در آگاهی هم گفته تو صغیر هستی به گردن بگیر واظهارات اولیه ام را قبول ندارم واولین چوب را حسین زد و بیشتر تقصیرحسین بود0
حسین 000 گفته است من در قتل نقشی نداشتم و ازاولش نبودم ولی شب را با آنها خوابیده بودم و صبح کار بانکی داشتم ازباغ رفتم و تاسوعا و عاشورا در هیات بودم وروز بعد از قتل با خبرشدم مشروب هم نخورده ام اینهاخودشان مشروب آورده بودند و عمل تفخید راقبول ندارم و اظهاراتم را در پاسگاه قبول ندارم 0 و دو شب من آنجا خوابیدم ولی در کنار حیاط خوابیدم و آنها در اتاق خوابیدند و اظهارات مجتبی 000را قبول ندارم و قبول دارم که لباسهای جواد داخل خانه مادر نغندر بوده است ومجتبی آورده وآنجاانداخته است 0
آقای بهنام وکیل مجتبی 000 اشاره به اختلافگوئی های حسین 000 نموده و قاتل را حسین دانسته و موکل خود را بی گناه دانسته است 0 آقای محتشمی وکیل حسین 000 نیز مدافعاتی نموده وموکل خودرا قاتل ندانسته است 0
پس از اخذ آخرین دفاع دادگاه شعبه 18 کیفری یک مشهد به موجب است مجتبی 000را به تحمل 100 ضربه شلاق بابت تمکین از عمل تفخیذ و تحمل 80 ضربه شلاق بابت شرب خمر و به قصاص بابت قتل و حسین 000 را به تحمل 100 ضربه شلاق بابت عمل تفخیذ با دو پسربچه و80ضربه شلاق بابت شرب خمر و به تحمل حبس ابد به عنوان آمریت در قتل محکوم نموده است و محمد000 را به استناد ماده 175 قانون مجازات اسلامی به یکسال حبس محکوم کرده است و در پایان اضافه شده که این دو برادر می خواسته اند یک میلیون تومان به پاسگاه بدهند که پرونده به نفع آنان تشکیل شود0
وکیل مدافع حسین 000 ومتهم دیگر مجتبی 000 ومحمد000 ازمحکومیت و اولیای دم از اینکه حسین 000 قاتل شناخته نشده تجدیدنظرخواهی کرده اند پرونده به این شعبه ارسال گردیده و در جلسه 6/12/73هیات شعبه به اکثریت بشرح دادنامه شماره 815/628/12/73 چنین رای داده است :
با تامل در مجموع محتویات پرونده از اظهارات حسین 000 در بدو دستگیری در پاسگاه طرقبه که صریحا" اقرار کرده ((من سرش راشکستم و من اشتباه کردم )) و نیز در قسمت دیگر گفته است (( چون کتک زده بودم می خواستم بدانم آیا مرده است یا نمرده است ))(صفحات 16به بعد) و اظهارات مجتبی در صفحه 22که (( حسین هم یک چوب برداشت و حسین باضربه چوب به پشت سر جواد زد و جواد با سر و صورت و دست به داخل آت ش افتاد و دستهایش سوخت )) و صورتجلسه مامورین بدرقه حاوی تعبیر حسین در مقام تهدید مجتبی که ((چنانچه آزاد شوم ترتیب تو را خواهم داد و تو را هم می کشم (صفحه 28) و صورتجلسه معاینه جسد و بیان علت مرگ دو عدد پارگی وسیع و عمیق که تاروی استخوان جمجمه کشیده شده بود000 پانزده سانتی متر ودیگری به طول 10سانتی متر به ترتیب در سمت چپ سر و فرق سر ومقتضای نحوه استدلال ریاست دادگاه که با استتناج ایشان ناسازگار است و نیز توجه به کیفر خواست شماره 201971/5/73 که اتهام حسین را همانند مجتبی شرکت در قتل گرفته است و سایر قرائن و مویدات به نظر می رسدرای شماره 860/23/7/73 دادگاه در همین قسمت که قاتل را منحصرا" مجتبی 000 دانسته و حسین 000را آمر تلقی و به حبس ابد محکوم کرده است واجد اشکال بوده و لذا به علت عدم انطباق با قانون وشرع نقض می گردد و رسیدگی مجدد فقط در همین قسمت به دادگاه جانشین کیفری یک محول می شود و در سایر موارد ضمن رد تجدیدنظرخواهی آقای دادیار دیوان عالی کشور رای مزبور ابرام می گردد0
پرونده به شعبه 49 دادگاه عمومی مشهد ارجاع شده و در جلسه 25/2/74 غلامرضا000]پدر مقتول [ تقاضای اجرای قانون را نموده است پرسیده شده آیا شما حسین 000 را شریک در قتل می دانید، پاسخ داده مجتبی 000 نمی توانسته بتنهائی حریف فرزند من باشد چون هم سن و سال بوده اند و این دو نفر با کمک هم کشته اند0 فاطمه 000مادر مقتول همین مراتب را تایید کرده است 0
حسین 000 گفته است کیفرخواست را قبول ندارم و حرفهای پاسگاه را قبول ندارم و زیر شکنجه بوده ام و در حالت بیهوشی از من اثر انگشت گرفته اند و بعد از آمدن من این قتل واقع شده چون او را زنده دیده بودم و بناحق گرفتار شده ام و اگر بودم نمی گذاشتم این جنایت واقع شود و صبح شنبه جواد را بیدار کردم بیاید سفر گفت من همین جا هستم و آنها ایستادند و من آمدم طرقبه و به خانواده مجتبی تلفنی خبر دادم که می دانم او کجا است 0 آقای محتشمی وکیل متهم مذکور مدافعاتی نموده است 0
در جلسه 9/3/74 مجتبی 000 اظهار نموده که حسین مرا تهدید کرد و اقوام او می گفتند تو به گردن بگیر ما باغ را می فروشیم وبه تو کمک می کنیم من هم آن موقع کوچکتر بودم و به گردن گرفتم 0
دادگاه پرونده را به این شعبه ]دیوان عالی کشور[ اعاده داده که معلوم گردد این شعبه حکم قصاص مجتبی 000 را تایید کرده است یاخیر و شعبه به موجب دادنامه شماره 400/2928/6/74 بدین شرح رای داده است : ((به نحوی که دادنامه شماره 815/628/12/73 حاکی است رای شماره 201971/5/73 کیفری یک مشهد تنهاازاین جهت که مجتبی 000 را منفردا" قاتل جواد000 دانسته است نقض شده و نظر شعبه در این بوده که مجتبی 000 به اتفاق حسین 000 مرتکب قتل شده و هردوشرکت در آن داشته اند و بدیهی است آثار استقلال ودر قتل با شرکت در آن با توجه به ماده 212 قانون مجازات اسلامی فرق می کند و به علاوه چون نظر این شعبه دراین بوده که حسین 000 شریک درقتل است محکومیت او به عنوان آمریت در قتل ، مورد نداشته است لهذا دادگاه مرجوع الیه می بایستی نسبت به اتهام دو نفر مذکور دایر به شرکت در قتل رسیدگی و اتخاذ تصمیم نماید0))
در جلسه 1/9/74 غلامرضا000 پدرمقتول گفته است مقصراصلی حسین 000 بوده است و فاطمه 000 تایید کرده است 0 حسین 000 کماکان منکر قتل شده است 0
مجتبی 000 ضمن شرح جریان به نحوی که قبلا" گفته است در نهایت مدعی شده که حسین ، جواد را برد بالای کوه ونمی دانم با چه چیزی او را کشته است و مجددا" گفته است سنگ بزرگ بود من نتوانستم خودش برداشت زد0 آقای بهنام وکیل مجتبی 000 نیز مدافعاتی نموده است 0
در جلسه 2/9/74 از حسین 000 پرسیده شده که چرالباسهای مقتول به تن وی نبوده است و پاسخ داده نمی دانم و شب که آمدم خانه دیدم لباسهایش داخل حیاط مااست که من برداشتم ودر دیگ نهادم 0 مجتبی 000اظهارات اولیه خود را بر مبنای تهدید دانسته است و گفته است فکر می کردم چند ماهی زندان می شوم و بعد آزاد می گردم پرسیده شدچرا لباسهای مقتول در تن تو بوده است و پاسخ داده چون لباسهایم کثیف شده بود لباسهای تمیز اورا برداشتم 0 در جلسه 16/12/74 از گواهی به نام قدرت 000 تحقیق شده و او گفته است : مجتبی 000را جلو شرکت تعاونی دیدم و او گرفته بود و پول خواست او را بردم خانه و غذا دادم و اضطراب داشت گفتم چه شده گفت یکی از بچه هارا کشته ام که من به برادرش گفتم و او در جلو برادرش هم گفت 0 غلامرضا000پدر مقتول گفته است هر دو قاتل هستند و حسین 000حاضر بوده به پاسگاه پول بدهد که اسم او در پرونده نباشد0 فاطمه 000 مادر مقتول هم گفته است قتل کار مجتبی بتنهائی نبوده و از دو نفر شاکی هستیم 0 در آخرین دفاع هر یک قتل را به گردن دیگری انداخته است 0
دادگاه به موجب رای شماره 774/31210/4/75:
ضمن شرح جریان و با استدلالاتی که نموده است مجتبی 000مباشر در قتل دانسته و او را به قصاص نفس محکوم نموده و حسین 000 را در مورد معاونت در قتل به پانزده سال حبس محکوم کرده است و از جهت شرکت در قتل تبرئه نموده است 0
مجتبی 000 شخصا" و نیز حسین 000و وکیل او آقای محتشمی در مدت قانونی از حکم محکومیت تجدیدنظرخواهی کرده اند و هزینه دادرسی پرداخت شده است 0 رای در30/5/75 به پدر متقول ابلاغ شده که درمورد برائت حسین 000 از اتهام شرکت در قتل تجدیدنظرخواهی نکرده است و چون رای به مادر مقتول فاطمه 000 ابلاغ نشده است لذا به موجب گزارش و دادنامه شماره 282/1228/8/75 پرونده به دادگاه اعاده شده است تا رای صادره مبنی بر برائت حسین 000 از اتهام شرکت در قتل به وی ابلاغ گردد تا معلوم گردد تقاضای تجدیدنظرخواهی دارد یا خیر0 سپس رای در21/8/75 به بانو فاطمه 000مادر متقول در دفتر دادگاه ابلاغ شده است و نامبرده در24/8/75 ازبرائت حسین 000 راجع به اتهام شرکت در قتل تجدیدنظرخواهی کرده و هزینه دادرسی را پرداخت نموده و ذیل لایحه را پدر مقتول امضاء نموده است وپرونده جهت رسیدگی به این شعبه ارسال شده است 0
هیات شعبه در تاریخ فوق تشکیل و پس از قرائت گزارش آقای امینیان مدرس عضو ممیز واوراق پرونده ونظریه کتبی آقای ایزدپناه شهری دادیار دیوان عالی کشور اجمالا" مبنی بر: ((ارسال پرونده به هیات عمومی دیوان عالی کشور به لحاظ اصراری بودن موضوع ))مشاوره نموده چنین رای می دهد:
نظر به اینکه شعبه 18 کیفری یک مشهد به موجب رای شماره 860 2/7/73 علاوه بر محکومیت حسین 000به یکصد ضربه شلاق به اتهام ارتکاب تفخیذ با دو پسربچه وهشتاد ضربه بابت شرب خمر نامبرده را به اتهام آمریت در قتل به حبس ابد محکوم کرده است و این شعبه به موجب گزارش و دادنامه شماره 815/628/12/73 از جهت اینکه دادگاه منحصرا" مجتبی 000 را قاتل دانسته رای را در این قسمت واجداشکال دانسته و با استدلالاتی که شده است اتهام او را شرکت درقتل عنوان نموده است و همین معنی در دادنامه شماره 400/2928/6/74 این شعبه نیز آمده است و نظر به اینکه شعبه 49 دادگاه عمومی مشهد نیز به موجب رای شماره 774/31210/4/75 مجتبی 000 را مباشر در قتل دانسته و حسین 000 را از اتهام شرکت در قتل تبرئه نموده و اورا به عنوان معاونت در قتل محکوم کرده است ونظر به اینکه این شعبه بر عقیده خود دایر به اینکه حسین 000 شریک در قتل است باقی است و استدلال دادگاه ثانوی را نمی پذیرد لهذا موضوع اصراری تلقی می شودوتوجها" به بندج ماده 24 قانون دادگاههای عمومی و انقلاب پرونده جهت طرح درهیات عمومی شعب کیفری دیوان عالی کشور به دبیرخانه دیوان عالی کشور ارسال می گردد0
ضمنا" هیات عمومی شعب کیفری در مورد محکومیت حسین 000بعنوان معاونت در قتل ومحکومیت مجتبی 000 بعنوان مباشر منحصرقتل که مورد اعتراض واقع شده است اتخاذ تصمیم خواهند فرمود0
]شعبه بیست وهشتم دیوان عالی کشور[

رئیس : جناب آقای امینیان چنانچه توضیحاتی لازم می دانیدبفرمایید0
بنده برای روشنتر شدن موضوع ابتدا قرار مجرمیت و سپس کیفر خواست دادسرا و بعد حکم بدوی منقوض وآخرالامر حکم دادگاه بدوی پس از نقض را قرائت می کنم :
متن کیفرخواست
ریاست محترم دادگاه کیفری یک شهرستان مشهد
بموجب پرونده جاری و گزارش پاسگاه انتظامی طرقبه درتاریخ 28/3/73 سه نفر به پاسگاه مراجعه و ضمن معرفی آقای مجتبی 000 اعلام می دارند نامبرده که برادرشان هست دوستش جواد000را به قتل رسانده است ضمن تحقیق و بررسی معلوم می گردد مجتبی 000 به اتفاق مقتول جواد000 در تاریخ 24/3/73 از منزلشان قهر نموده و به قصد عزیمت به نیشابور به نغندر می روند و چون درآنجا محلی برای خواب واستراحت نداشته اند آقایان محمد و حسین 000 آنها را به باغ خود برده و با آنکه از موضوع فرار آنها مطلع گردیده اند بدون اطلاع به خانواده آنها یا پاسگاه محل به آنها پناه می دهند تا اینکه ظاهرا" در شب حادثه حسین به جواد تجاوز می نماید و او ازاین عمل ناراحت گردیده قصد مراجع به شهر را داشته است متهمان حسین 000 و مجتبی 000 برای جلوگیری از مراجعت ، وی را با چوب و سنگ کتک کاری که به داخل اجاق روشن محلی افتاده و به قتل می رسد پس از اعلام قضیه مامورین پاسگاه به محل مراجعه و با راهنمائی متهم مجتبی 000 جسد را از محل دفن بیرون آورده وبادستگیری متهم دیگرضمن اعلام به بازپرس کشیک باتحقیقات ازمطلعین موضوع راتعقیب می نمایند0علیهذا0
1 آقای مجتبی 000فرزندحسین متولداردیبهشت 1358شغل محصل باسواد مجرداهل وساکن مشهدخیابان گاز، گازشرقی از روی کانال میدان سوم دست چپ پلاک 10 مسلمان ایرانی فاقد سابقه کیفری ، زندانی از تاریخ 7/4/73 با قرار بازداشت موقت متهم است به شرکت در قتل مرحوم جواد000 و شرب خمر و تمکین به عمل شنیع تفخیذ0
2 حسین 000 فرزند رجب 25ساله کشاورز با سواد مجرد اهل وساکن نغندر حوزه پاسگاه انتظامی طرقبه مسلمان ایرانی فاقدسابقه کیفری موثر، زندانی از تاریخ 6/4/73 به علت عجزازتودیع وثیقه و بازداشت موقت از مورخه 8/4/73 متهم است به شرکت در قتل مرحوم جواد000 و شرب خمر و انجام تفخیذ با مجتبی 000 و جواد000 تهیه مشروبات الکلی به اتفاق برادرش محمد که درباره وی کیفرخواست جداگانه صادر شده است 0
نظر به دلایل زیر:
1 شکایت والدین مقتول جواد000
2 صورتجلسه معاینه محل وکشف جسد
3 نظریه پزشک قانونی به موجب صورتجلسه معاینه جسد
4 اظهارات شهود
5 گزارش پاسگاه انتظامی طرقبه
6 صورتجلسه کشف اسلحه و مشروب ازمنزل متهمان حسین ومحمد000
7 اقاریر و اعترافات متهم مجتبی 000
8 اقرارمتهم حسین 000 در تحقیقات اولیه صفحه 17
9 صورتجلسه مامورین انتظامی مبنی بر تهدید به قتل متهم ردیف یک توسط متهم ردیف 2 صفحه 28
10 رای دادگاه محترم شعبه 28 کیفری 2 در مقام حل اختلاف
بزهکاری نامبردگان محرز است و درتاریخ 28/3/73مصادف باتاسوعا مرتکب قتل عمدی و قبل از این مرتکب سایر جرائم در حوزه قضائی شهرستان مشهد گردیده به استناد مواد42121174205قانون مجازات اسلامی برای متهم ردیف اول و به استناد مواد مرقوم و ماده 145 قانون تعزیرات برای متهم ردیف دوم تقاضای رسیدگی وتعیین مجازات می گردد0
] دادیار ناحیه یک دادسرای عمومی مشهد[

متن کیفرخواست
دادگاه محترم کیفری 2شهرستان مشهد
نام محمدفرزند رجب شهرت 000، سن 30ساله ، با سواد، مجرد، شغل کارگر اهل و ساکن طرقبه نغندر، مسلمان تبعه ایران فاقد سابقه محکومیت کیفری آزاد به قید معرفی کفیل متهم است به تهیه مشروبات الکلی و شرب خمر با توجه به دلائل مشروحه زیر:
1 کشف مقداری مشروب
2 اظهارات متهم مجتبی 000
3 نحوه معاشرت متهم با سایر متهمین
4 مدافعات نامبرده
و سایر قرائن و امارات موجود در پرونده اتهامش محرز است به استناد ماده 145 قانون تعزیرات و ماده 174 قانون مجازات اسلامی ، تقاضای رسیدگی و تعیین کیفر شایسته دارم تاریخ وقوع جرم خرداد 73محل وقوع بزه حوزه قضایی این دادسرا0
]دادیار ناحیه یک دادسرای عمومی مشهد[

رای دادگاه
به موجب کیفرخواست شماره 201971/5/73 دادسرای عمومی مشهد آقای مجتبی 000 فرزند حسین که حین وقوع جرم 15 سال و 4ماه داشته کبیر شرعی بوده متهم است به شرکت در قتل عمدی مرحوم جواد000و شرب خمر و تمکین به عمل تفخید و حسین 000 معروف به محمدحسین فرزند رجب 25 ساله مجرد متهم است به شرکت درقتل عمدی مرحوم جواد000 و شرب خمر وانجام تفخید با مجتبی 000 و جواد000 و تهیه مشروب ، موضوع از این قرار بوده که مقتول جواد000 با مجتبی رفیق و دوست بوده ، هردو کم سن و سال وبدون تجربه از خانه قهر می کنندکه بروند کار پیداکنند، با هم کارکنند، هر دوروز24/3/73 چهارم محرم الحرام از خانه خارج می شوند که بروندکار پیداکنند از جائی که مجتبی 000 در نغندر باغ داشته با هم می روند به باغ مجتبی 000 که شب آنجا باشند فردا بروند به طرف نیشابور0 همان جا نزدیک باغ هر دو استراحت می کرده اند و فکر می کرده اند در باغ خانه وجودندارد،سرما می خورند، از کجا حسین و محمد000 دو برادر به طرف قریه نغندر می رفته اند، از جائی که حسین در آنجا باغ داشته و مجتبی هم باغ داشته از قدیم با هم آشنا بوده حسین بارها به خانه پدرمجتبی رفت وآمد داشته تااینکه مجتبی حسین و محمد را می بیند، می گوید ما امشب جا نداریم سرما می خوریم با شمامی آئیم در نغندر،حسین 000 می گوید، ما در باغ خانه داریم ، وسائل خواب هست کنده هم هست ، بیائید این کلید باغ ، بروید در خانه باغ استراحت کنید هردوکلید باغ را می گیرند، می روند در خانه باغ پشت استراحت می کنند، فردا که می شود حسین و محمد برای این دو نفر غذا می آوردند، پیشنهاد می کنند شما می خواهید کار کنید، همین جا کار هست ، کارکنیدمابرای شما غذا می آوریم از جائی که حسین 25 ساله و محمد28 ساله که هر دو مجرد، هنوز ازدواج نکرده اند و باغ دار، علی الظاهر وضع مالی خوب دارند، از خدا خواستند که چنین افرادی مهمان آنها شده اند0 بنابراین حسین 000 شب را در باغ می ماند با دو بچه کم سن و سال شراب که از قبل مهیا داشته می خوردند مقداری هم به مجتبی می دهد او شرب خمر می کند، شب پهلوی بچه خوابیده ، ابتداء با مجتبی عمل تفخیذ انجام می دهد فردا بازهم می رود غذا برای دو بچه می آورد،هر شب این برنامه تا شب 27/3/73 یعنی تا شب 7 محرم الحرام کارحسین 00 عیش کردن با این دو بچه بوده ، شرب خمر داشته به هر دو بچه مشروب می داده تا بالاخره شب 7 محرم پهلوی مقتول می خوابد باوی عمل تفخیذ انجام می دهد احتمالا" این عمل توام با فشار و اذیت مقتول مواجه می شود، صبح از خواب بلند می شوند، مقتول به رفیق اصلی خود مجتبی می گوید ای نامرد من با تو آمدم که برویم کار کنیم تو مرا آوردی دم گرگ درنده انداختی 0 من برمی گردم شهر مشهد به خانه خودم ]این می روم تکرار می شود[ مجتبی به حسین می گوید جواد000 می خواهد برود مشهد با من دعوا کرده است 0 حسین 000از جائی که الخائن خائف می گوید اگر جواد به خانه اش برگردد، ما را لو می دهد هم آبروی من ، هم آبروی تو را می برد، بایدجوادرابکشیم ، یک چوب به دست مجتبی 000 می دهد و یک چوب هم خودش گرفته بلند می شوند که جواد را درحالی که چای درست می کرده ، کنار آتش بوده با چوب به سر جواد می زنند که برو، به آتش می افتد از طرف قدامی بدن به آتش می سوزد،فریادمی زند که مجتبی مرا نکشید من چه کردم او راازآت ش کنار می کشند،حسین 000 امر می کند به محتبی که جواد را در آغوش بگیرد ببرد بالای کوه ، مجتبی جواد را گرفته می برد به بالای کوه حسین بیل و کلنگ آورده ، می دهد به مجتبی که گودال حفر کند ملاحظه می کند که جوادناله می کند می گوید من زنده می مانم مرا زیر خاک نکنید0 حسین امر می کند به مجتبی این سنگ بزرگ را بگیر بزن به سر جواد، او هم هرچه سعی می کند سنگ را بردارد، سنگ بزرگ بوده نمی تواند، اول با طناب خفه می کند بعد دو نفری سنگ را می زنند به کله جواد بعد زیر خاک می کنند سنگ زیادروی سرش می اندازند، حسین باغ راترک می کند مجتبی هم دنیا برایش تنگ شده از باغ خارج می شود گرسنه وتشنه پای این دیوار از اینجا به آنجا، روز28/3/73 می آید جای برادرش قضیه را فاش می کند برادرش مجتبی را به پاسگاه معرفی و می روند جنازه رااز زیر خاک در می آورند پدر جواد هم مطلع اقدام به شکایت می کند که پرونده تشکیل به مقامات قضائی ارجاع می شود، این خلاصه جریان قتل جواد000بود0 خداوند به پدر ومادر داغ دیده اش اجر عنایت فرماید و خداوند جوانان و نوجوانان ما را از راههای انحرافی و گمراهی نجات دهد آمین یا رب العالمین 0
اما دلیل اتهام متهمین اول شکایت اولیاءدم که وفق مقررات احکام شرعی تقاضای مجازات هر دو متهم را کرده اند0دوم تحقیققات از حسین 000 در پاسگاه طرقبه که گفته من سر جواد را شکستم و من اشتباه کردم زبان ریزی می کرد و من یک چوب به پایش زدم و یک چوب به بغلش زدم مجتبی هم او را]سنگ را[ به سرش زد، بعد من آنها را رها کردم و به جاغرق رفتم و باز در جواب اینکه جواد را زدی چرا در بیابان رها کردی و رفتی گفته است ، داخل ملک ما بود و کار بانکی داشتم 29/3/73 وسیله نداشتم به بیمارستان ببریم کاربانکی داشتم رفتم 0 با اینکه قتل مرحوم روز28 روز جمعه بوده رفتن متهم به بانک روز29/3/72 بوده و در جواب دیگر که سئوال شده شمااصرار دارید جواد مرده است یا نه ؟ چرا اصرار دارید گفته است " چون کتک زده بودم می خواستم ببینم آیا مرده است یاخیر؟ چون فکر کردم اگر مرده است من قاتل می شوم 0 سوم اظهارات مجتبی 000در پاسگاه حسین و محمد000 کلید باغ را دادن به ما، گفت بروید خانه باغ ، مامی رویم ما هم رفتیم ، صبح روز بعد هر دو برادر برگشتند به آنها گفتیم ما از خانه فرار کردیم به ما گفتند عیب ندارد، شمااینجا باشید برای شما گوسفند، مرغ می آوریم ، چوپانی کنید حسین به من می گفت من برادرت را در نغندر دیدم ولی به او نگفتم شما در باغ من هستید خیالت تخت باشد هیچکس اطلاعی ندارد که شما اینجا هستید به من گفت دوست شما چیز خوبی هست پس از این حرف حسین ، دوستم با حسین دعوا کرد، گلوی دوستم را گرفت من جدا کردم حسین گفت دوستت را راضی کن با او کار بد انجام دهم تا اینکه شب شد چای و غذا خوردیم بعدا" حسین بطری مشروب آورد خورد روز اول هم به من مشروب داد و هم به جواد، مشروب خوردیم تا آنجا گفته است به من گفت حسین بغل من خوابیده ناراحت بود می خواست به مشهد برگرددتو را و حسین را لو می دهم حسین فهمید که جواد می خواهد به مشهد برگرددبه من گفت بیا کاری بکنیم که به مشهد برنگردد جواد داشت آتش می کرد چای درست کند من یک چوب گرفتم و حسین هم یک چوب گرفت حسین یک ضربه به چوب به پشت سر جواد زد چوب به پشت و دستهای جواد زدم جواد سر و صدا می کرد من چه کردم مرا می زنید جواد را به آن حال بردیم بالای کوه یک ماشین هم آمد درب باغ پارک کرد جواد قصدداشت خود را به ماشین برساند بردیم بالای کوه یک سنگ به سرش زدم افتاد روی زمین یک طناب به گلویش بستیم که خفه اش کنم حسین بر روی سر جواد ایستاده و زمانی که حسین چوب به سر جواد زده بود، جوادنیم جان بود به من گفت ، کلنگ و بیال بیاور تا چالش کینم یک چاله کندیم حسین ناظر بود و جواد را داخل چاله انداختیم خاک برروی او ریختیم تا کسی او را نبیند همه این کارها را حسین به من گفت و این کارها را کردیم ، حسین به سمت جاغرق رفت من ازباغ بیرون شدم ، چهارم کشف لباسهای خون آلود متقول از خانه حسین 000 که توسط بستگان وی از بین برده شده است 0 پنجم : اظهارات مجتبی 000 در تاریخ 6/4/73 حسین به من گفت به من کمک کن من چند دفعه به جواد تجاوز کنم شب شد حسین شراب به ما داد نیمه های شب شلوار مرا پائین کشید با من تفخیذ کرد، شب خوابیدیم صبح ازخواب بیدارشدیم جواد به من گفت چقدر نامردی تو جایت را با حسین عوض کردی جواد ناراحت بود، گفت می روم شهر شما را لو می دهم من ناراحت شدم از پشت سرش با چوب زدم او در اجاق افتاد از ترس بالای کوه بردم با طناب خفه کردیم او دست و پا می زد هول شدم با سنگ به سرش زدم او را کشتم زیر خاک کردم 0 ششم : گزارش اداره آگاهی در صفحات 48و49 پرونده 0 هفتم : اظهارات مجتبی 000 در مورخه 7/4/73 از صفحه 54 الی صفحه 58 پرونده 0 هشت : اگر مجتبی 000 و جواد000 دو نفری باهم نزاع می کردند مجتبی هرگز نمی توانست مقتول را به قتل برساند زیرا مجتبی آدم ضعیف وا ز نظر جثه کوچک و لاغر است واینکه مجتبی بدون کمک و یاری هرگز اقدام به کشتن هم نمی کرده گذشته از این انگیزه قتل هم بین مجتبی 000 و جواد نبوده ، هر دو بچه یک محل باهم رفیق ودوست بوده از بیانات مجتبی در محضر دادگاه چنین بر می آید که دویا 3 چوب به سر مقتول زده است و بعدا" هم یک سنگ به سرش زده است با طناب هم خفه کرده است 0 ولی این کار با نظارت واستیلای کامل حسین 000 بوده حسین 000 بوده که عمل خلاف تفخیذ باهردو انجام داده کلا" به دستور حسین 000 بوده مجتبی آلتی بوده به فرمان حسین 000 دلیلش هم با خودش هست وقتی دو بچه ای که تازه بالغ شرعی شده از خانه قهر کرده اند و دنبال آسایش تصوری بیشتر بوده وقتی دیدند شب جائی ندارند گرسنه می مانند حتی که به خانه بر می گشتند وقتی حسین 000 کلید باغ را در اختیار آنان می گذارد وسایل خوراک را فراهم می نماید و با سوءنظر شبها با آشامیدن مشروب با دو بچه تفخیذ انجام می دهد مسلم وقت کشتن مقتول به تمام معنی آمریت و سلطه بر محتبی داشته مجتبی با اینکه در ملک حسین بوده سرسفره وی بوده (مهمان بوده ) غیر از این کار نمی توانسته انجام دهد اگر نگوئیم درمانحن فیه که حسین 000 سبب نامه قتل جواد و اقوی ازمباشر ولی این مطلب باقطع ویقین می توان گفت قتل جواد000 توسط مجتبی 000 صددرصد اکراهی بوده و حسین 000 با انگیزه های شرب خمر و تفخیذ با هر دو بچه عنوان صددرصد آمریت داشته 0 نهم : آقای حسین 000 قبول دارد که مقداری مشروب ، قلیان شیره واسلحه از خانه اش کشف شده است و مشروب بودن مایع هم تایید شده است 0 بنابراین شرب خمر مجتبی و حسین 000 فعلی علم آور است 0 انجام تفخیذ با مجتبی توسط حسین 000 محرز است ولی نگهدرای مشروب توسط حسین 000 محرز نیست ، چون مقدار مشروب کشف شده معتنابه نبوده و تهیه مشروب برای خوردن مشروب بوده ، دادگاه مستندا" به ماده 173و121و211 قانون مجازات اسلامی (حدود) ومسئله 39 کتاب قصاص تحریرالوسیله حضرت امام رحمت اله علیه ج 2 مجتبی 000 را به تحمل یکصد ضربه شلاق بابت تمکین به عمل تفخیذ که چندمرتبه با وی عمل انجام شده است و به تحمل هشتاد ضربه شلاق بابت شرب خمر و به اعدام قصاص محکوم می نماید و حسین 000 را به تحمل یکصد ضربه شلاق بابت عمل تفخیذ که با دو بچه مهمانش انجام داده وهشتاد ضربه شلاق بابت شرب خمر و به تحمل حبس ابد که نسبت به قتل جواد000آمریت داشته است ، محکوم می نماید که احکام شلاق در حال ایستاده با لباس در قسمت پشت کپل های دو متهم زده شود و در خصوص اتهام حسین 000 دایر به شرکت درقتل عمدی جواد ماده استنادی رد می شود، اما در مورد اتهام محمد000 که دواتهام دارد 1 تهیه مشروب 2 خوردن مشروب اما در مورد خوردن مشروب منکر است ، شبها هم در باغ نبوده دلیل اثباتی وجود نداردودادگاه تبرئه می نماید0 اما در مورد نگهداری مشروب (تهیه مشروب ) مشروب از خانه اش کشف شده وخانه مشترک بین محمد000 و حسین 000 بوده و محمد000 برادربزرگ بوده ، تقریبا"28 سال دارد، هنوزازدواج نکرده ، مسلم با مشروب و قلیان شیره واسحله مکشوفه از خود و محمداست یا برادرش شریک است ولی اختیاردار و بزرگ خانه است ، بزه انتسابی محرز است دادگاه مستندا" به ماده 175 قانون حدود متهم رابه تحمل یکسال حبس تعزیری محکوم می نماید0 لازم به ذکر است دو برادر می خواستند یک میلیون تومان به پاسگاه بدهند تابه نفع آنان پرونده تشکیل شود0 حکم دادگاه ظرف بیست روز قابل فرجام است 0
]رئیس شعبه 18 دادگاه کیفری 1 مشهد[

رای دادگاه
در پرونده مطروحه به کلاسه 497422 آقایان 1 مجتبی 000فرزند حسین 2 حسین 000فرزندرجب به اتهام شرکت درقتل عمدی مرحوم جواد000 بشرح کیفرخواست شماره 1971 مورخه 20/5/73 تحت تعقیب واقع وتقاضای کیفر آنان گردیده و پرونده به شعبه 18 کیفری یک مشهد ارجاع و دادگاه متهم ردیف اول را قاتل تشخیص و به اعدام محکوم و متهم ردیف دوم را به عنوان آمریت در قتل به حبس ابد محکوم می نماید0 با اعتراض محکوم علیهم پرونده به دیوان عالی کشور ارسال که مرجع مذکور رای صادره را در قسمت فوق یعنی موضوع قتل نقض می نماید و در سایر موارد(حدشرب خمر تفخیذ000) تنفیذ می نماید و رسیدگی به موضوع قتل عمدی به این دادگاه ارجاع گردیده با توجه به محتویات پرونده که قتل در بامداد مورخه 28/3/73 واقع گردیده و مجتبی 000 بعد از قتل محل را ترک نموده که در ساعت 9صبح آقای ابوالقاسم 000 او را در حالی در باغ زیر درختی دراز کشیده مشاهده می نمایدازاو می پرسد چکار می کنی می گوید سرم درد می کند او را به خانه برده و غذا می دهد مجتبی می گوید برای حسین 000 کار می کنم و کلید خانه حسین 000دست من می باشد000ساعت دوازده به همراه حاج ابوالقاسم 000 به طرف کنگ آمده و سوار اتوبوس نغندر شده و به نغندر می رود ودر نزدیکی غروب در نغندر به قدرت 000برخورد نموده که قدرت 000 اظهار داشته مجتبی 000 آمد و گفت پول ندارم گرسنه هستم و حالت اضطراب داشت و گفت در باغ سرم درد گرفت و حاج ابوالقاسم 000 را دیدم به من گفت چرا حالت خراب است با او رفتیم به کنگ 000قدرت ادامه داده که او را به منزل بردم و غذا دادم خورد بعد گفت من شخصی به نام جواد را در باغ کشتم که من ترسیدم و با او از منزلم خارج شدیم که برادرش را دیدم که از اتوبوس پیاده شد و جریان را به او گفتم و او را تحویل برادرش دادم و گفتم ببر پاسگاه تحویلش بده که برادر مجتبی بنام مهدی بیان داشته که برادرم مجتبی را در نغندردیدم وی گفت که دوستش را خودش کشته ولی مواردی نیز بیان نمودکه دلالت بر دخالت حسین 000 در قتل می باشد0 احتمالا" متقول مورد اذیت و آزار جنسی حسین 000 قرار گرفته است و اضافه نموده که برادرم را بااتوبوس به مشهد آوردم و به خانه بردم از گفته ی وی گیج شده بودم و به برادرم و دائی ام اطلاع دادم و برادر دیگر مجتبی بنام محسن 000 اظهار داشته مجتبی با برادرم به خانه برگشت و توضیح داد بر اثر درگیری با مقتول وی را به قتل رسانده که او را درهمان شب به پاسگاه برده و جریان را اطلاع دادیم که مامورین اظهارات مجتبی 000را طی صورتجلسه ای نوشته اند که وی اقرار نموده 000 جواد قصد آمدن به خانه را داشت می خواست به پدر ومادرم جریان رابگوید من او را با ضربات چوب به قتل رساندم که مامورین به همراه متهم و برادران وی در همان شب به محل مراجعه و با راهنمائی متهم محل را پیدا نموده و جسد جواد000 را از زیر خاک درآوردند در حالی که لباسی به تن نداشته که متهم اظهار داشته با چوب از پشت سربه او زده با صورت ودستها به اجاق آشپزی صحرائی افتاده ودستهایش سوخته و من زیرپوش او را درآوردم دستهای او راجهت پانسمان بستم که مراتب توسط مامورین و برادر متهم گواهی شده است مجتبی 000 در پاسگاه اظهار داشته در ادامه سخن گفته 000 شب را خوابیدیم صبح جواد به من گفت تو چرا جایت را با من عوض کردی که حسین با من عمل لواط انجام دهد000جواد گفت می خواهم بروم من گفتم نبایدبروی ، او گفت می روم و جایت را به پدرت می گویم که من ممانعت کردم چون اگر او می گفت پدرم مرا می زد دیدم او زیاد پافشاری می کند چوب به سر او زدم و او در اجاق آتش افتاد بعد بلندش کردم گفتم می خواهی بروی ، حرکت کرد و یک نیسانی را که دیده بود و در فاصله دوری از ما قرار داشت می رفت به سمت آنها که من با سنگ به سر اوزدم افتاد به زمین ، دیدم که نفس ندارد آمدم برای او گودالی کندم بعد اورا کشیدم از کوه پائین آوردم و او را خاک کردم از وی سئوال شده چرا دستهای مرحوم جواد بسته بود پاسخ داد که چون دستش تو آتش سوخته بود بازیرپوش دست او را بستم از وی سئوال شده که حسین 000ومحمد000 در جریان قتل شرکت داشتند پاسخ داده خیر، محمد000 دو روز قبل رفته بودو حسین صبح زود رفت و آنها نبودند از وی سئوال شد آیا به حسین و محمد000 گفته بودید که می خواهید جواد را بکشیدپاسخ داده بله به آنها گفته بودم ولی محمد000 گفت اینکار را نکنی بعد به تنهائی حسین به من گفت می شود کاری کرد متهم مجتبی 000 در بازجوئی که احتمالا" روز بعد به عمل آمدهاست ضمن بیان واقعه قتل اضافه کرده که حسین 000 به من گفت بیا کاری بکنیم که جواد به مشهد برنگردد اگر برگردد هر دوی ما را لو می دهد و جواد داشت آتش درست می کرد من رفتم یک چوب برداشتم حسین هم یک چوب برداشت و حسین با چوب به پشت سر جواد زد و جواد با سرو صورت و دست داخل آتش افتاد دستهایش سوخت و منهم چند چوب به پشت ودستهای جواد زدم و برای اینکه کسی او را نبیند او را بالای کوه بردیم بعد ماشینی آمد درب باغ خودش و پارک کرد جواد قصد داشت پیش آن ماشین برود000 با یک سنگ به سرش زدیم و بعدا" افتاد روی زمین و قبل از اینکه سنگ بزنم یک طناب به گلویش بستم که خفه اش کنم و حسین بر روی سر جواد ایستاده بود متهم در جواب این سئوال که چرا ازاول ماجرای قتل دوستت (بوسیله ) حسین را000 نمی گفتید جواب داده که حسین به من گفت شما بچه هستنید اگر متوجه شوند شمارا شش ماه بیشتر زندان نمی بردند و آزاد می شوی که مامورین بلافاصله حسین 000 را دستگیر نموده و او ابتدا منکر شرکت در قتل شده ولکن بعدا" اعتراف نموده که من سرش را شکستم و یک چوب به پایش زدم و یک چوب به قلبش زدم و زدیم مجروح کردیم از وی سئوال شده بعدکه کتک زدید چه شد؟ پاسخ داده من آنها را رها کردم و به حاغرق رفتم از وی سئوال شد حاضرید خسارت کتک کاری او را بپردازید جواب داده حاضریم ما دو نفر مخارج بیمارستان وی را پرداخت نمائیم 0 پرونده به اداره آگاهی طبق دستور مقام قضائی ارسال می گردد تا موضوع تناقض گوئی متهم مجتبی 000 روشن شود که در اداره آگاهی مجتبی 000 در صفحات 44تا47 مشروح ماوقع رابیان نموده همانطور که دربازجوئی اولیه گفته است که به تنهائی قتل را انجام داده ومشروح راآنچنان بیان نموده که نمی توان تصور نمود قضیه ساختگی با اینکه از ترس گفته باشد و نزد جناب بازپرس نیز اقرار می نماید که قتل را به تنهائی انجام داده در برگ 51 پرونده و مجددا" در نزد بازپرس به شرح برگ 57و58 اقرار به قتل می نماید متهمین به زندان اعزام می شوند0 متهم مجتبی 000 از زندان نامه می نویسد که حسین 000او را تهدید نموده که قتل را به گردن بگیرد و بازپرس محترم جهت محتبی 000 به اتهام قتل عمد قرار مجرمیت صادر و در مورد اتهام حسین 000 دائر به شرکت در قتل عمد قرار منع پیگرد صادر می نماید و دادیارمحترم اظهارنظر، مخالفت نموده و عقیده به شرکت داشتن حسین 000 درقتل داشته و دادگاه نیز عقیده دادیار اظهارنظر را مقدم و موضوع را قابل طرح در دادگاه دانسته و در نهایت پرونده در دادگاه مطرح شده که مجتبی 000 در جلسه دادگاه قصد داشته به شکلی خود راتبرئه نماید و در برگ 150 پرونده اظهار داشته که حسین گفت بزن حسین گفت طناب بیاور حسین گفت زمین را بکن به دستور حسین جسد راداخل گودال انداختم که تقریبا" نمایانگر موضوع غیرواقعی است چون اگر حسین 000 در قتل شرکت می داشت و با چوب مقتول را زده بود دیگر معنی ندارد که خودش صبر کند وبه مجتبی بگوید این کارهارانجام بده و موضوعی که مجتبی 000می گوید غیرمعقول است و حقیقت همان بوده که مجتبی 000در روز حادثه به افرادی که برخورد نموده گفته است و به دو برادر و دائی خودش نیز تعریف نموده که شخصا" مرتکب قتل جواد شده است که اظهارات اولیه مقرون به واقعه بوده زیرا هیچ فرصتی جهت دروغ پردازی نداشته است لذا اتهام آقای مجتبی 000فرزند حسین دائر به ارتکاب قتل عمدی مرحوم جواد000 با توجه به مطالب فوق محرز می باشد مستندا" به ماده 205 قانون مجازات اسلامی به قصاص نفس محکوم می گردد و اتهام آقای حسین 000 فرزند رجب با توجه به تحقیقات انجام شده و اظهارات مجتبی 000 مبنی براینکه در موردقتل محمد000گفت چنین کاری نکن وحسین 000گفت اگرمی شودکاری کن وباتوجه به سن وسال قاتل که تقریبا" بدون معاونت بعیداست این عمل راانجام دهد لذااتهام آقای حسین 000 فرزند000 در حدمعاونت درقتل محرز می باشد مستندا" به ماده 207 قانون مجازات اسلامی نامبرده به تحمل پانزده سال حبس تعزیری محکوم می گردد و در مورد اتهام آقای حسین 000دائر به شرکت در قتل با توجه به انکار متهم و شرح ماوقع به لحاظ فقدان دلیل کافی با تمسک به اصل 37 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رای به برائت وی صادر می شود رای صادره ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل اعتراض در دیوان عالی کشور می باشد ضمنا" در موردسایر اتهامات از قبیل تفخیذ و شرب خمر قبلا" رای صادر گردیده است 0
]رئیس شعبه 49 دادگاه عمومی مشهد[

رئیس : جناب آقای مفید
آقای امینیان توضیحات لازم را دادند0 ملاحظه فرمودید که در جریان این قتل حسین نقش فوق العاده و حساس داشته برای اینکه تمهید مقدمات بوسیله او بوده است چون وقتی این بچه رفته اند در باغ و او با مجتبی آشنا بوده است با توجه به اینکه او و برادرش که دو مرد25تا28 ساله بوده اند و روی قاعده وقتی دو بچه رابا هم می دیدند باید سئوال می کردند برای چه به آنجا آمده اندوقتی گفتند برای تفریح ، بیشتر تحقیق می کردند ولی به اینها گفته اند بروید داخل باغ و به آنها جا داده اند و به آنها گفته اند ایام عاشورا اینجا بمانید یعنی چند روز آنها را نگه داشته اند و حتی جواد بعد از جریان آن شب قصد بازگشت به منزل داشته ولی مجتبی به تحریک حسین نگذاشته برگردد همانطور که فرمودند معلوم می شود محتبی بچه درستی نبوده ولی جواد بهتر بوده است و ناراحت بوده می خواسته برگردد حسین به او می گوید نگذار برگردد او هم مانع برگشتن او می شود0 موقعی که آن جریان پیش می آید می گوید چوب را حسین زد خودش هم می گوید من چوب زدم لیکن می گوید به پشت سر او زدم و اینکه آیا به پشت سرش زده یا به فوق سرشاید فکر می کرده که وقتی می گوید به پشت سرش زدم یعنی چوب من کشنده نبوده ولی شاید به فرق او زده است یا بفرض اینکه به پشت سرش زده باشد یک مرد25 ساله وقتی یک چوب کلفت را محکم به پشت سر یک بچه بزند بعد بیفتد داخل آتش بطوری که دیگر نتواند از جایش حرکت کند حتی پزشک قانونی هم گفته است قسمت قدامی بدن این بچه سوخته بوده یعنی آنچنان محکم زده است که افتاده داخل آش که می توان گفت همین ضربه به تنهائی برای قتل کافی بوده است بعد از آن هم همین حسین آن بچه دیگر یعنی مجتبی را وادار می کند که جواد رابالاببرد و به او می گوید با سنگ بزن او سنگ را نمی تواند بزند خودش سنگ را می زند در تحقیقاتی هم که شده خودش گفته که من اشتباه کردم که زدم یعنی چوب را من زدم و نیز تجسسهائی که می کرده که این کشته شده یا کشته نشده می پرسند برای چه تجسس می کنی و می گوید برای اینکه من کتک زدم می خواستم بدانم مرده است یا خیر؟ چون ممکن است من قاتل باشم 0
دادگاه صادر کننده رای در استدلال خود می گوید مجتبی انگیزه قتل نداشته مجتبی با بچه دیگر رفیق بوده است که با برنامه ریزی قبلی تصمیم می گیرند با هم فرار کنند بعد هم گفته تو رفیق من هستی چرا نامردی کردی 0 عاقبت هم چون خودش تمکین کرده بود حسین او را تحریک کرده که اگر او برود ما را لو می دهد بالاخره درمقابل حسین تسلیم می شود و نیز در استدلالش گفته است که مجتبی آلت بوده است یعنی مجتبی معاون در قتل بوده و حسین اصیل بوده است 0
به نظر می رسد دادگاه در استدلال خود با نتیجه ای که گرفته اشتباه کرده است یا اینکه جای اسم حسین را با اسم مجتبی اشتباه نوشته است 0 خلاصه اینکه رای شعبه محترم دیوان عالی کشور که حسین را شریک در قتل می داند قطعا" صحیح است و ایرادی ندارد و اینکه گفته شود مجتبی قاتل است و اوصرفا" معاونت داشته بنظرصحیح نیست 0

رئیس : جناب آقای سپهوند
بنده در غیر قابل طرح بودن موضوع مطالبی داشتم که اطاعت امر می کنم و مطرح نمی کنم چون نظر اکثریت به قابلیت طرح آن است که مورد احترام می باشد0
یک اشکال عمده وجود دارد که ما راجع به اینکه دو نفرمتهم شریک در قتل هستند یاهمان طوری که دادگاه تشخیص داده است یکی آمر و دیگری مامور، یکی مکره و دیگری مکره اکراه کننده ودر حال اکراه ، کدام یک از اینها است ؟ یعنی در واقع بین شعبه محترم دیوان عالی کشور و دادگاهها این اختلاف وجود دارد0 اگر نظرشعبه را تایید بکنیم به معنی تایید شرکت در قتل و موضوع ، عنوان شرکت در قتل را دارد در حالی که دادگاه در مورد شرکت در قتل حکم برائت صادر کرده است و این حکم هم تا این لحظه قطعی است ، مرجع رسیدگی به تجدیدنظراز حکم برائت هم هیات عمومی دیوان عالی کشور نیست و یکی از شعب دیوان عالی کشور است 0 در این مورد2 حالت مطرح می شود:
1 شعبه ای که به درخواست تجدیدنظر رسیدگی می کند این حکم برائت را صحیح بداند بنابراین شرکت منتفی می شود و مامی توانیم بگوئیم شرکت است یا آمریت 0
2 فرض دوم اینکه قبول نداشته باشد نقض بکند باید بدهد به یک دادگاه دیگر، دادگاه بعدی حکم صادر بکند و آن مراحلی که قانونا" وجود دارد طی بشود تا مساله شرکت منتفی باشد0
بنظر بنده ما الان نمی توانیم بیائیم تصمیم بگیریم که شرکت است یا آن ترتیبی که دادگاهها حکم داده اند، در مورد شرکت درحال حاضر حکم برائت قطعی داده است اما اگر این ایراد عمده واساسی را بخواهیم ندیده بگیریم در ماهیت بنده مطالب را خیلی خلاصه عرض می کنم :
اصولا" مساله قابل طرح بودن یا نبودن بمفهوم این است که هیات عمومی دیوان عالی کشور خواه وحدت رویه ، خواه اصراری ، بطورمطلق مجاز نیست در کلیه موارد احکام دادگاهها را مطرح و نقض یاتایید نماید0 مجوز هیات عمومی قانون است آنجا هم که ما می گوئیم قابل طرح است یعنی مطابق با قانون است 0 هیات عمومی مجاز است واختیار دارد که وارد بشود و تایید و یا نقض نماید و آنجا که گفته می شود قابل طرح نیست یعنی خلاف قانون است ، یعنی هیات عمومی حق ندارد وارد بشود اینجا حکم برائت قطعی وجود دارد، اعتبار امرمختومه دارد0 هیات عمومی هم مرجع رسیدگی به این حکم نیست 0 بنابراین اگر ما بیائیم و بگوئیم این شرکت است خلاف کلیه اصولی است که عرض کردم 0
اما در ماهیت ، یک ایراد وجود دارد و آن اینکه در فرمایشات جناب امینیان این بود که در سر دو شکاف دیده شده و طول وعرض تقریبی آن هم ذکر شده اما تحقیقات به عمل نیامد با وجودی که شعبه محترم نظر به شرکت دارد، شرکت زمانی است که کسی دراثر ضرب و جرح چند نفر به قتل برسد و مرگ هم منتسب به عمل همه باشد، شدید و خفیف بودن صدمات تاثیری ندارد معلوم نیست که این دو شکافی که در سر وجود دارد شکستگی جمجمه مربوط به یک ضربه است یا به ضربات متعدد؟
علت مرگ شکستگی جمجمه و خونریزی مغزی است اگرباصطلاح قبول بکنیم که ضرباتی که به مغز وارد شده متعدد بوده و این تعدد ضربات هم مربوط به هر دو متهم است اینجا مساله شرکت کاملا" قابل قبول است و اینکه میزان تاثیرش مساوی یا کم یا زیاد بوده موثر نیست 0 در کل اگر آن ایرادات را ندیده بگیریم و جناب امینیان هم هم مارا مطمئن بکند که بر مبنای پرونده آن چه استنباط دارنداین است که شکستگی جمجمه یک ضربه ای نیست ضربات متعدد است می توان حکم به شرکت داد و نظر شعبه را تایید کرد البته با در نظرگرفتن آن ایراد اساسی که عرض کردم 0

رئیس : جناب آقای نیری
هیات عمومی باید حلال مشکلات باشد مسلما" تمام پرونده ها اشکالات جزئی دارند ولی ما خودمان را بگذاریم جای طرف ، یک قتلی با این وضعیت چند سال قبل اتفاق افتاده این همه آمده اند و رفته انداین حکمها هم صادر شده ما الان می خواهیم مته به خشخاش بگذاریم ایراد بگیریم ، پرونده چند سال دیگر هم باید در جریان باشد و با اینکه اساس قضای ما این است که با کمال دقتی که قاضی باید داشته باشد در رسیدگی تسریع هم بشود0 بالاخره خواهشم این است که این قدرکه اصراری تشخیص داده شد دیگر روی آن بحث نکنیم 0 الان بنظر اکثریت اعضاء موضوع اصراری تشخیص داده شده دادگاه بدوی نظری داشته ، شعبه محترم دیوان هم نظر دیگری داشته و باز هم مجددا" به همان روال برگشته ، این است که خواهش می کنم دراین موارد خیلی سخت گیری نشود0
اما در این پرونده با توجه به آنچه که در متن دادنامه اولیه هم آمده و آنچه هم که جناب آقای امینیان فرموده اند این نکاتی که جناب آقای مفید مطرح کرده اند مثل آفتاب روشن است که دراینجاعامل اصلی دراین فاجعه ای که اتفاق افتاده این آقای حسین است و این بچه نوجوان 15 ساله آلت دست او بوده است 0 هم اعترافات حسین و هم اعترافات اولیه این پسر15 نشان می دهد که عامل اصلی هم در مقدمات و هم در قتل ومسائلی که پیش آمده حسین بوده ولذا به نظر من رای شعبه دیوان اینجا درست است و دادگاه باید رای را اصلاح بکند0

رئیس : جناب آقای ابراهیمی
بنظر اینجانب دلائلی که توجه بدهد اتهام را به حسین 000و اینکه او را به لحاظ شرکت در قتل عمدی مجرم بدانیم در پرونده ضعیف است زیرا همان طور که در گزارش معاینه جسد عنون شده است علت اصلی مرگ شکستگی استخوان گیجگاهی سمت چپ مقتول است همراه با قطعه قطعه شدن استخوان جمجمه در شقیقه سمت چپ و شعبه محترم دیوان عالی کشور در نقض دادنامه بدوی به اظهارات متهم موصوف استناد کرده است که گفته ((من سرش را شکستم اشتباه کردم ))و در قسمت دیگری گفته ((کتک زده بودم می خواستم بدانم آیامرده یانمرده )) این مطالب ، اظهارات اولیه متهم است در پاسگاه انتظامی طرقبه مشهد، که قابل خدشه است 0 برای اینکه آقای بازپرس پرونده بعداز تکمیل تحقیقات و در اظهارنظر نهائی که متاسفانه درگزارش تنظیمی مورد عنایت قرار نگرفته این طور اظهار عقیده کرده است ،عین نوشته رامی خوانم :
((در مورد اتهام حسین 000 به شرکت در قتل عمدی هرچند متهم در پاسگاه طرقبه اعلام کرده متقول را مورد ضرب وشتم قرار داده است اما آنچه واقعیت دارد، روزی که متهم را به بازپرسی آوردند آثار ضرب و شتم در دستها و جای دیگر بدون وی مشهود بود و شفاها" نزد اینجانب عنوان کرد نوشته های پاسگاه طرقبه توام با تهدید وضرب و شتم بوده و خودشان نوشته اند و از من به اجبار امضاء گرفته اند علهیذا معتقدم حسین 000 شرکت در قتل نداشته 000))
باید عنایت داشته باشیم که این آقای بازپرس بعدازتحقیقات لازم و بررسی موضوع در مراحل اولیه به این نتیجه رسیده که حسین 000 مرتکب جرم نشده است 0اختلاف می شود بین آقای بازپرس و آقای دادیار اظهارنظر، دادگاه در مقام حل اختلاف با ترجیح نظر دادیارمحترم ، پرونده را قابل طرح در دادگاه تشخیص می دهد که معتقدم جاداشت جناب آقای امینیان مدرس زحمت کشیده نظر مخالف آقای دادیار راکه در دو صفحه در اوراق 107و108 پرونده منعکس شده است برای اعضای محترم هیات عمومی قرائت بفرمایند0
اینکه عرض شد دلایل توجه اتهام ضعیف است چون آقای حسین 000در آن شرایطی که آقای بازپرس مورد اشاره قرار داده اند این مطالب را گفته آنهم در پاسگاه ، عبارتها نیز سکته دارد، ناجور است 0آقای حسین 000 در برگ 18 پرونده می گوید من یک چوب به پایش زدم و یک چوب به بغلش زدم ، زدیم مجروح کردیم 0 مجتبی هم او را زد0 چون جواد می خواست به خانواده اش خبر بدهد و اما ایشان وقتی که به بازپرس می رسند اصلا" به این مطالب اقرار ندارند بلکه انکارمی کنند و می گویند که مساله ضرب وشتم را قبول ندارند به هیچ وجه ، اما مجتبی 000در بازپرسی مطلب را مفصل تر توضیح می دهد به این صورت :
((000چوب برداشتم او را بزنم ، طوری بشود که نتواند برود به شهر، زدم سرش ، افتاد در اجاق ، بعد بردم بالای کوه ، باز داد و فریاد می کرد، ماشینی آمد می خواست برود سوار آن بشود و برود به شهر000)) بنابراین مقتول در بالای کوه چنین حالتی داشته ،می توانسته راه برود و سوار ماشین بشود، این آقای محتبی به او می گویدبنشین همین جا، جواد سروصدا می کرد و می گفته من می روم پهلوی ماشین و بروم شهر مجتبی می گوید خودم تو را می برم شهر اینجاباشید، مجتبی در بازجوئی ها ادامه می دهد: من برگشتم ، طناب برداشتم ،آمدم پهلویش دیدم سروصدامی کند، هرچه گفتم ساکت باش به حرف من گوش نمی کرد، طناب را انداختم به گردنش یک کمی کشیدم دیدم دست و پا می زند ول کردم یک سنگ برداشتم به سرش زدم 0 بازپرس از او می پرسد به کجای سرش زدی که او در پاسخ به شقیقه چپ اشاره کرده و ادامه می دهد: جواد به زمین افتاد، ترسیدم ، رفتم بیل و کلنگ آوردم ، بالای کوه سفت بود، بعد کشیدم آوردم پایین و000 وقتی که آقای بازپرس رسیدگی کننده که در مراحل اولیه قضیه با متهمان پرونده برخورد داشته و حرفهای آنان را شنیده ووضعیت آنها را مشاهده کرده اعتقادی به مجرمیت حسین 000ندارد وقتی که علت اصلی مرگ ضربه وارده به سمت چپ سر است وقتی که مجتبی در محضر بازپرس به ایراد ضربه به سمت چپ تصریح می کند و جریان امر را موبه مونقل می کند، حتی در جلسه دادگاه هم ، لذا بنده احساس وظیفه کردم که این مطالب را که در گزارش تنظیمی شعبه محترم دیوان عالی کشور نیامده است به عرض همکاران عزیز برسانم 0 بنده مجموع پرونده را دیده ام اگر مجاز به اتخاذ تصمیم قضائی می بودم حسین 000 را به عنوان شرکت در قتل عمدی مجازات نمی کردم 0

رئیس : جناب آقای عروجی
من در قبال فرمایش جناب آقای ابراهیمی ودیگرعزیزان نکاتی را به عنوان اصول مورد قبول همگان بنظر خودم مطرح می کنم وآن وقت نتیجه گیری را به خود آقایان واگذار می کنم 0 در بدو امر دررابطه با آقای حسین 000 صحبت می کنیم :
اولا: حسین 000مرد جوان 25 ساله و مجرد هم هست و قوی هیکل و نیرومند0
ثانیا" صاحب باغ است و باغ هم باغ ییلاقی است ، مالکیت خصوصی است ، رفت وآمد عموم هم در آن نیست و باغ در مسیررفت وآمد عمومی هم قرار نگرفته و این آقا در باغ هم امکانات از نظرخانه و مسکن و غیره دارد0
ثالثا" : با محتبی به خاطر همسایگی سابقه آشنائی داشته و وضعیت او را هم می دانسته 0
رابعا" اینکه ما می بینیم این آقا در عین حال که خودش نمی خواهد در باغ باشد کلید باغ و خانه را دست مجتبی می دهد نه جواد، یعنی اینجا محوریت با حسین است و طرفش هم مجتبی است جواددراین مسائل هیچگونه نقشی نداردو ظاهرا" هیچگونه آشنائی بین جواد و حسین هم نبوده و آنچه را که همکار محترممان از محتویات پرونده خواندندیا در گزارش آمده چیزی دستگیرم نشد که جواد اندک آشنائی وارتباطی با حسین 000و محمد000داشته باشد0
جواد یک بچه ساده شهری و غیرآلوده به مسائلی است که مااز اوضاع و احوال مجتبی می خوانیم 0 جواد بچه ساده لوح شهری که ظاهرا" حتی یک بار هم به این باغ قبلا" نیامده و در اثر اغفال مجتبی همراه او می شود و مجتبی گویا سوابقی در این قضیه ( بنابرآنچکه که از خوانده ها و گزارش بر می آید) داشته حالا یا با خودحسین داشته یا با دیگران داشته 0 حسین از اینکه سابقه یک چنین مسائلی را داشته باشد بنظر دور نمی آید با نگرش عاقلانه هم قابل قبول بنظر می رسد که حسین مجرد25 ساله و صاحب همه امکانات (که از خانه اش اسلحه ومشروبات هم کشف می شود) و دارای باغ ، خانه زندگی و000 این اولین بار او نمی باشد که مجتبی را به همراهی جواد اغفال می کندو به این باغ می آورد0 باغ هم مامن هست برای این آقا و تمامی افرادی را که به این باغ بیاورد در ایام تاسوعا وعاشورای حسینی علیه السلام هم است مردم طبعا" روی آورده اند به طرف عزاداری و غیره ومسائل ییلاقی وامثال اینها برای مردم اصلا" مطرح نیست ولی این آقا می آید چنین کثافت کاریها را می کند آن وقت برای رد گم کردن مطرح می کند که من رفته ام در مراسم تاسوعا وعاشورا شرکت کنم و برگردم اینها جزء اصولی است که من فکر می کنم 0
بنابراین اصول و توجها" به اینکه اگر بالغ بودن مجتبی 000 در زمان وقوع حادثه محرز شده باشد که بالغ بوده و اگر یک ضربه بر سر جواد را از طرف مجتبی ما محرز بدانیم در این دو صورت هست که شاید ما بتوانیم این را بگوئیم که شرکت است والا اکثریت قرائن وامارات به طرف حسین 000 متوجه است که اصلا" اینجامجتبی یک حالت آلت فعلی داشته است برای اینکه مجتبی می دانست که اگر جواد پایش به شهر بخورد همه چیز برملا می کند و آنچه را که آن آقا می خواسته پشت پرده داشته باشد برای گذشته و حال و آینده اش همه را برملا می کند ولی چون ما می بینیم که دو تا ضربه 10سانتی متری یا15 سانتی متری در قسمت سر و جمجمه مقتول هست و اینکه خود حسین هم بصراحت گفته است من به سرش زدم و او در محضر دادگاه منکر ایراد ضرب شده باشد چون همه عزیران بهتر از من می دانند که متهم درجلسات محکمه چه بسا در جلسه اول اقرار می کند و در جلسه دوم در محضر همان قاضی انکار می کند و همه آنچه را که بافته است دوباره باز می کند و می گوید نخیر همه اینها در اثر شکنجه و فلان و فلان بوده است 0
اگر واقعا"مامورین اهل خوردن بودند چراوقتی یک میلیون تومان به آنها پیشنهاد می شود این را نمی گیرند و آقا را زیر شکنجه می برند، زیر شکنجه بردن حسین 000 برای مامورین پاسگاه چه اثری داشته است تا این کار را بکنند می توانستند از این طرف که حسین از امکانات برخوردار است پول از حسین بگیرند قضیه را لوث کنند ولی می بینیم اینجا هم برخلاف ادعای حسین است که من شکنجه شدم پول دادنش و صورتجلسه شدن پول دادن و یا پیشنهاد پول دادن همه اینها دلیل براین است که حسین اینجا بازیگر صحنه بوده ،کارگردان صحنه بوده و در حقیقت مجتبی آلت فعل بوده ولی چون ما بعضی از دلائل را می بینیم که مجتبی کلا" سلب اختیار و اراده از او نشده و خودش هم نقشی داشته ما به ناچار می گوئیم اینها مشترکا" جواد را کشته اند والا بیشترین قرائن به طرف حسین متوجه است 0
بنده نظر محترم شعبه دیوان را تایید می کنم که برائت ،برائت بی مورد بوده یقینا" حسین حداقلش مشارکت در جنایت قتل جواد 000 داشته 0

رئیس : جناب آقای آموزگار
بنده معتقدم که رای هر دو دادگاه بدوی و مرجوع الیه فنی نبوده است و مطابق موازین شرعی و قانونی نبوده و برخلاف دلایل پرونده حکم صادر کرده اند نتیجتا"اگرچه تمام خصوصیات پرونده برای ما روشن نیست و من معتقدم که رای دادگاه بدوی که اصلا" گویانبوده ضمن نقل مطالب متفرقه استدلال متینی نکرده و نتیجه هم طبق نظر خودش گرفته است بهرحال ضمنا" با عرض معذرت از همکارمحترم بنظرم گزارش هم گویا نبود0
اما اینکه چرا بنظر من رای دادگاهها فنی نیست :
ماعلی القاعده باید به همه اقاریر متهم استناد کنیم اگر اقاریر حجیت داشته باشد وازحجیت نیفتد، علی الاصول همه ما می دانیم وقتی که کسی متهم قرار می گیرد مرجع قضائی این را می فرستد به پاسگاه انتظامی چه در دهات و چه درشهر، اول این را به اداره آگاهی نمی فرستند شخص را به عنوان مطلع احضار می کنند یک تحقیقات اولیه از طرف مقابل می شود و هیچوقت کسی راابتدائا" نمی زنندبلکه طبق دستور قاضی گزارش پرونده تهیه می شود قاضی دستور می دهد: پاسگاه طرفین را احضار وفلان وفلان بکن واگراقراراتی یا اظهاراتی نمودند اقرار آنان را ذکر نموده و پرونده تکمیل و بنظر برسد و بعدبه نظر قاضی که رسید اگر اقرار اولیه بود یا چیری از این قبیل بود آن وقت دادگاه تشخیص می دهد یا بازپرس تشخیص می دهداین را می فرستند به اداره آگاهی آنجاست که البته ما قبول داریم البته ما قبول داریم البته مجرمین را ممکن است قدری کتک هم برنند نه اینکه کسی را که متهم به سرقت شده بی خود بزنندکسی که سابقه دارد کسی که اقرار اولیه دارد می خواهد پنهان کند چند تا به او می زنند و این آنجاست که اگر اقرار بگیرند ممکن است با اشکال برخور نماید0 این آقائی که در پاسگاه اقرار اولیه کرده آنجا مسلما" هیچ شکنجه ای نبوده این شم قضائی بنده هست تا اینجا و نظر به اینکه متهم ردیف دوم همین آقای جوانی که اسمش مجتبی است این مجتبی دوست جواد000 بوده اینها با هم به قصد فرار رفته اند، هر دو هم سن و سال بوده اند، خصوصیاتی که می گوید من بردم بالای کوه اصلا" تعقلش مشکل است اینها همسن و سال هستند چگونه این بچه را با این وزنش برده ؟ فرض کنیم 50 کیلو حداقل وزنش بوده این بلندش کرده برده بالای کوه به تنهائی نمی شده این کار را بکند عقل انسان این مطالب را قبول نمی کندعلاوه براین 000 مساله دوم انگیزه برای قتل برای این پسربچه اصلا" وجودداشته قابل تعقل نیست اینها با هم رفیق بوده اند حرکت کرده اند که با هم فرار کنند و به کجا بروند بعد از وقوع جنایت انگیزه شد و جنایت از طرف کی آمد؟ جنایت مسلما" طبق اوراق پرونده تهیه مشروب توسط حسین 000 بوده کشف سلاح ومشروب از منزل حسین 000 بود پس بعد از وقوع جرم و اینکه آن مقتول استنکار کر این عمل را و آقای جانی احساس کرد که الان اگر به شهر برودمسائل را برملا می کند تصمیم به کشتن گرفته شد0 اقاریر هر دو متهم نشان می دهد که هردو زده اند0 ما اگر اقرار اولیه حسین 000 را علی الاصول در پاسگاه حجت بدانیم که حجت هست اقرار به زدن مقتول با سنگ وامثال اینهاکرده چه وجهی دارد قانونا" که ما اقرار او را بگذاریم کنار و فقط اقرار این را بگیریم ، هر دو اقرار کرده اند مقتضی القاعده باید اقرار هر دو گرفته بشود و شرکت در قتل مسلما" محقق است و در روایات ما هم چنین آمده است که : سالته عن عشره اشترکوافی قتل رجل این الفاظ دلالت بر چه چیز می کند شرکت ، دیگر نمی گویدکه چگونه کشته اند و لذا فقها در باب تعریف اشتراک گفته اند : تتحقق الشرکه فی القتل بفعل شخصین معاوان کانت جنایه احدهمااکثرمن جنایه الاخر0 که قانونگزار هم در ماده 215 آمده همین تعریف فقهی راپیاده کردن ماده 215 اینطور می گوید:
شرکت در قتل زمانی تحقق پیدا می کند که کسی در اثر ضرب وجرح عده ای کشته شود ومرگ او مستند به عمل همه آنها باشد0 اگرچه برای من قاضی که اینجا نشسته ام اینجا در دیوان عالی کشور وبرای قاضی بدوی و مرجوع الیه خصوصیات مثل روز روشن برای ما نیست ولی آنچه مسلم است در قتل این آقا غیر از این دو نفر کسی نبوده 0 آنجا، تقل واقع شد هردوی آنها می گویند ما زدیم پزشکی قانونی هم می گوید منشاء قتل خفگی نیست که آن آقا می گوید من با طناب بستم ، منشاء قتل و علت قتل خونریزی مغزی و شکستگی وسیع جمجمه است ، آن آقای متهم اولی در پاسگاه می گوید من زدم بعدا" منکر می شود که وجهی برای انکارش نیست انکار بعد از اقرار قبول نمی شود اصلا" ودومی هم یک مسائلی را به عهده گرفته به هر حال مقتضی القاعده اینها شرکت در قتل کرده اند یعنی همه خصوصیات لازم نیست برای ما روشن و مشخص گردد که کی چه کار کرده قتل واقع شده ومسلما" این دونفر شریک هستنددر قتل و اگر هر دوی آنها مسلما" نباشد لااقل لوث دم نسبت به آن حسین 000 هم محقق هست اگر اقرار طبق موازین شرعی و قانونی اقرار نباشد حداقل لوث دم نسبت به او هست کیست که منکر بشود دلائل ظنیه نسبت به آن آقای حسین نیست کسی می تواند چنین ادعائی بکند که یک نفر کشته شد در محضر دو نفر هر دو هم یک اقرار دارند ما اگر تشکیک در اقرا هم بکینم مسملا" لوث دم نسبت به آقای حسین 000 موجود است و قتل منسوب به هر دو است و شرکت در قتل مسلم است و رای دادگاه فنی نیست و رای شعبه دیوان در نتیجه مورد تایید است 0

رئیس : جناب آقای افشاری
بنده هم در رابطه با رای محترم شعبه دیوان موافق بوده و قرائن ودلائل بسیار فراوانی در پرونده هست که اگرنگوئیم تنها مباشر حسین 000 است قدر متیقن اشتراک در قتل محرز است چند قضیه هست که کمتر به آن اشاره شد0 یکی اینکه در بعد دستگیری مساله پرداخت رشوه مطرح می شود یک میلیون تومان به پاسگاه بدهند که اسم حسین 000 در زمره قتل و قاتلین به حساب نیاید0
مساله دوم تهدیدهمین مجتبی است که شما چون صغیرهستید و کوچک هستنید بپذیر شما را نخواهند کشت و در رابطه با آزادیت نسبت به زندان بعد ما اقدام خواهیم کرد ای قرینه دوم 0
سوم اینکه این طفل به هر حال 15 سال به قول قاضی محترم پرونده و یا15 سال واندی داشته و مقابلش هم مقتول هم همین سن را بیشتر نداشته و قادر حتی بر بلند کردن سنگ بزرگی که آمر به اوامرکرده بردارد نداشته قهرا" و اظهارنظر پزشکی هم در رابطه با خورد شدن استخوانهای جمجمه بوسیله یک وسیله سخت و سفت با آن خصوصیاتی که مجتبی از نظر کلفتی و ضخامت چوب مطرح می کند بیشتر قابل تطبیق است تا ضربات چوبی که خود مجتبی زده با توجه به این جهات و با توجه به صراحت ماده 16 و فتاوای بزرگان و فقهاء موضوع شرکت قدر مسلم نسبت به این دو محقق است 0

رئیس : جناب آقای سیدعبدالله رضائی
در طلیعه سخن عرض می کنم که به دلایل متعددی قاتل مستقل را حسین 000 می دانم و به هیچوجه مجتبی نه شریک در قتل و نه معاون است اما دلایل :
1 اولا" قتل در باغ حسین 000 تحقق یافته واین مطلب مسلم است که بچه در آنجا کشته شده مهمان حسین 000 بوده و در آن باغ هم کشته شده پس قتل مسلم در باغ حسین 000 بوده 0
2 می دانید که در تحقق جنایت اولین شرط و عامل اساسی انگیزه است 0 بی جهت و بدون انیگزه و علت کسی به قتل نمی رسد چرا جواد کشته شده انیگزه قتل وی چه بود؟ برای اینکه نرود آقای حسین 000 را لو بدهد که مرتکب عمل لواط شده او بوده که مرتکب عمل لواط و تفخیذ شده او بوده که شرب خمر کرده ، او بوده که صحنه جنایت و مقدمات جنایت را فراهم کرده و تمهید کرده و اوست که می ترسدکه اگر او برود او را به مجازات خواهند رساند لذا برای فرار از مجازات می آید و جواد را به قتل می رساند آقایان فرمودند باید اتخذ به اقرار شود هر اقراری قابل اخذ نیست بجه نابالغی که آمده دیده رفیقش را حسین 000 کشته و می ترسد او را بکشد می آید درمراحل مختلف اقرار می کند من هم چوب زدم من چنین کردم ، من هم چنان کردم در حالیکه شاید تمام این اقرارها دروغ باشد، بعلاوه اغفالش کرده حسین 000 می گوید: اگر تو که نابالغی بیائی اقرار کنی که قاتل من هستم تو را نمی کشند هم من نجات پیدا می کنم و هم تو، پس توبیا این قتل را به عهده بگیر که من وتو هر دو نجات پیدا کنیم 0
3 اینکه ما همه جا داریم که می گویند سبب اگر اقوی ازمباشر باشد سبب ماخوذ به جرم و مجازات است بچه نابالغ 15 ساله را آقای حسین 000 اگر هم کاری کرده و اقرار می کند او وادارش می کندکه این کار را بکن او می گوید این کار را بکن و اجبار می کند و آن سبب باعث می شود که اگر این عملی را هم مرتکب شده مرتکب بشود این صددرصد عامل قتل است و آقای مجتبی هیچ تقصیری در قضیه ندارد و باید حسین فقط اعدام بشودنه او، زیرا مجتبی به شریک است و نه معاون در قتل 0

رئیس : جناب آقای امینیان مدرس
در مساله شرکت : چه دادگاه اول ، چه دادگاه دوم ، یک نظر داشتند0 در مورد شریک نبودن حسین 000 در قتل ، ولی ما او را شریک می دانستیم 0 از این جهت ما مساله را اصراری تشخیص دادیم 0
و اما در ماهیت : این دو تا بچه ، یعنی مقتول و دستور او هم سن وسال بوده اند امکان نداشته که یکی بتواند آن دیگری را بکشد و او ازخودش دفاعی نکند0حتی این فکر برای ما بوجود آمد که شاید حسین به تنهائی مرتکب قتل شده نه مجتبی 0 ولی با توجه به اظهارات خود مجتبی که گفته او هم با چوب زده است ((اقرارالعقلا علی انفسهم جائز)) مساله شرکت محقق می شود چون او هم در دعوایی شرکت داشته است 0
ظاهرا" علت قتل هم این است که مقتول در راه نبوده یعنی به تقاضای آنها تن درنداده و حاضر نبوده که با او این عمل بشوداما مجتبی 000 حسب ظاهر با حسین 000 آشنائی قبلی داشته ، که حسین 000 کلید باغ را به او داده ، یعنی او یک بچه سرراست وروبراهی نبوده 0 امکان دارد که اول با مجتبی عملی انجام شده ،دست کم بصورت تفخیذ چون پزشک قانونی گفته آثار لواط نیست ، بعد شب بعد جایش را با حسین 000عوض کرده ، حسین 000 آمده پهلوی جواد000 خوابیده وازاینکه این عمل با وی شده ناراحت شده و گفته است می روم به بابایم می گویم اینها دیده اند که کار خراب می شود تصمیم به قتل او می گیرند و برای ما مشکل بود که آن بچه را قاتل بدانیم ولی حسین شریک در قتل نباشد0 از طرف دیگر حکم قصاص حسین 000 هم به تنهائی قابل تایید نبودمساله شرکت در قتل مطرح است و به این خاطر در ذیل دادنامه نوشتیم که نسبت به این دو قسم هایت عمومی اظهارنظر کند والا ما که عاجز از اظهارنظرنبودیم یک طرف ناقض طرف دیگر بود، تا تکلیف شرکت در قتل روشن نشود، روی معاونت نمی توانستیم اظهارنظر بکنیم 0 اینکه می فرمایند هیات عمومی روی این قسمتها اظهارنظر نمی کند باید گفت که هیات عمومی یک مرجع عالی است ، وقتی وضع به این صورت در می آید یک شعبه می تواند اظهارنظر بکند پس به طریق اولی و به قیاس اولویت هیات عمومی هم می تواند تایید یا نقض بکند کمااینکه می کند، بنابراین ایرادی که می فرمایندمامتوجه بودیم ولی راه نداشتیم و موضوع اعتبار امر مختومه هم پیدانکرده چون ما هنوز روی این قضیه اظهارنظر نکرده ایم و آن را واگذار کرده ایم به هیات عمومی 0
راجع به اقاریر هم که می فرمایند، اقاریر درست است 0 اگر با اوضاع واحوال قضیه نخواند آن زمان می شود گفت که بر اثر شکنجه بوده که قرائن صحت اقرار را تایید می کند، خود دادگاه هم در رای اول نوشته است که مجتبی شخص ضعیف و نحیف است و حس و حال آن را ندارد که بتواند رفیق خودش را بکشد با این وضع چطور می توانستیم بگوئیم که ایشان بتنهائی مرتکب قتل شده است 0 آنچه که فعلا" مطرح است مساله شرکت حسین 000 است 0 مجتبی هم در حد شرکت مطرح است طبعا" اگر یکی شریک باشد دیگری هم شریک محسوب خواهد شد و علت این بوده که ما اظهار نظر نکردیم چون از هر دو طرف مواجه به اشکال می شدیم 0

رئیس : مذاکرات کافی است جناب آقای ادیب رضوی نظریه جناب آقای دادستان محترم کل کشور را قرائت فرمائید0
با توجه به شکایت غلامرضا000 و فاطمه 000 پدر ومادر جواد000 که در کلیه مراحل رسیدگی اعلام داشته اند جواد فرزند آنها توسط حسین و مجتبی به قتل رسیده است و توضیح داده اند که این قتل فقط کار مجتبی نبوده زیرا مجتبی هم سن وسال بوده اند و با اوضاع و احالی که وجود دارد مسلم است که حسین هم در ارتکاب قتل شرکت داشته است برابر نظریه پزشک به طرح صورت مجلس معاینه جسد اعلام گردیده ، دو پارگی وسیع عمیق یکی به طول 15سانتی متر و دیگری به طول 10 سانتی متر که تا روی استخوان جمجمه امتداد داشته به ترتیب در سمت چپ سر و فرق سر مشاهده شده و علت مرگ ایراد ضربه به سرو شکستگی جمجمه وخونریزی مغزی اعلام شده است 0
متهمان در جریان رسیدگی هر یک بنحوی علت قتل جواد را بیان داشته اند مجتبی 000 در جریان تحقیقات صریحا" گفته است حسین با بضربه چوب به پشت سر جواد زد من هم چند ضربه چوب به سر او زدم و همچنین گفته است چوبی که در دست حسین بود بزرگ و کلفت بود وبعد از زدن چوب شکست 0 حسین 000 هم اظهار نموده است چون جواد زبان درازی می کرد و قصد لودادن ما را داشت با چوب سرش را شکستم مجتبی هم او را زد و در جای دیگری به مامورین که ازاو پرسیدند چه اصراری داری که بپرسی جواد مرده است یاخیر؟ پاسخ داده چون کتک زده بودم می خواستم بدانم آیا مرده است یا نمرده است چون فکر کردم اگر مرده بود من قاتل هستم وازطرفی در جریان رسیدگی به پرونده اعلام شده حسین و برادر او می خواستند مبلغ یک میلیون تومان به پاسگاه بدهند که پرونده به نفع آنها تمام شود0
با توجه به مراتب مذکور محرز و محقق است که حسین 000ومجتبی 000 در قتل جواد000 شرکت داشته اند0 بنابراین رای شعبه 28دیوان عالی کشور موجه بوده معتقد به تایید آن می باشم 0

رئیس : آقایان لطفا" آراء خود را دراوراق رای مرقوم فرمایند0

رئیس : اعضاء محترم حاضر در جلسه 25 نفر، اکثریت 24 نفررای شعبه بیست وهشتم دیوان عالی کشور را تایید کرده اند0 اقلیت یک نفر رای دادگاه را صحیح دانسته است 0
توضیح اینکه دو نفر از24 نفر اکثریت اظهارنظرکرده اند نسبت قتل ، اختصاص به حسین دارد0

مرجع : کتاب مذاکرات وآراء هیات عمومی دیوان عالی کشور
سال 1376 ، دفترمطالعات وتحقیقات دیوان عالی کشور، چاپ اول
تهران 1378 ، چاپ روزنامه رسمی کشور
صفحه 87 تا 124

150

نوع : آراء و نظریات

شماره انتشار : 3

تاریخ تصویب : 1376/02/09

تاریخ ابلاغ :

دستگاه اجرایی :

موضوع :

منبع : وب سایت قوانین دات آی آر (معاونت آموزش دادگستری استان تهران)

    

قانون های مرتبط

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.