درود من دختری 24 ساله هستم والدینم از هم جدا شدن با مادرم و خواهر و برادرم و زندگی می کنم من رو کنک می زنن تو خونه دیگه طاقتم تمام شده دیروز رفتم پزشک قانونی نامه گرفتم ولی قبل از این که تشکیل پرونده بدم امروز باز هم کتکم زدن من دیگه طاقت موندن تو اون خونه رو ندارم میخوام ببینم اگه از خونه برم خونه ی یکی از دوستانم اولا آیا میتونن من رو با زور یا حتی با قانون برگردونن خونه؟ هیچ مدرک قانونی ای دال بر این که مادرم سرپرست من هست ندارن و دوم این که آیا برای اون آدم بودنِ من در خونه اش ایجاد مسئولیت میکنه؟
وکیل
با سلام و خسته نباشید. پدر بنده سال 1374 یک قطعه زمینی را از شخصی خریداری میکند و این قرارداد را بین خود بصورت دستی البته در برگه ای که لوگوی شرکت ساختمانی با آدرس فروشنده در آن بصورت چاپی وجود داشته که در این قرارداد خریدار نیمی از ثمن قرارداد را نقدا پرداخت مینماید و الباقی حدود یک ماه دیگر بعداز تحویل مورد معامله به خریدار اما ایشان بعداز یک ماه کوتاهی کرده ومورد معامله را تحویل ندادن و به خریدار وعده امروز و فردا داده یا خارج از کشور بودن ویا اینکه خریدار از ایشان بیخبر بود(فروشنده و خریدار با هم دوستی دیرینه ای داشتن) حالا اخیرا پدر بنده باخبر میشوند که ایشان یک سالی است که فوت شدن در ضمن فروشنده به خریدار پیشنهاد دادن زمین در مناطق دیگر را میکند اما خریدار قبول نمیکند و در این بین خریدار متوجه شده که زمین مورد معامله در تصرف دیگران بوده و در آخر اینکه زمین بصورت قولنامه ای با سند مادر بوده که مالک آن فروشنده بوده است.. درصورت امکان بنده را راهنمایی کنید که به حق قانونی خود برسم.با سپاس با سلام٬ احتراماْ من حدود 5 سال است که ازدواج کرده ام و با همسرم در محل کارمان آشنا شده ام. البته در زمان معاشرت قبل از ازدواجمان همسرم می دانست که من با کسی قبل از او دوست بوده ام و قرار ازدواج داشته ایم. همچنین ایشان میدانست که من در زمان ازدواجمان باکره نیستم و این مساله برایشان مهم نبود. مساله از اینجا شروع میشود که من خیلی پیش از آشنایی با ایشان (حدود 16سال پیش) طی شرایط خاصی ناخواسته باردار شده و بچه را برای فرزندخواندگی به خانواده ای سپردم که از همان زمان نه از آن خانواده و نه از بچه اطلاعی ندارم. درضمن به دلیل اینکه شرایط هیچگونه عرفا و شرعا طبیعی نبود٬ دکتر در آن زمان با لطف زیادی که به من داشتند شرایط را به گونه ای مهیا کردند که حتی افراد خانواده ام فکر می کردند من برای عمل کیست تخمدان به بیمارستان رفته ام و حتی اگر واقعیت را می دانستند به روی من نیاوردند. به همین دلیل احتمالا هیچ پرونده ای هم در بیمارستان نباید وجود داشته باشد. تنها تحت شرایط اضطراری دکتر به خواهر بزرگتر من جهت هماهنگی ها اطلاعات را دادند. مشکل از اینجا شروع شد که خواهرم پس از اینکه ازدواج کرد تحت شرایط روحی خاصی این مورد را برای همسرش که پزشک هم هستند تعریف می کنند. الان پس از 12 سال زندگی مشترک خواهرم و شوهرخواهرم در حال جدایی از هم می باشند که درگیری های فراوانی دارند. از جمله فرار از دین شوهر خواهرم برای پرداخت نکردن مهریه و یا حضانت بچه. حالا شوهر خواهرم تا به حال چندین بار با فرستادن ایمیل هایی به طور مستقیم به من و خواهرم (و آخرین بار کپی به پدرم) داستان آن زمان را وسط کشیده و اصرار دارد که همسرم باید حقیقت را در مورد من بداند. البته ایشان چندین بار ایمیل هایی را خطاب به خواهرم به طور مستقیم٬ پدرم ٬ همسرم و من در کپی فرستاده و به خواهر و مادرم تهمت های ناروا زده و در تمام ایمیلها به همسرم نصیحت کرده که چشمهایش را بهتر باز کند. در ضمن در یکی از این ایمیل ها عکسی از من و نامزد قبلیم که در جشن سالگرد ازدواج خواهر و شوهر خواهرم حضور داشتیم فرستاد که چون همسرم در جریان بود مشکلی نداشتیم. در هرصورت شوهر خواهرم قصد برهم زدن زندگی مشترک و بردن آبروی من را دارد و هرچند که من آدم بی تقصیری نیستم ولی از شما این مشاوره را میخواهم که چه باید بکنم. من به زندگی مشترک و همسرم بسیار علاقه دارم و در حال حاضر هم در محیط کاری خود آدم محترم و آبرومندی محسوب می شوم. آیا میتوانم از ایشان شکایت کنم یا اینکه بهتر است هیچ اقدامی نکنم. ولی در صورتی که ساکت بمانم این احتمال هست که ایشان به طور مستقیم با همسرم تماس بگیرد. در ضمن متاسفانه همسرم برای ایشان بسیار ارزش قایل است و در همه شرایطی که حتی ایشان اقدام به ضرب و شتم خواهر من کرده بودند نیز به نوعی طرفداریشان را کرد. با تشکر
