آیا قاتلان بنیتای 8 ماهه می توانند ار اتهام قتل عمد فرار کنند ؟
حادثه دردناکی که برای کودک ٨ ماهه، بنیتا، رخ داد یک مورد ویژه حقوقی را به وجود آورده است که به احتمال فراوان درباره آن بحث و گفتوگوی زیادی خواهد شد ولی بحث و گفتوگو در این باره در معرض این خطر است که تحت تاثیر فضای احساسی ناشی از مرگ تاسفآور این کودک قرار گیرد
حادثه دردناکی که برای کودک ٨ ماهه، بنیتا، رخ داد یک مورد ویژه حقوقی را به وجود آورده است که به احتمال فراوان درباره آن بحث و گفتوگوی زیادی خواهد شد ولی بحث و گفتوگو در این باره در معرض این خطر است که تحت تاثیر فضای احساسی ناشی از مرگ تاسفآور این کودک قرار گیرد.
یکی از قضات ویژه قتل و رییس اسبق شعبه ٧4 دادگاه کیفری استان به خوبی بیان کرده است که: «فجیع بودن جنایت و اینکه افکار و احساسات عمومی را هم جریحهدار کرده، نباید ما را از اجرای قانون و عدالت دور کند و باعث شود از عدالت غفلت کنیم. ما درباره جنایتکارترین جنایتکاران هم باید عدالت را رعایت کنیم.» بنابراین با ملاحظه این اصل که باید حقوقی برخورد کرد و فارغ از وضعیت احساسی موجود نظر داد به نقد بخش دیگر نظرات ایشان پرداخته میشود، آنجا که اظهار میدارند: «در مورد این موضوع نمیشود یک حکم کلی داد. اگر رها کردن بچه با انگیزه و متهم علم داشته باشد که این رها کردن منجر به فوت میشود طبق مقررات قانون مجازات اسلامی، اتهامشان قتل عمد است و مجازات هم قصاص خواهد بود. البته در یک رویه دادرسی و تحقیقات تخصصی از متهمان میتوان پی برد که این پرونده از مصادیق قتل عمد است یا غیرعمد. حال آنکه نمیشود با مطالب جراید و رسانهها، داوری منصفانهای در این باره کرد، زیرا باید تحقیقات جامعی صورت گیرد. اگر چنانچه آنها با توجه به شرایط شخصیتی و دیدن بچه داخل ماشین، از سرقت منصرف شده و خودرو را رها کرده باشند، انگیزه قتل عمد تضعیف میشود. اما اگر رها کردن کودک داخل ماشین از روی عصبانیت باشد، فرق میکند.در هر صورت در تحقیقات است که میتوان به زوایای مختلف موضوع رسید.»
ابتدا باید تاکید کرد که جزییات این ماجرا نقش تعیینکنندهای در چگونگی حکم نهایی دارد و جزییات ماجرا نیز فقط در دادگاه روشن و نهایی میشود و نمیتوان پیش از آن نظری قطعی درباره این جزییات بیان کرد ولی با فرض اینکه سارق نمیدانسته که کودک در خودرو هست و با فرض اینکه هیچ انگیزه و تصمیمی برای کشتن کودک نداشته است و عنصر معنوی جرم به مفهوم موردنظر در بالا وجود ندارد، با این حال به نظر میرسد که مطابق قانون فعلی این رویداد باز هم قتل عمد محسوب میشود زیرا براساس ماده قانونی، قتل عمد شامل این موارد است: «الف- مواردی که قاتل با انجام کاری قصد کشتن شخص معین یا فرد یا افرادی غیرمعین از یک جمع را دارد خواه آن کار نوعا کشنده باشد خواه نباشد ولی در عمل سبب قتل شود... ب- مواردی که قاتل عمدا کاری را انجام دهد که نوعا کشنده باشد هر چند قصد کشتن شخص را نداشته باشد... ج- مواردی که قاتل قصد کشتن را ندارد و کاری را که انجام میدهد نوعا کشنده نیست ولی نسبت به طرف بر اثر بیماری یا پیری یا ناتوانی یا کودکی و امثال آنها نوعا کشنده باشد و قاتل نیز به آن آگاه باشد.»
همانطور که مشاهده میشود عنصر معنوی در این ماده بهگونهای تعریف شده که همراه با عنصر مسوولیت است. به عبارت دیگر تردیدی نداریم که سارقین قصد کشتن کودک را نداشتهاند یا حداقل این ادعا را از آنان میپذیریم، حتی میپذیریم که دوست داشتهاند او زنده بماند، ولی این انگیزهها ربطی به فعل انجام شده ندارد. همچنان که اگر کسی با چاقو به دیگری بزند و فوری هم او را به بیمارستان ببرد که نشاندهنده نبود تصمیم قبلی برای قتل است و به ظاهر جزو معنوی جرم محقق نشده است، ولی اگر مضروب فوت کند، او را به عنوان قتل عمد متهم و مجازات میکنند. منطق این کار نیز روشن است. فرد حق ندارد با چاقو به جای حساس دیگری بزند بعد ادعا کند که قصد کشتن او را نداشته است. چون این کار به خودی خود معرف مسوولیت فرد در اقدام به قتل عمد است. در همین ماجرا اگر سارق خودرو را بدزدد (بدون کودک)، بعد به هر دلیلی پشیمان شود یا با سرقت برخی اجزای آن خودرو را در سراشیبی رها کند و برود و خودرو پس از مدتی به حرکت درآید و دچار حادثه و خسارت به خودرو یا دیگری شود، طبیعی است که مسوولیت این واقعه به عهده سارق است. چون از زمانی که خودرو را سرقت میکند، به نوعی آن را تملک کرده و مسوولیت حفظ آن را عهدهدار است. پس فوت این کودک قطعا قتل اعم از عمد یا شبهعمد است، ولی شبهعمد نیز نمیتواند تلقی شود، زیرا هر فرد عاقلی عرفا میداند که رها کردن یک کودک هشت ماهه در چنین وضعی منجر به مرگ او خواهد شد. اگر کسی در حد متهمان، چنین امر بدیهی را نداند، به منزله تلقی کردن فهم و درک او خارج از عرف و متوسط جامعه است. شاید گفته شود که او خودرو را در جایی قرار داده که دیگران آن را پیدا کنند یا حتی مدعی است که به کلانتری اطلاع داده است. هیچکدام از این دو حالت نیز رافع مسوولیت نیست. زیرا زندگی دیگران را نمیتوان به اما و اگر و احتمالات تقلیل داد. او پس از سرقت خودرو مسوولیت حفظ و نگهداری کودک به عهدهاش بوده است و هر کاری که انجام داده اگر نوعا کشنده بوده مسوولیت قتل عمد متوجه اوست. تماس با کلانتری نیز رافع مسوولیت نیست. میتوانست یا میباید در محل توقف میکرد تا از پیدا کردن کودک به دست دیگران یا کلانتری اطمینان حاصل کند. روزانه انواع و اقسام تلفنها به کلانتریها میشود، حتی اگر آنان اصل تماس را تایید کنند و در کار خودشان کوتاهی هم کرده باشند، معلوم نیست که این کارها رافع مسوولیت سارق باشد. به علاوه اینکه در چه فاصلهای چنین چیزی را اطلاع داده نیز محل تامل است، چون به احتمال فراوان حتی اگر در آن زمان هم خودرو پیدا میشد، چه بسا کودک تا آن زمان فوت کرده بود. همین یکی دو روز پیش بود که خبر مشابهی از اشتباه یک مادر در امریکا منتشر شد که برای دو ساعت کودک یکساله خود را در خودرو تنها گذاشته بود که آن کودک به دلیل شدت گرما و تشنگی جان باخته است. پس چگونه ممکن است یک کودک هشت ماهه پس از ساعتها در چنین وضعی زنده مانده باشد؟
شاید تنها یک استدلال، قتل را از حالت عمد خارج کند. اینکه وی معتاد و نشئه یا خمار بوده و به طور عادی چندان توجهی به این امور نداشته است. به عبارت دیگر مثل رفع مسوولیت کیفری از افراد مست شناخته شود. احتمال زیاد دارد که چنین وضعی بر فرد معتاد صدق کند، ولی خوشبختانه بسیاری از قضات این ادعاها را نمیپذیرند، چون اکثر قاتلان مدعی مست بودن خود در هنگام قتل میشوند. اتفاقا باید این حالت را موجب تشدید جرم دانست، مثل رانندگی در حین مستی که اگر منجر به قتل شود باید آن را تاحدودی عمد تلقی کرد و نه آنکه فرد مست از مسوولیت کیفری مبرا شود.
در هر حال آنچه نوشته شد، فقط یک برداشت است و براساس مفروض گرفتن برخی جزییات است که لزوما با واقعیت تطبیق ندارد. امیدواریم با طرح دقیق ماجرا در دادگاه و روشن شدن جزییات، حکم عادلانهای صادر شود و از این پس همه متوجه مسوولیت رفتار خود شوند.
منبع : خبر آن لاین
نه اعدام حذف می شود و نه مواد مخدر دولتی توزیع استدلال در آرای دادگاه مانعی برای خروج از بی طرفی