×

سونامی سیل در شمال کشور و مسئولیت حقوقی و قانونی دولت

سونامی سیل در شمال کشور و مسئولیت حقوقی و قانونی دولت

سونامی سیل در شمال کشور و مسئولیت حقوقی و قانونی دولت

سونامی-سیل-در-شمال-کشور-و-مسئولیت-حقوقی-و-قانونی-دولت وکیل 

در تخریب منابع طبیعی و ناکارآمدی در حفظ حقوق محیط زیست ( با رویکردی به سیل بهشهر )

محمد رضا زمانی درمزاری ( فرهنگ ) - وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی

مقدمه :

در اخبار و رسانه ها، به کررات دیده اید و شنیده اید که : " ایران ، یک کشور دارای حوداث و بلایای طبیعی است". صرف نظر از صحّت و سُقم این ادعا، صِرف طرح و پذیرش این موضوع؛ ضرورت مطالعه، شناخت، برنامه ریزی و پیشگیری از بروز و وقع این حوادث و به حداقل رساندنِ آسیب های حاصله را اجتناب ناپذیر خواهد ساخت. برخی از این پدیده ها معلول فرایندهای طبیعی بوده و بشر، کمتر در آن دخالت داشته و برخی دیگر، ناشی از دخالت مستقیم انسان و مدیریت شهری و کشوری در منابع طبیعی و کانی و تخریب بی رویه جنگل ها و طبیعت زیبا و چشم نواز شمال کشور و مانند آن می باشد. سیل و سیلاب های ویرانگر سال های اخیر و پیامدهای مختلف آن ، به ویژه ه در شهرهای کلاله، نکاء و اخیراً، گلوگاه و بهشهر، از زمره آن بوده که در مسئولیت حقوقی و قانونی دولت، بنا به جهات و دلائل آتی مطروحه در این نوشتار تردیدی نیست. این مقاله با عنوان " سونامی سیل در مازندران و گلستان و مسئولیت حقوقی و قانونی دولت در تخریب منابع طبیعی و ناکارآمدی در حفظ حقوق محیط زیست با رویکردی به سیل اخیر بهشهر"، بر آن است، ضمن بررسی علل وقوع سیلاب های سالهای اخیر شمال کشور، با نگرشی خاص به سیل های واقعه در استان های مازندران و گیلان، به ویژه سیل مورخ 22 مهرماه در بهشهر و وضعیت حاصله- مسئولیت حقوقی و قانونی دولت در عدم پیشگیری از وقوع زیانبار آنها و جلوگیری از عوامل ایجاد و گسترش فزاینده و مخرّب آن و اهمال در ایجاد زیرساخت های شهری لازم در این ارتباط از یکسو و عدم ایفای نقش و مسئولیت قانونی دولت بعنوان مجری قانون اساسی و قوانین کشوری و نیز عدم پاسخگویی مسئولانه نسبت به عدم کارایی مدیریت خود و مسئولان استانی و منطقه ای در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی و تخریب بی رویه جنگل های طبیعی و باستانی شمال کشور و راهکارهای حقوقی پیشنهادی برای جبران خسارات حاصله ناشی از "سونامی سیل در مازندران و گلستان" و پیشگیری از وقوع گسترده و مکرر آن، از طرف دیگر خواهد پرداخت.

طرح مطلب :

سونامی سیل در شمال کشور، بخشی از عنوان مقاله حاضر بوده که نشان از عمق فاجعه و دامنه عمیق پیامدهای حاصله دارد. با روند روبه تزاید و گسترده تخریب جنگل ها و تغییر کاربری آنها ، کاشت نهال های سریع الرشد در شیب های کوهستانی ،  سد سازی های  رو به گسترش ،  جاده سازی های  بسیار  در شیب های تند مناطق کوهستانی  ارتفاعات  البرز ، تخریب مراتع ،  معدن کاوی ، سوء  مدیریت  رودخانه ها   و ... ، در مجموع  شرایطی را ایجاد کرده است که  با بارش چند ساعت باران، سیل های هول انگیز اتفاق می افتد و خود، عامل دیگری می شود در سرعت  و شدت  بخشیدن به سیل های بعدی . نگاهی به سیل های اتفاق افتاده در این طی سالهای اخیر، بویژه در شهریور و مهر ماه سال  1387 و پائیز سال گذشته و سیل های اخیر سال 1391 در شمال که خسارت های جانی و مالی بسیار برجای گذاشته است، خود بزرگترین گواه جنگل تراشی ها و تغییر کاربری، خصوصاً در  طی چهار سال اخیر است . با تخریب و قطع بی رویه و غیر اصولی جنگلها در  کوهستان های  بسیار شکننده  البرز از بعد توپوگرافی ،  زمین ساختی و خاکشناسی و بدون توجه به شرایط اقلیمی (بالا بودن شدت باران های 24 ساعته)  و ...، آیا باید انتظار کاهش سیل ها را داشت یا افزایش آن ؟  این سیل ها، برآیند سوء مدیریت در کوههای سرسبز و آسمان نمای البرز است !  خاک شویی و فرسایش خاک در استان های شمالی بیداد گر بوده و غیر قابل توجیه و بخش است. میزان فرسایش خاک  تنها در استان گلستان سالانه به  25تن در هکتار  رسیده است ؛ رقمی که حتی، از متوسط فرسایش خاک کشور  بیشتر شده است.! و مازندران و گیلان نیز در وضعیت مشابهی قرار دارند! (1)

زخم های مردم کلاله و مینودشت هنوز از سیل های  چند سال پیش التیام نیافته  بود که باز سیل های  شهریور و مهر ماه سال 1387 آنرا عمیق تر کرد!. در اثر این سیل خانمان افکن، تمامی چهل خانه روستایی در  " تیل آباد "  تخریب و نابود شد؛ خانه هایی که سرشار از مِهر روستایی و عواطفِ خانواده های بومی و محلی و ایرانی بود که باید برابر قانون از حقوق تساوی با شهروندان و پایتخت نشینان بهره مند می بودند! سیل مزبور، خانه و کاشانه آنها را به سان تخته پاکنی که نوشته معلم روستایی را بر روی تخته سیاه پاک می کند، محو و نابود ساخت و چیزی از خود به یادمان نگذاشت، جزء درد و آه و افسوس و فغان نسبت به ناله های حق جو و فریادهای قانونی و به حقی که انتظار شنیدن آنرا برابر قانون خواهند داشت!؟  دامداران، احشام خود- باغداران، درختان خویش و کشاورزان، محصولات و مرغوبیت زمین های خود را چه زود و آسان از دست می دهند و چگونه باید به آتیه سیاه و مبهم خویش امید وار باشند تا بلکه طبق معمول، " اظهار تاسفی باشد و وعده پرداخت مبلغ ناچیزی از سوی دولت و تشکیل جلسات مدیریت بحران در فرمانداری های و نوش جان کردنِ مکرر دم نوش ها و شیرینی و میوه و شام و نهار از برای این بی خانمان های از دست داده زندگی و کاشانه خود"!.

رنج و سوز و درد و سختی های حاصله بر این روستائیان و شهروندان سیل زده و ماتم خورد را نمی توان با وعده و وعید و طرح  شعارهای بدون پشتوانه و غیر کارشناسی جبران کرد و به اصطلاح، " مدیریت بحران " نمود، بلکه باید "بحران را در مدیریت دولت و مدیران منطقه ای و کشوری در برخورد با منابع طبیعی و میراث باستانی، ملی و جهانی جنگل های شمال کشور" و عدم کارآمدی بدون شک و تردید آنها در این ارتباط دانست و تا قبل از تعیین تکلیف این مهم و عدم حل آن، باید مردم شمال کشور به مانند مردم مناطق زلزله کشورف همواره شاهد نبودِ " امنیت در کار و زندگی" و " ابهام و سردرگمی در سرنوشت و آتیه خویش" باشند تا بلکه، روزی " بحران مدیریت در کشور و دولت، مدیریت شود " و " دولت مدعی قانونمندی و مردم مداری " ، ضمن تاسی به قانون و احترام به حقوق مردم و ملت، در چهارچوب قانون اساسی و موزاین حقوقی و قانونی پاسخگوی مسئولیت های قانونی و نبود کارآمدی خویش و مدیران تابعه خود از حیث تخریب منابع طبیعی و حفظ حقوق محیط زیست به افکار عمومی و رسانه ها"  گردد.(2)

زخم های وارده به مردم شمال کشور و آسیب های حاصله و ناشی از عدم کارآمدی دولت و تخریب بی رویه جنگل ها و منابع طبیعی و زمین های حاصل خیز شمال و خسارات فراوان مادی و معنوی وارده بر اموال و املاک مردم و درد جانگداز ناشی از مصدومیت و فوت عزیزان خویش، با هیچ وعده و نصیحت و پرداخت وجه ناچیزی از سوی دولت و مسئولان قابل جبران نخواهد بود. اینها  و بسیاری مصائب دیگر که بیش از یک دهه است بر سر مردم شمال ارزانی گشته و به سرا و کاشانه آنها درآمده و به یقین، نیز خواهد آمد،  تاوان  چوب بری های شرکت های کوچک و بزرگ چوب و نیز سوء مدیریت های دولت در عدم مدیریت صحیح و قانونی نسبت به منابع طبیعی و جنگلی شمال کشور و فقدان برنامه لازم و کافی جهت پیشگیری از بلایای مزبور و مدیریت علمی، اصولی و کارشناسی و متعهدانه نسبت به آن است .(3)   

مبرهن است، وقتی سیل ها، اینچنین مکرر و فاجعه بار  شده و وقوع آن به دلائل مطروحه، اجتناب ناپذیر است، باید مسئولین نسبت به سوء مدیریت خود در این ارتباط برابر قانون پاسخگو باشند! و تنها به اعلام این حوادث و اعلام غیر واقعی و غیر کارشناسی میزان خسارت ها اکتفا نشود . خسارت و مصیبت را مردم  لمس کرده ، خانه و منزل خویش را از دست داده، عزیزانشان از کف رفته، ماتم و عزا بر قلب و فکرشان لانه افکنده و دیگر، بیش از این یارای مقاومت و جبران خسارت را باوجود بیمِ تکرار زودهنگام آن در منطقه خویش ندارند؟! دولت باید در خصوص " بحران در مدیریت خود نسبت به منابع طبعی کشور و تخریب بی اساس و رو به تزاید جنگل های شمال و تحقق زمینه های بروز و ظهور سیلاب های موصوف و تخریب اموال و املاک مردم و آسیب های مادی و معنوی وارده به آنها" پاسخگو باشد و صِرف اظهار تاسف و تالّم و اعلام آمارهای نادرست و غیر واقعی و متناقض و گزارش خسارات ها و تاکید بر جلساتِ بی حاصل و غیر کارشناسی مدیریت بحران منطقه، تکافوی مسئولیت همه جانبه دولت و دوائر دولتی نبوده و فرافکنی مسئولیت محتوم و قانونی خویش و وقوع این همه مصائب زیانبار و منتسب کردن آنها به عوامل طبیعی نیز توهین آشکار به شعور و حقوق ملت و شانه خالی کردن و فرار بلاوجه از زیر بار مسئولیت  قانونی و اعمال و رفتار خود و مدیران و مسئولان دولتی خویش است که خود نشان از همان سوء مدیریت و بحران در مدیریت دولت و مسئولیت حقوقی دولت در این رابطه دارد.(4)

اگرچه، تغییرات آب و هوایی موجب شدت گرفتن باران ها و  شدت گرفتن توفان ها شده است. ولی آگاهی از این امر خود،دلیل بسیار مهمی است برای شدت بخشیدن به عوامل کنترل کننده و پیشگری کننده. چشم بستن به آنچه که در کوهستان های شکننده  البرز در حال اتفاق  است و چشم بستن بر روی تغییرات آب و هوایی و در این خیال بودن که این تغییرات آب و هوایی مخصوص کشور های دیگر دنیا است، خیالی خام و مصیبت رساندن بیشتر به مردم و میراث طبیعی است. علاوه بر این، تلاش تاسف بار برخی از سازمان ها و مسئولان برای تعدیل و تخفیف آثار حاصل از فجایع و حوادث طبیعی و به کار بردن عالمانه و عامدانه " واژه آبگرفتگی" به جای واژه " سیل " و طرح مکرر این موضوع در رسانه ها، به ویژه صدا و سیما، نه تنها از ابعاد این مهم و اهمیت و عمق فاجعه در میان مردم و افکار عمومی نکاسته، بلکه بیانگر عدم ایفای مسئولیت قانونی و حرفه ای آنها نسبت به واقعیات و حقایق و تعهدات قانونی خویش به مردم و اطلاع رسانی درست، دقیق و مستند و منطبق با واقع دارد. این رسانه به اصطلاح ملی، باید در خدمت مردم و ایفای وظایف قانونی نسبت به ملت برآید، اما اخبار و اطلاعات منعکس شده از آن حکایت از تعدیل وقایع و عدم انعکاس درست و کامل فجایع و پیامدهای حاصله و خسارات حاصله و در واقع، کم رنگ شدن آنها دارد! .

صدا و سیما  در سیل های اخیر شمال  و سیل های دیگری که  از سال 1387 تاکنون در غرب و جنوب و شمال کشور اتفاق افتاد، به اخبار بسیار کوتاه بسنده کرده است!. سیل ، فعالیت‌های گمرک آستارا را به علت تخریب یک پُل به  رکود کشاند، ولی انعکاسی در خور،  از آن در اخبار رسمی صدا و سیما یافت نشد ! این سازمان خود را متعدد به گزارش و انعکاس اخبار گسترده حوادث دیگر کشورها و نارضایتی مردم آنها نسبت به دولت های خویش می بیند و در عمل نیز می داند، اما نسبت به وقوع ، علل و آثار حاصل از آنها در کشورمان، اینگونه به آسانی می گذرد! صدا و سیما  ساعت ها وقت و هزینه صرف می کند تا نظر مردم را در مورد پخش سریال های تلویزیونی و سرگرم کننده جویا شود ولی با  اهالی آواره "تیل آباد " و شهروندان و روستائیان بهشهری و مناطق مجاور  وارد نظر خواهی نمی شود که این مصیبت چگونه بر سرشان فرود آمد و از هستی ساقط شده اند!. (5)

سیل های اخیر واقعه در هزار جریب و نکاء و نیز سیل وحشتناک و بی سابقه بامداد شنبه مورخ 22/7/1391 در بهشهر، گلوگاه و محال اطراف و تخریب فزاینده و غیر قابل انکار منطقه و حتی، اذعان و اقرار غیر کارشناسی و مطالعه نشده مسئولان محلی و استانی به وقوع خسارت بیش از 300 میلیارد ریال، همه و همه نشان از عمق فاجعه حاصله و نقش اندک و غیر مسئولانه صدا و سیما و رسانه های دولتی در اطلاع رسانی جهت دار و تلاش جهت عدم انعکاس کامل و درست وقایع و خسارات حاصله از سوی آنها دارد! بسیاری از روستاهای بهشهر و منطقه به مانند " التپه" همانند بسیاری از منازل و املاک واقع در خیابان های شهید هاشمی نژاد، قائم، مدنی، رجائی، گرائیل محله بهشهر دچار تخریب وحشتناک و غیر قابل باور و پُر شدن چاههای آنها و ورود آب به داخل منازل و از بین رفتن کلیه لوازم آنها شده است. طبق اطلاعات و تحقیقات حاصله و برخلاف اطلاع رسانی های رسمی، آمار فوت شدگان، بیشتر از تعداد محدود هفت/ هشت نفر اعلامی از سوی فرماندار بهشهر بعنوان مدیر ستاد بحران شهرستان بوده و هیچ آمار و اطلاع رسانی درستی نیز نسبت به تعداد مفقودین در منطقه اعلام نشده است؟! بسیاری از خانواده ها با گذشت 48 ساعت از وقوع سیل تاریخی بهشهر، هنوز به دنبال عزیزان و فرزندان در میان آوارها، گل و لای و رودخانه ها گشته و هنوز نتوانسته اند از لجن ها، زباله ها و اشغالهای انتقال یافته به منازل و املاک خود و جداسازی وسایل زندگی و تخریب شده خویش از میان آنها رهایی یابند و حتماً، باید با تراکتور و وسایل ماشینی و چکمه و پوتین زمستانی در میان آب و گِل فراوان منطقه رفت و آمد نموده و به منازل تخریب شده خود راه یابند؟ چاههای ساختمان ها پُر شده و امکان استفاده از سرویس های بهداشتی بسیاری از خانواده ها وجود ندارد! پُل های غیر کارشناسی ساخته شده در سال های اخیر تخریب شده، دیوار منازل و خانه ها فروریخته و سیل، پس از تخریب یکایک آنها، با سرعت و شدّت وحشتناکی خانه و آشیانه دیگری را در بامدادان آن روز مورد نشانه و هدف قرار گرفته است؟. این وضعیت، به خوبی و کماکان، در ساختمان ها و منازل خیابان قائم، حتی با گذشت 48 ساعت از وقوع سیل مزبور مشهود است!

مرحوم غلامعلی محمد زاده، قربانی سیل مزبور، دبیر بازنشسته 54 ساله ای است که با ورود سیل مهیب مزبور به خیابان قائم، کوچه صداقتی و منزل ایشان و تبدیل منزلشان به استخر موّاج ِ گل آلود و شن آور کوهستانی، پس از ایفای آخرین مسئولیت همسرانه و پدرانه خویش در نجات تنها پسر و همسر خود از سیل مزبور، با فروریختنُ دیوار مجاور به رویش، خود قربانی اقدام ایثارگرانه خویش و سیل حاصل از سوء مدیریت دولتی و شهری در منزل خود گردید و در آن، در کمال ناباوری در مقابل چشمان همسر و فرزند خویش غرق شد تا گواهی متقن و غیرقابل انکار بر بحران در مدیریت دولتی و شهری در این رابطه باشد؟ بدین ترتیب، منزل این آموزگار و فرهنگی خدوم به قتلگاه وی در حضور خانواده اش تبدیل گردید؟! خانم ربابه باقری، همسایه ملک مجاور مرحوم محمد زاده در خیابان دبیرستان شهید مطهری بهشهر و بعنوان یک مادر مهربان و رنجوری 67 ساله ای بود که برای فرزندانش در نبود و فوت همسر مرحومش( شادروان محمد باقری) هم پدر بود و هم مادر، اما وی نیز به سان مرحوم محمد زاده قربانی سیلاب مزبور گردید و در منزل خویش،جان به جان آفرین تسلیم کرد. آن منزل نیز بعنوان قتلگاه در کمال ناباوری درآمد؟!

نگین افغان نژاد 11 ساله، علیا کاظمی 30 ساله و قلی ( گلی) کاظمی 48 ساله ، گویا از یک خانواده بودند که قربانی این سیل مهیب و زیان بار شده اند! سیل مزبور، کودکی را نیز در مقابل چشمان پدر و خانواده در بهشهر با خود ربود و به نقطه ای نامعلوم برد؟! دهها کشته و مفقود دیگر، علاوه بر خسارات وارده به احشام، باغات، زمین های حاصلخیز کشاورزی، منازل و املاک مسکونی و تجاری، تخریب وحشتناک آنها و اتومیبل های مردم و معابر عمومی در خیابان های هاشمی نژاد، قائم، مدنی و....و از بین رفتنِ کلیه لوزام زندگی و کار و معیشت صدها خانواده شهری و روستایی بهشهری و گلوگاهی و مصدومیت هزاران نفر، نشان از عمق فاجعه و بی تفاوتی رسانه های رسمی و دولتی در عدم گزارش درست و منطبق با واقع به افکار عمومی و مردم و عدم ارسال یک پیام تاسف و همدردی از سوی مقامات رسمی و دولتی کشور می باشد!.

منزل مرحوم محمد زاده، منازل آقایان توحیدی، مرحوم فرح زاده، سید محسن خدادادی امرئی، محمد حسن کلایی، محمد پرنیان، مرحوم محمد باقری، منصور عبدی و دیگر همسایگان آنها در خیابان قائم به مانند منزل آقای اسماعیل اسدی و همسایگان وی در خیابان شهید مدنی و ....،تنها بخشی از خانه های مورد حمله و تعرض در این سیلاب، صرفاً در خیابان های مزبور در بهشهر بودند که  به شدت آسیب دیده و دچار خسارات متعدد نسبت به بناها، اموال و لوازم موجود در آن، در کنار قربانی شدن مرحوم محمد زاده و مرحومه ربابه باقری بوده اند. تصاویر منتشره در خبرگزارها و اینترنت و تصاویر ارسالی خبرنگاران و مردم محلی برای رسانه ها در کنار مشاهدات مستقیم از منطقه و وضعیت موجود، به خوبی شدت و ابعاد حادثه را نمایان می سازد. نگارنده خود بعنوان یک شهروند بهشهری مقیم تهران، ضمن آشنایی کامل با منطقه و مناطق اطراف و آشنایی با افراد و خانواده های مزبور و موقعیت منازل آنها، برخلاف اخبار منتشره، به وضوع، کمیت و کیفیت واقعه مورد مطالعه و بررسی قرار داده و جزئیات مطروحه در این قسمت نیز مویّد این نکته است.

وضعیت پسماندها و فاضلاب های شمال کشور و ادامه تخریب جنگل ها و منابع طبیعی :

هم اکنون حدود ‪ از 50 واحد دفع زباله به وسعت ‪ 300 هکتار در جنگل‌های شمال وجود دارد که روزانه به طور میانگین ‪ 3 هزار تن زباله در آن دپو و دفن می‌شود. با این که سالها درباره تبعات انباشت زباله هشدارهای بسیار داده شده، ولی روند انباشت آن در جنگل ادامه دارد!.  نزدیک به 4 دهه سوء مدیریت پسماند ها و انتخاب جنگل و رودخانه به عنوان مخازن رایگان زباله و فاضلاب  و آلوده سازی آب ، خاک و جنگل در  سطح و زیر زمین، واقعیت و تاسفی وَهن آمیز است! واقعاً کیِ  مسئولین،  زباله و فاضلاب را در دستور  جدی و فوری کار های خود قرار خواهند داد ؟  بیماری های عفونی انگلی ، گوارشی، پوستی، تنفسی،  انواع سرطان ها و مرگ های زود رس مشکوک و...،  دستاورد فاجعه بار این سوء مدیریت در شمال و دیگر مناطق کشور است  که هزینه های هنگفت درمان آنها ، بار مالی سنگین و دیگری بر مردم تحمیل کرده است . عدم ارائه آمار شفاف وزارت بهداشت و درمان دلیل  بر سلامت مردم نیست!

چگونه است مسئولین برای تخریب جنگل ها ، واگذاری پارک های جنگلی هیرکانی ، واگذاری جنگل برای ساخت پتروشیمی  ، سد سازی و ... سریعاً، به تعامل می رسند و بودجه های آن را از هر کجا شده تهیه می کنند، ولی همین که  نوبت به   مدیریت پسماند ها و تصفیه فاضلاب  می رسد ، هزار و یک دلیل برای کار نکردن اعلام می شود :  یا اعتبار کم می آید،  یا زمین جود ندارد ، یا مدیر صالح پیدا نمی شود ، یا عزم ملی کم می آید ، یا پول برای آموزش تفیک زباله های خشک و تر به مردم کم می آید و یا ......!  اگر هزینه هایی را که  تاکنون فقط  در شمال کشور خرج  سد سازی ها ی شمال شده بود ،  صرف  تصفیه فاضلاب  می گشت ،   هم مشکل کمبود آب حل می گردید  و هم آب های مصرفی  مردم اینچنین، آلوده نمی شد و  رودخانه ها، این شریان های حیاتی  جنگل ها نیز نمی مردند ! واقعاً، آیا  حفظ سلامت مردم ، حفظ میراث طبیعی و  محیط زیست اینقدر بی ارزش است ؟ بنابراین، چگونه می توان قبول کرد که  توسعه صنایع بسیار آلاینده، مصیبت های مردم  را افزایش نخواهد داد ؟

فاطمه واعظ جوادی رییس سازمان حفاظت محیط زیست در 7 آبان ماه 1385 در همین رابطه، به وضوح اعتراف می کند : "... که هیچیک از شهرک های صنعتی در کشور مدیریت پسماند  ندارند  و زباله های صنعتی تولید شده را در گوشه ای تخلیه می کنند..." (روزنامه همبستگی ) و یا مثلاً  "... تاکنون از ‪ 48 شهر استان گیلان، تنها هشت شهر، کد اجرایی تصفیه خانه فاضلاب شهری را دریافت کرده‌اند...". اشرفی پور، مدیر کل حفاظت محیط زیست استان مازندران نیز در همین رابطه در تاریخ  19 دی   1385 اظهار می دارد : "... سالانه 1017 میلیون مترمکعب فاضلاب وارد خاک و آبراه های مازندران می شود که حدود 37 دهم میلیون مترمکعب این میزان مربوط به پساب های بخش صنعت  و خدمات است.  2/160 میلیون مترمکعب آن را پساب های شهری تشکیل می دهد که باید 9/96 میلیون مترمکعب فاضلاب های تولیدی بخش روستایی را نیز به آن  افزود. تا امروز، حتی یک پروژه سیستم تصفیه فاضلاب در استان به بهره برداری نرسیده است...". علاوه بر این، سالانه حدود دو میلیون و 71906 لیتر انواع حشره کش ، علف کش و قارچ کش در سطح استان مازندران مصرف می شود  که به این میزان باید 3000 تن انواع گرانول را که به صورت کود استفاده می شود،  اضافه کرد... ( همشهری).

بنا به گزارش روزنامه ایران، مورخ 11 تیرماه 1386 : "...زباله 14 شهر استان گیلان و 22 دهیارى به صورت روزانه در جنگل هاى زیباى سراوان دفن مى شود. روزانه 500 تن زباله شهرهاى رشت، انزلى، صومعه سرا، فومن، شفت، کوچصفهان، خُمام، سنگر و چند شهر دیگر گیلان در سراوان، یکى از زیباترین نقاط سرسبز استان گیلان دفن مى شود...". ( رورنامه ایران). همچنین، به نقل از ایرنا در گزارش مورخ 28 تیر ماه 1386 : "... به دنبال بارندگی روز های اخیر و راهیابی آبهای آلوده سطحی به آبگیر "عینک"  رشت هزاران قطعه ماهی در این کوسیستم طبیعی تلف شدند.  علت مرگ و میر ماهیان، کاهش اکسیژن و افزایش اسیدیته آب اعلام شده است.( ایرنا). این خبرگزاری در گزارش مورخ 2 مرداد خویش به نقل از فرماندار رامسر می افزاید : "...حدود ‪ 90 درصد فاضلابهای خانگی، تجاری و صنعتی منطقه وارد رودخانه‌های شهرستان می شود..."

طبق اظهار مورخ  24 شهریور 1386  رییس اداره محیط زیست شهرستان آستارا : "...رودخانه "مرداب"  به طول 20 کیلومتر با عبور از شهر آستارا به دریا می ریزد .  با توجه به ریزش فاضلاب منازل مسکونی و تجاری به این رودخانه ، میزان آلودگی آن بسیار بالا است . رشد زیاد آزولا در سطح آب و مانع شدن از رسیدن نور به داخل آب باعث جلوگیری از رشد هر گونه گیاهی و نابودی چرخه حیات گیاهی در آن شده است.  تاکنون هیچ اقدامی  برای لایروبی آن صورت نگرفته است..". ( ایرنا   )

بنا به گفته مدیرکل حفاظت محیط زیست گیلان، 25 مهر 1386   : روزانه بیش از ‪ 900 تن زباله در سطح روستاها و یک هزارو ‪ 500تن زباله نیز درسطح شهرهای استان گیلان تولید  می‌شوند که این حجم از زباله‌ها با توجه به تولید ‪ 500لیتر شیرابه از هر تن زباله، خطری جدی برای محیط زیست گیلان محسوب می‌شوند. (ایرنا) در همین ارتباط، در تاریخ 24 آبان 1386 رئیس اداره محیط زیست بهشهر بیان می دارد : "... وضعیت سامانه‌های زباله‌سوز و هیدروکلاو بیمارستان‌های بهشهر مورد قبول نیست و امیدواریم در خصوص ساماندهی وضعیت زباله‌ها و فاضلاب این مراکز درمانی چاره‌ای اندیشیده شود.(ایرنا ). همچنین، دکتر اسلام بابانژاد، رئیس شورای اسلامی شهرستان مزبور در 17 بهمن 1386 در این باره، می گوید : "...در بهشهر با توجه به جمعیت 90 هزار نفری و سرانه 10 لیتری آب- در روز بیش از ‪ 13 میلیون لیتر فاضلاب در این شهر تولید می‌شود. این فاضلابها شامل فاضلاب حمام ، دستشویی ، آشپزخانه ، کارگاههای کوچک ، مراکز تجاری و بهداشتی و ... است که بسیار آلوده‌کننده است و از عوامل جدی تهدیدکننده محیط زیست محسوب می‌شود. با توجه به اینکه، بهشهر یکی از پنج شهر پر جمعیت استان است ، ادامه این روند در آینده‌ای نه چندان دور موجب بروز فاجعه زیست محیطی در بهشهر خواهد شد. ( آوای شمال)

نامبرده در21خرداد 1387 بیان می دارد :" دفن غیر بهداشتی و غیر اصولی بیش از دو هزار تن زباله در روز ، عمده‌ترین مشکل استان مازندران است. در آینده‌ای نه چندان دور شاهد بروز آثار سوء انواع آلاینده‌های صنعتی و خانگی بر روی کلیه جانداران بخصوص انسان خواهیم بود. تولید بالای فاضلاب و نداشتن سیستم تصفیه ، با توجه به بالا بودن سطح آبهای زیرزمینی از جمله خطرات زیست محیطی مازندران است که به دلایل مختلف تاکنون برای رفع این معضل استانی ، چاره‌ای اندیشیده نشده است..".( آوای شمال ) و سرانجام، بنا به اظهار مدیرکل اداره محیط زیست مازندران در تاریخ 17 مرداد 1387  : هشت پروژه کارخانه کمپوست و بازیافت در هشت شهر استان در حال پیگیری است و این پروژه‌ها در شهرهای آمل ، نور ، نوشهر ، چالوس ، بهشهر ، قائمشهر و بابلسر در حال اجرایی شدن قرار دارند. .. کلنگ ساخت کارخانه‌های کمپوست و بازیافت شهرهای نور ، قائمشهر و بهشهر به زمین زده شد. پروژه احداث کارخانه کمپوست و بازیافت شهرهای ، نوشهر و چالوس با مشکل زمین مواجه است .کارخانه کمپوست و بازیافت زباله شهرستان تنکابن ‪ 35درصد پیشرفت فیزیکی داشته است.( ایرنا ) و بدین ترتیب، مدیر کل محیط زیست مازندران بعد از  29 سال سوء مدیریت  پسماند ها در مازندران  ، مژده کلنگ زنی می دهد! (6) !

نمونه هایی از تهدید های پیش رو در مناطق شمالی کشور :

1-  احداث  12 سد  در حوزه بالا دست گیلان خسارتی جبران ناپذیر!
2-  کاهش فزاینده  ذخیره آب سدهای استان گلستان و کاهش آب های زیر زمینی.
3-  اجرایی شدن  ساخت سد قره‌سو و  زرین گل در  علی‌آبادکتول ,خسارتی بی بازگشت  به جنگل های باستانی شمال و ذخیره گاه های جنگلی منطقه .
4-  خطر آبگیری سد البرز  در " لفور" سوادکوه  و بر هم خوردن اساس هیدرولوژِکی منطقه .
5-  خطرآلودگی های گسترده در پی  احداث یک مجتمع پتروپالایشگاهی در شهرستان تالش در گیلان و چهاردانگه ساری و بهشهر در مازندران و پیامدهای مخرّب آن بر منابع طبیعی و جنگی و نیز میراث تاریخی، باستانی و تمدنی منطقه و خطر آلودگی های گسترده در منطقه (نفتی شدن آب آشامیدنی ، نفتی شدن خاک کشاورزی ، شیوع انواع بیماری های پوستی و گوارشی و دیگر بیماری ها و آوارگی و تخریب غیر قابل  انکار میراث فرهنگی، باستانی و تمدنی منطقه) .
6-  بحران رو به افزایش کمبود آب و گاز   در شهرک های صنعتی شمال.
7-  خطر ادامه  قلع و قمع درختان بیشتر  و بروز آلودگی های بیشتر ،در پی توسعه شهرک صنعتی رشت .
8-  پتروشیمی گلستان، همچنان  بعنوان خطری بزرگ  در بستر رودخانه اترک و تالاب های منطقه .
9-   اصرار برای احداث پتروپالایشگاه در گیلان، با وجود آلودگی های بیشمار.
10- خطر نابودی آخرین ذخیره گاه های شمشادستان های جنگل های باستانی شمال با ایجاد شهرک صنعتی در دل منطقه حفاظت شده البرز مرکزی .
11-  ادامه جاده سازی در جنگل ابر و خطر برهم خوردن اساس تعادل  محیطی  و در پی آن ،نابودی این جنگل های باستانی برای همیشه.
12-  ادامه جنگل تراشی وخطر  تشدید فرسایش خاک و پر شدن بیشتر  سد های استان های شمالی و تکرار غیر قابل انکار سیل های ویرانگر بهشهر، نکاء، کلاله و مانند آنها .
13- نابودی جنگل های باستانی آمل درپی اجرایی شدن  سد منگل.
14-  اجرایی شدن سد گلورد  در مناطق بالادستی هزارجریب شهرستان نکا و بهشهر و نابودی عملی جنگ های منطقه.
15- احداث سد های بیشتر در استان گلستان ، بدون  توجه به  محدودیت شدید منابع آب و کاهش دهشتناک ذخیره آبی سد های کنونی.(7)

ذکر نمونه هایی از تخریب به عمل آمده در جنگل های شمال :

برای نمونه به ذکر چند مورد از تخریب جنگل های شمار کشور و بهره برداری بی رویه از آنها از سوی بهره وران و سوداگرانِ میراث طبیعی و باستانی شمال کشور و بدون مسئولیت و تعهد نسبت به سرمایه  ملی و جهانی شمال و مردم منطقه و کشور اشاره می شود که جدا از اسناد و تصاویر و ویدئوهای موجود و مستند، با مراجعه هر مسافری یا عابری، این مهم نیز قابل احراز است. حمل تنه ها و کنده های درختان قلع و قمع شده جنگلی در سیل های مختلف شمال و اخیراً، در سیل بهشهر و گلوگاه و مناطق هزارجریب و تخریب اموال و املاک و اتومیبل های مردم به نحو وحشتناکی، خود، دلیل دیگری بر این مدعاست. برخی از این موارد عبارتند از :

1-   جنگل های باستانی شمال  - جاده نور- برداشت سنگ از بستر جنگل ها.
2-   جنگل های باستانی شمال  - جنگل های صلاح الدین کلا : تخریب سنگ بستر جنگل  برای بهره برداری  از مصالح  رایگان با هدف  جاده  سازی،  به منظور بهره برداری بیشتر  از سهم  یک ملت و  نسل ها ی آینده!
3-   جنگل های باستانی شمال  - جنگل های کجور و برداشت شن و ماسه .
4-   جنگل های باستانی شمال  - جنگل  دراز نو ( کردکوی  در استان گلستان)   - این جنگل یک بار پاک تراشی و نهال کاری شد. سیل کردکوی در سال های پیش به علت همین پاکتراشی ها بوده است. سود آن به نفع  طرح های جنگل داری رفت و تاوانش را مردم کردکوی پرداختند و  همچنان، زمین لغزش  و ریزش  ادامه دارد . راش های  های (Fagus Orientalist   )قلع و قمع شده ی حافظ خاک در شیب های تند ارتفاعات جنگلی "دراز نو"  که سد طبیعی در مقابل  سیل های بنیان کن بودند  و حذف آنها و جایگزین کردن  نهال های دست کاشت ، عامل مصیبت هایی شده  بود  که بر سر مردم کردکوی  آوار شد .
5-    تبدیل جنگل به استخر و ساخت و ساز در کنار آن  برای  تاسیسات توریستی  - (جنگل امام رضای کردکوی) به گفته  صاحبان این  مجتمع توریستی خصوصی؛ آنها بیش از  30 درخت ملچ (Tabe top scotch emlیا Umus glabra  ) که از نادر ترین درختان  باستانی شمال و در معرض انقراض است را از  ارتفاعات جنگلی روبرو ، از ریشه در آورده ودر کنار  این استخر کاشتند، ولی همگی آنها به دلیل این جابجایی غیر کارشناسی و مطالعه نشده خشک شدند .
6-   جنگل انجیلی جنب  تاسیسات  توریستی امام رضا(ع)  . این جنگل  بی بدیل   محکوم به نابودی است.
7-  بهره برداری غیر اصولی و تخریب عمده جنگل های واقع در مناطق جنوبی بهشهر، نکاء و گلوگاه و نواحی جنگی هزارجریب.
8-    بهره برداری غیر اصولی از جنگل های روستای سفید تمشک رامسر و تخریب جنگلها وبهره برداری از سنگ ها آن(8)
9- سایر

لزوم اطلاع رسانی شفاف نسبت به عملکرد سودگران میراث طبیعی و جنگلی شمال کشور :

هزاران سال نیاکان ما در مناطق شمالی کشور سکنی گزیده و با وجود نبود سوخت امروزی گاز و برق و مانند آنها، از مواهب طبیعی و چوب های جنگلی برای ساخت منازل و اماکن خود و تامین سوخت مورد نیاز روستایی و شهری خویش اقدام کرده اند، اما هیچگاه نظر به تخریب جنگل ها و از بین بردن طبیعت پاک، زیبا و بکر و باستانی و هیرکانی اجداد خویش نداشته و آنرا نیز به فرزندان و نوادگان خویش آموزش نداده اند؟! هزاران سال است که نواحی شمال و جنگلی کشور به اقتضای طبیعت خویش از بارش الهی و مواهب طبیعی برخوردار است و حتی، سیل های متعددی بر رودخانه ها و دره های آن جاری شده است، اما هیچ یک از مردمان منطقه و تاریخ، این همه تخریب و بهره برداری غیر اصولی از جنگل ها و منابع طبیعی و میراث ملی و جهانی و آثار مخرّب وارده بدان و به زندگی مردم و نیز  وقوع سیلاب های خانه مان برافکن به مانند سیل اخیر بهشهر و نواحی اطراف را به خود ندیده و به یاد ندارد؟! لذا، مردم، شهروندان و روستائیان که در طول تاریخ متناسب با نیاز خویش از جنگل ها و آنهم از چوب های خشک و افتاده بر دامان زمین استفاده می کردند، نمی توانند عامل تخریب و بهره برداری های غیر اصولی و مسئولیت زای مزبور باشند! پس، عاملین و نهادهای بهره بردار این میراث طبیعی و ارزشمند در شُرف انقراض جنگ های هیرکانی کیانند و به چه اهداف و مقاصدی در جهت گسترش روزافزون و غیر مئسولانه این تجارتِ تاسف بار بر آمده و می آیند؟ به واقع، اگر دولت قبلی و فعلی در ایفای مسئولت قانونی خویش دارای حُسن نیت مردمی بوده و صدا و سیما و رسانه های دولتی و غیر دولتی، دارای چنین حُسن نیت مسئولانه می باشند، کمترین توقع و انتظار در پاسداشت حقوق مردم و ملت و رعایت حقوق منابع طبیعی و زیست محیطی در ارائه "گزارش مستند، مستدل و منطبق با واقع و کامل روند بهره برداری از جنگل ها و مراتع و بهره برداران پیدا و پنهان آن و تخریب وارده نسبت به محیط زیست منطقه و کشور" و شفا سازی درست و واقعی موضوع برای افکار عمومی داخل و خارج از کشور می باشد که همین حداقل، برای حُسن نیت آنها، بس!

بهشهر در یک نگاه :

نظر به گستره فراوان خسارات و تلفات زیانبار وارده بر شهرستان بهشهر و اهمیت سیل مورخ 22/7/1391 ، کوتاه نگاهی اجمالی به وضعیت این شهرستان و سیل اخیر واقعه در آن خواهیم پرداخت :

مازندران که سابقاً ، طبرستان نام داشت،قسمتی از ایالت قدیمی"فرشوادگر/ پشتخوارگر"و طبق مفاد مذکور در نامه معروف تنسر، "دارمسته تر/Darmester " به شمار می رفت و از قرن 7هجری(13م)،مقارن با حمله مغول،نام طبرستان متروک و عنوان"مازندران"معمول گردیدومنطقه"اشرف /بهشهر"نیز یکی از ایالت آن محسوب می شد.شهرستان بهشهر در 12 کیلومتری جنوبی دریای خزر و در کنار سلسله جبال البرز،ازشرق به کردکوی و گرگان، از جنوب به دامغان و از غرب به نکاء و ساری محدود است و جمعیت این شهر نزدیک به 000/200 نفر بوده که از این تعداد، حدود57درصد شهرنشین و نزدیک به 43درصد روستا نشینند. بهشهر طبق تقسیمات کشوری سال 1382به سه بخش" مرکزی،گلوگاه ویانه سر"،شش دهستان به نام های" کوهستان،میانکاله،پنج هزاره،کلباد،شهداءوعشرستاق"به ترتیب ، به مرکزیت"زاغمرز(میانکاله)،علمدارمحله،لمراسک،سفیدچاه و بیشه بنه"و دارای سه شهر به نامهای "بهشهر/مرکزشهرستان، رستم کلا و گلوگاه" بوده و از سال 1386 روستای خلیل محله به خلیل شهر تبدیل شده و دارای شهرداری جداگانه نیز است.

نام آن قبل از صفویه،"پنج هزار، پنج هزاره"،"خرگوران"و سپس،"آسیاب سره"،جزء قلمرو اسپهبد کبودجامه گان بود و در عصرشاه عباس صفوی به " اشرف/اشرف البلاد/اشرف الملوک"و در دوره پهلوی اول(رضا پهلوی)به "بهشهر"تغییر نام یافت. اشرف در سال1021ق. به امر شاه عباس صفی بنا گردید و به صورت شهرِ مدرن درآمد و بعنوان پایتخت دوم ایران در عصر زمامداری صفویان قرار گرفت، به نحوی که مکتوبات"اسکندر بیک ، منشی مخصوص شاه عباس" در کتاب "تاریخ عالم آرای عباسی "، مؤید این ادعا می باشد.وی از اشرف بعنوان "دارالسلطنه و دارالخلافه" یاد کرده که به ترتیب فوق به دستور شاه ایران ساخته شدو "اشرف البلاد" نام گرفت . بعدها،این شهر بعنوان مقرتابستانی سلطنت صفویه و شاه عباس در آمد. بهشهر، پیشینه ای به قدمت تاریخ و قبل ار باستان دارد و دوره های مختلف تاریخی از قبل از اسلام تاکنون را به خود دیده است. شهر زیبایی که از آن بعنوان عروس شهرهای ایران یاد می کنند و سرشار از زیبائی ها و مناطبع طبیعی و زیست محیطی کم نظیر و بی نظیری است.(9)

" پناهگاه حیات وحش و شبه جزیره میانکاله " ( در پهنه شمال و شمال غربی آن) ، " مجموعه تاریخی و فرهنگی عباس آباد بهشهر"، از زمرۀ مناطق ثبت شده در میراث جهانی یونسکو می باشند و از اعتبار و شهرت جهانی مناسبی برخوردارند. وجود کاخ ها و مناطق زیبایی چون چشمه عمارت، باغشاه، صفی آباد، آبشار سنگ نو، اسپه او، دریای آرام بهشهر، مناطق زیبای هزارجریب ، وجود غارهای باستانی و تاریخی هوتو و کمربند، شهر تاریخی و باستانی گوهر تپه در رستمکلاء، و وجود رودخانه ها، چشمه سارها و منابع طبیعی متعدد، علی رغم کاربری تاسف بار و غیر ذاتی برخی از این مناطق زیبای تاریخی و تمدنی مانند باغشاه ، عباس آباد و صفی آباد بعنوان محل اداری شهرداری بهشهر و استفاده های نظامی از آنها و لزوم خلع ید هر چه سریعتر از این میراث فرهنگی و تاریخی محلی، ملی و جهانی، جلوه ای منحصر به فرد و زیبا به این شهرستان و استان مازندران داده و آنرا مورد توجه عام و خاص و مسافران و توریست های داخلی و خارجی قرار داده است، آنگونه که در عصر صفویه نیز با مکان یابی درست و کارشناسی دقیق مهندسان هلندی و پرتغالی بعنوان پایتخت دوم صفویان از سوی شاه عباس کبیر انتخاب گردید و رو به آبادانی گرائید. (10)

    

پست های مرتبط

نظرات (1)

  • زمانی- تهران1391-08-28 پاسخ

    همکار محترم با سلام و سپاس از درج مطلب حاضر. به عرض می رساند نوشتار منتشره در این سایت بخشی از مقاله مبسوط مزبور بوده و از این حیث بدون درج کامل آن ناقص خواهد بود. این مقاله در سه قسمت در وب سایت راه مقصود منتشر شده است. مطلب حاضر بخش نخست آن بوده و دو قسمت دیگر از بخش یادداشت های حقوقی سایت مزبور قابل برداشت و انتشار خواهد بود. با احترام

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.