×

مسئولیت حقوقی، مسئولیت اخلاقی

مسئولیت حقوقی، مسئولیت اخلاقی

یادداشتی از اینجانب تحت عنوان «مغالطه‌های مرتبط با مفهوم حق» در تاریخ 6 اسفند در روزنامه اعتماد درج شد و پس از آن یادداشتی با عنوان «گزاره‌هایی درباره حق» توسط آقای مهدی خصالی به تاریخ 13 اسفند ماه در نقد و بررسی‌ آن ‌انتشار یافت از آنجایی که حصر مفاهیم علمی در مقاله روزنامه به خاطر مختصر‌سازی ایجاد اجمال و ابهام می‌کند، بر آن شدم تا نکاتی را در این خصوص شرح دهم البته از این دو تاریخ مذکور مدت قابل توجهی گذشته است، بنابراین سعی می‌کنم مفاهیم را به شکلی کلی و تازه مطرح کنم که اجمال زدایی در بطن آن باشد

مسئولیت-حقوقی،-مسئولیت-اخلاقی وکیل 

ایلیا دانش

یادداشتی از اینجانب تحت عنوان «مغالطه‌های مرتبط با مفهوم حق» در تاریخ 6 اسفند در روزنامه اعتماد درج شد و پس از آن یادداشتی با عنوان «گزاره‌هایی درباره حق» توسط آقای مهدی خصالی به تاریخ 13 اسفند ماه در نقد و بررسی‌ آن ‌انتشار یافت. از آنجایی که حصر مفاهیم علمی در مقاله روزنامه به خاطر مختصر‌سازی ایجاد اجمال و ابهام می‌کند، بر آن شدم تا نکاتی را در این خصوص شرح دهم. البته از این دو تاریخ مذکور مدت قابل توجهی گذشته است، بنابراین سعی می‌کنم مفاهیم را به شکلی کلی و تازه مطرح کنم که اجمال زدایی در بطن آن باشد.

1- این نوشته برخلاف نوشته‌های قبلی جنبه عمومی بیشتری داشت، چرا که مغالطه‌یی را شرح می‌داد که شیوع آن بسیار زیاد است. به همین دلیل توضیح مفهوم حق به شکلی مقید باید انجام می‌شد تا مقدمه شرح مغالطه باشد. تاکید بر تفکیک روش حقوق از اخلاق بر همین مبناست. اگر هم تفاوت معنای حق در حقوق و اخلاق مورد تاکید قرار گرفته، از جنبه نحوه تبادر به ذهن بوده است، از این نظرگاه که تفاوت روش هر حوزه تبادر‌های متفاوت معنای این واژه به ذهن را باعث شده است.

2- از مفاهیمی که در این خصوص ابهام ایجاد می‌کند آزادی است. برای مثال وقتی صحبت از حفظ فردیت و خلط نکردن آن با محصول آزادی دیگران می‌شود بیشتر متوجه آزادی از قرائت اگزیستانسیالیستی می‌شویم. همین ابهام باعث می‌شود نقش آزادی آنقدر پررنگ دیده شود که آن را بیش از حد پیشینی محسوب کنیم، تا حدی که مقدم بر ایجاب شدن خودش دیده شود و کل فرآیند حاوی دور. چیزی تحت عنوان قاعده «ایجاب مقدمه واجب» برای کار ما (چنان‌که در آن نوشتار نیز اشاره کردم) صرفا کارکرد تمثیلی دارد. من هم بر این باورم که ابتدا اعتبار سیستم باید به دست آید و بعد اعتبار حق.

اما چیزی که باعث می‌شود شائبه تقدم حق بر سیستم زاینده خودش به ذهن خطور کند، نحوه ایجاب حق است. قاعده بر این است که روابط انسان‌ها در حالت طبیعی بدون مشکل است و الزاما تزاحم جدی خواسته‌ها مابین‌شان وجود ندارد و دارای برائت‌اند. در این شرایط تزاحم خواسته‌ها چیزی استثنایی است و دایما در حال اتفاق افتادن نیست که قاعده محسوب شود. اما عمده شاخه‌های حقوق به بررسی همین استثنا‌ها می‌پردازند تا چگونگی رتق و فتق آنها را به بهترین شکل در قوانین لحاظ کنند. در این میان جایگاه خاص حقوق بشر نسبت به سایر شاخه‌ها این اقتضا را برایش ایجاد می‌کند تا حامی آن حالت طبیعی و بدون تزاحم انسان‌ها باشد تا توسط اراده نظم بخش به جامعه در جریان یافتن استثنا‌ها مورد تعرض قرار نگیرد.

پس جایگاه متفاوتی برای ایجاب حقوق بشر وجود دارد هر چند که در عرصه عمل به عنوان شاخه‌یی از حقوق باید با ضمانت اجرایی خود همان تزاحم‌های استثنایی حقوق بشری را شناسایی کند و آن را رفع کند و به نوعی می‌توان گفت باید استثنا‌های نقض قواعدی که برای استثنا نشمردن قواعد وضع شده‌اند را واکاوی کند. پس این جایگاه خاص حقوق بشر از عوامل موثر بر ایجاب حق است نه علت وجود حق و ربطی مستقیم به خود سیستم مولد حق ندارد و باعث دور از لحاظ منطقی نمی‌شود. نسبت عامل موثر بر ایجاب حق به حق از سنخ نسبت علت ناقصه به معلول و نسبت علت وجود حق به حق از سنخ نسبت علت تامه به معلول است. اما بحث درباره معنای حق در اخلاق اینجا چندان موضوعیت ندارد ولی باید توجه داشت که فیلسوفان میان وصف اخلاقی «خوب بودن» و میان سایر اوصاف شناخته شده اخلاقی تفاوت قائل شده‌اند. اگر وصف «خوب» (یا در اینجا حق بودن اخلاقی یک چیز) را به چند صفت اخلاقی تقلیل بدهیم، وجهی از مساله را بر تمام وجوه مختلف آن غالب ساخته‌ایم. پس به این نتیجه می‌رسیم که قبل از ورود به مبحث باید تفکیک میان این دو گونه مفاهیم اخلاقی لازم است.

3- در آن یادداشت به دلیل موضوع خاص آن (خلط نکردن مسوولیت اخلاقی و مسوولیت حقوقی) باید به جای جنس مشترک اخلاق و حقوق عمدتا به فصل اخلاق و حقوق از یکدیگر می‌پرداختم. این پرداخت به فصل دلالت بر این نمی‌کند که از جنس مشترک این دو، شباهت‌ها و اهمیت بسیارشان کاسته شده است. از طرفی اثبات‌گرایی را با تقلیل دادن‌هایش می‌شناسیم: در فلسفه با تقلیل ماده خام استدلال به تجربیات، در اخلاق با تقلیل ارزش اخلاقی به عواطف بشر و... پس اگر بر بعضی تفاوت‌های روش علمی اخلاق و حقوق از هم تاکید می‌کنیم دلالت بر پذیرش تمام اصول اثبات گرایی و امثالهم نمی‌کند، چرا که جنس مشترک این دو را نفی نکرده‌ایم و کاملا بر آن واقفیم و در پی منزوی ساختن حقوق از زمینه‌های مرتبط نیستیم.

از طرفی دیگر اگر در این‌گونه مباحث جنبه فلسفی مطلب خیلی پررنگ به نظر می‌رسد، به خاطر ارجاعات زیاد به فلسفه حقوق و شکل خاص این شاخه معرفتی است. طبیعی است که فلسفه یک علم با هستی‌شناسی و امثالهم تفاوت جدی دارد، اما در علوم انسانی دو گونه علم وجود دارد که متناسب با تفاوت‌هایشان فلسفه آنها نیز با یکدیگر فرق می‌کند. در جامعه‌شناسی، روانشناسی و... تجربه جایگاه خاص و منحصر بفردی دارد که در حقوق، اخلاق و... غیره یافت نمی‌شود. تجربه انگار با ذات روش علمی این علوم آمیخته شده است. در حقوق تجربیات هم نقش دارند اما هدف اصلی بسط امور اعتباری است تا نظم به جامعه داده شود. بنابراین وقتی به چرایی‌های این امور اعتباری می‌پردازیم بحث صبغه فلسفی و مجردگونه‌یی می‌گیرد که برای مثال در فلسفه جامعه‌شناسی تا این حد فلسفی شدن ممکن نیست. پس این فلسفی نمایانده شدن نه ذاتی بلکه عرضی است.

4- وقتی دستاوردهایمان اجرایی می‌شود از درون آن ممکن است عیوبی نیز آشکار شود، اما این نباید ما را به نفی زیربنا‌های صحیح آن دستاورد‌ها وادار سازد. اگر بحران اخلاقی جهان امروز را می‌بینیم نباید ریشه آن را در حذف گزاره‌هایی که در گذشته با نقاب اخلاق بر حقوق تحمیل می‌شدند جست‌وجو کنیم، چرا که آنها حقیقتا از جنس اخلاق نبودند. این گزاره‌ها صرفا در حوزه طرح مساله در اخلاق حضور داشتند و هیچ‌گاه از صافی روش علمی اخلاق نگذشته بودند که بتوان آنها را اخلاقی نامید. اما درباره مسائل اخلاقی جدید باید گفت مشترکات حقوق با اخلاق و سایر حوزه‌های مرتبط باید لحاظ شود لیکن باید میان نظرگاه مسوولانه حقوقی و نظرگاه مسوولیت اخلاقی و فردی تفاوت‌هایی نیز قائل شد. هر دو نظرگاه مهم‌اند لیکن باید مساله را واضح دید.

اگر اخلاق را از این جهت در حقوق دخالت بدهیم که تلخی و انعطاف آن را بگیریم و دچار بحران اخلاقی نشویم، نقش مهم اخلاق را به حاشیه برده‌ایم و این به حاشیه راندن اخلاق را تضعیف می‌کند و باعث می‌شود نتواند مستقلا نقش خود را ایفا کند. ولی اگر تفکیک روش این دو را جدی بگیریم در هر دو حوزه توان پیشروی بیشتری خواهیم داشت. مسوولیت حقوقی که بحثش همینجاست اما مسوولیت اخلاقی و فردی را در حوزه خود به خوبی بررسی می‌کنیم، طوری که شامل حقوقدانان و افراد حقوقی نیز می‌شود تا در عین حفظ مسوولیت حقوقی خود، اخلاق و حس مسوولیت فردی هم با تمام وجودشان آمیخته شود. البته بنده در آن نوشته به این خلط روش‌ها نه از حیث تضییع حقوق بلکه از حیث تضییع اخلاق اشاره کرده‌ام، به این ترتیب که این اخلاق است که در این میان نسبت به آن سهل انگاری و در میان تشریفات حقوقی فراموش می‌شود.

5- ضمن تشکر از آقای خصالی بابت روشنگری و ابهام‌زدایی ایشان، باید به نکته مهم و مشترکی که هم در نوشته بنده و هم در نوشته ایشان وجود دارد اشاره کنم. در هر حال ما چه میان حقوق و اخلاق فاصله بیندازیم و چه آنها را به هم نزدیک کنیم، نمی‌توانیم این مغالطه را که مدعی کمرنگ شدن وظایف فردی پس از استقرار سیستم حقوقی معقول و حساب شده است را محکوم نکنیم. راه رهایی از بحران‌های امروز جهان در همین است، چرا که انسانی که فقط یک وجه زندگی خود را (در اینجا وجه حقوقی و قانونی) که پیشرفت کرده عیان کند و چندین وجه مهم دیگر را که ناقص مانده از همه پنهان، نمی‌تواند داعیه تعالی داشته باشد.

    

پست های مرتبط

افزودن نظر

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.