×

با وجود شبهه محصوره یا قرائن ظنیه معارض ، مورد از موارد لوث نخواهد بود تا قسامه حجیت یابد

با وجود شبهه محصوره یا قرائن ظنیه معارض ، مورد از موارد لوث نخواهد بود تا قسامه حجیت یابد

با-وجود-شبهه-محصوره-یا-قرائن-ظنیه-معارض-،-مورد-از-موارد-لوث-نخواهد-بود-تا-قسامه-حجیت-یابد

وکیل


رای شماره : 2 - 25/2/1375

هیات عمومی اصراری شعب کیفری دیوانعالی کشور
در برگ معاینه جسد پزشک قانونی علت مرگ موسی 000 را خونریزی مغزی ناشی از ضربه جسم سخت به طرف راست سر تشخیص داده و بحکایت محتویات پرونده در نزاعی که موسی مصدوم شده مسیح الله وفرزندش حمزه هر دو شرکت داشته اند اینک ضربه وسیله کدام یک از آنان ویا شخص دیگر به سر مصدوم اصابت نموده مختلف بیان شده ، باقر فرزند مقتول که مدعی است ناظر واقعه بوده در شکایتی که به دادگاه حقوقی 2 نموده نوشته (( پدرم موسی 000 را مسیح الله پدر حمزه مصدوم نموده و به بیمارستان همدان اعزام شده و در صورت بروز عواقب مسیح الله متهم می باشد)) وی در بازجوئی نزد مامورین انتظامی ابتدا ضارب پدرش را مسیح الله معرفی کرده لکن در سئوال دیگری که بعدا" در ذیل همان برگ بازجوئی از او شده اظهار داشته حالامتوجه شدم که مسیح الله پدرم را گرفته و حمزه با چوب و شانه آهنی زده است محمدقلی و الله مرداد که بعنوان شاهد از آنان تحقیق شده به نقل قول از دیگران یکی مسیح الله را ضارب موسی و دیگری مسیح الله و حمزه هر دو نفر را ضارب دانسته است در ذیل گزارش مامورین انتظامی آمده است با تحقیقاتی که بطور غیرمحسوس بهعمل آمده است موسی توسط مسیح الله به قتل رسیده در مقابل عمده کسانی که از آ;ان تحقیق بعمل آمده وهمچنین اولیاءدم حمزه فرزند مسیح الله را قاتل موسی می دانند ومتهمان که منکر ارتکاب قتل و معاونت در قتل هستند اظهار می دارند که ضربه چوب امان الله ]که [ به نیت زدن مسیح الله فرود آمد اشتباها" به سر موسی اصابت نموده است با عنایت به تعراض که در قرائن وامارات مذکور وجود دارد و ماده 243 قانون مجازات اسلامی ، مورد از موارد لوث نیست وقسامه حجت ندارد0
علیهذا حکم تجدیدنظر خواسته باستناد بندج ماده 24قانون تشکیل دادگاههای عمومی وانقلاب نقض ورسیدگی مجددبه شعبه دیگر دادگاههای عمومی همدان ارجاع می گردد0
هیات عمومی دیوانعالی کشور(شعب کیفری )

126
* سابقه *

شماره رای : 252/2/1375
شماره پرونده : 137438
شماره جلسه : 13753

علت طرح : اختلاف نظر بین شعبه چهارم دیوانعالی کشرو و شعب دوازدهم و ششم دادگاههای کیفری همدان

قتل
لوث
موضوع : شبهه
قراین معارض
قانون مجازات اسلامی : ماده 243،248

در ساعت 11 روز سه شنبه مورخ 25/2/1375 جلسه هیات عمومی شعب کیفری دیوانعالی کشور بریاست حضرت آیت الله محمد محمدی گیلانی رئیس دیوانعالی کشور و با حضور جنابان آقایان قضات دیوان ونماینده جناب آقای دادستان کل کشور تشکیل گردید0

رئیس : جلسه رسمی است 0 دادنامه شماره 7780/11/1374 شعبه چهارم دیوانعالی کشور بتصدی جناب آقای محمد ایمانی خوشخو رئیس و جناب آقای علی بابائی عبضو معاون مطرح است 0 جناب آقای بابائی گزارش جریان پرونده را قرائت فرمائید0
بحکایت محتویات پرونده و بموجب گزارش پاسگاه انتظامی اسد آباد به دادگاه صلح مستقل اسدآباد، در ساعت 16 مورخه 9/6/70 از بیمارستان حضرت امیرالمومنین (ع ) طی تماس تلفنی اعلام شد که در اثر نزاع رد روستای خاکریز عده ای از طرفین نزاع مجروح و به بیمارستان اعزام شده اند، بلافاصله مامورین پاسگاه به بیمارستان عزیمت و مشاهده نمودند که افرادی به اسامی آقایان ایمانعلی و آقامعلی و باقر و جهانشیر و حمزه ومسیح الله وموسی در بیمارستان حضور دارند که آقایان مسیح الله و موسی در اثر شدت جراحات وارده قادر به تکلم نبودند، دو نفر مزبور به همدان انتقال و یک تیغه کارد بزرگ نیز از دست باقر توسط کارکنان بیمارستان کشف و ضبط و مراتب صورتجلسه گردید0
از دسته اول درگیری و نزاع ، آقایان مسیح الله 50 ساله وحمزه 25 ساله (پدر و پسر) در این رابطه تحقیق گردید(البته در پاسگاه ) آقای حمزه اظهار داشته ، من سرچاه نشسته بودم و با فردی بنام رضا تعریف می کردم (صحبت می کردم ) که باقر سررسیده و باکارد دسته زرد بمن حمله کرد، رضا میانجیگری نموده وکارد را از دست او گرفت ، باقر با بیل به من حمله کرد که من هم متقابلا" به وی حمله نموده و مجروحش کردم ، مجددا" در آبادی ، آقای رمضان و فرزندانش به اسامی ایمانعلی و آقامعلی و رجب و جهانشیرباتفاق موسی وفرزندانش باقر با ما دعوا نموده و پدر مسیح الله توسط آقامعلی و موسی (که پس از اعزام به بیمارستان همدان فوت کرد) مجروح گردید، نامبرده ادعای اولیاءدم مرحوم موسی را به اینکه موسی توسط وی به قتل رسیدگیه است تکذیب نموده و خودش حاضر نشده که به پزشکی قانونی معرفی گردد0
آقای مسیح الله که پس از حضور در بیمارستان در حال اغماءبوده و به همدان منتقل شده بود، در مورخه 10/6/70 از بیمارستان همدان ترخیص و مجددا" در بیمارستان اسدآباد بستری گردید، اظهار داشت من روی تراکتور بودم که آقایان موسی و آقامعلی پسر رمضان و رجب و پسرهایش به من حمله و مجروحم کردند ولی نمی دانم توسط چه کسی مجروح شده ام و من موسی را نزده ام کسانیکه ادعا می کنند من موسی را زده ام بیمورد است ، نامبرده به پزشکی قانونی معرفی ومدت یکماه طول درمان اخذ کرده است 0
از دسته دوم درگیری ، آقایان جهانشیر و باقر و آقامعلی و ایمانعلی و رجب و رمضان تحقیق به عمل آمد، آقای جهانشیراظهار داشت من ادعای مسیح الله را تکذیب می کنم از اینکه در نزاع و درگیری دخالت داشتم ، من در نزاغ دخالتی نداشتم ، من مجروحین را به بیارستان رسانده بودم که توسط مامورین پاسگاه دستگیر شدم 0 چون حمزه در بیمارستان به من فحاشی نموده ، از نامبرده و پدرش مسیح الله شکایت دارم 0 آقای باقر فرزند متوفی اظهار داشت ، من برای گرفتن آب از چاه عمیق رفته بودم که حمزه آمده آنجا و در دستش شانه آهنی بود و با آن به سرم کوبیده و مرامجروح نمود، من با آن حال به کاریز آمدم که در آنجا ازمن پرسیدند چه کسی تو را زده ، گفتم حمزه پسر مسیح الله با من درگیر و مرا زده است ، من و پدرم موسی به درب منزل مسیح الله رفتیم ، درب منزل را زدیم که یکدفعه مسیح الله با چوب به پدرم حمله و اورا مجروح کرد، من با اینکه کارد درجیبم بوده استفاده نکردم ، البته آن کارد را بعدا" کارمندان بیمارستان از من گرفتند، از حمزه وپدرش مسیح الله شکایت دارم ، نامبرده به پزشکی قانونی معرفی و مدت هفت روز طول درمان اخذ نموده است 0
آقای امامعلی اظهار داشت من درخاکریز کار داشتم که سرو صدا به گوشم رسید، بیرون رفتم دیدم موسی را زده اند، خم شدم که موسی را بلند کنم و بیاورم ، خمزه ومسیح الله مرا از پشت زدند ومجروحم کردند نامبرده اضافه نمود من وقتی رسیدم ، موسی را زده بودند و فرزند مرحوم موسی بنام باقر قبل از من آنجا بود0
آقای ایمانعلی اظهار نمود من برای سرکشی به زمینهای کشاورزی به صحرا رفته بودم ، وقتی پیاده شدم دیدم حمزه و باقر باهم نزاع می کنند که در یان درگیری ، باقر زخمی شده بود،من میانجیگری نموده و آنانرا به نزد پزشک آوردم که مامورین مرا از بیمارستان به پاسگاه بردند، بیمورد علیه من شکایت کرده اند0
آقای رجب اظهار داشت مسیح الله و موسی با یکدیگر دعوامی کردند که من میانجیگری نموده و از ناحیه مسیح الله با ضربه چوب مجروح شدم و از نامبرده شکایت دارم ، آقای رجب به پزشکی قانونی معرفی و مدت 9 روز طول درمان اخذ نموده است 0
آقای رمضان اظهار نمد من در دعوا شرکت نداشتم ، زمانی رسیدم که دعوا تمام شده بود، از زنها شنیدم که می گفتند حمزه فرزند مسیح الله ، موسی را زده است 0
پزشکی قانونی در برگ معاینه جسد(برگ 8 پرونده )علت مرگ مرحوم موسی را خونریزی مغزی ناشی از ضربه جسم سخت بطرف راست جمجمه اعلام نموده است 0 در این رابطه چند هفر به اسامی 1 روشن 17ساله 2 رضا20 ساله 3 حوریه 25 ساله 4 منصوره 20 ساله 5 محمدقلی 90 ساله 6 الله مراد60 ساله 7 قاسم 60 ساله 8 هوشنگ 9 محمد54 ساله بعنوان گواه معرفی و از آنان تحقیق گردید که اظهارات آنان بشرح زیر می باشد0
آقای روشن اظهار داشت ، موسی و پسرش باقر به نزد مسیح الله رفتند که موسی گفت چرا پسرم را زدید؟ مسیح الله در جواب گفت خوب کردم زدم ، پس از یک سلسله مشاجره ، آقای مسیح الله موسی را گرفت و پسرش حمزه با یک شانه آهنی به موسی زد که موسی افتاد0
آقای رضا درگیری اولیه بین باقر و حمزه ار گواهی داده واظهار داشت از نزاع داخل روستا اطلاعی ندارم 0
خانم حوریه بیان داشت ، پسر مسیح الله بنام حمزه پسر موسی را در صحرا زده بود، بعدا" موسی آمد تا گله کند که مسیح الله از تراکتور پیاده شده و موسی را گرفت و پسرش حمزه با دسته بیل ، موسی را زد و افتاد0 آقایان محمدقلی والله مراد اظهار داشتندکه ما از مردم شنیدیم ، مسیح الله و حمزه موسی را با چوب زدند0
آقای قاسم بیان داشت از اینکه مسیح الله مرابعنوان گواه معرفی کرده بی اساس است چون من فقط دیدم موسی و مسیح الله مجروح هستندو آنان را به اسدآباد آوردند دیگر نمی دانم چه کسی آنان رازده است 0
آقایان هوشنگ و محمد نیز از مجروح شدن موسی و از اینکه چه کسی او را مجروح نموده است اظهار بی اطلاعی کردند0
خانم منصوره اظهار داشت مسیح الله ، موسی را گرفت و پسرش حمزه اورا زد وافتاد0 در خاتمه گزارش پاسگاه انتظامی اسدآباد آمده
1 با تحقیقاتی که بطور غیرمحسوس بعمل آمده ، موسی توسط مسیح الله بقتل رسیده است 2 مقتلو در روستا دارای نفوذ زیادی می باشد و هیچکس به دلایل موجود روستا، حاضر به گفتن حقایق نمی باشد0 3 با اینکه فرزند مقتول بنام باقر در نزاع شرکت داشته ، در مرحله راول بازجوئی اظهار نموده که پدرم توسط مسیح الله به قتل رسیده و در مرحله بعدی حمزه فرزند مسیح الله به قتل رسیده است ، بعلت اینکه وی جوان و دیپلمه و با سواد می باشد( برگ 38 پرونده )، البته آقای رجب کمیمیائی رئیس پاسگاه در جلسه مورخه 5/7/73 شعبه دوازدهم دادگاه کیفری یک همدان در تحقیقاتی که از وی شده در برگ 586 پرونده ، اظهار داشت موقعی که از همسر مقتول بازجوئی می کردند من در خارج از پاسگاه بودم ، استورا ابراهیم زارعی که کردزبان است ، از وی تحقیقات می کرد، گفت از چه کسی شکایت دارید؟ گفت از حمزه که شوهرم را کشته ، آموزگاری همراه ایشان بود که به همسر مقتول گفت ، پسرشما(منظورباقر) مدعی است که مسیح الله او زده ، چگونه علیه حمزه شکایت دارید؟ به زبان ترکی گفت او مسیح پیرسگ به چه درد می خورد، بگذار یک جوان قصاص بشود0
پرونده با گزارش پاسگاه انتظامی اسدآباد به دادگاه صلح مستقل اسدآباد ارسال و در مرجع مذکور از افراد فوق الاشاره مجددا" تحقیق گردید0
آقای مسیح الله اظهار داشته ، ما بی خبر از صحرا می آمدیم ، با تراکتور به درب خانه که ریدیم اینها از پشت بام پریدند پائین و من دست بلند کردم و گفتم من خلافکارم ، زنم را زده ام و به قانون سپردم ، یا مجازات می شوم و یا تبرئه ، از آنجائیکه رمضان به من خیانت کرده و می خواست خودش را تبرئه کند، گفت بزنید این فلان ، فلان شده را، بنده هم روی تراکتور بودم که ایمان مرا زد و از تراکتور مانند کبوتر افتادم پائین ، موسی که دید اینها قصد کشتن مرا دارند، خودش را انداخت روی من ونفهمیدم دیگر چه شد، فقط این را دیدم که ایمان (ایمانعالی ) فرزند رمضان با چوب زدبه سرم که افتادم پائین ، موسی خودش را انداخت روی من ، دیگر نمی دانم جریان به چه صورت شده است و اضافه نمود که من از ناموسم دفاع کرده ام ، خانه ام غارت شده و حیثیتم رفته و به من خیانت کرده اند، حالا او را کشته و خانواده اش را متلاشی و خانواده مرا هم متلاشی کرده اند، موسی با من غریبه نبوده ، ما باهم فایل بودیم واتهام را تکذیب می کنم 0
آقای حمزه در تحقیقات بعمل آمده در دادگاه صلح مستقل اسدآباد اظهار داشت تا آنجا که من به خاطر دارم ، بین پدر ومادرم اختلاف بوده ، شخصی بنام رمضان که پسر عموی مادرم است باعث این اختلاف بوده ، دو ماه پیش بود که آمدم داخل حیاط و متوجه شدم ، پدرم دارد مادرم را می زند بطوری که مادرم مجروح شد، او را به بیمارستان آورده وب ردیم همدان ، حدود ده روز پیش که مادرم گواهی دکترگرفت اخلاقش عوض شده و بی دلیل گذاشته ورفته ، روز پنجشنبه صحرابودیم که مامور پاسگاه آمد و به پدرم گفت خانمت از تو شکایت کرده ، پدرم هم گفت می خواهم طلاقش بدهم ، رمضان بنای ناسازگاری را گذاشت ، روز اربعین که شنبه بود من در صحرا کار می کردم ، به طرف چاه عمیق رفتم تا آب بخورم ، رضا و باقر آنجا بودند، با رضا خداحافظی کردم که یکمرتبه باقر یک کارد دسته زدر در آورده و به من حمله کرد، رضا میانجیگری کرد وکارد را از دست او گرفت ، باقر باردوم بیل را به من حواله داده و حمله کرد، او به من فحش ناموسی داد که منهم زدم سر او (باقر) را شکاندم ، در این هنگام ایمان فرزند رمضان رسید و دو نفری شروع به عربده کشی کردند که من گذاشتم و تقریبا" بحالت دو به سر زمین خودمان رفتم ، پدرم را صدا زدم و حقیقت را به او گفتم ، با هم به طرف منزلمان حرکت کردیم پدرم پشت فرمان و من بغل دستش نشسته بودم ، به بیست قدمی منزل که رسیدیم ، یک نفر زن به طرف ما آمد و چند نفر هم ازپشت بام پریدند پائین آمدند طرف ما، پدرم هنوز پائین نیامده و موسی هم دست بلند نکرده بود که پدرم را بزند ولی گفته بود پسرت چراپسرمرازده است ؟ پدرم گفت ببخشید به ابوالفضل ، آقامعلی با چوب به سر پدرم زد که چوب او به سر موسی خورد، ایمان و رجب و جهانشیر هم به ما حمله کردند که اگر زنها نمی رسیدند اینهامرا می کشتند، به خدا قسم پدرم او را نزده ، شاید ضربه آقامعلی خورد به سر موسی و اوراانداخت و من هم او زا نزدم 0
آقای باقر اظهار داشت من پسر موسی هستم 000 پدرم را حمزه زد، حمزه چون قبلا" در صحرا مرا زده و سرا مرا شکانده بود، پدرم رفت گلگی کند که مسیح الله و حمزه دوتایی آمدند بیرون ، میح پدرم را گرفت و حمزه با چوب و یا شیئی دیگر که دقیقا" یادم نیست زد به سر پدرم و پدرم افتاد، بعد آقامعلی آمد که پدرم را بردارد مسیح زد به پشت سر او، عموی دیگرم بنام رجب آمد، نمی دانم مسیح بودیا حمزه ، زدند زیر چشمش ، مرا هم حمزه زده است ، نامبرده (باقر) در رابطه با چاقوئی که کارمندان بیمارستان از وی گرفته بودنداظهار داشت چاقو توی ماشین بود، پدرم را زده بودند و می خواستند توی بیمارستان هم او را بزنند من بالای سر پدرم بودم و از خودم دفاع کردم 0
از آقای حمزه فرزند مسیح الله آخرین دفاع اخذ گردید، نامبرده ضمن انکار مجدد ارتکاب قتل مرحوم موسی ، اظهار داشت اگر پدرم موسی را گرفته و من او را زده ام ، پس این هشت نفر کجا بودندوچرا من مجروح نشده ام ، آیا ممکن است یکنفر، انسانی را بکشد و چهار نفر را هم زخمی کند و خودش طوری نشود؟ من فقط یک ضربه را دیدم که امیان به سر پدرم زد و چیز دیگری ندیدم ، من دستم خالی بود و فرار کردم 0
سرانجام از سوی دادسرای عمومی همدان نسبت به آقایان 1 حمزه فرزند مسیح الله از حیث ارتکاب قتل عمدی موسی 2 مسیح الله فرزند عبادالله از حیث معاونت در بزه قتل عمدی مذکور قرار مجرمیت و نسبت به آقای ایمانعلی در خصوص شکایت آقای مسیح الله از نامبرده بلحاظ عدم کافیت ادله اثباتی قرار منع پیگرد صادر و پرونده با تنظیم کیفرخواست علیه آقایان حمزه و مسیح الله به اتهامات مذکوره مستندا" به ماده یک قانون حدود و قصاص در مورد ردیف اول وماده 21 قانون راجع به مجازات اسلامی در مورد ردیف دوم ، جهت رسیدگی به شعبه هفتم دادگاه کیفری همدان ارجاع گردید0
دادگاه مرجوع الیه اقدام به رسیدگی نموده و نهایتا" مورد را از موارد لوث تخشیص و با اجرای مراسم قسامه ، آقای حمزه را به قصاص نفس و آقای مسیح الله را بعلت فقد ادله ، از بزه انتسابی (معاونت در قتل عمدی ) تبرئه نموده است 0
دادنامه صادره پس از ابلاغ مورد اعتراض وکیل محکوم علیه قرار گرفته و نامبرده طی لایحه پیوست پرونده تجدیدنظر خواهی نموده و پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و جهت رسیدگی به شعبه چهارم ارجاع و مورد رسیدگی قرار گرفت 0
این شعبه طی دادنامه شماره 530/304/8/72 با استدلای که نموده موضوع را از موارد لوث خارج و قتل را مردد بین آقایان حمزه و مسیح الله دانسته و دادنامه معترض عنه را نقض نموده ومقرر داشته که پرونده جهت رسیدگی مجدد به شعبه دیگر دادگاه کیفری یک ارجاع گردد0
پرونده در این رابطه به شعبه دوازدهم دادگاه کیفری یک همدان ارجاع گردید که شعبه مزبور بعدا" با تشکیل دادگاههای عمومی به شعبه ششم دادگاه عمومی تبدیل گشته است ، شعبه ششم دادگاه عمومی همدان نیز اقدام به رسیدگی نموده و مورد را همانند دادگاه قبلی از موارد لوث تشخیص و با اجرای مراسم قسامه ، آقای حمزه فرزند مسیح الله را با استناد به ماده 205 قانون مجازات اسلامی و آیات 177 و178 سوره بقره و32سوره بنی اسرائیل به قصاص نفس محکوم نموده واجراء حکم را منوط به تودیع ویاتضمین سهم صغار مقتول از دیه مورثشان از ناحیه اولیاءکبار دم و اذن ولی امر مسلمین دانسته است 0
دادنامه صادره این بار نیز مورد اعتراض محکوم علیه و وکیل مدافعش قرار گرفته و نامبردگان طی لوایح پیوست پرونده در فرجه قانونی ، با پرداخت هزینه دادرسی تجدیدنظر خواهی نموده اند که هنگام شور قرائت خواهد شد و پرونده به دیوانعالی کشور ارسال و با توجه به وجود سابقه جهت رسیدگی به این شعبه ارجاع گردید0
هیات شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای علی بابایی عبضو ممیز و اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای غلامعلی سیف دادیار دیوانعالی کشور اجمالا" مبنی بر طرح در هیات عمومی دیوانعالی کشور جهت اصراری بودن آراء دادگاهها دادنامه شماره 31541/4/74 تجدیدنظر خواسته مشاوره نموده چنین رای می دهد:
با عنایت به مندرجات پرونده و تحقیقات انجام شده و نحوه اظهارات اولیاءدم ، بخصوص اظهارات ضد و نقیض آقای باقرپسر مقتول در مراحل تحقیقات و نحوه اظهارات گواهالن تعرفه شده و مدافعات محکوم علیه تجدیدنظرخواه و پدرش مسیح الله و نظر به اینکه قرائن و نشانه های ظنی بدلایل زیر معارض یکدیگر می باشد چون 1 آقای باقر پسر مقتول در تحقیقات اولیه اظهار نموده ، پدرم را مسیح الله کشته و در تحقیقات بعدی حمزه را قاتل پدرش معرفی وتقاضای قصاص وی را نموده است ، 2 سه نفر از گواهان بنامهای روشن و حوریه ومنصوره اظهار نمودند که مسیح الله ، موسی را گرفته و حمزه او را زده واو به زمین افتاد، منتهی آقای روشن مدعی استکه حمزه با یک شانه آهنی به موسی زده و خانم حوریه اظهار داشت با دسته بیل و خانم منصوره آلت ضرب را چوبدستی اعلام کرده است ، 3 آقای الله مراد اظهار نمود شنیدم که خود مسیح الله با دسته بیل موسی را زده و و آقای محمدقلی اظهار داشت شنننیدم که مسیح الله و حمزه باچوبدستی موسی را زده اند، 4 در خاتمه گزارش پاسگاه انتظامی اسدآبادآمده با تحقیقاتی که بطور غیرمحسوس بعمل آمده ، موسی توسط مسیح الله بتقل رسیده است ، مضافا" به اینکه آقای رجب کیمیائی رئیس وقت پاسگاه در جلسه مورخه 5/7/73 شعبه دوازدهم دادگاه کیفری یک همدان اظهار داشت در هنگام بازجوئی از همسر مقتول که استوار ابراهیم زارعی کرد زبان از او بازجوئی می کرد، آموزگاری همراهشان بود که به همسر مقتول گفت پسر شما مدعی است که مسیح او را زده ، چگونه علیه حمزه شکایت دارید؟ جواب داد مسیح پیرسگ چه دردمی خوردبگذار یک جوان قصاص بشود، البته آن آموزگار معرفی نشده و از وی تحقیق نگردید، با توجه به مراتب ، این شعبه بر نظریه قبلی خود باقی بوده و با استفاده ازماده 242 قانون مجازات اسلامی موردراازموارد لوث خارج و قتل را مردد بین آقایان مسیح الله و حمزه می داند و چون شعبات هفتم دادگاه کیفری یک همدان و ششم دادگاه عمومی همدان برخلاف نظر این شعبه ، مور را از موارد لوث تشخیص و بااجرای مراسم قسامه آقای حمزه فرزند مسیح الله را قاتل مرحوم موسی دانسته وبه قصاص نامبدره رای داده اند، پرونده اصراری تشخیص و جهت طرح در هیات عمومی کیفری دیوانعالی کشور به دفتر هیات مزبور ارسال می گردد0
در مورخه 15/12/74 پرونده کلاسه 20/5242/4 ]مجددا"[ با نظریه اعلامی کمیسیون بررسی که با امضاء معاون محترم قضائی دیوانعالی کشور به این شعبه ارسال شده تحت نظر است و بشرح زیر اعلام نظر می گردد0
1 قطع نظر از اینکه حسب تبصره یک ماده 248 قانون مجازات اسلامی مدعی ومدعی علیه (حسب مورد) می توانند یکی از قسم خوردگان باشند، نظریه کمیسیون محترم به اینکه مدعی منحصرا" در موارد منطبق با تبصره 3 این ماده می تواند درترتیبات قسامه و اتیان قسم شرکت و اقدام نماید مقرون به صواب نمی باشد، اصولا" این شعبه همانطوری که در دادنامه صادره بالصراحه اعلام نموده ، مورد از موارد لوث خارج و قتل را مردد بین آقایان مسیح الله و حمزه می داند با وصف حال وارد شدن در خصوصیات اجرای قسامه مورد ندارد0
2 با توجه به گزارش یازده صفحه ای این شعبه ، آوردن گزارش معاینه جسد بطور کامل در گزارش تنظیمی و درج آراء دادگاهها و رای قبلی این شعبه ، ضروری به نظر نرسیده ، چون استماع آن ازحوصله اعضاء محترم هیات عمومی دیوان عالی کشور خارج است و در صورتیکه اعضاء محترم هیات قرائت آنرا ضروری بدانند از پرونده مربوطه ، در جلسه قرائت خواهد شد و در خاتمه متذکر می گردد که این شعبه بر نظریه قبلی خود باقی و پرونده را اصراری تشخیص و قابل طرح در هیات عمومی کیفری دیوانعالی کشور می داند0
شعبه چهارم دیوانعالی کشور

رئیس : آقایان بترتیب نوبت صحبت بفرمایند،جناب آقای سپهوند
بنده موضوع را قابل طرح نمی دانم ، صرف اینکه دادگاه رای صادر نماید مراحلی هم طی شود وبین شعبه دیوانعالی کشورودادگاه اختلاف ایجاد شود، برای طرح احکام دادگاهها در هیات عمومی اصراری کافی نیست و بنحوی که ملاحظه فرمودید اگر نهایتا" هیات عمومی آراء صادره را مورد بررسی قرار بدهد و رای دادگاه را صحیح تشخیص بدهد رای قطعی است و باید اجراء شود، بنابراین اگر رای اشکال قانونی و شرعی داشته باشد یعنی از دادگاه غیر صالح صادر بشود، یا قاضی صلاحیت نداشته باشد و یا ترتیبات قانونی دیگر مراعات نشده باشد یا جهات قانونی و شرعی رای کاملا" مراعات نشده باشد، اگر هیات عمومی تایید نماید، ]رای قطعیت می یابد در حالی که [ رای قطعی ک ه باید به مرحله اجراء درآید بایستی ایرادی نداشته باشد والا ]اگر ایراد داشته باشد[ قابلیت طرح در هیات عمومی را ندارد0
ملاحظه فرمودید در رای پرونده قبلی ، عده ای از آقایان نظرشان این بوده که دادگاهها نظرشان صحیح است یعنی اگر اکثریت حکم را تایید می کرد می بایست اجرا شود0 ایراد پرونده این است که در قانون حدود و قصاص گفته شده ، که اگر قرائن و امارات ظنیه وجود داشته و موضوع داخل در باب لوث بشود49 نفر مرد از بستگان نسبی مدعی به اتفاق خودش هر کدام یک قسم می خوردند، خواه مدعی زن باشد،خواه مرد0 اما قانون مجازات اسلامی این ترتیب را تغییر داده و اصل را گذاشته بر اینکه بستگان نسبی باید قسم بخورند، اگر موضوع داخل در باب لوث شده مدعی بایستی 50 نفر از بستگان نسبی ذکور را حاضر کند وهرکدام یک قسم یادکنند0 پس اصل در قسامه این است که بستگان مدعی قسم بخورند وهرکدام یکبار0 اما قانون مجازات اسلامی درماده 248 تکرار قسم را تجویز کرده ، یعنی اگر بستگان درحدنصاب نباشند، 50 قسم بینشان تقسیم می شوند0 بنابراین هیچ جا قانون به مدعی اجازه نمی دهد که جزء قسم خوردگان باشد، الا موردی که یا بستگانی نداردو یا بستگانی دارد که در حد نصاب نیستند و یا بستگانی داردکه حاضر به اتیان سوگند نیستند0 تبصره 3 ماده 247 اجازه می دهد که مدعی خواه مرد، خواه زن ، خودش با اجرای قسامه ادعا را ثابت کند0
در این پرونده مدعی در حد نصاب بستگانی نداشته ، تعدادی از بستگان راحاضر کرده و بعد50 قسم تقسیم شده بین تعداد حاضر، تعدادی از50 قسم را بستگان اجراء کرده اند، تعدادی هم خودمدعی بنظر من اگر قانون را ملاحظه بفرمائید این ترتیب خلاف مقررات قانون است یعنی مدعی موقعی می تواند در اجرای قسامه مشارکت داشته باشد که بسته ندارد یا بسته دارد ولی حاضربه اجرای قسامه نیستند، نمی شود50 قسم بین بستگان و بین مدعی تقسیم شود0
بنظر بنده این رای چون اشکال قانونی دارد قابل تایید نیست 0 بر فرض که مانهایتا" به این نتیجه برسیم که این اتهام بین این دو نفر محصور نیست و تشخیص دادگاه صحیح است ، این حکم چون اشکال قانونی وشرعی دارد، قابلیت اجرائی ندارد تاقابل طرح باشد0

رئیس : جناب آقای بابائی
ماده 248 قانون مجازات اسلامی می گوید: در موارد لوث ، قتل عمد با50 قسم ثابت می شود و قسم خوردگان باید از خویشان و بستگان نسبی مدعی باشند و درباره آنها رجولیت شرط است 0 این ماده دارای 3 تبصره است 0 تبصره یک می گوید: مدعی ومدعی علیه می توانند حسب مورد یکی از قسم خوردگان باشند0 تبصره دو می گوید: چنانچه تعداد قسم خوردگان یعنی همانهائی که در تبصره یک گفتیم کمتر از پنجاه نفر باشند، هریک از قسم خوردگان مرد که شامل مدعی و بستگان اومی شود می توانند بیش از یک قسم بخورند بنحوی که پنجاه قسم کامل شود0در تبصره سه آمده : چنانچه هیچ مردی از خویشان و بستگان نسبی مدعی برای قسامه وجود نداشته باشد مدعی می تواند پنجاه قسم بخورد هر چند زن باشد، یعنی آنجا که مدعی بستگانی ندارد و یا اگر داشته باشد حاضر به قسم خوردن نباشند، خود مدعی بیاید و ا ینکار را بکند که قبلا" هم می توانست قسم بخورد0 آقایان تبصره 3 ماده مذکور را ملاحظه فرمودند ولی به تبصره یک این ماده توجهی نکردند0

رئیس : جناب آقای محمد سلیمی
در خصوص قابل طرح بودن پرونده بنده پرونده را قابل طرح می دانم و شبهه ای را که جناب آقای سپهوند عنوان نمودندبا توضیحی که می دهم مرتفع می نمایم 0 شبهه ایشان این بود که ازظاهر ماده 248 قانون مجازات اسلامی استفاده می شود در باب لوث قسم خوردگان باید خویشان و بستگان مدعی باشند نه خود مدعی 0 توضیح بنده این است مادامی که متکلم مطلبی را که بیان می کندبه پایان نرسانده نمی توان برای کلامش ظهور قطعی قائل شد، بعبارت دیگر متکلمی که در مقام بیان است تا مطالب خود را به پایان نرسانده می تواند قیودی رابر کلام خود اضافه کند و بدینوسیله مراد ومقصود خودر را از مطالب عنوان شده تقیید یا محدود نماید0 در بحث ما نیز ظهور ابتدائی ماده 248 را با لحاظ تبصره های آن باید در نظر گرفت 0 تبصره 1ماده مزبور به مدعی اجازه داده که یکی از افرادی باشد که قسم می خورد بنابراین تبصره 1 مفاد ماده 248 را روشن می کند که در موارد لوث مدعی و بستگان و خویشان نسبی او پنجاه قسم برای اثبات دعوی قتل عمد به جای آوردند0 امیدوارم که عرایض بنده شبهه را که در ذهن ایشان آمده است مرتفع نماید بنابراین پرونده قابل طرح می باشد0

رئیس : آقایانی که بانظر جناب آقای سپهوند که موضوع را قابل طرح نمی دانند موافقند صحبت کنند0 کسی موافق ایشاننیست ؟ بسیار خوب ،000 بسیار خوب ، پس وارد اصل مساله می شویم 0 جناب آقای محمد سلیمی بفرمائید0
دادگاهها اعلام نموده اند قرائین ظنیه جهت توجه اتهام به حمزه در پرونده موجود است و مورد از مصادیق لوث بوده و با اجرای مراسم قسامه او را به قصاص نفس محکوم نموده اند0
شعبه محترم دیوانعالی کشور اعلام نموده قراین ظنیه باهم معارض هستند ورای قصاص را نقض نموده است 0 ظاهرا" رای شعبه چهارم دیونعالی کشور این استکه قرائن ظنیه که اتهام را متوجه حمزه و پدر او مسیح الله می نماید با هم معارض هستند0 به نظر می رسدایراد دیوان صحیح نباشد و قرائن معارض در پرونده وجودندارد0 همانطوری که دادگاهها قرائن ظنی را دائر به توجه قتل به حمزه احصاءنموده اند که اجمالا" عبارت است از شهادت سه نفر که شهادت داده اند به اینکه دیده اند حمزه زده مقتول افتاده و خود حمزه در هیچ کجا نگفته پدرم زد بلکه خو او می گوید پدرم مقتول را نزده ، پدرم روی تراکتور بود زدند افتاد و پدرم اصلا" نزده ، با قرائن ظنی فوق قرائن معترض در پرونده مشاهده نمی گردد و نقل قول هائی که قتل را به مسیح الله منتسب می داند نوعا" ریشه و مبنی ندارد0 در گزارش پاسگاه آمده از یک معلمی شنیده شده که قاتل مسیح الله است ، نه این معلم شناسائی شده ونه از او تحقیقاتی به عمل آمده ، یا نقل شده ، از یکی دونفر که گفته اند قاتل پدر است (مراد مسیح الله ) این یکی دونفر باز مشخص نیست یا رئیس پاسگاه گفته در تحقیقات غیر مستقیم فهمیدیم پدر، قاتل است که باز ریشه این تحقیقات مشخص نیست 0 بنابراین قرائن ظنی معارض نمی باشد و قرینه ای قوی برای توجه اتهام به حمزه وجود دارد و با آراء دادگاهها موافق هستم 0

رئیس : جناب آقای الهامی
بنده فقط در خصوص شهود عرض دارم 0 ملاحظه می شود این سه نفر، یکی گفته با آهن زد، یکی گفته با چوبدستی زد، یکی هم گفته با دسته بیل زد0 اینها چون معارض هستند یکدیگر را تکذیب می کنند نمی شود ظن آور باشد، از طرفی هم که زنش گفته این پیرسگ به درد نمی خورد، بگذار آن جوان قصاص بشود اینها نشان می دهد که ظنی نیست که قاضی بر مبنای آن به قسامه امر کند0

رئیس : بالاخره نظر شماچه شد، رای دادگاههایا شعبه دیوان عالی ؟
من رای شعبه دیوانعالی کشور را تایید می کنم 0

رئیس : جناب آقای عروجی
من فکر می کنم بر خلاف برداشت جناب آقا سلیمی بیشترین قرائن متوجه پدر هست تا پسر، از حرفهای خانواده متقول هم انسان چنین استنباطی را بروشنی می تواند بکند، عنایت دارید این حرفی را که نقل کردند در دو جا نقل کردند از زن مقتول ، از پسر مقتول 0 آموزگاری که همراه ایشان بود به همسر مقتول گفت پسر شما مدعی است که مسیح او را زده چگونه علیه حمزه شکایت داری ؟ جواب داد: مسیح پیرسگ به چه دردی می خورد، بگذار یک جوان قصاص بشود! این حکایت از این دارد که خود اینها هم مطمئن بودند یا صددرصدبصورت قطعی می دانستند که قاتل پدر هست ولی چون پدر هست و طبعا" برای قصاص کردن آن تشفی خاطر وانتقامجوئی و آن برجستگی اجتماعی که جوان برای خانواده مقتول دارد، پیر ندارد از آن جهت خواسته باشد که داغ جوان را هم در دل پدر ومادرش بگذارند و ضربه بیشتر بر خانواده مسیح وارد کنند0
مساله دومی که از خود حمزه است (حمزه پسر مسیح الله ) دو جا مطرح شده است انصافا" من فکر می کنم خیلی باید قابل توجه باشد0 عنایت دارید که او می گوید اگر پدرم موسی را گرفته ومن اورا زده ام پس این هشت نفر کجا بوده اند، چرا من مجروح نشده ام 0 آیا ممکن است یکنفر نسانی را بکشد و چهار نفر را هم زخمی کند و خودش طوری نشود؟ این حکایت از این دارد که پدرش قاتل بوده است ، حالا در رابطه با قتل واقع شده که آیا قتل در مقام دفاع بوده یعنی مسیح که بدون دغذغه خاطرر سورا وسیله اش شده به همراه پسرش واردخانه شده یا نزدیکیهای خانه طرف او متوجه شده و آمده اند بر سر او ریخته اند؟ آیا این در مقام دفاع بوده یا نبوده ؟ آیا قتل عمدی است یا غیر عمدی است ؟ یا هرچه هست در آن مورد فعلا" بنده بحث نمی کنم 0 عرض بنده ا ین است که این دو قرینه از قرائنی است که کاملا" توجه ا تهام به مسیح را به ما نشان می دهد تا به پسرمسیح که حمزه باشد قرائن دیگری هم در پرونده هست 0 لذا از محتویات پرونده بر نمی آید که قاتل حمزه باشد و اختلاف در آلت به کارگرفته شده هم به اصل قضیه و ماهیت قضیه لطمه ای نمی زند بلکه از آن هم استفاده می شود ه مسیح قاتل بوده نه پسرش حمزه 0 در نتیجه بنده توجه قرائن و ادله را به طرف مسیح بیشتر می دانم یا می توانم بضرس قاطع عرض کنم که انسان مسیح را در این میانه می تواند بعنوان مسئول این قتل واقع شده بداند ولی برای پسر هیچگونه دلیل اقناعی و بلکه پائین تر از اقناعی هم به نظر نمی رسد نتیجتا" تبرئه حمزه را تایید می کنم ، نه اینکه بگویم حتما" مسیح هم قاتل همدی است و باید کشته بشود!

رئیس : جناب آقای اعلمی
قرائن و شواهد در این پرونده همانطور که در گزارش آمده بیشتر براین دلالت دارد که حمزه قاتل بوده ، گواهی پزشکی هم می گوید با ضربه ای که به سر مقتول زده اند جمجمه اش صدمه دیده وخونریزی مغزی پیدا کرده ، یکی می گوید با آهن زده ، یکی می گوید با چوب زده کی هم می گوید با چیز دیگری زده ، هر سه اتفاق دارند بر اینکه قاتل این شخص بوده وقرائن بیشتر دلالت بر اینکه حمزه قاتل باشد، بنابراین رای دادگاهها درست بنظر می رسد0

رئیس : جناب آقای رازی زاده
در درگیریهای عمومی که دسته جمعی می باشد برای اجرای قسامه و موارد لوث نوعا" مسقطات لوی کنار مثبتات آن قراردارد0 یعنی بدین نحو نیست که فقط مثبتات باشد مثل مواردی که دو نفر تنها با هم دعوا می کنند0 یکی دیگری را می زند در این موارد مثبتات هست و مسقطات کمتر پیدامی شود اما در جاهائی که کنار هم قرار دارند و درگیری هم هست مسقطات و مثبتات با هم تداخل دارند0اگر دادگاه می خواهد قسامه اجرا کند قرائن باید در حدی باشد که ایجاد ظن نماید و بعد از قسامه حق عدول نداشته باشد0
قاضی از کجا برایش بین شده که قاتل حمزه بوده ؟ یااینکه معارض داشته و آمده پیش پدر مسیح از آنجا آمده پائین و اوررا زده است و عمدتا" پسر مقتول در مراحل اولیه حسب گزارش مردد بوده و از مسیح شکایت کرده ، این از قرائنی است که مسقطات لوث نسبت به حمزه را درست می کند0
در مجموع ، آنچه از گزارش استنباط می شود انصافلا" در حدی که مثبتی داشته باشیم که مسقط نارش نباشد و قاضی با طمانینه به قسامه امر کند نیست و انصافا" این طمانینه خاطر برای انسان لااقل از گزارش ایجاد نمی شود0 بند در مجموع با نظر شعبه دیوان عالی کشور موافق هستم 0

رئیس : جناب آقای سپهوند
آنچه به نظر می رسد مطرح می کنیم و تفاوتی بین موقعی که مورد تایید واقع بشود یا نشود وجود ندارد،با احساس مسئولیت چیزی که بنظر می رسد مطرح می کنیم ، خواه صحیح ، خواه ناصحیح ،نهایتا"اختیار با آقایان است که رای صائب را از غیر صائب تشخیص بدهند0 ایرادی که اینجا وجود دارد این است که شعبه محترم دیوان عالی کشورکسی را که مطرح نیست آورده دخالت داده و قتل را بین این دو نفر محصور نموده ، علم اجمالی هست که یکی از این دو است در حالیکه دادگاه بااستاد به قرائن وامارات ظنیه و اجرای قسامه یک نفر را مجرم تشخیص داده ، آنچه شعبه تکلیف دارد این است که یا این ترتیب را صحه بگذارد یاتایید نکند باین استدلال که باستناد قرائن وامارات ظنیه اتهام را متوجه متهم نمی داند و ادعای مدعی را صحیح تشخیص نمی دهد0 قرائن و امارات بموجب قانون نباید تعارضی داشته باشند، نباید متعارض باشند، در حالیکه پرونده نشان می دهد قرائن وامارات متعارض هم وجود دارد0 شعبه باید از این بابت حکم را تائید نکند نه اینکه یک نفر دیگر دخالت داده شود و به این ترتیب در واقع پرونده مختومه نمی شود و دوباره بایستی پرونده به جریان بیفتدهم بین متهمی که محکوم شده با قسامه به مجازات و هم دیگری 0 بنده عقیده دارم رای شعبه ]دیوان [ نتیجتا" تایید شود زیرا حکم دادگاه باوجود قرائن و امارات ظنیه متعارض غیر معتبر بوده ، صحیح نیست 0

رئیس : بالنتیجه می گوید شعبه را من تایید می کنم و000 چرا نتیجتا" بفرمائید که چکار کنیم حالا مساله دوم به این کیفیت واقع شده شعبه هم می گوید مردد است بین این دو نفر دادگاه که امین تشکیلات است با اجرای قسامه قاتل را معین کرده ، چکار کنیم مااین جمعیتی که اینجا نشسته ایم فرداد چه جوابی باید بدهیم 000بله ؟00

جناب آقای رازی زاده
معذرت می خواهم 0 با این علم اجمالی که ما داریم ، قسامه ای که انجام شده اگر واقعا" مسقطات کنار مثبتات است ، این علم اجمالی منحل نمی شود حسب موازینی که آموخته ایم 0 از جمله از حضرتعالی 0 اینکه این علم اجمالی کار خودش را می کند، تنجیز می کند0حکم به قصاص هیچکدام نمی توانیم بدهیم 0 آنوقت می رسیم راجع به دیه 0 عرض می کنم راجع به دیه هم باز همینطور است که قسامه نمی تواند منحلش بکند علم اجمالی را0 نوبت به قرعه هم می رسد0 یا مانده به اشتراک ، مشروع قائل به اشتراک 0 یا اینکه بعضی از مشایخ معتقدند که قرعه بزنند0 بنابراین دیه داده می شود0 آ;جور که طل دم لازم نمی آید هیچ فقیهی نگفته در موارد علم اجمالی که مردد باشد جایز باشد قصاص ، قرعه می زنند برای دیه 000

رئیس : آقای سپهوند
ماده کاملا" شامل مورد نمی شود ولی شاید از وحدت ملاک آن استفاده بکنیم 0 ماده 315 قانون مجازات اسلامی به این ترتیب است که اگر دو نفر متهم بشونده به قتل عمدی یک نفر و هر کدام دیگری را قاتل معرفی بکند اما دلیل شرعی نداشته باشیم بر اینکه کدام قاتل است ، اگر نوبت به پرداخت دیه برسد مسئول پرداخت دیه با قرعه تعیین می شود0 این ماده تنها ماده ای است که ما در مجموع مقررات کیفری راجع به این موارد داریم 0 همین ماده 315 هست که البته موردی خاص است ولی نهایتا" راه حل قضیه با این ترتیبی که شعبه وارده مساله شده قرعه است 0 یعنی بین این دو نفر با قرعه باید معلوم شود که چه کسی باید دیه را بپردازد0

رئیس : با اعلام کفایت مذاکرات ، جناب آقای ادیب رضوی نماینده دادستان محترم کل کشور بیان عقیده فرمایند0
با توجه به اینکه باقر فرزند مقتول در ابتدای امر مدعی شده پدر او وسیله مسیح الله به قتل رسیده و در تحقیقات بعدی حمزه را قاتل پدرش معرفی کرده است و سه نفر از گواهان به اسامی روشن ، حوریه و نصوره درباره نوع آلتی که مورد استفاده قاتل قرارگرفته اظهارات متفاوتی نموده اند و با ملاحظه اظهارات رئیس وقت پاسگاه که به نقل قول از همسر مقتول در مورد قاتل مطالبی را باین نموده و همچنین اظهارات بعضی از گواهان در رابطه با درگیری مسیح و پسرش با مقتول که اظهاراتی متفاوت با اظهارات سه گواه دیگر بیان نموده اند بعلت وجود قرائن و نشانه های ظنی معارض موردازباب لوث خارج است و چون قتل بین حمزه ومسیح مردد می باشد مورد از موارد علم اجمالی و شبهه محصوره است 0 بنابراین رای شعبه چهارم دیوانعالی موجه بوده معتقد به تایید آن می باشم 0

رئیس : آقایان در برگهائی که توزیع شده رای خود را مرقوم فرمایند0

رئیس : از30 نفر عده حاضر اکثریت قریب به اتفاق 27 نفر رای شعبه چهارم دیوانعالی کشور را تایید کرده اند0 اقلیت 3 نفر رای دادگاهها را پذیرفته اند0 شکرالله مساعیکم

مرجع :
کتاب مذاکرات وآراء هیات عمومی دیوان عالی کشور سال 1375
دفترمطالعات وتحقیقات دیوان عالی کشور، چاپ اول 1377
126

نوع : آراء و نظریات

شماره انتشار : 2

تاریخ تصویب : 1375/02/25

تاریخ ابلاغ :

دستگاه اجرایی :

موضوع :

منبع : وب سایت قوانین دات آی آر (معاونت آموزش دادگستری استان تهران)

    

قانون های مرتبط

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.