×

بی احترامی

همه چیز درباره " بی احترامی "

بی احترامی

سلام، من ٢ ماهه عقد کردم و از روز عقد من و همسرم خونه مادر من زندگی میکردیم البته به خودش راضی بود یعنی خودش ازم خواست، تو این مدت ما باهم خیلی خوب بودیم و همدبگرو خیلی دوست داشتیم همسر من ادمی بود که طاقت نداشت ١٠ دقیقه از من بی خبر باشه، مشکل ما خانواده همسرم هستش که مدام سعی میکنن تو کارای ما دخالت کنن و همسرم هم میگه نه من نمیتونم به خانوادم بی احترامی کنم و زمانی که میگفتم بی احترامی نیست فقط بگو ما خودمون باید تصمیم بگیریم یه جوری میشد من نمیفهمیدم که از خانوادش میترسه که اون شب که شوهرمو بردن خونشون متوجه شدم، میدونین مشکل ما اینه که مامانش میگه باید هر روز بیای بهم سر بزنی و هر مهمونی برای ما اومد باید بیای اونجا من که گفتم بایدی در کار نیست و من هر موقع دوست داشته باشم میام گفت پسرم باید بیاد لازم به ذکر که شوهر من یه راننده اژانسه و چون باباش گفت که کمکت نمیکنم برای جشن عروسی من گفتم من جشن نمیخوام تو کار کن میریم یه خونه رهن میکنیم میریم سر زندگیمون، خب با این وضعیت شغلی و توقع خانوادش که ما صد سال دیگه هم نمیتونیم خونه رهن کنیم، بعدش یه شب خانواده شوهرم اومدن خونه ما درمورد این مسائل حرف زدیم که من به پدر شوهرم گفتم پسرتونم اینطور زوری راضی نیست که بیاد اونجا چون خودش این حرف و بهم زده بود که بعد یکمی حرف زدن اینا خواستن برن خونشون شوهرمو به بهانه جا به جا کردن کمد با خودش برد که شوهرم راضی نبود بره بعد که رفت من هرچی زنگ میزدم گوشی و به شوهرم نمیدادم منم رفتم خونه پدر شوهرم وقتی رفتم میخواست منو بیرون کنه خلاصه اونجا کلی بحث و دعوا شد اجازه نمیدادن شوهرم بیاد خونه تا من حالم بد شد پدر شوهرم ماشین شوهرمو ازش گرفت گوشیش و هم که خاموش کرده بود همون اول مارو رسوند خونه اومدیم خونه شوهرم گفت بابام منو زده وقتی هم که من اونجا بودم به زور بهش گفت ماشینتو باید بفروشی و بعدشم شوهرم گفت باشه میترسه از خانوادش، اون شب گذشت فردا صبح پدر شوهرم اومد در خونه ما دنبال شوهرم به بهانه کارای ماشین بهش گفت مدارکت و بردار و بیا شوهرم به من گفت نترس زود میام بهت قول میدم ولی از اون موقه ٣/4 روز میگذره که نیومده خونه گوشیش خاموشه پدر شوهرم هم اول گفت پسرم گفته نمیخوام زندگی کنم بعد که باز زنگ زدم گفت نمیدونم کجاست دیگه زنگ نزن نمیدونم باید چیکار کنم مشاوره رفتم گفت برو درخواست طلاق بده چون مردی مه نمیتونه حرفشو بزنه و دفاع کنه از خودش بع درد زندگی نمیخوره. الان من مهریه ام ٨١4 تا سکه و یه سفر ١٠ روزه به ترکیه هستش و تو سند ازدواجم قید شده حق سکونت با منه و لی اون شب پدر شوهرم گفت باید بیای خونه ما زندگی کنی زندگی پسرم باید زیر نظارت من باشه، حالا من بلا تکلیفم اگه اصلا خودشو نشون نده من مهریمو چطور باید بگیرم خواهش میکنم کمکم کنین

شما باید به دادگاه مراجعه کنید دادخواست مهریه تون رو بدین و حکم شوهرتون را بگیرید

مشاهده پاسخ کامل

سلام من نازی هستم .چند وقت وقت پیش بهتون پیام دادم مشکلاتم داره بیشتر میشه و همینطور دارن بهم بی احترامی میکنن میخوام بدونم برای وکیل گرفتن چقدر هزینه لازمه.برای طلاق و مهریه واینکه شما تهرانین یا نه

سلام بر شما حق الوکاله وکیل توافقی است و شما باید با وکیلتون بر سر یک مبلغی توافق کنید و اینکه دفتر بنده اصفهان است.

مشاهده پاسخ کامل

با سلام خدمت خانم حاج کاظمی بنده از تاریخ 20/11/1390 عقد کردم و از ابتدا متاسفانه تحقیقات لازم را در خصوص خانواده همسرم انجام ندادم، بعد از چند روز از عقد بنده با همسرم به دلیل های مختلف با خانواده ایشان و خود ایشان وارد تنش شدم ، به عنوان مثال چند نمونه را ذکر می کنم : 1- همسرم با جاری اش مشکل داشت مسائل را به خانواده اش کشاند و آن ها با بی احترامی و توهین به بنده در همان روزهای اول عقد مرا از خود راندند، چرا به خاطرا اینکه نخواستم در مسائل کوچک خانم ها بی مورد دخالت کنم 2- بعد از دریافت عقدنامه از محضر به همراه هدیه عقدنامه را به خانواده همسرم تحویل دادم ولی به خاطر اینکه ، به خاطر مسائل و حرف های قبلی که بنده به همسرم زدم (به شوخی روز قبل بله برون گفتم که یک هفته عقب بندازیم چون میخوام برم جای دیگه خواستگاری)، هرکاری کردم اعتمادشان جلب نشد و عقدنامه را برای گرفتن وام ازدواج به من ندادند، خلاصه اعتماد ایشان به خاطر حرف های بنده که به دخترشان زدم صلب شد و نتوانستم مجدد اعتمادشان را جلب کنم هم دانشگاهی بودیم و ترم آخر به ایشان از طریق واسط درخواست ازدواج دادم، از عید امسال تا کنون بی احترامی های زیادی از خانواده همسرم دیدم و وقتی می دیدم که همسرم در مقابل بی احترامی های پدر و مادرش سکوت می کند، با او بداخلاقی می کردم خلاصه در اواخر تیر ماه امسال با ایشان که به تازگی همکارم هم شده بود بر سر رفتن به عروسی برادرم به مشکل خوردیم و بنده هم به ایشان توهین کردم و از آن روز تا الان رفت که رفت ، تلفن همراهش را خاموش کرده ،‌ به منزل ایشان رقتم راهم ندادند، با منزلشان تماس گرفتم جواب تلفن بنده و خانواده را ندادند از 1/7/1391 تا الان هم دایی پدر زنم که وکیل دادگستری هست واسط کارهای بنده و ایشان شده که ماه عسل صحبت بنده با ایشان این بود: 1- تاریخ 01/07/1391 تماس گرفتند و گفتند می خواهد طلاق توافقی بگیرد و بعد از توافق اولیه قرار شد مراحل کار را آماده کنند و به بنده اطلاع دهند 2- در تاریخ 20/07/1391 با تماس برادرم ایشان گفتند که با خانواده خانمم صحبت کردند و گویا دختر خانم میل به طلاق ندارد و این خواسته پدر و مادرش است و قرار شد کمی صبر کنیم تا به ما اطلاع دهند 3- در تاریخ 10/08/1391 با تماسی که با ایشان داشتم گفتند مثل اینکه بنده به خانمم در مشاجره روز آخر دیدارمان گفتم که میخواهم مهرش را بدهم و خانواده دختر خانم پیغام دادند بسم الله می خواهند ببینند این قدر مردش هستم که مهر ایشان را بدهم که بنده در جواب گفتم خیر این قدر مردش نیستم 4- در تاریخ 20/08/1391 در تماسی که با آقای وکیل داشتم ، به ایشان گفتم که با هم مشکلاتی که در این ایام مطرح شده ایشان بزرگتری کنند و موجب عمل خیر شود که برویم سر خونه و زندگی مان که ایشان هم قبول کرد و گفتند تلاش خود را میکنند و در انتها دو روز قبل گفتند که خود دختر خانم و خانواده حرفشان طلاق توافقی است خانم حاج کاظمی لطفا صحبت های بنده را تحلیل فرمائید و راهکاری مناسب را به بنده بدهید چون واقعا فکرم مشغول است با تشکر

در پاسخ به نظر می رسد : اولاْ : شما می بایست به مشاور خانواده مراجعه فرمایید ثانیاْ : ضرورت دارد

مشاهده پاسخ کامل

با سلام و عرض خسته نباشید. باستحضار میرساند اینجانب پس از آشنایی با دختر خانمی و حدودا یکماه آشنایی در دهم فروردین ماه امسال به عقد هم درآمدیم. پس از عقد به برخی رفتار خانمم (شامل بی توجهی و کم حرف بودن و عدم برقراری محبت و ابراز علاقه ) به اینجانب مشکوک شدم. اولین نزدیکی در 28 اردیبهشت ماه انجام شد و حین نزدیکی متوجه رفتار مشکوک ایشان شدم . بطوریکه حدس می زنم ایشان از ابتدا باکره نبوده است. بلافاصله با چند وکیل منجمله حضرتعالی موضوع را در میان گذاشتم که فرمودید اثبات چنین ادعایی مشکل می باشد و اگر این مسئله در دادگاه طرح شود و نتوانید آنرا به اثبات برسانید بدلیل زیر سئوال بردن حیثیت خانمتان ممکن است از شما شکایت شود. بدلایل فوق و ترس از آبرو از بیان آن خودداری کردم.حال پس از سه هفته از برقراری اولین رابطه ایشان پس از حضور در منزل شخصی من در شهری دیگر ،بدلایل بالا (منجمله بی توجهی شخص من و برخی موارد منجمله اجتماعی نبودن من و غیره که با انجام گفتگو قابل حل خواهد بود ) خواهان جدایی شدند و منزل من را ترک و به شهر خودشان رفتند . سه روز پس از این موضوع من باتفاق خانواده به منزل ایشان رفتیم و موارد مطرح شدکه در جلسه ضمن گفتگوی هر دو خانواده ایشان نسبت به مادر و پدرم بی احترامی کردند . پس از پادرمیانی من و کوتاه آمدن مقرر شد تا این هفته ضمن مراجعه به مشاور مشکلات را حل نمائیم. ما قرار بود که در مهرماه امسال مراسم عروسی بگیریم. حال سئوالات من بشرح ذیل می باشد. 1-نسبت به رفتار ایشان در شب اول نزدیکی بیشتر مشکوک شدم ایا با توجه به اینکه حدود یکماه پس از اولین نزدیکی می گذرد آیا امکان پیگیری ادعای عدم بکارت ایشان بصورتی که درصورت عدم اثبات موجب پیگرد قانونی اینجانب نشود وجود دارد. 2-با توجه به این رفتار دیگر تمایلی به ایشان ندارم. و در فاصله ده روزه کلیه وجوه نقدی را به مادرم انتقال داده و منزل مسکونی را هم در دفتر خانه به نام مادر ثبت کردم.با توجه به اینکه من هم دیگر تمایلی به ایشان ندارم. در هر صورت مهریه را باید بدهم . آیا راهی وجود دارد که مهریه را تقسیط نموده در کمترین قسط و ایشان را طلاق ندهم و بتوانم در آینده ازدواج کنم. لطفا اگر راهی وجود دارد من را راهنمایی بفرمائید. 3-آیا در طول این مدت که در خانه پدری خود می باشد و هنوز مراسم عروسی برگزار نشده ، باید نفقه پرداخت کنم . واگر بایستی پرداخت کنم چقدر در ماه می باشد (حدودا) 4-با توجه به اینکه ایشان فعلا در خانه پدری می باشد، چه راهکارهایی برای جدایی و دریافت مهریه بطور کامل دارد. از راهنمایی شما سپاسگزارم.

1-همانگونه که سابقا عرض نموده ام تشخیص زمان وقوع پارگی پرده بکارت محدود است.با توجه به گذشت مدت بیش از یکماه امکان تشخیص امر وجود ندارد

مشاهده پاسخ کامل

بنده در خوابگاه دانشجویی کارمندی زندگی میکنم.از مدتی پیش از طرف یکی از ساکنین این خوابگاه مورد بی احترامی قرار میگرفتم. با وجود این که من بارها به این فرد تذکر داده بودم که رعایت احترام بنده که 7 سال بزرگتر از او هستم را بکند اما این امر ادامه پیدا کرد تا دیروز که پس از بی احترامی مجدد در محیط خوابگاه، در خارج از خوابگاه و در خیابان و در جمع آشنایان مورد توهین از سوی این فرد قرار گرفتم. در حالی که در پیاده رو عبور میکردم، در این حال عصبی شده و کنترل خودم رو از دست دادم و به او حمله کرده و یک لگد به پشت و دو سیلی به صورت وی زدم که جهت همین موضوع برایم مامور آورد و میگه که از بنده شکایت میکنه. میخوام بدونم که آیا من مقصر هستم؟ و در صورت شکایت این فرد چه مجازاتی در پیشرو خواهم داشت؟ و چگونه باید از خودم در این موضوع دفاع کنم؟ از برخورد من هیچ آسیبی به وی وارد نشده. الفاظی که در خیابان بکار برده و من را عصبی کرده: «هوی- مسخره-سوسک-خاک بر سرت کنم» و همچنین وقتی وی را درهمان روز تهدید به برخورد کردم گفته: « تو رشتی هستی تو میخوای منو بزنی؟(منظور بی غیرت بودن)» و این که «دست بهم بزنی شکایت میکنم ازت چون کلی پارتی دارم»

متاسفانه باید خدمتتان عرض کنم که هرچند ایشان به شما توهین کرده، اما شما هم مرتکب جرم ایراد ضرب عمدی شده اید.... از نظر قانونی

مشاهده پاسخ کامل

با سلام. بنده در تاریخ 24 آبان 1390 با همسر خود عقد نمود ام. ولی هنوز زندگی مشترک را آغاز نکرده ایم (منظور در یک خانه مستقل) و ایشان در منزل پدرشان بسر می برند. هم اکنون که حدود 3-4 ماه از این تاریخ می گذرد، ایشان تغییر رفتار داده اند و به من و خانواده من توهین های بیشماری (از جمله بی احترامی لفظی) نموده اند. همچنین به من کوچکترین توجهی ندارند و تعریف خود را از یک شوهر خوب به فردی می دانند که تامین مالی می نماید. ایشان حتی برای رفتن به جاهای مختلف از من اجازه هم نمی گیرند، و چند بار هم برای رفتن به خانه فامیلهای خود با من جر و بحث نیز کرده اند! من هم موقع عقد اجازه اشتغال به ایشان داده ام (فقط بصورت لفظی با طرح سوال از طرف عاقد و نه کتبی) ولی ایشان در بسیاری مواقع بعد از پایان ساعت کاری خود بدون کسب اجازه بنده به بهانه قدم زدن و خرید و... نسبت به بازگشت به خانه دیر اقدام می کند در حالی که من نمی دانم حتی او کجاست! اکنون با توجه به این اختلافات بوجود آمده، نه همدیگر را می بینیم و نه حتی تلفنی صحبت می کنیم. به پیشنهاد چند نفر از دوستانم، من نمی خواهم که برای به اصطلاح آشتی پا پیش بگذارم، تا همسرم پی به اشتباهات خود ببرد. سوال مهمی که از شما دارم این است که اگر این مدت طول بکشد، (فاصله بین عقد و شروع زندگی مشترک) آیا نفقه ای به همسر بنده تعلق می گیرد؟ با توجه به اینکه هنوز عروسی نکرده ایم (رابطه زناشویی هم نداشته ایم و همسرم باکره است) و بنده هم به خانواده شان قبل از ازدواج با خانوادشان عهد کرده ام که ممکن است تا ما زندگی مشترک را شروع کنیم با توجه به شرایط مادی بنده، 1 یا 2 سال طول خواهد کشید و ایشان نیز پذیرفته اند. همچنین می خواستم بدانم این تصور اشتباه من است، یا همسرم در فاصله بین عقد و شروع زندگی مشترک باید از من اجازه بگیرد؟ و می تواند شکایتی از سوی بنده صورت بگیرد؟ همچنین تصور بنده از عدم تمکین ایشان اصلاً معنی می دهد یا خیر؟ آیا ایشان می تواند برای عدم اقدام من برای شروع زندگی مشترک شکایت کند؟ اگر همسرم تقاضای مهریه نماید چه؟ در اینصورت با تقاضای اعسار من موافقت می شود یا خیر؟ در پایان این توضیح را بدهم که پدر بنده 4 سال است که فوت کرده اند و بنده کفالت ماردم را بر عهده دارم. با تشکر.

با سلام دوست محترم قبل از عقد رسمی باید تامل و تحقیق کرده و از افکار و تمایلات و عادات وی مطلع می شدید علی الخصوص حداقل سه تا شش ماه با یکدیگر رابطه کلامی در حد عرفی برقرار می کردید تا اگر

مشاهده پاسخ کامل

نظامنامه-داخلی-دارالشورای-ملی-ایران

نظامنامه داخلی دارالشورای ملی ایران

اصلاح-آئین-نامه-راهنمائی-و-رانندگی

اصلاح آئین نامه راهنمائی و رانندگی

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.