آقای «ع» پدر آقای «ح» فقط اعلام کننده حجر بوده است و حق تجدید نظر نداشته است

آقای «ع» پدر آقای «ح» فقط اعلام کننده حجر بوده است و حق تجدید نظر نداشته است

آقای-«ع»-پدر-آقای-«ح»-فقط-اعلام-کننده-حجر-بوده-است-و-حق-تجدید-نظر-نداشته-است

وکیل


تاریخ رسیدگی : 23/11/72 – دادنامه : 1360/30 – مرجع رسیدگی شعبه 30 دیوان عالی کشور
خلاصه جریان پرونده :
اداره امور سرپرستی طی نامه شماره 71/6 – 3823 مورخه 5/12/71 به دادگاه مدنی خاص تهران اعلام نموده است که آقای «ح» اعلام جنون او شده و اداره پزشکی قانونی طی شماره 63775/10 – 2/10/71 نامبرده را مختل‌الحواس تشخیص داده و از دادگاه تقاضای صدور حکم حجر وی را نموده است . دادگاه در تاریخ 25/3/72 پرونده را با حضور خواهان آقای «ع» و خوانده آقای «هـ» رسیدگی نمود . خواهان اظهار کرده آقای «هـ‌» فرزندش می‌باشد . ایشان از سال 1353 که از طرف ساواک به درب منزل ما آمدند دچار شوک شده و ناراحتی دارد و از سال 1360 تا 1369 شوک داشت . در حال حاضر ناراحتی ندارد . شریک ایشان به نام آقای «الف» معامله‌ای انجام داده و از ایشان امضاء گرفته که ایشان در آن وقت محجور بوده است و از دادگاه تقاضای صدور حکم حجر فرزندش و آقای «هـ» را نموده است . منسوب به حجر آقای «ح» اظهار کرد من از سال 1362 بیماری داشتم تا سال 69 که کمی بهتر شدم . در آن زمان سهامی داشتم در کارخانه پارس … که 20 درصد بود . بعد زمانی که حال من خوب شد مدیر عامل سهام مرا که یک میلیون و دویست هزار تومان بود شرکت را به آقای «الف» واگذار کرد و «الف » در حال حاضر صاحب پارس موکت است و در تهران می‌باشد و آقای «الف» اصلاً مرا ندیده بود نمی‌دانم از من چطور امضاء گرفته‌اند . دادگاه قرار استماع شهادت از شهود را صادر می‌نماید که آقای «ع» و «هـ» شهود خودشان را به دادگاه حاضر نماید و به آقای «الف» اخطار شود که به دادگاه حاضر شود . آقای «الف» ، آقای … را به وکالت تعیین می‌نماید . سه نفر شاهد ظاهراً در دادگاه حاضر شدند و در جهت اظهارات آقای «ع» و «هـ» مطالبی ایراد کردند و دادگاه در تاریخ 23/6/73 پرونده را با حضور آقای «هـ» رسیدگی نمود . آقای «ع» در دادگاه حاضر نشد . آقای «هـ» اظهار داشت در سال 53 به عللی دچار عدم تعادل روحی و روانی شده بودم که پس از بستری در بیمارستان چهرازی با بهبودی نسبی مدتی شاغل شدم . با اخذ موافقت اصولی کارخانه تأسیس کردم و به عنوان 20 درصد سهام کارخانه تا سال 62 بیماری من به جنون ادواری منتهی شد . گاهی خوب و اغلب تحت نظر پزشکان مختلف تحت درمان بودم . در سال 63 شرکت به جای اینکه مراتب حجر مرا به منظور نصب قیم و امین به اداره اموال به دادستانی اعلام نماید خودسرانه به نام خود و بدون پرداخت وجه حالیه از سال 70 بهبودی حاصل شد . تقاضای حکم حجر از سال 62 تا سال 70 را دارم . مدارک پزشکی با تأیید مرکز پزشکی قانونی در پرونده موجود است . آقای … وکیل آقای «الف» نیز لایحه‌ای نوشته تقدیم دادگاه نموده است . دادگاه اقدام به صدور رای می‌نماید و به شرح دادنامه درخواست حجر را حکم به رد صادر می‌نماید و می‌نویسد که دادگاه در رای نوشته است که فرزندم شهود را راهنمائی می‌کرده . شهود شهادت‌نامه را با سوگند نوشته است و اضافه کرده است گواهیهای پزشکی ارائه شده از سال 53 تا سال 71 ضمیمه و پیوست پرونده و نهایتاً با تأیید مرکز پزشکی قانونی تهران که طی دو جلسه کمیسیون پنج پزشک و روانپزشک بیماری وی را از سال 63 بیماری خلقی راجعه «ادواری » از نوع افسردگی که مکان و موقعیت خود را تشخیص نمی‌دهد بهبود یافته است و مطالب دیگری نمی‌نویسد و آقای «هـ» نیز آقای … را به وکالت از خود تعیین می‌نماید و آقای … لایحه‌ای در دو صفحه می‌نویسد و کلا مطالبی بوده که تجدیدنظر خواهنوشته است . سپس اعتراض به نظر ریاست دادگاه می‌رسد . اعتراض را وارد ندانسته پرونده به دیوان عالی کشور ارسال می‌گردد و به این شعبه ارجاع می‌شود .
هئیت شعبه در تاریخ بالا نشکیل گردید . پس از قرائت گزارش آقای … عضو ممیز و اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رای می‌دهند :
بسمه‌تعالی : آقای «ع» پدر آقای «هـ» فقط اعلام کننده حجر بود و حق تجدید نظر خواهی را نداشته است و آقای … با وکالت از آقای «هـ » دادخواست تجدید نظر خواهی از طرف موکل خود تقدیم نکرده است و موجبی برای ارسال پرونده و طرح در دیوان عالی کشور نبوده است و مقرر می‌دارد پرونده به دادگاه صادرکننده رای اعاده شود .
مرجع:
کتاب موازین حقوقی در امور حسبی (1) ، به اهتمام یدالله بازگیر ، چاپ اول 1380 ، ناشر دانش نگار

نوع : آراء و نظریات

شماره انتشار : 1360

تاریخ تصویب : 1372/11/23

تاریخ ابلاغ :

دستگاه اجرایی :

موضوع :

منبع : وب سایت قوانین دات آی آر (معاونت آموزش دادگستری استان تهران)

    

قانون های مرتبط

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.