×

نظریه مشورتی

نظریه مشورتی

مطابق تبصره 2 ماده 406 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال 1392 در احکام غیابی محکوم‌علیه در صورت واخواهی تحت‌الحفظ به دادگاه صادرکننده حکم جهت اخذ تأمین یا تجدیدنظر در تأمین قبلی و سپس واخواهی اعزام می‎شود، قانونگذار به منظور دسترسی به محکوم‎علیه و جلوگیری از اطاله اجرای حکم بعد از صدور رأی قطعی، حضور محکوم‎علیه را جهت واخواهی لازم دانسته است

نظریه-مشورتی

مطابق تبصره 2 ماده 406 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال 1392 در احکام غیابی محکوم‌علیه در صورت واخواهی تحت‌الحفظ به دادگاه صادرکننده حکم جهت اخذ تأمین یا تجدیدنظر در تأمین قبلی و سپس واخواهی اعزام می‎شود، قانونگذار به منظور دسترسی به محکوم‎علیه و جلوگیری از اطاله اجرای حکم بعد از صدور رأی قطعی، حضور محکوم‎علیه را جهت واخواهی لازم دانسته است.

با توجه به اینکه در چند ماه گذشته محکوم‎علیهم یا وکلای آنان با حضور در دفاتر خدمات الکترونیک قضایی واخواهی می‌کنند و دادگاه مربوطه پرونده را جهت واخواهی از شعب اجرای احکام مطالبه می‎کند، آیا دادگاه می‎تواند تبصره 2 ماده 406 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال 1392 را نادیده گرفته و بدون اخذ تأمین کیفری رأی قطعی صادر کند؟ آیا در صورت مطالبه پرونده از سوی دادگاه پیش از اخذ تأمین کیفری جهت دسترسی به محکوم‎علیه، شعبه اجرای احکام موظف است نسبت به توقف اجرای حکم و رفع اقدامات اجرایی اقدام کند یا اینکه دادگاهی که واخواهی را قبول کرده است، باید پس از اخذ تأمین کیفری مبادرت به رفع اقدامات اجرایی مانند جلب، رفع ممنوع‎الخروجی و مسدودی حساب و مانند آن کند؟

مفروض عبارت «در این صورت اجرای رأی متوقف و متهم تحت‎الحفظ به همراه پرونده به دادگاه صادرکننده حکم اعزام می شود»، مذکور در تبصره 2 ماده 406 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال 1392 ناظر به مواردی است که اجرای رأی کیفری آغاز شده و مسبوق به حضور یا جلب محکوم‎علیه است؛ لذا در فرض سؤال که محکوم‎علیه پیش از جلب و بدون حضور در اجرای احکام، طی لایحه‎ای نسبت به رأی اعتراض کرده، با احراز صحت انتساب اعتراض به‎عمل‎آمده به محکوم‎علیه یا وکیل وی که لایحه واخواهی تقدیم کرده، واخواهی مزبور قابل رسیدگی است و موجبی برای منوط کردن شروع رسیدگی دادگاه به جلب و اعزام واخواه وجود ندارد. منظور از عبارت «اجرای رأی متوقف ... می‌شود» در تبصره 2 ماده 406 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال 1392 خودداری از ادامه اجرای مفاد رأی غیابی است و علی‎الاصول به معنای رفع اثر از اقدامات انجام‌شده نیست.

در صورتی که فردی در زمان سلامت خود ملکی را به صورت صلح خیاری (حق فسخ مادام العمر) به دیگری بدهد و سپس محجور شود، آیا قیم می‌تواند به قیمومت از محجور از حق فسخ استفاده کند یا مباشرت صلح‎کننده شرط است؟

اولا طبق ماده 1235 قانون مدنی، نمایندگی قانونی مولی‎علیه در کلیه امور مربوط به اموال و حقوق مالی او با قیم است. لذا نظر به اینکه خیار حقی مالی بوده و اداره کلیه اموال و اعمال حقوق مالی محجور با قیم است، قیم می‌تواند حق فسخ را اعمال کند.

ثانیا با عنایت به تصریح ماده 401 قانون مدنی مبنی بر ضرورت معین بودن مدت خیار شرط و با لحاظ ماده 224 همین قانون، نظر به اینکه از منظر عرف، مدت معین، مدتی است که آغاز و پایان آن معلوم باشد و در فرض قرار دادن مدت عمر مصالح برای فسخ عقد، پایان مدت معلوم نیست، لذا مستند به ذیل ماده 401 قانون مذکور شرط خیار موضوع این عقد باطل و مبطل است و اعمال فسخ از سوی قیم به نمایندگی قانونی محجور، موضوعا منتفی است.

منبع : روزنامه حمایت

    

پست های مرتبط

مشترک شدن در خبرنامه!

برای دریافت آخرین به روز رسانی ها و اطلاعات ، مشترک شوید.